براموها بودید بینایت سپاس گذارم همکاران خوب من در این بخش از براموها تایی کننده آقای رولا اسمایلی صداوردار آقای علیه میرزایان همانگیه پخش آقای سعید مشتبه هاشمی و من رزا هدایت فرک که با شما هم کلام و هم سخن بودم انشالله که براموها این بخش مورد پسند شما قرار گرفته باشین نیمه شب شریب و افق قوم امروز ساعت 23 و 15 دقیقه خواهد بود اما در انتهای بخش دوم براموها براموه تفسیری برکرانه نور رو تقدیم شما میکنیم تفسیر آیات 97 تا 99 سور مبارکه ماعده از زبان مفسر عرجمند قرآن کریم حضرت آیت الله جوادی آمولی شبتون بخیر شبتون بخیر برکرانه نور شبتون بخیر شبتون بخیر شبتون بخیر شبتون بخیر شبتون بخیر شبتون بخیر شبتون بخیر شبتون بخیر شبتون بخیر شبتون بخیر شبتون بخیر شبتون بخیر شبتون بخیر شبتون بخیر شبتون بخیر شبتون بخیر پیروب دوینی تو باشیم بیگانوان ما رو می رو باید فمون ما که اینجا را جای امن قرار داد قدشت از این که امنیتشون تأمین است مسال اقتصادی این هم تأمین است اولم نمکن لهم هر امن آمنن که یوجبا الیه تمرات و کل شیع و از طرفی این گون از برکات محصول دعای ابراهیم خلیل سلام الله علیه است که به خدا عرض کرد اولا اینجا را سرزمین آباد قرار بدید بعدم این رو جای امن قرار بدید دوتا دعا دارد ابراهیم خلیل سلام الله علیه یکیش این که عرض کرد افج الحازا بلدن آمنان که این بحثاش قبلن گذشت در اونجا بدونه علفلام ذکر کرد اون روز هنوز سرزمین مکه یک بیابان غیرزیزر بود که گفت ربنا اینی است گفت ربنا منظوریتی به بادن غیرزیزر عرض کرد فرزندانم را آیلم را در یه سرزمین غیرزیزر اسکان دادم غیرزیزر با بایر فرق مکند غیرزیزر با مواد فرق مکند غیرزیزر با لمیوزره فرق مکند با هر سقیص فرق مکند یه وقت زمینیست بایر به یک زحمت کتاهی دائر میشود یا مواد است با یه زحمت کچکی احیانی احیان میشود یا لمیوزره است اما شعنیت دارد تو این لمیوزره در مرکز با یه تراش و کوششی یوزره میشود عنوان بایر بودن عنوان مواد بودن عنوان لمیوزره بودن غیر مزروعی بودن همه این ها با زحمت و کچک فهم میکنند آباد میشود اما غیرزیزر بودن یعنی نه تنها بایر است نه تنها مواد است لمیوزره هم نیست لمیوزره به زمینی میگویند که قابل کشت باشد ولی کشت نشده این عده ملکه است ابراهیم خلیر ارز که خدا یا این لمیوزره نیست این مواد نیست کسی بیتواند احیا کنند چون اولین شدش آبه اینجا سنگلاخ بی آبه سنگلاخ بی آبه که نمیگن مواد که میگن غیرزیزر نه یعنی بالفعل مزروع نیست شعننم مزروع نیست قابل کشت و زر نیست ولی تو میتوانی پرزندانم را اداره کنید از هر راهی که بخوایید اینجا رو شهر قرار بده و شهر ام اون دعای اولش بیال فلام از ربگ الحازا بلدن آمنا وقتی به برکت اون دعای حضرتو تلاش حاجر و کوشش اسمایل سلام الله علیه مجمعین اون آب زمزم جوشید کم کم کم کم اینجا به صورت شهر در آمد پرندگان آمدن افرای دیگر آشنا شدن اینجا ساختمان ساختن شده شهر بای دیگر که ابراهیم خلی سلام الله علیه تشبه بردن ارزکد ربگ الحازا بلدن آمنا اینجا دیگر با الفلام زید شد ارزکد حالا که شهر شد این شهر را شهر امن قرار بدید امنیت اونقدر محتبر و محترم بود که در هر دو دعا آمده هم دعای اول که ارزکد ربگ الحازا بلدن آمنا هم دعای دوگم ربگ الحاز البلده آمنا به برکت دعای ابراهیم خلی سلام الله علیه تشبه written بلدن خANDата او گای را عید میکردن گای را عید نمیکردن ولی به نقال سرزمین امر بود بعد هم ابراهیم خلی سلام الله علیه تشبه بعد اینکه این دعای امنیت را ارزکد ارزکد خدایی کسانی که در این سرزمین زندگی میکنن ورزقهم من از ثمرات این دعای ابراهیم خلیل هم مستجاب شد دزال در سور قصص می فرماید که این هم یه مطلب خب پس امنیت اقتصادی امنیت نظامی و سیاسی که جانشون خونشون مالشون ارزشون در امان است و اون اموری هم که ذکر شد نزیر شهر حرام نزیر حد نزیر غلائد این هم به برکت این بیت حرام است اما حالا بیت حرام حرمتش به چی؟ چرا کعبه این همه حرامت پیدا کرده است؟ یه بحث در این از که چرا کعبه را کعبه گفتن؟ اونا که معمولا زمینی می اندیشن در باره همه این جهات چارگانه بودن او و مکعب بودن او در اطراف لغت و وچه تسمیه و وچه تناسب دور زدن نوع مفسرین این طور بودن گفتن کعبه را کعبه گفتن برای این که مکعب شکل است خب بالاخره یه چیزی که یه جسمی که شش سطح دارد مکعب است دیگر چار دیوارش که چار سطح است اون سقف و سطحشم که دو سطح است می شود از شش سطح و شکل مکعب همون شکلیست که شش سطح داشته باشه از این جهات او رو گفتن کردن یا نم چون چهار دیوار دارد چهار زیل دارد از هر طرفی برجسته است اون برجستگی رو میگن کعب چون برجستگی پارا میگن کعب برجستگی بدن هوریهارا میگوین کواعب و اطرابا این است این ها درست است این ها برخلاف لغت نیست ولی صحبت در این است که همه این ها زمینی اندیشیدن است ببینید حالا وقتی که از امام ساده سلامونلار سآل میکنن چرا کعب را کعبه میگن حضرت چی رو جواب میدد یه جور جواب میدد که همه اون بحث ها اون پیوند اصلی خودش رو پیدا کنه بحث این بود که جامعه امنیت میخواهد جامعه اقتصاد میخواهد ولی آیا این ها روبنا هستن یا زیربنا این مهمترین مسئله دینیست که زیربنا اعتقاد است اقتصاد و امنیت و همه این ها روبنا است این چی نیست که انسان را با اقتصاد به طبع اداره کرد یا انسان اصالت اقتصادی بینده شد انسان را اعتقاد اداره میکنند و اصالت اعتقادی باید باشد بقیه تأمین است نشانش آن است که اونا که اعتقاد نداشتن اقتصاد داشتن متلاشی شدن و اونا که اعتقاد داشتن و اقتصاد نداشتن به جاهای رسیدن وقتی از وجود بارک امام ساغه سلامونالله سؤال میکنند که کعب را چرا کعبه میگن فمود برای این که چهار دیوار دارد و مکعب شکل است و از این شد کعب است این زمینی جواب دادن سؤال سؤال میکند خب حالا چرا چهار دیواری شد خب اگر شش زل میداشت با اون سقف و کف میشد هشت زلی دیگه کعبه نبود مکعب نبود حالا چرا شش زلی شد چرا چهار دیواری فمود چون ال بیت المعمور چهار دیواری از اون به بعد دست سائل را خود حضرت میگرد بالا میبرد میفرماد چرا اگر مثلا سؤال بشه که ال بیت المعمور چهار زل دارد جوابش این است که عرش چهار زل دارد و اگر سؤال بکنید که عرش چرا چهار زل دارد فمود لعنه ال کلمات اللتی بنیه علیه ال اسلام اربع سبحان الله والحمدلله برا اله اقلالله و الله و اکبر ببینید حرف از کجا با کجا میرسد از زمین به عرش میرسد و از عرشم میگذرد فمود چون کلماتی که بالاخره نظام هستی رو اونهاست همین تسبیحات اربع هست دیگر اومد اون تسبیحات اربع باعث تحقق عرش اله میشود که چهار زل دارد او باعث تحقق ال بیت المعمور میشود که چهار زل دارد او باعث تحقق وجود طبیعی در آلم طبیعه میشود که مکهبه است که چهار دیوار دارد یعنی اون چی که تو آلم طبیعه هست الگویست از آلم مثال اون چی در آلم مثال هست الگویست در آلم مجردات اون چی در آلم مجردات هست الگویست از اسما و حسنایی ذات اقدس اله اون نظام ربانی مایه تحقق این هرهاست حالا اگر کسی مکه رفت و حاجی ها معتمر شد اگر زمینی حاجی زمینی و معتمر زمینی باشد حج عمره زمینی باشد او دور همین کعبه تواف می کند این فقط به این فکر است که از اون سیزده زیرا و خوردی نگذرد و ماننده اگر کسی از این برتهر باشد او فکر می کند که دارد دور کعبه و دور بیت المعمور می گردد و اگر از اینها برتهر بیندشد فکر می کند دور کعبه و دور بیت المعمور و دور عرش می گردد چنین حاجی و چنین محرمی قلب او می شود عرش الرحمان قلب المؤمنه عرش الرحمان و اگر از اینها بلندتر بیندیشد و جز او حدیه از معتمیرون و حاجیان باشد دور تسبیحات عربه می گردد اونگاه همین حاجی دوباره که برگشت می گوید کعبه را کعبه می گویند بنایی که برجسته است نه برای این کسی چهار مت یا پونز شونزه زیرا طول او است بلکه نظیر و رفع نالک زکرک او کعابتی دارد برجستگی زکری دارد همون طوری که وجود امارک پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم مرفوع زکر است این کعبه مرفوع زکر است از این جهد برجسته است این کعابت کعوبت برجستگی اختصاصی برجستگی روی پا و روی دیوار و روی سنگ و گل که ندارد این چیز برجسته است مثل رفع رفع که اختصاصی به رفع در و دیوار ندارد که تا بگیم و رفع نالک زکرک مجاز است خواه رفع مادی باشد خواه رفع مجرد بلاخره رفع است اونگاه اگر کسی با این دید بررسی کنند و میتواند جمبندی کند میگد اون که در سوره قرش آمده است که ات امه ها من جوه و آمه ها من خوف یا در سوره انکبود و قساس آمده است که تهای امنیتی و تهای اقتصادی تأمین است همه اینها به احترام حرم است حرم به احترام مکه و مسجد الحرام است مسجد الحرام به احترام کهبه است از اون به بعد دیگر سیر آسمانی دارد همون طوری که وجود امارک پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم یه سیر زمینی داشت از مسجد الحرام و مسجد اقصا از اون به بعد دیگر سیر آسمانی داشت یه مفسری که در خدمت قرآن کریبه اوائل یه سیر زمینی دارد می آید تا پای دیوار کهبه از اونجا سبحانه لذی اصرا به عبدهی لیلن یومن شهرن آمن اصرن قرنن من المسجد الحرام الى الویت المأمور سمه الى الارش سمه الى چلبات و اون حدیث نورانی امام صادق سلامون لره معنی خاص خود را پیدا میکنند این مجاز نیست برای اینکه همه این براهل جزء رخ الهی است ترفیات درجات الهی است اونگاه برای این آدمی روشن می شود که همه این برکات به وسیل اون اعتقاد تأمین می شود هرگز اقتصاد را به چشم اصل نگاه نمی کند یا امنیت به چشم اصل نگاه نمی کند و هر مشکلی که هست با اعتقاد حل می کند وقت می بیند که جعلالله الكعبت البیت الحرامن قیامه ملناز می بینید وقتی به تفسیر فخر رازین مراجعه می کنید چقدر زمینی می اندیشد می گوید منظور از این ناس خصوص عرب هست برای اینکه هر کسی حرف می زند وقتی می گوید مردم از مردم شهر و دیار خود سخن می گوید این قیامه لن ناس برای اینکه وضع عرب با مکه و کعبه تأمین شده خب این چقدر زمینی اندیشیدن است اگر ذات اقبس اله گوینده است چرا ما همه مردم را مراد ندانیم او که فرمود قرآن برای هدایت مردم هست مگر عرب بود مگر گوینده عرب هست گوینده نه عرب هست نه اجنب فرمود این کتاب هدن لن ناس هست برای همه مردم هست شهر و رمزان اللذی اون زر فیهر قرآن هدن لن ناس حالا مگر کسی عرب هست که این حرف را می زند یا معاذ الله پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم به عنوان عرب این حرف ها را آورده مگر حرف اوست یا حرف ذات اقدس اله هست نباید گفت چون وضع عرب با این مسئله حج تأمین می شود اونا از مشکلات مالی بیرون میان از این جهد خدا فرمود قیامن لن ناس ای قیامن للعرب برای اینکه منافع اونا در اینجا تأمین هست این طور نیست منافع دنیایی و اخراوی همه مردم تأمین هست برای اینکه این اول بیت مبارکن للعالمین چیکار به عرب با اجم داره برای همه مردم برکت هست خب بنابراین این جعلالله الكعبت البیترهرام مبارکن منافع خود را خواهد داشت اگر برجستگی بدن هوری را میگوین کباقب به کعب برجستگی هست این از باب و رفعنالک ذکره برجسته هست و اگر نم الانگ شما میبینید مکه این کعبت تو لای این کاخهای بلند دفن شده هست خب منارهاش پیدا هست این که برجسته نیست و اصولا در گوترین جای مکه قرار دارد و خطر سیل هم اون را تحدید میکند اصلا اون جای نشیب قرار دارد نه رو کوه هست نه دامنه کوه اطراف شما کوه هست به تمام این سیلا به اون سمت میرزد در فرو رفته ترین جاهای مکه همین کعبه هست وجود ما را که از تعمیر سلام الله خدا امتحان کرده بندگانش به جایی که در اوار زمین هست سنگلاق هست و اطرافش هم پرخانه اما اینی که خدا نام او را و یاد او را گرامی داشت و زنده نگه داشت آن هست که در حقیقت مایه رفعت ملت هاست مردم زندن و رفیعن که به رفیع به ذات تکیه کنن و اون رفیع به ذات خدا هست و اسمای حسنای خدا که به خدا متکیست حالا تناسب صدر و ساغه مشخص میشود خدایی که به اصرار آسمان و زمین آلم و آگاه هست چه این جاییه گاهی را محور امنیت قرار داد محور اقتصاد قرار داد محور رفعت زهر قرار داد که این ها عظیم شدند و این ها رفیع شدند بعد فرمود این ها را درست بخانی این ها را یاد بگیری یعنی خدا هست اقاب دارد اقابش هم شدید هست این ها را باید آلم بشی نه فقط مؤمن بشی ما چی درستیم؟ درست بخونیم این ها را درست بخونیم قبل از این ها چی را بخونیم؟ به پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم فرمود توحید خدا را بخون این ها را بخون یاد بگیر خود پیغمبر که روجود مارکه اون حضرت که با تعلیمات الهی آلم بود اما به ما فرمود این ها را یاد بگیری خب شدید الاغاب بودن خدا را ما فقط مؤمن باشیم یا آلم بشیم این بحث کلامیه اقاب خدا یعنی چه؟ شدت اقاب خدا یعنی چه؟ یعنی این ها را بدانید صرف دانستن بدون تحقیق حاصل نمی شود حالا مطلب دیگری هست و این هست که هم مغفرت ذات اقدس اله مته هست هم در این آیه اقاب قبل از مغفرت یاد شده است اقاب شدید الاغاب یک و ان الله غفرون رهیم دو یعنی این اسمای حسنای خدا این افعال الهی این بهش و جهنم داشتن خدا را بدانید یاد بگیرید خب امده آنست که وجود امبارک امام صادق سلام علیه دست محرمین را گرفته از زمین با آسمان برده این معنای معراج است این به نوبه خود سلات معراج مؤمن است حجم معراج مؤمن است امرم معراج مؤمن است احرام هم معراج مؤمن است کسی این چنین بینده شد و اگر نه نه سلات معراج مؤمن است نه چیزهای دیگر خب دوتو مسئله اینجا خیلی مهم است یکی این که اولا زاد اقدس اله دستور داد این را یاد بگیرید اعلم ان الله شده اقاب و ان الله یعنی اعلم ان الله غفرون رهیم این را باید یاد بگیرید ثانیان این که شدت اقاب قبل از مغفرت و رحمت خدا زک شده است این برای چیه سیدن استاد رزوان لاله دارن به این که چون بحث در بیان محرمات حال احرام محرمات حال حرم و حرمتهای کعبه بود یه تحدیدی دارد یه حشداری دارد که مبادر شما این حرمتها را بشکنید بدانید که ذات اقدس اله شده اقاب است البته اگر کسی توبه کرد خب رای توبه باز اما بیانی را فخر رازی دارد که اون بیانی خیلی لطیفه اون این است که کارهای خدا با رحمت شروع شد و کارهای خدا انتظار میرود که به رحمت ختم بشد چون آخرو من یشفر حمون راهمین البته این توبه تفسیر فرق نیست بلاخره یه وقتی انسان گناه فرابانی دارد که هید شفیعی حاضر نیست او را شفاعت کنه یا اگر شفاعت بکند شفاعتش مسمونیست زیرا رحم و گذشت غیر خدا محرم محدودست تنها مبدعی که و هستی که رحمت او بیکرام تا بیکرانست ذات اقبس اله هست آخرو من یشفر حمون راهمین آخرین شفیع ذات اقبس اله بنابراین همون طوری که عالم از رحمت شروع شده است که رحمت خدا همه الانبله است رحمت خدا همه الاخره است این وسطها اقاب هست اما سرانجام به رحمت ختم میشود اگر او تفتونی میداشت و معارف را از احرابه احتیفرامه گره شاید میتوانست این مطلب را بپربراند یه بیان نورانی در عدیه ما هست نظیر اون چی که در صحیفه سجادیه یا کتاب های دیگر هست یا من پس آ رحمته امام غذبه این که یا من سبقت رحمته غذبه در خیلی از جا هست رحمت خدا سابقه رحمت خدا بیش از غذبه اما رحمت خدا بیش از غذبه او سیمت لبست رحمت امام غذبه است و غذب معموم رحمته است و به رحمت اقتدام کند مطلب دیگه است هیچ جا خدا غذب نمی کند مگر پیشا پیش او رحمت حرکت کند یا من تسعا رحمته امام غذبه از این جا معلوم می شود که غذب به دستور رحمت است مثل جرایی که اگر پیشا پیش او رحمت حرکت کند و پدر باشد و پسرش احتیاج داشته باشد به عمل جرایی خب پدر و پسر خیلی مهربان است معذاره جرایی می کند این که جرایی می کند قلب او را می شکافد قبل از این که این پدر جراح دست و ابزار جراحی بزند مهر او فتوه می دهد که این کار را بکن این بریدن و برش قلب به اون رحمت پدر اقتدام کند این مهموم است نه امام یعنی پدر چون مهربان است و حیات پسر را می تلابد قلب او را می شکافد که عمل کند هرگز پدر در باره قلب پسر تصمیم بد نمی گیره ذات اقدس اله بر کل عالم که می خواهد رحم بکند جهنم می آفرینه در نوبت های قبل به عرضتون رسید برای بسیاری از ماها جهنم نور است و برکه خیلی از ماها وقتی به قیامتون در دیوار جهنم را می بسیم می گم اگر تو نبودی ما دست از پا خطا می کردیم و امروز به تو مبتلا می شدیم از ترس تو بود که ما آدم شدیم اگر نباشد جهنم اکثری گرفتار غارتگری قان بود و این جهنم مایه رحمت است برای ادی اگر نباشد خب مظلومین شو بکنن از دست ظالمین و خیلی ها از ترس جهنم من که دست به خلاف نراز نمی کنه و نابره نه تنها رحمت خدا بیش از غذاب خدا است بلکه رحمت خدا امام غذاب است و غذاب خدا به رحمت خدا اقتدام می کند یا من تسعا رحمته امام غذابه حالا معنای سبقت رحمته و غذابه مشخص می شود اگر سابق است سائقم هست اگر غائد است سائقم هست بنابراین این رحمت خدا این غذاب در رسط محدود به دو رحمت است از یک طرف رحمتی که پیشافی شرکت می کند از طرف دیگر رحمت خدا سائق است و غذاب را به سمتی که می خواهد سوغ می دهد نهر سمتی که خود غذاب بخواهد درود بنابراین غذاب خدا محفوف به دو رحمت است اول رحمت خدا و آخر منیمه یشفه ارحم راهبین اونم رحمت خدا لذا این غذاب وسط قرار می گرد وعلم ان الله شدید الاغاب و ان الله قفور رحیم الحمدلله ربنام موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی