از این موضوع توقعات امام رزا علیه السلام از ما مردم شنیدید از این موضوع توقعات امام رزا علیه السلام از ما مردم شنیدید برگزیده بیانات رحمن معظم انقلاب مدد زنهان آدی روزتون خیلی خیلی شکر می کنید دل همیشه هم در جای خالی تو نمی شه با یه عام خاطر پرکم به نام خدا و سلام دفتر روایت عشق رو باز می کنیم و به نام خدا و یاد همه شهده یه خاطری دیگر رو از یه همسر شهید مرور می کنیم خاطراتی که از همسران شهده گفته می شه ما رو می بره به لحظه لحظه یه زندگی شهده و چقدر این زندگی و خاطراتش برامون شیرینه آشغانه هایی می شنویم که تا مدتها حال خوشی رو نصیب دلمون می کنه در این برنامه مهمون یه همسر شهید هست شهید مدافع حرم مستفى سعد رزایی مستفى سعد رزایی مستفى سعد رزایی مستفى سعد رزایی مستفى سعد رزایی مستفى سعد رزایی مستفى سعد رزایی مستفى سعد رزایی مستفى سعد رزایی دوست آقا مصطفی بهشون معرفی میکنه که آقای ابراهیم پور دخترشون توی مسجد کار میکنه حالا مثلا شما برای ازدواج دنبالی مورد میگردین میتونید بید حالا مثلا برای خواستگاری چی کار میکنی دقیقا توی باستیجه مسجد؟ من فرمان پایگاه بودم و توی حوزن مسئول اطلاعات حوزه بودم کار میکردم دیگه آقا مصطفی هم به خاطر اینکه شرط خانواده شون اینطور بود که تمام ازدواج فامیلی داشتن و اصلا عادت به ازدواج غیر فامیل نداشتن و قریبه نداشتن و همیشه پدر آقا مصطفی میگن من خیلی میترسیدم و ریز که خیلی زیادی بود برای ما وقتی که آقا مصطفی پیشنهاد میدن که مثلا یه دختری هست اینطوری یا مثلا بریم برای خواستگاری خواه خانواده اولش میگن به خاطر اینکه قریبه هستن و نمیشناسیمشون و اینها مثلا از دخترهای فامیل بگیریم بهتره آقا مصطفی اصرار میکنن که نه تا اون لحظه اصلا شما رو دیده بودن؟ نه من ایشون رو دیده بودم نه ایشون من دیدم ولی خب مثلا از طریق برادرم زیاد شنیده بودم که مثلا آقا مصطفی این کار میکنه آقا مصطفی اون کار میکنه در حد آقا مصطفی شنیده بودم ولی این که مثلا بخوام ببینم اشون چهرشونو یا مثلا دیدار داشته باشیم مثلا هم دیگر ببینیم نه نه من ایشون داد نه ایشون من رو دیده بودم قبل از این که ایشون بیان خواستگاری یک روز ایان فاطمیه بود ما رفتیم برای ماکت درست کردن میخواستیم ماکت در خونه حضرت زهران سلامالله علیه ها رو درست کنیم ماکت سنگی بود میخواستیم جا به جش کنیم نمیتونستیم یکی از خانمهایی که با من بودن از دوستان مرگشن ای مصطفی صد صده هست بگیم بهش بگیم در رو بذار داخل نیسان گفتم من نمیرم خود رو بهش بگو که بیاد بذار اصلا نمیدونستم کیه نفسهای منو حد تو پر کرده از این احساس بی انداز خوشحالم کنارت راه میرم آج میگیرم کنارت عشق رنگ زندگی میشه شروعم کن تموم واجه ها اینجا شروعم کن تو هر جوری بگی میشه روزه خواستگاری میگه فردای سیزده به در من رفتدم حوزه از حوزه اومدم خونه دیدم مامانم اینگاه مثلا یه طور خواستی باشه بعد دائم با بردر بزرگم با همدیگه صحبت میکردم سالت پچ پچ و اینها من رفتم لباسم عوض کردم اومدم شب که شد بابام اومدن خونه برگشتم به بابام گفتم که بید بریم با همدیگه بیرون خرید کنیم به محصه که پدرم و درم هم نیرفتم بردر بسطی اومد برگشت گفتش که آبچی آبچی گفتم من گفت براد خواستگار اومد برگشتم گفتم باشه خدا ولش کن بعد دوباره رفت اون طرف من گفت بگم کیه گفتم خب حالا کیه گفت مصطفى سهدزوده گفتم اون که ازدواج کرده بود چون تو محله گفتون آقا مصطفى ازدواج کرده با یکی از فامیله شد گفتم اون که ازدواج کرده گفت نه مامانش امروز زنگ زد با مامان صحبت کرد من پدرم خیلی سخگیری می کردن همیشه همین گفتم وقتی کسی میخواد بیاد خونه شما خواستگاری برد قبل از اینکه وارد خونه شما بشه بیاد باشون سرکون برد اول از هفت خانه رستم میگذره بعد یه مدتی طول کشید که مثلا حالا پدرم میشناختن خب آقا مصطفى رو اجازه دادن که مثلا با خانوادشون بیان برد اینکه صحبت کنیم من قبل از اینکه آقا مصطفى بیان خواستگاری توی یه مثلا فاصله زمانی کمتر از مثلا چهار پنج ما من از یکی شیش هفته خواستگار داشتم مثلا نمیدونم چرا این اتفاق افتاده وقتی آقا مصطفى اومدن رفتیم و هم دیگه تو اتاق بشنیم صحبت کنیم چون من دختر بزرگ بودم نوه بزرگ بودم خیلی خجالت میکشیدم رفتیم نشستیم آقا مصطفى شروع کردم به صحبت کردم هم ایشون طلبه بودن هم من طلبه بودم بعد شروع کردم خواستن سر صحبت رو باز کنم با یه دختر که خیلی خجالتیه ای وایستادن من صحبت نمی کنم شروع کردم از خوازه پرسیدن خب شما چه درسایی میخونید ساله چند رو میدون دیگه این رو گفتم دیدم آقا مصطفى سکوت کردم منم ساکت نمی کنم خب خیلی زشته بزرگتر رو بیرونن زشته که مثلا ما نشستیم اینجا ما هم پاشیم بریم بیرون آقا مصطفى یه ذره با تعجب من رو نگاه کرد چیزی هم نگاه حالا من حسابی رو مو گرفتم رو به دیوارم نشستم من خود نمیتونم من رو ببینه نه من آقا مصطفى رو نگاه میکنم اصلا نگاهشون نکردی؟ اصلا نگاهشون نکردی داشتیم از در می رفتیم بیرون دیدم آقا مصطفى خیلی تعلول میکنه توی اینکه بخواد بره بیرون خودم جلوتر از آقا مصطفى که داشتم برم یه لحظه برگشت گفت ببخشید من فقط اینکه الان اینجام من فقط دنبال همسر نیستم اگه فقط همسر میخواستم میتونستم جاهای دیگه برم اگه من اینجا هستم دنبال همسنگرم میخواهم یکسی باشه همسنگر باشه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه دیگرام عزیز و به همه سنی شناسه کچیک درست کردن تو مقاضه پشت وسائل بعد یه فرشی پنگ کردن که مثلا وقتی من میرم پیششون نخواهم روستان دلی بشیم یا مثلا جلوی دیپ باشم که عذیب بشم برم اون پشت رو برای خودم استراحت کنم چون اصلا نمیتونستم رازیم کنن که مثلا من بخواهم برم برای خونه و استراحت کنم گفتم نه برام خیلی سخته وابستگیم به آقا مصطفى خیلی زیاد شد کلن دیگه همه وقتم با خود آقا مصطفى میگذروندن خوشحال بودن از این؟ هم ایشون خوشحال بودن هم من خودم خیلی دیگه احساس میکردم احساس راحتی میکردم بعد خب آقا مصطفى به خاطر این که علاقه زیادی وجود داشت نمیدونم حالا چطوری میتونم این مسئله بگم ببینید وقتی کسی رو خیلی دوست داری وقتی اون خوشحالت ها هم خوشحال میشی دیگه ما به این مرحله رسیدید وقتی مثلا آقا مصطفى میدونم من خوشحالم از این که الان تو مقاض کنارشونم با این که چرد ازیت میشود از این که خانومشونی اینجا باشه ولی با این حال قبول میکردم مثلا به خاطر این که من اونجا باشم مجموع خانوم ابراهیم پور همسر شهید مدافع حرم مصطفى سعد روزاده هستیم و روایت های این زندگی باز هم ادامه داره نظرهای خودتون رو از طریق سامانه پیامکی سی هزار پنجه و سه به ما منتقل کنید تا یه آشغانه یه دیگه خدا نگهدار موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی راژیو معرف صدای فضیلت و فطرت موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی پیام بلایت در خط محمد و حلی روح خدا نور دلگو خام نشان ای ره بر ما نور دلگو خامنه ای ره بر ما دولت های اسلامی به ملت های خودشون به دوستان خودشون به دشمنان خودشون به حوادثی که در پیش روی آنهاست برانتظار آنهاست با دقت فکر کنند دنیا اسلام دنیا بزرگیست ما مسلمان ها هم جمعیت زیادی هستیم هم در جغرافیای دنیا در نقطه حساسی هستیم هم از لحاظ ثروت طبیعی دنیا جزو کشورهای و مجموعه های ثروتمند دنیا هست اگر دنیا اسلام بخواهد از این موقعیت های حساس استفاده کنه احتیاج داره به یک اقدام حساسی به اون اتحاد اتحاد دنیا اسلام اتحاد به مناهی این نیست که دولت ها یکی بشند ماناش این نیست که در همه گرایش های سیاسی بسرم فکر کنند اتحاد دنیا اسلام مانای این است که منافع مشترک رو بشناسند در درجه ی اول در درجه ی اول بدانند منافع مشترکشون چیست منافع ما رو انچنان تعریف نکنیم که مستلزمه فایلتر و مخصومتره شیخ هستن اختلاف و دعوا و نزای بین خودمون باشه خانواده دنیا اسلام یک خانواده است یک مجموعه است دولت های اسلامی باید به این فکر کنند در این را حرکت کنند جمهوری اسلامی دست خود رو به سمت همه دولت های اسلامی دراز کرده خود رو با اونها برادر میدونه همچنانی که آقای رئیس جمهور بیان کردن الان خود رو با اونها در یک جبهه کلی و اساسی میدونه با هم همکاری کنیم با هم همفکری کنیم اتحاد دنیا اسلام رو حفظ کنیم در اون صورت قدرت های متجابست قدرت های ستمگر قدرت های زورگو نخواهند توانست به دنیا اسلام در روز کنند زور بگند باجتلبی کنند امروز متعذفانه باجخواهی و باجتلبی یک کار رائجی شده بینه قدرت ها قدرت های بزرگ در مقابل کشورها و دولت ها و ملت های زعیف باج میتلبن از اونها سریع هم این رو بیان میکنند نگذاریم دنیا اسلام مواجه با باجتلبی امریکا و امثال امریکا بشه از حقوق مظلومان دفاع کنیم امروز بخشی از دنیا اسلام به شدت مجروحه فلسطین مجروحه لبنان مجروحه جنایت هایی که در این منطقه انجام میگیرد بعضی بیسابقه هست ما به یاد نداریم در تاریخی که یا مشاهده کردیم یا خوندیم که در کمتر از دو سال حدود بیس هزار کودک رو در یک درگیری نظامی از بین ببرن این ها شخی نیست این ها رو دنیا اسلام ببینه بشناسته بفهمه از رنج مردم فلسطین احساس رنج کنه و خودشو موظف بدنه دست به دست رحم بدن دنیا اسلام میتوانن