ای مردم استسباه کنید و چراق هداگت دلتون را روشن کنید از کجا چراق دل را روشن بکنیم من شعلت مصباح واعظ متعز از شعله چراق آن پندهندهی که خود پند پذیرفته باشه اون کسی که پند میده اما در قبل قبل از این که بیاد در مکانت و موقعیت پندهی خودش پند پذیر باشد و خودش را آماده کرده باشد خودش را ساخته باشد از این طور کسی شما بیاید چراق دل خودتون را روشن بکنید مطلب دوم ابارت از این بود ومتاهو میخواید آب بکشید آب زرفهای آبتون را پر کنید بنگرید اون چشمه صاف و زلالی که هیچ گونه کدورتی و خلاص آلودگی در آن نیست از این چشمه صاف و زلال بله بیاید و زرفهای آبتون را پر کنید اون چشمه که کدورت نداره آلودگی نداره و امثال ذالک اما راجع به مطلب اول که ما چراق دلمون را از کسی روشن بکنیم و خلاص دنبال یک کسی باشیم که این آدم چراق دل او کاملا روشن شده باشه و شعله های از خود اراءه میکنه شما از شعله های دل پاک او و مواعظ دل نشین او بهرمند بشید من شعله واعظ مطعیز یک کسی از واعظ هست صحبت میکنه سخنرانی میکنه خیلی هم آدی سخنرانی میکنه سابقا که میگفتن مسلسل صحبت میکنه اصدا و عبدا در گفتارش هیچ گونه توقفی نداره مطالب تحت اختیارش هست بیانش روانه خب این یک واعظ هست اما صرف واعظ بودن برای این که ما بتونیم خودمون را به جایی برسانیم کافی نیستا مگرنی که فقط ما هم بخواییم یه واعظ باشیم اگر فقط نظرمان این است که یک واعظ باشیم سخنور باشیم آه و حتی مطالب را که نگاه میکنیم در قرآن در روایات بگیم این برای منبر خوبه اگر این طور باشیم بله از هر آقای که خوشبیان هست و زبانش کاملا در اختیار رو هست و مطالب را کاملا میتوند افاده بکنه و بیان بکنه این به درد نمیخوره اگر انسان این طور نظرش باشد دنبال هر واعظی عیب نداره و الان به ذهنمانه از این درخواهیم آمد که یک داستانی از مرحوم آقای فرید عراقی دوتا آقای فرید داشتیم یکی آقای فرید گلپایگاری رضوان الله علیه که در تهران بودن اون یکی هم در تهران زندگی میکردن ولی این در عراق ولیکن در قم هم اواخر آمده بودند و درس خارج میگفتند و عرض میکنم که اخلاق هم میگفتند آقای فرید عراقی بله فرید محسنی عراقی از خاندان محسنی های عراق که بسیار خاندان جلیل و معروفین و برای اقامه حوضه عراق هم بسیار تلاش کردن و حوضه عراق به برکت مرحوم آیت الله الازمان آقای هائری و با کمک ها و حمایت های بیدری از درخشیت خاندان عراقی برای اقامه شود حاصل مرحوم آی حاج آقا حسن اسمشون مشخص میکنم آی حاج آقا حسن محسنی عراقی رضوان الله علیه در همین قم درست میگفتند من البته درست ایشون معفق نشدم حتی درست اخلاقشون را ولیکن رفقای بودند میرفتند و خود شخصیتیشون آقا خیلی بالا بود چندین بارشون زیارت کرده بودم و یکی از خصوصیاتشون هم این بود که در دوران جوانی همدرسه با حضرت مستطاب سید مشایخ ما آقای گلپایگانی اعلالله مقامه بودند خلاصه غر از مقامات علمیش خیلی بالا بوده است حالا مجال نیست که از صفاق نفسشون چیزی عرض بکنم یا از علمیتشون ایشون درس اخلاق میگفتند یکی از رفقهای ما که خودشونم عراقی بودن برا بنده نخل کردن میگفتند که ایکی دوتا از آیان طلاب نشسته بودن جلاب کرسی تدریس ایشون و ایشون یه حدیثی مطلبی را گفتند یکی از این دوسه ترین تا طلابهی که جلابشون نشسته بودن تو گوش رفیقش گفت که این خیلی خوب چیزی ها به درد منبر میخوره خیلی خوب مطلبیست برا آقای منبر خیلی خوب است اتفاقا آقا شنیدن آقا مرحوم آقای حاج آسن فرید محسنی عراقی شنیدن که این آقا به رفیقش اینطور میگی کلامشون قعد کردن رو کردن بنابراین گفتن آقا برا خودت فکری بکن خالا این ساعتم که آمدی درس اخلاقی گوش بدی در فکر آن که منبر درست بکنی برا خودتا اینجام آمدی بین قصد که بتونه اونجا بازارت رواج بدی فکر خودت باش مطالب را که میشنوی دنبال این باش که نفس خودت رو اصلاح بکنی نه این که فقط بیشنوید به مطالب گوش بدیم برا خاطری که فردا بیریم رومنبر و اونجا قدرت نمایی بکنیم و ازهار نمدونم امکانات علمی و سخنوری بکنیم نه برا اینجا فایده نداره اول باید انسان در محضر یک انسان پاک خالصی زانو بزنه و جدن دنبال این باشه که خودش را تصفیه بکنه و الا تا خودش را تصفیه نکرده است که برا جامعه هم مفید نیست و مردم هم مهمور نیستن دنبال او برن اقتدا به او بکنن این کلام مولا امیر المؤمنین ارواح اونا اله الفدا است استث بهو ایوهن ناس خطاب به همه ای مردم است استث بهو شراق سعادت خودتون را روشن بکنید شراق دل ظلمت زده خودتون را فراهم بکنید اما از کجا منشعلت مصباح واعظ متعظ از شعله ارز می کنم که شراق تابناک یک واعظی که متعظ باشد اگر معوضه می کند پند می دهد پند می دهد خودش در قبل از این مراهل را تی کرده باشه و او خودش پذیرای این مطالب باشه اما ایک کسی که مطالب را خودش در باطن خودش حل نکرده در درون او هقد است حسادت است دنبال جا است دنبال مقام است تشریفات طلب است خب این آقای که خودش متعظ نبوده و مطالب باشه در جان او نفوز پیدا نکرده است چطور می خواد بیاد و از و اندرس برای دیگران بده چطور ممکن هست و کجا می شه انسان از نفس او بهرمند بشه غالبا اون مقداری که ما امتحان کردیم و دیدیم در زندگی این علمایی که به مقامات و مراهل آلیه علمی و مخصوصا جمبه های مطالبه معرفتی رسیدند و اخلاق فازلهی داشتم نوان کسانی بودن که در کنار یک استاد صالح پرهیزکار از خدا ترس قرار گرفته بودن ولیزا بعض از اونها که ما دیدیم و نوشته هاشونو الان پیش بنده است مثلا می خواد اسم از استادش بیارد میگد استاد عزیز بهتر از جانم این را می گفتند تحت نفوز یک عالم ربانی که من هر دورو می شناختم از ایام کودکی که چه عزیزانی بودن که متاسفانم استاد هم شادیر از دنیا رفتن پس واعظ متعز اگر می خواهم در جامعه هم اثرگزار باشیم حتما این قید بد داشته باشیم این قید را ملاحظه بکنیم که اگر سخن می گیرم این قبلش متعز شده باشیم قبلا خودمون پذیرایی این مطالب شده باشیم حالا این مطلب دوم از چه جایی و چه مطالبی اونم امام امیر المؤمنین ارواه العالمین لح الفدا می فرمان و امتاهو امتاهو از بله آب گرفتن هست اگر می خواهید آب بگیرید آب بردارید آب بکشید سابقا که چه آب بود در منزل خود ما در ایام کودکی می دیم دلوی بود و آبی بود و چه می دونم آب با چه زحمتی آب کشیده می شد حالا الان این قد وسائل فراهم شده هست که متاسفانه به جای شکرگزاری و توجه به خدا به عقب برگشتیم حاصل می خواهید آب بگیرید آب بکشید زرفتون را پر از آب بکنید مباشر و از آب باشید و امتاهو من صف و عینن من صف و عینن از اون چشمه صافی که یک زره کدورت درش نباشه یک زره آلودگی درش نباشه اندکی غبار روی آن ننشسته باشه من صف و عینن قدرو و قد منال کدر کدر که کاملا تمیز شده باشه پاد شده باشه از کدورتها هیچ کدورتی آلودگی مخلوطی نداشته باشه آب صاف و بشاش و زلال که وقت انسان نگاه بش می کنه نشات پیدا می کنه مبتهج می شد از این طور چشمه صاری استفاده کنید و این چشمه صاری این طوری که قدرو و قد منال کدر عبارت از قرآن کریم هست نهج البلاغ هست اخبار علی و اولاد علی هست سخنان دلنشین خاندان پیغمبر و سلسله جلیله محمد و آل محمد سلوات الله سلوات الله علیه مجمعین هست وفقنا الله و ایاده و همه شبهه و باقیه و جنبنا و ایاکم ان مخالفته و مناهیه و سل الله علی سیدنا محمد و آله تاهرین ای دل قبول محفل امن بلا شبیه ای دل قبول محفل امن بلا شبیه گر هم نهای خست دلی بین باشدی از خرمن مکاره به خوبا بری نسید گر بهر برد خون خوش مصطفی شدید از خرمن مکاره به خوبا بری نسید گر بهر برد خون خوش مصطفی شدید درس اخلاق آیت الله کریمی جهرومی رو در برنامه مکارم خوبان شنیدیم امیدوارم که این برنامه مورد تقریبا توجه شما عزیزان شنونده قرار گرفته باشه همچنان با افتخار در نوبت کاری ثبت در روز شمبه بیست اردی بهشت 1404 و دوازده همه زلغعده 1446 از شبکه رادیوی معارف صدای فضیلت و فطرت در کنار شما هستیم و دعوت میکنم در این لحظه پای درس خارج ورده اصول فقه آیت الله مکارم شیرازی در برنامه مبانی فقاحت به مدت بیست و نه دقیقه بنشینید گر جلوه حضران گر جلوه حضران هدف دافتیم بر بوهر اشرا بر بوهر اشرا صدای فقه آیت الله مکارم شیرازی بر بوهر اشرا سرطان در لحظه در مدت بیست و نه دقیقه بنشینید گر جلوه آیت الله مکارم شیرازی در برنامه مدت بیست و نه دقیقه بنشینید اسم الله رحمان رحیم و به نساین و صلی اللہ علی سیدنا محمد و آل الطاهرین لاسی ما بغیر الهی المنتظر عجل الله تعالی لفرج وَلَا هُوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا وِاللَّهِ عَلَّ عَلِيِّ الَّعَظِيمِ کلام در تنبیه هشتم اصل مصبت روی از تنبیهات استسحاب رسیدیم به این مطلب که از عدم حجیت اصل مصبت سه مورد استثناء شده است مورد اول اونجایی که خفای واسطه است و مورد دوم اونجایی که واسطه اونچنان جلیه است که اثر و لعثر و اثر میبینن یعنی ارتباط واسطه و زلواسته خوغلاد قویه و مورد سبوم هم در متلازمین بود مثال برای هر کدام از اینها زدیم حالا در اینجا چند تا اشکال است اینجا در اینجا بر این موارد سگانه مورد اول و مرغوم شیخ فرموده بود مورد دوم سبوم مرغوم آقون فرموده بود بر این موارد سگانه اشکالاتی شده باید اشکالاتو بگیم اگر حل شد خب استثناءات خوبه اما اگر این اشکالات حل نشد این استثناءات میخورد به مانه اول این اشکالی که شده اشکالیست که مرغوم محقق نامونه ناینی به مرغوم شیخ کرده در خفای واسطه و بعضی از آزم تلامزه ایشان هم تحقیب کردن تلام محقق ناینی رو و اصل اشکال این است که شما مراجعه به عرف میکنید در خفای واسطه در حالی که مراجعه به عرف در این جاها نمیشه کرد اینا تصامهات عرفیه اولیه عرف میاد اثر واسطه رو تصامهان به زلواسته بیزنه یعنی عرف در این جا گرفتار مسامههی میشه و ما نمیتوانیم اعتناعی به مسامهات عرفیه داشته باشیم توضیح ذالک این است که مراجعه به عرف در دو جاست اول در مفاهم الفاظه و دوم در حدود و سغور این مفاهمه یه وقت شما نمیدانید اصلا المائده تغییر مفهوم تغییر کیه مراجعه میکنید به عرف مفهوم تغییر از عرف میگیرید عرف میگه اگر لونش تعمش بویش تغییر پیدا کند عوض بشود مفهوم متغییر از عرف میگیرید اینجا مسلمان مراجعه عرفه است مفاهم الفاظ و دیگر اونجایی که در حدود مفهوم آیا این تغییر از قبیل مقومه یا از قبیل حالاته المائل متغیر نجست این صفت تغییر از قبیل مقومه که اگر این آب خود و خود زبان تغییر پیدا کرد بگیم پاک میشه آیا این چیلی این از قبیل مقومه یا نه؟ میگه تغییر از حالاته اون چیزی که نجست میشه آبه آب نجست شد تغییر از حالات اینم از جاهاییست که ما مراجعه به اهل عرف میکنیم برای تشخیص آن هست در واقع مراجعه ما به اهل عرف در این دوتاست یکی اصل مفهومی یکی حدود مفهوم که آیا این مقومه این از حالاته نمیدونم این مصطاق داخله در تحت این مفهومه هست این مصطاق داخل نیست تطویق کلی بر مصطاق نه همش برمیگردیم به عرف اما اگر مفهوم مشخص حدود مفهومم مشخص عرف آمدیه مسامههی کرد و قائله به تطویق شد گفت آب در صورتی که سد و بیست و هشت من الا بیست مسقال باشه شارع مقدس گفته کراست عرف با یه مسقالم کمتر باشه فرق نمی کنی اقل از کربه مسلاق کراست مسامه هتن یا نه سد و نوه و نوه مسقال گفت هزار مسقاله مسامه هتن هشت پرسخ الا پنج میتر هشت پرسخه مسامه هتن اینو گفت آیا ما اینجا هم باید تبعیت از عرف بکنیم نه اینجا جای تبعیت از عرف نیست ولی از آن میگن آب اگر یه مسقال از کرب کمتر باشه نجست میشه مسافت هم یه متر کمتر از هشت پرسخ باشه نماز قصر نخواهد شو مسعره خفای واسه هم از قبیل مسامه هات عرفی هست به اعتباری بهش نیست برای این که عرف میاد این واسه ها رو اتنابهش نمی کنه اثر واسه ها هم میگه اثر زلوسته اثر واسه هم میگه اثر زلوسته مثل همون مثال رتوبت پای زبان اگر پای زبان رتوبت داشته باشد استصاب بکنیم رتوبت پای زبان برو باید بگیم لباس ما نجست شد نشست باید لباس ما در حالی که خب اینجا واسه نمی کنه در این مثال شما استصابه و قارتوبت می کنید اما نجاست که اثر رتوبت پای زبان نیست بلکه لازمه اقلی این موضوعی بقای رتوبت سرایت لازمه این سرایت نجاست نجاست اثرون شرعیون اثر این اقلی لازم این اقلی این به دقیقه حالا ار مصامه می کنه اشتباه می کنه غلط می کنه ار مصامه می کنه ما تابعه مسامهات ار نمیشیم که ما تابعه مسامهات ار نمیم خلاسه انچه برای ما ثابت شده حجیت قول اهل عرب مفاهیم انفاظ و حدود مفاهیم ما برای این ما دلیل و حجیت نداریم حجیت دلیل میخواد دلیل نداریم ولذا مسامهات عرفیه در هیچ کجا اعتناعی بهش نباد بشه و نمیشه هم و ما نهنفی هم مسئله اصل مصبت و خفای واسطه و عدم اعتناع به واسطه در واقع نوعی مسامه عرفیه و نباد بشه اعتناع بشه این خلاصه کلامیست که محقق ناینی دارن از کردن بعضی از آزم تلامزه ایشون هم پروید کردن خب آیا این اشخال برشیخ وارده است به عقیده ما نه اشخال برشیخ وارد نیست چرا برای این که به دو دلیل واردیم به دو جهد اولا مسامهات عرفیه علاق اسمه ای خب یه قد کنین به دل جایدی یه هم میخوره مسامهات عرفیه علاق اسمه ای قسمی از مسامهات عرفیه است که عرق متوجه است مسامهه میگونه توجه داره نو سد و نو و نو مسقال ازار مسقال نیست ولی تصامه هم میگه ازار مسقال یک کلو حالی یک گرم کمی یک کلو توجه دار دلیل توجهش هم این است که اگر به خواهدیهیم ایزون بخرد یه مسقال اعتنانه میکنه اما اگر بخواهد یک کلو تلا بخرد ملاحظه میکنه همین عرفیه که اعتنانه میکرد در جای خودش اعتنان میکنه معلوم میشه میوهمه توجه به مسامهاش داره اگر کسی ازار مسقال تلا یا ازار گرم بخرد یه ده همه گرم هم اصاب میکنه اگر با ترازویی که میسنج باد میاد میگه آقا این باد داره کفای ترازویی رو باش بازی میکنه باد وزن داره ببرشون پشت مغازه بکش که باد نیا موقعی که میخوای بکشی نفس خودتن در سینت حفظ کن نفستو هم در این اثر بذاره همین عرفی جویج در اینجا میبینید خیلی آقا رو بشیار میشه عرف مسامهه میکنه در عداد و ارقام اما در جاهایی که براش اهمیت نداره نه این است که متوجه نیست متوجه هست و مسامه میکنه یه نوعه ولی یه نوع هست که عرف متوجه نیست راجع نداره مثلا عرف میگه لونه دم دم نیست رنگ خون خون نیست لباس رو شستیم هنوز رنگ خون درش هست عرف در اینجایی مسامههی میکنه منحی صلاحش عرف حالا اگر با دقت فلسفیه ما بدانیم لونه دم بدون دم ممکن نیست بالاخره وجود این لون دلیل برای این است اجزای دمویه اینجا هست لن انتقال الارض من شیعن الى شیعن آخر مهار ارز که لونه منتقل نمیشه اجزا اونجاست اونجا اجزا بسیار ریزی هست مثلا به ترس میکنه حالا مثال ممکنه که سشکیل کنه بگیم انتقال الارض ما حالا نیست اگر بدانیم را فلسفی ثابت کردیم به این که لون منتقل نمیشه حتما اجزا دمویه یه هست در حالی که ارز لون را اجزا نمیبینیم وقتی دستش بوی مردار اینها میده بگیم خوب شستم بو میدهد اما دست من اجزای میته درش میدهد حالا ما به دلیل عقلی ثابت کردیم اجزا بسیار ریزی در خلل و فرج خوست داست خوست داست و راخ دارد در نابلای اونها اجزا ریز هست با این شستنه ها میرون نمیاد و اینجا همیشه این از یه تصامیه ایست که نمیدانه ما میگیم این قسط از مسامحات قربیه اینا حدیقه چرا؟ در این که مخاطب شارع مقدس فلاسفه اولین و آخرین نبودن قاطبین شارع قرب هم گرفتار این خطاست چرا شارع مقدس اعلام نکردی این خطا رو؟ حرمی کنم در اینجا نظر قرب متبعه فرض کنید به دقیقه عقلیه هست ثابت کردیم به دلیل عدم انتقال عرض به این که اجزای دمویه هست ثابت شد آیا این سبب میشه که ما میگیم این لباس مادامی که لونه دمدره نجسته؟ یا نه بگیم اینجا مسامعه قربیه چون مسامعه ایست که لایتوجه الیه لعرفه اگر واقعا این مسامعه باطل بود شارعه چرا تذکر نداد؟ چرا عرفه از غفلت بیرون نیا بود؟ چرا؟ اینجا جاییست که ما میتوانیم بگیم مسامعات قربیه لایتوجه الیه ها حجته و نتیجه این میشه برد قرب در مفاهم حجت در حدود مفاهمه موجد در تطبیر برمسابیری که توامه با خطای عمومی هست ولایتوجه هست اونموندیم تطبیر کرده هست مطلب رو بر چیزی که مصداق نیست یا مصداق رو از مصداقیت انداخته لونه از مصداق دم انداخته در حال که مصداق دمه میگه نیست نظر عرف اینجا متبعه چون اگر نبون چاره مقدس باید احلاق کنه بنابراین اگر خفای واسه هم به همین شکل در یاد به صورت یه خطای ناغاهانه عرف درامه میگه آنها بقای رتوبت فیره جلزوباب از سرش نجاسته صوبه دیگه اون سرایتی که در این وسطه اصلا قافله عرف توجهی به این واسه ها نداره به قدری خفایی که عرف اصلا نمیفهمه او اگر این توبه شروع جدنش حرامشیخ درست میشه قاضی افراد و اما سانیه ما میخواهیم این نکتره عرض کنیم که در مورد خفای واسه اطلاق لا تنقلز شامل میشه بس در اطلاق انصرافه و این از جاهاییست که باید باید روزو کرد مگر شما نمیگه در مفاهمی الفاظ باید روزو کرد ما میخواهیم بگیم این جزه مفاهمی