شده پیچیده تر شده و متنوه و متفابط شده اگر اون قسمت رو مراقبت بکنیم در این قسمت آسیب هامون کمتر میشه البته طبیعی دستگاه تعلیم تربیت رسانه ها اینا خیلی نخش دارن حالا جریان نفوز خیلی جریان مفصلیه برحال این کلیاتی بود که من عرض کردم و از خدای متعال میخواهیم که خدای همه ما رو از نفوز شیاطین جنی و انسی و نظام سلطه و تاغوت محافظت بفرمیم انشاءالله خیلی ممنونم از توضیحات شما جناب استاد لکسی همچنان ما رو همراهی بفرمید تو ایران منی جانم فدایت تو خاک لاله ها من خاک پایت تو داری ریش در سجاد دیگه عشق به جان میخانمت تا بینهایت چی بودن؟ خیلی مهمه یعنی میگیم مخالف بودن با امام در چی مثلا؟ اگر از موافقت صحبت میکنیم در چی؟ اگر از مخالفت صحبت میکنیم در چی؟ این خیلی مهمه یعنی معنای این کلمات مهمه مثلا اگه بحث انقلاب باشه که احتمالا منظور انقلاب هست چون یه بحث هایی تو این فضا تو جامعه ما مطرح شد یعنی آیا امام رحبتو لاله که انقلاب رو رهبری کردن و مردم هم میلیونی به سحنه آمدن گروه های مختلف آیا حوزه علمیه هم به سحنه آمد؟ آیا مراجع معزم تقلید به سحنه آمدن؟ آیا علمای بلاد به سحنه آمدن؟ یا نه؟ این چجوری بوده مثلا؟ مردمی هم در اینکنه ها مردم بودن یا نه؟ مثلا حوزه علمی نجف به سحنه آمد این چجوری بود؟ خب این راهش مشاهده هست دیگه یعنی بهترین راهش مشاهده هست یعنی ما بریم به تاریخ مراجعه بکنیم از اون دوره اگه فیلم هایی داریم اطلاعیه هایی داریم بیانیه هایی داریم ایناست دیگه یعنی راهش جناب آقای مومنی تخیل نیست یک کسی یه تخیلی بکنه بعد یه ادعایی بکنه الان هنوز هستن افرادی که سنشون به گونه هست که اینا میتونن خاطرات خودشون رو بر ما بگن از حضور علما و بزرگان شهرهای مختلف در انقلاب تو همین قوم توی تهران خب اون چه که سحنه انقلاب به ما میگه اون چه که استقبالهایی که از امام شد بر ما نشون میده حتی قبل از اون مثلا از اول دههی چهل حتی قبل ترش بریم نحظت ملی شدن سنت نفت خب در نحظت سنت ملی شدن سنت نفت خب بزرگان جلودار بودن مثلا مرحوم های تلهای کاشانی و نواب صفوی که خب جریان یعنی فدایان اسلامین ها اما اون زمان هم که بزرگ مذهبی ما مرحوم های تلهای وزمای بروجیردی رحمت الله علیه بود همه اتفاق دارن که ایشون فرموده بودن کسی حق مخالفت با نحظت ملی شدن سنت نفت را ندارد ما نمیخواییم مخالف این عمر باشیم خب اما در موافقت خب درجاتی داشتن یکی کسی مثل های تلهای کاشانی داره رحبری میکنه یک سانی هم ممکن بود در حد یه اطلاعیه یا نه سکوت بکنن مثل امرهایی چیزی خاصی که مثل های اقای کاشانی باشه مثلا نداشته باشه ما میدونیم وقتی در قیام پونزده خورداد که مردم برای چی قیام کردن چون رژیم امام رو دستگیر کرده بود و زندانی کرده بود مردم قیام کردن علمای بلاد میبینیم قیام میکنن میان تهران خلاصه و نهایتا امام آزاد میشه خب تو ایام انقلاب ما میبینیم که مراجعی که داریم یعنی از مراجع تا علمای بلاد میبینیم همه در صفوف راپمایی ها هستن اطلاعیه میدن شما مثلا مرحوم آیت الله عظماء مرحشی نجف مرحوم مثلا آیت الله عظماء گل پایگانی یعنی این مراجعی که بودن شما مثلا حتی من از نجف میخوام مثال بزنم چون در مورد مرحوم مثلا آیت الله عظماء خوی رحمت الله علی کاهی بعضی بحث ها مطرح میشه خب شاهد مثال خیلی خیلی مهمش بحث دفاع مقدسه مرحوم آیت الله عظماء خوی در عراق بود دیگه رژیم بعثی هم به ایشون هر فشاری میتونست بیار آورد هر کاری میتونست انجام بده انجام داد که ایشون یه جملهی در تضعیف جمهوری اسلامی بگه اما فتوای سریح مرحوم آیت الله عظماء خوی رحمت الله علی این بود که تضعیف جمهوری اسلامی ایران حرام است ولی بعضی وقتا مثلا افراد یه چیزهایی میگن مثلا یه حرف هایی میزنن مثلا که خلاف باقیاتی بوده که وجود داشتی ها کسی مثل مرحوم آیت الله شهید سید محمد باقر صدر که قیام میکنه اقدام میکنه رژیم دستگیرش با اینکه ایرانی هم نیست یک مرجع عراقی هست ولی ایشون رو به شهادت میرسونه خاهرش شهیده انتل هدا صدر رو به شهادت میرسونه پس در اصل جریان انقلاب در اصل همراهیه با امام برای نفی رژیم تاغوتی و اینکه به هر حال تاغوت ساقید شد امریکا برمان قدرت استکباری از ایران خارج شد در اصل این ماجرا ما یک مخالفتی که قابل مثلا اشاره باشه قابل توجه باشه بگیم یک جریانی بود از نیروهای مذهبی حتی بعضی از جریاناتی که ما میگیم که اونها در تحلیلهای امیق خودمون میگیم که اونا قایدتا نمیتونستن با انقلاب همراهی بکنن میبینیم اونا ولی به ظاهر همراهی کردن من میتونم بزنم به انجامه نوجتیه مثال بزنم انجامه نوجتیه البته گروه های مختلفی داشت خیلی ها هم انقلابی بودن و در جریان انقلاب هم همراه انقلاب شدن اصلا از انجامه نوجتیه آمدن بیرون اما انجامه نوجتیه همون زمان و بعدها همشه میتونن همه هم همراه بودیم بله چه قبل از انقلاب چه پس از انقلاب اختلاف و اختلافاتی بر سر روش ها و شیوه ها و مسادیق قایی بروز می کرده بسر اصل حرکت انقلاب تقریبا میشه گفت اموم علم ها چه در نجفت چه در قوم و حتی در مشهد و جای دیگه همراه بودن و بیانی میدادن حتی آیت الله خویی که الان بردید من جالبه در تاریخی من جامعه استاد علا رقم این که متصفانه بعضی ها الان تخریب میکنن چرا آیت الله خویی رو اتباعا خیلی چرا انقلابی بودنشون بیانی هایی که همون تقریبا تا سال 57-58 از آیت خویی سادر شده رو من یه مروری کردم که چقدر ایشون با امام با انقلاب و حتی با جمهوری اسلامی بیانی دارن که مردم به جمهوری اسلامی هم رای بودن و نشون میده که علم ها خلصه همه همراه این ماجره بودن اما در مسادیق و مسائل و نحوه اقدام خب بله اختلافات طبیعیه چرا برای اینکه گاهی ما انتظار اینطوری داریم مثلا میخواییم اینجوری بگیم یعنی اگه سال رو من یه جور دیگه مطرح کنم آیا همه مثلا علم ها به بزرگان مثل امام بودن خب معلومه که بازوخی نکه خیلی امام یک عالم فعالی هست که خب خیلی از زمان خودش جلو هست خیلی به لحاظ بینش سیاسی و بسیرت سیاسی جلو هست و خیلی مسائلی دیگه که حالا واقعا امام جز استثناعات هست جناب آی مومنی مثلا اینطور نیست که ما بگیم خب حال ما مثلا حوضه علمیه ما همینجوری داره امام تربیت میکنه که ببینید؟ بله حالا امام که جای خود دارد مثلا بگیم حوضه علمیه ما همینجوری مثلا داره متحری تربیت میکنه آقا اینجوری نیست متحری ها تعدادشون کمه امام خومینی ها تعدادشون خیلی خیلی خیلی کمه باز یعنی متحری کیه شاگرد امامه؟ بله وقتی متحری راجع به امام حرف میزنه شما نگاه کنید چجوری داره حرف میزنه؟ با چه عظمتی از امام یاد میکنه؟ پس یه وقت ما میخواییم از فاصله ها صحبت بکنیم از تفاوت فهم ها و بینش ها صحبت بکنیم خب این امره خیلی روشنیه یا مثلا بعدها یا حتی تا امروز ببینید گاهی که مثلا از مخالفت یک آلم صحبت میشه این چند جوره دیگه متنوه یاخت یک کسی دیگه دوچار ریزش شده مثلا یعنی اخره در طول تاریخ اینها بودن که در قرآن کریم از آلم یاد میکنه که دوچار لغزش و سقوط شد و اونجا یه تعبیری داره که بعضیها این تعبیر فعتبه و شیطان رو که راجع به بلهم با او را آمده میگن یعنی شیطان شد شاگردش شیطان گاهد تو خیلی دیگه اصلا بازی هم البته جوره دیگری فعتبه و شیطان رو منا کردن برحال میخوام بگم که این طور نیست که اگر کسی آلم دین شد دیگه دوچار لغزش نشد نه ممکنه که یا نه ممکنه که اختلاف که این دومی مثلا بیشتره یه وقت طرف میگه که آقا ما فاصله داریم میگیریم از عرضش ها مثلا یعنی مخالفت از این جنسه ممکنه یه جا با یه فرمانداری با یه استانداری با یه وزیری با یه رئیس جمهوری طرف اختلاف نظر پیدا کنه سر این که ما داریم از آرمان های انقلاب اسلامی فاصله میگیریم چونکه شما اینو اگر نگاه کنید دوی خود حشدار های امام هم هست دوی خود فرمشات مقام مزدم رهبری هم هست پیوسته ایشون حشدار میدن توجه میدن آه حواستون باشه ما الان تو بحث ادالت باید بیشتر سرمایه گذاری بکنیم تو ادالت هنوز اونجوری که میخواستیم نیست قدم های خیلی خوبی برداشتیم ولی کافی نیست شما بیانیه مثلا گام دوم رو ببینید این بیانیه گام دوم چی داره میگه میگه آقا یه گام تا حالا آمدیم بله حالا نوبت اینه که گام دوم رو انشالله جدیدتر برداریم درسته پس به طور خلاصه میتونیم بگیم که ما حتی جریانات غیر اسلامی یعنی انقلاب اسلامی توی ایران معاصر ما و بلکه ایران ما یه حرکت شگفتی آفرین یه که همه همراه میشن و همسو میشن یعنی میبینی که اون گروه و گروهک و جریانی که اصلا اسلام رو قبول نداریم اینقدر اسلام اینجا پررنگ وارده میدان شده مثلا حزب تو ده میگه که آه ما مسلمانیم ما انقلاب اسلامی رو قبول داریم ما هم همراه حرکت مدوم ایران هست یعنی انقدر اینجا بحث دین و رهبری دینی و حضور مساجد متدینین مومنین پررنگ و غلیز هست که اونایی هم که میگم حتی ما به لازه اطلاعات و بعد هم که معلوم شد که اینا حتی اعتقادی هم نداشتن ولی آیه قرآن میخوندن نمیدونم کتاب های اسلامی سعی میکردن بنویسن و سعی میکردن اون آراء غیر دینی خودشون رو براش یه توجیه دینی پیدا کنن که بحث التقاط اون زمان مطرح شده بود پس این صحبت هایی که گاهی بشه یا حرف هایی که افراد میزنن این ها مخالف داده های تاریخی و بلکه مشاهدات تاریخی خود ما هست از سحنه ها و جریانات انقلاب بسیار خوب خیلی ممنونم از توضیحات جنب استرالکسایی جادر یاد کنیم از همه شهده شهده انقلاب اسلامی دفاع مقدس تا به امروز مخصوصا شهده طلاب روحانیت و علماءی که در این راه متعمل در واقع سختی شدن شکنجه تحبید و در نهایت شهادت روی همه اونها شاد باشه برنامه همچنان ادامه داره با ما باشید همین روحانیتیم بودم که از اسفحان و حمدلال زمان رزاخان مجتمع شدن بر زد رزاخان و همین روحانیتیم بودن که از آزربایجان قیام کردن و همین روحانیتیم بودن که از پنده خرداد تا آخر همیها بودن که ایشک نفس نمی کشید با دیگرش نجید صدا در این مورد فریاد می زند و در این دو سال آخر از روحانیتیم مطلب شروع شد اینها بودن که مردم را به کچه و بازار پیش می دند قدر این اسلام و قدر این روحانیت بدونید شما نیمی سنید مطلب نیستید بروز اگر این طایفه کنار بذارند بعد از پنجه سال رسم و اسمی از اسلام نخواهد بود بسیار خوب خیلی ممنونم شنو بستان لکسوی از توضیحات شما و همچنین از حضور شما در برنامه پرسامان انقلاب و ممنونم از جنونده خوبی که برنامه پرسامان انقلاب رو تا به این جا دنبال کردن به 3553 پیامک بزنید سالات خودتون رو برنامه بفرستید با شما تلفون 162 تماس بگیرید روابطون می سازون 333 ما و نظرات خودتون اصلا به این برنامه با ما درمی بگذارید نشاله با شرکت شما برنامه خوبی رو تقدیمتون کنیم خدایا چنان گنسر انجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار التماس دعا خدا نگهدار ایمانی و جابدان دشمنر تو سنگ خاره این مناهدم جان من فدای خاک پاک میهنم نهره تو چون شد میشه ام دورست و نیست انگیشه ام در راه تو جیهرزشی دارم این جانه ما پایند با خاک ایران ما در راه تو جیهرزشی دارم این جانه ما پایند با خاک ایران ما آیون خانه ما سلام علیکم آیا میدونید اگه شخصی که اعمال حج رو انجام میده سعی بین صفا و مرور رو بیشتر از هفت بار انجام بده حکمش چیه؟ یادم میاد یه روز سر کلا سه درس فقه علی اکبر رستمی از همکلاسی هامون وقتی به بحث اعمال حج رسیدیم از استاد پرسید استاد ببخشید اگه کسی ندونه که تعداد رفت و برگشت بین صفا و مرور هفت باره و بیشتر این کار رو انجام بده حجش باطل میشه؟ آجقای برزگری هم گفتن آقا علی اکبر الان فتوى و نظر رهبری توی ذهنم هست که برات بگم پاسخ حضرت آقا به این سوال اینه که سعی چنین شخصی صحیحه و اشکالی نداره پس طبیعتاً حجش هم درسته پس مقلدهای رهبری بدونن که اگر در اعمال حج شخصی به خاطر ندونستن تعداد رفت و برگشت بین صفا و مرور بیشتر از هفت بار بره و برگرده سعی که انجام داده صحیحه و اشکالی نداره ارادتمند محمد صلی علی محمد و علی محمد صلی علی سیدنا محمد و علی محمد دست ساغیش و سر خمر و بشود جز محمد هیچ کس انجام نبود جامعان او این را و سی راوب کرد دست جمالش خیش را بیتاوب کرد موج زلف مستقاو را و تاوب داد زلف قاورت قیلتش را و تاوب داد هر پیه احمد علی او مدفدید هر کف او بود میزان و حدید موز زلف مستقاو را و تاوب داد او الاجب بین روح حق راو در دو جسم هر دویچ معنی ولی چندر دو اسم در حقیقت هر دویچ آقینه اند یک زبانو یک دلو یک سینه اند یک نظر پر پرده نبی پاش کن تاوب گیسوی قلم راو پاش کن آفرین گو پنجه معمار راو تاون و مودد بر تو این اسرار راو پاش میگوید به مولو و قلم از وجود چارده بی بیش و جم چارده آه پلک پرباز کن چارده پرشید هستی ساز کن چارده پرباز در هفت آسمان هر یکی رنگین تر از رنگین کمان چارده دلیاز در بادا اومده چارده خزر به امداد اومده چارده کنعونی یوسف کمار چارده موسا به سینه و کمار چارده نوه به دریا متصل چارده روح جدا از آب و گل چارده دریا مرباوری جوش چارده سیل سراپاو در خروش چارده گنجینه علم لدن چارده شمشیر پولا داب کن چارده سر چارده سردار دین چارده تفسیر قرآن مبین چارده پرباره افروخته چارده شم استرافا و سوخته چارده سرمست بیجا و مستبوه چور انوش از باده اصراره هور چارده میخوره ساقی شده بچه رب بگشته و باقی شده چارده منصور منصور آمده کلهم نورن علا نور آمده آفرینش بر مدار عشق بود مصطفیٰ آو این دار عشق بود میمه او شد مرکز پرگار عشق در تجلیل بر سر بازار عشق تا قلم بر حلقه سود اچتسید شد علم نش رخ لکست رک پدید تا طریق عشق بازی راون بشد پا فروغ سرفراوزی راون بشد یا یقین عشق بازان راون گاشد خلق عالم بیش از این یاراون نداشت بسته هد تاوخشت در این داره باشد که آدم راون نهاد هر زبانش نام خاتم راون نهاد نام احمد نام جمله انبیاست چون که سر آمد نبت هم پیش ماست از مناره پنج نوبت فرخروش نام احمد با علی آید بگوش روز و شب گوین به آبای جلی اکفیانی یا محمد یا علی روشنایی و معرفه ر主یح응 یعنیه از آمایش ن coûّت slips آسیب و نوصید ساعت پنج و چهلو پنج دقیقه صبح چمدان آماده بود گذرنامه روی میز بود تلفون همراهش رو چند بار چک کرده بود تا مطمئن شدن پرواز لقب نشده داخل تاکسی فقط سکوت بود نه چیزی گفت نراننده پرسید ولی وقتی رسید جلوی فرودگاه فقط نگاه کرد پیاده نشد در را باز کرد دوباره در را بست گفت برویم خانه گاهی اوقات رفتن فقط یک تصمیم نیست گاهی نرفتن یک انتخاب است انتخاب که در دل آن هزار اماو و تردید نهفته است و کسی که میتواند چنین انتخاب کند در این لحظه دقیقا نمیداند چرا فقط میداند که هنوز باید بماند این فقط داستان یک نفر نیست در واقع در سالهای اخیر شماره بسیاری از پزشکان پرستاران و متخصصان ایرانی که سالها در خارج از کشور فعالیت کردن تصمیم گرفتن به خانه برگردن یا دیگر کمتر تصمیم به محاجرت داشته باشن پدیدهی که این روزها بیشتر از هر زمان دیگری در حال گسترش است محاجرت مکوس است این بنده با افتخار محاجر هستن به ایران من بر نگشتم من آمدم اونو خب چیز خوبی بود کار خوبی بود هم از شغلم راضی بودم هم از همکارام هم یه خونه قشنگی داشتیم کنار دریاچه تازه کنار مسجدم بود میرفتم اونجا مقربه اشام هم میخوندم یعنی از اونجا حتم مشکلی نداشتیم هر روز هم میرخدم سرکار میبنم حقوق خوبی هم داشتیم یعنی اصلا توی امزان هیچ مشکلی نداشتیم خب قدم بعدی چیه؟ قدم بعدی چی بود؟ اینه که به خودم فکر کردم گفتم خب همین مسیر رو من ادامه بدم چه اتفاقی بود؟ اگر من همین مسیر رو ادامه بدم بعدش یه کمی حقوق هم بیشتر میشه بعدش ماشین هم شیکتر میشه یه ذره خونم بزرگتر میشه بعدش دوره این سیکت خودشو تیمی کنه و بعدش میمیرم خب این که زندگی بدی نیست ولی آدم باید زندگیشو خیلی هدف بزرگتری داشته باشه سی امریکا من داشتم یک محصول میساختم ولی وقتی در ایران هستم دارم یک کشور میسازم و اینا اصلا قابل مقایسه با همدیگه نیستن محصول ساختم بر مقابل کشور ساختم حالا هر چقدر سختی و چیزای دیگه و چالش هایی که اینجا هستش اگر آدم با این هدفش نگاه بکنه از کل اون چالش ها لذت میداره آقای دکتر بهادرانی اقتصادان و استاد دانشگاه بازگشت مهاجران ایرانی به کشور دلائل متقاوتی میتونه داشته باشه اولین اولین اولین مطلب این هستش که عرضش های زندگی در ایران با خارج متفاوته مثلا برای شخصی زندگی در کنار پدر مادر، اقوام و دوستانش بسیار مهمه در حال که وقتی مهاجرات میکنه این شراحت رو از دست میده و تنهایی رو به شدت حس میکنه بنابراین نمیتونه این وضعیت رو تحمل بکنه و برمیگرده دومین دلیل وضعیت افرادی که تلاش کردن به یک موقعیت شغلی و مالی خوبی در کشور رسیدن اینا وقتی میرن به خارج از کشور موقعیت شغلیشون رو نمیتونن همانند ایران به دست بیارن در نتیجه بایستی از صفر شروع بکنن که براشون بسیار مشکل و غیرانیده هستن ممکن هستن مطلب بعدی برای افراد عادیست که معمولا در ایران کار راحتی دارن در کارخونجاز و ادارات کار میکنن یکی دو ساعت بیشتر کار مفید انجام نمیدن در حالی که در خارج از کشور شراعت بگونه نیست بایستی حتی اقل سه برابر ایران کار مفید انجام بدن و خب این سختی خاص خودشونه که افراد عادت به این کار ندارن به نوبری نمیتونن تحمل بکنن و اطاعه بودن در خارج رو به لغاش میبخشن و به ایران برمیگن پرستار بیمارستان شای پیشتی هستن 23 سال سابقی خدمت در مورد محاجرات خب به طب هر کسی حالی توی یکی کاری ما فکر بهش خیلی کرده بلی خب بعضی باقی براش اقدام کردن بعضی اقدام نکردن بلی خب براش اقدام نکردن من خودم خیلی بهش فکر کردم بلی به هر حال یه سری مبانه یا یه سری وابستگیه هستش که مانع از این شد که هستم بخوام این فکرم رو به مرحله عمل برسونم یکی از چیزای اینه که خب به هر حال من تحصیل کرده توی کشور خودم هستم توی کشور خودم کارا میشون کردم و به هر حال وظیفه من خیلی مدرستانی به معلوم کشور خودم هستش یعنی اولویت اولا خود ایران هست بسیار واقعی نانایش رو بخوام بگم و درستش رو بخوام بگم چون به هر حال برای تحصیل من دولت حزینه خیلی زیادی داده دیگه و درستش هم اینه که زمانی که خب پر من تو مرحله یه روشت بودم و به هر حال به یه روشتی رسیدم الان موقع بهر ورداری از منه در واقع باید بتونه از من استفاده بکنه دیگه یعنی در واقع دوسر سود من تحصیلات رو انجام بردم و در ازای شده باید خدمات رو به کشور خودم و مردم خودم بدم من مصبیه هم کاشناسی گوشبری پنج سال سال باید کار در حال حاضرم مداریک زبانم رو میگیرم و فیلم گویم تنها مشکل هم همین مداریک زبان باشه چون همه کارمون کردم مداریکم آماده است ترجمه شده همه کارمون کردم یک مرحله دیگه آزما زبان دادم ولی خب باید یه مختب بالاتر آزمون بدم جدای شرایط شغلی برای حالا کادر درمان شرایط شغلی سختشون و حقوق پایین حالا مشکلاتی که دارند این هم واقعا چیز کم نیستم و خیلی مهم من ولی خب شرایط اجتماعی هم برای من که به این فکر بیفتم حالا خیلی از مسئله اجتماعی دیگه ولی خب شاید اگه اگه اوزای شغل ما توی خود کشورمون بهتر بود مادم فکر کمتر به مهاجرت میکرد پاهرمون جفتشون متخصص هم اونام به فکر رفتن هم خیلی از دوستای دیگه هم مونم به فکر رفتن من فکر نمی کنم اگه منظورتون اینه که کم نشده از درچیدی که من دارم میبینم از زمانی که دانشتی بودم تو هلان اتفاقا به نظرم هر روز اتفاقا اون روز به روز داره زیادتر میشه حالا هم به خاطر این که خود شغل ما هم به نوع خودش یک پوانه برای رفتن میگیم که قدر ما رو شد میتونیم بهتر بدونم خانم دکتر هیدری روانشناس در مورد بحث مهاجرت معکوس که این روزها مطرح میشه و در برخی موارد ما شاهده این هستیم که پرستاران یا برخی از پزشکان به کشبر بر میگردن و ما این پدیده رو شاهده میکنیم که یک مهاجرت معکوس داره اتفاق میفته علاله متفاوتی رو میتونیم اشاره کنیم یکی از مهمترین موضوعات احساس تعلق و حوویت فرهنگی ملی هست یعنی خیلی از افرادی که در یک کشبر دیگه زندگی میکنن متوجه خلع عمیق در ارتباطات انسانی فرهنگی بومی و عرضش های معنوی میشن که در اون محیط جدید پیدا نمی کنن پس بازگشت برای اونها به نوعی بازگشت به ریشه هاشون هست دومین موضوع معنی زندگی و هدفمندی اشتغال توی نظام های به شدت سنتی و غیر انسان مهور باعث میشه که حس خدمت واقعی و تحصیل گذاری اجتماعی رو شما پیدا نکنید و بازگشت به کشبر میتونه پیدا کردن این هستش رو ما باشه. موضوع بعدی تا حوالات داخلیه یعنی برخی سیاست های همایتی یا فرصت های نوین هرفعی ایک احساس بهبود نسبی رو به پرستاران و پزشکان میده که اونها دوست دارن برگردن به کشبر خودشون و اونجا خدمت بکنن. به این موضوع عوابت خانوادگی و مسئولیت های آتفی این که از والدین سال خورده یا فرزندانشون دور هستن یا پیونت های خانوادگی قوی رو از دست دادن هم میتونه اضافه بشه و در پایان به نظرم فرسودگی نشی از مهاجرت هم یک آمل بسیار مهمه که باید بهش توجه بکنیم توی مشغل پر استرس مثل پزشگی و پرستاری فرسودگی شغلی به شدت مشهوده و اگر این موضوع آمل مهاجرت رو به خودش اضافه بکنه احساس برگشت به کشور یکی از مهمترین احساسات درونی میشه که به صورت قوی پرستاران و پزشگان میتونن اون رو دنبال بکنن من ترجیح هم اینه جای زندگی کنم که وقتی به هم میگن مادر بزرگت داره میره بیمارستان بتونم یک ساعت بعد اونجا باشم من دارم میخواد اگه دارم داد میزنم اگه دارم دعوان میکنم به زبون فارسی این کار رو انجام دادم من اگه مسلط هر این آدم به زبون انگلیسی باشم نمیتونم با این احساسات نشون دادم که چقدر حالا بده