اصفه علم و تقوی رهبر صادقان و مؤمنان حضرت امام صادق علیه السلام به همه شما تسلیت و تعذیت میگیم با شما عزیزان هستیم و برنامه های نوبت رو انشالله یک به یک تقدیم خواهیم کرد ابتدا برنامه مبنا رو براتون در نظر گرفتیم شش و سی دقیقه ارمغان رو میشنوید و هفت و چهل دقیقه هم گنج سعادت به سخانان استاد فالله تقدیم میشه و ساعت هشت هم زمانه پخش خبرهای سراسد استهران جامعه جمع صدای جمهوری اسلامی ایران خواهد بود دوت میکنم سخانان و جتول اسلام و مسلمین برنشکار رو در برنامه مبنا بشنگی موضوع صحبتهای ایشان علم کلام هست موسیقی اگر خدا فعلش قایت نداشته باشه غرز نداشته باشه عبسته و عبسته و از دقیقه میگیم افعال خوب و بد دارن عدل بگیم خدا هم کار بد دارن نمیون متازله یک طرف اشایره و احل حدیث یه طرف مبنا تبین قواعد بنیادین علم کلام ندعو که اذا ما دبرنا الهیمنا خیرت تدبیری فلیبی فلیبی فلیبی فلیبی فلیبی فلیبی فلیبی فلیبی اوزبالله من شیطان رزیم سنه شخمانر شخیم الحمدللله مهرم للعالمین و سنالله علام محمد و آله تاهرین اللهم شهر بخوریم و ارمخیم و ارمخیم و ارمخیم بحث در باره تاریخیم چه بحث وجوب دفع زرر مختمل بود گفتیم که در این یک مسئله فطریه و طبیعتاً انسان ها همیشه با این قاعده زندگی کردن یعنی این قاعده رو قبول داشتن منطقه اگه میخوای مزای علمی بررسی کنیم در اسلام گفتیم در قرآن برخی آیات اشاره داره به همین قاعده یعنی از این قاعده استفاده کرده همچنین در روایات بعد اومدیم سراخ متکلمان از معتزله شروع کردیم گفتیم که خب نقل قولها اینه که چون متکلمان نیومدن این قاعده رو به عنوان یکی از مباحث اعتقادی بحث کنن مثل عدل مثل جبر اختیار اینجوری بحث نکردن از این قاعده استفاده کردن و در واقع حالا بعدها اصولیون به خصوص و بعضی متکلمان بعدها و به اصولیون اومدن توجه کردن محور بحث قرار دادن این قاعده رو اما متکلمان نوعا استفاده کردن بس با توجه به استفاده هایی که متکلمان کردن ما میتونیم به دست بیاریم که این قاعده از کهی مطرح شده در کلام اولی موردی که مطرح کردیم استفاده از این قاعده برای اثبات وجوب نظر بوده در معتزله در این مورد ما گزارشی از اون متقدمی نداریم فقط نقل قولها اینه که معتزله این کار کردن حالا دو تا عبارت هم خوندیم یکی از ایجی بود که اشعریه که گفت که معتزله از این قاعده استفاده میکنن برای اثبات وجوب نظر بسات کلی گفته یکی هم ملاهمی خارزمی میتونید که از متاخرینه یعنی از شاگرد شاگرد عبارت زینبسی خب اینا نقل کردن اما این که دقیقا واقعا از که معتزله از این قاعده استفاده کردن برای اثبات وجوب نظر روشن نیست خب برای که این مسئله اینقدر روشنتر بشه که حد دقل به صورت حدسی بتونیم تشخیص بدیم باید ببینیم که معتزله از کهی بحث اصلا نظر براشون مطرح شد که تا بعد ببینیم که از این قاعده استفاده کردن احتمالا از همون زمان خب ما میدونیم که معتزله متقدم اکثرا قاعد بودن به این که اصلا معرفت استراری خب میدونید اینا که قاعد بودن معرفت استراریه اینها دیگه معنی نداره که وجوبه است اونا نظر رو اصلا برای اثبات وجود خدا و برای معرفت خدا اصلا بیمانا میدونستن یعنی اونا میگفتن اصلا خدا این رو به ما داده یا بدیهی البته بعضی هم میگفتن خدا این رو به ما داده بعضی هم میگفتن بدیهیه نمیگفتن خدا ده ببینیم ببینیم پس نظری نیست نظری نشد پس استدلالی نیست اینا کیا بودن دیگاه در اون ابتدا هم امامیه هم اهل حدیث هم معتزله متقدم بسیارشون قایل به این نظریه بودن یعنی از هر سه گروه اصلی در واقع امامیه معتزله و حالا اشعاری که اون موقع نبودن اشعاری ماله وقتی که از اعتزار برگشت اوله قرن چارم در این دو قرن یعنی دوم و سوم شاید نبودن اهل حدیث اهل حدیث هم به این نظریه متقد بودن توی معتزله خب اینا میگفته وقتی اینا میگفتن این معرفت استراریه حالا یا خدا در ما بذاشته یا به هر حال به اصطلاح بدیهیه و نیاز به استدلال نداره معنا نداره که بیان اثبات بکنن که باید استدلال واجب است که بعد از طریق این استدلال و نظر ما برسیم به معرفت الله چون این بحث همراه بود به نام اولین واجب بعضی هم میگفتن خب وقتی این معرفت استراری شد اولین واجب چه خواهد بود اولین واجب تسلیم در برابر خدا یعنی ایمان به خدا لذا اینا میگفتن که وقتی اینسان به سن بلوغ رسید اولین چیزی که واجبه که ایمان بیاره چون معرفت که استراریه پس اولین چیزی که واجبه در مباحث خدا شناسی در مباحث اعتقادی ایمان اولین چیزی که ایمان بیاره اولین چیزی که ایمان بیاره در امامی حالا خواهیم رسید خواهیم میرسیم میگیم که تقریبا یه اجماعی بود در احل حدیثم تقریبا یه اجماعی بود در این که معرفت استراریه در متقدمی مثلا قرن دوم اما در بین معتزل این اجماع نه ولی بیشتر در قرن دوم و خصوص قرن دوم و تعداده قرن سو همه استراری بودن حالا معتزل من ویست این دو گروه مقابل هم رو میگم که شما از زمان بشه تشخیص داد که تقریبا چه زمانی به این قاعده استناد شده احتمالا قبل از معتزل اون قدریه نخستین که اینا پیشکامان معتزل حساب میشن یعنی غیلان دمشقی و پیروانیش اینا کلان قایل به نظریه استراری بودن از مشایخ معتزل اون اولیه امره ابن عبید و نمیدونم واسله ابن عبید اونا هیچ چیزی نداریم از اونا توی زمین بعد از اونا میرسیم به عبالحوزه الالف عبالحوزه الالف هم قایل به به سلاحو بیشون متوفای دیویست و بیست و شیش یا دیویست و سی و پنج قایل به نظریه معرفت استراری بود این در غرن دوم و عوائل غرن سبا مؤمر که باز از معتزل معروف هست متوفای دیویست و پونزدر اونم قایل به معرفت استراری جاهز که باز از افراد برجسته بود اون هم متوفای دیویست و پنجا پنج خود متاخر است دیویست و پنجا پنج اونم قایل به معرفت استراری ابو علی اسواری متوفای دیویست و چهل قایل به معرفت استراری بود عبالحسین صالحی اینا رو دیگه من فرصت نگردم تاریخ وفات بعد از این زمانه همین مال همین غرن سبا عبالحسین صالحی صالح قبه عبالحسین شتوی ابن راوندی دیویست و چلو پنج تا دیویست و نوود و سه سمامت ابن اشرز اینا مال غرن دوم و سوم اینا از غرن چهارون تقریبا کلن چه امامیه چه معتزل معرفت استراری کنار داشتن اینا مال غرن دوم و سوم بودن در مقابل اینا از متقدمین نظام بود متوفای دیویست و بیست و یک تا دیویست و سی و یک بشربن معتمر بود بنیانگزار معتزل بغداد متوفای دیویست و ده اینا این دوتا متقدمین مال غرن دوم و سوم بقیه دیگه غرن سوم و چهارون کبی بود که فکر کنم غرن سوم چهارون بود ابو علی جبایی بود متوفای سی سد و سه یعنی غرن سوم یه مقداری کم سه سالم از غرن چهارون ابو حاشم جبایی متوفای سی سد و بیست و یک یعنی غرن سه و سه و چهارون و کلن بحشمیه و رئیس متاخرین عبار حسین بسری متوفای چهار سد و سی و شیش غرن پنجون خب اینا اکتصابی میدونستن قاعدتن مال همین دور هست یعنی اگر اون متقدمینشون مثلا نظام و بشربن معتمر اگه اینا به این قاعده تمستوک ما نمیدونیم گزارشی نداریم احتمال این هست که این قاعده مثلا حتی اواخر غرن دوم مطرح شده باشه ولی خیلی بعیده یا اوائل غرن سه و سه از اینا که بگذاریم اون بقیه همه غرن سه و سه همه به احتمال زیاد این قاعده در غرن سه و سه برای اولین بار استناد شده احتمال زعیفی هم هست اواخر غرن دوم که مثلا نظام و بشربن معتمر البته ارز کردم ما گزارش نداریم کلی گفتن که معتزله به این قاعده استناد کرده برای اثبات نظام اگه استناد کرده باشن قاعدتن اولین کسی که امکان این استدلال درش هست نظامه پس ما احتمال بیشتر میدیم که همین در غرن سه و سه به این قاعده تمسد شده باشه البته یقینی نیست ارز کردم این که اولین بار هست که به این استدلال شده یقینی نیست مورد بعدی که معتزله به این مسئله استناد کردن بحث امامت وجوب امامت تقریبا بحث وجوب امامت هم در همین زمان مطرح شد محقق هلی اسم چهار نفر از معتزله رو میاره که اینا برای اثبات امامت از قاعده وجوب دفع زرار محتمل استفاده کردن اون چهار نفر یکی نظامه که اونجا هم گفتیم اولین نفر اگر استدلال کرده باشه باید نظام باشه اینجا هم باز اولین نفر نظامه بعد از اون جاهز ارز به خدمت شما که حالا جاهز تو اون بحث قبلی مرفت استراری بود یعنی تمسک نکرده قطعا ولی اینجا نه تمسک کرده بعدی خیات مترفع 311 ثبوت و چارون بعدی هم عبال حسینیه بعدی هم عبال حسینیه بعدی هم عبال حسینیه امامت واجب نیست امامت این خوارج هم از اصلا هم از معتزله بود اصلا هم حالت مشروطه به این که ظاهر نشه فتن ها یعنی شرایط عادی باشه لازم نیست امام اما اگه شرایط فتن و اینه آشوب باشه امامت واجبه خوارج واجب نمیدونست و من هم من اوجب ها اغلم گروه دوم اینه که مثلا واجب میدونستن اغلم و من هم من اوجب ها سمن این سه تا گل امامت واجب نیست امامت واجب هست اغلم امامت واجب هست نغلم ول موجبون لها اغلم خود اینایی که اغلم واجب نیستن با دو دسته بودن اختلاف غلا قولن فمن هم من اوجب ها دفعن لزرد واجب هست به خاطر این که جلوی زرد رو بگیریم چون اگر جامعه امام نداشته باشه خب الان امامت اهل سنت با امامت ما فرق داریم بران اگر امامت نباشه ممکنه زرر به وجود بیاد حرج و مرج به وجود بیاد پس امامت واجبه لکنه لطفا فی ادائل واجبات و چطناب المقبهات اختلاف غلا قولن فمن هم من اوجب ها دفعن لزرد فاوجب نصف الامام به هز الاتبار ال المکلفی واجب هستن برمکلفی ومن هم من اوجب ها لکنه لطفا فی ادائل واجبات و چطناب المقبهات و ادائل واجبات و چطناب المقبهات اونا میگفتن واجب هست الان ناس امامیه میگفتن واجب هست الالله و ال اول که واجب هست عقلا الان ناس دلیل قاعده دفع زرد محتمل هو و مذهب نظام والجاهز والخیاد و عبالحسین البسی و عبالحسین البسی که متاخره و سانی مذهب الامامیه و هو والحق پس ببینید از چهارهیمه از اینا که نظام و جاهز مال قرن به اسطلاح دوم و ثومه حالا خیاد که قرن ثومه و عبالحسین که قرن چارم پنجه شهرستانی شعبی رو هم اضافه میکنه به این چار نفر یعنی شعبی میدونید مهمترین فرد در متزله بغداده در زمان خودش هم رئیس متوفه 317 یعنی قرن چارم در قرن ثومه و چارم و ایشونی اینا هم در واقع جزه همون هست فخر رازی هم مفسل عبارت مفسلی داری که نقل نمی کنم ایشون هم جاهز و خیاد و کعبی و عبالحسین چار نفر رو جزه کسانی میدونن که امامت واجب هست الان ناس لقایدت دفع زرد ایشون هم جاهز و خیاد و کعبی ملاهمی خار از میه هم که از خود متزله هست حالا از ایشون بخونیم یه عبارتی بد نیست چون اینایی که خوندیم یا از امامی ها بودن یا از اشاعره بودن ای که هم از خودشون بخونیم میگه فهم ما طریق و وجوب ها یعنی الامامه فقط اختلاف هالعلم ها فیزالی فقالت الامامی هوا سم و عقل البته این اشتباهه چون امامیه در امامت خاصز از سم و عقل استفاده میکنه در امامت آمه یعنی وجوب امامت که از نقل استفاده میکنه از عقل و اون بالان گفت محقق محقق هلی که قایده لطف استراد میکنه سم استراد نمیکنه حالا مهم نیست این قسمت از اشید و ربما یقولون لا طریق اله ها خودش هم میگه بعض امامیه میگفتن سم و عقل بعضیشون میگفتن عقل و قال ابو علی و ابو هاشم ابو علی جبای و ابو هاشم جبای طریق و وجوب ها از سم لون العقل اینا متاخرین متزلم و قال الجاهز و ابو الغاسم جاهز که جاهز مرد ابو الغاسم و ابو کعبی همون بلخی طریق و وجوب ها العقل و سم وقتار حاضا از شیخ ابو الحسین ابو الحسین بسری رحمه الله و دلال لذابه و ذالک یعنی دلیل اینا بر این نظریه جاهز و ابو الغاسم کعبی و ابو الحسین بسری خواه ان نفیها دفع و زرر ان نف و ذالک واجب پس اینا در واقع خب اینا هم مثلا حالا ابو الحسین که متاخره ولی جاهز در غرد دوم و سوم زندگی میکرده ابو الغاسم غرد سومه ابو الغاسم ابو الحسین که متاخره چاره و پنجه پس به احتمال از اواخر غرد دوم و اوائل غرد سوم به این قاعده در بحث امامت استناد شده پس از این زمان مطرح شده حالا کتابای اونا در دست نیست ولی این گزارشات اینا میگه هم گزارش از خود معتزله هست هم گزارش از امامیه هست هم گزارش از اشایر هست نسبت معتزله یعنی اختلافی در گزارشات نیست خب اینکه متکلمان دیگر از این قاعده چون بعضی ها دیگه چار پنج نفران اصامی که گفتیم استفاده کردن بقیه استفاده نکردن این به این معنی نیست که این قاعده رو قبول نداشتن یا اینا میگفتن که در واقع یا به این جهت بوده که این بحث رو مصلاق اون قاعده نمیدیدن استناد نمی کردن یا کلن میگفتن اصلا اینجا جایی که به سم چونان که بعضی هم گفتن به سم باید تماسک کرد یا دلیل عقلی دیگری میابردن اون بقیه هم که استناد نکردن به این معنی نیست که اونا قبول نداشتن هیچ گزارشی ما نداریم از هیچ معتزلی که این قاعده رو قبول نداشتن باشیم منطقه استفاده بعضیه کردن بعضیه استفاده نکردن بحث ثوم بحث توبه است وجوب توبه ابو هاشم جبایی متوافق 321 قرن ثوم و چاروم ایشون میگه که واجب است توبه به خاطر دفع زرر محتمل حالا من یه تکیه از نقل قول ملاحی میخار از میر رو نقل میکنم و زهبش یوخنا ابو هاشم و اصحابهو الا انت توبه تجب لان نفیها دفع و زرر ارنه خب پس ایشونم در واقع ابو هاشم تو بحث توبه از این قاعده استنبالی ایشون هم در واقع استفاده کرده بعض ابو هاشم در بحث امر به معروف و نیاز منکر هم باز استفاده کرده منت detox در بحث امر به معروف و نیاز منکر و وجوب امر به معروف و نیاز منکر معتزل اختلاف داشتن بعضی هم میگفتن فقط این مسئله نقلیه از فروع دین نقلی امر به معروف و نیاز منکر بعضی هم میگفتن نه نقلیه الا ی جا و اون ی جا اون اونجایی که اگه شما عم به معروف نکنید یه نارهتی برای شما یه زرر برای شما ممکنه پیش بیاد مثلا غمگیم بشید نارهت بشید در خیلی مسئله یه زرر برای شما بیاد برای دفع این زرر به اسطلاح عقل میگه باید عم به معروف کنید البته نه که فقط این شر گفته عم به معروف و نیاز منکنه اون هیچی آیا عقل هم گفته؟ بعضی هم گفتن نگفته بعضی هم گفتن بعضی هم گفتن فقط در این یه مورد عقل میگه در بقیه یه مورد شر میگه ببینید عبارت قاضی عبدالجاوان میگه امنه لا خلافه في وجوب الامر المعروف و نیاز منکنه اختلافی در وجوب عم به معروف و نیاز منکنه نیست و انما الخلاف في ان نظاله که حلی علم و عقلن اولای علم و الا سمعن آیا این فهمیده میشه دانسته میشه به دست یاد عقلن یا سمعن فزهب ابو علی ابو علی تو بایران نهو یا علم و عقلن و سمعن هر دو یعنی هم عقل حکمی کنه با همه با هم نه و زهب ابو هاشم الا انهو انهو یا علم و سمعن فقط سمعن دانسته میشه الا فی موز این واحد و هو ان یو شاهده واحدن یزلم و غیره بود تو مثلا دیده میشه یکی به یکی زودی کنه بعد تو میاد اینجا تو بیاینه میبینی در قلبت یک ناراحتی و دردی به اسلام ملحق میشه اینجا اینجا فی الزمو که نه انهو چرا دفعن لتلک المذرر انهنه این مورد استثنائی ولی پدرش میگفت نه اصلا هم به مرور بودن یعنی کلن هم نقلی هم عقلی این گفت اینگه نقلیه الا این یه مورد که اگه نکنی یه زرری بشه حالا بعدن اینو میگی احتمالا به اسطلاح زرر رو فقط متوجه خود آدم بیدونه چون یکی از اختلافات گفتیم اینه که زرر باید متوجه خود من باشه یا متوجه دیگری هم باشه یا متوجه دین هم باشه این فقط این مصداق این قایده رو به زرر ابو هاشم خودش میدونستی که فقط اینجا عقلا واجب بقیهش سمن پس ببینید این مواردی بود که حالا ما از متزله قرن دوم سه وم و حالا چارم یافتیم که استدلال کردم به این قایده منتها ارس کردم متزله این قایده رو موضوع بحث خرار ندادن حدود و صبورشو مشخص نکردن فقط استفاده کردن از این قایده این بحث به عنوان یک بحث کلامیه به عنوان یک دلیل برای مباحث کلامیه خودشون مستقلا مورد توجه قرار ندادن بله در قاضی عبدالجبار یه مقداری راجب خود قایده هم بحث شده مثلا ایشون میگه آیا بحث میکنه آیا این زرری که ما میگیم فقط زرر قطعیه دفع زرر واجبه است دفع زرر قطعی واجبه یا دفع زرر زنی هم واجبه میگنه هر دو واجب فی دفعی وجوب دفعی فرقی نمیکنه چه مزنون باشه چه معلوم باشه واجب است دفع شما خودتون یه حیوان درندهی ببینید تو این راه یا یکی بگه تو این راه مثلا حیوان درندهی هست در هر دو صورت آدم باید فرار کنه یا بارده این مسیر نشه مسیری که درنده هست چه خودش دیده چه کس خبر داده فعلا هزا یجره کلام فیزانهی فرقی نمیکنه در هر دو مورد عقل میگه که احتیاط کن و این مسیر رو نرخود خب این راجبه معتزله پس معتزله به احتمال زیاد از قرن سوام از این موردی که این موردی که این موردی کنه از این قایده استفاده کنه به احتمال خیلی بعید از اواخر قرن دو در مباحث مختلف که از همه مهمتر اون وجوب نظر و وجوب امامت حالا این بحث هایی مثل توبه و انب محروف و اینا هست حالا این ها مثل انب محروف نیست بحث اعتقادی نیست ما هم الان حالا برای معتزله هست برای معتزله انب محروف جز پنجتر اصول دینشونه ولی دیگه توبه که نیست ولی ما الان بحثمون استفاده از این قایده است حالا کلام یا غیر کلام اما اشاعره اشاعره مستند قایده رو اجما میدونه عقل نمیدونه اما اونا هم خب فرق نمی کنه بالاخره قایده رو قبول دارن منطقه نقلی میدونن اجمای پیانبرا ولی بعضیشون هم دارد گفتن اجمای امت اینا هم استند کردن به این قایده تو بحث های مختلف مثلا مثلا در مورد وجوب امامت اونا هم استدلال کردن به این قایده امامت واجب است دفعن لزرر شهرستانی اینجوری میگه متوفای 479 قرن پنجه میگه لنا جز دلائلی میاره که امامت واجب است در مقابل خواریت که میگنستم واجب است نصب الامام یتزمن و دفع از زرر نصب الامام متزمن دفع زرر یعنی امامت امامت اگر نصب نشه حالا نصب خدا مردم اوی بستی دیست چرا لَعَنَّ الْخَلْقَ مَا لَمْ يَكُنْ لَهُمْ رَئِيسٌ قَاهِرُنْ يُخَاوِفُونَهُ وَيَرْجُونَهُ لَا يَهْتَذِرُونَ عَنِ الْمَفَاسِدِ به خاطر این که مردم تای رئیس قدرتمندی نباشه که اونا رو بترسونه و به اونا رجا بده یعنی این کارو بکنی پاداش میدم این کارو بکنی مجازات میکنم زندان میدازم اتون اگه یه همچین رئیسی در جامعه نباشه لَا يَهْتَرِزُونَ عَنِ الْمَفَاسِدِ از دوزدی و آدم کشی اینا احتراز نمیکنن دوری نمیکنن پس اگه این چنین امام قاهری نباشه تو جامعه فساد به وجود میاد زرر برای متوجه مردم میشه و دفع او واجبون و دفع این زرر هم واجبه اما اقلا این ده قائلیه یا اقلا در نزد کی متزله امامیه او اجموهن این ده نا بلاخره ما هم قبول داریم این قائده رو پس با تمسک به این قائده نصب امام البته اونا میگن بره مردم نصب امام بر مردم واجب است دفعا لذتا این زرر حالا احتمالا اونا بعدن الان مثلا این شهرستانی داره نه اون قرن پنجمه خب اصلا نبودن قرن دوم سبوم که اصلا نبودن که بخوان نظر بدن ما نمونه طلابه های ما چون فراغ و مذار نمیخونن آقایون خانما میخونن آقایون نمیخونن ما یکی از سوالات که میپرسیم خیلی وقتا که اشایر جلوتنن یا موه همه میگن اشایره اشایره با اهل حدیث اشتباه میگیرن در قرن دوم و سبوم اهل حدیث بود که مقابل موتزله بود نه اشایره اشایره خود اشعری هم موتزله بود سال سی ست اومد اعلام کرد که من از موتزله بودن خارج شدم طرفتار اهل حدیث شدم پازون هم نگفت اشعری شدم چون هنوز نبود خودش اشعریه دیگه منطقه عملا اون کتاب اولیش هم که الابانه بود بیشتر دفاع از اهل حدیث بود ولی آخرین کتابی که نوشت علما یه تعدیل های به وجود آورد یه چیزهای بین اهل حدیث و موتزله گفت و این خط ادامه پیدا کرد حکم بیشتر شد فاصله با اهل حدیث شد یک مکتب مستقل کلن هم اشایره اینجوری هم اول نقلگرا بودن حکم تاریخ رفت جلو نقلگرا شدن یعنی اول اشعاری که من اهل حدیث هم ولی بعد از