در این بخش در خدمتون بودم به اتفاق همکاران خوب هم آقایان زید محمد علی حسنیان تنگه کننده امید روحی صدا بردار و روح الله محسنی همه هنگی پخش و انشاءالله در نوبت دیگر هم افتخار داشته بشیم در محصرتون حاضر بشیم ملتومه صدای خیلیتون هستیم دعوت میکنم شنونده برامه برکرانگ نور باشید و تفسیر آیات 101 و 102 سوره مبارکه مایدر از زبان از ذاتای طلاح جوادی آمولی بشنوید شب بحاریتون به خیر خداحافظ برکرانگ نور بشنوید شب بحاریتون به خداحافظ برکرانگ نور باشید برکرانگ نور باشید برکرانگ نور باشید برکرانگ نور باشید برکرانگ نور باشید برکرانگ نور باشید برکرانگ نور باشید برکرانگ نور باشید برکرانگ نور باشید برکرانگ نور باشید برکرانگ نور باشید برکرانگ نور باشید برکرانگ نور باشید کند این جهل است اینی عیزو که انتقونه منالجاهلین خب این از باب حسنات العبرار سیعات المغربین است وگرنه این در کمال عدب سوال کرد اصلا وعده تو حق است تو هم احتمال حاکمینی من میخوام بفهمم چطور پترم غرق شد همین خدا فهمود اینی عیزو که انتقونه منالجاهلین این سوال برای دیگران شد مجاز باشد اما برای کسی که در حد فرشته است مجاز نیست فلا تسعن ما لیس لکه به ایلم اینی عیزو که انتقونه منالجاهلین این درباره ذات عقدس اله و نوح که شیخ و انبیاس در بین خود انبیاء و اولیاء الهی جریان خزر و موسا هم از همین قبیل است وجود مبارک خزر که معمور به عمل به باطن بود موسای کلیم سلام الله علیه معمور شد که از خزر راه کمک بگیره در سوره انبارکه که آیه شست و هفت به بعد ناظر به این بخش است وقتی خزر به موسای کلیم گفت تو نمیتانی مرا همراهی کنی سر اون کار را هم بیان کرد چون موسا ارز کرد اونگاه خزر در جواب موسای کلیم علیه و سلام فهمود و کیفه تصبیر و علامالم توهت به خبره قالس تجیدونی انشاء الله و صادره بلا اعصیلک امره اونگاه در مسن قرارداد مساحبت این جمعه آمده است که خزر به موسا علیه و سلام فهمود فینت تبعتنی فلا تسألنی عن شیعه حتی احد سرک منوده کرا تو اگر مساحبت مرا در کردی رفیق من شدی همسفرمشیم شدی هیچ حرف نزد تا من بگم سؤال ممنوع است این کدوم سؤال است این سؤال آمیختیه با استیزاه ممنوع است سؤال با توضیح طلبی ممنوع است فهمود اگر پذیرفتی برای تو حل شد که خز معمور به باطن است و تو معمور به ظاهری او در ولایت قوی است تو در شریعت قوی است اگر او به ولایت عمل می کند که فوق شریعت است تو حق سؤال نداری به این شرط سحابت او را پذیرفتیو سؤال نکند فین طبعاتنی فلا تسأل می عن شیعن حتی اهد سر لکه منهو بکرا اونگاه اسراری دا که برای موسایی کلیم به حسب ظاهر مستور بود و او نتوان استحمل بکند از خیل سلام الله علیه ما سؤال کرد وقتی سه جریان گذشت اونگاه موسایی کلیم دید خیل سلام الله علیه ما خیل سلام الله علیه فهمود هازا فراق و بینی و بینکه دیگه من تو را به سحابت نیپذیرم تو حسل آدم های سهر میاری خب معلوم می شود که اگر انسان با خدا میخواد سخن بگوید سؤالش حدی دارد اگر با خلیفه خدا با ولی خدا بخواهد مساحبت کند سؤالش حدی دارد حالا اگر بخواهد با پیغمبر خدا علیه السلام سؤالاتی کند و مطالبی دارد اونم حدی دارد هر چیزی را هر جایی هر شراعیتی نمیشه سؤال کرد که اونگاه این سؤال توضیحی اگر حدی داشت سؤال استفامی هم حدی دارد قسم چهارم سؤال استفامی است پس اول سؤالیست که با درخواست همراه است دوم سؤالیست که با بازخواست همراه است سؤال اعتراضامی است نظیر قفوه و انها مسئولون قسم سبون سؤالیست که با توضیح همراه است این سوال با اسلام بسیار ممدود است ذات اقدس ایلات در سوره نهر و ماننده و مشخص کرد فرمود که ما انبیار فرستادیم کتاب فرستادیم مسائلی برای شما باید حل بشه و اگر نمیدانید بپرسید در سوره نهر آیه 43 فرمود بمار سلام قبل که لا رجالا نوحه ایریه فسأل و اهل از ذکر این کنتم لا تعلمون بعد به پیغمبر صلی اللہ علیه و سلام فرمود بین که تو معموری که مسائل برای اینا تبیین کنی و تفسیر کنی از این طرف پیغمبر صلی اللہ علیه و سلام معمور به تبیین است از اون طرف مردم معمور به سؤال در آیه 43 و 44 این دو مسئله آمده است فسأل و اهل از ذکر این کنتم لا تعلمون و انزل نائلی که ذکره لطبیل لناصر ما نوزده ریهم وله الله میتفکرو میفرماید مردم باید سؤال بکنن تو باید تبیین بکنی بعد از تبیین مردم باید تفکر کنن این رد و بدل شدن سؤال و جواب مایه گشهاش خضاین علمی است در چند روایت آمده است که علم در خزینه هاست مفاتیه خضاین علمی سؤال کنید ولی سؤال مال قلب اغول است نماره هر لسان سعول در باره هسته امی سلامت الله و سلامت الله آمده است که طبق دعای پیغمبر صلی اللہ و علیه و سلم او دارای قلب اغول و لسان سعول بود یعنی خیلی چیز مفهمید خیلی خوشفهم بود و توفیق پرسالی هم داشت او سؤال میکرد پیغمبر صلی اللہ و علیه و سلم جواب میداد و هر چیز جواب میداد او میفهمید این لسان سعول ت خوب است برای کسی که دارای قلب اغول است هسته امی سلامت الله و سلامت الله چون دارای قلب اغول بود توفیق لسان سعول داشتن رو هم پیدای کرده است زبان پرسال اما شما گاهی میبینید برخی دارای قلب اغول نیستن اما لسان سعول هستن وارد یک مسئله میشه من وسط بحث میرسن پرسالی میکنم یا در یک رشته که مبادیش فراهم نشده در وسطهای اون رشته شرکت میکنن و پرسالی میکنن این سؤال استفهامی هم محدود است این چیه نیست که انسان دارای لسان سعول باشد ولی قلبش اغول نباشد این لسان سعول مال کسی است که قلبش انچنان باشد به هر تقوی سؤال استفهامی هم محدود است بسیار ممدود است و در چند روایت آمد است که علوم در خزائن الهی مخزونند و مستورند و مفاتی علوم الهی سؤال است همین آیه مبارکه سوره نهل یعنی آیه 43 و 44 مرازم فرمید سه مسئله رضیه کرد یکی اینکه به مردم دستور داد سؤال استفهامی بکنند فَاسْأَلُواْ اَهْلَذِذِكْرِهِ اِنْكُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ بِالْبَيِّرِهِ دوم اینکه به پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم همون تو مفسری تو مسئول تبیینی تو باید بیان کنی و انزلنا الیک از ذکره لَتُبَيَّنِ لِلنَّاسِمَانَ اَزْدِلِرِهِ مهدب استفهام این است که وَلَعَلَّهَا مِتَفَكَّرُواْ حالا اگر کسی اهل فکر نبود فقط پرسؤال بود این مشمول اون نصوص است که از هستالی سلام و اطلاع علیه رسیده است که من علیه فی السؤاله ابغمه من علیه فی السؤاله هرمه کسی که پرسؤال باشد آدم خسته می کند ولی اینکه قبلی را متوجه نشد باز سؤال بکند لوازم یک مسئله که ملزومش برای اون روشن نشد سؤال می کند یا انسان را به ستوح می آورد مبرم می شود یا بالاخره انسان تحرکی می کند من علیه فی السؤاله ابغمه این یک حدیث من علیه فی السؤاله هرمه این دو حدیث اگر انسان به جایی رسید که زمینه برای او فراهم شد کرد را به دست او دادن اونگاه تا می تواند بپرسد وجود بارک استعمی صلوات و ملابین فهمد به اینکه آیه ای نبود که در شب یا در روز در خلوت یا در جلوت در پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم نازل بشود مگر اینکه من در جریان قرار می گفتم به من هم مرتب می پرسیده و این دعای پیغمبرم صلی اللہ علیه و سلم که خدا به او قلب اقول و لسان سعول بدن این ت خوبی است لسان سعول داشتن از تهای فیض الهی است ولی مسبوغه به قلب اقول بودن است و در چنین فضایی ذات اقدس اله می فرماید این سؤال استفهامی حدی دارد چون اون سؤال تعنتی هم حدی دارد اون سؤال تعنتی برمی گردد به استیزا که سل تفقهن بلا تسال تعنتن اگر چیزی را بلدید از کسی سؤال نکنید مگر حالا اون استاد شد همه علوم اولین و آخرین را بلده اگر منظورتون اونه که اون را خجل کنید که طور نمی کشد که اپیاده قاید شد یا اگر کسی را در امتحان دارید سؤال میکنید خب حق دارید سؤال استیزاهی بکنید برای اینکه محروم بشود او شایسته کدوم رشته است اگر حالا چیزی را بلدید مگر حیط ممتحین استید که از ذیده امر سؤال میکنید اگر اینکار را کردید بدانید که همین عمل به شما برمی گردد یک وقتی در محضر سیدن استاد رسول اللہ تعالی علامه نشسته بودیم که ایشون این جمله را فرمودن که اونهایی که مثلا بطفرستی کردن شرک ورزیدن بر اساس همون عادت باطل خودشون اون معبودهای دروغیم اونشون را سدامی زنند از این طرف نادی اون که منتدا و مجلس و محفل و انجما نارایی اینها بود اونها ور قیامت نادی اینها را سدامی زند ما هم از اونطرف زبانیه را سدامی زنیم ما به زبانیه میگیم بیا اینست به نادی این نادی اون انجمانه نارا اون منتدا و محفل و مجلس هرا fire قالanf نادی اون ve همه معبود اونها بود ایشون فرمودن به این که هر دویه چیزی در قیامت میخوان این که اوناها نادی خود را صدا میزنن خداوند هم زبانیه را صدا میزنن چی اون نادی همین زبانیه است منطقه این را در زیل این آیه سوره علق بیان نکردن گاه اینسان یک کار باطلی که انجام میداد همین این زبانیه است که ایشون میفرودن این را در جلده اول دومه همین الویزان برند نه در اون جلده آیه سوره علق میفرودن این بر اساس تجسسم عمل است نادی و اون میل سارای اونا همین زبانیه است در قیامت حالا اگر کسی مطلبی را بلد بود خواد کسی را خجل کند این همین زبانیه است در قیامت انسان حق ندارد هر چیز سوال بکند رضا فرمود سل تفقهن و لا تسل تعنتن روی استیزاه و مسخره و استهزاه و تحکم و اینها چیز سوال نکنید اگر بلدید که خب بلدید اگر بلد نیستی چیز دیگه یاد بگیرید و جای دیگه یاد بگیرید چیزی که بلدید از کسی سوال نکنید بر تقدیر اینهای که از پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم سوال می شدن اگر سوالهای اینا تعنت بود تحکم بود امثال زارک بود که این از بحث خارج است اون منع دیگر دارد اگر سوالهای اینا استفهامی بود می خواست به درد بخورد فرمود چیزی را بپرسی که به درد اینا بخورد چیزی که به درد نمی خورد برفرزم ما جواب بدیم شما را شرمنده می کنید از این پیروی سوال نکنید یا نه شما عمل نمی کنید از اونا سوال نکنید حالا که فضای آی روشن شد و معلوم شد که سوال چهار قسم است هر کدام از این اقسام چهارگانم هر دو مرزی دارن حالا بختی بر می گردیم به آیه معلوم می شد که آیه چی می خواد بفر باید یا ایوه لذین آمانو این اختصاصی به خود پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم ندارد صدر آیه مطلق است گرچه زیر آیه جریان پیغمبر را اشاره می کند دلیل اصل آمان است حالا انسان بخواد از سرگذشت خودش با خبر بشه و از این چیزهایی که اجمالا می داند اگر اون صاحب بسر یا صاحب نظر بگوید مایه رسوائیه است خب نباید چیز داره سآل بکنن گرچه زیر آیه مقصود به پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم است اما صدر آیه می تواند به اطلاع خود باقی باشه و گرچه نکره در سیاق نفع مفید عموم است اما در صورتی که مفرد باشد نه جمع چون خود جمع کسرت را نشون می دهد اگر جمع محلال و علیه فلان بود مشخص بود آم است اما جمع نکره دو تا پیام دارد یکی این که اون مرد سؤال اون مسئول یکی نبود بیش از یکی بود یکی این که جمعی اشیا نبود وگرنه علیه فلان می آبود یا می فهمود لا تسألو انشی این این یک مطلب مطلب دیگران که این جمعه انتوب دلکم تسوکم این جمعه در محل جر است تا صفت باشد برای اشیا قهرن یه اشیا مخصوصی نه شده است لا تسألو انشیا انتوب دلکم تسوکم هر چیزی که اصلا نباید بفهمد که اگر همسفر آدم خیز باشد خود آدم موسایی کریم هم باشد بلاخره سؤال یه حدی دارد اگر سؤال توضیحیست یه حدی دارد سؤال استفامیست یه حدی دارد به هر تقدیر سؤال استفامیم حدی دارد اما این درباره اون مطالب هست فمون لا تسألو انشیا انتوب دلکم تسوکم این مربوطه به مقدار فهم نیست یا مقدار استطاعت نیست که در جریان خزرو موسا علیه السلام آمده است خود این مطلب گزنده است حالا انسان از ترگلشت خود سؤال بکنه که اگر روشن بشود انسان رو متحصیل میکنه فمون این چیزها رو نپرسید یا از احکامی که خدا عفو کرده و نازل نکرده از اونا سؤال نکنید که اگر سؤال بکنید و معلوم بشود که واجب است که انجام نمیدید که حالا چیزی دیگه که خدا ساکت شد از او لا نسیانن ولا اسیانن ولا غفلتن ولا جهلن بل تهننن و رحمتن شما چرا اصطلاح دارید سؤال بکنید بر این که اگر خدا بفهم باید مسلحت ندارد که این چنین نیست مسلحت دارد اگر برابر اون مسلحت دستور بدهد نزیر سرنوشت مسیحا و یهودی ها مبتلا خواهید شد دریان قصه ماعیده این طور بود دریان قصه زرده زبه بغره این طور بود که اونا ماعیده خواستن بعد کوه برزیدن یا دریان زبه بغره خصوصیات اونگاه مشخص شد بعد کوه برزیدن خب اونگاه انسان اگر تفصیلا بداند که فرونشه مایه شرمندگی آدم هست تو اقدام نمی کنه و اگر اجمالا بداند که بعضی از امور مایه شرمندگیست اطراف علم اجمال را باید پرهیس کنن و این آیه ناظره به اون مقدار هست وگرنه جایی را که انسان آقل می داند اگر این روشن بشود اون مفتزه خواهد شد که اقدام به سوال نمی کنه چیزهایی که شما یا اطراف علم اجمالی شما که مایه رسوائی می شود یا یه احتمال اغلایی می دید که اگر روشن بشود بلاخره خجیب خواهید شد دست بشین کار نزنی اونگاه اگر می خواهید استفهام داشته باشید سوال قرآنی داشته باشید فقهی داشته باشید بعد از این یه خدود کلی را راه را خود قرآن مشخص کرد دستور کار بشما داد اونگاه به این تسأل و انها هین یونزدال و قرآن توب دلکم اما نه توب دلکم که بعد توب دلکم و تسوکم بشود اون نیست اون مفتزه همچنان باقی است وقتی دستور کار آمد مهور قضیه روشن شد حالا اگر واقعا اهل سؤال استفامی هستید استفام کنید بعد برای شما روشن می شود نه توب دلکم و تسوکم اون تسوکم برطرف شده هست یه سؤالات معقولی مونده سؤالات استفامی مونده این سؤالات استفامی شما پاسخه تقهیمی را به همراه دارد و این تسأل و انها هین یونزدال و قرآن توب دلکم بعد تمود عفله و انها خدا از اون اشراقی که سرخ نظر کرده هست اموره به سؤال نیستی اون اسیانن عف نکرده اسیانن عف نکرده قفلتن و جهرن عف نکرده سرفن نکرده لمسلعتن سرفن زر کرده خب شما هم سؤال نکنید و الله غفور الحلیمون اوست که از لغزش ها می گذرد اوست که از بعضی از نکات می گذرد برای رعایت حال شما قد سهلها قومون من قبل کم سمع استهو به ها کافرین بعضی از اقوام گذشته مشابه این سؤالها را داشتن و انبیا پاسخ دادن و کهورت بردیدن حال اگر جریان معایده باشد سؤال قسم اول است سؤال درخواستی است ما از بس این پیاز و امثال ظالق دیدیم آسید دیدیم به گاهیم همین چیزها را می خواستن البته این من اشتاقید اما اونها انزل عینه معایده من از سما که تکون و لنعیدن لعور نابا آخه نا مسیح ها از ایسای مسیح سلام الله علیه اون معایده را طلب کردن این سؤال درخواستی است بعد هم کوه برزیدن فضا تقدس الله فمود این تی که اینا خواستن اگر ما انجام بدیم و اینا اطاعت نکنن کیفر ترخ به انتظار اینها است آیه صد و چهارده به بعد همین سورهی که بخواست خدا در پیش است این است قبلش آیه ایه از صد و یازده شون میشود از قال الحواریونه یا ایسا ابن مریم هل یستتی و ربوکن یونزل علینا معایده من السما قالت تقل لا این کنتم مؤمنین قال و نوریدن نکل منها و تسمع این غلوبنا و نعلم انقل صدقتنا و نکون علیها من الشاهدین ما انگیزه خوب داریم اونگاه ایسای مسیح سلام الله علیه درخواست اونها را به خدا ابلاغ کرد ارز کرد اللهم ربنا انزل عینا معایده من السما تکونو لناعیدن لعولنا و آخهنا و آیت منکه ورزغنا و انتخه رو رازقین ذات اقدس اله در جواب چیلیم فهمود قال الله اینی منزل و علیکم اما فمن یک فر بعد و من کن فانی و عذبه و عذابن لا عذبه اهدم من العالمین در جریان قوم موسایی کریم هم امچنین بود اونم سآلاتی درخواستی داشتن هیچ کدوم سآلات استفهامی نداشتن این که بعضی از مفصلین حتی سیدن استاد رسول الله علیه احیانا تطبیق میکنن این مسئله قد سآله ها قومون سمع است به ها کافرین این بر قصه نصارا بر قصه موسایی کریم اینا هیچ کدوم تطبیق نمیشود برای اینکه اون سآلات سآلات درخواستی بود این سآل سآلات استفهامی است مگر این که بگیم جامعه اینها میارست ولی اگر بگویم در جریان زبهه بغره مطرح است که سآل استفهامی بود ولی جاجتی را به همراه داشت و الهه و سطوها بردن را به همراه داشت بد نیست لذا اونها بعد از فهمیدن جریان کفیت خصوصیت اون بغره کوخ برزیدن اعازن الله مشهور والحمدلله بالا این کتاب پرشکو