فَاسْأَلُوا أَهْلَذِكْرِ اِنْ كُنتُمْ لَا دَعْلَهُونَ بر چراغی نور بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّهُرِ وَأَنزَلْنَا اِلَيْكَ الذِّكْرَهِ تُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ اِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ بِاللَّهَ الرَّحْمَنِ الرَّشِيمِ يَا اَيُّهَا النَّاسُ غَدْ جَاءَكُمْ بُرْحَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنزَلْنَا اِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاَتَسْقَمُوا بِهِ فَسِيُدْخِلْهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُمْ وَفَضْرٍ وِيَهْدِيهِمْ اِرَهِسْ رَاقًا مُسْتَقِيمًا يَسْتَفْتُونَ کَا قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ اِنِمْ رُؤُنَ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ اُخْدٌ فِي لَهَا نِسْفُ مَا تَرَكِ وَهُوَ يَرِثُهَا اِلَّمْ يَكُلْ لَهَا وَلَدٌ فِي اِنْ قَانَ تَفْنَتَيْنِهِ فَلَهُمَ ثُلُثَانٍ مِنْ مَا تَرَكِ وَاِنْ قَانُ اِخْوَةً رِجَالًا وِلِسَاءً فِي ذَكَرِهِ مِثْلُ حَلْدِ الْعُنْثَيَينِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ اَنْ تَذِلُّ وَاللَّهُ بَقُلْ شَيْهٍ عَلِيمٍ اول سوره مبارکی نساء به عنوان یا ایوه الناس شروع شد که خطاب به همه مردم است از اون جهت که قرآن جهانی است بر اساس همون خطاب جهانی همه مردم را مخاطب قرار داد فرمود یا ایوه الناس اتقوا ربکم ولدی خلق کم من نفس این واحده چه این که دستور تقوارا هم و همون سبق سادر فرمود است در پایان سوره برابر با صدر سوره خطاب به ناس است آیه اول سوره نسائیم بود یا ایوه الناس اتقوا ربکم ولدی خلق کم من نفس این واحده چون سوره به منزله یک فصله است در پایان فصل بر میگردن به صدر فصله خطاب به همه مردم است گرچه در بحث های قبلی اهل کتاب مخاطب بودن ولی در پایان به همه مردم خطاب میکنن چنین که در چند آیه قبل هم فرمود یا ایوه الناس اتقوا ربکم ولدی خلق کم من نفس این واحده در همین جریانی که اهل کتاب را زیگ فرمود مسئله این که همه مردم مخاطبن به ایمانی قوانب پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم مطرح فرمود آیه صد و هفتاد همین سوره این باره که نساکه چند روز قبل بحث شد متلب دوم آن است که گاهی مهور آیه رسالت پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم است و قرآن را در کنار اوزیک میکند گاهی مهور آیه قرآن است و رسالت پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم است رو در کنار روزیک میکنند چون این دو حقیقت از هم جدا شدنی نیستند در آیه سد و هفتاد محور بحث رسالت بود که یا ایه ناسو قد جا اکم و رسولو بالحق من ربکم که این جاه یا به معنی آمدن است یا به معنی آوردن اگر به معنی آمدن باشد یعنی رسول به حق آمده است و اگر این با بای بالحق برای تعدیه باشد جاه به معنی آوردن است یعنی برای شما حق آورد مثل این که زهب به به معنی ازهبهوست یعنی او رو برد جا به به یعنی او رو آورد جعنی به زیدین یعنی او رو بیاورد جا اکم بالحق یعنی برای شما حق آورد و این در آیه محل بحث یعنی آیه سد و هفتاد و چهار فهموند یا ایه ناسو قد جا اکم برهانون من ربکم و انزلنا الیکم نورا مبینا که محور اصلی این آیه قرآن کریم است بعضی ها خواستن بگوین منظور از برهان بوجود امارک پیغمبر صلی اللہ و ریوالو سلم است برای پرهیز از تکرار یعنی جمله اول مربوط به رسالت است و جمله دوم مربوط به قرآن که یا ایه ناس قد جا اکم برهانون من ربکم یعنی پیغمبری که خود برهان الهی برای شما آمده است نزیر همون آیه 170 که قد جا اکم و رسولو بلحق اونگاه در باره قرآن فمود و انزلنا الیکم نورا مبینا این معنا هم تا حدود قابل قبول هست ولی معنای اول اولاست زیرا برهان گرچه بر شخص پیغمبر صلی اللہ و ریوالو سلم اصلاق می شود یعنی قابل اطلاق هست برای اینکه وجود مبارک او خودش معجزه است و برهان خارجی است ولی معمولا برهان بر همون علوم و معارف یقینی و قطعی اصلاق می شود فرمود این کتاب برهان است برهان یعنی حجت روشن و چون حجت روشن است هر گونه تیرگی و تاریکی را می زداید و مسلطه بر تاریکی خواهد بود نور از اون جهد که مسلطه بر ظلمت است هر جا آمد ظلمت را بر طرف می کند از اون جهد می گوین برهان است و دلیل را از اون جهد که بر هر وهم و خیالی سلطه دارد می گوین برهان چون سلطان هم می گوین حجت را سلطان می گوین برای اینکه مسلطه بر وهم و خیال خواهد بود برهان بودن سلطان بودن دلیل تام برای سلطه و روشنگری است مطلب سه بومان است که برهان در قرآن کریم هم به معنای علم معتقن و دلیل قطعی بکار رفت هم به معنای معجزه خارجی که معجزه خارجی هم برهان است چه این که دلیل قطعی هم برهان است اما اونجا که در باره دلیل بکار می برد مثل این که به مدعیان شرک می فرماید که ما براهین توحید را اقامه کردیم شما که مدعی شرکید برهان اقامه کنید آیه 64 سوره نفر این است که اما یبدال خلقتم میعیدهو و من یرزوکم من السماعی بلعاد اعلاهن معالله ملحاتو برهانکم انکنتم صادقین شما که مشرکید و برای غیر خدا سمت روبیت قائلی دلیل اقامه کنید این برهان یعنی همون دلیل متقن عقلی چه این که در پایان سوره مبارک مؤمنون آیه 117 این چنین فرمود کسی که غیر از خدا مبدع دیگری را میپذیرد و میپرستد برهانی ندارد به حسابش نزده پروردگار تصویح خواهد شد که در اینجا برهان به معنای اندیشه قطعی و دلیل محکم اما در جایی که برهان به معنای حجت خارجی یعنی مؤجزه اطلاع بشود نزیر اون که برهان به معنای حجت خارجی بشود که در سوره قصص آیه 32 آمده است که ذات اقدس اله به موسای کریم صلی اللہ علیه و سلام میفرماید که ید بیزای تو و اسای تو این دو حجت و دو برهان الهی هستند اصلک یدک فی جیبک تخرج بیزا من غیر سو وضمم الیک جناح کمن الرهب فضانک برهانان من ربک قبلن اون مسئله و انالق اساک فلم ما رعاها تحت از زو که انها جانن و لامد برن و لم یعقب یا موسا اقبل ولا تقف انکه من الامنین که در باره اسای موسا است بعد یعنی در آیه 32 فمود اون هم ید بیزا پس اسا و ید بیزا این ها برهانان الهی هستند فمود فضانکه یعنی این دو برهانان من ربک پس برهان بر معجزه خارجی هم اطلاع می شود بالاخره از اون جهت که هم علم را می گن برهان و هم اون وجود خارجی را می گن برهان برای که هر دو روشنند و تیرگی و تاریکی را برطرق می کنند و برخست مسلس بشود خواه وجود خارجی یک شی باشد خواه وجود علمی چیزی هر دو حجت است چنگه حجت گاهی برکتره اندیشه متقن اطلاع می شود گاهی بر وجود خارجی که خودش شخص می شود حجت سلطانم این چنین است گرچه روی این بیانی که در سوره قصص مانندان آمده است برهان بر وجود خارجی اطلاع می شود و قرآن برهان است و وجود مبارک پیغمبر صلی اللہ علیه و سلام خودش برهان است ولی مناصب این است که اون تکرار را انسان تحمل بکند و بگوید آیه در صدد بیان اعتبار قرآن کریم است قرآن کریم از اون جهت که سلطه دارد بر هر گونه وهم و خیالی برهان است از اون جهت که روشنگر است و ذاتنم خودش روشنائی دارد و روشنائی آشگار هم دارد و روشن بیین است و اگر تو تلازم بین رسالت و وحی باشد منظور از این برهان وجود اون باره پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم خواهد بود و منظور از نور مبین همون قرآن کریم است یا ایوه ناس قد جاکم برهان من ربکم و انزلنا علیکم نورا مبینم گای تعبیر قرآن کریم طوری نشون میدهد که پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم اصل است و قرآن به همراه پیغمبر آمده چنگی در سوره امبارکه طلاق این است اول سخن از خدا و پیامبر است بعد سخن از نوریست که نازل شده است البته این نور به وسیل پیغمبر نازل شده است چه این که در بعضی از مبارک دارد که به نوری که با او نازل شده است و به همراه او آمده است ایمان بیاورید و تب اون نور اللذی انزل معه در غیر سوره است طلاق اون تعبیرات که دارد و تب اون نور اللذی انزل معه نشون میدهد که قرآن به همراه پیغمبر نازل شده است یعنی هر دو پیش خدا بودن و خدا یکی را ارسال کرد و دیگر را انزال ولی اون که اصل است رسول است و اون که همراهی می کند این اصل را قرآن است و مدبت تب اون نور اللذی انزل معه متابعت کنید نوری را چه با اون پیغمبر نازل شده است این تعبیر نشون میدهد که وجود اون بارک پیغمبر اصل است و قرآن به همراه پیغمبر نازل شده است اون تعبیر و تب اون نور اللذی انزل معه تعبیر بازی است برای این که ثابت کند رسالت مقدمه بر مسئله نزول وحی است چون اون که میگیرد اصیل است و اون که که می آورد به همراه خود می آورد به اون به طبع پیغمبر است خب گرچه اینها در واقع از یه حقیقت خبر میدهند ولی بالاخره اون کلام خدا اول و ما صدر نیست اول و ما صدر همین انسان کامل است یعنی اول ذات اقدس اله نور متحده رسول گرامی صلی اللہ علیه و سلم را آفرید بعد به او یه پیامی داد که این پیام را برای هدایت به مردم ابلاغ بفرما اونگاه رسول می شود است و قرآن می شود کلامی که برای هدایت به این رسول ابلاغ شده است دیگر اول و ما خلق قرآن نیست اول و ما خلق نور و نبی ناست رو اون حساب گرچه از یک نظر این دو حقیقت از یک جا خبره و این دو حقیقت این دو حقیقت این دو حقیقت خدا برای شما ذکر نازل کرده است که این ذکر کیست؟ رسولیست که آیات الهی را بر شما تلاوت می کند معلوم می شود رسول خدا صلی اللہ علیه و سلم همون طولی که ارسال شد منزل هم هست چون در نزد خدا بود به بعد نازلیه از اونجا وحی گرفت معمولیت یاخت بعد فرود آمد در حقیقت معیت مهم نیست ملاک ما به المعیت هست معیت که مشعره به عدم ترتب هست اگر گفتیم اله و با معیت دیگران یعنی هیچ کدوم تقدم ندارن ولی اگر گفتیم اله معی با است یا گفتیم با مه علفه است یعنی علف اصل است ملاک ما به المعیت است یه وقت است که ما به المعیت شه سالس است مثل اینکه دو تا حادثه زمانی در یک زمان اتفاق می افتند اینا معیت زمانی دارن یا دو چیزی اتفاقا مثلا در یک مکان قرار دارن اینا معیت مکانی دارن یه وقت است که نه معیت به شه سالس نیست به احد و طرف این وابسته است اگر الف معسر بود و با اثر بود اینا در خارج معیت دارن و ملاک معیت اون معسر است که میگن این اثر با معسر است یعنی ملاک معیت را اون معسر تعمیل میکنه و اثر را به همراه خود دارد این تعبیر قرآن که فرمود وَتَّبِعُ النُّورَ الَّذِي اُنْزِلِ مَعَهِ پیروبی کنید از نوری که به همراه پیغمبر نازل شده است معلوم میشود هر دو در محضر ذات اقدس اله بودن و هر دو از اونجا فرود آمدن منتها پیامبر که فرود آمد قرآن را هم به همراه خود آبود و از طرف روایاتی که میگود اول ما خلق الله نور نبینا صلی اللہ علیه وسلم تعیید میکند که اولی مخلوق وجود مبارک پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم بعد این پیغمبر مخاطب قرار میگرد به خطاب الهی که اون کلام الهی به نام قرآن و مانند آن بعد استحقق یک مخاطب است اونجا سخن از بعد زمانی یا قبل زمانی که نیست اگر سخن از بعد و قبل زمانی نیست بلکه وجودی و رتبی است پس رتبتن و وجودن روح متحر پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم این قبل از کلام خدا خواهد بودن این همون بیان شریفی است که مروم کاشفال قطار ازمانالله علیه در کتاب شریف کاشفال قطار در باب قرآن چون بعد از بحث سلاد یه بحث زکری دارند و دعایی دارند و قرآنی کتاب و زکر مبحث زکر مبحث دعا مبحث قرآن که از بحثای شریف و شیری در اون کتاب است در اونجا دارد که قرآن از پیغمبر بلکه حتی از اهل بید علیه وسلم بالاتر نیست بله سغل اکبر هست یعنی قرآن سغل اکبر هست و اثرت تاهرین سغل اسقر هست برای این که در این نشعه اینا باید تابه این وحی باشند و برای حفظ این وحی هم فدا بشوند اما حقیقت اینها و روح اینها این چنین نیست اینها حتی مثلا اینا گاهی به کعبه که میرستند هجر الاسود را استلام میکنند و میبوسند معناش این نیست یعنی کعبه بالاتر از امام هست که خب همون بیان شریفی که مرحومه صدو در ملای احزار و حلفقیه دارد که ابن زوبیر که به سالار شهیدان امام حسین صلی اللہ علیه بیعث نکد و بعد از او هم امام سجاد صلی اللہ علیه که امام زمان بود بیعث نکد چنین کسی اگر مورد خشم قرار بگیرد و به درون کعبه برود و به کعبه متحسن بشود بس بنشیند خدا او را امان نخواهد داد همین معموران امامی و مروانی بالای کوه عبیقو بیست منجنیق بستن و کعبه را به سنگ بستن و بیران کردن و ابن زوبیر را گرفتن و اعدام کردن ایشون در این حدیث مرحوم صدو در ملای احزار میفرماد به این که چون ولایت بالاتر از کعبه هست این کعبه خب سنگ و گلست دوباره میسازن ولی ولایت چیزی نیست که انسان به طبانت عدیل او را در زمین پیدا کند اگر کسی در برابر ولایت اصداد و مخالف امام زمانش بود اگر به کعبه هم پناه ببرد خدا او را پناه نمیدهد و اما در گریان عبره که تیر عبابیل اعظام شدن و به حیات عبره و فیلش خاتم دادن این بود که اونا اصلا با اصل کعبه یعنی اصل قبل بودن و متحق بودن و نامویان اما اینکه در باطن مقام شامخ ولایت از این دستورات را بردارن و میبوسد بالاتر از کعبه نباشد بالاخره قرآن یا اولین اثر خداست که همتای با ارواح احلبیت علیه مسلم است یا نه کلامیست که بعد از آفری نشه روح متحر رسول خدا صلی اللہ و ریوان و سلم نشعت گرفته است نه تعبیر قرآن کریم اینست که به پیغمبر ایمان بیاورید و به نوری که به همراه او نازل شده است ایمان بیاورید و تبعیت کنید معلوم بشود هر دو در محضر ذات اقدس اله بودن اون که مخاطب اصلیست پیغمبر است و این پیغمبر به همراه خود قرآن را می آورد لذا خود پیغمبر در بازگشت در کنار حوض کوسر بنوان اصل می نشیند قرآن و اعتراض به حضور او می روند همون حدیثه حدیث شریفه دریل خوبه است بر این که پیغمبر اصل است من پیشا پیش اینها به حوض کوسر می روهم و این دو از یک دیگر جدا نخواهن شد تا این که در حوض کوسر برمن وارد بشم اون می شود از به هر تقدیر انسان کامل همه این معارف را داراست هم وجود اینی اینها را داراست هم وجود علمی اینها را اولین نوری که ذات اقدس اله آفرید نور متحر رسول گرامی صلی اللہ علیه و سلم است بعد با این نور حرف زد این بعد که بعد زمانی نیست اگر بعد وجودیست نه بعد زمانیست خوب و ما خواستیم بین اون انسان کامل و این کلام ارزیابی کنیم قهرن اون انسان کامل برتر خواهد بود یعنی رتبه وجودی او برتر است این در بعد پیدائش آلم در ختم آلمم که مسئله معاده است می بینیم می فرماید من پیشا پیش اینها به کوسر می روهم و منتظرم که قرآن و اطرت به من برسند حتی یارده علیه الهوست و اگر ما بخواهیم عظمت رسول اکرم صلی اللہ علیه و سلم رو ارزیاب کنیم باز در محور همین حدیث شریف استغلین اگر جستجو کنیم شواهد تازه تری استنبات می شود و این از که مجموع قرآن و اطرت این ماترک انسان کامل است این دو وزن وزین را من به عنوان ارس گذاشتم ماترک من این هان پس قرآن به تنهایی یا اطرت به تنهایی ماترک پیغمبر نیستن دوتایی با هم تازه ماترک پیغمبره این دوتایی با هم حالا خود اون حضرت چه خواهده باشه؟ خواهد بود که امیر سلام الله علیه می گوید انا عبدون من عبیده و اگر معجزات پیغمبر ظهور می کرد اونگاه همون مشکلات تسلیس یا غیر تسلیس که دامنگیر مسیحی می شود دامنگیر مسلمین هم می شود بخشی از معجزات است امیر سلام الله علیه ظهور کرد ادهی به اون صورت در آمدن قلوب کردن در باره است امیر سلام الله علیه بشری که نتواند خدایی را بشناسد اگر معجزات و کرامات فراوانی از یه انسان کامل دید معاذ الله در باره او شبهه بنوبت حق یا ربوبیت مانند اون می دهد ولی اونها که می توانند تحمل کنن البته اسرار الهی را انبیا و اولیا به اونها تفهیم می کنن به هر تقدیر اینجا اگر منظور از برهان و منظور از نور مبین هستن هر دو قرآن باشد اولاست گرچه خود پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم هم برهان هست چه این که ذکرم هست یا ایوه ناسو از جاکم برهان و من ربکم و انزلنا الیکم نورن که نور روشن و آشکار هست هیچ ابحامی در اونیست چون قرآن برهان هست و نور مبین هست باید به اون ایمان آبود در آیه سد و هفتاده همیستوره بارکه نساک قبلن گذشت از رسالت پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم سخنده میان آمد و تحدید هم کرد و تحدید هم کرد و تحدید هم کرد و تحدید هم کرد و تحدید هم کرد و تحدید هم کرد و تحدید هم کرد و تحدید هم کرد و تحدید هم کرد و تحدید هم کرد و تحدید هم کرد و تحدید هم کرد بلکه محققا این کار را میکنند و سیدخلون فی رحمتن منهون و فضلن و یهدیهم الیه سرات المستقیمون چنین کسی در دار رحمت محفوف است و نمیشه باید او را از دار رحمت بیرون آبود چون اگر او را در دار رحمت قرار داد کلید این دار رحمت به دست خود او الحمدلله ربنام امیدوارم که این دار را برداریم و دیدار خدا آشنای صادق این راه شو با حدیث زندگی همراه شو بسم الله الرحمن الرحیم سلامون علیکم جمیعا و رحمت الله دوستان شرمنده عزیزان همبتن همراهان بخش ثومه برنامه رادی موارف