مورد جاهای دیگه اصلا یه آرامش عجیبه این عشقی که میخواه معرفته اصلا اینگار جا موج میزنه اقراق نیست واقعا و نمیتونی که عریفش بکنی ببینید این نوعه هست از نوعه هست ارفانیه از نوعه هست شهودیه شما خودتو در محضر امام میبینید اصلا در حرم که رفتی از خود قافلی یعنی میدونیم که سلاممونو میشنل اصلا شما در حرم خودتو هیچ حساب میکنید نیستی تویی نیستی اصلا همه چیز اونه اینجاست وارده حس نیشدی وارده حساری شدی که اگه این حساره شکسته بشیم میبینید اصلا همه چی وله اصلا وارده این حسار که میشی نیستی چرا امثال حافظ و دیگران نمیتونن این حس رو در قالب الفاظ بگن میگن بهترین راه خداشناسی راه عقل و دیدن آیات الهیه چرا چون شما به مرله چی رسیدی حس رسیدی شهید صد میگه باید معارف رو به صورت حسی برای مردم معرفی کرد تو مردم بپذیرنش الان این حس رو نمیشه بازگو کرد لذا اینجوری میگه دیگه وقتی که حافظ شعر میگه زلف آشفته و خی کرده خندان لب و مست پیرهن چاک و غزلخان و سراهی در دست نرگستش عربد جوی و لبش افسوس کنان نیمه شب دوش به بالین من آمد بنشست سر فرابوش من آورد و به آواز از این گفت که آشق شوریده من خوابت هست بعد آخرش حافظ میگه میگه خنده جاممه و زلف گرهگیر نگار ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکن خب نمیتونه در قالب شراب میاره نمیتونه در قالب این حس هایی که انسان رو لذا انسان در این حرم ها از خود بی خود میشه اما با خوده با خداست باید در بحث اشق این با خودی رو داشته باشی حالا بحث اون طولانی میشه محضرت میخونم از کنم محضرتون که شما پنجاه سال یک زندگی رو اداره میکنید زندگی اداره کردن رزا جان میدونی چیه که جز برنامه های کلان زندگی انسان یعنی عمر انسان یه برنامه کلانش اداره کردن این زندگی همین معیشت نفقه از شما سوال بکنم چرا شما وقتی که نبتو میبوسی من یه نبه دارم مثل شرزا هستی شما نبه نبه نبه حالا شما نوعی میگم دیگه ما آخونده که تو حرف نبات بمونیم شما نوعی میگم میگم شما وقتی که میبوسی فرزندتو میبوسی این بوسهه میکه چیه ولی اون لذتی نمیتونی توصیفش بکنی میتونی توصیفش بکنی این زندگی هم همین طوره سختی زیاد میکشه مرد خانوم سختی زیاد میکشه نو ماه یک مادر این بچه رو حمله شده خدا انشالله همه مادرهایی که اصلا سالم و سرال و سرزنده اونهاییم که رفتن در این روز انشالله سر صفره امام رزا باشن بعدش چی کار میکنه چقدر سختی داریم بیاد اگه به یه مادری بگن که از این کار پشیمونی میگه پشیمونم اصلا من پدر میتونم حس مادریت و منتقل بکنم نه لذا از بحث متفره نشین ببینید این جریان رفتن سراغ اهمه اطهار رفتن سراغ اون چشمه حیات واسطه ای هستش چشمه حیات هستی خودش هست خدا هست اینم میشه واسطه لذا در روایت فرمود دیگه کلمت لا اله لا هستی فمندخلا هستی امن من از آبی یه مقداری حرکت کرد شد و سر از کجابه از ازد بیرون رو اردن مثل ماه میدرشید فرمودن به شروط ها و انم خیلی ممنون با شما صحبت خواهیم کرد شرحانده های عزیز خیلی ازتون ممنونم که با ما همراه هستید اینجا مشرق اشق در روز ولادت حضرت اشق هشبت الله ایمانی از اطراف شهر سامان امام زاده بابا پیر احمد پیام دادن گفتن چند سال پیش با برابچه های لشکر هفته رفتیم مشهد آرزو دارم دوباره برم زیارت مامرزا و اونجا مزار شهید رئیسی عزیز رو هم زیارت بکنم آره ما هم ویژه یاد بکنیم از شهید آیتول رئیسی و به روح ایشون و همراهان شهیدشون سلوات رو الان تقدیم بکنیم اللهم سلاله و محمد و آل محمد و حجل فرجم همچنان در محصر جناب وجهتور اسلام دکتر حسین زاده عزیز هستیم از اون نامهی که حضرت رزا علیه السلام به حضرت عبدالعظیم حسنی در واقع فرستادن دارن براون میگن و با این متلک یا عبدالعظیم عبلغ انی اولیا یا سلام تا ادامه که دارن میفهموند و این که توصیهی که فرمودن که موازب باشید که در واقع راه ورود شیطان رو به قلب خودتون ببندید خب پس این شد اون شاه بیت این هدایت یعنی اگر این نباشه میشه اگر شیطان خدایی نکرده اومد و در قلب نفوز کرد این قلب مانند یک جعبه گندیده میشه میوه گندیده میشه هر چیزی بیرزی داخلش فایده نداره لذا علماء اخلاق و عرفان فرمان منزل اول و رسیدن به خدا منزل تخلیه هستش توبه هستش بازگشت هستش پاکش بکنی این رو بشوریش تا بتونی میوه های قشنگ هدایت لایرو در درونش بچینی پس این رو ما باید ازش دوری بکنیم حضرت در ادامه میفرماین و مرهم به صدق فلحدیث دیگه از اینجا شروع میشه چقدر این مسئله دروغ نگفتن و راست گفتن رزا جان مهمه که حضرت میذارن اولین کلام حضرت اولویت بندی داره کلام حضرت در هدایت رتب بندی داره ببینید سلام من رو به اونا برسونید اولیا دوستان این تو پیام های شما یه باره یادم اومد خانمی گفت من تا هنوز مشهد نرفتم بله بسیار داریم از این پیام ها بعضی و سالهای سال هنوز مشهد نتونستم حالا ما صدای ایشون رو شنیدیم ایشون پیام چیز بکنن شمارشو اگه داشته باشید ما انشالله بگیم خیرین حالا ببینید به چه علتی نرفتن اگه بس خیرین هست بگیم کمک بکنن تالا چون گفت اولیایی یادم اومد اگر پیام بدن اینجا من شمارشون رو باشید شمارشون رو پیام بدن ما در خدمتیم و قل لهم الله تجول شیطان لنفاسی سبیله و مرهم به صدق فی الحدیث حضرت فرمودن شیطان رو که راه ندادید یه چیزی بهتون میگم مرهم فی فی صدق در حدیث در گفتار شما رو امر میکنم چون مرهم یعنی اشان رو امر میکنم به چی به صداقت در گفتار این صداقت در گفتار عمل هم هست صدق عملی هم داریم صدق گفتاری داریم صدق عملی داریم صدق عملی اون چیزی که گفتی انجام میدی که با وفایعدیه کی میشه صدق گفتاری آقا زبان امان از این زبان و خوش آب آل این زبان هر دو امان از این زبان اونجای کمیچی رو به هم میریزه خوشحال به حال این زبان اونجایی که میگه سبحانالله سبحانالله شکرنلله میخواد دعوا بشه میره جلو حل میکنه کار رو نمیگذاره حرف خیر میزنه حرف خوشی میزنه حرف خوب میزنه این زبان دو بچیه دیگه حضرت فرمودن جرمهو سقیر جرمهو کبیر بعضی از علماء اخران هفتاد نوع گناه رو به این میدن فکر کنم تجداشو همه دارن دیدن با یه کلمه یه تایفه رو به هم میرزه این زبان و برعکسش میدونیم که قبیلترین اوزو بدن زبانه که بله قطعا 16 ماهی چه داره آورزه از لحاظ فیزیکی هم میخواهیم قبیلترین اوزو بگیرم کمه قبیلتر از همه هسته 16 تاست والا هر اوزوی بنزه این هر روز میخواست کار بکنه در بود آقون میشد نمیشد مثلا فرض که پای آدم چپ و راست کردنش جوز مثل دو آقونی نیشدی تا چقدر میدونیم پا رو چپ و راست بکنی پادر دارن بعضی چپ و راست کنی دست هی ببر بالا بیا پاییم ببر این اصلا بالا میشه پاییم یه چپ میشه راست میشه نمیدونم این چیه 16 تا یعنی میگن وقتی که انسان زبانش خسته میشه بدن خسته میشه حالا بیا بهش اضافه بعضی زبانشو خیلی خسته نمیشه خستگی نه اون بتونیم چجوریه اون بتونیم چجوریه یه وقتی آدم زبان رو در کام داره دقیق بفرمید زبان رو در کام داره یه وقت نه کام در اختیار زبانه این شد دوتون زبان رو میگن باید لجام بش بزنی باید در کام بگیریش نه این که کامت این که میگن امیر بیان یعنی بر بیان مسلط بود نه به فساحت و بلاغت اون که چیزی نیست بر علی ابن امیتال این که بفرمه کجا چه حرفی بزنه چجوری بگه چجوری نگه امیر بیان امام علی جانمون چه نکتهی گفتن گفتن تا وقتی اصحاب میکنم کلام از دهانت خارج نشده در اختیار توست ولی وقتی خارج شدی که تو در اختیار در کامه امروز فقط از امام رزا ما همین دوتا رو یاد بگیریم بقیهش اداال امانه و بقیه بماند همین دوتا از امروز عهد بکنیم دروغ نگیم خدایی نکرده اگر میگی بس چی دروغ میگیم یعنی میخواد چی بشه با این دروغه من دیدم آدم هایی که راه خطا رفتن آخرش با سر کردن زمین آدم هایی که درست میرن مثل شطوریه که سر بالاست آرام آرام میره اون فاصلهی دور دو کلومتریه رو میبینه مثل عصب بودوه بودوه بودوه بعضی دیدم در بازار اقتصادی اینجورم اینقدر دروغ میگه مال جمع میکنه خب سمماز ها حالا بقول ما طلبه ها میخوای چی کارش بکنی؟ این همین مال ها میذاره برای ورسه دیگه ورسه کجا؟ کاش که این طوری بود رزا همین الان آقا رزا ما درگیر هستیم من خدمت شما که هستم شما هم دیدید درگیریم به خاطر ارسی که بعضا اینجوری به دست اومده بین بچه ها درگیری انداخته درسته نتونسته من نمیگم همش اینجوری خدای نکرده ارس نمیگیم مردم ها مؤمنن خب این نتیجه چیه؟ بعد حالا سقصفا محضر خدای متحال اون کجا؟ این محضر شیطان کجا؟ دروغ محضر شیطانه فرمود ام الخبائص دروغه اون محضر خبائص دروغه شخص اومد بهش پیغمبر خب یه رسول الله من این کار این کار فرمودن دروغ نگم دیگه سال کرد فرمودن دروغ نگم دفعه سبون برسه فرمودن اینکه چیزی نیست فرمودن اول همین را راحت بکن و گفته ایما اومد بیرون دوزدی میکردیم آدم گفت الان یه کسی منو ببینیم خواست بردوزی گفت الان یه کسی منو ببینه بگه که داری چی کار میکنی کجا میخوایی بری مجبورم دروغ بگم دیگه نمیتونم بگم دوزدی یک دو سه چار دید این که حل شد همه چیز حل شد الان یکی از ببخشید مذرد میخوام اینا روز ولادت نباد بگیم اما سفارش امام رزاست یکی از جاهایی که به طلاق میرسه بازار دروغه نیست آقا جاها میده یه توجه هاییم داره دیگه مثلا میگه من اصلا ما دروغ نداریم که مسلحت داشته باشه مسلحت کار در این لیبونه از اینلا که این بیان نشه چی گفته دروغ مسلحتی دروغ دروغ این دروغ مسلحتی اصلاه ماست اصلا دروغ و مسلحت با هم نمیادیم اصلا این اصلاه ما اصلا بندگان خداست ما کی هم چیزی گفتیم ما در روایت چیز نداریم دروغ مسلحتی ما میگیم تقییه تقییه راسته اصلا دروغ مسلحتی نیستش باید این وظیفه رو عمل بکنی چیه گفتن شما دروغ بگو حضرت وقتی که بهش مراجعه می کنه می گه که نمی دونم اصحاب مام صادق هم نشستن این که میره اصحاب رو کنم حضرت می گنه آقاب شما واقعا ندانستید فرمودن تمام علم اینجاست این محرم نبود وظیفه من اینجا این بود که این رو بیانش نکنم جز راست نباید گفت هر راست نشاید گفت دروغ دروغ اگه دروغ شد نصلاب دروغ به مقام مسلحت دیگه نمیرسه این دروغ مسلحتی برای این که ما بفهمیم یعنی چی نصره که ما مقام چی داریم تقیه داریم وظیفه اینجاست حالا همین صدق ببین بشه بگی خانم چرا سی ست تا سکه داری میزنی به محره چه خبره خب این جمعون کجا سی ست تا سکه رو بره بپردازه میگه من میخواهم این زندگی حفظ بشه دروغ میگی اگه میخوایی زندگی حفظ بشه زندگی با صفا و سمیمیت حقیق قرار باشه از هم پاشیده بشه خدایی نکرده نه سی ست تا سکه سه هزار سکه اصلا شما در کنار هم زندگی بکنین در جهنمید کنار هم زندگی خوب نمیکنید با پنجا هزار تا سکه همش هم شما درگیر باشید فایده نمیدونید آرزا الان شما مراجعه کن به دادگاه ها باور کن 90 درصد بالای 90 درصد به خاطر دروغه ببخشید تو پول نداری چرا میری چک میکشی؟ خب دروغ داری میگی دیگه من فردا میارم پولتو میدم چرا دروغ میگی؟ چرا نمیدی؟ دیده اینا که الان مزاربهی کار میکنن و اینا من 10 درصد سود میدن خب بابا در بازار اینجوری نیسته چرا دروغ میگی به مردم؟ میدونیم چقدر زندگی رو فلج میکنی و ده ها مسئله دیگر بحث اجتماعی هستش انسان خودش با خدا دروغ میگی جالبه آدم خودش با خدا دروغ میدونه مو همه چی رو میدونه بازم دروغ میگی چرا دروغ میگی دیگه یکی از بچه ها میگفت میگن امروز من سنگونم برامه شما رو اینستن یکی از بچه ها میگفت بابا میگفت نماز بخون حال نداشتم میگفت کچیک بودیم دیگه ده سال من یه هزه سال زیر پتوی میکنیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله یک وقت با محمدی پتو رو برداشت گوهالا به من داری دروغ میگی خب داری برای خدا میخونی بله شانا که واقعا من همون اول برامه رو عرض کردم واقعا یک جمله از این نامه رو اگر همراه اگر من الان بخواب راجب صدقو شخوقات صدقو مسائل دیگرش توضیح بدم دقیقا سه تا برامه باید داشته باشیم واقعا کلام معصومه دیگه بطن داره این که شیطان رو به نفست راه نده اصلا شیطان چی جوری به نفس راه پیدا میکنه این آدم با دواسش باشه دیگه یعنی همون مسئله اول کلی همشویس که فرمودیت کاملا مرسه خیلی ممنونم باسم ارادت قلبی ما تقدیم به همه شما شنانداری خوب شما هاشه های امام رزا شنانداری خوبی که شامگاه جمعه روز ولادتیه دارید این برامه رو میشنوید میخوام در باید یه نفر صحبت کنم راحت حدس میزنید که گفت انگار به خانه خدا آمده است گویا که به مروه و صفا آمده است مشغول زیارت خدا در عرش است میدونید در برای که دارم صحبت میکنم یه بار دیگه میخونم مطمئنم تو زنتون حد زدید انگار به خانه خدا آمده است گویا که به مروه و صفا آمده است مشغول زیارت خدا در عرش است کی هر کس به زیارت رزا آمده است خوب یه عزیزی به جمعه اضافه شدن که خودشون میدونن من خیلی دوستشون دارم و دیگه یه گرده سنفری داریم دیگه استاد عزیزم حاج قلام رزا فلاه اصل که عربت محروفن به حاج رزای فلا و تخلصشونم امینه و خیلی هم دوست داشتن بذارید اصلا قبل از که باشون صحبت بکنیم چون روز روز سلواته یکی از شعرهای استاد فلاه بخونم بعد با هم سلوات بفرسیم تا چشمه یه دل به عشق سرمد جوشد با مهر علی و آل احمد جوشد دلگرمی ما به چارده معصوم است گر برلب ما نام محمد جوشد اللهم صلی اللہ و محمد و آل محمد و عجل فرشم حاج رو اجازه میفرمایید استاد فلاه عزیز سلام ایدهتون مبارک سلامون علیکم و رحمت الله و بنده هم تبیعی از مخلصیم حضرت علی و همکاران شما که سخت در تلاشن تا یه برنامه خوبی رو آنتن بره به شنوندگان در سراسر کشورمون حتی اقصانقات جهان بشنوند و محضر حضرت حضرت حسن محمد مستحن حجای حسین زد زنده باشی حضرت حسین زده حاجای فلاه هم من یه نکته رو بگم خدمت شما بفهم آجا باید فلاه رو من بار اول میبینم و تدائی بچه های جوه و جنگ به اضافه این کسامی وارد که شدن صفا و سمیمیتی که در درونشون هست ببینید بعضی افراد بوی الهی دارن حالا من علکی تعریف نمیکنم دیگه حال من دیدید شما که اول بارشون شهرشون اطر وجودشون الحمدلله اینجا اومد و اصلا فضا رو خیلی خوشحال کده یعنی من مسرور شدم با دیدنشون اشانالا فردای آخرت خدای متعال همچین مؤمنینی نصیب میکنه ما خلاصه بازوشون دستشون جایی رو بگیریم و خدا ما رو ببره سمت به اشتفادشون ممنونم از این دعوت بسیار خوبه به موقعشون حاجای فلا همون اول که تشیف وردن داخل به من گفتن که امروز روز من و شما هست رزا غلام رزا بله بله من این وسط علی هم آقاچون حاجا شما که دیگه اصلا همه امام رزایی اینشالله حاجای فلا من اول برنامه ارسی کردم منم که اسمم رزاست با افتخار میگم اسمم غلام رزاست شما نوکر امام رزاییم اگه اینشالله یاقت داشته باشیم بله ممکنه که گاهی به شناسنامه آدم همون رزا باشه ولی در اصل غلام رزا باشه احسن احسن شمایی ممکنه مثل حقیر در شناسنامه هم غلام رزا باشه واقعا نتونم غلام رزا باشم شما که عزیزید شما خیلی بزرگوارید اینجا ویژه برنامه مشرق اشق رادیو معارفه و استاد فلاح عزیز الان در کنار ما هستن با تخلص امین و پالا نمیدونم سآل بپرسم ازتون دوست دارید شعر اول بخونید دوست دارید شما بفرمایید من اختیارم با شماست شما برحال هم به لحاظ کاری تجربه خوبی دارید که شناختی که از حضرت تالی دارم به لحاظ حلمی الحمدلله منم آمادگی دارم شما عزیزید میخواد یه شعر ابتدا بخونید بعدی کم با هم صحبت اجازه بدید برنامه شما چون عنوانش مشرق اشق هست برادر عزیزمون جنبه های رزایی فرمودند زمن این که با هم تشکر میکنم از همکاران شما که توفیق حضور در این برنامه رو برنامه من تلفونی زیاد برنامه رادیو معارف داشتم حضوری هم داشتم ولی امروز روز ولادت امام رزا با این تراکم این توفیقو پیدا کردیم برای منظه سعادت جنبه های رزایی همچنین تحیه کنم حضور حدف زند اسم آقای رزایی چیه؟ باور کنید نمیدونم ولی رزا رزایی هست زنده باشید انشالله تحیه کننده برنامه هم سرکار خانم موساوی هست سرکار خانم موساوی هم که دیگه امام رزایی هست موساوی هم دیگه هست موسایی کازم هست در واقع سدابردارم که محمد آقایی بود بچه نیشابور آجا کار فطروس هایشون میکنه پیامه مار میرسن اصلا میدیم نیشون واله قدمگاهی نیشابور من به نظرم میاد برنامه امروز آجا فلاکه الله نصف الله همه شدن رزایی عشق به مشرق هست با باطر عشق به مشرق همه رزایی شدن بله من هستالی فرمان با شعر شروع کنم ببینید پشت فرمان یا ببینید چی بگم ببینید چجور نوشتم چقدر خطم بده من شخصی هست وقتی که بگم آره من مراقبم بودم که تخلیف نکنم البته دل تپد در حرم حضرت جان حضرت علی ابن موسر رزا دل تپد در حرم حضرت جان آجزم این که کنم نکته بیان نور حق میرسد از مشرق عشق یارزا جان نظری کن به ایان آقای سلوات نداره اللهم سلوات محمد و عجل فرجم استاد از سنتون که نداره بپرسن بفرست من میدونم محله سفیدا اگه اشتباه نکنم نه بله بله بله بله بله بله بله بله صدای عقیر رو میشنوند معلومه که صدای فرتوت ناجان نفر باید من قریب هفتاد سال سنم الحمدلله ولی روحیم روحی جوان انشاءالله که جشن صدا هفتاد سالیدیتونم بگیم خالا خیلی سخته آرز از اونهای حبیبی ما میگه واقعا رضاییم به رضای خدا آنچه که خدا برامون مقدر میکنه به اون رضایت داریم اگه هر جوری صلاح دونست در حال ممنونم که شما دعا کردید برای طول عمر عقیر حاضر یه سال برسم نمیدونم شاید سخت باشه اولین بار که مشتد رفتی دیدهاتون میاد که بله من اولا خدمتون ارز کنم خدا رحمت کنه همه گذشتگان من پدرم چند سالی بوده خداوند بهش در واقع فرزندی نمیداده منو حاج علی محمد حاج علی محمد اولاد فرزند برحال حقیر رو از طلیب نموسر رزا میتلبه که آقا اگر من فرزندی به هم بدی پسرم باشه من موهای اون زمان اینطوری نظر میکردم موهای سرش رو میتراشم و به وزنش تلا میارم برا شما و غلام شما میشه یعنی شما اولین فرزنده بله من اولین فرزندم ارز بزرگ شما و اولین فرزنده خب خداوند وقتی لطف کرد به پدر ما رو داد که ما بتونیم نوکری کنیم این رو خوشحالم از در واقع در دونیا اومدنم که نوکری کنیم خب یه مقدارم طول کشید تا ایشون بتونه مشرف بشه موها منم بلند شده بود خرشم سنگین شده بود آره قرارم بود موهای منو نتراشه آره من دیگه یادم نمیرد چون میگفتم مثلا بابا اونقا موها رو کتا میکردن بچه ها رو نمیگذاشتن موهاشون بلند بشه بابا مثلا موها من میگفتش که میخوام بریم امام رسام اونجا سرتو بهتراشم بله من فراموش نمیکنم و اولین سفرم برای من خیلی لذت داشت الاته حرم امام روزا اینجوری نبود از هر کجا وارد میشدید چند تا بازار بود وارد به حرم میشید هوز بود درخ بود داخل حرم خدا انشالله نصیب رو روزی کنه ارز وزور شما مدینه و حرم بسازن برای امه بقی انشالله به همون سبک حرم حرم بسازن شکر میرون که حالا تو من همین سال از دکتر روسیزادن بپرسم آجا شما یادتون اولین سفرمشتونو خیلی یادم نیست این سال از من نپرسید چون قطعا یادم نیست آجا سالشون خیلی زیاده حق دارن یادشون نماشه یعنی از آقای رزایی سنمشون میشتر آجا والا من دیگه اون نمیتونم اینجا دخالت کنم آقای رزایی آخرین سفرش نمیادشون اینجا بسازن شاعران مددهان با روحانیت با هم هموهنگ باشن هست شما خودتونم نه خودشون یه پا عالم هست شاگردم آجا برنامه هایی که دارن معارفی انصافا بنده لذت میدن خدا مفید شد آجا اصخایی میکنم مستاد فلو عزیز جان تو سلامت جاهایی که بر شعر فعالیت داشتید حالا مثلا تو زناز کانون شاعران آینی اینا رو میفرمایید که مردم بدونن که استادی که اینجا نشستن تو چه حوضه هایی تو چه جاهایی فعالیت داشتن حالا اگر مسئول جایی بودید نمیدونم از محسس جایی اینا رو بگید بر اون بدشه بخوند من از سال پنجه چهار که قبل از ایام فاطمیه پنجه سالگی مجمعیمون رو در واقع گرامی داشتیم پنجه سالگی دوم وارد شدیم اون مجمع با عنوان مجمع نغم سرایان آل محمد که بزمیست با عنوان بزمی مددهان و شاعران آینی استان قوم خب البته مسئولیت بنیاد دیعبل خزایی در استان قوم رو هم دارم از سال هشتاد و چهار که تأسیسش بوده دیعبل خزایی هم که میدونه دیع منتسبه به امام رزاست و شاعره و در بسیج مددهان شاعران و حیات مذهبی هم عنوان خادمی رو داریم ولی حالا چون ابلاغ میزنن و حکمیزنن نایب ریستی اونجا رو دارم کانون شاعران آینی استان رو هم مسئولیتش رو دارم ملتبه مسئولیت ها دیگه هم داریم که حالا خیلی ورود نکنیم بهتره و با همه این سند و سالم الحمدلله جناب های حبیبی به همه شما میرسم جوانهای خوبی داریم چه تو شاعران چه تو مددهان اینا کمک میکنن به ما الان هم با افتخار در خدمت شماییم زنده باشید یه فاصله میخواییم بگیم در حضور استاد شعر خوندن هم سخت هم جسارته ولی من اجازه میگیدم با سر فرق دارد کبوتر رفت مشهد تازه فهمید کبوتر با کبوتر فرق دارد کلم کنو در کمند نگاه تو قلبم مثل آهو به دام افتاده یا شبیه کبوتری خسته که به پای امام افتاده که به پای امام افتاده که به پای امام افتاده من عصیبم عصیب این مرغت خواه که من با قمت سرشده شده من کبوتر کبوتر مشهد رزق من در حرم نوشته شده رزق من خب ویژه برنامه مشرق عشق رو همچنان با افتخار تقدیم میکنیم هم آقای رکتور و سبیه باید در خدمت شماییم همکارشانس محترم اینجا هستن هم جناب افتاد حاج رزای فلاه عزیز از شعرهای خوب آینیه کشور عظیم و جهان اسلام که میشناسیدشون رو اشعارشون رو بسیار شنیدید و خدا به همه کسانی که در قالب واجه ها و در قالب هنر ارادت خودشون به حضرات آلولاه علیه ام سلوات الله نشون میدن انشاله که سلامتی انات بکنه استاد فلاه یه بخشه اگر سلاح میدی شعرم برام بخونی لذت ببریم و بعد انشاله باز در خدمتون باشیم چشم اجازه بدید من یه شعری دارم لطف و هنره چون هم نام ازت محسومه درش هست هم از تلیب نموسر رزاوه ولی نمتامون بله امروزم که روز پایانی در کرامت هست اینو تقدیم کنم بعد ایک فرصتی بود یه شعر کامل برخود از تلیب نموسر رزاوه اجازه میفرماییم بسم الله الرحمن الرحیم ماه زی غده و لطف و هنرش را نازم اول و یازده خوشخبرش را نازم اولش مولد معصومه زیابخش جهان که قد و روی چمه جلوگرش را نازم دامن نجمه و نور مه و مهرش به سماه متلعه پرتوه شمس و قمرش را نازم موسی جعفرو دامان پر از گل بهبه موسی جعفرو دامان پر از گل بهبه اشک شوقش به بسر نازم چون رزا منتظر مقدم یک خوهر بود دیده اش گشت منور به سرش را نازم فکر معصومه یه کانتر او�도ا گایزه Village زیان است .. زیام شده منه نوarlos ناخرود زیاده یک شاور اوداد dancers کومنت اتفاق است شربانتر افزا סنگرد آسمم صدرشان های خندم زگن بازون بزن ، افزا و خانه Там و زیم زمین