سپاس خوزرم که با بخش اول برنامه ها تا این لحظه همراه بودید انشاءالله که برنامه ها مورد توجه شما باقش شده باشه با شما گرامیان خداحافظی میکنیم و دعوت میکنیم همراه باشید با برنامه یه روایت عشق گفتگو با مادران و همسران شهده های بزرگ برمون سیزده و پنجه و پنج دیگرم پیام براییت تقدیم شما خواهد شد ممنونم از همراهیتون خداوند یارو نگه دارید بنامه خدا و سلام روایت عشق رو میشه از زبان همه ی مادران و همسران شهده شنید روایتی از سر آشقی که با این روایت با زندگی ی شهید آشنا میشید روایت عشق روایت همه ی شهید روایت عشقی همسران و مادران شهده هاست که سبورانه ایستادند آشقی کردند و امروز روایتگر زندگی خودشون و شهید عزیزشون هستند شهید مدافع حرم جواد الله کرم در دوم تیرماه 1360 در تهران به دنیا آمد وی از مستشاران زبده نظامی و فرماندهان مقاومت بود که برای دفاع از حریم اهل بیت علیه مسلم دافتالوانه به سوریه اعظام شد او سه بار در سالهای 93 و 94 در جریان جنگ سوریه مجروح شد در جریان حملی نیروهای تکفیری به خانتومان در جنوب قرب حلقه در زمان آتشبس در 19 اردی بهشت سال 1395 به شهادت رسید یاد و نامش جافدانه با مهمون مادر شهید مدافع حرم جواد الله کرم هستیم مادری که آشغانهای زندگیهیم خودش و شهیدش رو یه جور دیگه برامون میگه زنی مقاوم و سبور که با سلابت خاصی از فرزند شهیدش میگه مادر شهید ما مثل همه ی مادراغ شهده یه زن آشغه مادری که با عشق از تولد فرزند میگه وقتی مادرها از تولد فرزندشون میگن انگار دوباره کودک قشنگشون رو در آغوش خودشونه میبینن و چقدر این مادرها آشغه از همون امتدا بوده بله بوده ولی خب دیگه بعد هم دیگه زیاد شده زیاد شده بود بعد اون وقت با خانوادشونم که خیلی مهربان بودن بچه ها رو دوست داشتن خیلی اهمیت به نماز اول وقت و خیلی احساس مسئولیت میکردن برای همین کارهایی که انجام میدادن گفتن تا آخر باید آدم انجام بده هر جا باشی باید هر جا باشی هر کجا باشی کارتو خوب انجام بدیم بعد همون میگم اخلاقشون زبان زد بده دیگه الان هم که دیگه رفتن دیگه خیلی خیلی متاسف میخورن ولی خب میگم اینا راهشون انتخاب کردن آگاهانه رفتن سه دفعه مجروح شدن چهارمین بار دیگه رفتن به شهادت جسید ای کبوتر سفید من ای برادر شهید من ای برادر شهید من تو برای من پرند پر تو برای من ستاره تر تو برای من ستاره تر تو برای من سپیده ای سرفرازو قد کشیده ای تو برای من سپیده ای سرفرازو قد کشیده ای سرفرازو قد کشیده ای می باله به نامی که برای فرزندش انتخاب کرده و با یه آلم آشقی از دوران نامگذاری یاد میکنه و روایتش رو برامون تعریف میکنه و ایشون خیلی مهربون و خیلی متوازه بودن یعنی از دور که هرکی رو میدیدن از دور همیتور تعظیم میکردن خیلی مردم دار بودن به خاطر همونم که هست خیلی ایشون خیلی اران حضورشون پررنگه دیگه یعنی باور کنید که اون کارهایی هم که کردن قبلن و بعدن هم که ایشون مصافت ممورت های مکررر میرفتن که چه کارهای اون جنجام دادن که از سال نووت میرفتن سوریه نووت و پنج به شهادت رسیدن همه چیزشون فقط برای رضای خدا بوده چون برای رضای خدا بوده بعدن خدا فهمد که این چه کارهایی کرده که خیلی تقریبا درست همه شهاده خاص هستن برای ایشون یکی از شهاده خاص هستن که خیلی ارز ارادت میکنن میگن ما توسط شدیم به این شهی خیلی کارها من انجام شده به خاطر همونه که فکر کنم اون کارهایی که کرده فقط برای رضای خدا بوده حتی من که مادرش بودم من نمیدونستم چه کار دارن میکنن فقط میدیدم که مکررر میرن مموریت میان گفتم جواد جان شما که رفتی دوباره داریم میریم بچه ها پکلیفشون چی میشه میگفتن که همه خدا دارن فقط شما دعا کنید که ما کارها منو خوب انجام بدیم تو جنگ بیس سیا فرشته های بیری ها پشت شب و شکستن و شونه که شیدن تو خدا پشت شب و شکستن و شونه که شیدن تو خدا به آسمونا پرزدن ستاره های شهر من برای تو برای من برای خاک این وطن برای خاک این وطن تو جنگ بیس سیا فرشته های بیری ها پشت شب و شکستن و شونه که شیدن تو خدا پشت شب و شکستن و شونه که شیدن تو خدا عشق مادرهای شهدا یه جور دیگه است انگار با مادرهای شهدا مادرهای دیگه فرق داره اینا یه جور دیگه از فرزنداشون میگن و افتخار میکنن که بچه هاشون رو طوری تربیت کردن که آماده شهادت باشن وقتی از مادر شهید میخوایم از اخلاق و افتار فرزندش برامون بگه با یه آشغانه آرام از فرزند شهیدش تریف میکنه و خوشها به سعادتش با چنین فرزندی باید برش میم باشه دیگه من گفتم نه حتما باید جواد بذارم خودم گذاشتم در اصل خودم انتخاب کردم و آخرشم خوب مخواسته این طریق بشه البته اون که محمد رزا بود اینم جواد شد که جوادم که پسر امام رزاست دیگه الان میدونم که خوب بوده اون موقع من اون فکر کردم مثل که الان مثلا یه فکرهایی میکنم چقدر خوب بودم من اسمشو گذاشتم جواد چقدر خوبه خب من میگم این قرآنی که ما میخونیم باید عمل کنیم چون قرآنی میخونیم دل من آرامه آرامه علا به ذکر الله تطمئن نلخلوب بعد چهار سالم که من خود را سر بودم من اصلا نرهدی نکردم خدا شاید این گفتم هرچی که خدا میدونه خدا هر فکری میکنه هر کاری میکنه خدایی نکردم اونجور نیست که من دستور بدم به خدا بگم ایه چرا اینجوری شد چرا نمیدونم فلان شد چرا نیه بردن اصلا چون قرآنی میخونم آگاهی دارم و خیلی هم آرام و خوب و دیگه به خودم قبول کرده بودم که جهادم هست دیگه زندگی جهاد و عقید هست اینا را هر که این قرآن بخونه دیگه مطمئن میشه دلش آروم میشه بعد هم که ما باید این راه ادامه بدیم دیگه جان بر کفان عرصه سرخ شهادت ای رانیان جاده های روشنهش ای قلده های سر به زیر میهنهش چون بالا بانه تشنه از باران سرودی آسین سر تا اوجه ایمان پرگشوندی وقتی فرزندت رو از همون کودکی برای شهادت آماده میکنی یعنی تو مسیحیت خیلی خوشحال اصلا میگیم چقدر خوبه که این راه رفتن خیلی خوشحال ما باید افتخار بکنیم بر این که خیلی شهید رفتن شهاده هایی دفاع مقدس بعد چقدر شهاد ما شهیده ترور دادیم ما اینها خلاص راهشون رو باید ادامه بدیم شال استادگی و مقاومت اصلا خسته نشدیم من الان 73 سالمه باور کنید که اصلا خسته نشدن الان همطور بچه ها در همشون توی یک راهن فعالیتشون همه چیزی شد من اصلا خسته نشدن خدایی نکرده بگم آخرش چی شد مثلا نمیدونم فلان اصلا یعنی مادرهایی که بچه ها دارن بزرگ میکنن نباید خسته بشن اگر میخوان بچه های خوبی تحبیل جامعه بدن باید خسته نشن با بچه ها راه بیان دوست باشن و بخیر نگن ایچ نمیدونم من چه هت بلنشم درباز کنم چه هت براتون قضا بپزم خستن مادرهایی زود خسته میشن آره یه بچه دارن نوشت میگن خسته ایم نباید خسته بشن اگر خسته بشن موفق نمیشن نباید خسته بشن ما این جای دیدرهو جای دیدره ما این جای دیدرهو مادرهای آشق پا به پای فرزندشون توی زندگی قدم بر میدارن مادرهای آشق لحظه ای از فرزندشون غافل نمیشن و همیشه در کنار فرزندشون هستن حتی وقتی که اونا به شهادت رسیدن مادر این شهید عزیز وقتی از خاطرات فرزندش میگه مادر این شهید عزیز انگار نه انگار که عزیزی از دست داده حتی وقتی از خاطرهای خوب و موندگار پسرش میگه لحظه ای دلش بستدار نمیشه عشق نمیریزه خاطره رو با درد و داغ برامون تعریف نمی کنه انگار این مادر دیگه حسرتی به دل نداره هر کاری کرده برای خدا بوده و لحظه به لحظه زندگی فرزندش براش یه خاطره اتباقا ازدواجشونم که میگفت که ما باید 21 ساله ازدواج بکنیم مقدور نشد 25 ساله که گفتش که چرا 21 ساله؟ میگفتش که خب مستقمون باید زود ازدواج بکنن دیگه بعد اونجا دوستان بودن که میخواستن برن ها را جبهه میگفتن نه شما باید ازدواج بکنید بعدن برید که به ساب ازدواج نکرده نریدینا را تشریف میکرد میگفت شما باید ازدواج بکنید خیلی اخلاق را به خصوصی داشته اینقدر خوش اخلاق بود از اون دور که میمد میگفت مامان جون یعنی همه شنها دست آدم رو بسکنه باید آدم رو بسکنه خیلی دیگه محبت میدونید که تا باشه بچه های خدا آدم آدم باید بچه ها را خوب بزرگ بکنه محبت بکنه خدایی نکرده پرخوشگری نکنی یعنی دوست باشین دیگه با بچه ها اگر اون جوری شد بچه ها هم خوب میشد یعنی خانواده شرط اولی باور کنی اول خانواده بعد مدرسه بعد اجتماع اول خانواده اول خانواده اول خانواده اول خانواده اول خانواده اول خانواده اول خانواده اول خانواده اول خانواده اول خانواده اول خانواده اول خانواده اول خانواده اول خانواده اول خانواده اول خانواده اول خانواده اول خانواده که شهد ها مردن بلکه زندن پیش خدا روزی میخورن همش خودم میگفتم گفتم چرا من امروز اینجوری شدم این آیه رو همش خودم میگم بعد اصری شد طرفای شب نگو صبحش مثلا توی موبایلا معلوم شده بود که توی مجازی ها گفته بودن من نمیدونستم من نداشتم موبایل خلاص اصری شد من دیدم چند نفر اومدن از این همسایی های قدیمون برد اومدن گفتن که آره ما اومدیم اینجوری خونه بگردیم حالا شما خوبه خانم علاقه کردم گفتم چه عجب شما اینجوری نمیمدیم خلاصه آره منم خندون و خیلی خوشحار بعد خلاصه اون روزم که اول شبان بود من روزه بودم همش هم این آیه حتی من برگشتم به همسایی همون گفتم که زهر خانم امروز همش این آیه رو به من بیگرد گفت آره عزیزم آره نگو اون میدونسته من نمیدونستم منم خوشحار خدا شاهده تا همون کسی که نایمد بود بگه منم این آیه به هم میگو مفهند دارید که شهدان مردن بلکه زندن پیش خدا روزیم خورم خدا شاهده تا همون کسی که نمیدونستم اگر از این راه بیایید در این سرمنزل نه غم هست نه نگرانی نه ترس هست و نه غوض وطن از لال زاره خونتان خاکی خدایی شو دل بیدارتان تکبیر گویان کربلایی شو آشقانهای ما با مادر شهید مدافع حرم جواد اللاختیمه کرم ادامه داره آشقانهای شهادت باقی مونده که در برنامه بعد باز هم روایت آشقی رو از زبان این مادر میشنوید اگر حرف دلی دارید که دوست دارید به این مادر منتقل بشه سامانه ی پیامکی سی هزار پانصد و پنجاه و سه در اختیار شماست همچنین دو شماره تلفون سی سد و بیست و نه ده پانصد و پنجاه و یک و سی سد و بیست و نه ده و با پیش شماره ی سفوستا پنج شعله ور توی رگاتون خونه غیرت و هماسه شعله ور توی رگاتون خونه غیرت و هماسه دنیا ایران عزیزا به هماسه میشناسه دنیا ایران عزیزا به هماسه میشناسه آسمون باری آسمون باری آسمون باری آسمون باری آسمون باری آسمون باری آسمون باری آسمون باری آسمون باری آسمون باری آسمون باری آسمون باری آسمون باری آسمون باری آسمون باری آسمون باری آسمون باری آسمون باری آسمون باری رشته های هنر همه همین معنا درش وجود داره یه وقت یه معمار رو شما میبینید یک اندیشهی داره یه وقت یه معمار از لحاظ اندیشه لخته بیهوییته متکیب یه فکری نیست اینا دو جور تراحی میکنن بنایی رو که میخوان بنا کنن یک جور تراحی نمی کنن اگر ساخت یک شهر رو به دست دو نفر آدم اینجوری بدن یک نیمه اون با یک نیمه دیگر اون به کلی و هم متفاوت خواهد بود اما به هر حال این تعهد یک تعهدیست لازم بنابراین هنر ملتزم هنر متعهد یک حقیقته باید به او ما اقرار کنیم نمیتوان راها و یله و بیهوا و دنبال انگیزه های روز به روز و احیانا انگیزه های پایین و پست یا ناسالم دنبال هنر رفت و سرفراز بود چون اون ابتحاجی که در هنرمند هست چون هنر یک بهجتی داره لیگه هنرمند یک بهجت ویجهی داره که در غیر هنرمند اصلا اون بهجت نیست با شادی های معمولی فرق داره اون در این صورت حقیقتا به وجود خواهد آمد که بدانه هنرمند که دنبالش چی داره میره و چی کار میخواد بکنه و با این هنرمندی خودش احساس رضایت کنه و احساس بهجت کنه که اون کار رو انجام داد این بایستی اخلاق انسانی معارف والای دینی و الهی فضیلت ها این ها باید باشه این حالا یه نکته یک نکته دیگری که در اینجا من به ذهنم رسید یاد داشتم کردم توی بیانات آقایون هم اتفاقا مطرح شد بعض هنر دینیست که در زن بیانات بعض از آقایون راجبه این که هنر دینی چیه و قشریگری و غیرو اشارهی شد من میخوام این رو عرض بکنم هنر دینی به هیچ وقت به معنای قشریگری و تظاهر ریاکارانه دینی نیست حتما هم لزوم ندارد یعنی لزومن این درش محتور نیست که با واجگان دینی این هنر به وجود بیاد ای بسا هنر صد درصد دینی که در اون از واجگان عرفی و غیر دینی استفاده شده میتوانه هنر دینی این باشه نباید تصور کرد که هنر دینی اونیست که حتما یک داستان دینی رو به تصویر بکشه یا یک مقوله دینی رو یا مثلا روحانیت رو یا غیره رو این نیست مسئله هنر دینی هنر دینی اونست که بتوانه اون معارفی را که همه ادیان و بیش از همه دین مبین اسلام به نشر او در بین انسانها حمد کمان