اینها می آمدید مغرب امامه گفت که شما وظیفتونو انجام دادید هیچ مهم نیست آماده شید کمربنداتونو ببندید برید آماده شید برید عملیت وعدی ما شکست نداریم امامه گفت اصلا تو راه حق تو راه خدا در راه توحید و عدالت اصلا شکست معنی نداره چون شما هدف رضایت خداست در هر صورت به اون می رسید چه شکست بخوری چه پیروز بشید این منطقه اهدل حسنهیه این که قرآن می گه دو طرفش پیروزیست کشته بشی شهید بشی پیروزی جلو بری پیروزی از نظر خداون فرق نمی کنه از نظر مردم فرق نمی کنه این فکر بچه ها رو کنون تو سحنه وظیفتونو انجام بدید از هیچ چی باید که تو نمی شد تا زمان وقتی که شکست می خوریم کشته بشیم تا زمان وقت ما پیروز شدیم چرا چون میری به دیدار خدا بالاتر این سطوه رحمت خدا دیگه از این پیروزی بالاتر چیه در هر حال اهل بهشتی امام می گفت هدفتون تو فعالیتهای سیاسی نظامی فرهنگی همه هدفتون فقط بهشت اصلا می گفت من برای هیچ چی کنم فقط برای بهشت اما اگر رشد بیشتر کردید بعد خواهید گفت بهشتم هدف من نیست هدفتون برای بهشت همه کنم برای خدا همه کنم اگر این شد یک به ست تنها به مومی احساس شکست احساس یعس نمی کنیم امام گفت والله من تا و حال نترسیدم هرگز من معیوست نبودم وقتی پیروزم می شد مغرور نداریم خیلی مخصوص بوده وقتی پیروز می شدیم می گفت چیه مغرور و فلان شلنگ تخته نندازیم شکست می خوردیم می گفت چیه چون باید نمی زنیم نگه ما برای یک تیک خاک و زمین و سنگ و اینا جنگیدیم ما جنگیدیم چون باید می جنگید ما به وظیفه من عمل کردیم حدف رضایت رو بگویم راضیست از ما از کجا می گی راضیست؟ قرآن از روایات ملاکات شو گفته این بود که شبه همه جا بگفتن بچه ها بگفتن هرکی امشب شهید نشه دو روز بعد می میره کسی اینجا که نمی مونه گه حالا هشتاد نوت در سردونه که من ازشون خاطره دارم رفتن خوب و بدشون تموم شد شما ها تا چشم به هم بزنید این شب و یادتون باشه چند وقتی که ما مردیم شما هستید یادتون بیاد این لحظه رو بعد یه چشم دیگه بزنید می بینید خودتون رشدتون مثل من سفید شد یه چشم دیگه بزنید رفتید امام می گفت به دنیا اصالت ندید اگر این یارو هدف بگیری چکترین پیروزی مقرور می شید این یارو هدف نگیریم امام به بچه هایی رو می گفت خودشم این یار اصلا هدفش نبود از پاریس تره میاد تو هاوپیما و بهش می پرسن چه احساسی داری؟ یک دستی به جیشش کشید و هیچ احساسی نداری چی تو دنیا اینجوری عرق می زنه؟ آقا نمی ترسی؟ الان بری اونجا بگیرم بکشون؟ نه خوشحال نیستی خیلی پیروز شدی؟ شاشت کس خورد؟ نه فقط خوشحال و وظیفه من انجام دادم می دونی الان بری اونجا چه اتفاقی می افته؟ نه هر اتفاقی می افته من نگاه میکنم وظیفم اونجا چی الان؟ ای بود که یک پیر مردره اینجور قوی کرد و یک نسل رو امام یک نسل رو قوی کرد بگیرم بچه ها نمی ترسیدن شب عملیت واجه هشت فاو لباس قباسی پیشیدیم از عرواند میخواییم ردشیم بچه ها میگفتن آقا اینجا اینجا میمیتونیم ردشیم چی چی چی فلان نه دو نفر از بچه ها که با همین حرفان میزنن هر دوشونم بعدن شهید شدن تو عملیت بعد گفت که آقا ما جایی که آموزش دیدیم اینجوری نبود عرض آب سرعت آب فلان اینا دشمنت منتظر بیدار زده هوایی گذشته بود ورد که نیروهای نفر ما رو با زده هوایی میزد یعنی گولایی که هواپه ما رو میزد میزد تو سرسورت بچه ما رادارای خیلی حساس که پاروت و آب بزنن میگفتن میفهمن بعد سگای آموزش دیده که تا کچکترین صدای چیزی بود اینا سرسدا میکردن و پر نیرو اون عرقا حالا از عرواند میخواید ردشیم گفت نمیشه امشب فلان نا اوی که دیگه گفت ببین اصلا امشب من بناره بری گذشتم ما وارد آب میشیم و دیگه از آب بیرون نمیاد من بناره بری گذشتم امشب ما شهید میشیم حتما دشمن ما رو نزنه کوسه ها میزنن عرواند کوسه بود کوسه ما رو نزنه اونا میزنن هیچ کدوم نزنن ما لایه تلاهای انفجاری گیر میکنیم از میدونهای مین ردشیم خط اول دشمن رو نمیشه شکست یک به صد ما با صلاح سبور اونا خط رو بشکنیم پاکسازی خط چجوری میشه اصلا ما خط رو پاکسازی کنیم چجوری از این نخلستان باید ردشیم جنگ پارتیزانی بانیم او رو رد کنیم هنوز هوا روشن نشده صدها تانگ کلیکوبتر هاپ ما میان ما با صلاح سبور باید دفاع کنیم همه منو دروام میکنم اونا رو بزنیم اقعب پس فرداش بومباران شینیهی شده میشه همه اینا درست ولی من امشب میرم به چی دهاتی نموزه ساله امشب من میرم برای که باید بریم ما وزیفه مونه الان نمیتونیم باید سید نگاه کنیم دشمن هر کاری مونه بعد گفت امام تو جمعرانه من فقط بخواب امشب بهش بگن که ما وارد آب شدیم رفتیم بعد جمله ها رو ببین گو وارد آب شدن با ماست خارج شدن از این آب دستمانیست اونی که وزیفه منه اونی که در اختیار منه یعنی وارد آب شدن این که از آب زنده بیاییم بیرون یا نه خط بشکنه یا نه اون نتیجه دستمانیست نمیدونیم میشه ما معصبات مونه کردیم آموزش دیدیم برنامزی کردیم ولی نمیدونیم چی میشه نتیجه با خداست هرچی اون میخواد گو ما این شب میرم هر کس بچه ها هر کس نمیخواد بدونیم بله ما میریم برای که بر نگردیم من تو زینم نیست که بر میگردیم زنده یا پامون او طرف آب من بنام برای که ما رو تو آب میزنم ولی باید بگیم بعد یه جمعه گفت گفت چجوری تو میرکرد بچه ها گفت چجوری این وره عروند آرومی اون وره عروند نارام مگر خدای اون طرف عروند سیر انسان یه دشمن رو از بین ببره خدا نمیتونست اصلا عروند اینجا نباشه نمیتونست چی همه اینا بود اصلا هدف اصلی ما عبور از عروند نیست هدف اصلی ما حرکت برای خداست هدف ما تکامل خودمونه ما میخوایم خودمون تکامل پیدا کنم من میخواهم به خدا نزدیک بشم خدا را اطاعت باید بکنم من میخوام خدا را اطاعت کنم مثلا نمیخوام از عرون را کنم میخواد برد چیم میخواد نشیم اصلا امام یه وقتی گفت حکومت چیه ما سراغ حکومت هم اگر میریم بخاطر اینه که حکومت فاسد ملت را نابود میکنه حکومت صالح را باید هرچی صالحتر باید بتونیم درستش کنیم تا انسانهای بیشتری نجات پیدا کنن ظلم کمتری بشه عدالت بیشتری اعمال و اجرا بشه میخواد به شما که چون نبودی به شما بگم ای چه منطقی بودی منطق وقت به چانه میترسیدن کلولای چار قباص ها میدونستن شهید میشن عملیات اصلا فوقلاده خطرناک بود از بسیار ده سیمای خاردار میدون های منطلعه انفجاری تو باطلاغا بعد تازه برسید به خیین خط اول دشمن اگر بتونی بری وارد جزیره بشی اینا رو بتونی وارد جزیره اصلا محاسبات همه خوبشی بود برای همین همه هیچ کس دنیا با همه جزیره همه بودن این ده دیوانه هن اصلا اصلا مرموز هر کار رو ممکنه بکنن اینا هیچ چی هم ندارن این بچه های قباص لشکر ما کلولای چار بچه ها همه شنسندشون امیزه شما و کمتر از شما بود قباص از شونزه سالی یه دشبه چهه شونزه ساله قباص بشیم پیراشون بیست و پنج شش ساله بودن فرمانده لشکرهای ما بیست و چار ساله بودن فرمانده لشکر بیست و شش ساله پیرمز بودن همه ای کارهای تو جنگ و عملیاتا و بزرگ کارهای بزرگ رو رمینا کردن بعد به اخویم که اومم هموشت شهید و مفقود شد و اینا بشن گفتم که این میور عملیاتی چی جوریه گفت که بچه 18 ساله همشون همطور بودن به هم گفت که به همی سادگی گفت ما رو امشب میزنن ما شهید میشیم ولی خط رو میشکن ما خط دشمن رو میشکنیم ولی خب ما رو میزنن اینشالله موج بعد از ما بچه هایی که پشت سر ما بیان اینشالله جزیره رو میگیرن بعد بهش گفتم که خط چی جوریه اینا به همی سادگی گفت امشب ما خط رو میشکنیم و بعد بهتر ما ها شهید میشیم ولی خط رو میشکنیم اینشالله این بچه هایی پشت سر ما اینشالله جزیره رو میشکنیم به همی سادگی و بعدم این بچه ها رفتن سجده هنابسته بودن رفتن سجده یک ربطون سجده بعد بلند شدن هم دیگر رو بغل کردن بوسیدن و گفتن که هرکی امشب شهید شد چفاعت میکنه هرکی زنده مون تا آخر عمر تو همی خط بمونه بعد بچه های غواس را افتادن لبیک اللهم لبیک لبیک لاب شریک لک لبیک لبیک گفتن و رفتن وقت فرماندهشون که جانبازه الان هست ایشون میگفت باور میکنی تو آب که ما میرفتیم سمت دشمن اینا اول ذکر رو اینا بعد شمور گردن مسخر واضی چرت و پرت گفتن و بلند بلند میخندیدن من دوستو رو ازشون گفتم برادر ساکت بشیم ما داریم میریم تو قلب دشمن امشب من رو تا یک شهر دیگه ما کدوم همون هستیم کدوم ها نیستیم بچه ایجورین دیوانه میگفت باز دوباره پندقه ساکت چشت چشت باز دوباره دو سه دقیقه بعد شروع میگه مکنه در مورد پش پش پشترن میخندن میگفت ویبور عصابانی شدن آمده بچه هیفیهی شد بره هم میگه که آقا اگه تو میترسی تو برو اقل ای حالت رفتن به سجده بعد پا میشن بعد خب حالا ای بچه ها اگر بهشون مثلا میگفتی که آه شما برای چی دارین میجنگین تنها چیزی که به اینا آرامش میداد به صبات و قدرت که میرفتن به سمت مرگ میدونستن یک به سب باید بجنگن او برای باطلاق فقط خدا بود یعنی واقعا خدا رو باور کردونن چون امام وقتی میگفت خدا آدم میفهمید ای خدا با خدایی که بقیه میگن فرق کن خدای خومینی زنده بود خدا حی بود سمی و بسی بود شما یه از یک جهت امتیاز دارید چون اصلا شما زحمتی نگیشیدید برای انقلاب یعنی نبودید که زحمت بگیشید شما نمیدونید الان چی دست شماست شما او بچه سرمایه دارید چیزی که الان داریم به چه قیمتی به دست آمده شما نمیدونید اصلا شما خیال میکنید اینی که هست الان عادی خب باید باشه استقلال این آزادی که توی فضای مجازی و این ورد هرکی هرچی دلش میخواد به بالا و پایین میگه خب شما از یک طرف یه امتیاز دارید همه امکانات در اختیار الان اصلا او زمان چیزی نداشتیم باید اصلا اونجا زمان انقلاب و جنگ تو دهیشت کسی چیزی نبود یه سوله پیدا میکرد اصلا وستش ملافه میکشیدن شد یک سازمان یک قرارگاه سی تا اداره میشد ملافه هم بود وسطش تو دل خاک میکندن میرفتن تو یه پتو دم در میزشتن این شد دیگه مثلا بروحالشو ببر مثلا بیس روز تو گرمای شست درجه بدون سقف تو خاک ریز باید بجنگید من امثال من که توفیقی داشتیم که ایجو بچه ها رو دیدیم شما ایجو بچه ها نبودن بوده یه جبه و جنگ و مسائل و اینا یک مزید شما دارید و اون که چیزایی که زمان ما خواهشو باید میدیدن شما صد برابر شدن واقعا دارید یعنی امکاناتی که در اختیار شما هست نسلش به ما امکانات آزادی استقلالی اززت ایران ایران عزیزترین کشوری جهانه هلا هیچ کس نمیتونه به ایران دستور بده در تاریخ ایران اینجوری نبوده جز یکی دو بار قرنهای خیلی قرن قبلها همیشه ما یه همچین وضعی این پیشرفتای علمی که سرعت رشد پروید علم رسید به یازده برابر متوسط جهان ما جز به الان هم جز به چند کشور اولیم ولی ده سال پیش اول بودیم تو دنیا الان هم جز به چند کشور اولیم این انظره علمی این همه اختراعات ابداعات زمان جنگ سیمه خاردار به ما نمیدادن حالا بچه های ما ماهاره میفرستن فضا اصلا قابل مقایس نیست دهشت هیچی نبود هیچی واقعا به قول شهید عباس رمی از وفقای ما بگو فلان شبت به مخابم صبح پامشم اول نگاه میکنم بگویدم کودتا هیچی نشده امام نکشتن انقلاب رو چی نکردن اشخال نشده یک کاری نشده یعنی هر روز ما واقعا نمیدونیم امروز بوده آخره نظام سقود میکنه یا فردا باز هست یه دوره این طریق بود شما اصلا این چیزها نمیدونید چیه که الان شما این مذیعت دارید امکانات فول او زمان هیچی از اینا نبود الان خیلی امکانات زیادی دارید ولی یه چیز اون موقع بود که شما باید اون رو در خودتون نجات کنید او زمان چون جنگ بود تروریزم بود تحریم هم بود ولی چون جنگ بود اصلا آدم بچه هایی که توی اطلاعات لش کردن اطلاعات عملیات بودن توی تحریب بودن اصلا بینشون عادی بود گفتن ما عمر نیروی اطلاعات عملیات حد اکثر شش ماه و شش ماه بعد بیایی بچه های جدید هنونا نیستن مثلا میرفتی توی واید میدیدید یکی آمد دستش مسلی یه وام کنه مزرع یکی میداد پاشو وام کنه مزرع اینجوری بود دیگه یعنی همه میدونستن دو تا سه تا عملیات بیشتر نیستی دیگه این مرگباوری مرگ آگاهی باعث شده بود بچه ها خیلی بانشات بودن من هیچ وقت این افسردگی هایی که تو دنیا میبینیم داریم خودمون اصلا زرده ای افسردگی توی بچه ها نموند از کچکترین چیزایی زندگی لذت میبوند آشق هم دیگه بودن به هیچی وابسته نبودن آماده بودن برای مرگ میگفتن امشب شد شب آخره این هفته هفته آخره این ماه ماه آخره ولی شاد بودن خیلی شاد بودن خودشونو بده کار بدنستن برای که خود او هم خود خومینی هم به هیچ کس محل نمیده شد دیدید یک شعار بودن که ما همه سربازتون خومینی امام گفت نه تو سرباز منی نه من سربازتون هم ما همه من باید سرباز خدا باشیم و السلام علیکم و رحمت الله محمد اللهم صلی علی محمد و آل محمد فراسان ایده پردازی برای گراوی داشته یا ناقبیستوزوی برنامه به مناظبت چهر و ششومین سالگرد پیروزی شکو مند انقلاب اسلامی از مردم عزیز ایران اسلامی دقوت می شود با ارابه ایده های خلابانه و ترهاگ نوعاورانه در بحش هاگ مختلف آینی تبعینی و تبلیحی مسیر را پیمایی مهند تجمعات زیبا سازی محیطی مسابقات مختبایی حوگش ها و هشتک ها در مراسم یاملاه بیستوزوی برنامه سهیم شدن علاقه مندان می توانند ایده هاگ ارزشمند خود را از طریق آیدی ادساین شورا در پیام رسان هاگ داخلی ارسال نموگند و به برترین ها جواگز نخیزی اهدا خواهد شد شوراگ همه هنگیگ تبلیغات اسلامی شبکه معارف صدای جمهوری اسلامی ایران اینجا ایران است شبکه معارف صدای جمهوری اسلامی ایران ایران ایران ایران دنبال دنبال روی موج محرمات سودای محلیت و فترت نشدی sources woo to to to 預備 تا تا تا نشان سو بررسی تحقیقی نشانه های مهدوی موسیقی بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی اللہ علی محمد و آله طاهرین اللهم سلام سیمان امام زماننا حجت الله فی الارضین بحث ما راجع به یهود در اصر زهور بود و شروع کردیم از آیاتی که در این ارتباط تفسیر شده و وارد شده و گفتیم که بعضی از آیات و روایات که در زیل آیات آمدن اشاره به این دارد که همشون مسلمان می شود یکی از اون آیات آیه شریفه 159 نساء بود اعوذ بالله سمیع العلیم و ام من اهلی کتاب الا لا یؤمنن بهی قبل موته دنبالش و یوم القیامت یکون عليهم شهیده قصد کردیم که مرحوم تبرسی معانی و تفسیرهای این آیه را بیان کردن تفسیر اول که دوتا زمیر به حضرت مسیح برگرده این دوران حضرت امام زمان است طبق این تفسیر پس یهودی که زمان امام زمان در دوران زبون حسن همشون مسلمان می شوند تفسیر دومی هم بیان کردن که قبل زمانی هم بیان کردن از مرگ یهود اینها به حضرت مسیح ایمان می آرن یعنی زمانی که دیگه درفعه تکلیف شده است اون زمان فایده برشون ندارن توجیه سفه اینست که الا لیؤمنن نبیهی این زمیر به نبی مکرم ما برمی گرده به نبی خاتم برمی گرده هر اهل کتابی قبل از مرگش به پیامبر اسلام این بیان بیان اصحاب ماست اینه علم های شیعه اینه میگن و از دگرندیشان هم اکرمه بربری خارجی اونم همینه میگن آقای تبری این وجه رو تضعیف میکنه حالا این وجه تضعیف بشه یا نشه دیگه از بحث ما خارجه دیگه این آیه ربطی به سفرمانی که دیگه از بحث ما خارجه میگن سرنوشت یهود در اصر زهور نخواهد داشت سرنوشت همه یهود هست قبل از مرگشون چه در دوران امام زمان باشه چه در این دوران باشه اینه میخواد بفرد آقای تبری تضعیف میکنه این توجیه رو و میفرمات که اگر این درست باشد ببینید چه اشکال زعیفی میکنه از تبری توقع نیست که اینجوری اشکال کنه میگه اگر این تفسیر و این توجیه درست باشد لما جاز اجرا و احکام کفار علیهم اداماتو پس یهودی که بمیرد مسلمان مرده پس جایز نیست که در مقابر غیر مسلمین دفن بشود جایز نیست بدون غص دفن بشود چون مسلمان مرده هست آقای تبری تضعیف این اشکال وارد نیست حضا لایصح یعنی ما این توجیه رو بپذیریم بگیم قبل از مرگ یه شیهودی پیانبر میبیند لازمشیست که مسلمان باشد چرا؟ لیان ایمانهم به محمد صلی اللہ علیه و آلهی وسلم اینما یکونو فی حال زوال تکلیف وقتی که در حال دادن جان هست در حال نزع رو هست او دیگه آلم تکلیف نیست اون حال زوال تکلیفه اینجور شد فرادیه یعنی چی؟ یعنی برون ایمان دیگه ها باید گفت لاینفع نفسن ایمان ها لم تکلیف آمانت من قبل باید اینجوری گفت میداند که این اشکالت وارد نیست چون دوران تکلیف نیست که ایمان میاره و اینما ضعف یا ضعف قول چون میفهمد که اشکال تبری وارد نیست ولی اصاساً این قول ضعیفه اصاساً این قول ضعیفه یا قول اول بگیریم که میشود مربوط به بحث مهدویه یا قول دوم اما این قول ضعیفه چرا؟ من حیث لم یجر ذکرن لنبینا هاهونا اصلاً صحبت اینکه از نبی مکرم در این آیات در اینجا بمیان نیامده است اصلاً بحث راجع به حضرت ایسا است وما قتلوه وما صلبوه ولكن شبه هلهون نامی سخنی از نبی مکرم اسلام در اینجا بمیان نیمده است یکی یکی بیرون ضرورتم ندارد که ما این کنایه را برگردیم به نبی مکرم ایلا لایهون نبی قبل موته خب مای نبیهین و فرسون بایگد وقد جرا ذکر ایسا اصلاً عبر ایسا خنست حضرت ایسا بود فالاونا انیسرا فذالک الالله امن هم چی الا لایؤمنن ومن اهل کتا الا لایؤمنن بهی یعنی بکی به خدا ایبا ذکر قوله اچارم خب برده دنباله آیرا می فرماید که و یوم القیامتی یکون علیهم شهیلا کی اینا یؤمنن نبیه قبل موته کی باز یکون علیهم شهیلا یعنی حضرت ایسا ایسای نبی ایسای اشهد علیهم شهادت من قیامت که برخورم من گفتم تبلیغ بدم رساله خدا و اقرر من هم اونجا نگفتم پسر خدا هستم فرزند خدا هستم خدا هستم همونجا من اقرار به عبودیت کردم و اقرر علی نفسی دلعبودیه رسالات خدا را تبلیغ کردم برای بلاخره یهود و نصارا و گفتم من بنده خدا هستم و انهو لم ید اهم الیت خدا و الیت نصری خود حرف دادم من به شخص یاربه رسول الوهیت خودم دعوت نکردم خب این حرف قطعاده از حرف ابن جریجه بله یا ابن جریجه و قیل یشهد علیهم باز بیان دیگه بله شاید این عرصه هم برای یک نقطه اینو خواهیم حرف کنم ولی از بحثی که خارج میشه یشهد علیهم به تصدیق من صدقه خب پس شهید یعنی چی؟ معنای اول تبلیغ رسالت کردم و من نگفتم که اله هستم معنای دوم یشهد که چی؟ که بله فلانی فلانی این گروه به من ایمان آوردم این گروه به من ایمان آوردم فلانی فلانی اون گروه به من ایمان تکزید کردم اینو یا این شهادت اینو بله این حرف ابو علیه جبایی یا جبایی خب ایشون در اینجا یک نقطه نطرح میکنم به نظر من نقطه مهم میه از اینجا ایشون به یک نقطه میکنم اینو میشن حیفم میدارم این نقطه را عرض نکنم از این آیه استفاده میشه و از طبیعی رؤیت و مشاهده معصومی این استفاده میشه که انه کل کافر یؤمن اندن معاینه هر کافر هنگام نزع روم میبینه و مسلو ایمان میاند و باز دلالت دارد بل این که ایمانش فایده ندارد علا انه ایمانه دادی که ویر مقبول شرا همونطوری که ایمان فران قبول نشد کما لم یقبل ایمان و فران فی حال یعس از حیات دیگه معیوزه و اند زوال تکلی در انهان معاینه دیداری رؤیتی میشود و فی حرف حتمه است شیعه همین میدهد میفهمد و یقربه من هادا ما رواه الامانی میفهمد که این حرف شیعه را تقویت میکند که چی انن محتضرین من جمیع الادیان یا حار همدان انمن یموت یرنی در حال احتضار از هر دین مذهبی باشد اینا یرون رسول الله پلیونه ویم بلکرم رمیبینه و خلفائه او اند الموت مرهوم علامه تبا تبایی دهت روایتیه این روایت کثیر دهد بر این مسئله زیر اون آیه و لهم البشرا فی الحیات الدنیا روایات مرهوم اوی خویه میبهت زمین دارند توجیه میکنند بر اص بحث قبول دارند ویرون فی ذاکر احباره پس دلالت دارد بر حرف ما و اونها هم اهل سنتم یرون فی ذاکر عن علی از امیر ممنینم نقلیکا این شعر را به حارس یا حار همدان من یموت یرنی من ممنین او منافق قبلا یعرفنی طرفهو و اعرفهو یعرفنی طرفهو و اعرفهو یعرفنی طرفهو و اعرفهو من هم هیش ناسن من هم او را میشنسم میشنسم و عرفهو با عینه و اسمه و موفعه شخص را میشنسم اسمش را میشنسم کار را میشنن این اعتقاد ما هست قضای به حضور اعمه همگام احتزاج از امام صادق هست که حتی فاطمه زهران بعد می فرماید که اکتنون یعنی چی؟ به کنیه بگید اسم نبرید اینا تحمل نمیکنند این چی بوده؟ تحمل نمیکنند اسم مادرم وحاره نمیکنند آقای تبرسی شما به این حرف اعتقاد دارید؟ از این روایت را قبول دارید؟ می فرماید که من تحمل در این روایت دارم فا این سخت حاده روایت اگر این روایت صحیح باشد توجهش چیه؟ این اعمه می آمد می فرماید فالمراد به رؤیتهم فی تلقال حال رؤیت فیزیکی چی میگن؟ مشاهده فیزیکی نیست چی امراد؟ علم به سمره و الهیت اینها و علاوه اینها برش یقینی میشه یعنی چی؟ آوریت الله