و شونزده هم جمادیول اول 1446 در نوبت اول پخش برنامه های رادیو معارف در خدمت شما بزرگ بران و عزیزان هستیم انشاءالله که شما فرصت داشته باشید دا ساعت چهارده این نوبت را همراهی بفرمایید من آرش داراوی هستم همراه با همکاران بسیار خوبم تقییم کننده محترم آقای علی اسمایلی صداوردار گرامی آقای علی مرزایان و همه هنگی خوبمون آقای اکبر شاه باروغی در این نوبت در خدمت شما عزیزان هستیم که حاصل تلاش همکارانمون را برای شما عزیزان پخش بکنیم لطفا نظرت خودتون را در مورد برنامه های ما به سامانه 3553 ارسال بفرمایید طبق جدار پخش برنامه ها برکرانه نور عنوان اولین برنامه ایست که تختمتون میکنیم همراه میشیم با مفسر علی قدر حضرت های تلاش جوادی آمولی و تفسیر سوره مبارکه نسا را میشنویم آیات 162 تا 164 خواهش میکنم همراه باشید موسیقی برکرانه نور موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی بسم الله الرحمن الرحیم و اوحینا الى ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباق و عیسا و عیوب و یونس و هارون و سلیمان و آتینا داود زبورن و رسلن قد قصصناهم علیک من قبلو و رسلن نبلقصهم علیک و کلمن لاهو موسا تکلیمه وقتی درباره اهل کتاب از سه جهد بحث فرموده جهد اول مشترک بین یهودی ها و مسیح ها جهد دوم مخصوص یهودی ها و جهد سوم اجمالی از اون چه مخصوص به مسیح ها بود اونگاه اون مؤمنین واقعی و علمای واقعی اهل کتاب را استثنا کردن چون در هر امتی بالاخره یک گروهی ناجی هست در همین سیاق آیه 155 که قبلن بحثش گذشت این کنیم بود فرمود فلای امنونم الا قلیلا چنکه در سوره امبارکه آل امران آیه 113 قبلن این کنیم بحث شد بعد از این که در آیه 112 سوره آل امران فرمود دربت علیهم و دلت و عینمات و غفو الا به حبل من الله به حبل من الناس به باع و به قلب من الله و دربت علیهم و دلت و عینمات و غفو علیهم و دلت و عینمات و غفو دربت علیهم و دربت علیهم و دربت علیهم و یامرون بالمعروفه و ینهون علی المنکر و یسارعون فی الخیرات و لا اشمن السالحین و ما یفعلون من خیران فلان یکفروه وله علیم و البلمتقین فمود همه به جمیع ما جابه نبی مؤمنن اهل نمازن اهل امر معروفن اهل نهی از منکرن اهل سرعت در خیراتن و مانندهان خب اگر بعضی از اهل کتاب شنینن که آیات الهی را تلاوت می کنن شب زنددارن و شب به تحجد و نماز می پردازن و مانندهان در اینجا یعنی در محل بحث آیه 162 سوره بارکنسا که محل بحث است همون اهل کتاب را که منصفند استثناف فرمون فمود لا که نراسخون فلعله من هم والمؤمنونه یؤمنون به ما انزره ای ریکه به ما انزره من قبلیک در صدر این بحث که از اهل کتاب به بدی یاد شد از آیه 153 شد همون یسالو که اهل کتاب ان تنظل علیهم کتابا من السما فقط سالو موسا اکبر من ظالک اونگاه متاین اهل کتاب را ذکر فرمون که اینها به وحی خاصت و ایمان ندارن اهل حرمتی میساق نیستن میساق شکنستن قلب های اینها متبوع است و قفل است و قلف به مانندهان ولی دو گروه را استثناف فرمون یه اده علماء حقیقی هم یه اده مؤمنین به حرف هایی که از علماء گرفتن فمود لا که نراسخون فلعله چون از علماء اهل کتاب به مزمت یاد شد در قرآن کریم که اینهای اکرون انوارا ناسب الباطل این کسیر من الاحبار و روحبان لی اکرون انوارا ناسب الباطل به مانندهان اونوی که راسخ در علمه هم منزه از این تبهکاری هم هم حادیان خوبی هن برای امتشون رسوخ در علم این نیست که انسان در یک علم صاحب نظر باشد علم وقتی در جان کسی جای گذین شد زمینه اعمل را فرام می کند یکی از بهترین راها برای که انسان متوجه بشود این مسئله را فهمید یا نسخهد یا نه ببیند آیا در مقام عمل ظهوری دارد یا نه اگر علم در مقام عمل ظهوری نداشت این شخص حقیقت علم را درک نکرده است بعد از این مدتی هم از یادش می رود اصلا علم منادی عمل است به عمل می گوید همراه من بیا اگر عمل ندای علم را گوش داد یا حاطف غیبی را تکریم کرد به دنبال علم حرکت کرد این علمی ماند و اگر نه بعضی مدتی هم حالا یا رو علل اجتماعی یا رو علل طبیعی بلاخره کم کم این شخص از جامعه علمی منظمی می شود به نوع علم هم از یاد اون می رود و عوام می میرد این از بیانات نورانی است عمیر سلامون داری است که علم حاطف است به عمل می گوید به عمل می گوید به دنبال من بیاد و این عجابهو یعنی اگر عمل علم را اجابت کرد به دنبال او حرکت کرد که هر دو می مانند و الا اگر عمل به دنبال علم نیامد به این حاطف غیبی را محترم نشمود ارتحل و الرتحل یعنی علم رهلت بکند هجرت بکند و چیزی در جان این شخص نمی مانند رسوخ در علم این است که آثار عملی ظهور بکند و این از دنبال من بیاند وجود بارک استعمیر سلامون را در نحج البلاغه وقتی فرشته ها را به عنوان راسخین در علم معرفی میکند می فهمد بین که این ها نه تنها در عبادت کوشا بودند بلکه اعتراف میکردند که این مقدار از عبادت شایسته مقام ذات اقدس اله نیست این ما عبدناک حق عبادتیک در نحج البلاغه از زبان راسخین در علم نغل شده است قرار از آن است که اگر علم رسوخ کرد هم در خود آلم از سر علم ظهور بکند و هم دیگران به حرف چنین علمایی معتقد می شدند لذا این دو گروه را ذات اقدس اله استثناک کرد و این اختصاصی هم به امت مرحومه ندارد در بین پیروبان مسیح این چیه نست در بین پیروبان موسای کلیم این چیه نست همه مردم فطرتن آلم باقیه امال را دوست دارن و علم را دوست دارن وقتی انسان به چیزی دل بست مشکلات را در راه او واقعا تحمل می کند این اصلا برای اون مشکل مطرح نیست لذا راسخین در علم را و مؤمنینی که به حرف راسخین ایمان آوردن این دو گروه را استثنام کند می فهمد گرچه ما گفتیم که اهل کتاب به تو ایمان نمی آورن چه این که یهودی ها به مسیح و انجیلش مؤمن نشدن اما لیکن راسخون فی العلم منهم و المؤمنونن یؤمنون به ما انزل ایلیکه به ما انزل من قبله علمای راسخ در یهودیت هم به تورات و موسا علیه السلام ایمان دارن هم به انجیل و ایسا علیه السلام هم به قرآن و وجود مبارک پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم ایمان می آورن اونا ها که از تو طلب می کردن یه کتابی از آسمون نازل کنی این مال افرادی بود که طبع الله و علا قلوبه هم و اما راسخین در علم هرگز چه این حرفی نمی زنن لیکن راسخون فی العلم منهم و همچنین و المؤمنون اونا که ایمان حقیقی داشتن تأثبی هم نداشتن اونا هم که به دنبال راسخین در علم قدم به قدم حرکت می کردن اونا ها همچنین و المؤمنون هم یؤمنون به ما اون ذلعه ایلی که هم به ما اون ذلعه من قبل ایک اگر یهودین این چیزی نیستن که در یهودیت باقی باشن بلی که به قرآن ایمان می آورن و اون چی قبل از قرآن به نام انجیل نازل شد هم ایمان می آورن و اگر مسیحین این چیزی نیستن که در همون انجیل توقف کنن جزی واقعی فیهادو شوند بلی که به انجیل و ایسا و به قرآن و وجود اموارک پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم ایمان داشتن همون طوری که تو مسئله امامت ما واقفیه داشتیم در مسئله نبوت و رسالت هم واقفیه داشتیم بعضی ها تا امام مثلا امام ششون رو این پذیر افتن بعد توقف میکردن بعضی امام هفتون رو این پذیر افتن نسیاد امام هشتون سلامونالله توقف میکردن و معلن دون این واقفیه که در مسئله امامت از علیه رسالت و نبوت مشکلی داشتن ولی مؤمنین حقیقی هیچ بقوفی ندارن تا خاتم اوسیاء علیه مصرات و علیه مصرام رو میپذیرن چه این که مؤمنین واقعی هیچ بقوفی نداشتن تا خاتم انبیاء علیه مصرات و علیه مصرام رو میپذیرن لیکن راسخون فیل علم منهم ول مؤمنونم یؤمنون به ما انزلعیده کرد راسخین در علم کسانی هن که خوب میفهمن و فهمیده ها خوب عمل میکنن مؤمنین به همین راسخین در علم تأثیم میکنن این دو گروه در هر ملتی که باشن علمشون حقیقی و ایمانشون واقعیست و دیگه واقعی نیستن به همون دلیلی که نبوت موسا را پذیرفتن و تورات را قبول کردن با همون معجزه نبوت ایسا و انجیل را میپذیرن با همون دلیل رسالت وجود انبارگ پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم و آسمانی بودن قرآن را میپذیرن چون میعیار یکیست دیگر چون این که در آیه بعد اون میعیار را مشخص میکنن پس لا کن راسخون فعل علم منهم و المؤمنون این دو گروه یؤمنونه هم به ما انزره علیه کرد هم ما انزره من قبله همون طوری که مسلمین تأثیمی ندارن بلکه تأبودی دارن به بیان قرآن ایمانشون و قبلن فرمود به این که آیه 136 همین سوره امبارکه نسا قبلن این بود آیه 136 و رسولهی و کتاب لذی نزده علا رسولهی و کتاب لذی انزل من قبل راسخین در علم و مؤمنین واقعی این دو گروه یعنی علمای حقیقی و مؤمنین حقیقی اینها هم لایفرقونه بین احد من رسوله اینا بین هیچ پیانبری به پیانبر دیگر بین هیچ کتابی به کتاب دیگر فرق نمیگذارن اینا فورا ایمان میابرن و شبن مسلمان واقعی بین فرم کنند بر اینکه این راسخون مربوط به اهل کتاب است اون راسخون تعبیر شده است به ایمان که لای علم تعبیلهو الا الله و راسخون فیل علم اونها مقامشون خیلی بالاتر از این است که به تعبیر قرآن هم آل من خب لاکن راسخون فیل علم من هم و المؤمنون اینا یؤمنونه هم بما انزله الیکه هم بما انزله من قبله یعنی لایفرقونه بین احد من رسوله ولایفرقونه بین شیعن من کتبه اونجا شن متعلقش فرم کنند بر اینکه لای علم تعبیلهو الا الله و راسخون سخنست علم به تعبیل است یعنی باطن قرآن یا تعبیل به معنای حقاق خارجی که اول این معارف ذهنی به اون حقاق خارجی است که یوم ایعتی تعبیلهو اونجا این شیل است که متشابهات قرآن تعبیلی دارد که به ما یعلم تعبیلهو الا الله و راسخون فعل علم که علمای ما را هم جز راسخونه در علم نمیدانند یعنی مفسرین ما هم جز راسخونه در علم نیستند اونجا باید به تعبیل قرآن عالم باشند ما از شیخ توسیت و علامه تبایی هیچ کدام از اینها را جز راسخونه در علم نمیدونیم یعنی اون راسخونه در علمی که در اول سوره مبارکه آل امران بیان شده است که فرمود کتاب الهی کتاب آسمانی دو قسم است یعنی بخشی از اون مربوط به محکمات است و بخشی از اون مربوط به متشابهات و متشابهات تعبیلی دارد آیه هفت سوریه آل امران این راسخون در علم با ایمه علیه موسیلان بر اونها منطبق است و تعبیل هم و معنای باطن نیست باطن غیر از تعبیل هست یعنی اون چه که حقیقتی قرآن بلال دارد به تعبیل سیدن رسول رسول رسول برابر این آیه که یوم یعتی تعبیله در قیامت تعبیل قرآن می آید تعبیل قرآن یه عمل مفهومی نیست جز این مفاهمی ذهنی نیست که به تفسیر بگنجد تفسیر در مقابل تعبیل هست و تفسیر یا ظاهر هست یا باطن تعبیل از سنخ تفسیر نیست از سنخ اینیت خارجی است بر تقدیر اون راسخون در علم ایمه علیه موسیلان هست راسخون در علم اینجا یعنی کسانی که علم درشون رسوخ کرده و علم اگر رسوخ کرده باشد عمل رو به همراه دارد اونجا راسخین در علم هم همین است منطق متعلقش فرم کند که راسخین در علم قرآن به باطن قرآن عالمند اینهاد حاویل قرآن را بلدند وگرنم اصل علم و رسوخ در علم یه معنای جامعیست و تفاوت در متعلق است خب راسخین در علم از اهل کتاب و همچنین مؤمنین واقعی که دنبال بهانه نمیگردن به جزء واقعیه یه در رسالت و نبووت نمیشمن یؤمنون به ما اون زلعه ایلیکه یعنی به قرآن به ما اون زلعه من قبل که اهم از تورات و انجیل که با اون لیس و سوانی که در سوره آل امران فرمودن همه هنگ باشد بعد فرمودن و المقیمین از سلاته و المؤتون از زکاته و المؤمنون بالله و اليوم الاخر الان اکس نعوتیهم اجدن عظیمان در اعراب این کلمات که آیا اینها مبتدا خبر جداگانن این مقیمین اتفه بر همه اون مؤمنون است یا اتفه بر راسخون است یعنی راسخین و مؤمنین و مقیمین سلات و مؤتون از زکات اینها ایمان میابرند و ادوال مؤمنون بالله و اليوم الاخر الان اکس نعوتیهم جمعه جداست یا نه از والمقیمین از سلات جمعه جدا میشود الان اکس نعوتیهم اجدن عظیما خبر خواهد بود به هر تقدیر در نسب این والمقیمین از سلات خیلی مسئله است که چطور این والمقیمین از سلات منصوب شد به قدر این مسئله در صدر اسلام و همچین در ساقه اسلام اختلاف برنگیز بود که فخر رازی در تفسیر کبیرش نقل بکند که عثمان و آئشه گفتن اینها از اشتباهات کاتبان قرآن است که اینها به جای والمقیمون از سلات که مرفوع بنویسن منصوب نوشتن فخر رازی میگفت این حرف قابل قبول نید چون آیات قرآن به نقل متواتر از وجود موارد پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم رسیده است و علمای اسلام در باره حدیث اجازه نمیدهن که چنین لحن و قلط و اشتباهی روخ بدهد فزدن از قرآن کریم باید نشته عدوی این نصف را جستجو کرد سخنی که از آیش نقل شد اختصاصی به این آیه محل بحث ندارد در سوره بارکه ماعده هم مشابه این هست منتا اونجا مرفوع به جای منصوب قرار گرفت اینجا منصوب به جای مرفوع قرار گرفت در سوره ماعده آیه شستونه این است این اللذین آمنو و اللذین حادو خب این اللذینه اسم این نصف اللذینه به محلن منصوب این اللذین آمنو و اللذین حادو و صابعونه و النصارا خب اینجا صابعون مرفوع است اونو گفتن عدفست در اون محل اولیه اسم چون اسم اول مبتدا بود بعد این نصف بشداد اونجا همین مشکل دارن که چطور صابعون مرفوع است یا این حازانه لساهران باید گفته میشد این حازینه لساهران لذا تو همین کتاب های عدبی هم بنوان مثال مطرح است که آیا این این نست یا این مخففه از مسدقرن نیست یا این هست این نیست چم وقتی که ذکر کردن این دو سه مورد یعنی مورد محل بحث در سوره نساب آیه شست و نه سوره ماعده به همچنین این حازانه لساهران اینها شاهد شد که تا آیشه و امثال آیشه بگوین اینها از خطای کتابو نویسنده داست که بعد فخر رازی بگوید که این حرف تام نیست برای این که آیات قرآن کریم منغوله به تباوتر است و از مدنوارک پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم رسیده است باید نکته عدبی منصوب بودن این مقیمین را جستجو کرد بعد شباهدیم از کرمات بزرگان عدب نقم کنند که در این گونه از موارد شما هم میتوانید نصب بخانید هم میتوانید رفت بخانید مーマّن نست بخانید برای این که این با عنوان اعنی با عنوان امده این منصوب است برای تکریم منصوب است برای تجلیل میگوید مررتو به زیدن العالمه میگوید اعن العالم با این که زید مجبور است و عالم باید مجبور باشد بلی شما منصوب میخانید این منصوب است بالمدح مررتو به زیدن العالمه آلمه یعنی مرر تو به زیده کدوم زید؟ اعنی اون زیده معروف به علم اینجا که منسوب است دمت نباید گفت نکته عدوی ندارد اینجا همین طور است راسخین در علم یا مؤمین باقی کن اعن المقیمین است سلاد و سلاد از اون جهد که امود دین است و این قبلت قبل ما سواه و این ردت رد ما سواه شایسته این تقریم هست و در باره خصوص نماز آمد است که این سلاد تنها عن الفحشای و المنکر خب سائر عبادات همین طور است این چیه نیست که روزه نهی از فحشا و منکر نکند یا حج نهی از فحشا و منکر نکند هر واجبی را که انسان عبادی است و انجام میدهد جلوی فحشا و منکر را میگرد منطقه نماز یه خسیسهی دارد که در باره نماز این وارد شده است لذا جای ممدوه بودن و منصوبه مطبودن هست از این جهت منصوب شده است و المقیمین از سلاد در باره خود مسلمین گذشته از ایمان به مبدع و مطرح است این دوتو حکم یعنی اقامه نماز و ایتهای زکاد همیشه مطرح است در بسیار از آیات هست که شما به خدا و قیامت ایمان بیاورید اقیم و سلاد و آت و زکاد یا مؤمنین واقعی کسانی هستن که به خدا و قیامت ایمان دارن و یقیمون از سلاد و یعطون از زکاد در همون اول سوره مبارک بغره وقتی از مؤمنین حقیقی سخن به میان می آید اونجا هم باز می بینید از اقامه نماز و زکاد مطرح است که این من مارزقناهم یونفقون شامل زکاد و باشون و مستحب خواهد بود وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا اُنْزِرِ اِلَيْكَ وَمَا اُنْزِرِ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُؤْمِنُونَ اینا به نبووت آمو و خاص موتقدن به مبدع و موتقدن در بین فروع دین نماز و زکاد یاد شده است یعنی پهمود مطرحین کسان هستن که یؤمنون بلغیب یک یؤمنون بما اُنْزِرِ اِلَيْكَ و ما اُنْزِرِ مِنْ قَبْلِكَ این بار نبووت آمو و خاص دو و بِبِالْآخِرَةِ هُمْ يُؤْمِنُونَ که مربوط معاد است این سه ولی در بین فروع دین فقط دو تا فرق ذکر شد یکی مسئله نماز است یکی مسئله زکاد و یقیمون است سلام و مِمَا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ که اهم زکاد واجه و مستحب است از این آیات در قرآن کریم کم نیست که در کنار اصول دین این دو تا فرق مهم زکر می شود یعنی اقامه سلات و ایتاع زکاد اینجا می پرماید که مقیمین سلات کسانی که نماز را اقامه کنن و زکاد را تعدیه می کنن و به قیامت معتقدن ما عجل عظیم اینها را خواهیم داد خب اگر چون که این مقیمین سلات و معتون زکاد عطف بر راسخون بشود یعنی لیکن مقیمین سلات و معتون زکاد که واقعا نماز را اقامه کردن و زکاد تعدیه می کردن به تو و قرآن ایمان می آوردن چه این که به موسا و توراتش به ایسا و انجیلش ایمان آوردن و اگر خودش تلیعه جمعه باشد اونگاه و المؤمنون بالله و اليوم الاخر که عطف به همین مقیمین سلات و معتون زکاد هست مبتداقان بود اولا اکسن اتیه و اجدن از ایمان خبر می شود به هر تقدیر هم اون گروه کمی که آلم بودن با عمل و گروه کمی که به دنبال علمای واقعی حرکت می کردن حق اونها محفوظ شد که اونها ایمان دارن بدون تعصب و در مسئله نبوت واقف نبودن یعنی جد واقفی نبودن و همین که اجد از ایمان ها را زکد حالا برهان مسئله چیست چرا اونها یؤمنون زلعی ریکه و ما اون زلعی مقبل که برهان مسئله اینست که انا اوهینا الی که کما اوهینا الان نوهن و نبیینه من بعده ما یه حرف جدیدی که برای تو نیاوردیم اونا به چه دلیل اصلا به نبوت موسا و حقانیت تورات ایمان آوردن به چه دلیل به رسالت مسیح علیه السلام و به حقانیت انجیل اومر آوردن همون دلیل در باره رسالت توی پیغمبر و حقانیت قرآن هست دیگر مزمون اینها یکیست راه اثبات اینها هم یکیست اگر راه اثبات اینها موجزه است اونها اقامه کردن تو هم موجزه آوردیم مزمون اونها در باره اصول توحیدی و معارف الهی و دعوت به قسط و عدل بود مزمون کتاب هم همینست دلیل ندارد که اونها به تورات موسا ایمان بیاورن ولی به قرآن تو مؤمن نشمن یا به انجیل مسیح علیه السلام ایمان بیاورن و به قرآن تو ایمان نیاورن انا اوحینا الیکه کما اوحینا الانوهن و نبیین من بعده انبیاءی که بین نوح و بین ابراهیم سلام الله علیه بودن خیلی در قرآن کریم مشخص نیست الا گروه کم به قسمت مهم انبیارا که در این خواهر میانه زندگی میکردن انبیاء ابراهیمی تشکیل دادن حالا اون خواهر دور یا باختر دور چه پیانبری بود از اونها خبری نیست یقینا هر جا بشر هست و فکری هست ذات اقدس اله راه نمای فرستاد حالا یا بالاستقلال و الاساله یا نماینده های از طرف اونها رفتن فبودن این امن امت الا خلافی ها نزیر ولی هنگام نزول قرآن کریم رابطه بین این قسمت خواهر میانه یعنی بین هجاز و ایراغ و ایران و این فلات وسیع و خواهر دور و باختر دور قطب بود اگر میفرمود ما برای کسانی که اون طرف اقیانوسه کبیر زندگی میکنن پیانبری فرستادیم امتی بودن کتابی فرستادیم هیچ راهی برای تحقیق نبود ولی انبیاءی که در این خواهر میان زندگی میکردن راه برای تحقیق بود چون در سور انبارک هج میفرمد بین که ما بعضی از امتهایی که حرفای انبیارا نپذیرفتن اونها رو به عذاب معذب کردیم آثار اونها سر راه شماست شما که میخوایید از مکه به شام سفر بکنید این دوت شهر عظیم که آثار باستانی هم هست این نه مال به امام مبین امام مبین اون بزرگ راه رو میگن امام فهمود این سر راه بزرگ شماست شما وقتی از مکه به شام میروید اون راه فرعی رو رها کنید اون راه اصلی اون بزرگ راه رو که تیمی کنید دوت شهر ویرون شده از سر راه شماست اونجا میبینید اگر یکیسی آثار باستانی رو بشناسد میبیند که این فیضه آلکه لعایات للمتوسمین اونهایی که متوسمن یعنی وردید