مکاسب محرمه با همون شمولش که امروز شامل خیلی از مکاسب دیگه هم میشه یه سری علوم و شغلها و تخصصها و مهارتهایی هست که برای بشر مفیده برای مبارزه با فقره، مبارزه با بیماریه، مبارزه با بیسوادیه، مبارزه با بیعدالتیه کمک میکنه توی غذایه، این میشه همه شی باجب و عبادت هرچی مقدمه موسله، مقدمه این ازدیفتر به نتیجه هست، به مسلحت هست، به همان اندازه واجبتر هست وقت باید اولویت بندی بکنی که کدوم مهمتره، برای کدوم بیشتر وقت بگذاریم چون برای همه به یک اندازه وقت نداریم که بگذاریم نکته دیگه این که یه مشکل دیگه تو زندگی های ما ها پیدا میشه ما فرق بین ایمان و تأثب رو خیلی همون نمیفهمیم تأثب از شاخه های کفره ایمان و یقین غیرت دینی از شاخه های ایمانه ما فرق بین غیرت و تأثب بین یقین و تأثب رو نمیفهمیم روح آزاد اندیشی، روح علمی نداریم این هم یه آفته که بدون روح علمی و انصاف، بدون روح حق تلبی اصلا ما هدایت نمیشیم خودمون هم هدایت نمیشیم، هیچ کسی رو نمیمتونیم هدایت کنیم نه خودمون تربیت شدیم، کسی که متعصبه نه خودش تربیت شده، نمیتونه کسی رو تربیت بکنه تأثب لجبازی و تکبره بدون منطق حرف زدنه بدون هیچ دهوجت و دلیل شرعی، عقلی یا نقلی به چیزی معتقد بودن و معتقد مندنست این تأثبه این شاخه از تکبره لجاجته، لجبازیه اسمش ایمان نیست در روایت ما فرمودن اینا از راگه های کفره استکباره حتی اگر تأثب داشته باشی رو توحید رو عدل چون در واقع تأثبتو رو توحید و عدل نیست تأثبت رو خودته میگه چون من به اینا معتقدم از اینا دفاع میکنم نه ای که چون اینا حقه من از اینا دفاع میکنم چون اگه دومی بود ملاکت میشه حق و حق طلبی وقتا نفهمی حقیقت چیه از هیچ چی مکم نه دفاع میکنی نه به هیچ چی مکم حمله میکنی اگه ملاکت حقه و اگر یک کسی آمد بهت گفت باقا شما اشتباه میکنی عصبانی نمیشیم بهش میگیم چطور من تا الان که معتقدم حق اینه شما نظری دیگه داری بگو ببینم بشنوه اگه حق چیزی دیگریه من اصلاح کنم خودم رو این آدم حق طلبه و میگه تا وقتی که برای من روشن نشده که حق چیز دیگری غیر از اینه تا وقتی من حجت عقلی و شرعی دارم من بله پای این حق پای آنچه که به حقانیت او رسیدم من محکم میستم تا جان و مالم بای متحری تو عدل الهیم میگه بسا کافرانی که مسلمان هن چون هیچ اطلاعی نداره همون مقداری که از حقیقت فهمیده تسلیمه اونا مسلمان فطری هن تو جامعه اسلامی نبوده تو یک جامعه دیگه بوده از اسلام هم هیچ چی نشنیده ولی اجمالا فطرتش داره و اجمالا هم شنیده که بحث اخلاق و دین و توحید و اینا و هر جو هم دنبال حق هر حق بشنوه تسلیم میشه مسلمان یعنی کسی که در برابر حق تسلیمه محمد متحری میگه طبقی روایات ما کسانی داریم که مسلمان شناسنامه ای فقهی نیستن در دنیا مسلمان حساب نمیشن اما در آخرت در محضر خدا مسلمان محشور میشن مسلمان فطریه اطلاع نداره ولی هر چی که اطلاع داره تسلیمه دیدید بعضی اصلا لجبازی اصلا ندارن یک کامیراش توضیح میده استدلال میکنه میگه ای عجب اینجوریه من یه قبول دارم من این دیدم اینجور آدم ها رو مثل آب خوردن مسلمان میشن اینا مسلمانان اینا میبینیم هستن اینجور افراد که ای چون توی محیط و خانواده و روالی افتاده که دیگه همینطوری آمده دیگه خواهی دید که چنان انتخاب های خطرناک کافرانه میکنه که کم تر کافر اینجور انتخاب میکنه نمونه بارزش همین شمر و اینای هستن دیگه امثال اینا هم دیگه سر سید شهدار آمدن بروید همین شمر میاد سر امام حسنه میبره اینجوریه از او طرف هم هره هر مسلم فطری بود افسر یزید بود ولی قلبش مسلم فطری بود لحظه ی انتخاب درست انتخاب کرد این مسلمان بهشتیه او آقا در لحظه ی خاص انتخاب انتخاب کافرانه کرد شد عشق الاشقیه رفت به او قعر جهنم این مسلم و کافر حقیقی با حقیقت تلوی میشه با تعذیب و خودمهوری نیست اصلا خدا وعده میده در قرآن اگر کسی غرضش حقیقت باشه من هدایتش میکنم الَّذِينَ جَاهَ دُوفِينَا فرمود اونهایی که دو تا شرط داشته باشن یک جهاد کنن تلاش کنن با تمام قدرت تلاش کنن بی کار نشینن بگه ما همجور میشینیم تا حقیقت اگه خودش روشن شد شد نشد هم نشد نه بره دنبالش شرط دوم فینا اخلاص داشته باشه واقعا دنبال حق باشه دنبال توجیه خودش نباشه این دو تا شرط الَّذِينَ هرکی میخواد باشه الَّذِينَ یعنی هرکسی میخواد باشه در فاسدترین و کافر ترین خانواده و در لجنترین جامعه هم باشه این دو تا شرط رو داشته باشه اون برای عالم توی یک جامعه کفر و فسق و اینا ولی بگه که خدای من نمیدونم تو هستی یا نیستی میخوام بدانم که هستی یا نیستی من نمیدونم حق و باطل چیه ولی میخوام بدونم شروعم میکنم جاه دور تلاش میکنم میپرسم میخونم فکر میکنم فینا صادقم هستم خدا گفت این دو تا شرط رو آیت بکن هرکی میخوای باش مگه من میذارم تو راه رو گم کنی لَنَهْدِيَنَّهُمْ صُبُلَنَا این لَنَهْدِیَنَّهُمْ دو تا قسم حضرت عباس دوشه خداوند میگه چون این کسانی را ما راه رو بهشون نشون میدیم ولیشون نمیکنیم بعدم یک راه نه سبیلنه نه صبولنه هزار تا راه بهش نشون میدیم اگه ما میذاریم کسی صادقانه حقیقت دنبال حقیقت باشه بعد بگیم خب دیگه دنبال حقیقته ولی بهش کمک نکن بذار گم شد هرکی میخوای باش تلاش کن صادق باش هزار تا راه بهش پات میگذاریم بعد از او طرف میفرماد که اصلا این قرور که من همه چیز را میدانم یعنی چیه؟ اینم تو سبک زندگی ما هست فکر میکنیم چون مومنیم گفتیم مسلمانیم چهار تا چیز میدونیم همه من همه چیز دانیم یکجوری با بقیه حرف میزنیم یکجوری چیز میکنیم نگاه آقلندر صفیح به همه اما از دانای کلیم شما هایم نادان کلید خب خدا در قرآن میفرماد همه تون نادان کلید ما اوتی تون من العلم الا قلیل کل علمی که از اول تا آخر بشر بهش میرسه یه چند قطره بیشتر نیه چیزی نیست این علمی که شما بهش رسیدید یا خواهید رسید این قرور یعنی چه؟ روح علمی را حفظ بکنید شما بزاعتی ندارید الالموت ثلاثت و اشباهید اشباهید اشباهید از این کار علم سر رتبه و مرتبه دست کم داره از یک لحاظه ازاوه سلاله شبره الول تکبر آدم های بیزرفیت هن اون مرتبه اول علمو که میرسن یا مرتبه بات میکنن بعد میفرماد یه اده آدم های نادان که یک کمی چیزی هد میگیرن متکبر میشن فکر میکنن از بقیه آلمترن مؤمنترن اینا با تقویترن اینا فاضلترن بقیه همه هیواناتن اینا از آسمون آمدن یک حالت مرز وحشتناکه که فقط آدم های احمق دوچارش میشن بعد فرمود که و اذا وسله اله شبره ثانی توازه یک کم بالاتر که میاد آگاهی بیشتر میشه متوازه میشه میگه بابا ما کچی که همه ایم ما کسی نیستیم بعد میفرماد و اذا وسله اله شبره ثالث به رتبه سوون و بالاتری از علم که میرسه تازه اینجا علمه انهو لا یا علمه شیعه اونجا میفهمه که هیچ چیز نمیفهم اتفاقا اینایی که بیشتر میفهمن بیشتر میفهمن که چیزی نمیفهمن و السلام علیکم و رحمتون از دیار خواهران خرشید باور ای آب و از دیار خواهران خرشید باور با دستان راستان و ممبر تعلیم گفتی که حتی با قلم هم میتوان جنگید آن روزها از فتنهای خفته میگفتی از دوستان خانم میگفتید با دستان راستان و ممبر تعلیم دشمن و از دشمنان دوست گفتی زمانی میرسد دیگر که روشن نیست تیری که می آید ز دشمن میرسد یا از کمان دوست رسانه دینی اللهم صلی علی محمد و آمدی محمد و عجیب خرجه رادیو معرف صدای فضیلت و فطرت پرسنمان تاریخی بفهمی؟ منابع تاریخی که معتبر هستن در رویت با بیان در باره تاریخ هست جاهنیت یکی دوتا کتاب رو بهش اشاره میکنم خواستم در رویت با شق و صدر در تاریخ یعقوبی ظاهرن نقل نقل خوادثی که بر جامعه میگذرند که بعد از گذشته مدتی عنوان تاریخ پیدان پرسمن پاسخ به پرسشخاگ تاریخ اسلام بسم الله الرحمن الرحیم همدوست پاس و ستایش بیکران به درگاه حضرت حق باری تعالی و سلام و سلوات بر محمد و آل محمد شنوندگان گرامی رادیو مارف سلام بر شما در خدمت شما گرامیان هستیم با پرسمن تاریخی کاشناس محترم این برنامه جناب حج ترستان و لسلمین استاد مهدی پیشفایی سلام علیکم جنب استاد خوش آمدید بسم الله الرحمن الرحیم علیکم السلام و رحمت الله و سلام متقابل خدمت جنبالی و سلام و عرض عدب و ارادت محضر همه شنوندگان عزیز و گرامی این برنامه در خدمت شما و شنوندگان عزیز هستم از شما سپاس گذارم اولین سؤال آمادی پخش امروز رو با هم خواهیم شد عرض سلام دارم خدمت جنب استاد پیشفایی و مجری محترم سؤالم این بود که چرا حضرت محسوم سلام الله علیها ازدواج نکردن دوستان کتابی هم در رابطه با زندگی این بزرگ با معرش بفرمایی ممنون از برنامه خوبتون خدا نگهدار بفرمایی تنها مربوط به حضرت محسوم سلام الله علیها نیست در کل دختران امام موسیم جفر سلام الله علیه مورد سؤال باقی شده که غیر از گویا یکی دو نفرشون بقیه ازدواج نکردن مورد سؤال باقی شده و دانشمندان ما جواب دادن و احتمالاتی رو مطرح کردن مثلا به احتمال دادن که کف یا همشعن برای اینا پیدانه می شده مثلا اشخاصی که در حد اینا باشه همشعن اینا باشه به عربی کف اینا باشه نبوده ولی ازا ازدواج نکردن این را قبول نمی کنن می گن اگر در وین مردم آده اینا همشعن نداشتن بلاخره از ساداد از هاشمیان از علویان این همه جوانان علوی اینا کف داشتن همشعن داشتن بله بعضی از احتمالات اینجوری دادن معمولا قبول نمی کنن اقرب احتمالات نمی گیم قطعی اقرب احتمالات که از احتمالات دیگر قوی تره و به واقع نزدیک تره اینه که امام موسیم جفر سلام علیه چون مغزوب دستگاه بوده خب سالها در اینجوری دادن باشه خب سالها در زندان بوده تحت نظارت بوده تحت کنترول بوده معمولا اشخاط جرعت نمی کردن با چنه خانواده وصلت کنن چون ارتباط با چنه خانواده انقلابی و مغزوب دستگاهی مثل دستگاه هارون ریسک بود بله میگن به احتمال قوی بر این اساس بوده که به اصطلاح خاصگار نداشتن بله اشناده اشناده ازدواج دریافت نمی کردن ولی خودشون از ازدواج استنکاف نمی کردن بله در سالهای گذاشته و در برنامه های گذاشتم این سؤال را به تفصیل جواب دادیم و ارجاع دادیم به دو جل از کتاب هایی که در سلسله کتاب های خمایش حضرت محسوم سلام لالی ها چاب شد الان در کتاب هانا باید متعالیه کرد بله در دو جل از این مجموعه مطرح شده و جواب داده شده و هم جوش کرده شدم اقرب احتمالات اینه بله میتونم جنابال راهنمایی میفرماید به سایت بله مراجعه میفرماید و با اون دو جل مراجعه کنم بسیار خوب جانبستان در پیامکی که خوندم خدمتیتون کتاب هم خواسته بودن که معرفی بفرمایید در برای حضرت محسوم سلام لالی ها اگر کتابی خاطرتون از بفرمایید بهترین کتاب همون دو جلدیه که از مجموعه امایش بزرگ داشته حضرت محسومه دو جلدش مربوط به خود حضرت محسومه است بعضی جلداش مثل تاریخ قومست و محدثین قومه اینا ارتباط کمی داره با حضرت محسوم سلام لالی ولی دو جلدش دو سه جلدش مربوط به خود حضرت محسومه است بهترین کتاب همون هاست ولی کتاب های دیگری هم به صورت تکنیکاری یعنی یه جلد خصوص زندگی حضرت محسومه سلام لالی ها فضائلش مناخبش عظمتش ثواب زیارتش کتاب های اینجوری هم نوشته شده پیشنهاد میکنم که علاقه مندان تماس بگیرن با انتشارات زائر در قوم که کتاب های مربوط به حضرت محسومه نوعا این ناشر که مربوط به آسان مقدسه است بله بله انتشارات زائر وابسته به خود آسان مقدسه از دمحسومه سلام لالی هاست و خوشبختانه یه کتاب فروش هم در خود حرم مطهره از دمحسومه دارن کسانی که توفیق زیارت پیدا میکنن میتونن براحتی تاییه بکنن میتونن از طریق دوستانشون که مشرف میشن قوم تاییه کنن نوع علاقه مندان سفر میکنن به قوم برای زیارت میان بسیار خوب فایل های صوتی برنامه پرسامان تاریخی در پایگاه انترنتی رادیو معرف بایگانی میشه میتونید از برنامه گذشته استفاده بکنید و این قبیل سوالات رو که قبلا به تفصیل پاسختاده ایم پیگیری بفرمایید نشانی سایت رادیو معرف www.radiomaref.ai از شماره 918-69-24 نوشتند عبدالعظیم حسنی که میگویند اقایدش رو بر امام خود عرض کرد یعنی چه؟ بفرمایید عبدالعظیم حسنی که از نسل امام حسن مجتبه علیه صلاة و سلام بوده به این مناسبت میگن حسنی معاصر با امام حادی امام ده هم علیه صلاة و سلام بوده و این که اقایدش رو بر امام حادی عرض کرد بله درسته خوبه که اشاره کنم که اون زمان در عصر ایمه پدیده بسیار خوبی و یک پدیده حسنی بوده و اون عبارت از عرضه دین و اقاید به امام وقت بوده و این منصر به عبدالعظیم حسن نبوده از افراد دیگه ایم از بزرگان شیعه رفتن اقایدشون رو بر امام وقت عرضه کردن بله از بزرگان از بزرگان متاسفانه این در زمان ما مطروح شده ما سراغ نداریم کسی بیاد زانو بزنه مثلا نزده یکی از بزرگان حوضه علمیه یا کسی بزرگان علمای شهرشون بگیه آقا اقاید من این عجزه بدهید به این اشکال داره هر کس از راه میرسه قراعت جدیدی از دین عرضه میکنه هر کس از راه میرسه نظری جدیدی در حالی که صلاحیت علمیه در این مورد نداره در اون زمان اکس این قضیه صادق بوده و منحصر به عبدالعظیم حسنی نبوده ولی اهمیت قضیه اینه که عبدالعظیم حسنی شاگرد مماده بوده شخصیت بزرگی بوده مبلغ بوده محدیس بوده شخصیت کوچی نبوده یه روز خدمت امام حادی سلام دلیل رسید و از شخصیت که آقا من میخوام اقاید امرا به شما عرضه کنم بگم اگر ار جا ایب ایرادی داره و شما تصیب فرموید و حضرت فرمود بکن بعد شروع کرد از توحید و خداشناسی من معتقد از اونجا شروع کرد و من معتقد به خدای واحد هستم لم گلد و لم یولد و لم یکو لحو کفو و نهد شریک نداره نزیر نداره همسر نداره اولاد نداره من معتقد به نبوت انبیاء هستم رسید به حضرت محمد خاتم اولیا هست و رسید به ایمه از علی علی سران شروع کرد تا امام حادی من اینا را امام خودم میدونم معتقد به قیامت هستم زنده شدن مردگان هستم معتقد به میزان هستم معتقد به سرات هستم معتقد به حساب روز قیامت هستم اما اینا را به تفصیل کن و امام حادی سلام لله و تعیید کرد فرمود خدا تو را بر امین اقاید ثابت بدارد بسیار خوب افتید اینکه میفهمید امروز این کار را انجام نمیدن یه رسمی هست کسانی که میخوان مشرف بشن به حج میان و خدمت برحال علمائینا همدشون را تصدیح میکنن چه خوبه که این رسم در باری اقاید هم باشه و اختصاصی به سفر حج هم نداشته باشه این مرحله کوچیکش هست ولی کار خوبیه و جز وظایف روحانون حج هم هست که نظارت کنن و ظاهراشون همدوستورهشون و برادشون را اگر درست نیست تصدیح کنن چرا که باطل میشه مشکل پیدا میکنه باید نماز تواف را صحیح بخونن یعنی حجشون و توافشون باطل میشه پس اینکه اقاید رو بر امام عرض کرد یعنی یکی یکی گفت من به این مسائل اعتقاد دارم به تفصیل از خداحش ناسی شروع کرد تا نبوت و امامت و قیامت از شماره 913 نوشتن استاد در یکی از برنامه ها گفتن که سعد بن معاز در جنگ احزاب تیر خورده به شهادت رسید مگر در واقع احزاب درگیری هم روخ داد اشتباه نکنم یادم میاد که در همون برنامه که شنوشتره کردن من همونجا عرض کردم که از سر تیرندازه از اون طرف خندق سعد بن معاز تیر خورد به این صورت که حالا در هم برنامه توضیح داده مسلمان ها قبلن خندق شنده بودن کنال عریض و امیق کنده بودن و این حایل شد و مانه شد از این که سپاه احزاب وارد شهر بشن ولی از دو طرف تک تیرندازی صورت میگرف از هر دو طرف هم مسلمان ها هم مشرکان از دو طرف خندق به صورت هم دیگه تیرندازی میکردن یه روز تیری از طرف مشرکان آمد و زیره سعد بن معاز در قسمت بازوش یه خود کتاه بود تا این نرسیده بود خورد به اون قسمتی که از زیره بیرون بود و زخم ایجاد کرد و اون زخم افونت پیدا کرد و نهایتا منتحی به شهاده دادتشون شد ولی جنگی به اون صورت روخ نداد ولی این در اصل تیرندازی یکی از مشرکان که از اون طرف خندق تیرندازی کرد مجروح شد و مداوا و بانوی امدادگری بود زخمی ها را در مسجد و نبی چادوری زده بودن خانسمان میکردن معالجه میکردن و معالجه اون خانم هم افاقه نکرد و این زخم افونت کرد و در اصل اون به درجه شهاده مدتی بعد دیگه بسیار خوب خیلی متشکرم از شما شنوندگان گیرامی همچنان با پرسمان تاریخی همراه باشید این کود شناسایی پرسمان تاریخی سمانه پیامکی رادیو معرف سمانه پیامکی رادیو معرف نمیشتن آیا این درست است که اعمی مذاهب اربعه از شاگردان امام صادق علیه السلام بودند اگر درست است پس چرا در مطالب فقهی و اعتقادی پیروه ایشان نبودند دو نفر از اونا از شاگردان امام صادق سلام علیه بودند ابو حنیفه و مالک یعنی پیشوای حنفی ها و پیشوای مالکی ها اینا روایات نقل کردن از امام صادق سلام علیه از محضر امام صادق سلام علیه استفاده کردن و اما این که چرا پیروی نمی کردن برای این که امام صادق را امام نمی دانستن مثل شیعه امام صادق را شخص علمی می دانستن شخص علمی بزرگی از احلی وید و خودشون را صاحب نظر می دونستن خودشون را دارای اجتهاد می دونستن خودشون را مجتهد می دونستن حالا هم شما نگاه بفرمایید علماء احلی سند یعنی بزرگان احلی سند از قدیم تا جدید به امام صادق صلی اللہ علیه و سلام میرسن همه به عظمت یاد میکنن همه بدون استثناء به عظمت یاد میکنن از نظر علمی ولی خب امام نمیدونن برمان یه شخصیت بزرگ خیلی بزرگ از اهل بیت بوده بسیار خوب این دو نفر که نام بردید ابو حنیفه و مالک شاید مستقیم امام بودن دیگه بله خیلی متشکرم از شما از ابو حنیفه سخنی هم نقش شده که میگفت لولا سنتا لحلک نومان ابو حنیفه کنیش بوده دو سال میگن شایدی کرده محضر امام صادق ازش نقش شده که میگفت اگر اون دو سال نبود ابو حنیفه حلاک میشود یعنی اون دو سال خیلی استفاده کرده در واقع اندوختهای علمی خودش رو مدیون اون دو سال میدونست بسیار خوب از شما تشکر میکنم انشالله شنونده گرامی پاسخ و سوالشون رو شهیده باشن یکی از شنوندگان گرامی این برنامه به نمای سید مصطفى ساداتی از تهران ایمیلی فرستادن برای ما و سوالاتی رو مطرح کردند در یکی از برنامه های گذشته برخی از سوالاتشون مطرح شد اما سوال دیگری هم داشتن که در این برنامه میخونم خدمت جنوب استاد پیشفایی نوشتن درباره زندگی حضرت سکینه دختر امام حسین علیه السلام مقداری توضیح بفرمایید و این که چرا ایشان با مصعب ابن زوبیر ازدواج کردند و ما میدانیم که مصعب ابن زوبیر میانه خوبی با اهل بیت نداشتند بفهم ها جنوب استاد حضرت سکینه علیه السلام یکی از دو دختر امام حسین علیه السلام بوده حضرت دختری داشته به نام فاطمه و دختری هم داشته به نام سکینه علم هایی که در زندگی نام حضرت سکینه کار کردن میگن تلفز درستش سکینه سکینه نگید سکینه درسته که از سکون و آرامش مشتقه هم ریشه است و بهترش اینه که سکینه تلفز بشه همین تلفز رایج بعضی ها سکینه میگن سکینه هم کم نمیگن میگن سکینه نگید سکینه بگید و سکینه لقبش بوده از همین سکون و آرامش گرفته شده و اسم اصلیش مورد اختلافه بعضی ها میگن که اسم اصلش آمینه بوده همنامه مادر حضرت رسول صلوات را سامله و بعضی ها گفتن امینه یا امیمه در اسم اصلش اختلاف هست و برخلاف تصور رایج که تصور میشه ایشون در کربلا مثلا دختر کچک بوده شباهی در دسته که بالغه بوده در کربلا برای امام حسین صلوانی در اون شعر معروفی که برای دلداری حضرت سکینه گفت که فرمود دخترم تو گریه نکن ولی بعد از این وقت گریه خواهی کرد یا خیرتن نسوانی ای بهترین زنان بس حضرت سکینه را جزئه زنان حساب میشه این را قری نمیگیرن برای این که در کربلا ایشون بالغه بوده خورد سال نبوده قطعا خورد سال نبوده بالغه به حد بلوغ زنانه رسیده بوده تاریخ تولدش به روشنی معلوم نیست ولی همین بلوغ را حد اقل بلوغ را باید بخواییم در نظر بگیریم مثلا نه ساله ده ساله بگیریم خب برگردیم نسبت به کربلا باید برگردیم حدود سال پنجاگیه مثلا اون سالها البته این تخمینیه و اما در مورد ازدباجشون آوردن که حسن ابن حسن پسر امام حسن مجتبه علیه سلاط و سلام برای خواستگاری دختر امویش امام حسن سلام علیه رفت محضر امام حسن سلام علیه و یکی از دختراشو خواستگاری شد و حضرت فرمود که این دخترم فاطمه را بگیر این جمالش چنینه کمالش چنانه این کوپیه مادرم فاطمه زهرا سلام علیه هاست تجلیل کرد تجلیل کرد اصاف فاطمه را بیان کرد فرمود و اما دخترم سکینه اون محوی جمال کبریائیه اون محوی ابنیه را بگیرد اون محوی ابنیه را بگیرد و خوبه که با فاطمه ازدواج کنیم بنابراین حسن مسننه با فاطمه ازدواج کرد بنابراین می نویسن که سکینه با پسر اموی دیگرشون عبدالله اکبره پسر امام حسن سلام علیه ازدواج کرد ولی پیش از عروسیشون عبدالله در کربلا به شهادت رسید پیش از ازدواجشون بله این افتدای قضیه و اما در مورد ازدواجشون با مصحب ابن زبیر درسته درست فرمودن سؤال کننده