مصطفى شبیه شبیه شبیه شبیه شبیه شبیه این قاعده را بخش بکنیم خب همونطوری که گفتیم این قاعده از اصول بدیهیه اصل این قاعده از اصول بدیهیه زندگی بشره و بنابراین باید بگیم که از زمان پیدایش انسان این قاعده هم به هر حال مورد توجه بوده و انسان ها بر اساس این قاعده اصلا زندگی میکنن منطقه از نظر علمی اگر بخواییم این بحث را مطرح بکنیم که در اسلام اولین بار به چه صورت کهی مطرح شد آیاتی در قرآن وجود داره که به نظر میرسه که اشاره داره به همین بحث دفع زرر مختمل بنابراین میتونیم بین که این بحث در اسلام در واقع از قرآن شروع شده مثلا این آیه شریفه میفرماید قل ارائیتم انکان من اندلاه سم کفرتم به من ازل من من هوفی شغاله این باقیم باید در واقع میگه به کفار و به کفار خطاب و به کفاری که اگه این قرآن و این دین و اسلام اگه شما که قبول ندارید ولی اگر در واقعیت از سوی خدا باشه شما هم یه واقعیت یا دین خدا رو در واقع انکار کرده باشید اون وقت چی گمراه تر از خدا باشه؟ این وضع شماست در این مخالفت شدیدتون یعنی چی وضعش بدتر از شماست؟ یعنی بدتر این وضعیت رو شما دارید اگر اسلام و قرآن حق باشه در واقع این کفار دلیلی که برای رد دین و قرآن نداشتند نهایت نمیپذیرفتند میگفتند ما چون دلیلی نیستیم نه دلیلی نداریم برای حقانیت پیانبر یا اصلا تو گوششون پمله میذاشتند میگفتند اصلا ما نمیخوایم گوش بدین به این حرف ها خب قرآن داره تحذیر میکنه و خوشدار میده که به هر حال این احتمال داره که همچین واقعی همچین چیزی باشه خدای باشه خدا اون دین رو فرستاده باشه پیانبر رو فرستاده باشه این قرآن رو فرستاده باشه و اگر این احتمال که هست به هر حال و اگر این درست باشه چنانکه احتمالش لاغل هست شما بد وضعیتی خواهید داشت و در زرر جهنم عبدی دوچار خواهید شد خب پس بنابراین لاغل برید بررسیب کنید ببینید این مسئله درسته درست نیست و حتی اگر هم دلیلی بر لح هم پیدا نکنید دلیلی بر علی هم نباشه یعنی معلوم نباشه که به هر حال کدوم طرف غضیه درسته به هر حال باید یه احتیاط بکنید حد دقیق و در واقع رایت بکنید و احتیاط بکنید یعنی دو جمعه داره یکی گه برید تحقیق بکنید که ممکنه درست باشه حالا اگر هم تحقیق کردید و فرض بکنید که دلیلی بر لح و علی پیدا نکردید خب اونجا هم بر اساس اون نتایج پذیرفتن دین چون وقتی انسان نمیدونه یه مطلب درسته غلطه اون طرف غضیهش هم هست نمی بتونه این ور را قبول بکنه نه اون ور را خب هیچ طرف هم که نمیشه یعنی نه آدم بگه خدا هست نه بگه نیست که نمیشه یک طرف را باید قبول کنه این هم بر اساس آثار و نتایج و احتمالات که هست باید انجام بده علامه تبا تبایی در زیر این آیه اینجوری می فرمان می فرمان فَمُفَادُ الْآیَةَ اَنَّ الْقُرْآنَ يَدْعُوكُمْ اِلَى اللَّهِ نَاتِغَمْ بِاَنَّهُ مِنْ اِنْدِ اللَّهِ یه قرآن بسته بیایید به سمت قرآن قرآن استفاده باشه فَلا اقَلْ نَمِنْ اِهْتِمَالِ صِدْقِهِ بِدَوَا حداقل می که احتمال این هست که این قرآن از توی خدا باشه و همه احتمال هست یک فی فی وجوب نظر فی امرهی همین احتمال ا prev. اهتمال اینکه قرآن از توی خدا باشه و اگر از توی خدا باشه دوچار زرار خواهید شد این کفار خواهید شد همین کفایت میکنه در این که واجب باشه که انسان بره یعنی اون کفار برن در تحقیق امروز ببینن تحقیق بکنن که آیا این مسئله به چه صورته چرا لزرر محتمل برای این که اینجا یک زرر محتملی وجود داره و ایو زرر اقواملن حلاک العبدی و چه زرری بالاتر از این که انسان دوچار حلاکت عبدی بشه دوچار عذاب عبدی بشه فلا معنال اعراز کم انهو بالکلیه پس درست نیست که به طور کلی اصلا شما گوش به قرآن نمیدید و اصلا توجه نمی کنید به هر حال احتمال این هست که قرآن اصولی خدا باشه و معادی باشه و شما ایمان نیاورده باشید به قرآن و دوچار عذاب عبدی بشید این حد اقل احتمال هست خب پس برید تحقیق کنید بررسی کنید ببینید که این رضیه درسته قرآن اصولی خدا هست یا نیست حد اقلش که این تحقیق رو در واقع و وجود نظر رو میرسونه به خاطر دفع زرر محتمل یا آیه دیگه ای که برال ایمان از این آیه هم میشه این رو به دستابه که خدا داره از همین قاعده استفاده میکنه این آیه هست آیه مربوط به مؤمن آل فرعون هست میگه خال رجلون مؤمنون من آل فرعون البته یک توم ایمانه اون مؤمنی که از فرعونیان بود از حضرت موسیٰ دفع میکرد منطقه تقیه میکرد کسی نمیدونه فکر میکرد این هست ایمانشو علنی نکرده بود اون چی گفت به این کفار به این فرعونیان گفت اتختلونه رجلن ان یهول ربی الله وقت جا اکن بالبینات من رب بکن آیا شما میخواید یک کسی رو بکشید که اون میگه پروردگار من خدا هست و برای شما بیناتی از توی پروردگار آورده خب این در اینجا و این یک و کاذبند حالا شما بگید اگه درست نمیگه خب یعنی واقعیت نمیگه یعنی دوچار توهمه پس چرا میخواید بکشیدش و این یک و صادقن اگه واقعا این حرف درستی بزنه یوسف کن بعض اللذی یعد کن بعضی از اینایی که وعده میده بالاخره به شما میرسه مثل عذاب از این کسی رو بکشید که این یک و کاذبند عذاب قیامت این شخص بیناتی آورده از توی پروردگار دوتا احتمال وجود داره یه احتمال اینه که درست نگه واقعیتی در کار نیست خب در روحی حرف ادعایی کرده که واقعیتم نداره اما اگر این درست بگه وضع شما بده یا یعنی عذاب الهی دوچار عذاب الهی خواهید شد بالاخره اینم احتمال داره پس اینم محتمله دوتا احتمال وجود داره اینجا پس در واقعی نباید اینو بکشید بلکه برید به حرفاش گوش بدید ببینید درست میگه درست نمیگه شما بدون برسی ادعایی شخص میخواید بکشیدش این در واقع کار کار درستی نیست خب در روایات همه این در آیات قرآن که میشه گفت در واقع اشاره شده به این قاعده یا به تعبیری از این قاعده استفاده شده برای این که به مشرکان و کفار بگه که باید برید تعمل کنید برای اینکه یه زرری ممکنه دوچار یه زرری بشید برید بررسی کنید در روایات یه خورده بیشتر از این ادعا شده یعنی از این قاعده الان بر اساس این آیات قرآن میخواد بگید بلاخره این احتمال زرره هست پس بیموهابا به آب نزنید به اصطلاح بررسی کنید علکیه نه یه دینو بکشید بجاش برید حرفشو برند در روایات بالاتره میگه حتی اگر شما بررسی هم کردید دلیلی هم پیدا نکردید نه بر لح نه بر علی باز احتیاط اقتضا میکنید که ایمان بیارید بالاتر اینو متکلمین نگفتم این همون برهان پاسکاله متکلمین از این قاعده استفاده نکردن که باید ایمان بیارید باید خدا رو قبول کنید اینو استفاده نکردن استفاده کردن وجوب نظر رو وجوب تحقیق رو اما برهان پاسکال که قبل از پاسکال در روایات ما هم هست از وجوب دفع زرار مختمد استفاده میکنه که ایمان باید بیارید چرا؟ چون شما نمیدونید که فرض بکنید خدا هست یا نیست نمیدونید پنجا پنجا یا باید مومن بشید یا کافر شق ثوم که نیست وقتی نمیدونید کدوم درسته ببینید چه عواغه بیداره هر کدوم از این دوتا شرطبندی پاسکال اینه که مثلا شما در یه شرطبندی مجبورید شرکت کنید اینجور نیست که مثلا اونو احمرانسان شرکت نمی کنند این شرطبندی ایمان و کفر همه مجبورن شرکت کنند هیچکی نمیتونه بگید که من نمومنم نکافر چون اونم کافر میشه وقتی اینجوری شد شما مجبورید وقتی مجبورید خب اگه دلیل داشتید بر این طرف میپذید اگه دلیل داشتید بر اون طرف میپذید اگه فرض بکنید دلیلی هم نداشتید باید ببینید چه نتایجی داره هر دو طرف مثلا شما دو تا اسب با هم میخواند مسابقه بدم نمیدونید کدومش برنده میشه احتمال برنده شدن هر کدوم از اینه پنجا پنجاه اما اگه اسب سفید برنده بشه به شما یه ملیار پول میدن اگه اسب سفید بازنده بشه شما هزار تومن باید بدید اما اگه اسب سیاه شد به شما هزار تومن پول میدن اگه بازنده شد یه ملیار باید بدید شما هم نمیدونید اسب سفید برنده میشه یه اسب سیاه خب آدم آقل و باید هم شرکت کنید کدوم انتخاب میکنه سفید ها چون یکی باختم یه هزار تومنی میدن همین الان بردم اگر بردم یه ملیارت به من میدن حالا البته باید یه ملیارت لگیم بهشت جهانم بسیار یه ملیارت نیست بینهایت سود اما اون اسب سیاه ببرم یه هزار تومنی به من میدن ببازم یه ملیارت باید پول بدم آدم آقل میرون اسب سفید که سودش بیشتره زرارش هم کمتره اونو شرکت میبنده دیگه برهان شرکت بندی پاسکال برهان اینم یه برهانیه که ایشون گفته در روایات ما در واقع همین بحثه رجوب دفع زرار محتمله دیگه برهان اصاسش اینه در روایات ما به این اشاره شده مثلا امام صدق علیه السلام در پاسخ به ابن عبالعوجا که این حج و اینا رو مسخره میکرد و نماز و روزو اینا رو مسخره میکرد امام گفت که چرا این کار میکرد این یک کن الام کماتقو اگر حرف حرف تو باشه البته لیسه کماتقو البته حرف حرف تو هم نیست تو بی خود میگیسی ولی بس کنی حرف تو درست باشه نجاونا و نجاوتا هر دو نجات پیدا کردیم چون بهشت جهنمی که نیست یعنی عذابی که نیست یه زندگی هممون میکنیم اینجا تمام میشه هیچ کدوم دو چاری یک عذاب عبدی نمیشیم اما و این یک کن الام کما نقول اما اگر اونی که مامگیم درست باشه خدایی هست دینی هست معادی هست و البته و ها و کما نقول البته درست شما اونی که ما میگیم در اون صورت ما نجاونا و حلکت ما نجات پیدا میکنیم ما در بهشت عبدی میریم تو در جهنم عبدی چرا مسخره میکنیم یعنی در واقع ما به لحاظ نتیجه یعنی امامم فرض میکنه اینجای که دوتا احتمال وجود داره که ارچه در واقع دوتا احتمال وجود نداره معلومه که خدا هست اصلا احتمال الهات صفره ولی حالا ما فرض میکنیم پنجا پنجا اون نتیجه اگر حرف شما درست باشه ما فرقی نداریم با هم اما اگر ما هم زندگی اونو داریم میکنیم شما هم زندگی تونم میکنیم اما اگر حرف ما درست باشه ما به بهشت عبدی میریم شما به جهنم عبدی و بلاخره این نتیجه اینه و بر اساس این احتمال شما باید دفع زرار مختمل بکنیم که احتمال حلاکت عبدی وجود داره مولا صدره در زیر این حدیث اینجوری میگه و این نهازل قدر کافل للاغل فی ان لا یرکنه الی دنیا و ان یعمل عمل الاخره میگه همین مقدار که آخر آقبت ها اینقدر فرق داره همین مقدار کافیه برای آقل که به دنیا نچسبه برای آخرت عمل بکنه و یتبه ماغاله الانبیا و الهداد و یتمعن قلبه بما هزروه اند و بما عمرو به کما تتمعن نفس المریض مثال میزنه میگه یک کسی مریضه یه طبیب بهش میگه که این دارو مثلا نهانه رو دم بکن بخور بعد از کما تتمعن نفس المریض بماغاله تلعتبا الهزا فی ان نفت الفنانی دوا الهو ولاخر سمون یهلکو میگه اینو بخوری خوبه براد اینو بخوری از بمیریم خب بلای و طالبه هم به تصحیح زالی و تحقیقه هی بل براهیم میگه که برهان چیه به چه دلیم به اسطلاح من برم علم پزشکی بخونم ببینم تو درست میگه یا نه بر یقول لولم اعمل به ما هزرنی انهل ات بال لرب به ما امود لولم اعمل به ما هزرنی انهل ات بال لرب به ما امود من گوش ندم به حرف دکترها ممکنه بمیرم ممکنه یعنی احتمال زرار محتمل و این عمل تا به ما فمایفوتنی الا ت و اسبوع مثلا اگرم حرف این درست نباشه حالا یه هفته گل گاف زمان خوردم مثلا یه زحمتی دو سال یه زحمتی مثلا شدم یا اگه اون دار مثلا اون نبته اون کیاه تلخه مثلا ایشونوشم یه هفته مثلا چیز شد دار و چیز دار خوردم این آنها به جای بر نمیخورد فکیفه ات روکو غولهم به قول غیرهم منال جوهار منال جوهار میگه بابا گوش نده چیه میگه این دکتر اینا جوهار هست میگه به حرف طبیبه گوش میده به حرف جوهار گوش نمیده چون اینجا احتمال احتمالش هست که این درست باشه ولو قطعی هم نیست ولو ترک غولهم به قول سبیم او سوادیم کان سفیهم مغرورا که یه بچه میگه این داره ترفت چیه میخوری مثلا به حرف اون بچه گوش بده همه میگن این سفیهه حرف دکتر رو بر کرده حرف یه بچه اینجا خب تو روای این از امام صدق علیه السلام بود از امام رضا علیه السلام همین هست همین که حالا ما اسم این رو بذاشتیم برهان احتیاط عقلی اون برهان پاسکال بذاشتیم یه خود توضیح بیشتر از امام رضا علیه السلام میگه دخل رجل من از زناده غالا رضا علیه السلام و این دهو جماعتون فقال دهو عبر حسن علیه السلام اره ایت انکانل غول غولکون و لیسه هاوکم ما تغولونی الاسنا و اییاکوم شرعن سوا آیا نمیبینی که ما به شما فرقی نداریم مثل همین نایزرنا ما سلینا به سمنا به زکینا به اقررنا ما یه مقدار نماز خوندیم یه خورده روزه گرفتیم اومدیم هر زکاست به ما زرری وارد نداریم بلکه اتفاقا سود کردیم روزه گرفتیم سود متصرفه حالا اگه خدایی نباشه و دینی نباشه زرری نکردیم بلکه سودم کردیم حالا اصلا فرض کنیم سودم نکردیم اصلا فرضم کن زرر کردیم چقدر زرر کردیم اصلا قابل توجه نیست فسکت فقال عبر حسن علیه السلام از این قول گولنا وحوه کما نگول اما اگر قول قول ما باشه و البته اونی که ما میگیم هم درسته الستم قد حلکتم و نجارنا ما مجاد پیدا کردیم تو حلاک شدیم شما دجار جهنم و عذاب عبدی شدید ما به بهشت عبدی راه پیدا کردیم بنابراین فرضم رو کنیم ما مساوی هستیم دلائلمون هم دیگر خونسامی کنه به لحاظ نتیجه باید احتیاط کردیم مثل اینکه مثلا شما به یه درایی میرسید نمیدونید کدوم راه شما رو به مثلا اون شهر مقصود میرسونه نمیدونید اما میدونید که اگر از این راه چپی برید احتمال داره تو بیابان به اصطلاح بیفتید و بمیدید اما اگر از سمت راست برید شهرهای دیگه هم هست که تلف نمیشید یعنی رسته هایی هست تو این مسیر در فاصله هایی که از بین نمیره آدم ولی این مسیر نه ولی نمیدونید کدوم شما رو به مقصد میرسونه پنجا پنجا هست ما که نمیدونید فرق این دوتا رو نمیدونید کدوم ما رو به مقصد میرسونه حداقل از این راه بریم که اگر هم نرسیدیم حلاک نشیم نمیریم این یکی را اگر نرسیم از بینم میریم بنابراین احتیاط حکمی کنی که اینجا ما اینجوری عمل بکنیم در قرآن و روایات از این قاعده استفاده شده یعنی در واقع این قاعده دفع زرر محتمل اختصامی کنه که تو اون آیات ما مثلا در مورد حضرت نسا بیاییم ادعاش رو بررسی بکنیم در مورد پیانبر که میگه قرآن اصولی خداست بیاییم بررسی بکنیم رویگردانی نکنیم اینجا هم در اون جایی که ما نمیدونیم واقعا کدوم حرف درسته اما به لحاظ نتیجه یک طرف زرر داره یک طرف نداره از اون طرف که زرر داره رو نریم بزنیم خب اما در مورد علم کلام پس بگه من و ما میتونیم بگیم در اسلام از همه اول این قاعده مطرح بوده و قرآن و روایات از این قاعده استفاده کردن ما باید بیاییم اینجا ببینیم که از مواردی که استدلال شده به این قاعده ببینیم که کهی به این قاعده توجه شده خب چند مورد هست که به این قاعده استدلال شده از همه مهمتر بحث نظری که برای شناخت خداست و امامت این دوتا از همه مهمتر بیشتر از همه استدلال شده در مورد بحث نظر و وجوب نظر خب معتزل استدلال میکنن که خلاصه استدلالشون اینه که تفکر و تعمل و تحقیق در مورد خود خدا دفع زرر رو در پی خواهد داشت این صغرا کبرا هم اینه که دفع زرر واجبه نتیجه این میشه که تعمل و تفکر در مورد خدا واجبه چرا دفع زرر رو میاره چون ما در این تحقیق اگه رسیدیم به خدا که خب قبول میکنیم زرر مختلف برطرف میشه اگه نرسیدیم خب میگیم نرسیدیم گناهی نداریم ما تحقیق کریم نرسیدیم بنابراین در هر دو صورت تحقیق در واقع این زرر رو دفع و دفع زرر هم که واجبه بنابراین تفکر و تعمل در مورد خدا واجبه این چی میگه که معتزله کلی هم میگه به این روش به اصطلاح تحقیق و نظر رو اثبات میکنن بعد هم که بحث خدا رو بطرن کنن اممال معتزله فهازهی طریقتهم الا انهم یقولون المعرفه واده واجبتون اقلا لانها دافعتون للخوف الحاصل من الاختلاف و غیرهی و هوو زررون و دفع الزرر ان النفس واجبون اقلا معتزله به اصطلاح اینجوری میگن میگن که معرفت اقلا واجبه چرا؟ چون این دفع خوفی که حاصل اده چون اختلاف از بعضیم یا خدا هست بعضیم یا میگن نیست ممکنه باشه و ما دوچار زرر رو دفع هستیم اما این دفع خوفی که حاصل اده و ما دوچار زرر بشیم برای این رو دفع بکنیم پس بریم تحقیق بکنیم بریم دنبال معرفت معرفت خدا تا دوچار این زرر نشیم و دفع زرر همی که باشه ملاهمی خارزمی خب ملاهمی خارزمی هم از متاخرینه ولی اشاره میکنه تو این گزارشش به متقدمین میگه وعلم انه شیوخونه شیوخونه یعنی بزرگان ما یقدمونه علن نظر فی اثبات سانه و نظر فی طریق اثباتهی و هوا این جمله معترض است و هوا حدوث را اطسام شیوخونه یقدمونه علن نظر فی اثبات سانه چیرا القوله فی انن نظره فی طریق معرفت لا سبحانه هوا اول روی واجب باید یعنی قبل از اینکه ما اثبات سانه بکنیم اول چیکار باید بکنیم اثبات بکنیم که نظر واجبه بعد بریم خدا را اثبات بکنیم چون اگه نظر واجب نباشه ما اصلا نمیریم سراخ اثبات خدا اول باید ببینیم نظر اثبات بشی واجبه بعد بریم و یعنونه بزرگ انهو اولو فعلن یجب ایقا اوهو مقدمن علا سایر ما یجب علا مکلفه پس اولین واجب چی شد نظر و اثبت بعد دومون واجب مثلا معرفت الله که اون نتیجه اینه معرفت الله نتیجه این نظره و یقصدونه بزاره تنبیهو المکلف علا انهو اولو واجبه مزیغه متعینه علیه لایساوهو تاخیرهو ان اول اوقات تاییه همین که مکلف شدی این کارو باید انجام بدید مزیغ هم هست واجب کفایی هم نیست واجب اینی هم هست و باید این کارو بکنید تاخیر هم درست نیست فکریفه ای اساو تزیی اوهو اصلا پس به طریق الله کلا کنار گذاشتنش جایز نیست نه درنه کلا جایز نیست بلکه اولین و فوری ترین تکلیف اینه که تعقل بکنید تفکر بکنید ولذالک اشتره تونهو به شروط سنسکرها انشالله قالو چجوری الان میگن و قولونا انهو اولو الواجبهات یتزمنو دعویین احدوهما انهو واجبو ولاخرا انهو اولو الواجبهات اولا نظر واجبه ثانیا اولین واجبم هست و یستده و اولون الکونهی واجبم به بچه هایی دوتا دلیل میارن برای اینکه واجبه احدوهما یختشتون نظر و ثانی یتتبه وجوب المعرفت امل اول فقالو برای نظر فقالو انما قول نظالک لان العاقل یخاف فی ترک نظر فی معرفت الله تعالی مذرده عاقل میترسه در ترک نظر اینکه نظر رو رها بکنه تو بحث معرفت الله از چیزی که چیزی میترسه از زرر اون زرر جهنم و ما یخاف فی ترکی مذرده فهوه واجبون هر چیزی هم که بترسیم یعنی احتمال خوف زرر وجود داشته باشه به صلاه از این زرره ترک بکنیم این زرره واجبه این احتمال دفتگردن واجبه و انما قولنا انهو یخاف فی ترکی مذرده لانهو ازستک مل شراعت و تکلیف فلابود من ان یوجبال لا تعالی علیه هازن نظر فیوخفه وفو من ترکهو به ان یخت رو رو به باله اینهو ان لم ین زرر و یعرفسانه اهو لم یمن سختهو و اقابهو روشنده وقتی شرایط تکلیف کامل شد شخص به سند بلو رسید پس در واقع این خوف این هست که اگر نظر رو ترک بکنه به خدا نمیرسه به معرفت الله و در حال که خدایی باشه و اقابی باشه و دوچار اقاب بشه پس برای اینکه از این اقاب راهابو کنه کنش رو باید نظر بکنه تا از طریق نظر معرفت الله برسه تا نجات پیدا بکنه هست این زرار محتمل خب پس یکی از استفاده هایی که از این قاعده شده طبق این گزارشی که یکیش از اشاعره بود نسبت به معتزله یکی هم از خود معتزله بود این گزارش هایی هست که معتزله اینجوری میگن و بهتران برحال از مثلا قرن ثومت، چهارم، و بعد یواش یواش این بحث مطرح شده و به این قاعده هم تمسک شده در امامی هم اینجوریه در معتزله هم منحصن قوی اینه که همینجوریه چیزی هم ما پیدا نکردیم