درسته بیست و دو از راژیو معارف روایت کتاب درسته بیست و دو از راژیو معارف روایت کتاب درسته بیست و دو از راژیو معارف روایت کتاب درسته بیست و دو از راژیو معارف روایت کتاب بسم الله الرحمن الرحیم قد نزدل عليكم فیل کتابه ان ادا سمعتم آیات الله یکفرو به ها و یستهزهو به ها فلا تقعضو معهم حتی یخوضو فی حدیث غیره انکم انن مثلهم ان الله جامع المنافقین والکافرینن فی جهنم جمیعا چند چیز از که مایه زبال توفیق است که انسان به طربه موفق نمی شود یکی استمرار بر کفر است که کافری بر کفرش استمرار داشته باشد و اصراری داشته باشد بر الهادش چنین کافری کمتر به طربه موفق می شود دوبام اصرار بر هنس عظیم و معصیت کبیره است اگر مسلمانی که اعتقاد به دین دارد ولی در مقام عمل فیص می برزده و روی گناهان کبیره اصرار دارد چنین انسانی کمتر به طربه موفق می شود به طربه از فیصد اولی طربه از کفر بود سوام این که کسی متلوین باشد گاهی مؤمن باشد گاهی کافر باشد گاهی موحد باشد گاهی ملحد باشد چنین کسی هم کمتر موفقه به طربه می شود چهارام اون که کسی ظاهر و بازده باطنش دوتا باشد یعنی ظاهرن مؤمن و باطنن کافر چنین کسی کمتر موفقه می شود که تصمیم بگیرد ظاهر و باطنش رو یکی بکند باطنن هم مؤمن باشد مثل ظاهر در بعضی از این قسمت ها ذات قرآن کریم برهان قوم بکند نظیر اون که در سوره مبارک حدید آمده است در سوره حدید برهان مسلمانی که اله را در آیه شونزده چنین اقام بکند علم یعنی قروب از اهل کتاب بر همون تأثب باطلشون اصرار می برزیده فتحال علیه ملعمت مدت مدیدی به همون روال باطل ادامه می دادن قهرم فقست قلوبم در اثر ادامه و امتداد اون گناه قلب قسیم شود وقتی قلب قسیم شد دیگه به توقع موفق نخواهد شد شما می بینید اون کشمه هایی که املاه معدنی به هم راه دارن این کشمه هایی این کشمه هایی که املاه معدنی بهم راه دارن این کشمه هایی که از دل خواه رو شیدن اول کاری که می کنن جلو خودشون رو می بندن راه خودشون رو می بندن این رسوباتی که دارد نه تنها نمی گذارد و منطقه سبز بشود ولی که جلو راه خود این کشمه رو هم می بندد بعد از یه مدتی انسان می برد اینجا به صورت یک سخره عظیمی در آمده مشابه این تعبیر را در سور این باره که یه توبه راجع به گروه دیگر بیانگ فرموند آیه هفتاد و هفت سوره توبه اینست که اینایی که تعهد کردن با خدا و به تعهدشون عمل نکردن و خدا نسبت به اینا لطف کرد و اینا لطف الهی را نادیده گرفتن یک اقوبتی دامنگیر اینها می شود و اون اقوبت نفاغ است فموت فعقبها نفاغن فیقه قلوبهم الی یومی القونه خدای درگرفتار نفاغ می کند چندین بار خدا لطف کرد این شخص لطف الهی را نادیده گرفت از اون ببند خدا یه اقوبتی بر او تحمیل می کند او را اقاب می کند در دنیا اقابی که خدا می کند اینست که او را گرفتار نفاغ می کند فعقبهم یعنی خداوند اینها را اقوبت کرده است به عنوان اقاب اونها را گرفتار نفاغ کرده است فعقبهم نفاغن فیقه قلوبهم به این نفاغ تا روز مرگ هست از اینها گرفته نمی شود فعقبهم نفاغن فیقه قلوبهم الی یومی القونه که دیگر به توبه موفق نخواهد شد بلان این که ناعمدن آیات الهی و لطفیه الهی را تحقیل کردن مشابه این در تعبیرات دیگر هم یافت می شود بنابراین اصرار بر گناه ادامه کفر یا ادامه هنس عظیم یا تلبون در ایمان و کفر یا اختلاف زهر و باطن اینها سبب محرومیت انسان از توفیق توبه به مانندهان است آیه محل بحث هم شامل تلبون می شود و هم شامل اختلاف زهر و باطن که لم یکن الله و لی اغفر الله و لالیهدیه هم سبیله البته راه باز هست ولی بسیار سخت هست برای اینها برگشت بسیار دشوار است لذا همین گروه در مرحلی بعدی یعنی اول ایمان بود بعد کفر بود بعد ایمان بود در مرحلی چهارم کفر بود در مرحلی پنجم مزید کفر دیگه این چی نبود که در مرحلی پنجم دواره برگردن مؤمن بشوند آیه محل بحث اینست که اینه لذین آمنو یک سم کفر و مرحلی دوون این دو سم آمنو این سه سم کفر و این چهار دیگه در مرحلی پنجم سم ازداد و کفرن است نه سم آمنو چینین گروه به این صورت در میان بعد همود بشه المنافقینه به اندلهم عذابن علیبان در باره منافق چون اینها معصیتهای گناگونی دارن قرآن هر جا سخن از منافق به میان آورد اون راز استحقاق عذاب را هم زیده کنند در قسمتهای دیگر میره همود اینا کسانی هستن که ازا لغو لذین آمنو قالو انا مقاکم و ازا خلو را شیاطینهم قالو انا مقاکم انما نه نه نه نه مستحزه و همون در این آیه محل بحث اینا مشکل سیاسی دارن نه مشکل اعتقادی مشکل اعتقادیشون در جای دیگر است مشکل سیاسی اینا اینست که اینا حراسناکند میترسن نظام اسلامی شکست بخورند و عزت را در غیر نظام اسلامی میبینند میگن ما رابطه امون را باید با کفار حفظ بکنیم چه اگه یه وقتی روزی این نظام شکست خورد یا کافران نظامی شکست خورد کافران برگشتن ما از عزت بحری ببریم فرمود راز این که اینا منافقن و به عذاب علیم باید گرفتار بشن اولی از که الَّدینَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ اُولِيَا اینا تحت ولایت کافر در می آین اما تحت ولایت مسلم در نمی آین ولایت کافر را قبول دارن ولی ولایت مسلم را قبول ندارن الَّدینَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ اُولِیَا من دون المؤمنین یه وقت از که خلط و عملن صالحن و آخر سیعن است گاهی ولایت مؤمن را قبول دارن گاهی ولایت غیر مؤمن را بعضی از مؤمنین را بعضی از کافران را به عنوان اولیامی پذیرن این یک مرحل است مرحل دیگر آن است که اینا اصلا مؤمنین را به ولای قبول ندارن یه تخذون الْکافِرِينَ اُولِیَا من دون المؤمنین چرین گروهی به عذاب درمیان هردناک گرفتار میشوند بعد قرآن اینا را هدایت میکند میتهمون منظورتون چیست اگر مقصودتون از برقراری رابطه ولایی با کفار عزیز شدن است بدانید که تمام عزت نزد خداست یک مطلب به اختیار عزت هم به دست خداست که هر که را بخواهد عزیز میکند این دو مطلب و گروهی را هم که عزیز کرده است اونها را را هم به شما معرفی میکنیم این سه مطلب راه عزیز شدن را هم به شما نشون بیدیم آدرس بیدیم این چهار مطلب که خب این همه هدایت است دیگر اما مطلب اول همون لال عزت جمیع این در چند جای قرآن است یکی همین آیه محل بحث بعد نه این که تمام عزت مال خداست خدا عزیز است بلکه عزیز کنندم هست اون را در سوره امبارکی سافات آیه 180 این که نیاد که اتاون سبحانه رب که رب بلغزه اون مدبر عزت است مالک عزت است یه وقت از ما میگوییم فلون شخص عزیز است اما بخواهد دیگری را عزیز بکند اون قدرست را نداره یه وقت گفته میشه نه فلون شخص عزیز است و عزت بخشم هست در این آیه سوره سافات فرمود خدا رب بلعزت است یعنی هر کس بخواهد عزیز بشود باید در تحت تدبیر و ترابیت و مالکیت ذات اقدسی اله قرار بگیرد تا بشود عزیز اگر چنون که خدا عزیز مهز است یک و رب بلعزم هست دیگران را هم او عزیز میکند باید ببینیم کرا عزیز کرد اون را در سوره منافقون فرمود که رب بلعزت است خدا رسول را عزیز کرد مؤمنین را عزیز کرد چهارم همون بحث دیروز بود در سوره فاطر که راه عزیز شنره را هم ارائه کرد فرمود اگر کسی بخواهد عزیز بشود تمام عزیز پیش خدا است فرمود شما که میخواید عزیز بشود من کان یورید را عزیز نل یعلمه بدانید که عزیز پیش خدا است یک راه شما این است من کان یورید را عزیز فرمود شما که میخواید عزیز بشود حالا راه رفتن به عزیز محض چیست؟ چنین انسان میشه عزیز حالا در کنار این مطالب چهارگانه ما هستیم و محسوسات عرفی ما ما بینیم بعضی عزیزن قرآن تنبات شما فیال میکنه اینو از این مطالب چهارگانه از این مطالب چهارگانه ما یه عزت راست داریم یه عزت دروب غیر از خدا و پیغمبر و مؤمنین که خدا بلعصال به بزاد پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم و مؤمنین بلعرز و عزیزن دیگران هر که هستند و هر که هستند عزت اینها عزت کاذب است نه عزت صادق وقتی عزت کاذب شد زلت صادق است دیگر معنی انا ندارد که هم عزت کاذب باشد هم زلت کاذب و روزی که صدق و حق ظهور میکند زلت اینها ظهور میکند یعنی یوم طبل از سرائق لذا در باره مستکبرانی که عزیز کاذبن و به عزت دروبین خود را عزیز فهم داشتن غیر از اون مسئله جهنم و غیر از مسئله سخت و سوز بدن و جسد میفهمد که اینها گرفتار عذاب الهون میشود یعنی رسوائی و زلت و خاری چرا؟ چون ظاهر اینها عزیز است این عزت دروبه باطن اینها زلیل است این زلت راسته روزی که سرائر به باطنها ظهور میکند اون زلت واقعی اینها ظهور میکند لذا از زبون عذاب الهون یا عذاب مهین این عذاب مهین کسی که نیست خدا یاد داره خب جهنم میسوزاند که آبروی او را نمیبرد یک وقت است نه آبروی او را میبرد گذشته از اینکه او را میسوزاند این کسی که معذبه به عذاب هون است یا عذاب مهین دارد برای آن است که در دنیا عزت دروغین داشت عزت دروغین همونطوری که قبلا دستور انبارکه و غره ملازم فرمودید کسانی هم که وقتی به اونها نصیحت میشود اونها خود را بره تر از پذیرش نصیحت و وعظ میدانند حرف در اونها اثر نمی کند آلی دویس و شیش سوره بغره این بود به ازاقی به الله تقلیل اخذت و لعزتو به الاسم فهسبه جهنم و ولی به اسلمی ها این با گناه عزیزه است قهران میشود عزیزی بی جهد چنگه در سوره این با گناه عزیزی بی جهد بارکه شعره ساهران فرعون فرعون را عزیز میپنداشتند و به عزت او سوگند یاد کردند آیه چهروچهار سوره شعره این است که فالغو هبالهم و غسیهم و قالو به عزت فرعونین لال نهلو الغالبون بعدم که قشیهم میلال یمه ما قشیهم اون زلت درونی اینها که راسته زهور پیدا شد فمود علیام نراجی که به بدن که لتکونه لمن خلفقایه پس اگر یه وقتی ارتباط با خدا نبود و کسی خود را عزیز پنداشت این بداند عزت او دروغ است وقتی عزت دروغ شد زلت او راست است وقتی زلت او راست بود این راست یه روزی زهور بکند حالا یا در دنیا یا هم در دنیا و هم در آخره قرآن بعد از تشریح این مسائل و گزارشتونه و گزارشتونه و تبیین این مطلب پنجام اونگاه به این جمع پابات حالا که مسئله برای شما روشن شد اینه تذهبون کجا می روید این اینه تذهبون بعد از اقامه براهین تام است فمود حالا که راه باید و مشخص شد کجا می خواد برید براهین عقلی ای رو تعیید می کند شباهد نقلی هم ای رو تعیید می کند پس اینه تذهبون اون که که در سوره تکویر به عنوان آیه بیست و شش آمده است که به ماه و بقول شیطان رجیم که اینه تذهبون این یه اصل است که در همه موارد جاری است همین اصل را وجود مالکه است امیر سلام الله در این از خطبه های نحش البلاغه این چیل آمد حضرت برهان قام می کند به این که ما الان در حدود شهست سال است که داریم امتحان می دیم در جنگ ما پیشگام بودیم در اسلام ما پیشگام بودیم در رهبری ما پیشگام بودیم در مسائل علمی ما پیشگام بودیم ایسر از پیغمبر در بین شما صفی کم ایتر اتون بی کم اینه تذهبون و اینه یوتا ها بکن کجا میرید شما مردم این بعد از اقامه برهان است فهمت کجا میرید این همون کذالک یوبیر لکمال آیات است و از قرآن می شود یه کتاب علمی روشن که با نور آمده است یو علمه همال کتاب و بلحجمه بعد از این که تعلیم داد اونگاه پایان اینه تذهبون کجا میخواد برید این هدایت ها الان هم برای همه بازه است حتی برای کافر و منافق برای این که انسان تازنده است مکلف است مکلف راهنما میخواد این چیه این نیست که آیه نازل نشود هدایت جدیدی نیاید و معذارت تکلیف ادامه داشته باشه اما غیر از اون سرمایه های اولی که فعل همه ها و فجور ها و تقواه ها و غیر از اون راهنمایه های عمومی دیگه دیدار های خصوصی خدا با این ها ندارد اما یه دستن که واقعا خدا با این ها دیدار خصوصی دارد اونا رو می نگرد با اونا حرف می زند و پیام می دهد و امثال زالگ این دیگه نصیب اون گروه نخواهد شد رضا فمود اولیاء من دونه مؤمنون مؤمنون این ها عذاب دردناک دارد این استفهام انکاری است یعنی شما می خواهید عزت را نزد کافران دریافت کنید لیلله لزت و جمیع چون عزت نیست وقتی لیلله لزت جمیع شد ما سبای هر چون مازا بعد الازت الا زل از این مثل مازا بعد العدله الا زل ما سبای بعد الحق الا لال یک اصل کلی در قرآن کریم بیان بکند بعد شرحش را به شاگردانش واغذار میکند فمود مازا بعد الحق الا لال از حق که بخزنی می شه زلالت مسئلی عزت صحیح حق است مسئله عدل حق است خون مازا بعد الحق الا زل ما سبای بعد العدل الا زل دیگر اگر لله الازت و جمعی هم و جایی که ارتباط با خدا نباشد دیگه جایی زلت هست لذا چون ذات اقدسی الاخ خود را به عنوان رب الازم معرفی کرده است همونطوری که قبلن و سور امبارکه آل امران ملازف هر بودید زمان اززت و زلت را هم به دست خود میداند آیه 26 و 27 سور امبارکه آل امران این بود قل اللهم مالک الملک تو ات الملک منتشا و تنزه الملک منتشا به تو ازل منتشا و تو دل منتشا به یادکال خیر اونجا که افراد را زلیل میکنی داری به اسلام و مسلمین و امت اسلام خیر میرسانی زلیل کردن کسانی که اخذت هل اززت و بلعست این زلیل کردن به سود جامعه انسانیست به یادکال خیر اینه که اله کلش انقدر بعد همونطوری که گاهی عزیز میکنی گاهی زلیل میکنی در نظام انسانی و اعتباری در نظام تکوینم این کار را میکنی این چار چیز با اون چار چیز متابق است گاهی روشن میکنی روشنی رو گسترش میدی گاهی تاریش میکنی تاریش میدی تاریش میکنی تاریش میکنی در آیه قلب فرمود به این که در آیه قلب فرمود به این که در آیه قلب فرمود به این که در آیه قلب فرمود به این که در سوره اناام خدا حشدار داد فرمود به این که اگر یه وقتی دیدی کافران جلسی دارن دارن آیات اله را مسقره میکنن هرگز با اونها ننشین نشستن در مجلس کفار قدقن است در آیه محل بحث یعنی در آیه که در سوره نساست و در مدینه نازل شد فرمود ما قبلا شما گفتیم اون کار را نکنید دیگر وقت نزده علیکم فرمود به این کتاب ان ازا سمعتم آیات الله یکفر و بها و یستهزه و بها فلا تقعدو معه در اینجا ختاب به مسلمین و مؤمنین است که در جمع اینهای منافقین حضور دارن فرمود ما قبلا به شما گفتیم در حالی که هیچ آیه در قرآن در این زمینه نیست مگر همون آیه سوره و بارکه اناام که خدا به پیغمبر است سلالله و علیه و سلام آیه شست و هشت سوره اناام سوره اناام در مکه نازل شد فرمود خطاب در آیه سوره اناام و پیغمبر سلالله و علیه و سلام است در آیه محل بست در سوره اناام خطاب به مؤمنین است فرمود ما قبلا به شماها گفتیم معلوم می شود اون آیه که در سوره اناام خطاب به پیغمبر است منصور امتن نخود پیغمبر یه دلیل لبی متسل هم او را همراهی میکنند و این است که اصلا معقول نیست پیغمبر در جلسهی که قرآن و او را مسقره میکنند بشینه با اونها و از جلسه رسمی اونها بشه کفار آیات مسقره میکنند رسول را معاذ الله مسقره میکنند و پیغمبر در جلسه رسمی اینا بشینه که عملی نیست این دلیل لبی دلیل لفظی هم این است که در آیه محل بست یعنی در سوره ای نسا خطاب به همین منافقین است این منافقینی که یتخذون الکافه نعولیه من دور مؤمنین با اینا دارد حرف میزنند میفهمد که ما قبلا به شماها گفتیم که در جلسات کفار شرکت نکنیم خب قبلا با کدوم آیه به اینا گفتید غیر از آیه سوره انعام که ما آیه در قرآن نداریم در این زمینه که معلوم میشود آیه سوره انعام که خطاب به پیغمبر است در حقیقت مخاطبین امتنه پیغمبر خب مطلب دیگر اونست که این آیه نازره به آن است که شما در جلسات کفر شرکت نکنید صرف از این عدم شرکت است یا با اعراض و اعتراض آمخته است در اینجا فهمود بغیر نزدر علیکم فیل کتاب ان ازا سمیعتم آیات الله یکفر به ها و یستهزه به ها فلا تق ادومه هم در جلسی که آیات اللهی استهزام شود شما ننشید ولی در سوره انعام که همون آییست بود که قرآن بو اریا داده است در اینجا فهمود بغیر نزدر علیکم فهمود به این که اعراض بکن اعراض کردن با اعتراض آمخته است نه صرف ترک قول یه وقت از کسی برای این که در مجلس گناه ننشید به بحانی این که من حالا مساعد نیست به بحانی این که من معذورم کار دارم قولی دادم از مجلس دیگر مجلس گناه فاصله میگیرد این حد اکثر آن است که در جلس گناه شکت نکد اما اون وظیفه دیگر را که نهی از منکرست امن نکد یه وقت است نه کسی به عنوان قهروع اعتراض از مجلس گناه فاصله میگیرد این به هر دو وظیفه اول کرد ایکی که در جلس گناه ننشست یکی که نهی از منکر کرد در آیه سوره انعام فهمودتیدهسته این اعرض انعام قیل از آیه سوره نساز که با اونها ننشید با اونها ننشستن یک وظیفه است اعراض کردن وظیفه دیگر است یعنی اعراض خودش پیام دارد با اعتراض آمیخته است روخ برگردوندن قهر کردن این رو میگن اعراض کردن نفر مدپاش و از جلسه برو بیرو حالا اگر چون که کفار نشستن در برای مسائل آدی حرف میزنن نشستن با اونها در یک جلسه آدی که حرام نیست ولی مادامی که نشستن در جمع اونها مایه تعیید اینها است امزای حرف اونها است میشود محرم خب این که فرمون فرا تقعد معهم قطعه خضوفی حدیث غیره نشون میداد که اگر حرف های آدی زدن نشستن در جمع اونها محضوری ندارد اینجا هم فرمون فرا تقعد معهم حتی خضوفی حدیث غیره خب حالا اگر کسی در جمع اونها نشست به اعراض نکد و اعتراض نکد چی میشود اینکم ازن مثلهم شمای منافقین مثل اون کافرین قایب بود چون مؤمن که در جمع کافری که دارد دین را مسخره میکند نمی نشیند اون که در جمع کافران می نشیند و مستمع حرف های اونها است و راضیه بود و استهزای اونها است منافق است فموچه این انسانی شن روحن کافر است در حقیقت مثل کافران خواهد بود از ذر اعتقاد وقتی میرسه