به اتفاق همکاران خوبم سرکار خانم موسوی تقیی کننده آقای رزا رزایی صدو بردار و آقای سید مجتبه هاشمه همه آنگه پخش افتخار داشتیم که در محصر شما بزرگواران باشیم انشاءالله در مبتی دیگر هم به لطف خداوند در خدمتون باشیم ملتمه صدای خیرتون هستیم دعوت میکنم شنونده برامه برکرانه نور باشید به مدت سی دقیقه خداحافظ ملتمه صدای خیرتون هستیم ملتمه صدای خیرتون هستیم ملتمه صدای خیرتون هستیم ملتمه صدای خیرتون هستیم خبیس و تیب بودن او برای مردم روشن نیست به این زبان تفهیم بشوند که یکی خبیس هست به دیگری تیب و کبرای مسئله را به شما میدانید خبیس و تیب مسابق نیستن هرگز خبیس مسابق تیب نیست چرا سد میگه بهتر از تیب باشد بنابراین اون دوتا عمر هرگز مسابقه هم نخواهند بود و یا نزاله این هست که مسئله علم و جهر مسئله ایمان و کفر مسئله حق و باطل مسئله حسن و قب مسئله صد و کذب این گونه از معارف معنوی برای مردم جاهلی روشن نبود که مثلا علم بالاتر از جهل است در جامعی که جهل حکومت میکرد و غارتگری حکومت میکرد علم و عدل در اونجا عرضشی نداشت اگر دین در صدد بیان مستاغ باشد که بفرماید حق تیب است باطل خبیست عدل تیب است ظلم خبیست ارم تیب است جهر خبیست نزاهت و پرهیزکاری تیب است تبهکاری خبیست اگر در صدد بیان این گونه از حقائق باشد انگاه این را به صورت یک امره که کبرای اون معلوم است ولی صغرا را بیان میکنند زکم کنند فهمد به این که مؤمن تیب است و کافر خبیست ایمان تیب است و کفر خواست دارد و شما که میدانید خبیست و تیب مساوی هم نیستن قهرن مؤمن و کافر مساوی هم نیستن بنابراین این گونه از آیات برای بیان آنست که این معانی اختصاصی به امور مادی ندارد در معارف غیبی هم راه دارد نمونه های از این در صور دیگر قرآن کریم آمد است مثلا در سوره بارکه بغره آیه دویسو بیسوییه این کنیم فرمود ولاتن که هر مشرکاته حتی یؤمنه ولعمتون مؤمنتون خیرون من مشرکتن ولو اعجبت کن ولاتن که هر مشرکینه حتی یؤمنو ولعبدون مؤمنون خیرون من مشرکتن ولو اعجبت کن با ایمان بهتر بی ایمان است گرچه اون بی ایمان وضع موجب و جازبداری داشته باشد چه از در بدن چه از در مان ولعبدون مؤمنون خیرون من مشرکتن ولو اعجبت کن در سوره مبارکه توبه در بخش از اون صوره رو فرمود به این که انوال یک اده و اولاد یک اده شما را به شگفتی وادار نکند آیه پنجا و پنج سوره توبه این است که فلا تعجب که انوالهم ولا اولادهم چه این که در همون سوره مبارکه توبه آیه هشتاد و پنج این است که ولا تعجب که انوالهم و اولادهم انما یوریدوله انو یعذبهم به هافد دنیا و تزهق انفسهم و هم کافرون چه این که باز در جریان منافقین آیه چهار سوره منافقون فرمود به ادار عیدتهم تعجبو که اجسامهم و اینکه یقولوت هس معلقولهم که انهم خشم المسنده یحسبون کل سیحتن علیهم همول عدوبو فهدرهم قاتلهم الله و اننای فکر فرمود اینهای زاهر اعجابانگیزی دارن که شما را به شگفتی وادار میکنند ولی اینها خبیسن اینها باطلن مؤمن تیبست برحق است و مانندان قهرن با بیان اینگون از موارد سغرا مشخص میشود وقتی سغرا مشخص شد که چی تیبست چی خبیست اونگاه از اون کبرای بیین و رشد استفاده میکنند که لایسته به خبیست و بدتیب شما که میدانید خبیست مساوی تیب نیست چرا سد به این که بیشتر از او باشد چون خبیست اگر بخواهد بهتر از تیب باشد باید به قدی ترقی کند که همتای تیب بشود و از اونجا هم بگذرد در حالی که هرگز خبیست مساوی تیب نیست چرا سد به این که از او بهتر باشد پس با بیان مسادیق قبلی از اون کبرای بیین و بدهی استفاده میکنند یعنی چیزی که برای مردم روشن نبود قرآن از بابی یعلم همون کتاب و هکمه ممانند اون پرده برداشت فمود به این که در نهان انسان یه فیترت است این را خدا سالم آفارید کفر و فسق و معصیت و مانند اون مایه عیبناک شدن این فیترت است و اگر معیب شد و مریض شد اون تراوتشو از دست میدهد بوی بدی هم دارد و این بوی بد روزی که واقع ظهور میکند به مشام شما میرسد یه ادهی قضای اونها جز چیزهای منده بدبو چیزی دیگر نیست که این را در سوره مبارک حق مشخص کرد فمود اینها تعامشون قسلین است در سوره حق آیه 35 و 36 این چیزی فمود فلیس لحول یوم حاهنا همیمون یه دوستی که دوستگر میباشد بر اینها نیست ولاتعامون ادلامن قسلین قسلین همون چرک است خب اونجا که جای چرک نیست این چرک ها را از اینجا به هم راه میبرد دیگر اگر کسی مریض شده بعد متعفیل میشود بعد میشود مردار و اگر کسی سالم بود تیب و تاهر است تو بیان نورانی است تا این سلام الله در نهج البلاغه دارد که در باره افراد عادی که اینها فسار میتتن بین اهلهی و اسلموه الى عمله این افراد عادی اینها مردار میشود بعد این افراد را به اتاق عمل اینها میبرند که قبر همون اتاق عمل اینها است این را به عملش تحویل میدن ساره میتتن بین اهلهی و اسلموه الى عمله در باره علمای با عمل و مردان ایران فرمون که قلوبهم فی الجنان و عبدانهم فی العمل اینا همکنون دلهای اینا در بهشت است و بدن اینا در کار خب این که دیگه مردار نمیشود این گروه مردار را خواهند شد پس ید مردارن ید تو بهشتن همکنون تو بهشتن با مرد ظاهر میشود اینها در چه حال بودن اگر قلوبهم فی الجنان و عبدانهم فی العمل و اگر مرد فقط پرده را برمیدارد اونگاه معلوم شود اگر کسی معتر است که بوی خوب را از همینجا به همراه برد و اگر معتر نیست و آلوده و متعفی نست اون تعفیان را همینجا به همراه برد همینجا به همراه برد فمود لیس لحال یوم هاهنا همین من ولی تعامل الا من قسلین این قسلین یعنی چرک چیزای آلوده را از همینجا برد خب پس این میشود خبیس اون میشود طیب کبرای مسئله روشن است که لایستبال خبیس و طیب امده صورای مسئله است اونا نمیدانند که جهل خبیس است خباصت است و علم تیر نور است اون همه از این همه خبیس و علم تیر نور است اون همه از این همه خباصت است و علم تیر نور است حق و باطل این چه این است اون که میگوید قد افلهل یومن استعلا اون نظام عرضشش این است که هرکی توانست قارتگری کند این معافق است وقتی اسلام آمد گفت قد افلهل یومن استعلا باطل است قد افله من تذکا اونگاه معلوم میشود انکه قارتگری و استعلا خبیس است تذکیه روح طیب است تذکیه روح طیب است از اون به بعد کبرای مسئله بران روشن است که لایستویل خبیس و بد طیب بنابراین اصرار قرآن کریم بر این است که اون صغرا را مشخص کند که چی طیب است و چی خبیس وگرنه همه میدانند که لایستویل خبیس و بد طیب بعد میفرمان به اینکه این اموال فراوه ران و اون اولاد اونچنانی و این قدرت های اینچنینی اینا خبیس هستند خبیس هر انداز زیاد بشود هم تای طیب نخواهد بود چرا سد بهتر از طیب به جایی نمیرسد که مساوی طیب باشد چرا سد به اینکه بهتر از طیب باشد قل لایستویل خبیس و بد طیبو ولو اعجبت که کسرتو الخبیس پس آیات در حقیقت برای آن است که ثابت بکند همونطوری که میوه اگر سالم بود خوشبوست و اگر بیمار شد کم کم متعقل میشود انسانی که به قلب سلیم وارده محضر حق شد این معتر است کسانی که فی غروب هم مرز فزاده همولا هم مرزاد اینا بد بود و اون روزی که اسرار ظاهر میشود بویه بعد اینها در میاید خب قل لایستویل خبیس و بد طیبو ولو اعجبت که کسرتویل خبیس فتقول لا هیا اولی الالباب چون چیزی که متعقل شد زیادی او رو طیب نمیکنند هرگز لذا در نوع اون آیات فمود بینید که لا تعجب که اموالهم ولا اولادهم قل لایستویل خبیس و بد طیبو ولو اعجبت که کسرتویل خبیس فتقول لا هیا اولی الالباب لعلكم تفلحون این بحثا به عرضتون رسید که او رو الالباب اون اخصن و مؤمنین عادی خواستن و اون ناس جز اعوام و توده مردم این روی خطاب دارد هم یا ایوه الناس دارد هم یا ایوه الازین آمانو دارد هم یا اولی الالباب دارد بعد فمود یا ایوه الازین آمانو لا تسالو عن اشیا این تبدلکم تسعکم در شع نزور این آیه چند روایت نعر شده است اون روایتی که تا حدود قابل پذیرش است این است که وقتی در جریان حج نازل شده است که ذات اقدس اله به پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم فرمود مکه بروم اینها سوال کردند که هر ساله باید مکه بروم و این نظیر روزه گرفتن است حج مثل روزه گرفتن است که هر سال واجب است یا نه آیه نازل شد که چیزی را که خدا عفو کرد و نفرمود شما اصرار نکنید ممکن است ذات اقدس اله تکلیف بکند شما را هر ساله به حج بفرماید وزان حج مثل روزه است و شما عملا انجام ندهید و کفر ببرزید این کار را دارید به سوالی کردند بعضی ها نقل کردند که ادعی در انساب خود سوال می کردند یکی میگفت پدر من کیه یا پدر من کجا است نقل کردند که وجود مبارک پیغمبر مثلا گاه اصرار را می فرمود بعد هم دستور رسید که نه الولدول الفراش چه کار دارید به اصرار مردم به انساب مردم یا یکیسی سوالی کرد که پدرم که مرده است الان کجا است خب چون اون مشرکن مرده است حضرت فهمود فن نار این چیزی که مایه افسردگی اون سائل هست چرا هم چیزی باید سوال بکند آیا ناظر شد که چیزهایی که اگر معلوم بشود اون اصرار فاش بشود خوشتون نمیاد اونها را سوال نکنید خب بعد چی سوال بکنیم فهمود مهور سوال را اون مطالبی که سوال از اون مطالب نشست میگیرد او را خدا بیانده بکند یا اصل کردی را قرآن مهور دستور کارتون قرار میدهد یا آیه نازل بکند شما درباره این آیه بحث کنید سوال کنید و این تسالو انها هیدی که یونزل القرآن طب دلکون بگذارید یه مطلبی را خدا طرح بکند این را دستور کار قرار بدهد و نازل بکند اونگاه شما درباره شعن رسول او مصداق او باطن او ظاهر او تفسیر او تعویل او تنزیل او مطالبی را سوال بکنید یا ایها الازین آمنون لا تسالو ان اشیاه ان طب دلکون تسع کن یعنی اگر چنون چه بگویم که عمل نمی کنید چه داعی دارید سوال بکنید اگر چنون چه چیزی مسلحت دارد این سوال بکن آقای مسلحت دارد یا نه ما بگویم مسلحت ندارد این دروغه بگویم مسلحت دارد او که گوشت نمیده چون گوشت نمیشه تجری کرده بنابراین چه داعی دارد سوال بکنید بنابراین بهتران از که اینا چی نیروی سوال بکنند که در دستور کار قرار گرفت اگر ذات اقدس اله اون چرا که خیر است بگوید یعنی که گوشت نمیده انکه بعد میشه نوضوه برای ظهور هم فرمود لا تسالو ان اشیاه ان طب دلکون تسع اما اگر آیه نازع شده است شما معنای این تفسیر این و امثال ذالک را بپرسید چیزی که دستور کار شما قرار گرفت در اون منظمین بحث کنید چیزی که دستور کار شما قرار نگرفت بحث نکنید زیرا اگر جواب بدن شما که عمل نمی کنید شما اسبوه بیا کافرین نظیر گریان بنای اسرائیل در همون آیه مثال زدند در آیه موسیٰ کریم اول نفر بود به اینکه این گاب شرطش چی باشد رنگش چی باشد شکلش چی باشد فهمود که زبح بغرا بر شما واجب است این آمدن خصوصیات سوال کردن از رنگ سوال کردن از سین سوال کردن در هر حالی جواب مناسب آمد بعد عمل نکردن فهمود اگر سوال بکنید مایی جواب باید بدید شما که عمل نمی کنید ما می دانیم که سر انجام چه می شود مسکوت می داریم ولی شما که سوال کردید مکبوریم جواب بدید ما که نمی دانیم خلاف جواب بدیم از این جهت فهمود سوال های شما محدود باشد چه اینکه درباره بنی اصرار اینطور بود که قومی این مسائل را پرسیدن و بعد عمل نکردند و کرفرزیدن قد سهلها قومون من قبلکم سمه است به ها و به ها کافرین این کلمه اف نشون می دهد چیزی رای که ذات اقدس ایلا فعلا مستدهد ندانه شما اصرار نکنید و اگر سوال کردید بلاخره ما باید جواب بگیم نمیتونیم بگیم لست و عدری یا نمیتونیم خلاف بگیم باید اون چیز را که مسلحت است بگیم شما هم کمال نمیکنید اما یه چیز معین این را که اگر شما سوال بکنید لابد یه پاسخی دارد بعدم شما کمال نمیکنید فعلا چیه؟ بنابراین چیزی را که ذات اقدس ایلا مسقوط گذاشت ما مسقوط بگذاریم که مسلحت دارد ولی خیلی مسلحت ندارد چون اون را عمل نمیکنند مثل خیلی از احکامی که در 13 سال مکه نیامده بود این احکامی که در مکه نیامده بود باید که مسلحت منظمه داشت ولی اومد ظرف ظرف عمل نبود اینا به زحمت میدفتدند از این طرف عمل نمیکردن به جهنم نمیرفتند از این طرف هم دین تضعیف میشد قصد نفر بود این احکام را حج و جهاد و خمس و اینها را در مکه نازل نکرد بنابراین اگر از صاحب ره مطلبی را سآل میکنید باید متوجه باشید که اگر او جواب داد عمل بکنید چیز را که عمل نمیکنید و مایه وحن دین است و کفر و فسق شماست اون کارها را نکنید نشانش اینه که بنی اسطائیل پرسجوه فراوانی کردند جوابهای زیاد شیندند و عمل نکردند واسبهو بیا کافرین دنبال عل وقتی آدم میره که عالمانه برده سآل بشه حسن و سآله نصف عل آدم بفهمه چی بپرسه کجا بپرسه چی رفت بزنه این نصف عل بست آیات فراوانی آمده است که هر کدام از اینها کافی بود برای که اینها را عالم و ربانی بکنه بود از اینها سآل بکنید دیگه چیزی که مسبوط بود به عنوان اصرار دارید اونها را سآل بکنید اونه که دستور کار شما است اونها را سآل بکنید دیگه از اون طرف گفتم سلونی قبل تفقدونی اما در باره همه مسائلی که کلیاتش آمده یعنی معارض فراوان را قرآن ناظر کرده که شما سآل بکنید اصول کلی را پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم فهمد درباره او سآل بکنید اما اگر نه قرآن با او تذکر داده و نه روایات متعرض او هستند چیکار دارید اونها را سآل بکنید پدر او که بود و الان پدر او که است فر اون شخص جده اصلیش که بود شما که نمیدونید حلال حرام را تحمل کنید که بعدها آمده است که الولدو للفراش برالاحره الهجر چون این چیزها را سآل میکردم پیغمبرم راست بر بود اگر بگد نمیدانم که نمیشون میدانم بگوید نمیگویم خب بعد که سآل شد اونها جواب بدن راست بگوید اینها بعدشون میاد بنابراین که اینها خیلی هاشون از دامن غیر پدرش در کنار غیر پدرشون تربیت شدن به بار آمدن همون این چیزها را سآل نکنید این یه شعن نزول یا اون شعن نزولی که درباره ی هج آمده است بنابراین چیزی که اگر دین بگوید شما عمل نمی کنید اونها را سآل نکنید یا بعدتون میاد و آینده بدی خواهد داشت سآل نکنید چیز را بپرسی که دستور کار شما است اون آیاتی که آمده معارف اون آیات شعن نزول اون آیات مصادق این آیات ارتباطش با گدشت و آینده اینها را بپرسید و اینها هینه ی نزل و قرآن طب درکون نه معنیش داره که شما سآل نکنید سآل یه جایی دارد اگر یه اصل کلی از وحی نازل شده است شما پیرامون اون مطالبی که دارید سآل بکنید اونگاه برای شما بیان میکنند بسیاری از مسآل هج سآل کردند و پاسخ هم شنیدند و این تسال و اینها البته این شعن نزول ها مستحضرید که به همچنین روایت صحیح بعضی البته به روایت صحیح معتبری که انسان مهم باشد که بر او تکیه کرده است نیست ولی آیه اون پیام کلیش تام است چیزی که شما میدانید اگر برای شما روشن بشه بدتون میاد اون چیزها رو سآل نکنید و این تسال و اینها از اون اشراحین ی نزل و قرآن طب درکون بعضی از چیزهاست که قرآن بفرماید شما علم اون را ندارید که ما به شما جواب بدیم بعضی از چیزهاست که مستمع کشش اون را ندارد بعضی از چیزهاست که کشش اون را دارد که بفهمد ولی خوشش نمیاد لذا سآلها را محدود کردن که چی سآل بکنید از چی سآل بکنید چقدر سآل بکنید به مانندان فهمد یسالون اکن اهل این جوابش داد یسالون اکن مهیز یا یسالون اکن زلغرنه این جوابش داد اونها مسائلی بود حکمی تاریخی به مانندان اما یسالون اکن روح قرآن روح من عمر ربی و معاطیتون میدهد علم الله قلیله شما محتال از کنه روح سآل بکنید که درک بکنید اونایی که اهل راه همین قرآن روح من عمر ربی را جواب گرفتند و به دنبال او رفتند اونایی که برای شما درک مجرد مغدور نبود خدا فهمد و معاطیتون منهد علم الله قلیله همین علم کم را که نسبت به علوم الهی و قیبی خیلی کم است همین علم را اگر ذات اقدس اله به کسی داد میشود یعطی الهکمه من یشرا و من یعطی الهکمه فقط عطی خیران کثیران همین قلیل میشود خیر کثیر الباست نسبت به علوم الهکمه قیبی قلیل است و اما برای جامعه انسانی خیر کثیر است میگه انسان چند آز زرفیت دارد ذات اقدس اله این گونه از علوم را به عنوان خیر کثیر یاد کرده است خیر از آن است که سؤاله ها را قرآن ذکر کرد پاسخه های اونها را ذکر کرد چی چیزی را باید سوال بکنند چی چیزی را باید سوال بکنند خیلی از این اسئله که از قرآن کبیب آمده و عجبه بهشم ذکر شده و اما این مطلب که اگر روشن بشود بعدتون میاید این را سوال نکنید حالا پدرش کی بود؟ حالا در چه حالت است؟ چه کار به اصرار مردم دارید؟ به چه کار به اصرار انساب خود دارید؟ چه کار به اصرار خودتون دارید؟ حرف الله و انها خدا از اشیایی که عفو کرده مسکوت گذاشته شما چه اصرار دارید این یا صرف عمر است فی مالا یعنی یا نببتون میاید این که فرمود افحالله و انها ناظره با آن است که وقتتون را بی خود صرف نکنید چون در بعض از جماعیات آمد است که نهلا ان الغیل و الغال و کثرت سوال و اضاءت الانوال وجود مبارکه امام باقی فرمود هر وقت ما مطلبی را گفتیم شما از ما سوال کنید که سند این حرف کجا آقای قرآنه؟ خب این خیلی حرف بلندی است فرمود ما هر وقت مطلبی را گفتیم شما از ما بپرسید از کجا قرآن چنین مطلبی استفاده میشود؟ یه وقتی هم فرمود نهلا ان الغیل و الغال و کثرت سوال و اضاءت الانوال بعد به حضرت ارزکدن کجا قرآن این سه مطلب در میاد؟ همه اینها را تشکیل کرد درباره کثرت سوال فرمود این آیه است که لا تسعرو ان اشیا انتو بلکم تسعکم فرمود هر چیزی را سوال نکنید بلاخره افه الله انها والله غفور حلیمون خب هم از گذشته های شما میگذرد و هم از این بیحسدگی های شما او تحمل دارد و حلم دارد بردبار است خلاصه معمولا اگر مغفرت با حلم یا مغفرت با رحمت و امثال ذارک در قرآن کریم ذکر میشود اول مغفرت است بعد رحمت چون مغفرت برای اون لکه گیری و شست و شوست بعد اون رحمت برای اون سبقه الهی بخشیدن است و بلاخره لباس یا دیوار رای کسی بخواد رنگ خوب بزند اول اون لکه ها را میزوداید قبار روبی میکند بعد رنگش میکند این مغفرت اون قبار روبی و لکه گیری است بعد اون سبقه الهی دادن است وگرنه سبقه الهی که به من احسن و مینالله سبقه روی انسانی که ران علاقه روبه ماکان و یک ثمون اگر بیاید بلاخره اثر سوی دارد این زنب خبیس و تیب اون تیب را هم خبیس میکند خبیس کارش این محلق است بلاخره تا مغفرت نباشد لکه گیری نشود گناهان زدوده نشود اون رحمت نمی آید گاه اینسان وقتی وارد مکه شد چون مستحب است اولین باری که انسان وارد مکه میشود بعد مسجد حرام میشود سجده کند و از ذات اقدسه الی قفران طلب کند باید منع علیه به فقاق یا رغبت این اندار شاید خیلی ها تحجب بکنند که ما الان چرا از خدا مغفرت طلب میکنیم در حالی که اگر حساب ها بررسیب میشود خیلی ها مشکل داریم وقتی فیوزات این زیف الرحمانی نصیب انسان میشود که لکه گیری بشود اولین کاری که حاجی و معتمیر میکند وقتی وارده مسجد حرام شد بیت الهی را دید به خاک میفتد مونع علیه به فقاق یا رغبت این اندار بعد از اینکه مغفرت شد اونگاه رحمت است و ماننده اون معمولا این السلام علیکم و رحمت الله و برکاتم همین است چه در دعاها چه در زیارتها این السلام علیکم یه دعاست که قلب سالم بشود اون شکستگیه ها اون لکیگیه ها اونها تمنیم بشود حالا که دل سالم شد مثل ظرف سالم ظرف سالم را آدم برای ظرفیتش که نمیخواد برای مذروفش طلب میکند اون و رحمت الله که میاید برای مذروف بودن این ظرف است اینکه میگم السلام علیکم و رحمت الله این سلام همون سلامت قلب را طلب میکنیم حالا یا دعاست یا تحییت بعد از اینکه سلامت قلب تأمین شد که یک ظرف خوبی است مذروف خوب را هم طلب میکنیم که رحمت خدا در قلب سالم بریزد وگرنه قلبی که مریض باشد یا ناقص باشد این ظرفیتش خوب نیست که اینها زهل غلوب او ایف خیروها او آها این هم مال مغفرت و رحمت اما مغفرت و حلم ذات اقدس اله حلیم هست حلیم از اون کلمات برجسته عربی است که شاید معادل فارسی نداشته باشد ما در فارسی ناچاریم دو تا کلمه را کنار هم ذکر بکنیم با یه پس بند و پیش بندی ای رو مراکب بکنیم تا محتوی حلیم را تفهم کند میگیم برد بار برد بار یعنی که اینکه بار مسیبت را یا بارهای دیگر را میبرد این بار را به زمین نمیگذارد ولی در عربی این کلمه بسیط اون معنا را تفهم میکند حلیم است دیگران تهمل ندارند بعضی از مسائب را و بعضی از مشکلات را این بار را به زمین میزنند ولی اده این بار را به مقصد میرسانند بلاخره برد بارند حالا ذات اقدس اله هر باری را که از اشخاص باشد او تهمل میکند او حلم دارد همین قدرت ها مال ذات اقدس اله است بعد این خطر را هم گوش زد که فهمید قد سعلا قومون من قبلکم خب این اشیا گرچه نکره است معرفه نیست جمعی محل و علیه فیلام نیست جمع است ولی نکره است معلوم که شاید یه چیزهایی بود که زمینه کفر سائلان را فراهم کرد و بود قد سعلا قومون من قبلکم سمع است به ها کافرین یه اده ای چیزهایی را که نباید سوال بکنند سوال کردند و عمل نکردند و کافر شدند حالا یه در مقام اعتقاد کفر زیدند یه در مقام رد کردند یه در مقام عمل انجام ندادند که کفر عملی باشد شما این کار را نکنید قد سعلا قومون من قبلکم سمع است به ها کافرین این دو تا آییت حتم میدارد که به حاست خدا در نوبت بعد بطرح میشود