اونجا خجالتش اصلا پیش اعمه و اینها خجالت زده نشین بوده اصلا عذاب دارم من کار ندارم جهنم ترچی از هست ولی اصلا سرفکنده پیش امیر المانین آدم بشه پیش این شهده ها بشه شما روی مثلا اسلام را بردید به نام اسلام این از همه چی بدتره یعنی تحملش نداره پروردگار را در همین آلم خلاصه حالا در یه آلم خرابه رو نکن بلاخره باید مداراتون دیگه هرچی باشه محب فاطمی زهرا هستیم امام حسین هستیم گریه کردیم برای عباد الله برای فاطمی زهرا دلمون شکسته یشکمون ریخته این هم خیلی عرضش داره ایشالله که اینا کبک میکنه البته خودمون خیلی امیدواریم دستمون را بگیرم امیر المانین ایسان مولا علیه و سلام ولی فرض بگیریم که بلاخره خدایی نکرده نشد یک کسی ظلم داره بدی داره چه داره نشد بلاخره تمام میشه دیگه اون کسی که لا اله الا الله در جانش نفوز کرده باشه دوزخ نمیبانه اجاد پیدا میکنه مگر این که این لغلت و لسانی بوده تو جانش نرفته تو جانش ها نفوز نکرده نفوز نکرده باشه آره ولی اگر نفوز کرده باشه امیخ شده باشه ولی اینکه اون رویش به لا اله الا الله یا های بدی آمده اینا پاک میشه میمانه و اون آخرش تلاه است نفتر ارز کنم خدمتون که از اونجا اگر بحث کردیم فیلم بحث وارد نشدیم اون جداست که غرض الهی مگر این نبودست که اینا به سعادت برسن اون سؤال اینجاست حالا که غرض الهی این بودست چرا بس اینها رو خلق کرده است که اینا به سعادت نمیرسن بحثش با این فرق میکنه این هم رسیده که این تفاوت ها میشه یه جو کاری که این تفاوت نباشه بس این است میگیم نمیشه برای خاطر این که اینا هرچی شما درجه اون تقواه ها رو مثلا بگید سلمان به جای یکی هزار تا سلمان میشد بگید خود بلغره عبوذر قابلت وجود دارد یا نه بگید خدا با قلب سلمان اکتفاق کند یعنی فرق بین خود سلمان و عبوذر ببین کم نیست بگید بگید نه اون در حد سلمان ببین عبوذر یک خود ببین پاینتر این چوری نمیشه اینجوری حساب کرد بلغره باز پاینتر هم که بیایید قابلیت وجود دارد مقتضای عدل تقوینی الهی این است که به آنچه که قابلیت وجود دارد اعتای وجود کند قابلیت از نایه کیه؟ از نایه امزان یا پدا؟ از نایه پدا هست که این اختیار امزان میزید نه این قابلیت فرض عقلیه این قابلیت فرض عقلیه در فرض عقلی ما تصویر کنیم فیلن که چیزی در خارج کنیس که من تحبیل کردم به امکان وقوعی کلمه قابلیت ممکنه بلزنک باشه رهزن باشه نه گفتم این در فرض عقلی که ما موجوداتی را مثلا در انسان تصویر میکنیم یک وزینه هایی را فرض میگیریم وزینه های مختلفی که اینا مثلا یکی نابغه هستی که نابغه نیستی اینجوری ها میشود یک انسانی از جانب خدا با این خصوصیت وجود پیدا کنه که نبوغ داشته باشه که نداشته باشه حالا اونی که نبوغ ندارد را خلقش بکند یا نکند اونی که اگر میخواست خلقش بکند اون درجه دیگر میشه چه غیر نابغه بلدی مختضای عدل تکبینی الهی نکه به هرانچه که امکان ذاتی و وقوعی داره به اینا یه اتهای وجود کنه اگر نکنه میشه طبعیست مثالش به سنبستانیس که حرف کردن که فقط به یه عده بدهد این آورای های قضارایی ما یه جهانی را فرض میکنیم که آدم این که مثلا قیل نابغه توش نباشه قیل نابغه همه نابغه خیلی خب میگیم خیلی خب حالا این نابغه اقل میگه آقا اونی که نابغه نیست یه خود اصداش کم تره قابلیت وجود داره یا نداره ای خلاف عدالت نمیشه یعنی باید به هران چیزی که قابلیت وجود داره وجود بدهد این به لحاظ این عدل تکوینیست منطق بعد از بحث کمال ارجو کنم این قابلیت داره چرا ندهد این فیدش تامه است جودش تامه است یعنی وعلا نفسه چون جودش تامه رحمتش واسعه است دارمند در حال ریزشه اصلا امساکی نداره که فقط باید فید مقتضای اون شنافت است که از خدا داریم غیرت این باشه دیگه ما خدایی که ما داریم بحث میکنیم نیست پس دانابال این هم میتوند ریزش داشته باشه و بعد خود داشته باشه این یه جنی افاظه بعد از عدل تکوینی نوبت به چه میرسه به دو تا عدل دیگه بعد از عدل تکوینی نوبت به دو تا عدل الهی دیگه که یکی عدل تشریعیه یکی عدل جزاییه حالا مقتضای عدل تشریعی چیست؟ مقتضای عدل تشریعی این است که متناسبه با این حالا امسانها را بحث میکنیم بلکه یه کار نداریم متناسبه با این توانمندی های وجودی که دارند این یافته هاشون این استفاده هایی که کردن و دارند متناسبه با این اینا تکلیف گردنشون بگذاره لذاست که تکلیف اونی که عقلش بیشتره از اونی که کمتره تکلیفش زنگینتره دقیقا سمجھدید حالا تا اینجا همش بهبه گفتیم از اینجا نبهبه هم میشود یعنی مشکل همجا وجود میاد این تا حالا فقط یک طرف نه سر داشتیم نگاه می کردیم که عدل تکوینی بود خوشبه حال اون که مثلا نابر هست خوشبه حال اون که عقلش بیشتره خوافزش قریتره اما وقتی که پای عدل تشریبه میان میاد که بس اون میگه آخواش من جا اون بودم مثلا این سنگینی بار را نمیتوانم میگشم پس داشته های در این عالم به لحاظ مثلا گوش و نمیدونم زیبایی و قوه بدنی و هر چی که هست هر چی که این داره اینا همچنان مختراعیگان نیست درست هست که دارن عدل تشریب آمدش کار کرده تکلیف براش گذاشته عدل جزا هم دوباره هست سنگینه مسئولیت پس اگر اینا هم در نظر بگیریم که حالا مختضای عدل تکوینی این بوده که به همه اینا یه طای وجود کنه از اون طرف عدل تشریب میاد میگه خیلی خوب تکلیف ها این هم باید متخابط باشه من کار کردم کلایی متعاون بعد در جزا و بررسیه ما کذا هم اینا هست لذا عدل الهی انصافا دیگه سرسوزن اینجای مناقشه ای نداره اصلا غیر از این هر چی باشه اون خلاف عدالته این ماحصل اون چیزیست که حالا بنده به نظرم آمد برای حل این مسئله که دیگه کلی اختصاص به قضیه معصوم و اینا نداره تقوی اصمت همه چی هست کل تفاوت ها پاسخش اینه بحث خیلی مفصلی بود ما به عنوانی پرسش و پاسخ متخیر نمیدونیم مثلا مثلا میدونم بله دیگه اواملی که باعث میشود که این وجود پیدا کنه و استمرار پیدا کنه یکی از اون اوامل لابا سطح پیدا کرده دیگه یعنی اون امکان وعیه خدوثا و بقا اند اون که فقط خدوثا که نیست که خدوثا حاصل شده بقا اند منتفی شده نظام این را اختزار میکنه خب چی شده که باعث شده بلاخره یک فدیدی تکنی دار دار تزاهم هست این دار را خلقش نمیکرد معد تزاهم این معنیش است که از این دار خلق شد چون نظام طبیعت این چیزها را داره استقاق داره برخورد داره دار دار تزاهم هست حالا اوامل و علل این دخالت داره بشری غیر بشری که این حادثه به وجود میاد این عالم اختزاشی نیست بکه این عالم را اصلا خدا خرق نمیکرد میشود عالم فرشتگان اون دوباره برمی کرده به اون سوال اینجور هست مختزای خودش سه تا سوال بود در بحث اسمت که این را گفتیم طولانی هم شد اگر بعض رفاق ها احیانا خسته شدند از این تطویل بحث من اصحابی می کنم ولی بالاخره مطلب مطلب خیلی مهم مبتلا بهیست این میپرسند در اون حدی که بنده به نظرم آمد که گفتم این ورود به بحث نهده ترهبست خیلی راهبشاه هست در جواب دادن به سوال ها بسال الله علی محمد و آله الطالب ل Lin به الواه sets Under world sensor is محمد و آل محمد برنامه تبیان همراه باشید تفسیر روای قرآن کریم توسط آیت الله سیفی مازندران تبیان و نزلنا علیکر کتاب تبیان لكل شیء و هده و رحمت و بشران المسلمین و طیبین طاهرین المعصومین المكرمین راسی ما بقیت الله فی الاروین ارواحنا و ارواح العالمین لطراب مقدمه الفدا قبلک در یک معتمره اینه دارد که قال الامام الاسکری علیه السلام به ما انزل علیک یعنی آیه اینجور بود دیگه و لذین یومنون به ما انزل علیک حضرت از اینجا شروع کرد به ما انزل علیک ای من الغرآن و شریعه و ما انزل من قبل که باست تفسیر فرمود من تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم و سائر کتب الله منذره به انها حق و صدق من عند رب صادق حکیم خب این روایتیست در تفسیر این آیه خیلی ظاهر لفظش هم همینه تفسیر باطن هم نکرده شرحیست بر حسب ظاهر خود چی آقا آیه مجز هست شرح داده دیگه و لذین یومنون به ما انزل علیک ما انزل علیک توضیح دادن و ما انزل من قبلک رو توضیح دادن دیگه و اما روایت بعدی این که قطعا کلام دست ما نرسیده و اما این که زمان پیانبر بود یا نبود رو دیگه خود پیانبر آلم بود نشنیدم ندیدم کسی بگرد در اون زمان صحف ابراهیم وجود داشت و کتابی بود و این دیگه به تفسیر آیه مربوطه میشه همین مقدار که صحف ابراهیم سیفه هایی بوده و او وارد میشده یعنی تریق قراعت مکتوب میکردن مثل آیه مکتوب میکرده در اون سیفه خب این بود مجموعش کتاب شد توجه فرمود صحف ابراهیم کتاب داره کتاب بودی کتاب ابراهیم ملول ازمود کتاب صحف بوده اسمش به خاطر این که از ابتدا سیفه سیفه سیفه اومده بوده بعده حال بکنن که معتبره مربی تفسیر اسکری در زیر همین آیه و نزین یومنون به معنزلانه باز معتبره دیگری دارد فرمود که یعنی یغیمون السلاط بس هست برای چی هدن للمتقین یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که یعنی حضرت دارد که قیفن اعجبال کفار نباتهو دارد قیله که این کفار در مجموع بیان هم هست در جای دیگه هم هست کفار اینجا منه زرعه هست یعنی زرعه وقتی که صبح بلند میشه بارون اومده و چقدر ترابت پیدا کرده اینو به وجد میان اعجبه یعنی به وجد میاره زرعه رو زاره این رو فلاه این رو این باران و بلا فاصله هم شاید مدد دو روز سه روز سرسب میشه همه جا و اینو اعجاب آور هست لغوی همین شد دیگه لغوی بنابراین شد که اینجا کفر معنی سطر باشه در لغت که این هست مسلمه در بعضی از جهان میخوام بگیم اون معنی سطر هم اومده در آیات شریفه در اونجا هم بازباز یه تصمیه کافری که به حمل شایه هست اونم بخاطر این که حق رو سطر کرده حد بکنم که یک شعن نزول این آیه رو من فقط به شما میگم شما مطالب کنید در شعن نزول آیه علی ابن ابراهیم در تفسیر قومی یک سیهه یا برده سیه حریز توجه فرمودی دارد که شعن نزول این آیه این هست که این سیه حریز دلالت دارد این رو ما بخویم تصدیق بکنیم اشکالات زیادی دارد روای سیه هست اما که چطورشون ادعا کرده که این در شعن نزول این بارد شده اینجای تعمل دارد مطالب فرموید و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته از این درست دارد از این درست دارد و از این درست دارد و از این درست دارد و از این درست دارد و از این درست دارد و از این درست دارد