قمزه قطیبه حر الجحیم حاطمه المصطفى والمرتضى وابنهما والفاطمه قمزه قطیبه حر الجحیم حاطمه المصطفى والمرتضى وابنهما والفاطمه وابنهما والفاطمه وابنهما والفاطمه و اختصاص داره به بیان بخشی از نکات تفسیری آیات شریفی 140 تا 142 سوری مبارکی نساء در کلام مفسرانی قدر حضرت آیت الله جبادی آمولی حفظه الله قرآن موسیقی شراغ نور قرآن موسیقی شراغ نور شراغ نور شراغ نور شراغ نور شراغ نور شراغ نور قرآن موسیقی شراغ نور در آیه اصبق که مسئله خوز مطرح شد گرچه خوز لغتاً به محنای شنای در آب و شروع در کار است ولی نوع موارد استعمالش در قرآن کریم با مزمت همراه است یعنی در جاهای مزمومی با کار رفته کننا نخوزوم انخائزین نزیر همین آیه که یخوزون نخوزو و نبعب یخوزونه زرهم فی خوزهم یلعبون و بانندون که اینها معمولاً در موارد مزموم با کار رفته است و استهزای آیات الهی کار مزمومی است شروع در اون خوز در باطل است این زرهم فی خوزهم یلعبون در حقیقت با همین آیه همه هنگه است که این آیه می فرماد اگر دیدید اونها در استهزای آیات قرآنی سرگرمه به استهزا هستن اینها را به حال خودشون رحاق کنید حتی یخوزو فی حدیث غیره شما برخیزی زرهم فی خوزهم یلعبون این هم مزموم را دارد مطلب دیگر اون است که در روایات ما مقصوداً در سخنان نورانی است در امیر سلامون دارد در نهجون بلاغه بر اساس همین اصل کلی آیه محل بحث کسانی که در مجلس گناه منشیدن یا با گناهکاران مجالست دارن اونها را حضرت برحضر داشت یا کسانی که راضیه به فعر گناهکارانن اونها را هم از این رضا برحضر داشت در خطبه هشتاد و شش در اواخر اون خطبه فرمود و علمو انیسیر ریا شرکون و مجالست اهل الهوام منساتون لیمان و مهذرتون لی شیطان نشست و برخاست با هواپرستان زمینه فراموشی ایمان را فره هم بکند زرف نسیان ایمان است یعنی انسان یادش میرود که مؤمن است و جای حضور شیطان هم هست این فراموشی ایمان را فره هم بکند و مجالست اهل هوا البته این مجالست اهل هوا جنبه ملیه را میفهماند در کلمات غصار شماره 154 فرمود ارازی به فعل قومن که داخل فیه معهم اگر کسی به فعل گناهکاران رازی باشد مثل آنست که در همون گناه داخل شده باشد بعد فرمود زعلان کلیه داخل فی باطل اثمانه ایه سغرا و کبراه منطقی است که ارازی به فعل قومن که داخل فیه معهم این حکم داخل را دارد و هر کسی هم که داخل در باطل شد دوتا گناه کرده است و علا کل داخل فی باطل اثمانه دوتا گناه است اسم العمل بهی و اسم الرزا به یکی ناسیت مصنکاره یکی ناسیت رزای بکار خود رزای بکار ناسیت است البت رزای بکار در بعضی از موارد ممکن است ناسیت فقهی نباشد ولی ناسیت کلامی است یعنی روح را تیره می کند ولی خود عمل البت ناسیت خواهد بود به هر تقدیر این دو نکته مربوط به اون آیه اسفق اما آیه ای که مربوط به کیفیت تربوس منافق ناست در این زمینه وصف دیگری از اوصاف منافقین را شهر داد تبود اللذین یه تربسونه بکن منافقین چندین تربس به انتظار و فرصت تلبی دارد ایکی در باره اصل نظام اسلامی است که این ها منتظرن یه روزی نظام اسلامی مغازل لا سرنگون بشه به شکست بخوره و مسلمین مغهور کافران قرار بگیرند این همان است که در آیه 98 سوره مارکه توبه بیان کرد این ها الان در جمع مسلمین هستند اگر وجوه شرعی به صورت خومس زکاة و مانندهان به دولت اسلامی پرداخت میکنند این را یک نفع قرامت میدانند هر کونه پرداخت مالی را که به دستور دین تعدیه میکنند اون را یک نفع قرامت میدانند به منتظر برگشت اوزای و یه ترب سونه بکنه و دوائر که اوزا برگرده به سود اونها و علیه شما این در باره اصل نظام است یه وقت است که گذشته از اون تربس و فرصت تلویه درونی جاسوسی هم میکنند در جنگ ها به سود در دولت اسلامی و سود اونها کار میکنند نظیر اون که که در هم سوره مبارکه توبه به این صورت بیان شده است آیه چهل و هفته سوره توبه فرمود این منافقین در جمع شما به جبه جنگ نمی آیند ولی اگر هم بیایند لخرج فیکم ما زادوکم الا خبالن ولی اوضع خلالکم یبغونکم الفتنه و فیکم سماقون لهم به سود دیگران خبرچینه میکنند حرفها را میشنوند برای دیگران سماعن به سود غیر حرفها شما را میشنوند که گزارش بدید این یه نحوه است یه نحوه تربس است که میخوان از دو طرف سود ببرن ولی سودشون به این صورت است اگر مسلمین پیروز شدن میان مستمین ما که در جمع شما بودیم حالا یا در جبه شرکت میکردن یا پشت جبه تدارکات اینها را فرهان میکردن براخره ظاهرن با مسلمین بودن لذا به مسلمین میگفتن علم نکن معکم مگر ما با شما نبودیم خب چرا مارا از غنائه محروم میکنید یک نحوه حضوری باید اینها در جمع مؤمنین داشته باشد یا به همراه اینها در جبه رفته باشد یا در پشت جبه تدارکات اینها را فرهان میکردن ولی اگر مسلمین شکست بخورند در این حال از کفار قنیمت طلب میکنند زمینه آیه این است که مسلمین شکست خوردن و کافران پیروز شدن در این زمینه منافقین به کافران چه میگویند؟ و انکان لیل کافرین نسیبون قالو یعنی همین منافقین به کافران این چه نیم میگویند علم نسته وز غلیکم و نمنق کن من المؤمنین شما ببینید دو تا وچ در نوعی کتاب های تفسیر هست یکی را زمخشری و امثالشون فرمودند یکی را دیگران فخر رازی هر دو وچ را جمع کرده است گفت فیل آیته وجهانه اما اون هنر داوری در مثل فخر رازی نیست که بالاخره تعییم بکند که آیه هست کدام یکی از این دوران میگویند یه وقت است آیه قابل جمع است یا جامعی دارد میتوان اون جامعه مشترک را گرفت و همه مسادیق را زیر مجموعه اون جامعه قرار داد یه وقت است نه دو تا معناد دو تا مصداق رودر روی هم است و تعیین احده ما یا با مشاهده فضای داخلی آیه است یا با جریان خارجی آیه است یا با آیات دیگر اون دو تا وچی که در تفسیر فخر رازی هست یک وچ همان است که دیروز ذکر شد که ایشون این رو وچ دوبوم ذکر کردن وچ اول که هم در تفسیر فخر رازی آمده و هم در تفسیر فخر رازی آمده و هم در تفسیر فخر رازی آمده و هم در تفسیر فخر رازی آمده و هم در تفسیر فخر رازی آمده و هم در تفسیر فخر رازی آمده و هم در تفسیر فخر رازی آمده و هم در تفسیر فخر رازی آمده و هم در تفسیر فخر رازی آمده و هم در تفسیر فخر رازی آمده و هم در تفسیر فخر رازی آمده و هم در تفسیر فخر رازی آمده و هم در تفسیر فخر رازی آمده و هم در تفسیر فخر رازی آمده و هم در تفسیر فخر رازی آمده و هم در تفسیر فخر رازی آمده و هم در تفسیر فخر رازی آمده همون تعبید است که در باری دام دارن همین در همین حد گاهی میگوید لَاَهْتِنَكَنَّ زُرِّیَّتَهُ اینجا دیگه نام آدم مطرح نیست از آدم به عنوان احتناک یاد نکرد گفت من زرریه او را احتناک می کنم در سوره مجادل همی که قرآن امضا که فهمود استهوز عليهم و شیطان فانساهم ذکر الله خب معنی استهواز این است اگر معنی استهواز این است و معنی استهواز همون استیلا و غلبه است اگر کار منافقین در حد همون چرخ پنجم بود به تعبید بعضی مفسران که اتا بور الخامس است خبرچینیست گزارش است چنین حدی که مایه استیلای منافق بر کافر نیست منافقین منافقین در این مرحله خود را مستولی می دین می گفتند که دیدید ما رحبری شما را بهده گرفتیم ما شما را به راه دیگر بردیم که به دام ایمان مؤمنین نیفتی ما شما را به سمت دیگر رندیم شما هم رفتید و سقوط نکردید مؤمنین زعیف بودند و شکست خوردند منافقین به کافرین نمی گوین ما شما را در این شکست دادن یاریم منافقین در این شکست دادن ایمان نجات دادیم راه صحیح را به تونه ارائه کردیم گفتیم با تناب پوسید اینها به چاه نروی این طرز فکر می کردن اینی که در تفسیر سیدن استاد رزبان لالی آمده این برابر همان است که در تفسیر دیگران هم آمده ولی اینی که در تفسیر سیدن استاد رزبان لالی آمده اینی که در تفسیر سیدن استاد رزبان لالی آمده اینی که در تفسیر سیدن استاد رزبان لالی آمده این استهوز علیه مشیطان سوق پشت سر را می رساند اون لأحتن کن زرریتهو در سوره اسراب اون فأنهو یوزلهو و یهدیه الى عذاب سیر در سوره هج اون قیادت جلو را می رساند بلاخره هیوان را یا از جلو می کشن یا از دنبال هی می کنن به این صورت است لذا این معنی با آیه سازگارتر استنیده این همچه حرفی را اونها داشت نه این که منهم پیداست یعنی از اونها از صف اونها با اونها نباشید مثل این که در آیه قبل داشتیم با اون کافره نباشید یعنی با فکر اینها با خط مشیره نباشید دیگر این که نظیر همون آیه قبل است خود روشندتر بود قرآن کتاب تهوری نیست کتاب تعلیم عملی است یه وقت است که مفسر به این فکر است که اومد مشکل ایجاد می شود که چطور بر من آمن بلا هست آیا بر بست یا بر بر بست یا مضافت تقدیر است لکن زل بر من آمن بلا هست یا لکن نل بر بر من آمن بلا هست که محتو خبر یا اسم خبر همه هنگ بشه قافل از این که قرآن نمیخواد کتاب علمی باشد قرآن میخواد متعلمین به پرورانه لذا هر جا سخن از وصفه است مصوفها را ارامی کند و غنمشه کتاب تهوری ماست اونه که قرآن را در حد کتاب علمی مستلقه میدونند به فکر مضاف و مضاف علیه میگردند که چطور اینجا فرمود لکن نل بر من آمن بلا شما میبینید نوع اینها به زحمت میوفدند مثلا یوم لاین ف اومالون بلا بنون الا من اطلاق به قلب من سرید اونجا هم به زحمت میوفدند روزی که مال و فرزن به حال کسی سودمند نیست به حسب نظم عادی که کتاب های علمی بران روال است این چه این گفته میشود که یوم لا دیمه یوم لا دیمه علمی محس که فقط خطوط کلی علمی را بیان کند معمولا قرآن وقتی وصف را شرح میدهد مصوف را محرفی میکند اینجا هم نمیخواهد بگوید نفاق بد است کفر بد است همین که فقط راه نمایی علمی باشد میده با منافق نباشد با کافران نباشد با مؤمنین باشد به امثال زاده ای اونم به همین روال گفتن ما شما را از مؤمنین به ما انهم مؤمنین معنی کرده این در حقیقت و نمنه اکم من المؤمنین در حقیقت من هم یعنی از مؤمنین خب اما اینکه فرمود این من المؤمنین هم از باب تعلیق هوش بروز مشئره به علیت است در اونجا دیگه به این کاندل کافر نصیبون قالو الام نسطحفز عالیکم و نمنه اکم من هم دیگه نفرمود من المؤمنین که این تعلیق هایooooo مشئره به علیت بشه اما این که در زل و مدولن یج علالله ولل کافرین علال مؤمن سبیلا این چون نکره در سیاق نفیه است همه اون وجوه پنجگانی که تقریبا در وحزی دیروز گذشت شامل می شود چون سبیل جامعه است و اگر احیانا کافری بر مسلمی در یه مقتعی پیروز می شود این پیروزی نهایی نیست و آزمون الهی است در سوره امبارک آل امران آیه 139 تا 142 چنین گذشت هموند ولا تهنو ولا تهزنو و انتوم الانون این کنتم مؤمنین اما این کنتم مؤمنین قهرن اگر مهور ایمان و کف بررسیب شود مؤمن اعلاست و اگر بحث در ایمان و کف نباشد بحث در علال و عوامل عادی باشد خب حق آلم است پیروزی هرکی متحد است پیروزی است اگر در بعضی از جنگ ها کافرین بر مؤمنین پیروزند نشون اونا کافرند و اینا مسلمند بلکه اونا آلمند و مسلمند اینا بیسلاهند اسلام و کفر که به جنگ هم نرفت آلم و جاهل با هم جنگیدن اون که آلم بود از وسائل سنتی بهره برد و اون که جاهل بود دستش خالی بود شکست بود یا متحد و مختلف با هم جنگ کردن اونا با هم متحد بودن ساختن اینا مختلف بودن با هم نساختن متحدین بر مختلفین پیروز شدن شما تو همه این تحلیل های پیروزی منی بلاخره حق قالب است علم حق است جه باطل اتحاد حق است اختلاف باطل اسلام و کفر که به جنگ هم نیامدن حالا یا جنگ نفت بود یا جنگ گاز بود یا جنگ جنگل بود یا جنگ آبونان بود جنگ اگر جنگ نفت و گاز و زمین و زمان باشد هرکی مسلح است پیروز میشه حل یسته به لذین یعلم و لذین لای آدمون حق است اتحاد حق است اختلاف باطل است جهلا باطل حالا اگر یه ملت پیش روی آلمی با یه ملت پس افتاده جاهل جنگید خب علم حق است جهل باطل است اون حق بر باطل پیروز میشه باید هیچ جا در آلم نشد که حق شکست بخورد این یه اصل کلیست که قابل نقض نیست و هر جا اسلام به میدان آمد و کف به ماهنه و کف به میدان آمد شکست شد نشانش پیروزی همه انبیاه بود بدون سلاح روز با دست خالی همه انبیاه پیروز شدن دیگر این تو نموطن که پیغمبری شکست بخورد که همه انبیاه پیروز شدن حالا گاهی زمین فرو برود گاهی زمان گرفت گاهی دریافت گرفت گاهی سهرا ها گرفت بلاخره همه انبیاه با دست خالی پیروز شدن یه بار نشد که اسلام عرضه بشه به شکست بخوره در قرآن کریم فمود لا تهنو ولا تهزنو و انتومو لاغلاو یه اصل کلیست انکنتم مؤمنین یا انتنسرالله ینسرکم و سبت اقدامکم فتنسر للدین کفر و عذر لعمالهم اینا اصول کلیست غیر قابل تخصیص است و اما اگر یه جای دیدید که نه برای گاز و غیر گاز جنگیدن یه جا برای خاک جنگیدن یه جا هفت که افده کشورت حقیق بیگانه کردن اومد که جنگ اسلام و کفر نبود در تحریلات از تعمیر که قبله از نهجور برای خونده شد این بود که خدا کسی را یاری میکند که معلوم بشده که برای دین او دارد جنگ میکند فمود در عوار جنگ گاهی ما کشته میدادیم گاهی رقیمی ما کشته میداد گاهی از ماها با اونها درگیر هم میشدن مثل دو گوچ جنگی یه تحاولان تحاولن نحلین تساول میکردن تا معلوم شد که ما راست میکیم از اون بعد دیگه خدا ما را یاری کرد حتی قلعه من لهو صدق نیتنا وقتی معلوم شد ما راست میکیم دیگه پیروز شدیم وقتی که پیروز شدن ابو صفیان متحیران راه میرد میگفت لیت شیری به مازا قلبنی لشکر مال ما عده مال ما اده مال ما ما کباب میدادیم به سربازان ما اونا خرما میدادن چطور ما شکست کنیم اونا پیروز شدن همینجور متحیران راه میرد وجود امبارک پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم از پشت سر رسید دست امبارک رو دوش نحصه عبید صفیان گذاشت امود بله قلب توکه پس برابر این لیج علی الله لکافرین عرد مؤمنه سبیله اصل کلیست هرگز شکست نخوده البته چون نکره در سیاق نفیه است خطود فقهی رم شان میشود که حالا به سرعت رد میشدیم اگر پدر کافر بود و مادر مسلمان ولایت پدر و پرزن تابعه اشتفال آوین است پدر در اینجا ولایت ندارد اگر پدر مسلمان بود مادر کافر بود حق الهزانهی که در بعضی از بخش شامال مادر است نسبت به بعضی از