چه استسحاب باشد چه قاعده حل باشد چه قاعده تخاره این اشکال اول حرف دوم ما هم به مرحوم آخون اینه که این فرمایش شما که لا علم بهیل تمجز مرادتون اینست که انشاب مقام فعلیت اگر به خود بیاد قیل لازم داره این معناشی بلکه انشاش قیل لازم داره برای این که می فرمایم تکالیف مقید به قیده همه واقع می گن مقید به قیده یعنی یجب و صلاح این آیه شریفه که می گن اقم صلاح لدروک شمس الى قصق لج یه این فوشه اقم صلاح ان علمتا ان علمتوم خطب علیکم و سیام ان علمتوم خب یه حرف اینه که آقای آخون این علمتوم رو شما از کجا آوردی؟ این خلاف زواهر عدل در کجا داریم در قرآن یا در روایات که احکام واقعیه را مقید به این کرده باشه؟ کجا داریم؟ یعنی بگه مقام انشاح مقام انشاح این باشه مقام انشاح این باشه که لو علمتوم لطنت جا یعنی اگه علم داری این حکم هست اگه علم نداری اصلا حکم تو کار نیست برای این که از انتقال شد انتقال مشکول پس بنابراین اینجور بشه ما احکام ظاهریه داریم مخصوصا در اصالت الحل و احکام واقعیه اگر شما علم بشد و بشی اونم داریم تطاقو پیدا میکنم یکی میشه و اگر علم نداشته باشیم شد احکام واقعیه اصلا نداریم اون چه زورین همین احکام ظاهریه خب اشکال دوباره اینست که آقای آخون این از کجا بگیم آیا میشه با یه فرض عقلی ما همه ی احکام واقعیه را مقید به علم بکنیم میشه این کار را کرد همه ی احکام واقعیه مقید به علم دلیل مخواد یه دلیل نقلی اگر یه دلیل شاید یه دلیل هم کفایق نکنه به عبارت دیگه اینجا از اون جاهاییست که اگر بود شخرت پیدا میکرد مرحوم آخون اگر یادتون بشه در قصد بچ و قصد تمیز همین را میگو گفت آم البلواس اگه بود شاید پید میشه و حیث این که شاید نشدی میفرمود که همین نبود دلیل بر اینه که نیست عدم الوجدان یدول را علا عدم الوجود خب همین را همین جامعه خب یه مقدار اینجاها میدونید از مشکلهای کفایستیه شاید مشکل تر در کفایه یا از مشکل ترها در کفایه همینجاست کفایه را تقاضا دارم یه قدر متعالیه کنید و حرفا را هم یه قدر متعالیه کنید پردا باز در همین باره باید صحبت کنید باید صحبت کنید موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی عدد هشت را به سرشماره سه هزار هشت ارسان فرمائیم نظر نکت رزوی نکت آی آر موسیقی هشتک ایران امام رزا علیه السلام موسیقی اویش ملی آینه و شمدان ای شهد توس که سر چشمه ی التاف خدایی ای شهد توس که سر چشمه ی التاف خدایی جان ما باد فدایت که ولینه مطمئی جان ما باد فدایت که ولینه مطمئی ما زعیفیم و پناهنده بدین حسن بلایت رحمتی کن به زعیفان که معین از زعفان رحمتی کن به زعیفان که معین از زعفان موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی رسالت چه امیمه بلایه من منفاجه بلوم کرم و نطف و رضایی عارف صدای جمهوری اسلامیه ایران ای ایران ای مرز پرگوهد ای خاکت سر چشمه هند دور از تو هم میشه یه بدان پاینده مانی و جامدان روی موج مهرمان صدای پذیرت و فطرت فطرت ای دل اگر که مهرم راز نهان شمید در برگاه حسرت دل میمان شمید در برگاه حسرت دل میمان شمید از جزبه مکارم خوبان روزگاه مکارم خوبان آین زاری نفس آسمان شمید آین زاری نفس آسمان شمید آین زاری نفس آسمان شمید بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و سلالله علی سیدنا عبیل قاسم محمد محمد محمد ویکون رسول علیکم شهیده حرکت مقصود حرکت مکانی نیست که از اینجا بره اونجا الان که شما یه نشستید در حال حرکتید مغز شما خواب هم که میکنید بودم در حال حرکتید چرا حتی خواب ببینید سلولای مغز شما همش در حال حرکتید اون چه ببینید اینا همش علامات حرکتید انسان موجود متحرکی سلولای بدن آدم همش در حال حرکتید حتی گاهی آدم مغزشم مرگ مغزی بده کرده بودم سلولای بدنش تا حدی زندست قضام بخورن بدل محتامه اینا حرکتیست که تو این عالم هست موجود این انسان موجود متحرکی حالا از کجا شروع کنیم دین ما اولیاء ما با ما یاد دادن گفتن آقا اول خودتو بشترست میخوای چه موضوعی هست برسایی که من تالا کردم همش مبتنی بر این ارفان نفس بود من عرف نفسه فقط عرف رب خدا رو باید چناختون یعنی ما باید اول بشناسیم خودمون رو تا خدا رو بشناسیم خودمون چی هستیم چه موجودی هستیم که اومدیم اینجا همه اجمالا خودتون نمیدونن اجمالا اگر خودتون نشناسید یه چیزی از دست شما مخواهم بگیرن شما از خودتون دفع نمیخوند پس قبول دارید خودتون خودتونی در عالم خواب هم ادام از خودش دفع میکنید یه سود هم به بدن شما بزنن یه افره پاتو میکشید در عالم خواب باز دستگاه مغز شما و روح شما بیداره متوجه هست که شما خودتونید ولذا در مقام دفع از خودش برمید یا فرار میکنه یا دعوان میکنه حتی تو خواب میکنه دعوان کنید یه دعوان کردی بیدار شدی خستم شدی این علامت اینه که شما خودتون رو اجمالا میدونید و قبول دارید که خودتون خودتون هستید و اگر اینو نمیدونستید اینجا نمیامدید همین که آمدید درس بخونید معلوم میشه خودتون شناختید که براخره شما یه موجودی هستید که میتونید درس بخونید اگه اینو در اگنه کرده بودید نمیامدید زحمت بکشید از شهر و ولایت و پدر و مادر و راحتی و خوشگزرانی و خابیدن زیاد و ایاشی که بعضی ها دارن و تمام اینا رو شما راه نمی کردید اینا رو راه کردید برای که خودتون شناختید شما یه انسان هستید شما یه موجود مهمی هستید برتر هستید قابلیت تکامل در شما هستید تکامل علمی تکامل عملی میتونید بزرگ بشید این چیزیست که شناختید اگه این شناختید یا شش خدا را میشه میفهمید که پشت این پرده یک مکملی هست که اون چیزیست که ما را حرکت میدهد همه این نیروها و افاظها از جانب اوست و باید از اون گیر هست پس این اولی مرحله هست که احساس مسئولیت میکنید بعد که خودتون شناختید احساس مسئولیت میکنید وقفوهم قرآن میفهمد وقفوهم انهم مسئولون روز قیامت میگن یه نگه دارید راهانه بودید شما کجا داری میریم روز قیامت را بیادی باید بریم بهش سب کن ببینیم چیکار کردی وقفوهم انهم مسئولون غیر مسئول فقط یه نفر خداست لا يسأل اما يفعل و هم يسألون خدا مسئول نیست برای خاطر اینکه هیچ کسی بالا سر خدا نیست بپرسد که چرا در باره خدا چرا نمیشه بود و هم یسألون اما از کارهای ما سؤال بکنیم این اولی مرحله احساس مسئولیت بعد گفتیم شروع بکنیم به کار من گفتم تربیت تدریجیست همچنین که طبعا مشارع کردن آلم آلم تدریجه و تربیت هم تدریجیست یه دفعه آدم ور نمیگلون بیاد بیاد ممکنه سرعت در کار باشه اما تدریج باشه اینکه قصه هایی نم بکنن برکه بعضی ها شب خوابی دارن صبح برشنچه شدن اونم توش تدریجه بازمه گفت میگن مولا تاهر بابا تاهر همه دانیه رفتیم برای سرقبش شعرهایی که داره بشم بشم از این آلم بدرشون بره میگه که خوش آنان که دائم در نمازن به حمد و قلوالله کارشون بید خب اینهایی که اون شعرهایی بابا تاهر بابا تاهر میگن اومد توی مدرسهی توی همه دان تلوها با هم بحث میکنن میگه این درست نیست و میگه اون درسته به قول بعضی ها کتاب ها رو سر هم میزنن میگن که آبرو این حرف درست نیست بحث های تلوییی که امام میگفت خیلی خوب هم بوده بعد گفت شما چجوری اینجوری شدین این از کجا یاد گرفتین یه تلوی شوخی کرده گفت درست که ما رفتیم توی همه دان گایی خیلی سر میشه قدیما بکنن سی درزید سر میشه حالا شاید گایی بشه حوز آب توی مدرسه گفت ما میریم توی این حوز شب در می آییم بعد یه درست ملنم میشیم به قول بعضی ها ورمی قلومبه به تعبیر علمیش جهشی پیدا میشی اینم قبول کرد رفت توی آب و قصد قربت آب یخ همه دان بعد اومد درون دیدی درش بازت یه روشنی های داره من ممکنه این ها نیستم میشه گایی همین کار بشه که یکی با صفا و سمیمیت بارده مرحله بشه گایی نگاه به نامحرم نکنید یه دفعه نورانیت پیدا میکنید شده دیگه جوانی گرفتار یه جایگاه شهبت شده هیچ مانعی هم نبود در باره میردامادم میگن در باره بعضی دیگرها هم میگن یوسف پیغمبری که همینطور قرآن گفته دیگه در یه جایگاهی قرار بگیره که هیچ مانعی هم نیست برای این گناه برای اون برای خدا میگه مآذ الله یوسف کفت مآذ الله من پناه به خدا میبرم انهو ربی خدای منه میبینه منو حالا تو حدیثم داره که اون تون بود پرستود اون خانوم یه بوتی اونجا بود برای خاطر اینکه میخواست گناه کنه پرده اینداخ رو بوتش تو در مقابل این بوت خجالت میگیشی گناه میخواست بکنی من از خدایی که منو میبینه خجالت نکشم خب اون خدا منو میبینه مآذ الله اینهو ربی بنابراین آدم که خدا رو میبینه ممکنه یه گناه نکنه و یه دفعه جهشی بیاد بره اما جهش معناش باز سرعت در کاره نه اینکه زمان نداره هیچ چیز بدون زمان در این دهانش شما نمیتونید از پله اول نوردبون بدونید که اون بقیه پله ها رو تیه کنید برید پله دهان بگی آقا من پله اول رفتم بله ممکنه پاتو ندارید رو پله ها ولی با سرعت بپری برید جهش نیه پریده بازم میپری پله ها رو سریعیتر برید چون زمان از قدم اینقدر تجزیه میشه که یه ثانیه سالسه و رابعه و خیلی همون حرفی که انشتن میزنه نصریت در زمان امریکا مولا سازره هم گفته که زمان یک چیز مهم میست تدریج درش هست اما سرعت همچنان اینکه پیغمبر اکرام صلی اللہ علیه و سلام رفتن مئراج و برگشتندن اون در خونه تکوم میخورده و اون چیزش حلقش حلقن باز تکوم میخورده یه چیزی از نشتن نرم میتونن نمیدونم اون راستی هست اول اون که گفته من مسلمون شدم و شیعه شدم و از حرفی که از امامان شیعه نقصده که پیغمبر رفت مئراج تمام اوالمو سیر کرد رفت و برگشت در خونه تکوم میخورد گوینی همون حرف منی همون مسئله زمان نسبیت حرکت و نسبیت زمان که نسبیت زمان معنیش این نیست که زمان نیست ولی بازم سرعت به نظر ما سرعت زیاده که ما میگیم زمان نیست ولی زمان حرکت بنابراین حرکت هست و برای همه اون جهش ها پیدا نمیشه باید به تدریج حرکت کرد برای خودسازی همه بحث هایی موند که خودسازی رو جدی بگیرید و فکر هم نکنید که روز اول فرض کنید مثل انجده میشید ها مثل میردامات که میگن اون زن آمد تو اتاقشو دستشو سزوند دستشو گذاشت تو منقل آتش سوخت که ما باید توجه به نامحرم میکنیم گناه میکنیم نیمی خواهد این گذاشت ها رو بکنید ولی گذاشت هایی بکنید که این گذاشت ها سبب میشه برای تکاملشو خدا بهتون کمک بکنه معنای جهاد و در راه خدا خدا هدایت بکنه ولی نخواهید از خدا که یه روزه بشید میردامات یه روزه بشید امام صادق یا یه روزه بشید امام خمینی رزمان الله تعالی ولی بخواهید تکامل پیده کنید میشید جدی بگیرید کنید دوم هم مرحله استمرار در ریاضت و عبادته و بعد آدم مرحله بعدی دوامه که آدم باید دوام دشته بشه کارش یه عبادتی رو که انتخاب میکنید او رو دائمان انجام بدید فرض بخواهید یک قرآن بکنید در روز قرار بذارید به خودتون ده آیه دوازه آیه حدیث تره بخونید هر روز این رو هر روز انجام بدید دیگه قرار میگذارید دیگه یه روز بخونید دوازه آیه خیلی طول نمیگیشه این نگه درست دارم نمیشم خواب ناز چقدر میتونید میخوابید دراز باید نماز تلویزیون تا ساعته دوازده حرفای بی خود تا ساعته یکی باید نشو شد اینقدر ما داریم از این چیزها گوده که یاره چیز نمیگیم مزاهمه درست نمیبنیم غیبت بیشینیم در پشتر سیاسیگیون غیر سیاسیگیون بگیم تحلیل های سیاسی بکنیم به خیال خودمونم داریم خیلی مجاهده میکنیم در راه خدا پشتر این حرف بزنیم پشتر اون حرف بزنیم و اینها رو انجام میدیم بعد ما میگیم یه دوازه آیه بخونیم وقت نداریم وقت نداریم دورکت نماز بخونیم وضوع بگیریم وقت نماز بخونیم همه پنی دقیقه هم تولیم کشیم اینها رو انجام میدیم استمرار داشته بشیم قلیل و نیدوم خیر من کسیر مملول من این حدیث امام صادقه برمون که کمی که دوام داشته بشیم کم والا آدم هر روز پنج تا آیه بخون یه نماز نافره شونه اینو ادامه میدیم امرو برام میذاریم تا یه ماه دیگه قیبت نکنیم پشتر اون رفیق رو من قیبت نکنیم هم کلاسی من هم حجبه ایم دیگران آنها کار نداریم یه غوری پشترش نزنیم بگیم این فرامکان شده چرا اینجوریه چرا مثلا اتاق جارون نمی کنه چرا این کارهای مشترک انجام نمیده پشترش رو بره اشکال نداره بهش بگید آفالانی ما با هم قرار داریم زندگی مشترک داریم شما هم تقسیم شده ما تلویگی تقسیم میکردیم کارا خودمون قضا میپخدیم کسی که قضا منمون نپخدیم شما همین زندگی بهتون درسته بازم میگید وقت نداریم همین اخیوی ما قضا ها رو میپخدیم البته ما هر روز هم قضای گرم نمیخوردیم هفته دو روز میکردیم ولی کتاهای خوبی آقای باقی درست میکرد قای طلبه ها میردن میکنیم کتا کته بدون خورش روی نبودم همین برینجو درست میکردم این کتاهای خوشمزده درست میکردم خب قضا ها رو یکی درست میکرد این رو بخواستم بگم یکی زرفه ها رو میشورد یکی از بیرون هر چیزی لازم بود میخرید یکی هم اتاق جارو میکرد یا دوار بود گردشی بود مثلا هفته اینجا رو تو زندان هایی که ما بودیم همتون بود قرار خودم رو میکردیم قضا ها رو فقط دست ما نمیدونیم چون اونجا بودن ممکنه خب چون آتش بزنن زندان یا در زندان چیز گرم نمیدونیم بخاری مثلا یا چراق اینه قضا رو میبخدیم خب خودمون من در زندان ماست درست کنم جارو میکردیم تیمی کشیدیم من با آقای حاشمی نوبت ما باهم بود دو سال باهم بودیم تیمی کشیدیم ولی فقط دو نفر رو ما استثاق کردیم این که آیت الله طالقانی بود این که آیت الله منتظری اینا رو خب پیره مردتر بودن و احترام بشونش همه کار میکردیم تی کشیدن جارو کردن شوش شو کردن همین کار رو میکردیم اینا کارهای باید باشه برای آدم که میخواد خودشو بسازه مقصود این که میگم پشت در دوستتون چیزی نگید همین هست روبروش میگیم خب آقای اشتباه کردی شما دیگه وظیفت رو انجام ندارید برادران عزیز وقتتون استفاده کنید و هواهای نفسانی رو بر خودتون قدمه نکنید توجیهگر نباشید این حدیث هم میکنم و بحثمو تمام امروز بحث رو پربود این اخوف ما خواف علیکم اصنان اتباع الحوا و طول العمل بیانبر اکرم فرمود دو چیزی که بر شما همه بیشتر از هر چیز میترسن بر شما انا اخوف ما اخاف و علا امتی هم هست این کلام از امیر المومنی هم نه چود از ایمه دیگه ولی اصلش بار پیغمبره فرمودن چیزی که بیشتر از همه بر شما بیم دارم دو چیزی یکی اتباع الحوا پیروی از حوای نفس یکی هم آرزوهای طولانی اتباع الحوا یه مثال خوبی دوست ما میزنید میگو بین دلی که توش حوا باشه خیلی جار جنجال میکنه ولی حقیقتی نداره میگن این کوزه ها مرحوم فلسفی مثال دارم اگر پره پر باشه نوشت بگیری بخوای از اینجا از سر چشم ببری خونه خیلی ازید نمی کنه اما اگر این کوزه نیمه خالی باشه از طرف شمال شرقی به جنوب قربی آب هم تو تلاش باید میزنه و شما موقعی راه بری ازید میزنه این توش حواست پرش باید بکنید حوا نباشه تا توش حوا هست قل قل قل قل قل میده بالا پر که شد دیگه آرام میشه دلی که پر از خالی باشه توش حوا میده متحال این حوا با اون حوا فرم میکنه ولی هر دوش هم اسم حوا توش هست دلاخره یعنی تمایلات تمایلات کنترل نشده انسان بدون حوا نیست ولی باید کنترل میشه اگر کنترل نشد میشه حوا این بدترین چیزه انسان رو گمراه میکنه به فارسیش میگیم دلم خواست دلم خواست چرا این کاری که میگیم دلم خواست دل همون حواست کنترل که نشد میشه دلم خواست ولی اگر تحت کنترل دین و عقل و علم باشه حوا نیست میره قضا هم میخوره بامبه دین نمیگن حوا ولی اون که کنترل نشده هست حواست و رضا سبب میشه که آدم هم غرور پیدا میکنه همه قلقل میکنه هم کجوکوله میده طرف راست میده طرف چپ میده یه روز چپ گراه میشه یه روز راست گراه میشه یه روز جوان خیلی تند و چیزا یه روز بعد میاد سه میلیار دونم چقدر پول بلند میکنه همین حرف ها میشه خیلی به خودتون باد نکنید خودتون در این حال که آدم های خوبی هستید همونطور که امام پرمودن جوان ها خیلی خوبه مقام و عظم رحبری هم پرمودن جوان ها صفا دارن اما حواست اومد جمع باشید حوا نباشید دلم میخواد یه نفر پشت سریعه کسی که دوست نداره بگی خوب نیست این ها و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته موسیقی موسیقی