از خرمن مکارم خوبا بری نسید گر بهر برد خلق خوش مصطفى شهید از خرمن مکارم خوبا بری نسید گر بهر برد خلق خوش مصطفى شهید و ما نا اوصلنا من قبلی که الا رجالا نوحی ایلیم فسألو نوحی ایلیم فسألو اهل ذکر این کنتم لا تعلمون بر چرانی نونور بیل بینات و زبر و انزلنا بیل بینات و زبر و انزلنا بیل بینات و زبر و انزلنا بینات و زبر و لتجدن اغربهم مبدتن للذین آمنو للذین قالو انا نسقرا ذالکه بانه منهم قسیسینه و روحبانن و انهم لا يستكبرونه و اذا سمعو ما انزل ایلرسوله تر اعیونهم تفیدو مندم مما عرفو منحق یقولو ربنا آمنا و اکتبنا معشقه شاهدین و ما لنا لا نؤمنو بالله و ما جاءنا من الحقه و نتبعو ان یدخلنا ربنا مع القوم اصلا الحین فعفابهم الله به ما قالو جنات تجدی من تحت الانهارو خالدین فیها و ذالک جزاؤ المحسنین و الذین کفرو و کذبو به آیاتنا رای که اصحاب الجحیم ساط اغدس اله برای این که وزعهه کسانی که رو در روی پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم قرار گرفتن همین کند و اون حضرت رو آگاه کند تا در نحوه برخورد بدانن که با چوب اقوام و ملل رو رو هستن فرمود در داخلی حوزی اسلام ادهی منافقن ادهی فیقرو به مرز است ادهی مؤمنین واقعی هستن که اینها را در چندین آیه مشخص کنند در خارج حوزی اسلام یه ده مشکن یه ده یهودین یه ده مسیحی اوصاف مشترک این اقوام را بیان کرد وصف مشترک بین بعضی ها را هم مشخص کرد خصوصیت بعضی ها را هم تبین کرد و علت شمزه کرد اما اون امر مشترک بین مشکین و یهودی ها و مسیحیت در بسیار از آیات قبلی آمده است که شما کافرین را اولیاء احساسید و اخص نکنید متولی اونا نباشید و ماننده در باری جهت مشترک بین یهودیت و مشترکین هم در سوره امبارک بغرست و خنیب میان آورد هم در اینجا که با لام قسم اینچنی یاد کرد فمود لتجدن اشدن ناسه عداوتن للدین آمن الیهود و لذین اشتفو یعنی قسم به خدا که بدترین گروه و دشمنترین گروهی که توی میابی یهودی هاستن و مشترکین اینا جهت مشترکشون است جهت خاص مسیح ها را هم علاده ذکر کرد فمود لتجدن ناسه عداوتن که این لام هم جواب قسم است ولتجدن ناسه عداوتن اغرب هم مبدتر لذین آمن الیهود و لذین قسم خب دلیل یک طرف رازه کرد تا دلیل طرف دیگر مشخص بشه بگیر یعنی دلیل مصبت رازه کرد تا دلیل منفیه مشخص بشه بگیر دلیل این که چرا مسیح ها اغرب و ناسه مبدتر لذین آمن الیهود تا روشن بشه بگیر که چرا مشترکین و یهودی ها اشد و ناسه عداوتن است دلیلی که برای نزدیک بودن مسیح ها به مسلمان زیر کرد دو دلیلش مشترک بین یهودی ها و مسیح هاست منطقه یهودیه اون دلیل را ابتال کردن در حقیقه و اون دلیل آن است که ذالکه به ان منهم قسیسینه و رهبانه خب این قسیس و راهب در یهودیت هم هست لیکن اونها بسیار کمن و گروه زیادی از قسیسین و رهبان را هم یهودی ها به خدمت کشیدن شدن جزئه علمای یهودیت یا راهبان یهودیت یعنی عالمی هستن یا راهب و زاهدی هستن که علم و زهد اونها در خدمت متامه یهودیت هستن همین ها هستن که ذات اقدس اله از این گونه از علمان به زشتی یاد کرد فمود لولا ینها همه رهبانیون و الاحبار ان قوله مرعیف و عکله مصو لبه اسمه کان و یسنه در باره یهودی ها فمود اینا در معاصی فرو رفتنه هستن لبه اسمه کان و یعملون در باره علمای اینا هم فرمود اینا نهی از منکر نمیکنن عمل معروف نمیکنن لبه اسمه کان و یسنه پس مشکین دارای کشیش و راهب نیستن ولی یهودی ها دارای کشیش و راهب هستن اونها را به کام خود فرو بردن اگر کشیش و راهب وارسته و الهی در بین اینا بود اینا را کشیدن یا منذوی کردن دیگران را هم به کام خود فرو بردن پس این دو عامل اول که در مشکین اصلا نیست در یهودی ها وجود داشت ولی اونها از بین بردن میموند دو عامل دیگر و اونی هست که اَنْ لَهَمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ وَاِذَا سَمِعُوا مَا اُنْزِلَ اِلَى الرَّسُولِ تَرَا عَيُّنَهَمْ تَفِیزُوا مِنَ الدَّمِ این دو عامل در اثر آن است که چون علمای واقعی در بین اینها بودن چون راهبان واقعی در بین اینها بودن اینا مقاومت کردن و خود را به دنیا دیگران نفروختن توانستن افرادی تربیت کنن که متوازه و خوازه در برابر حق باشن اون خوی استکبار که لازمه ی هر علاقمنده ببینه که ملیت خود هست اون از مسیحیت گرفته شد در باره مشرکین چون چنین عالم و راهبی نبود استکبارشون موند در باره یهودی ها چون چنین علما و راهبانی کم بودن استکبارشون موند در باره مسیحیت چون چنین علما و راهبان زیاد بودن استکبار نیامد و متأخرین چون راه قدمان را ادامه ندادن با علما و راه بد عمل کردن اونگاه همین مسیحی ها که لایستکبرون بودن همکنون شدن یستکبرون اونگاه همون کاری که مشرکین با مسلمان ها میکردن یهودی ها با مسلمان ها میکردن مسیحی ها در جنگ های سلیوی و غیر سلیوی با مسلمان ها میکردن از اینجا نقش علما و زاهدان در جامعه مشخص میشه که اگر در بین یک مملتی علمای محقق باشن که مشکلات علمی را حل کنن زاهدان واقع بینی باشن که عصبه و الگوی افراد صالح و صالح باشن اون جامعه در سمت سلاح حرکت میکنه در باره مشرکین چندین آیه دارد اینها گرفتار جاهلیت هستن؟ جاهلیت های قومی دارند، جاهلیت های سیاسی دارند، جاهلیت های اخلاقی دارند در چند آیه پرمود به اینکه همیت الجاهلیت یا لا تبرج نتبرج الجاهلیت اونا یا افحکم الجاهلیتی ابقون و مانند آن اونا ها نه علم داشتن نه عمل صالح هم جهل در مقابل علم دامنگیر مشرکین بود هم جهل در مقابل عقله این جهل جامعه در بین مشرکین آکن بود یه وقت انسان جاهل است یعنی نمیداند یه وقت انسان جاهل است یعنی عاقل نیست نه یعنی عالم نیست و قرآن کریم گناه را در اصل جهل میداند خواه در اصل ندانستن یا نپذیرفتن در اصل اینکه عالم نیست یا در اصل اینکه عاقل نیست که یعمرون از سوئب جهالتین شنین اصری میشه و اصر جاهلیت و قرآن در چند جای از آیات الهی اقسام و شعب جاهلیت را مشخص کرد و مشرکین را هم به عنوان مستکبر معرفی کرد فمود در سوره امبارکه صافات آیه سی و پنجام فمود انهم کانو اداقیل لهم لام راه الله دستکبرون این سنت اونها بود کانو که به صورت فعل ماضی مستمر ذکر کرد فمود دعوی اونها این بود هر وقت اینها را به توحید دعوت میکردن اینها مستکبر بودن پس این استکبار در اثر اون جاهلیت های علمی و عقلی دامنگیر مشرکین حجاز بود چه اینکه همین استکبار دامنگیر یهودی ها هم هست ولی اینکه در سوره امبارکه بغره ملازم فرمودید که هر وقت انبیاء اینها را دعوت بکنند وحی بیاید اینا مستکبره آیه ۸۷ سوره امبارکه بغره این بود که ولقد آتینا موسی کتاب و قفینا من بعدهی به رسول و آتینا عریصبل مریم الوینات و عیدناه بروح القدس اف کلما جا اکم رسولون بما لا تهوه انفسوکو مستکبرون قفریغن کردبرتون گفریغن تقترون در اینجا بعد از دریان imm یهودیت و مسیحیت ازعه کرد اون ولقد آسینا موسی کتاب و قفینا من بعدهی به رسول و آتینا عریصبل مریم الوینات و عیدناه بروح القدس اف کلما جا اکم رسولون بما لا تهوه انفسوکو مستکبرون این احیانا مسیحی نمیشه شما شبت اختصاص به یهودیت رسولون بما لا تهوه انفسوکو مستکبرتون رسیان هم شما مشبت اختصاص به یهودیان ندارد ولی درباره یهودی ها به شدت دارد که اینها استکبار دارند در برابر موسایی کریم هم مستکبرانی برخورد داشتند و چون دربرابر موسایی کریم هم به استکبار رفتار میکردند خداوند قلب اینها را قصی قرار داده در سور بارکه بغرای افتادشار این چنین بود که فموسوم قصد قلوب کن منبعن دارکه فی یک هل هجارت و اشدوغ است و که این خطاب به یهودی هست خب یهودی مثل مشتک مستکبران است و دارای قلب قاصی است چه این که مشتکین هم دارای قلب قاصی هست ولی درباره مسیحیت ذات اقدس اله فرمود به این که اینها قلوبشون از رحمت و رعفت برخوردار است اما منشه همه اینها پیروی همون راه سهی ایسا سلام الله در سوره امبارکه حدیق آیه بیست و هفت این چنین آمده است سم قفینا على اعثارهم به رسولنا و قفینا به عیسا بل مریم و آتیناه الانجیل و جعلنا فی قلوب لذین تبعه رعفت و رحمه پس اگر مسیحی استکبار ندارد در صورت ایست کتاب ایسای مسیح سلام الله در قلبش رعفت و رحمت است یه آتفهی دارد و جعلنا فی قلوب لذین تبعه رعفت و رحمه چنگی در باره یهودیات هست که و جعلنا قلوب هم قاسیتن بگیرون هر رفونه ری کلم فرمود این قصادت دامنگیر یهودیت شده که کفر تلخ اله هست در اثر اون تحریف اونها و این رعفت و رحمت یه پاداش الهی است که نصیب مسیح ها شد در اثر پیروهی از ایسای مسیح سلام الله علیه و جعلنا فی قلوب لذین تبعه رعفت و رحمت خب پس استکبار در مشکل هست برای این که در بین اونها آلم و زاهد نبود در یهودیات هست برای این که اینها آلم و زاهد را از بین بردن و یا اون علما و زاهدان به تمه اینها دوریا پرستی اینها سخن میگفت قهرن اون رعفت و رحمت به صورت قصابت قلب نرامده است که باز محصولش روز استکبار چیز دیگر نیست یکی از عدلی که مسیح ها به مسلمون ها نزدیک ترن این بود که فرمود و ان منهم قسیسین و روحبانن این راهبان کیانن اگر رهبانیت بدعته است چگونه وجود اونها در بین مسیحیت مایه غرب اینها به اسلام است با یه علاقی مندی اینها به دین اسم ماننده اولا هر دین یک منحاج و شریعه دارد ممکنه از چیزی در شریعت ایسای مسیح سلام الله علیه مندوه بود و در شریعت های دیگر مندوه نبود ثانیا این رهبانیت را ذات اقدس ایران فرمود اونا خودشون ابتکاری و ابتداه ای مطرح کردن جز ای دین نبود که ما بر اینها مقرر بکنیم و رهبانیتنه به تدعوها منطق بدعت همونطوری که تو کتاب های فقهی مرازفه هم بودی چار قسم است گاهی بدعت حرام است گاهی مکروح گاهی واجب است گاهی مستحب بدعت یعنی نوع آداری اگر انسان از خطوط کلی دین مسنبی را فهمی به این مطلب مکتوم و مخفی بود مبرهن کرد و بعد برای زنده بودن او اقدام کرد و قیام کرد چنین بدعتی میشه واجب یا مستحب میشه سنت حسنه بدعت یعنی نوع آداری جزا تو کتاب های فقهی بدعت را به این چند قصد تقسیم کردن منطق مستلح آن است که در غبال دین انسان آلمن آمدن چیز را جهل بکند البته این حرام است فمود به جغلنا فی غلوب لدینت تبعهو رعفتن و رحمتن و رهبانیتن و تدعوه ما کتبناها قلیه الا بتقا ارضان الله که گفتن این الا است اسنام قطع است چون اگر متصل باشد معناش این است که این دیگه بدعت نیست در حالی که فمود اینا بدعت است فمود این رهبانیت بدعت است ما برای اینها لازم نکردیم ما در باره نماز و روز و بسار قام گفتیم کتب علیکم سیام در باره مسلمین مثلا یا کتب علیکم قطع رو مانند ولی چیزی را به عنوان رهبانیت در مسیحیت مانند وشتیم تسبیت نکردیم این الا بتقا ارضان الله مستثنان میشه منقطع خب این رهبانیت را اینها به عنوان پدیده ابتکاری از خود برابردن لیکن فما رعوها حق رعایتها که اگر درست به این عمر ابتکاری عمل میکردن چیز خوبه بود ولی نکردن به این عمل ابتکاری ارعان حسینی ها جز شعائر ماست این که در اصل پیغمبر نبود سقا خونه ها جز شعائر ماست این که در اصل پیغمبر نبود اینا بعد از دریان کربلا بدید اومد خب همون طور که ساختن مسجد جز شعائر است ساختن حسینی ها جز شعائر است دیگه وقف برای مسجد جز شعائر است وقف برای حسینی هم جز شعائر است این ها از اموریست که ما از خطوط کلیدیم به خوبی میفهمیم این ها مرزی حق است و این یک نوعاوری واجب یا مستحب است اگر یک نوعاوری حالا اگر کسی حق حسینی رعایت نکرد فما رعایتها مزمون میشود و ضمت میشود اگر یه امر نوعی باشد که این امر نوع لبازم خوبی دارد به این لبازم خوب عمل بشود مرزی کلیدی جزیر مجموعی شاعر الهی همه چیز که لازم نیست جزیر منصفی باشه که بعضی از امور است که منصفی است بریم از خطوط کلیدیم میفهمیم یا واجب است یا مستحب مثل بسیار از این تظاهرات امومی خب اینا که به این سبک نبود که ولی الان جزیر بهترین راه های شاعر اسلامی است اگر چنون شه اینها حقوق و حدود رهبانیت را رعایت میکردن مرزی حق بودن منطق خدا نقده که بر اینها دارد این است که فما رعاوها حق رعایتها اینو حق رهبانیت رعایت نمیکردن اونگاه فرمود فاعته نلرین آمنون منهم اجرهام و کسیرون منهم فاسخون خب پس معلوم میشه برد مسیحیتی که مستکبر نیست در اثر داشتن آلمان مرزی محقق و زاهدان وارسته است که اینها از علم و زهدون ها پیروی میکنن اونگاه بازدهش این است و جعلنا فی غروب لذینت تبهو رعفتن و رحمت و محصولش هم این است که و ازاس همه او ما انزل ایلر رسول ترا اعضیان هم تفیز و مند دم ولی اگر آمد و وز برگشت اینا هم نزیر یهودی ها قسیسین و راهبانشون را یا کشتن یا بکام دنیا اونگاه این مسیحیت همون جنگ سلیبی را راه میاندازد که یهودیت اون کار را میکنی جنگ خیبر راه انداق و خطراتی که مسیحیت علیه اسلام کرد کمتر از خطرات یهودیت نیست شاد بیشتر باشد تو اون خوندریج های امومی که در جهان اسلام بعد از پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم به بار آمد اون عرص یه مقدار رعایت میکردن تعلیمات وجود اون بارک ایسا صلی اللہ علیه تعلیمات نرم است اخلاقی است اونو با داشتن چنین معلمی معذالک خوی استقبال در اونها ظهور کرد برای این که دیگه عمل نکردن و قرآن اگر مسئله نرم بودن دلهای مسیحی ها را زیر بکند با برکت پیروبی از ایسا صلی اللہ علیه است و جهالنا فی قلوب لذینت هبعوه رعفتن و رحمه و در این هم خوی استقبال چه این که دستور مبارک بغره بعد از جریان یهودیت و مسیحیت اصل کلی را بطرح کرد بعد از ذکر یهودیت و مسیحیت است خب در مسئله عداوت با مؤمنین فرمود یهودی ها و مشککین اشبدون ناس عداوتن للمؤمنین هم در باره دنیا تلوی و تمامی از این ها ازمند بودن فرمود یهودیت و مشککین خیلی ازمندن که زیاد بمانند خب اگر کسی میخواد زیاد بماند مال زیادم طلب میکند دیگر لذا در باره یهودیت فرمود به این که این ها اینقدر زردوستن که اگر یه دینار بانوان امانت بدی خیانت میکنن البته در بین این ها افراد کمی هستن من انتحام راق انتارین نیاد دیه لیکن اما به منهم من انتحامن به دیناره که این تنوینش هم تنوین تحقیره یه دینار امانت به یهودی بدی تا دلیل و شاهد و بیینه نداشته باشی به قیام و اقدام نکنه نمیتونه بگیری چون حرفش اینه که مال امیگین و غیر یهودی ها برای ما حلال هست این فکر که در باره یه مسیحیت نبود اون آزمندی امر طولانی در مسیحیت نبود این زمینه ها برای مسیحیت آماده بود برای پذیرش سخنان از اون طرف آلمان و راهبان به حق اینا رو پرورندن در نتیجه این شد که وقتی آیات الهی برنا تلاوت می شد اینا زود قول می کردن اما وقتی در اثر این که اون علماء و زهاد رفت اینها هم مثل یهودیت دنیا طلب شدند و آزمند خطر جنگ سلیویها پیش آمد کشدار بیرهمان مسلمین در تیه این قرون به وسیل مسیحیت ها خیلی بیشتر از کشدار مسلمان ها بود وسیل یهودی ها پس مهورهای اصلی این است اگر قرآن می فهمد بَأَنَّمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ دلیلش هم زکی بکند فَمَدْ وَجَعَنَّا فِي غُلُوبِ الَّذِينَ تَبَعُهُ رَعْفَةً وَرَحْمَدًا مادامی که اطاعت هست این چه نست وقتی اطاعت برطرف شد اونا هم مثل یهودی ها خواهند بود پس اگر یه وقتی قرآن فرمود اَنَّمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ منابع روانی و غیر روانیش هم زکیب که اگر یه وقتی یهودیت دنبار این منابع حرکت نکند اینا هم مثل یهودی ها خواهند بود چه این که در همون سوره انبارک بغره بعد از جریان تورات و انجیل فرمود اَفَا کُلَّمَا جَاعَكُمْ رَسُولُنْ بِمَا لَا تَهْوَى اَنفُزُكُمْ اَسْتَكْبَرُ این استقبار رو هر ده اصناد داد این چنین نیست که یه اده فقط یهودی ها باشند و مستقبر خب اونا که لَا اِنَا الَّذِينَ کَفَرُونَ بَنِ اِسْرَایِ الَالِسْتَانِ دَاوُدِ وِاِسَا همون بنی اسرائیلی بودن که ایسا و پیغمبر برای اونا آمده به حرف ایسا رو قبول نکردن به ایسا هم اونا رو لعن کرد منطقه بعضی قبول کردن اینا که قبول کردن شدن مسیحی اونا که قبول نکردن ملعوم شدن هر دو بنی اسرائیلی بودن این قومیت هست که این خلق و خوی را میابرد این نجاد هست وگرنه او یهودی واقعی هم آمده مسلمان شده خیلی از یهود ها مسلمان شدن خیلی از مشتکین مسلمان شدن مگر این همه مشتکین در سراسلام نبود که مسلمان شدن اما مشتک اگر چنانچه منصف باشد حق که برو ارده شد میپذیرد یهودی اگر منصف باشد حق برو ارده شد میپذیرد مسیحی اگر منصف باشد حق اگر برو ارده شد میپذیرد منطقه راه انصاف مسیحیت آنست که قصی سین روحبان در بین اینها زیاد بودن اینها رو خوب هدایت کردن و نقش کلیدی را رهبران فکری در حقیقت به احده دارن و اگر موارد دیگر ذات اقدس الى سخنب میان اوورد در باره توحید فهمود اینا خیلی پاشون لقزید و یهودیت هرگز پاشون نلقزید از اون طرف که حب و دنیا را از کل خطیه یهودیت گرفتار آن است مسیحیت به این شدت نیست فته هستله که تو مسال اعتقادی لقزش مسیحیت بیش از یهودی هست اما تو مسال اجتماعی دنیا تلبی و زرندوزی و تکاسرخواهی یهودی ها بیش از مسیحیت هست لذا یا علمای خود را هم متکاسر کردن یا کشتنشون ولی این خوی در مسیحیت کم هست برای این که تعلیم ایسای مسیح سلام الله علیه به شدت اونها را به سمت زهر ترقیب کرده هست لذا هم مسئله دنیا موندن و زرندوزی کل واحد را قرآن در باره یهودیت و مشرکین یک جازه کرد و در باره مسیحیت به این تندوتیزی زهک نکرده هست و اتحب و دنیا امرأس کل خطیه تمام خطرات از اینجا پیش آمد خب اما این که فرمود و ازا سمعو ما انزل الى الرسول تراعیون هم تفیزو من الدم ام ما عرفو من الحق یقولون ربنا آمنا فرمون وکتبنا معش شاهدین اینا عشق شوق میرزن که ظاهرن در قرآن کریم این تحبیل دو جا آمده یه دب برای علاقمندان به جهاد هست که وقتی خواستن به جبه اعضام بشن بران راه حضور در جبه برای اینا بسته بود و معفق نمیلوم شدن عشق میلیختن که چرا توفیق جبه رختن ندارن یه دم همین ها هستن که وقتی معفق شدن به درک حقیقت اینا عشق میرزن اونجا فرمون فرمون همه باید جهاد کنن مگر اونای که وقتی آمدن به حضورتو و گفتن ما را به جبه اعضام بکنید شما وسیله اعضام نداشتید اینا عشق ریزان رفتن اونجا فرمون مطلب مهم این هست که اینا گفتن فکتو برای من اش شاهدین نه من اش شاهدین زاده ظاهرن منظور شدن شاهدین انبیاه و اولیاه اعضام هست که اینا میخوان با اونا باشن نه از اونا مثل این که اگر کسی موتی قلاه پیام بر بود اینا میخوان من اش شاهدین باشن در اون حد نیستن که من اش شاهدین باشن لذا پاداش اونا هم من از صالحین هست نه من از صالحین و حرفش اونی هست که به مالنا نان امرو به الله به ما جا الامن الحق و نتنه و انید خلال ربنا مالقوم صالحین به اصول استقانه اشاره کردن گفتن ما از چه حق داریم به خدای ما نیابریم خب و ما لنا لان امنو به الله ایمان توحید و ما جا الامن الحق این راجعه نبوبت و نتنه و انید خلال ربنا مالقوم صالحین اینم لازمه و معاده هست پس به اصول استقانه اشاره کردن ضمن این که ایمان و خدا و وهی نبوبت رو بزرگ کردن و تمع و امید بهش رو بزرگ کردن این و نتمع و انیدخلنا یعنی یجالنا نه اینکه یدخلنا و انیدخلنا باشد نه یدخلنا ربونا فیل جنب ملقون سارهیم نه اینست نه اینکه یدخلنا و انیدخلنا باشد زهرم تو علمیزان این چیزی مامده اونگاه خواسته های اونا این بود که به اصول سبانه اشاره شد ایمانم که آوردن فَاسْحَابَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُوا سَبَابِ کِ خُدَا بِاِنْهَا دَاد مَسُوبَتِی کِ بِاِنْهَا مَرَبَزْ کَدْ بِمَا قَالُوا جَنَّاتِ اِن تَجْجِعِ مِنْ تَحْتَ الْعَنْهَارُ خَارِدِينِ فِی هَا بِزَالَكِ جَزَالُ مُحْسِنِی فخر رازی به زحمت افتاده که چطور به صرف قول خدا سواب میدهد در حال اینکه این صرف قول نیست بِمَا قَالُوا نیست که یه هر حرفی زده بوشن اولا حق را شناختن که اشرایم اشاره کردن ثانیا اقرار پیدا کردن که این حق است ثالثا قَالُوا آمَنَّا نَقَالُوا که این حق است