از این اللهم مسل علام محمد و آل محمد و اکجل فرجهم عزیز سلام و عدب خدمت همیشه شما شنوانده های عزیز هموطنان گرانقدر از پخش شبکه ی رادیوی معروف خدمتتون از عدب میکنم و دعوت میکنم که تا ساعت 14 در کنار بنده سید سعید حسینی و همکاران بزرگوارم آقایان مهدی کازمی تریه کننده رزا رزایی صدا بردار و روحولای محسنی همهانگی پخش باشید برکرانه نور باشید امروز بخشی از نکته های تفسیری آیه شریفه 105 سوری مبارکه ما ادر و از زبان مفسرانی قدر حضرت آیت الله جوادی آمولی خواهیم شنید برکرانه نور برکرانه نور برکرانه نور برکرانه نور برکرانه نور برکرانه نور برکرانه نور برکرانه نور برکرانه نور برکرانه نور برکرانه نور برکرانه نور برکرانه نور برکرانه نور برکرانه نور برکرانه نور برکرانه نور برکرانه نور برکرانه نور برکرانه نور و سکر های آدی و سکر های آدی راه داریم یک مقصد سالک هست و مسلک هست و مقصد و مقصود این راه مشخص ما در سیر انسانیمون سالک مشخصه که ماییم مقصد و مقصود هم مشخص هست که لقاه الله هست اما راه کجا هست؟ این راه کجا هست؟ راه یادگرفتن هست که این مقدمه راه هست نه راه راه بیرون در ما هست یعنی تو آسمان زمینه اینکه راه نیست راه کجا هست؟ هرچی شما به ما بیشتر میگردیم در درون ما اگر راه نباشد بیرون برای ما راه نیست پس راه از خود مسالک شروع میشود پس مسلک و سالک میشود یکی راه و رهبنده میشود یکی این در خودش درست سیر میکنه اینست که ذات اقدسه بفهمد یا ایوهل دین آمان و علیکم انفسکو میخواد بقصد برسید موازه خودتون باشید مثل اینکه به هر راه ندید میگن آقا اگر میخواد بقصد برسید درست این راه رو برو این اتوبانه دیگه از اینجا جدا نشو از این جدا شدی به جد خاکی رسیدی سوط میکنید یا ایوهل دین آمان و علیکم این اسم اصمان فیل یعنی ایلزمو انفسکو این انفسکو منصوب است مفعول است برای اون فیل محضوف علیکم اسمیست معنی فیل علیکه علیکه دونکه اندکه اینگرده اما اسم فیل به تعبیر مرحوم شخی توسی فیکه و منکه از اینها اسم فیل نمیسازن که بوجه خودی میدهد اما علیکه علیکه دونکه لدیکه یا به تعبیر بعضی ها امامکه خلفکه این ها اسم فیل است اگر یه اوتومیلی به سرعت دارد میاد به انسان بیخبر است میگن آقا جلوتی به پا جلو جلو امامکه امامکه یا یه گزندی از پشت سر حمله کرده است میگن خلفکه خلفکه یا اگر کسی رسیده به کرانه دریا نمیدوند اینجا دریا است میگن دریا دریا یعنی بعید نفسکه ان البحر اسد اسد الاغراب الاغراب الحیه الحیه تا بگن بعید نفسکه ان الحیه اون میزند اینجا همه را حس میکنند میگن مار مار این اینجا تا دم غفلت بکند این مسلکو از دست میده و دفکری بیرون است رودیه ایوه اللیزیده امانه علیکم انفسکم امام اگر ما که معتقدیم هسته امیر سلام اللاله امامه است یعنی اون که بیرون از ذات ماست امامه است یا تولیه او امامه است تولیه او امامه است و بین او ادم خلیفت الله است و شهر سوری به حال ما داره اعتقاد به این که او ولیه ماست ما مولا علیه او هستیم به دنبال او باید حرکت کنیم این تولیه برای ما سرات است او از سرات و سراتان یکی امام است یکی دین در قیامت اینم ظهور میکنن خب بجود خواب مقدسه امام سلام اللاله او برای من راست چیری من میتوانم به او بلغال رسه تا به درون من را اونو بیدانه کنن اعتقاد به امامت او اعتقاد به ولایت او پیروی دستور او این میشه سرات خب این که برموند یا ایوهل لذین آمنو علیکم انفسکام یعنی مرد موازه به خودتون باشی اگر موازه به خودتون بودید سرداهی اگر موازه به خود نبودید راه را بل کردید خب این کسی هر سمت ادم بره بیراه هست دیگر مشکول درس و بحث باشه مشکول چیز نوشتن باشه مشکول کارهای دیگر باشه همین که خود را بل کرد مشکول بیرون خود شد سقوطی مثل کسی این بزرگاه را بل کرد راه را بل کرد حالا بیراه ها دارند میدود بلاخره بیجا میدود بیرون از اتوبان میدود بذار اونجاست که زل من تدعون الایه هر چی که غیر خدا باشه انسان طلب بکنه میبینه گم شده چیزی نیست فهمود قیعه یعنی اون افق باز میابان باز که در اون کرانهای افق انسان خیال میکنه آب وجود داره چنین چیزی میگن قا قیعه قای سفسف قیعه فهمود که سرابن به قیعته که یحسبه زمانو ما انگاه چون تشنه است و این آب نوار آب میبیند به سرعت به دنبالی حرکت میکند وقتی آمد دو مطلب بر اون روشن میشود میبینه هیچی نیست نفهمود چون عدم تحت بیجنن قرار نمیگرد فهمود اما یه چیزی دیگر هم اونجا براش پشت میشود و وجدل لها اندهو وفقه اونجا معلوم شد کار به دست دیگری بود و راه برگشتن ندارد مگه تمام نیروهارا در این راست حرف کرده است تمام اعضا خورد شده دیگر راه به قدرت بررفتن ندارد از اون به بعد میفهمد چشم جای دیگر است این به دنبال تقاسر میگشت خب بنابراین اونجا میشود از اینجا فهمود یعنی ارزمو انفوسکو از اینجا تکون نخورید از اینجا تکون نخورید از اینجا تکون نخوردن لازمش نیست که تمام خاطرات را کنترول کند تمام اقاعد را تمام اخلاق را تمام نیت ها را کنترول کند هم بخشای علمی و دانشیش را کنترول کند هم بخشای گراهش و عملش را کنترول کند که اینجا بیگان راه پیدا نکند چون اگر بیگان راه پیدا کرد ساحت خانه را بیرون میکند و اسیر میگیرد تمام تلاش شیطان اینه که تو این درون بیاید به صاحب خانه را بیرون کند و اسیر بگیرند او اکاش در جنگ جهاد اکبر که انسان با شیطان می جنگد اگر خدا نکده شکست خود اکاش شیطان او را می کشد چنین کنم که نمی کشد که اگر می کشد که در راحت مود که او اسیر می گیرد و دیگه تانه دارد قیامت هم انسان در اصارت شیطان است برای این که کتب علیه انو من تببلا فنهو یدلهو به یهدیه الى عذاب سهیر قیامت هم در تحت امامت شیطان بارد جهنم می شود دیگه بله می کند راهانه می کند و ادامه اسیر می گیرد و این که در بیانات نورنست دمی سلام الله علیه آمد است کم من عقلن اسیرن تحت هرن امیر اینه خود اگر ادم در جنگ با شیطان کشتی می شد و نابود می شد با راحت بود بلکل راحت بود یعنی عذاب ادامه نداشت ولی شیطان هرگز انسان را نمی کشد فقط اسیر می گرد خب امدهان است که ما بدان این راه کجاست یقینا این راه همون دین خداست اما دین خدا کجاست قرآن به سنت راهست یعنی این معارفی که در بیرون از جان ماست این راه هست این راه بلقبن نه راه بلقه راه مال راهی است اون راهی کیه اون راهی نفس انسان است خب انسان در قرآن و سنت حرکت کند یعنی چی یعنی بفهمد ایمان بیاورد متخلق به اخلاق قرآنی بشود آمل به احکام قرآنی بشود پس همه اینا در فضای نفسی بیرون از نفس هرچه هست طریقه بلقبه هست نه طریقه بلفیل طریقه بلفیل هانست که راهی این راه را تیه کند خب چیه تیه میکند اون وقتی که بفهمد او ایمان بشود بیاورد و متخلق بشود و عمل بکند پس راه در درون هست وقتی راه در درون شد راه و ره رو یکی است راه و رونده یکی است وقتی راه درون شد راه و هدف هم یکی است قهرن ره رو با هدف میشه یکی و این مجموعه خود انسان در میان اونگاه خود انسان این راه را یکی پس از دیگری تیه میکند طبق آیات سوره مبارکه یه انفار درجتن فدرجتن درجتن فدرجتن راه تیه میکند که فمود لهم درجات وقتی خود با این راه آشنا شد این راه برای او اول حال بود بعد ملکه شد بعد به منظره فصل مقبم شد دیگر این لام لهم میفتد روش آیه سوره مبارکه آل امران هم درجاتون این چیه این نیست که حالا یک جا لام افتاده باشد محضور محضور نه لام رو باید بیندازن این لام جاش اینجا نیست اصلا که اگر باشد غلط است نه این که لامی هست او در تقدیر است هم درجاتون چون راه در درون آدم هست دیگر وقتی راه در درون شد هدف هم در درون هست انسان نزیر سنگ نیست که او از بالای کوب به دامنه کوب به غلطانن انسان نزیر گیاهیست که روشت میکند خب اگر یه حسبه خواهد روشت کند فالغ الحبه و نبا چه حسبه چه حبه خدای سبحان فالغ این هست محرک این هست این حسبه این نبا شکافته میشه و میشه نخل باسه اون حبه شکافته میشه و میشه سنبول و خوشه گندوم و جو خب این حبه حرکت کرد اما نه اونجوری که سنگ از بالای کوب حرکت بکنه این حسبه حرکت کرد اما نه اونجوری که یه کلوخ از جای به جایی حرکت بکنه حرکت بکنه از درور منشغ میشه و ریشه میزند جوانه میزند بالا می آید این هم حرکت هست سنگ هم که حرکت بکنه حرکت هست انسان در درجه اول معادن و که معادن زهر و الفظه بعدش هم نزیر گیاهان هست این تشبیه معقول به محسوس را دین به ما آموح یه وقت می کنم با ده انس معادن و که معادن زهر و الفظه کیر و روم و کلنی رسیمان لعبت علیه علیه در جلد هشتم کافی یعنی همون روزه کافی از وجود معرک پیغمبر صلی اللہ علیه و سلام نه نکنه خب این معدن که روز اول معدن نبود که روز اول استعداد تلاب و نور شدن در نهان و نهاد این خاقها بود هر خاک استعداد یک معدن خاص داشت بعضی ده قرب بعضی هزار قرب بعضی یک میلیون قرب طول کشید به لغبه یا لعل گردد در بدخشان یا اقی قندرگمن این چیزی نبود که روز اول اینجا لعل و بدخشان خلق شده باشد اما این تک خاکی که کم کم سن شد بعد لعل شد خب اینها سال لغبه بعضی ها طول کشید که خاک بشه سن بعد بشه لعل هر خاکیم البته آماده برای هر معدن شدن نیست خب این از درون حرکت کرد دیگر کسی او رو که لعل یا بدخشان نکرد که این انناس معادن که معادن زهره بلپس این تشبیه معقول به محسوس است در بخش جمادات یعنی حرکتهای انسانی که ایک امر عقلی است تشبیه شده به حرکت جمادات که ایک امر حسیست این جمادات محسوسن البته سیر اونا محسوس نیست اما تلا را آدم میبیند نوره را میبیند نصیرش که از یک خاکی چند قرن قبل حرکت کرده شده لعل یا عقیق در تشبیه معقول به محسوس دیگر فمود جرایان مؤمنینی که همراهی پیغمبر صلی اللہ و علیه و سلم نصیبی شد مثل یک بوته است این بوته به غیر متکینیست به بیرون از خود حرکت نمی کند که زرقه که اخرج شت اهو خودش استخراج میکند اشتهاد میکند استنبات میکند جوانه خود را شت اره و جوانه را کسی با اون نداد پیون نداد خودش بیرون آمد خودش استخراج کرد برای اینکه این جوانه به سمر برسد فه آزرهو او را وزیر کرد وزین کرد سغل به او داد برای اینکه خودش به بزرهای او بلکره روپای خودشون بیستند فستق لذه قلیص شد ستابر شد شون ستابر شد فستبا علا سوقی سوق همون ساق است ساق همون پا خلا روپای خود استاد برای اینکه روپای خود بیستد هر چند سانتی یا هر چند میلیمیسی کمربند رو محکم گره میزند میبینید این نیه ها خب بلکره بارشون سنگینه این چیه نیست که صاف روشت بکنند بلکره هر یا چند سانتی یا چند میلیمیسی مربوط به اون بدن است بعضی هستن که بلکره بعد از یک میس یا کمتر و بیشتر کمربند رو گره میزند بعضی بعد چند سانتن بعضی بعد چند میلیمیترن این نیه و امثال نیه رو که میبینید اینا گمربند خودشون رو بعد یه مدت گره میزند که بیتونن بیستن بلکره اینجا رو محکم میکنند مثل داربست ایناست مثل چوبست ایناست چون اگه مستقیم بخواد به بالا سنگینی میکنه بلکره ترمود مؤمنین رو پای خودشون با میستن مثل درختی که رو پای خودشون استاده چون ساقه دارد پای دارد پایدار هست رو پای خود میستن اون تشبیه محقول به محسوس در باره جمادات هست و این تشبیه محقول به محسوس در باره گیاهان هست بلکره اگر جمادات حرکت میکنن اناس مهادین که مهادین زهبه غلف زه یا گیاهان حرکت میکنن که زر این اخرج شت اهو اینا تو خودشون حرکت میکنن بیرون که حرکت نمی کنن که از درو حرکت شروع بشه برد خب انسان هم که حرکت میکنن از کجا حرکت میکنن ترمود یایو هلدین آمنو علیکم انفوسکو موازه به جانتون باشید موازه به راه باشید خلاصه خب اگر راه و سالک و یکی شد راه و ره رو یکی شد راه و هدف هم یکی میشود اونوقت خود انسان همه این مسیر را تیم میکند خودش به همین صورت در میاد اگر خدای ناشرده بیراه رفت خودش میشه حیزم جهنم همین میشه حیزم جهنم باید همین رو میبرن میسوزونن تو جهنم این چیه نیست که دیگه حالا زغال سنگی مواد سخت و سوزه از جای دیگر بیارن که همین حیزم را برند دود میکنن و اگر نه راه سهی را تی کرد همین میشود روح و ریحان همین رو برند تو بهش اما این کامی المغربین فروحون و ریحانون به جنت و نعیمه نه له جنت و نعیم این له جنت و نعیم مال عوائل است اما وقتی که خود به این مرحب رسید میشود روح و ریحان و جنت نعیمه البته جنات در قرآن فرابان است در قیامت فرابان است گاهی دارد من دونه ما جنتان ولی من خواه مقام ربی جنتان بعد خواهد من دونه ما جنتان دوتا دوتا بهشت فرابانه یکی از اون بهشت همینه جناتون تجدیب من تحت در انهارم سر جاش محفوظه و رفع مبنی سر جاش محفوظه هزارها فیض الهی سر جاش محفوظه باق و بستان سر جاش محفوظه ولی خود این آقا هم روح ریحان است نه این که این آیه سور مبارکه از آقا یک لامی در تقدیر باشد یا زوی در تقدیر باشد فاوز زو ریحان زو جنه یا لهو روح لهو ریحان لهو جنه خودش این چنین است اون روح ریحان بیرونی هم سر جاش محفوظه حالا خیلی برهان قطعی ما نبینیم که جهنم منحسره در یک قسم است ما جهنم غیر منغول داریم نه جهنم منغول هم داریم به اشت هم دو قسم است منغول و غیر منغول جهنم هم دو قسم است منغول و غیر منغول اون جهنم غیر منغول که معروف است همه ما میدونیم جهنم منغول رو باید شناخت این که تو سوری فهاج دارد که و جی ای اوم ای زن به جهنم ای اوم ای زن این رو جهنم رو میارن جهنم رو میارن در روایاتی که زیر این آمده است دارد که زمامش را با اون قلاده های آهنین چند تا فرشته جهنم را کشون کشون میارن بنابراین جهنم منغول هم ما داریم غیر از اون جهنم غیر منغول اون جهنم غیر منغول که امر بگن و روشت است و ازش روشت بهشت غیر منغول هم بی امر روشت نیست که او ادت به مدتقی ایناش مشخص است امده شناخت اون بهشت و جهنم منغول است امده بهشت شناخت اون هیزیوم منغول است که فمود به امبل غاسیتونه فکانون لجهنمه هتبا خب اگر این چنین است فمود یا ایوها لذین آمنو علیکم انفصا موازه به خویتون بشین کسی را خواستید فریب بدید بدانید اول خویتون را فریب بدید محال است اقلا و نقلا که کسی به دیگری ظلم بکنند نصفت به دیگری بد بکنند این محال است سایه ظلم به دیگری میرسه از اینسان منگوله ممکن نیست نصفت به کسی کار خیر بکنند ممکن نیست نصفت به کسی کار بد بکنند الا بالعره است چون حالا که ثابت شد اینسان هر کاری که میکند در درون اوست یا عقیده است یا اخلاق است یا اعمال است بالاخره او داره این کار را انجام میده او اگر این کار را انجام بیده چبونه به دیگری میرسه لذا اگر کسی کار خیری برای دیگری کرد یعنی مثلا برای دیگری مسکن ساخت دین برابر را خود میبرد اون جزای عبد را خود میبرد یه خانه زودگذر قابل زبالی هم بر دیگری ساخت خب اونی که خود میبرد با اونی که دیگری بردست قابل قیاس نیست لذا در سوره مبارکه اسرف هم بود این احسنتم احسنتم لنفتکم و این احسنتم فلا اینو خیال کرده این لام لام نفع است گفتن دوبومی به قرین مشاکره لام آمده بگن اونجا باید علا باشه اینو خیال کردن این احسنتم احسنتم لنفتکم چون لام لام نفع است اون و این احسنتم باید فعالی ها باشد اما فلا ها شد به قرین مشاکره بر حالی که لام برای نفع ازردیست اینجا این لام لام اختصاص است یعنی مؤمنین بدانید کار خوب کردید مالشونست کار بد کردید مالشونست مثل اینکه انسان درون خانه خود درخت یاس می کارد این مال خودو است اگر یه درخت موسمری رو هم در منزل خود کاشد ملکو است مالو است میرش مالو است همش مالو است منطقه بوی اون درخت هم نصیب ره گذر می شود سایه هم احیانا به پشت دیوار نصیب آبر می کند آبر از سایه این درخت استفاده می کند درخ درخت مال شماست که تو منزلتون کاشدید و اگر کسی کنیفی در منزل خود حرف بکند تمام این لجنها مزاهم اوست گاییم بویش مزاهم ره گذر است بلاخره انسان یا در درون خود روزتون من ریاز الجنه احداس می کند یا حفرتون من حفر نیران گاهی بویش به کسی دیگر می رسد بنابراین اگر کسی کسی را کش این بوی کنیف است که اون مزنون را از بین برده است خب انتقامی که اون می گرد قابل قیاس نیست خطر آدم کشی می گرد چقدره بلاخره اون مظلوم یه تن لحظه آسیب دید بعد به بهش رفت اما این ظالم برای عبد دارد می سوزد بنابراین هر کس کاری انجام می دهد به سود خودش است اگر خواست خدمتی بکند به خود کرده است کسی خواست دیگری را فریب بدهد اول خودش رو فریب داد بعد دیگری را لذا فهمون این طریقی که هست و منتهای این طریق لقاء خدا است این طریق از خودتون شروع می شود موازه باشید که از این جانتون فاصله نگیرید فرابوش نکنید والحمدلله البعادمین ورحمت الله و برکاته