برای کار آمده هم دختر جوان ظرف غذا رو به دست ناصر داد و گفت بگیر و بخور من بیرون کلبه کار دارم اگر به چیزی نیاز داشتی فقط کافی صدایم کنی دختر جوان اینو گفت و بدون اینکه اسمشو بگه بلند شد و از کلبه بیرون رفت سید ناصر موند و عطر برنج و ماهی سید ناصر غذا رو بو کشید و بعد چشید خوشمزده بود همینطور که میخورد با خودش گفت چه عطر و تعمی دارد شبیه دست بغدای مادرم هست فیلن زنده ماندن مهمتر از همه چیز هست سید ناصر دین با اشتها برنج و ماهی رو میخورد و لذت میبارد دوستان عزیز تا فردا و ادامه روایت کتاب سبز آبی خدا نگردام تکرار این برنامه امشب ساعت 21 و 10 دقیقه از رادیو مهارب قابل شنیدن هست برنامه بعدی مشق راه حجتر اسلام و المسلمین فقیهی و اخلاق ازخواهی میکنم ازخواهی میکنم بربال سخن حجتر اسلام و المسلمین انسالیان امید و رجا در زندگی قرآن گفته ما اندکم ینفت و ما اند الله باق اسلام خیمش روی این پنج روکه باید به حال کدید که خدا از اون نظرش رو برگردید بربال سخن بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین سلاط و سلام علی سید لعنبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا عبیل قاسم محمد سلالله علیه و علا اهل بیته تیبین و تاهرین المعصومين المكرمین در قرآن مجید دو کلمه در دو موضوع به کار گرفته شده یکی کلمه رجا به معنای امید دلخوشی دلگرمی یکی هم کلمه رجا به معنای امید دلگرمی عمل با علف نبا این عمل با این یعنی کوشش این عمل که با علفه به معنای آرزوهای بیپایه است آرزوهایی که متکیه به علم و عقل و حقیقت نیست آرزوهایی که از اول برباده و کم اتفاق میوفته که ظهور کنه اگرم ظهور بکنه در کار یا در فعالیت زرر داره برای انسان ابتدا آیه رو بخونم که کلمه رجا در اون آیه است یعنی امید مصبت یک کشاورزی در وقت خودش زمینی رو آماده میکنه برای کشت آب فراهم میکنه دانه فراهم میکنه میکاره آبیاری میکنه و امیده به حدید آمدن محصول و برداشت محصول و فروش محصول رو داره این شخص امیدش با این مقدماتی که فراهم کرده امید مصبته درسته یعنی امید مصبت این چنین مقدماتی رو در عرصه مادی لازمه در عرصه معنوی هم این مقدمات فراهم کردنش لازمه لازمه لازمه لازمه لازمه لازمه لازمه اگر کسی کس به ایمان عمل صالح اخلاق حسنه نکرده باشه هفتاد سال هشتاد سال زندگی کرده و توجهی به خدا و قیامت و پیامبره گرانو قرآن مجید نداشته گاهی هم مسخره کرده و گاهی هم دیگران رو گمراه کرده حالا عمرش داره تموم میشه و آفتاب زمانش داره گروب میکنه تو بستار بیماریه از گذشتشم رنجیده و ناراحته بیاد بگه که من به وجود مقدس حق کر هموراهمینه اکرمالاکرمینه رحمت واسعه داره امید دارم بعد مرگ کاری به کار من نداشته باشه این امیده همون عمله با علف یا آرزوی بیهودهیه یا آرزوی بیپشتوانهیه یا به تعبیر قرآن در سوره نور این آرزو سرابه قدیما که جاده ها و بیابون ها خاکی بود مسافره یادشونه از تو اوتوبوس نگاه میکردن در دوردست انگار رودخانه های گسترده یه آب در حرکته وقتی میرسیدن میدیدن هیچ چی نیست همون بیابانه و خاکه و و... مایهی که دستشونو بگیره وجود نداره قرآن مزید همین کلمه سراب رو داره در سوره نور که سرابن بقیعتن یحسبوهو زمانو ما آب سراب داره میبینه خیال میکنه آبه همون خیاله حقیقت که نیست چون آبی نیست یحسبوهو جمان میکنه جمانی که پوکه پوکه و نتیجهی نداره در بیرونم این جمانش حقیقتی وجود نداره یحسبوهو زمانو ما اما مرد و زنی که با انصافن اهل تکیه کردن بر عقل و فکرن یا با خوندن حق رو فهمیدن یا نه با کسانی که حق رو در کرده بودن ارتباط داشتن و از طریق علم اونها و زبان اونها و دانش اونها حق رو فهمیدن اینا هیچوقت نمیان آرزوی باطل و پوک نسبته به خدا و مزد خدا و پاداش خدا داشته باشن یقین دارن که برای به دستاوردن امید مصبت عمل میخوان اخلاق میخوان اعتقادات درست میخوان خب این عقاید درست اعمال صالحه و اخلاق حسن خودش امید رو ایجاد میکنه یعنی به پروردگار دلگرمه حالا که هفتاد سال عملگی کرده براش رفته یاد گرفته مؤمن شده تکالیفش رو عمل کرده وزنه رو عمل کرده مزایفش رو انجام داده اخلاق رو هم در وجود خودش طلوع داده این صد در صد به پروردگار عالم و پاداشش امید میبنده و اگر این ایمان این اخلاق و این اعمال در درجه بالایی قرار بگیره چشمشم در حد زرشیت خودش باز میشه میبینه اون چرا که عموم نمیبینن گوششم باز میشه میشنبه اون چرا که دیگران نمیشنبن پیغمبر میفرماید اهل سنتم نقل کردن لولا تکثیرون فی کلامکم و تمریجون فی قلوبکم تمریج یعنی محل چراندن پیغمبر میفرماید اگر قلب شما محل چراندن حیوانات نبود چه حیوانی تو قلب ما جا میگیره قلب ما جای پرشار هم نداره راه هم نداره اینکه پیغمبر میفرماید اگه دلتون چراگاه حیوانات نبود این حیوانات به نظر وجود مبارک رسول خدا چیان و کدام موجوداتن این حیوانات وحشی دررنده خطرناک زیانزننده که شر دارن یکیش حسده که در قرآن دیدید پروردگار به پیغمبر به اون باعظمتی میفرماید و منشر حاسدن ازا حسد از شر و زیان و زرر آدم حسود وقتی میخواد حسدشو در علیه تو به کار بگیره به من پناه بیار یعنی هیچ قدرت دیگه نیست تو رو از شر حسود حفظ بکنه اینقدر شر سنگینه و زرر خطرناکه یه حیوانه حرس من دارم زندگی من اداره است اما بر اثر عشق شدیده به مال و ثروت میام از مرز حلال عبور میکنم میرم سراغه قصب رشوه اختلاس دوزدی بردن حق این و اون با تقلب و بنبازی میرم عرص خوهران و برادرانو به نام خودم میکنم اینا همه محصول عرصه اونی که دلش دنباله همه حلاله خوب تا دنباله حلاله حرس نداره ولی وقتی که تمع کرد پیدا میکنه این حرسو وقتی خدا به آدم و هوا فرمود این باق هرچی داره مال شما ولا تقربه ها زه شجره ایه دونه درختو از صوفره زندگیه تون حضف کنید حالا در اون باغ آباد که امام باغر میفرماید در مناطق خوش آب و هوای شام بود انواع درختا و میوه ها موجود بود هیچ چی کم نداشت خوب اینا باید این مرزو رعایت میکردن حالا اون یه دونه درختو باید موجود بود هیچ چی کم نداشت خوب اینا باید این مرزو رعایت میکردن حالا اون یه دونه درختی که معنی شده به چه دردتون میخورد اون درختا که رزقتونو میداد اون درختا که لذتتونو میداد اون درختا که شیکمتونو سیر میکرد کم نداشته بود خدا که دنبال اون یه دونه درختن برین این هرسه اما رفتن دنبال اون درخت فرشتگان و پروردگار به هر دوشون گفتن برین بیرون برید خودتون دنبال زمین و بیل و کلنگ و تیشه رزقتونو خودتون آماده بکنید جد تو آدم بهشتش جای بود جد تو آدم بهشتش جای بود ملکوتیان کردند بهر او سجود یک گناه چون کرد گفتندش تمام مذنبی مذنب اونم گناه فقط باطنی بود هرس بود گفتندش تمام مذنبی مذنب برو بیرون خرام تو تمع داری که با عمری گناه وارد جنت شوی ای روسیا اینم یه هیوان ببینید همین هیوان اگه در مرغزار قلب و در کشزار قلب بزنه به انسان از بهشت بیرون میکنه انسان اینم یه هیوان بخلم یه هیوان کبرم یه هیوان بدبینی هم یه هیوان نظرتنگی هم یه هیوان دشمنی بناحق هم یه هیوان پیغمبر میفرمد اگر قلب شما محل چریدن اینا نبود یک لولا تکثیرون فی کلام کم و تمریجون فی قلوب کم اگه آدم های پرحرفی نبودید چون مردم بیشترشون همه حرفی میزنن قیبت تهمت دشنام تحقیر بدگوئی بدگفتن اگر شما زیادگو نبودید یعنی قناعت میکردید به حرفای مصبت در امور دنیاتون و آخرتتون حرف مصبت که زیاده کل قرآن مصبت کل روایات مصبت انقدر شعر مصبت هست که آدم حفظ کنه توی مهمونیتون که میره توی ماشین که کنار یه مسافر میشینه همونها رو بخونه اینا حرفای مصبت اثر میذاره من مدرسه میرفتم کلاس سه بوم بودم یا چهارم بودم یه سرهنگ ارتشی اهل همه دان این هیعتی بود یعنی صحبای جمعه یه هیعت مهمی در تهران بود میومد اونجا اهل گریه بود اهل منبر بود اهل نماز بود اهل خلوت مصبت بود خیلی انسان بزرگواری بود و شاغل در ارتشم بود خب این شاعرم بود انقدر شعر گفت که شعراشو زمان خودش چاب کردن حدود 500 صفحه شد خیلی شعراش حکیمانه بود حرف خوب یک شعرش اینه که حالا من یادمه خیلی وقت پیش من این شعر رو در دیوانش دیدم شاید هنوزم طلب نشده بودم شنیدم این شعر رو یه آدم متدینیه وقت توی جلسه دیدم داره میخونه اونم همه دانی بود و همشهریش بود مددا هم بود مدداهای قدیم بیشتر اشعار نصیحتی و موعظهی و حکیمانه میخوندن همون مدداه با ایمان رو دیدم توی جلسه میخوند اگر فکر دل زاری نکردی به عمر خویشتن کاری نکردی نچینی گل زباغ زندگانی گر از پایی برون خاری نکردی نچینی گل زباغ زندگانی گر از پایی برون خاری نکردی نچینی گل زباغ زندگانی گر از پایی برون خاری نکردی تو را از روز آزادی چه حاصل تو را از روز آزادی چه حاصل تو را از روز آزادی چه حاصل تو را از روز آزادی چه حاصل تو را از روز آزادی چه حاصل تو را از روز آزادی چه حاصل نیاسود به آلم کار دیواری نکردی سزاوار تو بوده حق پرستی چرا کار سزاواری نکردی بود حال تو پیدا نزد سابر این سابر به اسطلاح قید شهریش بوده فامیل خودش بود بود حال تو پیدا نزد سابر اگرچه پیش کرد اظهاری نکردی خوب این حکیمانه این حرف خوب پیغمبر میفرمد اگه دلتون شراغاه حیوانات وحشیم نبود اگر پر حرف نبودید که هستیم لرعیتوم ما ارا اونی که من میدیدم شما میدیدیم ولستم اعتمام اسما صداهایی که من میشنیدم شما میشنیدید حال تو زمان ما کسی اینجوری بوده حتما بوده حتما یکی از اونایی که واقعا دلش خانه خدا بود بیت الله بود واقعا قلبش محل انوار فیوزات الهیه بود از اونایی بود که هم چشمش باز شد و هم گوشش بسیار انسانی والای کمنظیری بود نمیگن بینظیر کمنظیر اینا اگر امیده به خدا داشتن امیدشون صد درصد مصبت بود اینا دلگرمه به خدا زندگی کردن دلخوشه به خدا زندگی کردن اینا وابسته به بدنشون ندارد نبودن قضا میخوردن لباس میپوشیدن حلال اینا وابسته به مال دنیا نبودن مال دنیا رو عبزار قرار میدادن برای عبادت حق اینا وابسته منفی به زن و بچه نبودن وابسته مصبت بودن زن و بچه رو هم با خود خودشون به طرف خدا حرکت میدادن اینا امید مصبت داشتن درستم بود یکی از اونا که در همین زمانها بوده یعنی در همین قرن اخیر وجود مبارکه واقعا آیت الله الازما آسه جمال دین گل پایگانی بوده که پار سال من یه روز رفتم سر تا تای سعیداباد و گشتم هیچ نشانی از او در اونجا نبود اتو یه خیابون به نامش نبود و شما اینا رو نخواهیم کیو میخواهیم اینا رو باید ترد کرد به کل باید از شهر و دیار حضر کرد که نکنه چار تا جوان یادشون بکنه و برن راه اونا رو ادامه بدن ایشون از این منطقه پیاده میره اسواهان اون زمان حوضه اسواهان سیار حوضه آبادی بود و علمای بسیار بزرگ اثرگزار شیعه در اونجا بودن بره اونجا زمانی که تدریس فهد بهه دست مرهوم آیت الله الازمه آسد محمد باغر درچهی بوده و تدریس حکمت الهیه دست جهانگیرخان قشبایی و آخوند ملا محمد کاشانی بوده و یا عالم بزرگ دیگه هم اونجا بوده مرهوم بدیعه که اصالتن اسواهانی بود اول طلبگیش به یه چنین محیطی برمیخوره همشاگردیاش کیا بودن آیت الله الازمه بروجردی آیت الله الازمه شخ مرتزای تالقانی آیت الله شهید سید حسن مدرس من پنجاتشونو دیدم تو کتابا اونوقت آسه جمال با حفظ دل و با حفظ زبان میرسه به این مرزی که رعایتون ما ارا و سمعتون ما اسمع حالا کسی با نهیدهیمه بوده که از این مرزی که رعایتون ما ارا و سمعتون ما اسمع آسه جمال بگه شما به رحمت خدا امید داری؟ اون میگه صد درصد شما به پاداش حق امید داری؟ صد درصد این امید درست درست این لذین آمنو و لذین هاجرو و جاهدو فی سبیل الله اولایک یرجونه اولایک یرجونه رحمت الله اینم سند قرآنی ده بار دیگه گوش بدین این لذین آمنو و لذین هاجرو برا رشد و کمال از سعید آباد به اسمان از اسمان به نجف این لذین آمنو و لذین هاجرو و جاهدو فی سبیل الله برای خدا عمرشو گذاشت اولایک یرجونه رحمت الله اما حالا به یه عرخور چاگوکش فاسده مفسده پسته به قول قرآن مجید بدتر از حیوانات بلهم ازل بهش بگو شما بر بعد مردنت امید به خدا داریم میگه بعد مردن خبر اینی امو جنبور پیکاره تاریکی او اصلا قیامت رو نف می کنه روشنایی