جوهر توش موجودیت هست پس اگر یک کسی جوهری را درکد باید بدونیم که موجودیم و حالا که این طور نیست ما گاهی جوهری را تصور میکنیم نمیدونیم موجود داره یا نه بعد دلیل قام میکنیم برای اینکه موجود داره به علاوه وقتی موجودیت را ما مقوم یک ماهیتی قرار دادیم معناش این است که دیگه برای وجودش احتیاج به جائل نداره چون ماهیت که احتیاج به جائل نداره اگر چیز جز اماهیتش وجود بود معناش این است که وجودش هم احتیاج به جائل نداره پس باید بشه واجب الوجود و چند تا دیگه اشکال که برای این متفرقه میشه که ما وجود را نمیتونیم جز اماهیت قرار بدیم و بگیم جوهر چیزیست که وجود دارن یا بگیم موجودیست که این صفت را داره که لاوی موضوع هست هیچ کدوم از اینها نیست بلکه باید بگیم ماهیتون ازا وجودت فیل خارج وجودت لاوی موضوعه جوهر خودش همه ماهیتیست اونطور نه هر ماهیتی ماهیت که این خصوصیت را داشته باشیم که هر وقت در خارج وجود پیدا میکند وجودش لاوی موضوع باشد یعنی احتیاج در چیزی وجود پیدا نکند که مستقنی از او باشد هم تعریف معروف جوهر دیگه توضیح بشنه این تعریف را وقتی برای جوهر در نظر بگیریم میگیم شما وقتی انسان را تصور کردید آمد در ذهنتون این انسان هلو چیه؟ انسانی هم که در ذهنتون شما ماهیتیست که ازا وجودت فیل خارج وجودت لاوی موضوعه پس حالا جوهر تعریف جوهر الان هم برای صادقه مگه تعریف جوهر این نبود که ازا وجودت فیل خارج وجودت لاوی موضوعه این هم یه ماهیتیست که هر وقت در خارج وجود پیدا کرد وجودش لافی موضوع خواهد بود بساله جوهریت برای جوهریت لازم نیست که الان وجود فل خارج داشته باشد که تا ببینیم وجودش فل موضوع هست یا نیست ماهیت ماهیت اولو اصلا وجود نداشته باشد این ماهیتی هم ترزه اینو شما هست درسته وجود خارجی ندارد یا هر دارد و به لحاظ وجود خارجیش هست که میگه وجود خارجی لافی موضوع هست پس حالا ماهیتیست که ازا وجود فل خارج هم از این کالا موجود باشه یا نباشه فرق نمی کند وجود خارجیش لافی موضوع هست به احبال rent另外ا ماهیتون وجود و حل خارجی لافی موضوع انسانی هم که شما دست تصور کردید در زین همینطور ماهیتیست که وجود و خارجی لافی موضوع هست پس این که گفتیم باید جوهر به ذاتیاته در ذهن محفوظ باشه محفوظ است ذاتیات جوهر همین بود که ازا وجده فی الخارج وجده لافی موضوعه این ماهیتی همی که شما تصور کردید همین طوری پس ذاتیاتش محفوظه اون وقتی محفوظ نبود که شما بگید ازشی الموجود و لافی موضوعه یا الموجود و موجودان لافی موضوعه ولی اگر گفتید ماهیتیست که ازا وجده فی الخارج وجده لافی موضوعه بر این جوهر هم صدق می کنه پس صحیح هست که بگید این انسانی هم رو که شما تصور کردید این جوهر هست این جوابیست که از کلمات شیخ استفاده می شید نه این رو بگید وجده فی الخارج این نقطه زعفیست که در کلام شیخ هست ما حدث می زنیم که شیخ همین رو می خواست بگید یعنی همون حمله اولی شایه رو می خواهد فرق بذارید وجده فی الخارج یعنی حمله شایه وقتی شما در نظر بگید همین معایتی هم وقتی در ذهن هست اگر شما حمله اولی رو در نظر بگید چیزیست که وجودهو وجود لافی موضوع هست یعنی اصلا مفهومش همینه مفهوم جوهر یعنی همین انسان رو که شما تصور می کنید اگر جوهر جنس باشد باید این معنا رو درک کرده باشید که انسان یه چیزیست که وجودهو لافی موضوع هست کدوم وجودهش؟ و وجوده خارجیش نظر اصلا در محصهای فلسفی اینا همه جا به وجوده خارجیست یعنی که وقتی می گیم وجودهو لافی موضوع باشه یعنی وجوده خارجیست مثلا کار به اینجا نداریم که آره وجود در ذهن دارد یا ندارم من اون ماهیت رو درم نگاه می کنم این ماهیت ذاتیاتش اینه که وجوده خارجی لافی موضوع هست البته این جنسش نیست یا فصلش نیست برانی که جوهر جنس آلیست دیگه جنس و فصل نداره تمام دیگه این چیزیست به منزله جنس عنوانیست که میتونه اونها معرفی بکنه و این محفوظ هست و اشکالی پیش نمی آد و صلوات محمد و علیه التقیق موسیقی موسیقی هشتک ایران امام رزا علیه السلام موسیقی موسیقی موسیقی شمس و صحابت را دو جامعه رزا شد شمس و شموس نورا را خدا را بسری جانم رزا جامعه موسیقی بویه نورا نور گل مجده می آید از سمت خدا پر شده هفت آسمان از عطر جان بخش دعا مجده می آید بحاری می شود جان جهان فصل میلاد گلست و روز میلاد رزا از فروغ روی او جانها منور می شود از فروغ روی او جانها منور می شود حاجت دل خستگانه خسته می گردد روا روشنای مهربانه روح جان من شده روشنای مهربانه روح جان من شده آسمانی رحمت حق بود و بر ما شدتا آسمانی رحمت حق بود و بر ما شدتا شمس و صحابت را دجا مولا رزا جان روی قلوب نورا روی قلوب را روی قلوب را روی قلوب را نور بارا می شود خاک از حضور پاکه بود نور بارا می شود خاک از حضور پاکه بود می شود آینه ها تکرار خرشیده خرشیده بلا می شود آینه ها تکرار خرشیده بلا با تلو آفتاب صبح میلادش ضمین با تلو آفتاب صبح میلادش ضمین می شود لبریز شور علی شایی شایی شاگا رزا می شود لبریز شور علی شایی شاگا رزا می شود لبریز شور علی شایی شاگا رزا از خروغ روی او جانها منور می شود حاجت دل خستگانه خسته می گردند روار شمس و زهابم رد و جامعه رزا جر نور بارام می شود خاک از حضور پاکه بود نور بارام می شود خاک از حضور پاکه بود می شود آینه ها تکرار خرشیده بلا ما طلوع آفتابسته صبح میلادش زمین ما طلوع آفتابسته صبح میلادش زمین می شود لبریز شور و شادی و شغ و رزا یا رزا جانم رزا یا رزا جانم رزا جانم رزا جانم رزا یا رزا جانم رزا صبح میلاد با سعادت حضرت علی ابن موسر رزا علیه آلاف و تهیه تبستنا بر همه شما مبارک باشه که سید الایامه که جمعه است و این روزی که متعلقه به وجود مقدس آقا امام زمانه مثل همه روزهای عمرمون انشاله که بر شما خیلی خیلی مبارک باشه و به حق این مولود پاک به حق این مولود مبارک انشاله که ایدی ما ظهور موفور و سرور حضرت ولی از امام زمان اجلالله تالا فرج و شریف باشه بند رزا حبیبی به اتفاق دوستانم آقایان امیرباس خاغانی تیه کننده سید عبدالله موسوی صدا بردار و سید نشتبه هاشمی همانگی پخش با شما خداحافظی میکنیم و دوت میکنم آخرین برام این بخش رو بشنوید که مکارم خوبان هست در سخلاق مروم ایتولا مشکینی و با اعلام ساعت پنج و چهل دقیقه از حضور شما خوبان مرخص بشیم یک بار یه ولادت امام رزا علیه السلام رو خدمتتون تبریک ارز بکنم هرچه گفتیم جا سکایت دوست در همه عمر ازان پشیمانیم صبحتون به خیر خدا نگهدار در بارگاه حضرت دل میمان شمید از جزبه مکارم خوبان روزگاه مکارم خوبان آین زاری از نفس آسمان شبیه آین زاری از نفس آسمان شبیه آین زاری از نفس آسمان شبیه مثل ایمان و اعتقاد مثل ایمان و اعتقاد یک رابطه رابطه در گفتار است یک وقت رابطه رابطه عملی است انسان از قلب میتوند با مبدع مربوط بشه و بهترین راه رابطه همینه که دل با او رابطه داشته باشه محبتی در دل داشته باشه ارتباط قلبی قوی داشته باشه پندارش قوی باشه ایمانش قوی باشه یه وقتم گفتارش یه وقتم کردارش رابطه ایمانی رابطه است که اصل روابطه و کسی که ایمان به او دارد و اعتقاد به او دارد که مجموع معتقدات را جمع کردن در تحت این جمله به او و اون چی که او نازن کرده ما ایمان داریم این ایمان است رابطه قلب است و اصل مطلب همینه و این معنی است که انسان را از خلود در نار نجات میدهد کسی که ایمانش صحیح باشه اصول اقاعدش درست باشه او اگر چنون چه هزارها گناه هم برده باشد گناه فرعی و عملی او همیشه در جهنم نمیمونه ایمان منافی با خلوده خلود مال کسی است یعنی همیشگی جاودان بودن در جهنم مال کسی است که اصول خدشدار باشه اصول عقیده خدشدار باشه حالا یا توحیدش یا رسالتش یا معادش و اما اگر کسی اصولش صحیح باشه اصول عقاعد و ایمانش صحیح و کامل باشه آمن بالله و به ما انزله اون چی که او نازل کرده رابطه ایست که نمیگذرد انسان خلود در نار داشته باشه رابطه دوبم انسان در گفتار است انسان با الفاظ با خدا مرتبط بشود الفاظ را که ما حساب می کنیم سه رقم الفاظ ذکر می کنند که انسان می شه مرتبط با خدا باشه یکی الفاظ قرآن است یکی ذکر است و یکی دعا قرآن کلام اوست و قرآن عبارت و محتوى و معنی همه از آن اوست تعلیف از آن اوست نامه اوست برای بشر این نامه مفسل کدا برای بشر نوشتید و اهداف و اغراض خودش را در این نامه مندرج کرده و به دست بهترین انسانها داده و به ما بشر فرستاده این نامه الهی است مربوط به خودتونه هر کس با این نامه سروکار داشته باشه داره نامه اونو میخونه پیانبران آمدن که این نامه را برسانند و الان متعلق صحبت مخاطب هر فرد فرد مکلفه هر فرد فرد انسان است با این کتاب با این نامه وانس پیدا کنید این نامه را خوب بخانید و دقیق درش بکنید در روحیتون اثر بگذارید و آقا میگوید من هر وقت بخواهم با خدا صحبت کنم من بخواهم صحبت کنم نماز میخونم درسته ظاهرن این کلام مال اقبال لاهوریه این مرد بزرگوار هر وقت بخواهم با خدا صحبت کنم کامیشم نماز میخونم و هر وقت بخواهم او با من صحبت کند قرآن میخونه او داره با شما صحبت میکنه شهن بشر اجله شهن انسان اجله خودسازی کنید با این کتاب الهی از این کتاب همینه که برمود نمی نشیند و بر نمی خیزد در برابر این کتاب هیچ انسانی مگر این که بر او افزوده شده و از او کسر شده افزوده شده بر ایمانش کسر شده از گناهانش این بالا میره فکرش و من اللیل فتحجد به نافلت اللک این قرآن را بخانید و از او مطالب سازیدید و از او مطالب سازیدید و از او مطالب سازیدید و از او مطالب سازیدید و از انسانیت دارید انسانی بخیل هستی یا انسانی کریم انسانی رعوف هستی یا قسیج القلب انسانی متوازه یا انسانی متکبر وقتی که انبیارا میبینید خدا به اونها چی صحبت کرده خداوند با انبیار چه رفتار کرده انسان را زنده میبینید خلاصه این یکی از روابط انسانیه این یکی از روابط انسانیه همین دعای جوشن کبیر را ببینید هزار ذکر دارد ست تا هم دعا اون دعاش هم همین خلصنا من ان نار یارم دعاش همین خلصناست همه ذکر هست همه نام و صفات پروردگار هست ذکر خودش دل را میبره بالا متوجه میکنه اللهم یاد المنان سابقه این ذکر هست با ذکر سروکار داشته باشید آخرینش سه بومش دعاست دعا مسئله مهم نیست و دعا مطالب زیادی درش هست با دعا و خواستن دعای مکارم الاخناد فقط خواستن از اول تا آخر ذکر توش نیست تا شروع میکنه اللهم بلغ به ایمان اکمل الیمان و ازعال یقینی افضل الیقین و انتهی به نیاتی الى احسن نیات و به عملی الى احسن اعراض و احمال اللهم وفر به لطف کنیتی و صحح به ما عندک یقینی و استصلح به قدرتک ما فسد منی چند جمله این دعا هست اون جمله ها را یاد بگیرید در اوقات حساس بکنید و استصلح به قدرتک ما فسد منی خدای عمری تا حال گذرندم هر مقدار که گذشته خطاب و اشتباه و فساد در این ایام واقع شده و استصلح به قدرتک برگردون اونها را اصلاح بفرما من این دفتر را غلط نوشتم من این کتاب را فاسد کردم این کتاب نفس را این کتاب پاک را کتاب را نفس زکیه آفریدید این نفس انسانی ابتداعا نفس زکیه است اگه تلت نفسن زکیتن بغیر نفسن تو اون سوره مبارکه که افتشی میشنوید حضرت خضرف یه بچه را با حضرت موسی همراه شاگردش بود موسی رفته بود اونجا از حضرت خضر در این مسافرتی پر برکت علوم یاد بگیره خضر رسید به یه بچه در دوازده ساله ای او را کشید اینور از میان بچه ها محکم در یلویش فشورد خفه کرد و انداخت اونجا حضرت موسی نراحت شد نفسن زکیتن بغیر نفسن یه نفس پاکیزه ای را از کجا میشنوید اونکیه خب بچه ابتداعا نفس نفس زکیه است روحت ابتداعا زکی است پاکیزه است کل مولوده نیولد و عل الفطره همه مولوده ها پاکیزه خرد میشه این کتاب زفیده توش چیز خطاب و اشتباه نیست ثمه اوه باهو یوه هبدانهی یوه نصرانهی یوه مجسانه پدر و مادر و محیطو اینها پر میکنن این دفتر را از خطاب و اشتباه فرضا انسان کامل باید برگردد این اشتباهات را ظاهر کن خودش به کتاب نفس برسه من یکی از توصیه هایم برای دوستان و برادران و خوهران همیشه این بوده میگفتم سه تا کتاب را مطالعه کنید یک کتاب همین کتاب نفسی اولش کتاب تکمین است لا رتبن ولا یابس الا فی کتاب مبین ترخوش در این کتاب تکمین است یکی کتاب نفسی این کتاب تدوین و قرآن است که صحبتش کرده و یکی کتاب نفس است این کتاب را خوب مطالعه کنید ای کسی که بیدار شدی و الان اوائل جوانی فهمیدی که انسان باید انسان بشود متوجه شدی که انسان دین دارد و رابطه با خدا لازم است و من برای اینجا نیستم من مال اینجا نیستم خلقتم للبقالا للفنای شما باید به جای دیگه برید شما اینجا کلاس ببینید کلاس انسانیت و کمال پیدا کنید برید اونجا دانشترای عالی توحید عالم است اول معلمی که در عبود آدم است خدایا وستصلح به قدرت که ما فسده مینیم اون چی که من فاسد کردم اون را اصلاحش کنید در یه جای دیگه داره وعندکم این ما فاتح خلاف ولی ما فسد است و این که من فاسد کردم اون را اصلاحش کنید و این که من فاسد است و این که من فاسد کردم اون را اصلاحش کنید و فی ما انکرته تغییر در بعضی از روایات دارد که یو بدل الله قرآن می فرماد یو بدل الله سیعاتهم حسنات گاهی خدا جای گناهانش ثواب می نویسه اگه انسان انسان شد اگه متوجه شد خواستی آدم بشه یو بدل الله سیعاتهم حسنات اون شبهایی که در غفلت خوابیده نمازش را هم نخونده همه واجباتش جا گذاشته حالا که فهمیده خطا کرده اجتباه کرده با یک مرتبه خدا آمده هم خدا می گه چرا لبک خیلی جاها داره که خدا به بندگانش لبک می گه اون وقت دعاها اینجوریه از تصلح به قدرت کمه فاسد امین خود لنفس کمه نفسی یه جمله هم داره اینم از اون دعاهاست اله خود لنفس کمه نفسی مایو خلص و همه نفسی و ابق لنفسی من نفسی مایو صلح ها خدای از این روح آلوده من اونچه که باید بزدائی و پاکش کنی او را برگیر و اونچه که باید باشد بگذار تا من یه انسان کامل بشم و حبلی معالی الاخلاق و عصم نیمین الفخر این دعا هم از اون دعاهاست و حبلی معالی الاخلاق خدایا من انسان بشوم انسان کامل درس خوندن تحصیل کردن مسجد رفتن نماز خوندن صحبت شنیدن سخنرانی دیدن قرآن خوندن همه اینها جمع میشه انسان رو انسان کند و کمال بدهد بر انسان و در جوانی شما میتونید اینو تحصیل کنید از دعا به دعا متوجه بشید و دعا کنید اللهم مرزقنی این جمله رو خیلی توصیه میکنم برادران و خوهران اللهم مرزقنی علما فی استعمال و ورعن فی اجمال خدایا دو چیز از تو میخونی یکی اون دانش را به من بده که مورد استفاده جامعه باشه علما فی استعمال شما درستون چه روحانی باشید چه دانش آموز باشید چه دانشجو باشید هر دانشی میتواند علما فی استعمال باشه اگه علمتون را توعم با اخلاص کنید هر درسی که میکنید و در جامعه به درد میخورد از او استفاده آخرتی کردید من معتقدم به اینکه برادران خوهران دانش آموز دانشجو روحانی طلبه اینها در این مسیر تحصیلشون باید توعم با تقوی تحصیل کنند اخلاص پیدا کنید با خدا رابطتون را قبیل کنید تا کارتون برای شما سودی ببخشد تا کارتون برای آخرتتون باشد در روایت دارد که حضرت صدیقه تاهره صلی اللہ علیه وقتی که دعا میکردند شبها حسن و حسینش در اینور و اونور آمین میگفت گاهی تا صبح اون اوقات فاظله شبهای قدر اوقات دیگر تا صبح زهرا دعا میکرد و دو فرزندش آمین میگفتند به دو یکی از فرزندانش گفت مادر تو همش به دیگران دعا کردی هیچ به خودمون دعا نکردی نکته ای بوده که حسین و حسن سلام الله علیه و مان متوجه شده فرمود بله من برای دیگران برن که برای دیگران هر چی بخواهم چند برابرش را خدا به من میده در دعا برای دیگران بیش از خودتون دعا باشید اهل دعا باشید خلوته ها را دوست داشته باشید گاه گاه یک جایی پیدا کنید با او راز و نیاز کنید و همه چیز بگیرید در اینجا اگر انسان با او باشد و بگیرد همه چیز میگیرد در تاریخ داره که محمد تقیی مجلسی میگوید شبیه در نماز شب نماز را خوندم هش رکعت لیل را خوندم دو رکعت شفع را خوندم رکعت آخر ورد را میخوندم داشتم با خدا میگفتم الاف میگفتم عبدک به بابک میگفتم یه دفعه بر دلم الهام شد که خدا میگه بله بنده من چشم هر چی میگه میدم بخوا بخوا گفتم چه بخواهم از اون محمد باقر بچه بود تو گهواره بود ناگهان گریهش بلند شد گفتم خدا یاده بفتم خدا این بچه را آدمش کنی این بچه را توری کن که خیلی برده بود خدمتگذار خودت باشه به درد اسلام بخوره خدا هم فرمود الاف بگیر که این را انجام میده چه هست که او نتواند انجام بدهد چه بد بنده ای هستیم ما که او را فراموش کرده ایم و چه خدا ایست او که ما را فراموش نمیکنه بعد شد محمد باقر یواش یواش مدرسه رفت به تدریج روش شیخ محمد باقر شد بعد شد علابه مدرسه رفت بعد شد مجلسی کتاب ها یکی از کتاب ها دوره 114 جلدی بهاره یکی از کتاب هاشه