و استعمل بالقرآن بصری و اطلق بالقرآن لسانی برنامه اختصاص و مرد از قرآن برنامه اختصاص برنامه اختصاص و مرد از قرآن برنامه اختصاص و مرد از قرآن برنامه اختصاص و مرد از قرآن برنامه اختصاص و مرد از قرآن برنامه اختصاص و مرد از قرآن برنامه اختصاص و مرد از قرآن برنامه اختصاص و مرد از قرآن برنامه اختصاص و مرد از قرآن برنامه اختصاص و مرد از قرآن برنامه اختصاص درمی آید یعنی مراحل ابتدائی تقوی زاد راه هست اون مراحل قوی تقوی به صورت مرکب ظهور می کند مطلب مهم آنست که چی چیزی می تواند این سالک را به این راه آشنا کند و او را احل راه کند دو چیز خیلی مهم هست یکی ارتباط به مبدع فایدی یعنی محرک یکی هم ارتباط مبدع قایی یعنی هدف اگر سالک ارتباطشو از مبدع قد کرد یعنی از محرک فاصله گرفت از حرکت می استد و اگر سالک ارتباطشو از هدف قد کرد هدف از یادشرفت از راه می استد البته چیزی جامد و راکد نیست وقتی ارتباطشو از هدف قد کرد به سمت هدف حرکت نکد بیراه می روید و اگر ارتباطشو از فایل قد کرد در تحت هدایت اون فایل نیست و محرک های دیگر اون را به حرکت بادار می کنند پس مهمترین آمل برای حرکت دو چیز است و این دو چیز در حقیقت چون یکی است پس مهمترین آمل همون ارتباط با محرک است زیرا محرکت محرک خدا است هدف هم لغای خدا است چیزی دیگر نیست خدا از اون جهت که مستر است مبدع فایلی حرکت است از اون جهت که مرجی است هدف قایی حرکت است چون هوول اول و آخر است پس مستر و مرجی یکی به مرجی و مستر یکی از این جهت قرآن کریم سه طایف آیات را در این زمین نازر کرده است یک طایف از آیات نازره به آن است که شما باید همباره مبدع فایلی را در نظر داشته باشید برای این که او محرک شما است طایف دیگر آیات است که میگوید مبدع قایی و هدف را در نظر داشته باشید چه او محرک شما است منتها محرک قایی محرک شوقی است در این زمین طایف ثالث آیات است که میگوید زیاد بیاد خدا باشید چون خدا هبل اول است یعنی مبدع فایلی تحریک است و هبل آخر است مبدع قایی تحریک است اگر بخواهید در راه نمانید زیاد باید بیاد خدا باشید معنای زیاد هم این نیست که اگر کمی غفلت کردید زرر ندارد به مقدار غفلت متزررد میشوید اگر بخواهید هیچ زرر نکنید همواره بیاد خدا باشید این کسی در مقابل قلیل نیست لذا گاهی میفرماید که شما دائمان نماز بخانید بلین که نماز یاد خدا است یعنی دائمان بیاد سلام بیاد ذکر خدا باشید در وسائل روایاتی هم به این مضمون هست که اگر کسی متذکر بود در حقیقت دارد نماز میخاند نمازهای واجب و مستحب را وجوبند و ندبند میخاند در غیر وقت نماز واجب و مستحب بیاد خدا است اگر در حین تجارت جزئی رجالی شد که لا تلحیم تجارتون ولا به اونن ذکر الله به موقع نماز هم نماز شفران مشکل کرد این همان از این گفتن خوش آنان که دائم در نمازن نیان خوش آنان که دائم دارن نماز میخاند و آدم بیتاری هستن پس اگر کسی همواره به نام حق بود و متذکر بود این دائم و سلاطه است اونگاه آیه سور احزاب که دارد یا ایوهالدین آمن از کرولاها ذکرن کثیرا یعنی از کرولاها ذکرن دائما چون لحظه غفلت انسان رو از مسیر باز میدارد بیراه میدارد خب اما اون طایف آیات که میگوید بیاد خدا باشید که محرکه است اگر کسی بیاد مبدع بود قهرن بیاد طریقم هست پس من عرف نفسه و فقط عرف ربه بازم این میشه برهان لیم یعنی اگر کسی بیاد خود بود اهل سراح بود معلوم میشه باید مبدع فایلی رو در نظر دارد معلوم میشه خدا را به عنوان مستر متذکر است و اگر چنون شه خدا را به عنوان هدف و مرجع نهایی متذکر باشد باز اهل سیر سروخ خواهد بود قهرن من عرف نفسه و فقط عرف نفسه و فقط عرف ربه طبق این دو تقریب یاد شده به دو تقریب یاد شده میشه برهان لیم یعنی اگر کسی مشغول رفتن است معلوم میشه باید که بیاد محرک بود ارتباطش را با محرک حفظ کرد یعنی مستر و اگر کسی اهل راه بود معلوم میشه باید هدفش را قبلن در نظر گرفت است هیچ کس به راه نمیفتد مگر ارتباطش را محرک مبدع فائلی است حفظ بکند یا ارتباطش را با هدف که مبدع قائی است حفظ بکند هر دو او را واداره به راه میکنند پس گاهی علت فائلی حد وسط است گاهی علت قائی به هر دو تقریب این تقریب های نویست برای حدیث شریف من عرف نفسه فقط عرف ربه اون تقریب تقریب های عادی است که اگر کسی خودشو بررسی کند از امکان ماهویش یا امکان فقریش یا حدوسش یا حرکتش یا نیازش پی بخداییم برد این راه عادی است که تو کتاب های اهل کلام محکمت هست من عرف نفسه یعرف ربه یعنی از راه معرفت نصب به معرفت خدا میرسد اون چرا که معمولا حکیمان و متکلمان گفتن این است اما اونی که سیدن رستار از آیات استفاده می کند این است که اگر کسی به فکر خود بود معلوم می شود قبلن به فکر خدا بوده است چون خودش راه است کسی راه می روید که با محرک رابط داشته باشد کسی راه می روید که با هدف رابط داشته باشد این کار قرآنی است می بینید کاری که قرآن ارائه کرده با کاری که حکمت فلسفه و کلام ارائه بکنن خیلی فاصله است اونی راه علمی این یا علم و هم را با یوزکی هم همه هنگ کرده است خیلی فرق دارد با راه مدرسه فمود کسی که می روید معلوم می شود که با برنده ارتباط دارد خب چطور می شود کسی برود با اون کسی که محرک است رابط نداشته باشد این شدنی است یا چطور می شود کسی راه برود و هدف را در نظر نداشته باشد این شدنی است پس اگر کسی به راه افتاد معلوم می شود هم با مستر رابط دارد هم با مرجع آیات قرآن کریم در این زمینه سه طایفه است طایفه اولا خدا را به عنوان مبدع فائدی مطرح میکند می فهمد به این که از کرون امتیال لطیع ان امت علیکم این ها مقدمات بحث است می فهمد مردم مؤمنیم به فکر تهای خدا باشید بعد پاداش هم زکی میکند که اگر شما به فکر ت بودید شکر ت کردید خدا تها را افرون میکند این ها برای متوسطان از مخاطبین قرآن است اما برای اوحدی تعبیر دیگر دارد برای متوسطین این گونه از آیات است که کم نیست که تمود یا بنی اسرائیلسکو رو تی علتی ان امت علیکم بعدم آیاتی دیگر دارد که لن شکرتم رزیدن نکم اما در این قسمت که فهمود اذکر کم شما به یاد من باشید من به یاد شما من به یاد شما یعنی من به یاد نان و آب شما خب اون که آیه یا بنی اسرائیلسکو رو تی علتی ان امت علیکم بعدم فهمود لن شکرتم رزیدن نکم اگر به این فکر بودید که من منع من ها شما رفضون می کنم این ماره اوساطی از مؤمین هست اما این که فهمود اذکرونی اذکر کم من شما رو زیاد می کنم شما رو زیاد می کنم یعنی چی؟ یعنی شما رو بالا می آرم شما بالا می آیی شما می شود مذکور حق اگر شما ذاکر حق بودید می شود مذکور حق خب ذکر حق چه می کند آدم رو؟ اگر خدا به یاد آدم بود آدم چه می شود؟ مذکور حق محال او زیاد بشود او رو که اونجا که خدا آدم رو فراموش کرد چه بلایی به سر آدم در می آد اگر اون معلوم بشود روشن خواهد شد که اگر خدا به یاد آدم باشد انسان به چه درجه می رسد تا او روشن نشود این حل نخواهد شد خب پس اول بریم به سراغ اون خطر اگر خدا آدم رو فراموش شد ازم چه می شود؟ فمود ادی در قیامت قور محشور می شود قورا قورا که حتی راه جهنم رو هم نمی بینند بدبختی آنست که اگر یک زندانی راه زندان رو نبیند اونجا هم با فشار رو رو بد ببرند محتاجه به رفتن است خب اینا که در قیامت قور محشور می شود می گن ربول محشرتن اعما باید کن تو بسیرا من در دنیا بینا بودم حالا اینجا نابینا هستم خدا چی جواب می دهد؟ فمود کذالکه اتت که آیاتو نافن نسی تها فکذالکه لیوم تونسا فمود آیات الهی آمده وسیله عقل و فطرت از درون وسیله وحی و نبوبت و امامت از بیرون تو این آیات رو فراموش کردی چون آیات ما رو فراموش کردی منسی ما شدی هنوز جهنم نرد تو قیامت است سحن قیامت است هنوز به جهنم نرد هنوز در موقف از مواقف قیامت است که باید به جهنم کشیده بشه ورد این کسی که کور محشو شده میگه من چرا کور شدم فمود چون ما رو فراموش کردی چون ما رو فراموش کردی ما هم ترا فراموش کردی معلوم میشه اگر کسی منسی خدا باشه کور است این خطر کور است یعنی چی؟ یعنی این چشم ظاهر رزو میگیرد؟ نه چون فمود اینها لا تعمل افسار براکن تعمل غلوب و لطیف حسدور خب پس معلوم میشه باد که اگر کسی خدا را فراموش کرد خدا او را فراموش میکنه با این که به ما کان ربوکن است یا فی کتاب انلاو یادل رو ربیبلاو یانسا نسیان از اصاف سلبی ذات اقدس اله به ما کان ربوکن است یا معلوم میشه این نسیان تشریفی است خدا همه چیز را میبیند او بکنه شیعن بسیر است ولی یه در رو نگاه نمیکنه با یه ده حرف نمیزنه یه ادام منسی خدا هستن منسی بودن خدا معاذ الله به این نیست که خدا این حال را فراموش بکنه یعنی اون لطف را از اینها برمیدارد اون لطف چیست بسیر کردن است دید دادن است اون چراق را روشن نگه داشتن است اگر کسی مورد لطف خدا نبود کور است پس منسی خدا کور است اگر منسی خدا کور است پس مذکور خدا بسیر است این که فرمود به یاد من باشید تا من به یاد شما باشم نتیجه مذکور حق شدن بسیر شدن است که انسان میبینن چیزی را که دیگران نمیبینن خب این که فرمود که هزال که اتت که آیاتونا فرنسیتها که هزال کلیوم تونسا این جواب سؤال است که چرا من کور شدم جواب اون سؤال است که لما هر شرطنی اعمال خدا نفرمود به این که تو خودت رو کور کردی همون چون مایی فراموشت کردیم کور شدی چرا ما ترا فراموش کردیم بر این که تو ما را فراموش کردی این دوتا آیه که نسول لاه فرنسیه هم که در سوره ببارک توبه است باباییم که در سوره ببارک توبه است این هم منظور اکس نقیز همه کسی که خدا او را فراموش نکرد معلوم بشد او خدا را فراموش نکرده است پس اذکرونی اذکر نسول لاه فرنسیه هم خطر نسیان خدا کوری سمر ذکر خدا بینایی ذکر خدا یعنی کسی که مذکور خدا بشده خب حالا انسان که کوره است راه را نبیبیند چون راه بیرون نیست تا کنون ثابت شد اون که بیرون از جان ما سرات بلغوه است سرات بلفل آن است که در درون ما باشد ما که رو مفاهم و قوانین اینی که سباد و علا بیازین سیر و صلوک نداریم اونا یه سلسل قوانین مدفعنی است در کتاب سننه اونا راه بلغوه است نه راه بلفل راه بلفل در نهان و نهاد ما است خب حالا اگر کسی این راهی که در درون اوست باید با چشم درونی ببیند چشم درونش کور است حالا هر چشم بیرونش باز باشد گوش بیرونش باز باشد ممکنه آلم باشد بلی آقل نیم اونی که میبیند راه بلغوه است اونی که باید برود اونه نمیبیند این که بیان نورانی است امی سلام الله علیه است رب آلم قد قتله جهله و علمه معه لاینفعه همین است فمو چه بسا علمایی که کشته جهلن آلمن بلی آقل نیستن رب آلم قد قتله جهله این جهلن در مقابل آقل است خب طبق این بیان اونی که بیرون از جان است یعنی همین تو کتاب ها این راه بلغوه است راه بلفیل نیست اونی که راه بلفیل است در درون است و انسان که اون رو نمیبیند این بشه کور مثل یه بیماری که آلو بر آفستانه مرگ است تمام قضاهایی که روی میز شیدن یا کنار صفر است قضاهایی سالمی است او همین قضایی سالم را میخورد همانند دیگران چون زخم معده دارد به چون در نهانش دستگاه گوارش مریض است همین قضایی سالم را که دیگران خوردند و فر به شدند این میخورد و تهوغ میکنند قضایی او این نیست که روی صفر است اون قضایی بلغوه است وقتی قضایی بلفیل میشود یعنی خون و گوشت سالم میشود که دستگاه گوارش بشد بپذیرد قبول بکند لذا ممکن است همین درس و بحث را داشته باشد همین حرفه را بشنود همین حرفه را بنویستد همین حرفه را بخاند همین حرفه را بگوید اما حازمش قبول ندارد تهوغ میکند برمیگرداند چنین کسی کور است برای این که منسی خدا است خب در سور بارک توبه پرمود نسول لاه فن نسیه هم به بار منافقین است بفرمود اینه ل منافقین و همه الفاسقون به دنبالش هم فرمود منافق فاسق است فاسق یعنی منحرق و انتریق فسقه یعنی انهره و انتریق لغتن معنش اینه استراحا کسی از سرات دین فاسقه بگیرد بگن فاسق است لغتن کسی از راه اصلی و پیادرو و فرعی منحرق بشود بگن فسقه انتریق خب اگر فسق این است منافق فاسق است برای این که بیراه میرود پس در سوره توبه فرمود نسول لاهق نسیع در سوره بغره فرمود از کرونی از کرو این دوتا به ذات برمیگردد یعنی انسان ذات انسان یا منسی خدا است یا مذکور خدا است اگر ذات انسان منسی خدا بود این ذات نابیناست نتیجه میشود که اگر این ذات مذکور خدا بود این ذات بسیر است حالا اونا ها که نابیناین این راه را گم میکنند بیراه میرودند اونا ها که بسیرند این راه را میدانند و این راه را تیم میکنند معصوم سلام الله علی ذاکر خدا است و مذکور خدا خود میشود سرات مستقیم فمود یاسین و القرآن الحکیمه نکلمن المرسلین على سرات مستقیم تو خود بر سرات مستقیمی چون اون جایی که تو میروی این راه است لذا فعلا معصوم قول معصوم تقریر معصوم علیه السلام مشابهت حجت چون این سرات است اون چرا که او انجام میدهد این راه است یعنی راه خارجی است اون چرا که او میگوید نسبت به دیگران سرات بلغوه است چنین که اون چرا اون انجام میدهد نسبت به دیگران سرات بلغوه است ولی نسبت به خودش سرات بلفعل است چون اون مد نیست سرات است فاوند علا سرات مستقیم چون بسیر است لذا گفت ادعو الالله علا بسیرتن انا و من اتبعالی میشه بسیر چون راه را میبیند و همین راه را تیمی کند فته هست سلام اگر کسی خواست این راه پراموشش نشود هم باید بیاد مبدع فاعلی باشد که خدا است هول اول ول مستر هم بیاد مبدع قائی باشد که هول آخر ول مرجع و اگر کسی اهل راه است باید شاکر باشد که بیاد مبدع بوده است من عرف نفسه معلوم میشه فقط عرف ربه اون راه های مدرسه فقط بازده علمی است یعنی اگر کسی از امکان ماهوی یا امکان فقری یا حدوث یا حدوث یا حدوث به یاد حدف باشد یا به یاد مبدع فاعلی باشد این علم را با عمل دوخ لذا شده نور کتاب های دیگر کتاب های علمی هستند همون یو علم هم هستند همون یو زکی هم درونیست این طرزی علم و عمل را با هم همه هنگ میکنند که از یو علم و یو زکی بر بیاید و از یو زکی یو علم متوقع باشد حالا انسان اون چرا که در سوره امبارکه هشت میبیند میبیند جمبندی شده سوره توبه و سوره بغرست در سوره هشت فمود به این که اگر شما معاد را فراموش کردید خودتون را فراموش میبود یا ایوهاللزین آمانوت تقولا ول تنظر نفسون ما قدمت لغدن و تقولا این وسط محاسبه است این طرفش تقبه اون طرفش این تقبه فمود یا ایوهاللزین آمانوت تقولا یک ول تنظر نفسون ما قدمت لغدن این وسط بعد همون و تقولا این و تقولا اول مال مراقبت است اون و تقولا دوگون مال محاسبه است انسان اگر بخواهد رقیب خوب باشد باید در این رقابت و رقیب بودن با تقبه باشد به کسی میگوین رقیب که گردن بکشد گردن کشان نگاه بکند رقبه بکشد درگانه رقیب نیست تمود گردن کشان خود را ببینید درگانه از دستتون در میرود و برای این که در مراقبت قفلتی نکنید اول دستور تقبه داد یا ایوهاللزین آمانوت تقولا وقتی با تقبه شدید تمود ول تنظر نفسون ما قدمت لغدن این تقبه اول تقبه مراقبت است حالا که مراقب بودید ببینید چه کردید چه نکردید یادتون نرفته حالا بعد از مراقبت نوبت و محاسبه میرسد در حساب رسیم با تقبه باشید نبا در اون علاقه به خود وادارتون بکند که زشتیاتون را توجیه کنید پس اول مراقبت است با تقبه بعد از مراقبت محاسبت است با تقبه یا ایوهاللزین آمانوت تقولا ول تنظر نفسون ما قدمت لغدن واتقولا واتقولا و لا تکونو که هلذین نسول لا فانسا هم انفسهم این نسول لا به ما انهوهو بل قایتو بل مرد او بل آخر است چون سخن از قیامت است فمود مبادا مثل کسی باشید که خدا را فراموش کرده یعنی خدا را به ما انهوهو بل آخر فراموش کرده چه این که در سوره بغرف همون اذکرونی اذکر کن و اشکرولی نشون میداد که این ذکر خدا است به ما انهوهو بل اول و بل مصر اما آیه سوره توبه که بود نسول لا فانسیه هم قابل تسبیق بر هم مبدست هم منتها خب حالا خدا اگر بخواهد انسان را