دو عوض میشه، حکم هم عوض میشه دیگه جناب اون مثلا اهل نبی هست، بله داخل اقتصاد بشود، بله نشود، بله هر دوش درست است هم نشود و نیست، هم هست و بشود همین مطلبی که احساس کردم محضر شریفتون جناب آقای ابو جنفر تهاغی اینجور میگه، همین احل بیت دو چه معنا داره دیگه اونجور؟ اون احل بیت یه و احل بیت اصلا نیست؟ بله اصلا چهار تا معنا داره، اصلا چهار تا کار برداره، سلمانو من نا احل ال بیت، واسدت نهتا من نا احل ال بیت، ابو ذر من نا احل ال بیت، انا هست اینو مشکل نیست، چهار تا معنا داره عبارت جناب آقای تهاغی رو اگرم حالا قبلنم خوندم میخوانم مکررن دوباره، ایشونم زید همین روایت این رو میگه میگه کان ظالک مم ما قد یجوز ان یکون اراد بهی اینکه پیغمبر فرمود اِنَّكَ مِنْ اَهْلِی فَتْخُلِی فِي الْكِثَا اَنَّهَا مِنْ اَهْلِهِ لَاَنَّهَا مِنْ اَزْوَاجِهِ بله جایزه که این باشه، این تعارض نداره، اَنَّهَا مِنْ اَزْوَاجِهِ وَاَزْوَاجِهُ وَاَهْلُو الان کسی اگر این جمع را قبول نکرد فرضا چون این بعد از دعاست اگر این کسی این حال را قبول نکرد خب یک روایت در مقابل اون همه روایت از کار می دفته یعنی قدرت معارضه با اون روایات کسی درها اگر فرض بکنی معارض باشه آه خب این هست ساقیت می شه نه این که اونا ساقیت بشن که طبق قواعد ترجیل یک روایت در مقابل تعداد فراوان روایات چطور می تواند معارض اونها باشه خب الان معارض است بعده و یه همه این آقای جناب ابو جعهر دو تا احتمال داده این که پیغمبر فرمود چرا شما هم اهل من هستید داخل به شغل یک از ازواج نبی هست من اهل نبی هست موگد و یه همه لو ان یکون المراد انها من اهل دینهی ول مؤمنین بهی چما کانه هازل معناه و ول مراد فی کون واسلم این اهله این هم یه ورنای دیگره یعنی جناب اومسانمه دو وجه دارد که اهل نبی باشد زوجت و نبی هست به یک معنا مؤمن به پیغمبر هم هست تابع پیغمبر هست معنای دوبم بگه محتمله که این باشد لذا معارض با اون که از اهل بهتن معنای تطهیر و زهاب رسول اینا نیست منافقت نداد مشکل الاسار جلد یک سفری 333 اون عبارت اولش هست و سفری 337 عبارت دوبمش هست یعنی این احتمال دوبم را اونجا ذکر فرموده اینم راجعه به این دسته از روایات بچه ثبوت تمام شد پس الهونا زکرنا وجوه هم سلاسه که اما بچه همیشه خدمت شما که چهارم حالا بچه چهارم را یه دو سه دقیقه روش بخش بکنیم و بخش دومان بخش دومان چی میفرمایید از حس بزنید بچه چهارم که هست کتاب کلمت القرار را اول بیارید از این کتاب داریم که من میبینم آه بعده همون هست آدم کتاب را بیارید بعد میسین کتاب کلمت القرار سفری 45 موزد وثیر ظال که کل سحاهم متواتره من طریق اطرت تاهره یعنی غیر از این روایاتی که از ارسان مداریم از طریق اطرت هم متواتره هست حالا بعد جناب شرق قدم فسید طلیق اللسان فیا احلال بسائر به رسول الله الارفین به مبلغه من الحکمت و الاسمه ای السان هایی که پیغمبر شناسید حکمتش میدانید اسمتش میدانید المقدرین قدر افعاله و اقواله افعال و اقواله او عادی نیست قدر افعال و اقوالش را میدانید هل پجدون وجهم لحسرهم تا افعاله و اقواله تحت الکسا اند تبلیغهم الآی عن الله تعالی اند مبالغت البلیغت فی توضیح ما قلناه اختصاصها به هم و امتیازهم به ها عن العالمین استفهام این کاریه آیه غیر از این معنی دیگری شما میفهمید که پیغمبر معصوم پیغمبر حکیم خواسته است اختصاص آیه را به اینها بیان بکنه و هل تفهمه من قوله فازهب عنهم الرشد و تهرم تدیره الا الحسر بههم والقصر علیهم و هل ترونه وجهن لجذب الکسا من ید امثلما ایچ وجهی میدانید که کسا را از دست امثلما کشید و منعها من الدخول معهوم الا جلالت قدرها و عظم شهنها البته با همه عظمتی که جناب امثلما دارد الا لحظه من امثلما دارد از دست امثلما دارد از دست امثلما دارد از دست امثلما دارد از دست امثلما دارد از دست امثلما دارد از دست امثلما دارد از دست امثلما دارد از دست امثلما دارد از دست امثلما دارد از دست امثلما دارد از دست امثلما دارد از دست امثلما دارد از دست امثلما دارد از دست امثلما دارد از دست امثلما دارد از دست امثل프�رهایی از دست امثلما دارد از دست امثلما دارد از دست امثلما دارد از دست امثلما دارد سلام می کردن به امیر الممیرین اوم side احراف و حسنین از سلام علیکم اهل البد آیره تلاوت میکردند و اینا اینم وحش بعدیه که بمانتون فرصت گذاشت جلسی بعد ایشان و سلالله علی محمد و آلیه الطاهر لبیک یا الله لبیک یا الله لبیک یا ستاه لبیک یا حنان لبیک یا غفار لبیک یا عمان لبیک یا عمان لبیک یا عمان لبیک یا عمان لبیک یا حنان لبیک یا حنان لبیک یا حنان لبیک یا حنان لبیک یا حنان لبیک یا حنان لبیک یا حنان لبیک یا حنان لبیک یا حنان این حقیقت رو صدوق باز به سند صحیح نرم کرده در ثواب الاعمال دو تا طریقه طریقه جدا هست غیر از این طریقه اونم صحیح هست و همچنین در مختلف عدیه شیخ در مثل و متحجد نرم کرده امن تابوس در مختلف کتاب اقبال و جمال الاسفو و کتابهای دیگرش نرم کرده این رو و شیخ در اعمالی باز نرم کرده اینا دیگه طرق عدیدهی دارد دو تا طریقه صحیحی که در میان اینا بود من برای شما خوندم امین د همه مختلف زرف هستند ولی خودم تعیید بکند دیگه همین رو خب حالا این محل تعارض یک جمعی رو ملاساله مازندرانی کرده که من بعدن دیدم که در این معجم الفروغ اللغویهی که هست مال ابو حلال اسکری خب این کتاب دو جز دارد دیگه یکی تعریقه دارد سیدنامه تلهای جزائری که اونجا رمزش آخرش اللغات مینویسه توجه برمونی هرچی که از این در شما معجم الفروغ اللغویهی که آخرش اللغات دارد این مال سیدنامه تلهای جزائریه اونهایی که هیچی ندارد اللغات آخرش این مال خود ابو حلال اسکری هست ایشون هم این همین حرف ملاساله رو دارد حاصل کلامشون چیه؟ حاصل کلامشون این است که میگد که اطلاق صفت الرحمان در آخرت به لحاظ کیفیت رحمته یعنی رحمان دنیا به ها زهر کیفیت لطی ترونها و لاخره به نحوه اشد و اکثر و اوفر که قابل قیاس با رحمت در دنیا چیه آقا؟ نیست این نمیخواد بگد که اونجا به کفار رحمت دارد آقا؟ نه اصلا سنخ رحمت رو نظر دارد که رحمان دنیا که شما میبینید به همین خلائق هست منطقاش به همین کیفیتی که مشهود است و رحمتش محدود در دنیا اما در آخرت رحمتش نمحدوده و کسرتش لایحساست منطقه منافعات ندارد که برای مؤمنین باشد پس نظر به منیرحم ندارد نظر به چی دارد آقا؟ کیفیت رحمت دارد که شن شدیده مبالغه هست در آخرت دیگه اشد و مبالغه تن هست چون رحمان خود سیغه ایست که وز شده برای اشد و مبالغه تن اقتضام میکند که مثلا ایشون دارد میگه دارد ایشون میخواد دیگرد که خدای تعالی در آخرت حاسدش اینه یک رحمت واسعه لایحسا دارد و یک رحمت خاصه محدود به بعضی رحیمه هما یعنی این رحیم دنیا که معلومه رحیم آخرت هم باز میشه رحمت خاصه یعنی خود آخرت دو جور رحمته یه رحمتی که با نهایت وسط و شدت و یک رحمتی که محدود هست اینجوری یا رحمان دنیا یعنی هر دو جور رحمت رو شما داری هم رحمت شدید رو و سعه رو مطلق رو خب اقا ملاحظه بکنید بین رحمت بخواست مومنی با تمام خلق رحمت تمام خلق در دنیا چیز دقا بیشتره دیگه بس این یک نوعی مبالغه در رحمت بلاحاظ دنیا این همین مخاطبه در آخرت هم هست مثلا این توجیهه ما اینجور بهش اشکال کردیم گفتیم که این اشکال گفیه ما لایخفا لان ل آخرت کلها جدید و عظیم این که در آخرت من رحمت محدود و غیر محدود سوا بکنیم نیست اونجور هر رحمتی شما در آخرت متصور بکنید تصورش بکنید همه سنخ رحمت آخرت از غیر رحمت جدید است و عظیم دیگه ما اونجور رحمت صغیر و رحمت محدود و غیر نمیدونیم همه از سنخ رحمت آخرت اینه که با رحمت دنیا قابل مقایسه چی آقا؟ نیست این اشکال برشونه مرمو خویی توجیه دارد حاصل توجیه مرمو خویی اینه میگد که رحمت دنیا چون که منتحی میشد به اقوبت برای کفار اصلا به حساب نمیاد توجه فرما دید وقتی که به رحمت آخرت وزن نشد به حساب نمیاد چون اون سعیش کجا بود؟ این رحمت محدود در این دنیا کم چگه قابل مقایسه نیست اصلا یا رحمان الدنیا والاخره یعنی ای کسی که رحمتش تو وست میشود به آخرت دیگه اونجا رحمت واقعی تو تبلور و ظهور پیدا خواهد کرد این رحمتی که در دنیا دارید نسبت به کفار در مقابل اون رحمان الدنیا والاخره که وصل میشد به رحمت آخرت اون اصل رحمت توست و اون واقعا حقیقت معنای موزونله شدت مبالغه رو در اونجا افاده میکند یا رحمان الدنیا والاخره که این چرا که وصل میشد که در مواقع به حساب میاد حقیقت رحمانیت دارد و رحمت دارد و با اون سعی لایوحساش دارد این شمول مومنینه منطقه این مومنین کسانی هستند که رحمت دنیا والاخره تا چه آقا دارند بعد حال عبارتشونه من میخونم ببینید دارد که وفی بعض العدیه و روایات رحمان الدنیا والاخره و رحیمهما در همین ال بیان داردشون يمکنه ان يوجه حاضر اختصاص بان الرحمت الالهیه اذا لم تنتهی ادر رحمت فی الاخره فکه انها لن تکن رحمتا همینیست که گفتم اگر رحمت دنیا منطقه به رحمت آخرت نشد از کندم یکنه رحمت نشد اصاب نمیشه چون اونا در آخرت رحمتی که هست در سعه و در دوام که ابد العابدین هست با اون وسطی که دارد در مقابل رحمت دنیا اصلا قابل مقایسه نیست فرد ازا اگر منطقه به آخرت نشد این رحمت بلکه رحمت دنیایی که مستتبه بشد اقوبت اخرارو این اصلا رحمت کندم یکنه این تا اینجا و ما جد و رحمتن یعنی ما فائدت و رحمتن تکون آقبتها الازاب و الخسران چه رحمتی چه فائده ای دارد که به آخرش به ازاب دائم منطقه بشد یعنی کنیم نمی کنه رحمت دنیا فانه رحمت زائله تندکو امام الازاب دائم و حال مندک میشه مثل یک قطرهی که شما بلید در این شنفرو میره یا بلید در یک آب کسیری این قطره اصلا مندک میشه درش حساب نمیاد این رحمت دنیا هم در مقابل ازاب آخره مندک میشه خب تا اینجا و بلعاد دالکه سه انگغال ار رحمتو مختصم بالمؤمنین رحمت فقط مختص کیه؟ مؤمنین چرا؟ چون رحمت دنیاییش منتظر میشه به رحمت آخرت مختصم بالمؤمنین او بالآخرت یعنی رحمت حقیقی در آخرت تجلی می کند خب که چی؟ رحمان دنیا و رحیمه ما یعنی میخواد بگد که حقیقت رحمانیت و رحیمیت اونیست که هر درو دارا باشد هم دنیا به هم آخرت را خب ما چی اشکال کردیم؟ ما اینجا به اشون اشکالی بیان نکردیم اما ما گفتیم اونی که احسن هست به صدای اختر و بال اینست که رحیم دنیا و آخرت برای مؤمنین هست این که مطابق روایاته از رحیم و رحیمه هما هیچ شابه اشکالی چی آقا؟ نداره چون روایت داشتیم ما خب هیچ فقط محط اشکال یه جاست رحمان دنیا هم که محط اشکال نیست فقط رحمان چی آقا؟ آخرته رحمان آخرته که این رو هیچ روایتی دالت ندارد که برای کافرین و اونگونی که رحمان در دنیا تفسیر میکنیم در آخرتم چی آقا؟ باشه سیاقم اختزای واحد میکنه دیگه آخرتگیر تجا فرمودی؟ چون رحمان دنیا رو روایت ما چی تفسیر کردن؟ خب همین رضان باید در رحمان آخرتم چی آقا؟ باشه بخواییم این رو بزنی حس بکنیم گفتیم این است که اولا بخشی از روایات دارد که خدای تعالی شفاعت میکنند به وسیل شفاعت بسیاری از پساق رو پردای قیامت بعد از اینکه سالها حالا لابسین افی و احقابا گفتن اره هق در روایات دارد معادل الف سنت مماتعودون توجه فرمودی؟ خب هزارها ساده یعنی بعد از مدتها شافعین شفاعت میکنند حتی اهل آمم دارد نه اینکه منافقینشون که فدرک الاسفلی منم نارن نه حتی برخی از آمم دارد که خلاصه این فساق رو به شفاعت بعد این مدتی که اونجا عذاب کشیدن به شفاعت اینا از جهنم خارج میشن و وارد بهش میشن این یک و میرن به دریک نهری و شسته میشن دو مفهسته این روایات توجه فرمودی؟ خب این روایاتیش که ما دیدیم دارد و مطلب دوم اینست که از میان اینها بعد از مسئله شفاعت این یک دسته بوده یکی این که به سبب بعضی از افعال خیر که دارن سبب خیر چیه؟ مثلا در روایات دارد که کسی اگر چنانچه یک مؤمنی رو که از دست یک ظالم ستمکاری که دنبالش بود تا این رو بکشت پناه بده خدای تعالی او رو گفته که من چون کافر هستی وعده دادم وعده الهی است وعده الهی مثل وعده ما نیست که قبل نقض باشد که سنت الهی است ولی هم تجدد سنت الهی تبدیل ها که کفار در جهنم هستن خالد هم ولی در همون جهنم یک خانه رو بنامی کنیم که آتش جهنم او رو نسوزاند در این روایت اصول کافی من خدمت شما حضر کنم بخونم در جرد دوبون صفحه 188 روایتی است درد محمد ابن یهیو این احمد محمد ابن ایسا این احمد ابن سنان این ابدالله ابن مسکان این ابدالله ابن ولید وصافی قال سمیت و عباد جعفرین اصلا یقول این فی ما ناجله و ازدواجل بهی عبده و موسى قال این ندی عبادن او بیه هم جنتی و او حکمه و هم فیها الى آخر تا اینجا دارد که من ادخله علا مؤمنین سرورن سمغال این مؤمنن کانه في مملکت جبارن فولع بهی یعنی اون جبار تمایه کشتار برو کرده که اینو بکشه تصمیم گرفته برو بکشه فهرب منهو او فرار کرده الى دار شرک به یک سرزمین شرک فنزله به رجل بارده یک منظیر از اون مشرکین من اهل شرک فعضل لهو و ارفقه و عذابه و مهمانی کرده اون رو فلما حضره الموت خاص این شرک که برخد موتش که رسید او حالله عزبجل و عزتی و جلالی لو کانه لکه في جنتی مسکنون لأسکنتوک مسکنون کفر ندارن در بهشت فیها ولكنها محرمتون علامن مات بی مشرکن بهشت حرام است بر مشرکین ولكن یانارو هیدیه هیدیه یعنی افزعیه ازعجیه یعنی با اون شهیغ و زفیر خودت او رو با صدا چیاغا بترسان ولا توضیحه اما هرگز او رو عذیت چیاغا نکن و یعطا به رزقه ترفه نهار قلتو و من الجنه اون رزق میاد قاله علیه السلام من حیث شاه الله روایات هست پس بکنید من این روایاتو نه که علام پیدا کرده باشم از غبت و زینم بوده علام پیدا کردم و معافق اون آیه اطلاق آیه شریفه هست که دارد که لا نذیع اجر المحسنین اونجا ما اجر المحسنین این پناه دادن به یک مؤمن که از مرک فرار کرده این عمل عمل چیست اقا حسنه انا لا نذیع اجر من احسن عمل او لا نذیع اجر المحسنین متابق این اطلاقه در مجموع بگیم که حتی رحمتی که به کفار داشته در آخرت هم شامل بعضی از فصاق و کفار چی اقا میشه پس به همون معنایی که سایر نصوص گفته هستا که این شمولش نسبت به فصاق و چی اقا کفار با این بس حفظ میشد مدلون اون نصوص این احسن توجیه و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی