موسیقی موسیقی موسیقی گنج تو سینه ده اما باید که پیداش بکنی یا عمل بشه بکنیم موسیقی گنج موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی بسم الله الرحمن الرحیم سلام میکنم خدمت همه شما هم راهان عزیز همه شما هم بطنان عزیزم موسیقی بسم الله الرحمن الرحیم موسیقی تازه این برنامه هستید امیدوارم که انشالله در هر کجا که هستید در مسیر بندگی خدا دلها تون سرشار از نور ایمانه به خدای توارای و طالع و محبت احلیه وی تلیه مسلم باشه و روز افزون بر این ایمان و محبت هممون بتونیم افزایش و افزودنی داشته باشیم انشالله در خدمت شما هستیم تا انشالله و جتلستان و نسلمین استاد محمد حادی فلا با استانت از آیات قرآن کریم و روایات احلیه وی تلیه مسلم نکاتی رو در اختیار ما قرار بدن که انشالله بتونیم به قول اصطاد فلا به عمل بیاییم و در مسیر سلوک اخلاقی خودمون قدم های موفقیت هامیز و مهمی رو برداریم و بتونیم انشالله رضایل اخلاقی رو از صفحه وجودی و زندگی خودمون پاک بکنیم که جلسه گذشت اگر به ذهن مبارکتون باشه اصطاد فلا یک خوشدار مهمی رو برای ما دادن با بیان قاعده اتحاد آمل و عمل خیلی مختلف اون عملی که ما انجام میدیم و فکر میکنیم که مثلا ما همین رو انجام دادیم اون عمل این وجود ماست و بیانگر حقیقت وجود ماست. این رو بحانه کردن اصطاد فلا تا برای ما این فرمایش هزت امیر علیه السلام رو توضیح بدن که بدترین همنشین انسان یا شرطرین همنشین انسان قذب هست که باید خیلی مراقب باشیم خدا نکنه انسانی قذب در وجودش نشسته باشه و بین قذب و او اتحاد برقرار شده باشه حاجه فلا سلام میکنم خدمت شما بسم الله الرحمن الرحیم من هم خدمت شما و همه از ایزان شنونده سلام ارز میکنم در خدمتون است خواهش میکنم. حاجه جلسه گذشته در انتهای برنامه شما وقتی قبح ذاتی رو مطرح کردید در خصوص قذب که قذب به ذات قبیهه و هیچ اصلاح کننده یا هیچ خوبی نداره و چیزی نمیتونه عوضش بکنه چون به ذات قبیهه من یه سآلی به ذهنم رسید اگه از فهمید محضرت من بپرسم قذب که قبحش قبح ذاتیه و انقدر خطرناکه انقدر بده شما توی یک برنامه کمی در خصوص قذب هم مادر خدمت همراهان عزیز بودیم فهمدید که بر وجود ما لازمه باید در وجود ما باشه خب اینی که انقدر بدهه چرا در وجود ما لازمه خب اگر نباشه که ما زررها و خطرها رو چجوری دفت کنیم این که الان داریم میگیم قبح ذاتی داره راجب رزیلت قذب داریم حرف میزنیم ناظر به بیان شریف آقا امیر المومنین از قذب و شر رو اگر شر نبود که آقا امیر المومنین اگر باره قذبی حرف میزنیم که رزیلت اخلاقی به حساب میاد از جنود جهل و زیل نفس اماره و نفس اماره با جهل کار میکنه از جمعه و مشخصا با قذب و قذب قبح ذاتی داره و شره و ارز کردم که فاسد مفسد خرابه و مخرب اما با قوه قذبی یک کاری نداریم با رزیله قذب داریم سر کل نمیزنیم اصل این قوه پیشتر یاد کردیم تو بحث کلیات یک ت الهیه در صورتی که انحراف پیدا کنه و افراد پیدا کنه مزمت میشه و زیل نفس اماره اینجور در میاد اناد بفرماید اگر ذاتا این رزیلت بد نباشه چی جور در اون اتحاد آمل و عمل من رو تبدیله و خودش میکنه درست و با خودش یکی میکنه انقدر در اون شر و بدیلی قلوه داره و قوت داره خب باز هم ارائزی داشتم که به تناسب خدمتون عرض میکنم زیل هم روایت شریف آقا امیر المامنین که الغذب و شر یاد آوری عرض میکنم یاد سپاری تکرار دور نباشه دی نباشه که به جهت این که ما در جامعه خودمون به غذب مبتلاه هستیم و علویت اول ما شده ما هم رو کمک نمیکنیم که غذب رو کنار بذاریم داریم غذب رو در هم تحریک میکنیم به لطای فلیه البا هر سبت اشاره با زبان با رفتار هر سبت با واسطه بی واسطه داستان درست کردیم و خیلی هم تلق که شایسته ی جامعه دینی و ایمانی حقیقتن نیست اونم زیل سایسار سلوک و تربیت آقا امیر المامنین سلام الله علیه که فرمودن الغذب و شر به جهت اهمیت حقیقت غذب که ازش بی اطلاعیم دارم تکرار میکنم این روایات رو انشاءالله بتونیم در جان این حقیق بنیشینه و هر کس که طالبه و خواهنده است الغذب و شر شر یعنی در جوهر خودش یه نیروی منفی به حساب میاد برای همه یه وقت کسی نگه که برای فلانی شر و برای ما نیست برای همسایی از این شر بودن غذب برای همه فرد، گروه، خانواده سازمان ها و در شکل کلان انسان و کل جامعه حتی جامعه توحیدی و دینی برای ظاهر بفرمایید برای باطن برای دنیا و برای آخرت شر آخرت کی؟ فرد، گروه، خانواده ارز کردم حتی تشکیلات در زمین ها و موضوعات و روابط مختلف غذب و شر در روابط آتفی سیاسی اجتماعی، فرهنگی حتی نظامی بله غذب شر یعنی از نظر اخلاقی و سلوکی و حتی وجودی به طرف افسایش کمال و سعادت حرکت نمی کنه بلکه به طرف کاهش کمال به طرف نقص و نقصان در کمال و سعادت حرکت می کنه و معمولا به نقص و نقصان انسان بر کمال و سعادت دامن می زنه مطابق با قاعده اتحاد آمل و عمل که پیشتر ارز کردم آدم با غذب و تکرارش خود شر می شه دنبال شر دیگه نگرد آدم حسابانی نقدن خودش دم دسترین شر برای خودش برای اطرافیانش و حتی برای خدا، دین احل بیت علیه مصطلام کتاب شریف، قرآن کریم شریعت، حساب بفرماییم نمی بینه به شدت کور می شه اون حقیقت انسان در اون ارتباط و ابتلا به خشم و غذب اناد به فرمه چرز می کنم خشم و حسابانیت در سلوک دینی در سلوک امیغ شیعی یکی از مهمترین موانه در مسیر تکامل روحی به حساب می دهیم خشم روح انسان رو از مسیر حقیقت و آرامش دور نگه می داره این شالا در وحسنیه سه آثار و حواقب بیشتر و شفاف خدمتون عرض می کنم خشم روح انسان رو از اون طریق حقیقت و تو معنینه و آرامش دور می کنه وقتی فرد به خشمش تن می ده به فرمید به خشم راه می ده در واقع با اختیار خودش و با انتخاب خودش و با اراده خودش از اون جاده راست و سرات هدایت دور می شه این کسی دیگه این وسط نیست تا خودش انتخاب می کنه و در مسیر انحراف و افراد قرار می گیره این یعنی شهر انت بفهمید انحراف از سرات توحیدی یعنی شهر و این کار خشمه و خود خشمه و خود خشم انحراف و افراده خشم دشمن روح به حساب میاد اگه بهش راه بدیم تمام زهمات من رو در کسر کمالات محنوی نابود می کن ایمانمون توحیدمون قلبمون فضائلمون سبک زندگی توحیدی و بفرمایید توحید عملی و عبادی ما رو با خاک یکسان می کنید انقدر ازش بر میاد نمی دونم سنگینتن این زلزلهی که برای انسان روی کوره زمین اتفاق افتاده چند ریش داره؟ تا نخ ریش داره به شدت بالاتر که اگر در وجود انسان اتفاق بیفته تمام روزه روزگار انسان رو دنیاش رو آخرتش رو ازگردن عقیدش رو عقلش رو توحیدش رو ایمانش رو قلبش رو فضائل رو ظاهر زندگیش رو در همه موضوعات و زمینه های مختلف آوار می کنه بفرمایید با خاک یکسان می کن خشم و عصبانیت اتحاد با شر اتصال با نفوس خبیسه مرعی و نامری یک نسبت با همه آدم های عصبانی و پرخاشگر اون هم در گزار تاریخ کافیه که ما به نفس اماره مبتلا بشیم و عرض سود که به افراد و انحراف بیفتیم از جمله با غزب همین کافیه که با همه آدم هایی که در گزار تاریخ با نفس منحرف شدن به افراد و انحراف افتادن با اونها نسبت پیدا کن رو همین حسابه که آدم هایی که اهل رضا میبرن جایی که پیشتر اونایی که اهل رضا بودن اونا رو بردن دیگه یعنی محل مشترکشون جهنمه دیگه رو حساب نسبتی که پیدا میکن خیال میکنم الان اگر به نفس اماره مبتلا بشم به انحرافات و افراد در نفس اماره مبتلا بشم خیال میکنم خودم هستم و ترک و تنها گوشه ای و به خلوت رفتم و آن کار دیگر میکنم خیلی با همه آدم های رزل و رزائل در گذار تاریخ نسبت بیدا کردن خیلی تلخه خیلی تلخه که امیر المؤمنین سلام الله علیه برای ما به وقت گذاشتن جنوبت ها میکنی همه هزارات معصوم وقت گذاشتن و در این سرات حزینه دادن که من بشم در بیام ما بشیم و حقیقتن دل بخواهه الله و آل الله در بیام عنوان بعدی کلید همه بدی به حساب میاد چی؟ همین غذب عصبانیت و خشم آقا امیر المؤمنین سلام الله علیه فرمودن الغذب و مفتاح و کل شهر خشم کلید هر بدیه کل شهر یعنی همه بدیه ها یک کلید داره شاه کلید همه بدیه ها عصبانیت این جمله هم بسیار مفید و بسیار خوشداردهنده است بسیار موجوده موجوده و مفید تا بله موجوده و مفید تشبیه خشم به کلید یعنی منشم و شروع بسیاری از اعمال زشت و نپسند همین خشم خشم کلیدیه که باش میشه با هرچی که عقل و ایمان نیست دین نیست شریعت نیست این رو بفهم بله بلکه با عقل و ایمان و دین و شریعت تقابل داره میشه با غذب ارسابت با اونها نسبت پیدا کرده آدم با خشم و غذب در به همه بدیه ها رو به روی خودش باز میکنه الغذب و مفتاح و کل شر مفهوم شر این حد بفهمید تیف وسیعی از مسائل رو شامل میشه چند تا مستق براش ذکر میکنم تا بیشتر معلوم بشه که خشم و بفرماید اصابانیت کلید چیا به حساب میاد یک کلید ناسزاگوی کلید بی احترامی کلید ظلم و تعدی کلید خشونت و غتل کلید فساد و جنگ حساب بفرماید همه رزایل پیشتر گفتیم با همه اینها نسبت پیدا میکنه الغذب و مفتاح و کل شر از جمله با اینهی که عرض کردم یعنی کسی که به خشم و عصبانیت در خودش راه میده منتظر خیلی نباشه نه از درون نه از بیرون حتی از خودش انتظار خیلی نداشته باشه نه از خودش نه از دیگر خشم و غذب جنوبت و بکی عزیز یه زمین شورزاریه که لم یزره شما هرچه بزر خیرات درش بپاشید حروم میشه هیچی ده نمیاد نمیشه با خشم رزائل کاشت و فزائل دروگه امکان ندار نمیشه شر کاشت و خیر دروگه خشم و غذب یک زمین شورزاریه لم یزره بزر خیرات رو اگه درش بپاشیم همه اون خیرات هدر میرن همه اون برکات اگر بپاشیم به عنوان بزر همه هدر میرن خیراتی مثل افت کلام حقیقتن ما در اون گفتگو و هر ثبت که گفت میتونیم کلاس افت کلام رو بالا ببریم ولی ظاهرن دیر کردیم و حقیقتن گیر کردیم اشتباه فهمیدیم حقیقت حقیقت خشم و غذب رو اصرار احل بیت علیه مسلم ها و امیر المومنین رو گوش نکردیم روزگار ما این شده همینه دیگه جدایی از قرآن بلایی سر ما میاره که جدایی از احل بیت سلام الله علیه هم اجمعین هم همینطور باستکرار میکنه خیرات رو از بین میبره افت کلام اشق و محبت احیاگری و بفرمایید حتی حتی سلح و آشتی رو سر میبره و نابود میکنه و از بین میبره خیلی متشکرم چقدر بده چقدر شر این کلید هر شر از قذر پناه ببریم به خدای تواری و تالا و سعی بکنیم این کلید رو یه جایی بندزیم که اصلا دیگه هیچا داشت نکنیم همراه ما بودید از همین شما سپاسگزارم در خلوت خیال خود از خیشتن بپرس از ما رزا رزاست در این قطعه از بهشت السلام علیک یا علی ابن موسی رزا موسی رزا مرتبا اللهم صلی علی ابن موسی رزا مرتبا موسی رزا مرتبا موسی رزا مرتبا موسی رزا مرتبا موسی رزا مرتبا موسی رزا مرتبا موسی رزا مرتبا موسی رزا مرتبا موسی رزا مرتبا موسی رزا مرتبا موسی رزا مرتبا موسی رزا مرتبا موسی رزا مرتبا موسی رزا مرتبا موسی رزا مرتبا دستانی هفته یار یار یار یار یار به نام خداوند بخشنده بخشنده بخشنده مهربان لطفاً بشنبید آفتاب عمود به زمین میتابید هوا گرم بود مرد در حالی که میلنگید به سمت مرد به سمت اتاق رفت بعد زره و شمشیری رو که به دیوار نسب بود برداشت شادی توی چشماش موج میزد زن که گوشه ی حیات نشسته بود و با آسیا به دستی گندم آرد میکرد روبه مردش کرد و گفت آن زره و شمشیر را برای چه برداشته ای امر نکند حوث نبرد کرده ای امر خندید و گفت حبست که نه مشتاق جهاد شده هم زن چند موشت گندم توی آسیا بریخت و گفت مشتاق جهاد؟ معلوم از چه میگویی امر؟ مگر نمیدانی متابقه حکم سریح قرآن جهاد بر انسانهای کور و لنگ و بیمار واجب نیست امر کنار زنش نشست بعد دستی به پاش زد و گفت درست است که پایم لنگ است و از جهاد معاف شده هم اما مشتاقم که در کنار رسول خدا با کفار بجنگم مگر نمیدانی که پس از نبرد بدر ابو صوفیان برای انتقام گرفتن از مسلمانان از قبایل کنانه و سقیف کمک حاسته و سپاهی عظیم از قبایل عربیه و از قبایل عربیه و از قبایل عربیه و از قبایل عربیه اینقدر تعنی نزن هند برایم آیه یست نخان من عمرم را کردم دوست داری در بستر بمیرم بگذار بروم و این آخر عمری به فیض شهادت در کنار رسول خدا ناهل شدم هند بغز کرد و گفت آیا رفتن چهار پسرمان برای جهاد کافی نیست؟ حد دقل تو بمان عمر عمر دسته شمشی رو گرفت و به اون تکیه داد و بلند شد بعد رو به زنش هند کرد و گفت به همان دلیل که فرزندانم آرزوی سعادت عبدی و بهشت جاودان دارند برموندیم نیست چنین آرزویی دارم این عجیب نیست که آنان بروند و به فیض شهادت نائل شوند آن وقت من در خانه بمانم و در بستر بمیرم هند که دید اسرارش بیفایده است گفت حال که اسرار به رفتن داری نزد رسول خدا می رویم و از ایشان کسب تکلیف می کنیم آن عمر تا اسم پیانبرا شنید با لحنی که احترام در اون موج می زد گفت باشد باشد نزد ایشان می رویم هند هر چه فرمودند به دیده من ند می پذیرم کمی بعد عمر و زنش هند از خونه بیرون رفتن و به سمت مسجد به راه افتادن پیانبرا اکرام در جمع یارانشون نشسته بودن عمر و زنش هند سلام کردن و وارد مسجد شدن کمی که گذشت عمر رو به حضرت کرد و گفت ای رسول خدا من مشتاقم تا در نبرد پیش رو در کنار شما با کفار بجنگم ولی خیشانم می خواهند مرا در خانه حبس کنند و نگذارند در جهاد شرکت کنم به خدا سوگند تنها آرزویم این است که در کنار تان بجنگم و با این پای لنگ به بهشت بروم پیانبرا اکرام با مهربانی نگاهی به عمر کردن و فرموزیمه و از این پایین برگردن از این پایین برگردن و از این پایین برگردن ولی عمر تو ازره شرعی داری خدا تو را از جهاد معاف کرده است بر تو جهاد واجب نیست عمر با بغز گفت زنم هند نیز همین را می گوید