بسم الله الرحمن الرحیم دوستان عزیز شانواندگان محترم راژیو معارف سلام بر شما صبح تونم به خیل و به نیکی امروز چهار شنبه 24 مردی بهشما بخش اول برنامه ها رو مثل هر روز با برکرانی نور آغاز میکنیم تفسیر سوره مبارکه ماعده آیات 103 و 104 و حضرت آیت الله جوادی آمولی حفظه الله تعالی قبل که الا رجال نوحی الید فاسألو اهل ذکر این کنتم لا تعلمون بر شراغه بر شراغه نور نور آیت نور آیت نور آیت نور آیت نور آیت نور آیت نور آیت نور آیت نور آیت نور آیت نور آیت از این شطور ها را آزاد می کند کسی حق استفاده از گوشت این ها یا حق استفاده از پشت این ها نداشت و این ها از مزرع و مرتعی می رفتند آزاد بودند از هر آب استفاده می کردند آزاد بودند این نیبالات رها می کردند در حقیقت رهایی بود نه آزادی وسیله هم اون گوشتفندیست که بعد از چهار بار که فرزنده بود بار پنجم دو غروب زاید که نر با ماده برادر با خوهر وصل بشود یا نه در همون مراحل اولی اگر خوهر با برادر وصل می شود می گفتند وسیله این اختلاف نغله ها که مرحوم امین الاسلام در مجمع شیف توسی در تبیان دارد به عنوان قیله و قیله شد همه این ها درست باشد بر این که مربوط است به اختلاف رسوم قبائل بعضی از قبائل مثلا همین که این گوسفن نر و ماده با هم می زایید که خوهر با برادر وصل بود این رو آزاد می دو داشتند بعضی ممکن بود در هنگام زایبون پنجم یا کمتر بشدند چنگی در باری بهیره بود سائبه بود هم این چیلین گفتند بعضی در باری فرزند پنجم بعضی در باری فرزند ده هم هم یعنی دیگه حمایت شده است و حما هم غروبه رو می گن جایی که ممنوع است می گوین حما و حیوان محمی را می گوین حامی یعنی حیوانی که حمایت شده است همونطور که بهیره ونی مبهوره است اون حامی هم ونی محمی است یعنی حمایت شده این ها الان مهم نیست اون چه مهم است آن از که استفاده از بعضی از انهای شطور و بعضی از انهای گوسفند در جاهریت ممنوع بود و یک تحریم ملی بود برای انها خب چند تا بحث در این دوتا آیه مطرح است یکی این که در جاهریت یک سلسله قوانین و اقاعدی بود که بعضی ها به اصول دینشون برمی گشت بعضی به فروضشون مطلب دوبومان است که اسلام که آمده این اقاعد را ابتال کرد برای حقانیت رهاورد خود براها نقام کرد برای بطلانه اقاعد اونها و مقررات اونها دلیل اقام کرد و از اونها برای صحت اقاعدشون و اعتقاداتشون و مقرراتشون دلیل طلب کرد مطلب ادیان است که اونها در مقام استدلال آرام نبودن اونم دلیل میابودن اونا دو گروه بودن یه ده محققین جاهلی بودن یه ده مقلدین جاهلی حرف محققین در جاهلیت هم در قرآن آمده حرف مقلدین در جاهلی هم در قرآن آمده اینم یه مطلب قرآن کریم حرف اون محققین رو هم نقل کرد و ابتال کرد حرف اون مقلدین رو هم نقل کرد و ابتال کرد اینم یه مطلب جمعا چهار فصل مربوط به این چهار مطلب است اما در جاهلیت یه سلسله اقاعد و رسوم و سنانی بود این مشخص است اقیده اونها بود پرستی بود سنت های قومی اینها چون هیچ ملتی بلاخره بدون قانون نمیتواند زندگی کنند چی حلال است چی حرام است چی باید چی نباید بلاخره یه کشور یک ملت با اینها وابستند اینها در باره فرزند خونده ها این رو فرزند میدانستند فرزند خونده را فرزند میدانست دعی را فرزند میدانست و زهار را مایه حرمت میپنداشتند این ها مسئله خانوادگی اینها آیات سوره امبارکه احزاب برای منع این گونه از خرافات جاهلیست آیه سوگون سوره امبارکه احزاب اینست که وما جعل ازواجکم لایتو لاهرون منهنه امهاتکم این که کسی دست به پای همسرش بگذارد بگوید یا پشت زهر و که زهر امی اون زنش به منزل مادر او بشود این جزه خرافات است وما جعل ازواجکم لایتو لاهرون منهنه امهاتکم و اگر کسی بچه ای را از پرورشگاه بیاورد یا دختر یا پسر او برران پسرخونده یا دخترخونده کم کم برای او شناسنامه بگیرد به خیال بکند مهرم میشه بعد عیرس میبرد به منندو اینم جزه خرافات جاهلیست احسان به پرزندهای بی سرفرست بسیار خوب است اما این پرزند که بزرگ شد به اون اهل خانواده مهرم نیست ایشه رسیباتی هم بره ندارد باید به فکر مهرمیت هم باشند به فکر عیرس هم باشند حالا این کسی خواست مال خود را به این پرزند خونده که بزرگ شد ببخشد اون مختار است ولی سخان از عیرس نیست این حرفیست که حالا از دهن در میاد حرفی نیست که اول عقل بررسی کرده باشد به زبان دستور بدد که بگوید حرفیست که همین پذهای دهن در میاد مثل درخت بارشو بریشه درخت بریشه خب ریشهش رو زمینه دیگه از زمین کنده شده از دلخواه کنده شده رو زمین است دیگه آرام نیست این درخت که شجرت خبیست حرف خبیست که شجرت خبیست نیست توسط من فوق الارض است یعنی اوقتول عط من فوق الارض ای از روی زمین جسته گرفته کار باطل و اما حرف حق از ام نشعت گرفته البته هر که حرف میزند با دهن حرف میزند اما یه وقت از که میفهمد و میگوید یه وقت نسنجیده میگوید ذات اقدس اله به مردم جاهلی فبوش ما نسنجیده حرف میزنید ذالکم غولکم به افواهکم و الله یقول الحقه به هوای یهده سبید ادعوهم لعابائهم و عقصت اندالله و ماننده اینا بخشی مربوط مسئله خانوادگی در جریان جنگ و سلح به ماننده آن اینا چون چهار ماه به عنوان اشور و هروم از دیر زمان در بین اعراب به حرمت شناخته شده بود اینا میخواستن نسبت به اون وفادار باشن میدن برشون مشکل است این حرمت چهار ماه را به میل خود تغییر میدادن این تحریفی بود در قانون گذشتگان آیه سی و هفت سوره مورد که توبه این است اینا میخواستن چهار ماه نجنگه هر وقت سلاح به دستشون میامد طرف مقابل خلق سلاح بود و مانندان حمله میکردن میگفتن ما چهار ماه بعد نجنگیم حالا که پیر رسیدیم اون چهار ماه دیگر نمیجنگیم این چهار ماه را به میل خود تغییر میدادن این تحریفی بود در سنان گذشتگان این مربوطه به مسئله جنگ و سو در باره مسئله دامداری و حلال و حرام و گوشتها و مانندان در سوره این باره که انعام آیه سد و چهه لسه و مانندان این است و بعد این است که قُلْ عَاذَكَرِینَ حَرَّمَ عَمِلْ اُنْثَيَيْنِ doo szajī él' operi tunżin نبعون بعلم، نبعون بيعلم و سادقین صدقين آمدeste احبار، نبعون انشاق آمدان sind و مناجور ا taleه اوبراه second نیم قُلْ عَاذَكَرِینَ حَرَّمَ عَمِلْ اُنْثَيَیْنِ doom coilant ثمن، مريضن شد lis امجتمرت آل یه عَرْحَام رحوم آل انثیجیي": آمیشتمرة واضحها والweight on sounded امکندم شهده و ساکم الله به آزا بلاخره یا برهان قام کنید یا بیانی بیارید یا دلیل یا شاهد که خدا این آره حرام کرده بعد هم فرمود به این که بیایید ما برای تون مشخص بکنیم که چی حرام و چی حلال در همون سوره بارکه عن آم آیه 145 این است قل لا اجدو فی ما اوهیه ایلی محرمن علا تا منیت عمهو الا یکون میت تن اون دم و مصروحا او لحم خنزیره فه این نور ریس و محرمات دیگر هم که هرمت علیکون میت توبت دم و لحم خنزیر نتیه بو متردیه بو ما اکلست بو ما زبه علنصبو ما لمیست که رسم الله علیه و اینا را در سوره بارکه ماده تحریم کرد خب پس در جاهلیت از در عقیده مششک بودن از در سنن و رسوم مبترا به این خرافات بودن ذات اقدس اله هم در باری شرک و هم در باری این رسوم باطل از اونها برهان طلب کرد خودش مسئلی توحید را تبین کرد بر اساس وحی حلال و حرام را مشخص شد و از اونها برهان طلب کرد بعد فرمود به این که اصلا شرک برهان پذیر نیست و من یدعو مع الله الهن آخر لا برهان لهو به فنما حساب ربه این الهن آخره لا برهان لهو به این لا برهان لهو به در محل نسبه است تا صفت باشد برای الهن آخر یعنی اصلا شرک لازمه ذاتیش بی برهان است چون معدومه محص که شما نمیتوانید دلیل بر اسبات او رامو کنید همون طوری که واجب تعالی لازمه ذاتی او مبرهن بودن است برای اینکه همه جا آثار او است شرک لازمه ذاتی او بی برهان بودن است چون ممتنه است و معدوم است معدوم که دلیل بر نمیدارد و من یدعو مع الله الهن آخره کلا برهان لهو به فنما حساب ربهان درده خب حالا مشتکین دارن برهان اقام میکنن اینا دو دست هستن یه اده اکثریت دنبال روهن یه اده اقلیتی هستن که رهبرین اکثریت رو بود دارن در هر جامعه همین طور است یه وقت از کلاه ما فیل جنب نست تاب اوگل متبو فیل جنب نست یه وقت کلاه ما فیل نار است اونجا که رهبری حق باشد کلاه ما فیل جنب نست کما در نظام های الهی به اسلامی اونجا که رهبری باطل باشد در نظام های جاهلی کلاه ما فیل نار که یقدم قوم های اومل قیامه فاورده همون نار و به اصل برد المورو حالا ذات اقدسه اله از اینها برهان طلب میکند اونام برهان اقامه کردن اکثری مردم برهانشون تقلید و حفظ سنت و آثار باستانی است این میراس فرهنگی ماست این آثار باستانی ماست این سنن گذشته ماست و ماننده این نا وجد نابا علی امه و این نال آخاره مقتدون این نال آخاره مقتدون و ماننده این حرف اکثری اون خب اقلی اینها که جز محققین اینها هستن و اکثری به دنبال این اقلی ها حرکت میکنن اونا عرفشون چیه اون حرف های اونا رم زیاد تقبیل سیلا در قرآن کریم نمکد و اقتام کن چون اکثری حرفشون اکثر است مسئله تقلید و سنت های باطری در قرآن کریم زیاد آمده که فرمود هر وقت از اینا سآل بکنیم اینا جواب بدن که این نا وجد نابا نال آمده این حرف زیاد است چون گویندگان این حرف هم زیاد است اما چون محققین و مطبوعان کمن حرف های اونا هم کم است اون در بخش از آیات قرآن کریم است نزیر اون چه که در آیه 148 سوره انبارکه انعام است اونا حرفشون اینه که خدا هست خدا را قبول داده خدا قادر هست آسمان زمین را او خلق کرده مرگ و حیات هم به اصل خوست و کل نظام را او میگرداند او عربت رب العالمین است اما امور جزیر عربه به متفرق میگرداند برای دریا رب بیست برای سهره ی رب بیست برای انسان ی رب بیست برای حیوان ی رب بیست برای ستاره ی رب بیست و اون که مدیر کل این خانواده است که رب العرباز اون خدا است اون که رب العالمین است اون خدا است اما برای این امور جزی عربه به متفرقون سمتی دارن و این عربه به جزیر هم که میپرستن برای اینکه این عربه به جزیر این ها را به رب العرباب و رب العالمین نزدیک کنند میگن خدا هست قیامت را منکرند وحی و نبوبست را منکرند در اصل خدا و ربوبیت مسلغه خدا و قدرت خدا را هم قبول دارند میگن اگر این کاری که ماها میکنیم خواه در بخش اقیده و اصول خواه در بخش احکام و فروع اینا خدا پسنده باشد خب خدا میخواد جلوشه بگیرد اینجاست که بین تکبین و تشریح حرد کردن آیه 148 سوره امبارکه ان آمین است سیغو لولدین اشرکو لو شااللهو ما اشرکنا ولا آباؤنا ولا حرمنا من شیع اینا به پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم گفتن که شما مرتب درباره اقیده ما و درباره سنن و رسوم ما اعتراض دارید ما یه اقیده داریم شیرک است که بطهاره میپرستیم یه سنن و رسومی داریم که جزئیات شما میدانید در مسئله خانوادگی زهار برای ما حرمت آور است هر زن خوندن برای ما نسب آور است از در سره و جنگ نسیع برای ما قانونی است از در دامداری این گونه از تحریم بهیره و سائبه و وسیله و هم برای ما حرمت آور است همه اینها رو میدانید ولی اگر خدا نمیخواست هم جلو شیرک را میگرد هم جلو این تحریمها را سیغو لولدین اشتکو لو شااللهو ما اشتکنا ولا آباؤنا این مربوط به عقیده ولا حرمنا من شه این مربوط به رسوم و عادات ما تو چی میگی؟ اونگاه ذات اغلیسی الافبوت کذارکه کذبال لذیره من قبله متا زاغ و بحثنا گل حل عینکم منعلمن فتوخور جوهولنا شما این حرف را طبق برهان میگید دلیل تو نقام میکنید شما دارید به تشیع و تطمین خلص میکنید خدا اگر جروی کفر هر کافری بگیرد که میشه جبر جروی اسیان هر آسی را بگیرد که میشه جبر میخواید خدا یه آلمی داشته باشد که درش کفر اسیان نباشد آلم فرشته ها اینچه این نست بهش اینچه این نست از این عوالم خدا زیاد دارد میخواید بشر باشد رو زمین زندگی کنند تو آلای ماده زندگی کنند ولی اصلا گناه نکنند این که دیگه حیوان مرکب از شهوت و غزب و اینا نیست خدا جروی اینا را بگیرد این که با اختیار و آزادی این ها موافق نیست شما کرا بین تشکیه و تکمین خلص میکنید اگر میخواید بگید تشکیه نگرفته کدوم پیغمبر آمده یه کتاب آسمانی بیارید دیگر یه کتاب آسمانی بیارید که این حرف ها را تصحیح کنند اگر میگید خدا قدرت دارد جروی ما را کرا نگرفته خب همون خدایی که قدرت دارد شما را آزاد آفرید نظام نظام آزادیست تا انسان آزمون بشود شما کرا بین تکمین و تشکیه خلص میکنید خب از هر کسی تو عالم معصیت موند حتی در جاهلیت شما بالاخره قارتگریده که بد میدونید ولی در داخله خودتون با کسی که هم پیمان شدید قارتگریده بد میدونید اگر کسی نقضه احت کرد بر اساس قد افلحل یومان استعلا قلدوری او را تحری کرد که قارتگری کند خب او هم میتواند بگوید که لوشا ادلاهو ما اشتکنا بلا حرم نا بلا فعال اصاینا بلا کفرنا چرغور مزمون میدانید بنابراین حرف را یا باید برهان عقلی اثبات کند اون در مسئله توحید و شیر یا باید وحی آسمانی تصویب کند یه کتاب آسمانی بیارید بالاخره یا عقل یا نقل عقل و نقل دوتایی دین را میسازند شما باید مستحضر باشید که هرگز عقل در مقابل دین نیست عقل در مقابل نقل است گاهی معاذ الله میگوین دین نمیتواند مدیر جامعه باشد دین نمیتواند برنامه های زندگی را تنظیم بکند دین فقط عرضش ها را میگوین اون عقل است که این کارها را دارد مگر عقل غیر از دین است مگر دین ما روی این چهار منبع اصوار نیست الکتاب از سنه العقل الاجمان عقل در مقابل دین نیست عقل در مقابل نقل است مجموع عقل و نقل دوباله ی جامعه متدینه حالا اگر یه برهان عقلی قام شد برای این که خیانتی در امانت حرام است ما حتما محتاجیم ببینیم که زراره در اینجا چه روایت از امام صادق صلی اللہ علیه و سلام نقل کرده نه همین برهان عقلی برای حرومت مزمون بودن خیانت کافی است و اگر کسی خیانت کرد در قیامت به جهنم می روید همین دلیل شرعی است وجوب عدل این است حرومت ظلم این است وجوب رد امانت این است حرومت خیانت این است وجوب کذب این است بسیار از این که را عقل فتوان می دهد عقل در مقابل نقل است نه عقل در مقابل دین حالا اگر چیزی را عقل مردم می فهمد به شارع مقدس او را بلو با سکوت امزا کرده است این مجموع می شود دین نباید گفت که دین برای عرضش هاست و اداره امور و برنامه ریزی به دست عقل است و اقلا با این کار را انجام بدن این نشناختن دین است که از شهار منبع تقضیه می کند بر حقیقه دست منبع تقضیه می کند چون اجماع به سنت برمی گده اجماع پای گذار دین نیست عقل یه مقدار از مسئول را می فهمد در اونجا نقشی ندارد مستمع خوب است یه مقدار از اصول است که رهابرد خود عقل است عقل فتوه می دهد و این است که خود دین فبود عقل حجت الهی است اینه لله علن ناس حجت این و از تقدیر انبیاه الهی امومن وجود مورد پیغمبر علیه و سلام خصوصا بینا فبودن به این که ایتونیم به کتاب من قبلها و اطالت من علم این کتاب سادقیم خب اگر راست می گید یه نشانه علمی یه صحیفه است اگر خدا گفت خدا از راه وحی می گفت شما که وحی را منکرید شما که نبوبت را تشریح را وحی را رسالت را ولایت را این امور را منکرید از کجا خدا به شما گفت چی حلاله چی حرام این خلط است بین تکمین و تشریح شما اگر ببینید هر کسی هر کاری کرد خدا پسند است خب از اون روزی هم که به سر شما قارتگری را تحمیل کردن هم بگید خدا پسند است چرا اون روز فریادتون بر می آن معلوم می شود قلدوری آزادانه در نظام تکمین ره هاست اما در نظام تشریح محرم است شرک این چنین است خب هر کسی می تواند ملحد باشد یا موحد هر کسی می تواند بدعت بگذارد یا متعبد باشد هر دوره آزاد گذاشته اما در نظام تشریح راه بسته است مردم بندن احدی حق ندارد و که بگوید چقدر این قرآن نورانی است او اگر با اراده تکبینی می خواست همه شما را هدایت کند می کرد ولی اون فایده نداشت این با اراده تکبینی شما را آزاد گذاشته با اراده تشریح از شما ایمان تشریحه تلپ کرده در چند جای قرآن ذات اقدس افمود خب اگر خدا می خواست همه مؤمن می شدن او فایده نداشت دو جور خدا می خواهد ولی اون جور برای جامعه انسانی زودمند نیست یکی این که همه اینها را فرشته کند خب کرد از این قبیل موجودات و مای عالم جنوب دارد بکه الله و خدا زیاد دارد یکی این که اینها در حالی که انسانن موجوده ارزین دارد شهوت و غذبن ملجهشون بکند به ایمان اما خب سودی ندارد قول ولی الله الهجت البالغتو فنو شاء لحداکو مجمعین ولی که نخواست شما را آزاد گذاشت فاید من شافل یومن و شافل یکفر تا رو انتخاب آزاد انسان به جایی برسد چرا بین تکبیر و تشریف قلب بکنید هر جا سخن محققین است حاسق محققان است که بین تشریف و تکبیر خلب نکنید هر جا سخن اکثری دنبال روی آثار باستانی پرست است اونجا تقلید را نکوهش میکنند فبود آخه نیاکانتون هیچند ای وقت آدم خودش نمیداند از یه آلمی استفاده میکنند ای وقت نمیداند و نمیپرسد فبود این نیاکانتون نه آلم بودن نه مهددی نه خودشون چیز میفهمدن نه از چیز فهماش حال بیکردن اولوکان آباؤهب لا یعلبون شیعن یک ولا یحتدون دو بلاخره یه دلعرزها باید به ذات برسه انسان یا خودش مستقیمن باید از آلم بپرسه یا از کسی بپرسه که او از آلم پرسیده است که بلاخره به آلم ختم بشه که تقلید تقلید جاهل از آلم باشه نه جاهل از جاهل فبود این نیاکانتون نه آلم هست نه از علما پرسیدن خب چرا افایل نوشت بدید اولوکان آباؤهب لا یعلبون شیعن که این نکره لرسیاغ نفی است اما داخل اینو هیچی نخوندن چیزی بلد نیستن شما چرا از جاهل ها تقلید میکنید اینانه تنها خودشون بلد نیستن از اون بلد ها هم سؤال نکردن ولا یحتدون این گروه که به همه اون آثار باستانی اکتفا میکنن با گروهی که به علوم مادی بسنده میکنن هر دو زیر مجموعه اون عنوان سوره مبارکه قافران که فرهو به ما انده هم منال علم خواه علم جدید و پیشرفته سنعتی باشد خواه نیاکان پرستی به ما انده اون باشد که در سوره مبارکه قافر این چی ای آمده است که اگر از اونا سؤال بکنیم به معارف الهی تندر بدید و چرا تندر نمیدید فرهو به ما انده هم منال علم چه علمهای مادی پیشرفته و چه همین خرافات گذشته و سنن گذشته بنابراین گاهی هم هست که انسان جاهلانه زندگی میکنند آلم هست ولی جاهلانه زندگی میکنند مثل که آلمی از آلم تقلید بکنند خب اگر این که میگن تقلید مشتهد از مشتهد حرام هست برای همین جهت هست دیگر ذات اقبیس علاقه شما تی داد قدرت استنباد داد استقلال فکری داد خب چرا در کنار صفر دیگری جاهل از جاهل تقلید بکند حرام هست آلم حرف آلم گوش بدد حرام هست اون برای پیروی بی جا باید پیرویش به جا باشد این پیرویه ها را جا به جا کرده هست و این یکی که آلم از آلم تقلید بکند بنابراین استقلال خود را از دست داد خب تو چه دارای قدرت استنبادی خدا این ت را به تو داد حق ندارد حرف دیگری گوش بدی دین نمی گوید حرف کسی را همیشه گوش بده گاهی می گوید اصلا گوش نده گاهی می گوید حرف دانشمندان را گوش بده خب فقط تقلید آلم از آلم حرام تقلید جاهل از جاهل حرام تقلید آلم از جاهل که عوام ها علمارا بگردونن این حرام فقط تقلید جاهل از آلم از که به جاست فرمود اگه اونها آلم بودن این تقلید آلمه جاهل از آلم بود یا آلم نبودن ولی از علما سآل کردن باز تقلید معلواسته بود در حقیقت مثل کسی که حرف مسئله گو را گوش می دهد خب مسئله گو بالاخره مسئله را از روی رساله یه آلم مرجع دینی می گوید دیگر یک گوش دادن به جاییست فرمود نیاکانتون اون بودن نیست بخش از اینا در سوره مبارکه یونس هم آمده است که اونجا هم مسئله حرام و حلال را ذهه کرد آیه پنجاه نوع سوره مبارکه یونس این است شما که وحی را منکرید می شه افترا افترا برای کسی که منکره وحی است از همین راه نشعت می گرد که بین تشکیب تکمین خلص می کند اینا که منکره وحی و شریعت و رسالت و نبوبت و بلایتن می گن این گفته خداست یعنی تکمینا خدا را امزا کرده نه این که خدای پیانبری پرستاده چون اینا منبوبت و آنبار منکرند می گن اگر بنا شد کسی از طرف خدا بیاید