تیازک اخبار معارفی خواهد بود خب پونزه همه زلقعده 1446 هزجی قمری شبکه ای را دیوی معارف بخش اول برنامه های صبحگاهی تقدیم حضور شما دوستان عزیز میشه و اولین برنامه که خدمت شما تقدیم خواهیم کرد با قرآن کریم خواهد بود و برنامه برکرانی نور که مدت زمان پخش سی دقیقه ای داره تفسیر سوره مبارکه ماعده آیات 101 تا 102 و حضرت آیت الله جوادی آمالی فَاسْأَلُوا أَهْلَذِكْرِ اِنْ كُنتُمْ لَا دَعْلَمُونَ برکرانی نور بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّهُرِ وَأَنْزَلْنَا اِلَيْكَ الذِكْرَهِتُ بَيْنَ لِلنَّاسِ وَنُزِّلَ اِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ بِشْمِ اللَّهِ وَاللَّهِ وَاللَّهِ وَاللَّهِ یا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ اَشْيَاءَ اِنْ تُبْدِلَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَاِنْ تَسْأَلُوا عَنْهَا هِينَ يُنَزَرُ الْغُرْآنُ تُبْدَلَكُمْ عَفَلْلَهُ عَنْهَا وَاللَّهُ عِفُورٌ حَلِيمٌ اَدْ سَهَرَهَا قُومٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ثُمَّ اَسْبَحُوا بِهَا کَافِرِينَ این کریمه که از سؤال نعیمی کند من چیست؟ سؤال در قرآن کریم کند قسم هست قسم اول سؤال و معنای درخواست هست که در این سؤال همه ما سوائی خدا سحیمن یسالهو من فی سماواتی به من فی لحظ همه از ذات اقدس اله سؤال میکنن چیز درخواست میکنن و خداوند هم راه چین سؤال را باز کرده هست فمود بسالو الله من فضله از فضل خدا مسأله اما در این حال که در همین قسم اول که سؤال و معنای درخواست هست با درخواست همراه هست و خدا عمر کرده هست فمود بسالو الله من فضله من از ذات برزی از امور هست که انسان او را محبوب میپندارد در حالی که خیر اونیست و عصا انتوه بوشه انواب شرونده کن قهران هر چیزی را انسان نباید از خدا سؤال بکنه به معنای درخواست همراه هست به معنای درخواست به تغازات پس سؤال به معنای درخواست به تغازات در این حال که معمور هست محدود هست قسم دوم سؤال به معنای با توبیخ و اعتراض همراه هست مثل این که میگون فرونکس زیر سؤال قرار گرفت فرونکس زیر سؤال قرار گرفت یعنی سؤال توبیخی این زمین همزه اتخدسی لا فرمود لا یسالو اما یفعن به هم یسالون مسئول نیست ولی دیگران مسئول هست چنگی در قیامت میپرماید وقفوهم انهو مسئولون این که میپرماید وقفوهم این رو بازداشت کنید برای این که مسئول هست این سؤال سؤال توبیخی هست چنگی فرمود ما از همه در قیامت سؤال بکنیم و همه زیر سؤال هست خب این قسم سؤال آمیخته با توبیخ هست قسم سوام سؤالیست آمیخته با استیزاه توضیح خواستن این هم در بعضی از موارد مجاز هست اما در بعضی از موارد ممنوع هست مثل این که در باری نوح سلام الله علیه بعد از جریان توفان و غرق شدن پسرش این سؤال کرده هست این سؤال در حقیقت با استیزاه همراه بود یعنی توضیح خواست نعی اعتراض سؤالی بود که با استیزاه همراه بود نبا اعتراض در سوره هود آیه 45 به 46 این هست و نادا نوحون ربه فغال ربه این نبنی من اهلی و این وعدک الحر و انتحقم الحاکمی خدایه ها هر زند من از اهل من هست این یک مقدمه به تهم فرمودی که در جریان توفان من و اهل من رجاز پیدا میکنیم این دو من از ذالک پسرم غرق شد این سرشیست ولی تو احتمال حاکمی من اعتراضی ندارم ولی میخوام بگه همه سؤالیست آمیخته با برخواست توضیح نبا اعتراض چین که سؤالهای فرشته ها همه میکنید فرشته ها وقتی خواستن سؤال کنن که ما هم اهل تسبیح و تقدیسیم اگر بنا شموت خلیفه انتخاب بکنید ما لیاغت خلافت داشتیم این سؤالشون را به تسبیح مصدر کردن اول گفتن سبحانکالله این تو منظه از هر نقص و عیبی ما سؤال اعتراضامیزی نداریم ولی میخوای مسئله براما روشن بشه چین که در مسن کار اونها هم تقدیس و تسبیح اقص شده است در صدر سؤال اونها هم تسبیح اقص شده است سبحانکالله نهنون نسهد بهو و همدکه و نقدسو لگ خب اگر فرشته کار رسمی و تسبیح خدا از هر نقص و تنظیح و از هر عیب است قهرن سؤال اعتراضامیز نخواهد داشت سؤال است که با توضیح تلوی همراه است کسانی که در حد فرشتن مثل نوح سلام الله علیه اون هم سؤالشون با توضیح خواستن همراه است نه با اعتراض لذا در زیر آیه 45 سوره هو ارز کرد که ربه انبنی من اهلی و ان وعدکل هم تو که وعده دادی من و اهلم را نجات بدید وعده تا هم که حق است و انت احکم الهاکمین من نمیخوام اعتراض کنم میخوام بفهمم چطور شد بچه هم غرق شد اونگاه خداوند در جواب اینچه نیم فرمود قالب یانوهو انهو لیس من اهلی یعنی سغرا ممنوع است من گفتم اهلت مسونن توی قیاس تشکیل دادی گفتی انبنی من اهلی و اهل منم که باید نجات پیدا کنم و اینم باید نجات پیدا کنم در حالی که این غرق شده است جوابی که خدا میدن فرمود کبرا حق است ما گفتیم اهلتو نجات پیدا هم کنم اهلتو نجات پیدا هم کنیم اما این که پسرت غرق شد چون پسرت اهلت نبود قلاس سغرای قیاس ممنوع است انهو لیس من اهلک چرا؟ چون انهو عملون غیر صالح فلا تسألنه ما لیس لک بهی علم هر چیزی رو که انسان نواز سؤال بکنه دلو پیغمبر باشد یعنی این سؤالی که با توضیح تلوی همراه هستم ممنوع است همه جا که نمیشه با توضیح هست اگر تو میدانی وعدی من حد است وان احکم الهاکمینم خب چه بهتر که ساکت باشیم میبینید کار نوح بیش از این نبود اما ذات اقبس اله هم تحلیل کرد جواب منطقی داد تمود سغرا ممنوع است خلاصه او از اهلت نبود هم او را نصیحت شد فمود لا تسأل نه ما لیس لک بهی علم بعد فمود همین که انسان معتقد است که اون مبدعی و احکم الهاکمین است ما ازالک دارست سؤال توضیحی میکنند این جهل است اینی عیزو که انتقونه من الجاهلین خب این از باب حسناتو العبرار سیعاتو المغربین است وگرنه این در کمال عدب سؤال کرد اصلا وعدیتو حق است تو هم احکم الهاکمینی من میخوام بفهمم چطور پترم غرق شد همین خدا فمود اینی عیزو که انتقونه من الجاهلین این سؤال برای دیگران شد مجاز باشد اما برای کسی که در حد فرشته است مجاز نیست فلا تسعنه ما لیست اللکه به ایلم اینی عیزو که انتقونه من الجاهلین این درباره ذات اقدس اله و نوح که شیخ و انبیاست در بین خود انبیا و اولیاء الهی جریان خزر و موسا هم از همین قبیل است وجود مبارک خزر که معمور به عمل به باطن بود موسای کریم سلام الله علیه معمور شد که از خزر راه کمک بگیرد در سوره انبارکه که آیه شست و هفت به بعد نازر به این بخش است وقتی خزر به موسای کریم گفت تو نمیتونی مرا همراهی کنی سر اون کار را هم بیان کرد چون موسا ارز کرد اونگاه خزر در جواب موسای کریم فرمود این نکر لن تستطيع معه سبرا و کیف تسبیر و علامالم توهید بهی خبرا والس تجدونی انشاء الله و سادرا بلا اعصیلک امرا اونگاه در مصن قرارداد مساحبت این جمعه آمد است که خزر به موسا علیه مستقران فرمود فینه تبعتنی فلا تسألنی عن شیعه حتی اهد سرک منوده کرا تو اگر موسای کریم صاحبت مرا در کردی رفیق من شدی همسفرم شدی هیچ حرف نزد تو من بگم سؤال ممنوع است این کدوم سؤال است این سؤال آمیختیه با استیزاه ممنوع است سؤال با توضیح تلبی ممنوع است فرمود اگر پذیرفتی برای تو حل شد که خزر معمور به باطن است و تو معمور به ظاهری او در ولایت قوی است تو در شریعت قوی است اگر او به ولایت عمل می کند که فوق شریعت است تو حق سؤال نداری به این شرط صحابت او را پذیرفتی او سؤال نکند فین طبع تنی فلا تسأل میان شیع حتی اهد سرک منوده کرا اونگاه اسراری دا که برای موسای کریم به حسب ظاهر مستور بود و او نتوان استحمل بکند از خیل سلام الله علیه ما سؤال کرد وقتی جریان گذشت اونگاه موسای کریم دید خیل سلام الله علیه فهمود هازا فراق و بینی و بینکه دیگه من تو را به صحابت نیپذیرم تو حسل آدم ها زر میاری خب معلوم می شود که اگر انسان با خدا می خواهد سخن بگوید سؤالش حدی دارد اگر با خلیفه خدا با ولی خدا بخواهد مساحبت کند سؤالش حدی دارد حالا اگر بخواهد با پیغمبر خدا علیه السلام سؤالاتی کند و مطالبی دارد نموزارد اونم حدی دارد هر چیزی را هر جایی هر شراعتی نمی شه سؤال کرد که اونگاه این سؤال توضیحی اگر حدی داشت سؤال استفامی هم حدی دارد قسم چهارم سؤال استفامی است پس اول سؤال است که با درخواست همراه است دوم سؤال است که با بازخواست همراه است سؤال اعتراضامی است نظیر قفوهم انها مسئولون قسم سبون سؤال است که با توضیح همراه است که همه اینها محدود بود قسم چهارم سؤال استفامی است که با فهمیدن طلب فهم همراه است چیز دیگر نیست این سؤال بر اسلام بسیار ممدور است ذات اقدس الهات در سوره نهر و ماننده و مشخص کرد فرمود که ما انبیار فرستادیم کتاب فرستادیم مسائلی برای شما باید حل بشه و اگر نمی دانید بپرسید بعد به پیغمبر فرمود بین که تو معموری که مسائل با اینا تبیین کنی و تفسیر کنی از این طرف پیغمبر معمور به تبیین است از اون طرف مردم معمور به سؤال در آیه 43 و 44 این دو مسئله بپرسید آمده است فسأل و اهل ذکره انکنتم لا تعلمونه به بینات و زبور و انزل نائلی که ذکره تو بیانه لناصر و لعاله ها میتفکرون میفرماید مردم باید سؤال بکنن تو باید تبیین بکنی بعد از تبیین مردم باید تفکر کنن این رد و بدل شدن سؤال و جواب مایه گشهاش خضاین علمی است در چند روایت آمده است که علم در خزینه هاست مفاتیه خضاین علمی سؤال کنید ولی سؤال مال قلب اغول است نماره هر لسان سعول در باره هسته امی سلامت الله سلامت الله آمده است که طبق دعای پیغمبر او دارای قلب اغول و لسان سعول بود یعنی خیلی چیز مفهمید خیلی خوشفهم بود و توفیق پرسالی هم دارد هرچه سؤال میکرد پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم جواب میداد و هرچی جواب میداد او میفهمید این لسان سعول ت خوبیست برای کسی که دارای قلب اغول است هسته امی سلامت الله چون دارای قلب اغول بود توفیق لسان سعول داشتن رو هم پیدای کرده است زبان پرسال اما شما گاهی میبینید برخی دارای قلب اغول نیستن سعولن وارد یک مسئله میشه وان وسط بحث میرسن پرسالی میکنن یا در یک رشته که مبادیش فراهم نشده در وسطهای اون رشته شرکت میکنن و پرسالی میکنن این سؤال استفهامی هم محدود است این چیه نیست که انسان دارای لسان سعول باشد و دی قلبش اغول نباشد این لسان سعول مال کسیست که قلبش انچنان باشد به هر تقدیر سؤال استفهامی بسیار ممدوح است و در چند روایت آمده است که علوم در خزائن الهی مخزونند و مستورند و مفاتی علوم الهی سؤال است همین آیه مبارکه سور نهل یعنی آیه 43 و 44 مرازم فرمید سه مسئله را ذکر کرد یکی این که به مردم دستور داد سؤال استفهامی بکنن فسالو اهل ذکره دوم این که به پیغمبر سلالله و علیه و سلاله همون تو مفسری تو مسئول تبینی تو باید بیان کنی و انزل نا الیک از ذکره لتو بیانه لناسم آنوزده لیه مهدب سبوب این است که ولی علیه ها میتفکرو حالا اگر کسی اهل فکر نبود فقط پرسؤال بود این مشمول اون نصوص است که از هستالی سلامو لا علیه رسیده است که من علیه فساله ابغمه من علیه فساله هرمه کسی که پرسؤال باشد آدم خسته می کند برای این که قبلی را متوجه نشد باز سؤال بکند لوازم ایک مسئلهی که ملزومش برای اون سؤال روشن نشد سؤال می کند یا انسان را به ستوح می آورد مبرم می شود یا بالاخره انسان تحرک می کند من علیه فساله ابغمه این یک حدیث من علیه فساله هرمه این دو حدیث اگر انسان به جایی رسید که زمینه برای اون فرام شد کرید را به دست اون دادن انگاه تا می تواند بپرسه وجود بارک استعمی سوامولادین فهمد به این که آیه نبود که در شب یا در روز در خلوت یا در جلوت در پیغمبر سلطان نازل بشود مگره که من در جریان قرار می گفتم به منم مرتب می پرسیده و این دعای پیغمبر سلطان که خدا با اون قلب اقول و لسان سعول بدن این ت خوبی است لسان سعول داشتن از تهای فیض الهی است ولی مسبوغه به قلب اقول بودن است و در چنین فضایی ذات اقدس اله می فرماید این سؤال استفهامی حدی دارد چین که اون سؤال تعنتی هم حدی دارد اون سؤال تعنتی برمی گردد به استیزا که سلط فقوهن و لاستسال تقویهن انتن اگر چیزی رو بردید از کسی سؤال نکنید مگر حالا اون استاد شد همه علوم اولین و آخرین رو برده اگر منظورتون اونه که رو خجل کنید که طور نمی کشد که اپیاده خواهید شد یا اگر کسی رو در امتحان دارید سؤال میکنید خب حق بارید سؤال استیزایی بکنید بارید که معلوم بشود او شایسته کدوم رشد است اما حالا چیزی رو بردید مگر حیط ممتحینه استید که از زیده امر سؤال میکنید اگر این کار رکدید بدانید که همین عمل به شما برمی گردد یه وقتی در محضر سیدن استاد رسول الله تعالی اللهم نشسته بودیم که ایشون این جمله رو فرمودن که اونهای که مثلا بطفرستی کردن شرک ورزیدن بر اساس همون آدت باطل خودشون اون معبودهای دروغیم را صدا میزنن اینا از این طرف میگن نادی اون که منتداب و مجلس و محفل و انجمنارای اینها بود اینها رو در قیامت صدا میزنن ما هم از این طرف زبانیه رو صدا میزنیم ما به زبانیه میگیم بیا اینها به نادیشون نادی اون انجمنارا اون منتداب و محفل و مجلسانا رو میگوین نادی همون معبود اونها بود اونها در قیامت قیامت ید او نادیه ما سند او زبانیه ما زبانیه رو صدا میزنیم بیا زبانی آتش بیا فرشتگان معمول عذاب او معبود خود را صدا میزند بیا این ظاهر قرآن ایشون فرمودن به این که هر دو یه چیز رو در قیامت میخوان این که اوناها نادی خود را صدا میزنن خداوند هم زبانیه را صدا میزند چی اون نادی همین زبانیه است منتا ای رو در زیل این آیه سوره علق بیان نکردن گاه اینسان یه کار باطلی که انجام میدهد همین این زبانیه است ایشون فرمودن ای رو در جلده اول دومه همین الویزان برنده در اون جلده آیه سوره علق فرمودن این بر اساس تجسسم عمل است نادی و اون میل سارای اوناها همین زبانیه است در قیامت حالا اگر کسی مطلبی را برد بود خواد کسی را خجل کند این همین زبانیه است در قیامت انسان حق ندارد حق چیز سوال بکند رضا فرمود سلط فقهن و لا تسل تعنتن روی استیزاه و مسخره و استهزاه و تحکم و اینها چیز سوال نکنید اگر بردید که خب بردید اگر برد میستی چیز دیگه یاد بگیری و جای دیگه یاد بگیری چیزی که بردید از کسی سوال نکنید بر تقدیر اینهای که از پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم سوال میشدن اگر سوالهای اینا تأنط بود تحکم بود امثال زارک بود که این از بحث خارج است اون منع دیگر دارد اگر سوالهای اینا استفهامی بود میخواست به درد بخورد فرمود چیزی را بپرسی که به درد اینا بخورد چیزی که به درد نمیخورد برفرز اما جواب بدیم شما را شرمنده میکنید از این سوال نکنید یا نه شما عمل نمی کنید از اونا سوال نکنید حالا که فضای آیه روشن شد و معلوم شد که سوال چهار قسم است هر کدام از این اقسام چهارگانم هر دو مرزی دارند حالا بختی بر میگردیم به آیه معلوم میشود که آیه چی میخواد بپر باید یا ایوهاللزین آمنو لا تسعلو ان اشیاه انتوب دلکم تسوکم این اختصاصی به خود پیغمبر صلی اللہ علیه و سلیم ندارد صدر آیه مطلق است گرچه زیر آیه گریان پیغمبر را اشاره میکند دلیل اصل آمنو است حالا انسان بخواد از سرگذشت خودش با خبر بشه و از این چیزهایی که اجمالا میداند اگر اون صاحب بسر یا صاحب نظر بگوید مایه رسوائی است خب نباید چیز سوال بکنه گرچه زیر آیه مخصوص به پیغمبر صلی اللہ علیه و سلیم است اما صدر آیه میتواند به اطلاع خود باقی باشه و گرچه نکره در سیاق نفر مفید عموم است اما در صورتی که مفرد باشد نه جمع چون خود جمع کسرت را نشون میدهد اگر جمع محلال و علیه فلان بود مشخص بود آم است اما جمع نکره دو تا پیام دارد یکی این که اون مرد سوال اون مسئول یکی نبود بیش از یکی بود یکی این که جمعی اشیان بود وگرنه علیه فلان میابود یا میفهمود لا تسألو انشی این این یک مطلب مطلب دیگران که این جمعه انتوب دلکم تسوکم این جمعه در محل جر است تا صفت باشد برای اشیا قهرن یه اشیا مخصوصی نعیشد است لا تسألو انشیا انتوب دلکم تسوکم هر چیزی که اصلا نباید بفهمد که اگر همسفر آدم خیز باشد خود آدم موسایی کریم هم باشد بلاخره سوال یه حدی دارد اگر سوال توضیحیست یه حدی دارد سوال استفامیست یه حدی دارد به هر تقدیر سوال استفامیم حدی دارد اما این درباره اون مطالب هست فمون لا تسألو انشیا انتوب دلکم تسوکم این مربوطی به مقدار خهم نیست یا مقدار استطاعت نیست که در جریان خزرو موسا علیه السلام آمده است خود این مطلب گزنده است حالا انسان از ترگلشت خود سوال بکنه که اگر روشن بشود انسان رو متحصیر میکنه فمون این چیزها رو نپرسید یا از احکامی که خدا عفو کرده و نازل نکرده از اونا سوال نکنید که اگر سوال بکنید و معلوم بشود که واجب است که انجام نمیدید که حالا چیزی رو که خدا ساکت شد از او لا نسیانن ولا اسیانن ولا غفلتن ولا جهلن بلد تهننن و رحمتن شما چرا اصراح دارید سوال بکنید بر این که اگر خدا بفهم باد مسلحت ندارد که این چنین نیست مسلحت دارد اگر برابر اون مسلحت دستور بدهد نزیر سرنوشت مسیحا و یهودی ها مبتلا خواهید شد جریان قصه ماعیده این طور بود جریان قصه زرنه زبه بغره این طور بود که اونا ماعیده خواستن بعد کوه برزیدن یا جریان زبه بغره خصوصیات اونگاه مشخص شد بعد کوه برزیدن خب اونگاه انسان اگر تفصیلا بداند که فرنشه مایه شرمندگی آدم هست که اقدام نمی کنه و اگر اجمالا بداند که بعضی از امور مایه شرمندگی است اطراف علم اجمال را باید پرهیس کنن و این آیه ناظره به اون مقدار است وگرنه جایی را که انسان آقل می داند اگر این روشن بشود اون مفتزه خواهد شد که اقدامی به سوال نمی کنند چیزهایی که شما یا اطراف علم اجمالی شما که مایه رسوائی می شود یا یه احتمال اغلایی می دید که اگر روشن بشود بلاخره خجیب خواهید شد دست بشین کاری نزنی اونگاه اگر می خواهید استفهام داشته باشید سوال قرآنی داشته باشید فقهی داشته باشید بعد از اینکه خدود کلی را راه را خود قرآن مشخص کرد دستور کار بشما داد اونگاه به این تسأل و انها هین یونزدال و قرآن توب دلکم اما نه توب دلکم که بعد توب دلکم و تسوکم بشود اون نیست اون مفتزه همچنان باقی است وقتی دستور کار آمد مهور قضیه روشن شد حالا اگر واقعا اهل سآل استفامی هستید استفام کنید بعد برای شما روشن می شود نه توب دلکم و تسوکم اون تسوکم برطرف شده هست یه سآلات معقولی مونده سآلات استفامی مونده این سآلات استفامی شما پاسخه تفهیمی را به همراه دارد و این تسأل و انها هین یونزدال و قرآن توب دلکم بعد تمود عفله و انها خدا از اون اشوائی که سرخی نظر کرده هست شما معموله به سآل نیستید اون اسیانن عف نکرده اسیانن عف نکرده قفلتن و جهلن عف نکرده سرفن نکرده لمسنیعتن سرخی نظر کرده خب شما سآل نکنید و الله غفور الحلیمون اوست که از لغزش ها می گذرد اوست که از بعضی از نکات می گذرد برای رعایت حال شما قد سهله قومون من قبلکم سمه اس بهو بها کافرین بعضی از اقوام گذشته مشابه این سآلها را داشتن و انبیا پاسخ دادن به کهورت ورزیدن حال اگر جریان ماعده باشد سآل قسم اول هست سآل درخواستی هست که انزل عینه ماعده تمنست ما از بس این پیاز و امثال زالق دیدیم آسیب دیدیم به گاهی هم همین چیزها را می خواستن البته این من اشتاقیم اما اونها انزل عینه ماعده تمنست ما که تکون و لنعیدن لعبر ناب آخه ناب مسیح ها از ایسای مسیح سلام الله علیه اون ماعده را طلب کردن این سآل درخواستی هست بعد هم کوه ورزیدن فضا تقدیس الاف حمود این تی که اینا خواستن اگر ما انجام بدیم و اینا اطاعت نکنن که ایفر ترخ به انتظار این ها هست آیه صد و چهارده به بعد همین صوره که بخواست خدا در پیش هست این هست قبلش آیه از صد و یازده شون میشه برد از قال الحواریون یا ایسا ابن مریم هل یستتی و ربوکن یونزل عرینه ماعده تمنست ما قالت تقل لا انکنتون مؤمنین قال و نوریدن نکل منها و تطمئن غلوبنا و نعلم انقل صدقتنا و نکون علیها من الشاهدین ما انگیزه خوب داریم اونگاه ایسای مسیح سلام الله علیه درخواست اونها را به خدا ابلاغ کرد ارز کرد ذات اقدس اله در جواب چیلین فهمود در جریان قوم موسای کریم هم امچنین بود اون هم سآلاتی درخواستی داشتن هیچ کدوم سآلات استفهامی نداشتن این که بعضی از مفسرین حتی سیدن استاد رسوان لاله احیانا تطبیق میکنن این مسئله قد سآله ها قومون سمع است به ها کافرین این بر قصه نصارا بر قصه موسای کریم اینا هیچ کدوم تطبیق نمیشود درانه که اون سآلات سآلات درخواستی بود این سآل سآلات استفهامی است مگر این که بگیم جامعه الهام ایارست ولی اگر بگویم در جریان زبه به غره مطرح است که سآل استفهامی بود و لجایتی را به همراه داشت و الهه و سطوها بردن را به همراه داشت بد نیست لذا اونها بعد از فهمیدن جریان کیفیت خصوصیت اون بغره کوه برزیدن اعظم الله مشهور الحمدلله بابا خورا و رسم زن