ایک طوری که من گفتم اگه این میگفت خب من اصابه نیست میزنیم میزنیم دو بوجهش ولی خودم دارم همین کار رو بشون کنم بعدم میگن ناس مهم نیست او عقیدهش چیه امام حسن میگن به ظالم هم تو ظلم نکن به دشمن حقش رو بدار کف دستش اگه لازم شد بجنگ باش اما ظلم نکن بهش حدود رو حقوق رایت کن فرمودن مردم در فضای صحب و قفلت دارن زندگی میکنن صحب یعنی خطا قفلت یعنی گیج مردم دارن تو گیجی دارن زندگی میکنن همه تون گیجی همه تون تو خواب دارن زندگی میکنن تو خواب را میریم اناس فیدار صحب و قفلت مردم خواب هن تو خواب دارن را میرن اینه صبح شب صبح شب نمیفهمن چه اتفاق دارن میفته برشون یعملون ولا یعلمون عمل میکنن هیچی هم نمیفهمن نمیدونن نمیدونی داری خود چه کار میکنی به طور فیزیکی یک کاری داری میکنی یعملون عمل میکنن ولا یعلمون ولی نمیدونن چه کار دارن میکنن با خودشون با دیگران فا اذا سارو الالاخره بعد چند وقت دیگه میمیرید میمیرید و اونایی که رفتن ملحق میشید سندلی هایی که نشیشتین کم وقت بعد شما نیستین یکی سه دیگه روش روش نشیشن میشینن راجب شما همه حرف میزنن بعد از مدت دیگه هم راجب شما هم حرف نمیزنن اصلا یادش میمیره از شما اصلا انگار نبودی بعد میفرمان که اذا سارو الالاخره مردم وقتی که میمیرن از عالم طبیعت خارج میشن وارد اولم بعد میشن سارو الادار یقین اونجا همه چی رو دقیق میبینن یقین میکنن که هست منتها دیگه دیر شده یعلمون ولا یعملون اونجا علم پیدا میکنن اما عمل دیگه نمیتونن کاری میکنن اینجا عمل میکنن علم ندارن امام حسن میگن وقتی میمیرید علم دارید دیگه عمل فرصتی نیست اینجا عمله باید تا میتونی عمل صالح کنی فعال عملگرا که دی صادق با خدا صادق با خل ولی نمیدونی که بعد از مرک چه اتفاقاتی برایت خواهد افتاد ولی چند وقتی دیگه میمیرید از این عالم بیرون میرید وقت میبینید این هجاب طبیعت و مادمی نکنال وارد وادی یقین میشید حالا همه چی رو خواهید دید ولی هیچ کاری نخواهید تونستیگه بود فقط اینجا میتونید این شعر رو نقل کنن امام حسن بارها میخوندن برای افراد که یا اهل لذات دنیا لا بغا علاها کسانی که همین تجربه یک کتا مدت مادی رو شیرین میبینید و فقط همین سرتون میشه لذت ریاست لذت خوردن لذت خوابیدن همین لذتی که به جسمتون مربوطه و همه تونم میدونید اینا موقعیه همون لحظه که لذت میبری دو دقیقه بعدش که تمام میشه اصلا اینگار نبوده همه تونم این رو میدونید ولی باز به همینها دل بشید این اقترارن به ذلن زائلن حمق آیا بازی خوردن با سایهی که چند لحظه دیگه جا به جا میشه دیگه اینجا نیست هماغت نیست یعنی کافر احمقه چون هدف گرفته سایه رو مثلا به کسی میگن کجا قرار ما اونجا این سایه خب این سایه درقه دیگه نیست اونجا این سایه 20 دقیقه دیگه اونجا سایه نیست کجا داری قرار میزنید یعنی موسیقی میفرمان که همه تونم میدونید که دنیا مثل سایه است هست یه لحظه بعد نیست انا واقعا ما اول آمدم شما ها رو دیدم من خودم تا تو آینه نگاه نکنم نمیفهمم که دارم میمیدم ولی شما ها رو که دیدم فهمیدم یقین کردن که داریم میمیریم الان از 80 درصد کسایی که ما خاطره داریم تو فامیلا تو رفیقا تو آشناها رفتن اوور دیدن یکی از فامیلا رفتن اوور مریض بود اینا و بعد ازشون فرسیم که خب ایشالله خوب بشید و فلان اینه ایور که دیگه هرچی بود ما دیدیم با دیگه همش تکراره بریم اوور ببینیم اوور چی خبره و یکی دو هفته بعد هم رفت اوور ما هم داریم ببینیم اوور امام حسن علیه السلام میفرماد من تحجب میکنم دارید میبینید همه دارن میمیرن بازم بیدار نمیشه نمیفهمی؟ اینجا رو هدف میگیری؟ میگن هرکس قدرت، سروت، ریاست، شهرت رو هدف میگیره احمقه برای که اینا همه موقته همه اینا رو هم به دست میارید دوهم و حرس و عذاب و ناراحتی که اول داشتی بازم داری بیشتر هم نیشه به قولشون بیشتر هم نیشه بعدم چیزی که خودت میبینی مثل سایهی میبینی الان هست کندقه دیگه نیست چی جوری میرید اینجا میشینی؟ میگه خب اینجا سایه ما نشستیم خب تو اینجا نشستی سایه میره خیلی تعبیر امام حسن میفرماد اصلا وقتی به چیزی که عبدی نیست موقعتیه دارید میبینی هر روز سالم مریض میشه قنیل فقیر میشه امیدوار معیوس میشه زنده میمیره آدم محترم بی احترام میشه چی جوری بازم نمیفهمی؟ همین تکنیکشی یاد بده به ما بفهمیم چی کار میکنی که نمیفهمی؟ ما واقعا نمیفهمیم اینها اقترارا به ذل زائل همه مقرور سدن و باور کردن و اعتماد کردن به سایهی که زائل میشه این هماغته در واقع بیدینا به مؤمنین میگن شما ها عقب بنده این خرافاتین احمقین امام حسن میگن برعکسه کفار و اهل دنیا بازی کردن شما خرافاتین فرق خرافات یعنی چیزی که نیست تو فکر میکنی هست چیزی که موقعته تو فکر میکنی عبدیه چیزی که عبدیه میگی موقعته و السلام علیکم و رحمت الله موسیقی در موسیقی درسته موسیقی درسته موسیقی درسته موسیقی درسته موسیقی درسته موسیقی درسته موسیقی درسته موسیقی درسته موسیقی درسته موسیقی درسته موسیقی درسته موسیقی درسته موسیقی درسته موسیقی درسته موسیقی درسته موسیقی ازiad موسیقی درسته موسیقی درسته موسیقی درسته موسیقی درسته موسیقیدرسته موسیقی درسته یں موسیقی درسته موسیقی درسته می فهمد 25 ربیع الاوله 148 توفیه سلیمان ابن مهران قان من از زهاد و الفقهان رجالی فقط نبود محدث نبود یه فقیه بود زاهد بود و الّذی استفدتوهو ای شخباهی می فهمد من تصفح تواریخ انهو من شیعت الامامیه ای اصلا شیعه امامی بود بعد اینجا باز اینجا هم گله می کنه والعجب ان اصحابنا لم يصفوهو به ذاره که فی کتب الرجال اینجوری توصیفش نکردن خب ایشون و آزو سلاتین درگیر بود ابو هنیفه یک شخصیت حکومتی بود مورد توجه منصور و دیگران بود و ایشون در برابرش قد علم می کرد و بحث های زیادی داشت خب اینجور در برابر آزو سلاتین و در برابر جریان به استلاح خودشون قیاس و نمی دارم عقل در برابرشون اینجوری می استه خب آقای مامطانی در مقام دفاع برمیاد می فرماید که اشکال داریم برمارو از همه شما که چرا اصحاب ما به اشون نگفتن شیعه است کتاب هاشون نی وردن ما جواب می دیم به شما می گویم شیخ توزی در رجالش اسمشونو آورده دیگر ابن شهراشوب اسمشونو آورده و ظاهر این است که همه که شیخ توزی نقل بکند و صاحب معالمال علمه اسمش بیاره مناش این است که این شیعه است چون در فوائد ما اشاره کردیم که مطالبی که میارن اشاره به این است که اینا شیعه هستند بعد مطلب دیگه ایشون نقل میکند ارز کردن ما سلیمان ابن مهرانی که این روایت را نقل میکند با این که ارز کردن سند عامیه ما متن قبول داریم چون در سلسل اصناد کسانی هستند که پاک باخته ی ولایت هستند اینا نقل کردن یه قضیهی را نقل میکند من سفارش میکنم به عزیزان من یا پاورقی این کتاب تنقیه را قصه را ببینید یا ثالب فلمناقب را نگاه کنید اصل قصه اونجاست و آقای مهرانی اشاره میکند و من اگه خواسته باشم وارده این بحث بشم کل وقت گرفته میشه خودتون مراجعه کنید ثالب فلمناقب علی ابن عبی حمزه توسی ایشون از قدم های فقاهای ما صاحب وسیله صاحب الواسته اونی که الان هست کتاب شریف وسیله است که سید عبود حسن اسفهانی به این کتاب خیلی نظر داشت به فتوهای ایشون نظر خاصی داشت ولی این بزرگوار کتاب بنامه افاقب فلمناقب دارد آقای مهرانی مطلب را هم از کتاب شیعه نقل میکنه هم از کتاب اهل سنت هر دو این روایت را نقل میکنه واقعا شایسته متعالی از این روایت جز درستون باشد این روایت را ببینید که یه وقتی منصور دوانیقی آدم جلادی بود آدم بد شیعهی بود نصد به پیروان مکتب عدیبت خیلی سختی ریمه کرد همین منصوری که اگر در اخر زندگیش تأمین میشد فراره بود اگر جایی نمیدونم لقمه چربی پولی چیزی بشنیدن به برکت همون مدداهی اهل بیت بود مدداهی میکرد اهل بیت را کبکش میکردن و همین دفعه او علمه رمایت کل یامن فلمشد دسائده رمانی همین آقای منصور دوانیقی شد علیه اهل بیت چندین بار امام جعفر صادق احضار کرد چه توهینهای به این بزرگوار کرد و چقدر از پیروان مکتب اهل بیت را اینو به قطر رسوندن حالا قصه را آقای سلیمان از منصور نقی نیمه شب منو احضار کرد و من گفتم حتما میخواد منو بکشم یعنی کسی که احضار میخونم نیمه شب اینو میخواد اعدامش کنیم خلاص رفتم و اینشون به من گفت که کم تحفظ من الحدیثی فضائل علی در فضائل علی منو چقدر حفظی گفتم ده هزار ده هزار ده هزار ده هزار فضائل امیر ممنین حفظ هستم یا گفتم هزار گفت نه همون ده هزاره قصه را شما تا آخر ببینید آقای ممقانی نقی نقی برای این مطلب شاهده شد کسیست که حافظه ده هزار حدیث در فضائل امیر ممنین در یه دورانی که شاه مملكت نامه برش می نویزه که در مساویه ولی امیر ممنین استغفرالله در بدیهای مولا نعوذه بالله چیز بینویست و در خوبیهای عثمانیتی چجوری جوابش دارد در اون دوران اینها اینجوری حافظ فغور و حافظ حدود و حافظ بلاخره عقیده مردم و عقیده خودشون بودن روایت بعدی که رای به شخصیت ایشون نرمی کند در دورانی که نقل فضائد امیر المؤمنین جرم بود ایشون تو اون دوران فضائد را بی چه میگن محاباب و ادونه ترس نقل میکرد این روایت منسلیه بخونم دیگه وارد بحثه دیگه بشم بهار الانوار این قضیه را نقل میکند جلد سی و نو البته اساسش در امالی توسیعی است که شریک ابن عبدالله اشتباه نکنم شریک ابن عبدالله نوی سنان ابن انس شریک ابن عبدالله ابن سنان آزی بود میگم این وقت خدمت دستور امام بن مهران نشسته بودیم مریض بود بیماری که دیگه بعدش فوت شد میگه حضرت الاعم شفی علت هلت عبیده فیها حضرت الاعم شفی علت هلت عبیده فیها در همون بیماری که منجل به فوتش شد ایادتش نشسته بودم که سه نفر آمدن به ایادتش دخل علیه ابن شبرم از قضاط ابن عبی لیل از قضاط و ابو حنی سه تا از فقه های چون فقه نیه بود دیگه خودش بزرگ بود سه تا از بزرگان کوفه ارشون وارد شدن پد یه حالش شدن سالو عن حاله فدکره ضعفا شدن بی حال هستن ودکرم و اتخواف من قطعاتی می ترسم برای خیر من لب مرگ لب چی میگن مرز هستن لب مرگ هستن در من قبر هستن می ترسم خداوند از زبایی یعنی از گناهانم می ترسم اینه گفت و امتخابیده بود ادرقت هرقه فدکا زد زیر گریه ابو حنیفه اینه رو خوب توجه کنید برگشت به ایشون گفت از خدا بترس از خدا بترس و موضوع کار خودت باش چرا فَاِنَّكَ فِی آخِرِ يَوْمِ مِنَ الدُّنْيَا از خداوند از زبا جر بترس استغفار کن از بعض چیزایی که راجع به علی ابن عبی طالب احادیثی در فضیلت مولان می گفتی استغفار کن توبه کن لَوْ رَجَعْتَ عَنْهَا لَكَانِ خَيْرَ الَّتِ ایمان میشه که در او دوران سخت هم دست بردار نبود از نقل فضائل مولان مباهده خب اصلا می گفت توبه کن که شاید نتونه جواب خدا را بدی بعد سلیمان رکت بهشون گفت که مثل امراض ها یا معمار مثل من چی حدیث نکرم که باید اختباه بوده یا دروغ بوده من باید توبه کنم گفت حدیث عبایه عبایه راویه در این حدیث این حدیث راویه که از عبایه نقل کردی که علی قسیم النار علی ابن عبدالله قسیم جنه النار است سلیمان خوابیده بود بی حال بود دیگه گفت که درد زیادی دارم بی حال بود روی کرد بهش گفت اوه ل مثلی تقول هادا یا یهودی ای یهودی اینه به که میگه ای یهودی به من این حرف رو میزنی؟ که من دروغ بستم اقعدونی سندونی من رو بنشونید نمیتونم پشن من من رو بنشونید بخواب جوابش رو بدم گفت ولدی الیه مصیری اصلا به خدایی که بازگشت من به سوی اون است موسی ابن تریف که او برا من روایت کرده او برا من روایت کرده موس ابن تریف ای که از طایفه بنای اسد هست اسدی مثل این در تقوی من ندیدم کهی برام تعریف کرد؟ بله میگه که موس ابن تریف برام نکرد او از عبایه نقل کرده عبایه کیه؟ امام جماعت محله امام جماعت محل که دروغ نمیگه که او میگه من از علی ابن عبی طالب شنیدم خدای اصل موس ابن تریف رو ببرنه به موس ابن تریف یقول انا قسیم النار اقول هادا ولی دعیه و هادا عدوی خذیه ای آتش ای دوست من رهاش کن ای پیرو من رهاش کن ای دشمن من بگیر ایه که حدیث اینم سندش حدیث دو فرام حدد اینه ابون مترکد ناجی فی امرت الحجاج حجاج که بود کان یشت معلی شتمن مفضعا بدترین جسارتها را این انسان رزل انسان پست یعنی حجاج نصار مولا منو میکرد خب دو اون دوران دوران حکومت حجاج آقای ناجی برام تعریف کرد از ابو سعید خدری ای سندش بر من تعریف کرد یعنی من از ناجی نقل میکنم ناجی از کی؟ از ابو سعید خدری که پیمبر اکن فرمود اذا کان یوم القیامه یامر الله فاقعد انا و علی علی السرات دستور میده خدا میگه شما دوته کنار سرات بینشنید و یقال لنا به ما گفتیم این شبه دیانه به خدا ادخلت جنة من آم نبی و احبکما کسانی که خدا پرست و محب شما دوتا باشن برن بهش و ادخلت نار من کفر بی و ابغبت کما مبغذیم شما و منکرین من برن جهنم بفیدون جهنم بعد حدیث سبب گوش کن ابو حنیب حدیث سبب گوش کن ابو سعید برد حدیث سبب را گفت ما آمن بالله من لم یومن بی کسی که ایمان به رسول الله نجست باشد به خدا ایمان ندارد و من لم یومن بی من لم یکوله علیه کسی که فیروب علیه نباشه به منم ایمان نیبرده است بعد آیه سید فرقان القیافی جهنم کل کفارن انید ابو حنیب ست حدیث با ست سند و توقتش که ایشون برگرده توبه کنه ست حدیث با ست سند محکم براش نقل کرد ابو حنیب از جا پاشد و اباش رسالش گذاشت جعله ازارهو علا رسهی و قال قومو بنا لا یجی اینا ابو محمد به اتم من هزا همین ستا گل که به ما زد بله بس بود پاشید بریم قبل از این که چارم و پنجم و حدیث تونتری برامون نقل کنن شریک میگه که بعد از اینها جلس پاشن رفتن بیرون به شرق نکشید ما امسا حتی فارق دنیا همون حدیث گفت بعد از اونم حلقه لادگی خوشابه ها بشن شناخته بودن مولا مولا و بر همین عقیده هم رفتن حضرت ابن عباس هم همین جوری رفت دیدید روایتشو لحظات آخر امش بود گفت دست من بگیم ببین تو حیات تو حیات استادو دست برد برد و گفت اللهم امتنی علا ولایت شیخ علیه و سلامه علی ابن عبی طالب خدای من بر روایت علی ابن عبی طالب بمیرم اینو گفت و رفت شناخته بودن مولا کیه؟ چهار تا انسانهای بالاخره گول خورده یا انسانهای خود باخته یا انسانهایی که بالاخره خیال میکنن کسی هستن یعنی جهل محزن جهل محز ظلمات محز چه میفهم علم یعنی که چه میفهم نور یعنی که یعنی در برابر اهل بید در برابر امیر مؤمنین در برابر این زوریه تیبه و تاهره در برابر امامه در برابر زهرای اطهر موزه بگیرن این لا بالاخره ارز خود میبری و زحمت ما میداری این دلالت دلالت بر جهل توست دلالت بر نادانی اگر نگم دلالت بر یه مسائل امیختر از این حرف هاست آقای ممقانی بعد از نقل ببینی چه شخصیت هایی بودن و این حدیث رو نقل میکنن حدیث چهارمه که در ارتباط با آیه شریفه بود آقای ممقانی میفهمد که یظهر تشیعه من اخباره فی الفروع آقا در فروع هم از امام جعفر صادق روایات نقل میکند روایاتی که با مبانی ما میسازه مسئله مسح بر خفین یا مسئله مسح بر پارا نقل میکنه من مسح علال خفین خالف الله و رسوله و کتابه ایشون نقل میکنه مسح بر خفین به معنای مخالفت با خدا و رسول و قرآن است و وضوعه لمیتم اینکه این میگه در دورانی که حکومت حاکمیت مردم های اکثر اینجوری بزرگ میگه و صلاة و غیر مجزیه باطل نماز کسی که مسح بر مخالفت