ای و عجل فراجه هم موسیقی باشیم موسیقی باشیم موسیقی باشیم موسیقی باشیم موسیقی باشیم موسیقی باشیم موسیقی باشیم موسیقی باشیم موسیقی باشیم موسیقی باشیم موسیقی باشیم موسیقی باشیم موسیقی باشیم موسیقی باشیم موسیقی باشیم موسیقی باشیم موسیقی باشیم موسیقی باشیم موسیقی باشیم موسیقی باشیم موسیقی باشیم دلیل جنگ با پیغمبر است خب جنگ با پیغمبر کفر است جنگ با امام معصوم هم کفر است لذا محاربین امام معصوم علیه السلام کافران و مخالفین اونها در مسائل آدین محاربینین ها فاسقن این همون بیان لطیف محقق توسی در متن تجدید بود که بر روما عبدالله هم پذیرفت و شرکت که محارب و علیه السلام کفرتون و مخالفوهو فسقه اونای که به جنگ امیر و معمی علیه السلام آمدن و اساس حربو که حربی کافران اونای که با حضرت جنگ نکردن ولی فرمان حضرت اعتاعت نکردن خب فاسقن مثل کسی که فرمان پیغمبر را اعتاعت نکند و معصیت کردن است پس رضای به معصیت با رضای به کفر فرق دارد چنگ که رضای به معصیت خودش و رضای به معصیت دیگران هم فرق دارد و اگر در زیارت آشورا راضیان به قتل سید شهدان سلام ملعبه منعونن و با ظهور وجود بارکست و ریعه از ارواه نفدا اینها محدور و دمن برای آن است که اینها به کفر راضیان و در جریان قوم سمود هم بیانی از هستانی سلام ملعبه در نهجه البلاغه است که اقوام بملل را اون مسائل اعتقادی یک جا جمع می کند بعد استلال می کند می فرمد به این که قوم سمود یک نفر را انتخاب کردن برای اغرو پی کردن و کشتن ناغه صالح سلامون داده ولی خداوند همه اونها را معذب کرده است و اغروها خداوند فرمید همه این قوم اون ناغه را اغر کردن در حالی که آغر ناغه یک نفر بود داد از این بعث اشقاها حضرت امی سلامون لاله اون طبق اون چی که در نهجه البلاغه آمده است به همین آیه استلال می کند بعد می فرموند که و آغر ناغه سمود یک نفر بود و خداوند همه را محکومه در خطبه دیویس و یک نهجه البلاغه آمده است خدا همه اینها را عذاب کرده است چون همه اونها راضی به کار این آغر بودن چون همه اونها راضی بودن خدا اغرا و کشتن را به همه اینها اصناد داد خدا اغرا و کشتن را به همه اینها اصناد داد خدا اغرا و کشتن را به همه اینها حقیقا همه اونها توطعه کردن به این کار رضا دادن منتای یک نفر را معمور اجرا کردن بر این که دارد فتا تا صاحب هم فعغر چون فکذبوهو یعنی همه این قوم سال سلامالله را تکذیب شدن برای این کار را بعد به تصمیم گرفتن برای اغر ناغه و یک نفر را معمول اجرا کردن و او مصوبه این قوم را اجرا کرده است البته کار کار همه است فتعا تا صاحب هم فعغر سرش این است که همه این قوم کذبوهو از این جهب فعل اون آغر به همه اصناد داده شد برخلاف آن است که انسان راضی باشد به فعل کسی که در یک گوشه آلم گناه میکند به فعل او به رضای او هیچ نقشی هم ندارد در انجام کار او البته در اون جا از در خصوص مسئله کلامی درگیر است و این که نهی از منکر لسانن هم در قبال قلب و عمل واجب است و در رتبه اول به زعیفتن در این رتبه مسئله نهی از منکر قلبی است در کلمات قصار امیرون اونی علیه السلام در شماره سی سد و هفتاد و شهار کلمات قصارون حضرت آمده است فرمود بعضی ها منکر را هم از راه دست هم از راه زبان هم از راه دل نعفی میکنند فذالک المستکمرون خصال الخیر به منهم المنکرو به لسانهی و قلبه و تار کوبیده بعضی هاستن که قلبن و لسانن منکر را نعفی میکنند ولی عملا کاری نمیکنند برای منکر زدائی فرمود فذالکه متمست کن به خسلتین منخصال الخیر و مزیع اون خسلتن کسی که از در قلب و زبان منکر را نعفی میکند ولی اقدام عملی ندارد این با دو خسلت نهی از منکر که منکر را زنده کرده است و یک خسلت را ترک کرد و مزیع اون خسلتن و منهم المنکرو به قلبه و تار کوبیدهی و لسانه زعیفتر از همه کسی است که منکر را از در قلب نعفی میکند یعنی انزجار قلبی دارد از دل ناراضی است نسبت به اون کار زشن ولی زبانی اعتراض نمیکند و اقدام عملی هم ندارد ولی زیع اشرف الخسلتن منصراست و تمسک به واحدتن این شخص دو خسلت مهم و شریف را ترک کرد از که اعتراض زبانی و اقدام عملی باشد اونها را ترک کرد فقط انزجار قلبی را حفظ کرد و منهم تار کن به انکار المنکره به لسانهی و قلبهی و یده فظالکن ميه تل احیا بعضی استند که هیچ مرتبه از منکره از مراتب نحی از منکره را عمل نمیکنند نه اقدام عملی دارند برای نحی از منکره نه اعتراض زبانی دارند و نه انزجار قلبی قلبن هم منذجه نیستند فظالکن ميه تل احیا این یه مرده است در بین زنده ها خب معلوم میشود که رضای به گناه دیگران در حقیقت مرده بودن است اگر کسی راضی باشد به گناه دیگران معلوم میشود که هیچ مرتبه از مراتب سگانی نحی از منکره را انجام نداد و این ميه تل احیا است این خلاصه بحث در مطلب اول که راجع به رضا و کراهت در باره گناهان است اما در مطلب دوم که تولی و تبری است بر یک مسلمان واجب است نسبت به اولیاء الهی تولی داشته باشد و نسبت به اعدای دین تبری اونها که خارج از حوضه اسلام هستند یا کافر حربی هستند یا اهل کتاب هستند که در حکم کافر حربی هستند در این فضا تولی با اونها حرام است دوست داشتن اونها یاری کردن اونها پذیرش سرپرستی اونها پذیرش حکومت و غذای اونها همه محرم است این مسئله او اول نسبت به کافر حربی یا کسی که در حکم کافر حربی است یعنی اهل کتاب هست و به شراعت زمه هم در نی آمده و در حال حرب ما مسلمین است این دو گروه تولی اونها حرام و تولی از اونها واجب خواه به جای مسلمین با اینها تولی داشته باشند که با مسلمانها رابطه نداشته باشند فقط با کفار رابطه داشته باشند یا نه اینها که متولیانند هم با مسلمین تولی دارند هم با این کفار داشتند البته اگر با مسلمین تولی نداشته باشند فقط با کافران تولی داشته باشند گناهانشون بیشتر است و اگر هم با مسلمان متولی دارند هم با کافر گناه دارند گناهشون کبیر است ممتاز کمتر تولی کافر حربی و همچین اهل کتابی که در حکم کافر حربی است حرام است و تولی اونها واجب این هر دو معصیت است چه با تولی مؤمنین باشد چه به جای تولی همه است چه اینکه هم رابطه ولایی با مؤمن داشته باشند و هم رابطه ولایی با کفار یا فقط با کفار رابطه حربی داشته باشند اینکه آیات دارد لا تتقذ الكافرین اولیاء من دول المؤمنین به اون فرد اهم و اشد اشاره شده است وگرنه اگرچن اون که با کافران رابطه داشته باشند و با مسلمین هم رابطه داشته باشند باز معصیت کردند منطقه حالا آیات چون در سیاره به نفاق بحث نفاغه است و منافقین در حقیقت با کافران فقط تولید دارند به جای اینکه با مؤمنین تولید داشته باشند آیه میپرماد لا تتقذ الكافرین اولیاء من دول المؤمنین حالا اگر مع المؤمنین باشند باز حرام است این چنی است که من دول المؤمنین حرام باشد و مع المؤمنین حرام نباشد اگر کسی تولید داشته باشد هم نصفت به مسلمان هم نصفت به کافر حربی خب معصیت کرده است تولیه نصف دو مسلمین واجب است تولیه نصف دو کافران حربی و کسی که در حکم کافر حربی هست حرام است پس تولیه کافر حربی و تولیه اهل کتاب که در حکم کافر حربی هست هر دو حرام است خواه با تولیه مسلمین باشد خواه بدون تولیه این چهار فرد که هر چار سویدش حرام است منطقه اونجا که به جای مسلمین فقط با کافران تولیه دارن حرمتش بیشتر است و این آیاتی که این فرماد من دون المؤمنین برای این که ناظره به منافقین است و منافقین فقط رابطه ولایش و با کفار برقرار است خب این مال کسی که با کافر حربی یا اهل کتابی که به منزلی کافر حربی است تولیه دارد اما اگر کسی کافر بود ولی کافر حربی هست یعنی اهل کتاب نیست کافر حربی به استراع فقهی یعنی اهل کتاب نیست ولی کاری هم با مسلمین ندارد اعلان زندگی مسالمت آمیزی کرده است یا اهل کتابی که کاری با مسلمین ندارد یه زندگی مسالمت آمیزی رو طلب میکنند رابطه دولت اسلامی و ملت مسلمان با این دو گروه چگونه است از ذره تولیه و تبریب از ذره تولیه نسبت به اقاعد اونها حرام است نسبت به اخلاق اونها حرام است نسبت به اعمال اونها که در مسیر عبادات نیستن کارای محرم انجام میدن حرام است اما رابطه انسانین اسلامی رابطه انسانی و بین المللی مسلمین دولت اونها و ملت اونها با کافران چه اهل کتاب باشن چه اهل کتاب نباشن مادام که یک زندگی مسالمت آمیزی رو پیشنهاد کردن واقعا و هیچ گونه توتعی نداشتن و ندارن و هیچ سوئی سابقهی نداشتن و سوئی لاهقی ندارن چنین رابطه ای را دین برن نکرده بلکه تشویق هم کرده چون انسان یه زندگی انسانی با دیگر انسانها دارد خواه مسلمان خواه غیر مسلمان اون را در سوره امبارکه ممتحنه مشخص فرمود آیه هفت و هشت سوره امبارکه ممتحنه فرمود اصلاهو انگج على بینکن و بین الللین عادیتون این هم موده والله قدیر والله قفور رحیم فرمود شما با کافران که کاری با شما ندارن دائی ندارید به هم بزنی شاد یه وقتی اونا دوست شما بشن شاد یه وقتی جزب بشن شاد یه وقتی برگردن مسلمان بشن از طرف شما هرگز اعلان انزجار نشود اونا را نرنجانید بیمهری نکنید اون که به مسائل اعتقادی و اخلاقی و معاصی عملی در میگردد که سه مسئله سکمش جدا ولی در روابط انسانی نه اسلامی کسانی که اهل کتاب نیستن یا کسانی که اهل کتابن ولی یک زندگی مسالبت آمیز را با شما پشنهاد دادن شما بی خود اونها نرنجانید اون قدرت دارد که بالاخره اونها را هدایت کنند و المقصدین فمود شما را ذات اقدس اله از اون کافران نهی می کند که سوی سابقه داشتن در کشدار شما در قسل یا قتال شما شکت داشتن و در تبعید شما شکت داشتن در تزدید شما شکت داشتن در ازعیف شما شکت داشتن تبلیه با اونها حرام است اما کافرانی که هیچ کن از این سوابق سور را نداشتن و الان هم در سر این سوابق سور را نمی پرورانند خدا شما را نهی نمی کند از کسانی که در قسل یا قتال دینی علیه شما شکت نکندن در تبعید شما خوشش تلاش نکندن خدا شما را نهی نمی کند که نسبت به اینها بر و قسط بکنید بلکه تشویق میکند که شما نسبت به اینها قسط و عرض را رعایت بکنید این الله یوهب المقصدین خب پس زندگی اسلامی یه زندگی انزبائی نیست یه زندگی آزادان است که نه سلطه پذیر است نه سمتگر حالا در این فضا دو گروه دیگر اگر در حوضه اسلامی زندگی کردن که میشه بس ارسیبوم کسانی که اهل کتاب نیستن یا کسانی که اهل کتابن و در حوضه اسلامی زندگی میکنن مستأمنن نه جزیه میدن مستأمنن که هر دو گروه اگر پراهنده سیاسی شدن حالا یا دولت اسلامی اینها را پناه داد یا اول در این خاک و خون شریک بودن چون گروهی مستأمنند و در امان دولت اسلامی هست خون و مال اینها محترم است لذا فرمود که اگر از صف مشتکان یک کسی از شما امان خواست بیشتر بیاید آیات الهی را بشنود با امان بدید در کمال سلامت بیاید ببیرود و این اهدون مندر مشتکین از تجارکه جوار خواست پناه خواست فعجره را پناهنده کن حتی یست معای کلام الله تا آیات الهی را بشنود سمعبلقه ممنه نه اینکه او را در امان خدا را هاو بکنی بعد چانده فرد هم بیدون بالش بفرستی یا بگی من محافظتون نیستم برو در امان خدا تو سالمن باید ای را از مرز خارج کنی که بره در مرز خودش این مشتک است اهل کتاب نیست این آمده بر تحقیق حالا اگر یک غیر مسلمانی و غیر موحدی کسی که اهل کتاب نیست شنید ایران انقلاب شد و میخواد فرهنگ اسلام و انقلاب اسلامی را بررسی کند دولت اسلامی هم با امان داد چنین کسی خون و مال و عرضش محترم است این باید باید تحقیقش را بکند و دولت ایران هم موظف است سالمن او را از مرز ایران ببرد بدرقه کند از اون ببردی در اخیار ایران نیست و این احدون من المشتکین از تجارکه از تو جوار خواست پناهندگی خواست که بیاید بررسی دینی کند نجاسوسی بیاید این کار را بکند فعجرهو او را پناهنده کن پناه بده حتی از نقای کلام الله بعد خواست ایمان بیاورد خواست نیاورد نه اینکه حالا اگه ایمان نیاورده از بین ببرد این ها احکام بین الملالی اسلام است کاری با خصوصیتهای اسلامی ندارد کاری با انسانیت انسان دارد خب این مسئله سه وم حالا اگر کنون که گروه مستعمن بودن در پناه دولت اسلامی بودن اهم از آن که اهل کتاب باشن مثل یهود و نصارا یا اهل کتاب نباشن ولی در پناه دولت اسلامی ان دولت اسلامی نه پناه داده است این گروه هم خونمالش و محترم است لذام بینید دولت اسلامی در صدر اسلام هم این کنی بود به یهودی ها کار میدادن الان دولت اسلامی به یهودی ها کار میداد این کنیست که سخن در یهود و مسیحی باشد سخن در مزاهم و غیر مزاهم است اگر گروهی در پناه دولت اسلامی بودن و نظام را پذیرفتن و مزاهمتی برای نظام ایجاد نکردن این رابطه ای انسانی را دین امزاو می کند البته اون رابطه ولایی در اقاعد حرام است رابطه ولایی در اخلاق حرام است رابطه ولایی در اعمال محرم حرام است می موند رابطه انسانی این روابطه انسانی را قرآن امزاو کرده است در نوعی موارد هم برهان قرآن می کند به این که ما بهتون گفتیم اینها را بتانه قرار ندید برای اینها را اگر به اندرونتون راه بدید اصرارتون راه افشا میکنند در سوریم بارکه آل امران قبلن گذشت یعنی آیه 118 سوری آل امران این چیلیم بود یای حلزین آمانالله تتقضو بتانتن مندون کن حالا که رابطه با غیر مسلمان دارید و مجازید معنیش این نیست که اونها را به اصرارتون آگاه بکنید به اصرار نظامیتون اقتصادیتون فرهنگیتون به هیچ وقت مجاز نیستید اونها را به اصرارتون راه بدید برهان آیه 118 سوری آل امرانیست که این نظیر مسئله رمیه جمعه نیست که به طور تعباد فرمود شما جمعه رم کنید این مسئله سیاسی را باز می فرمود فرمود ما آیات را بینات را احکام را بر شما دو تا چار تا روشن کردید این همان از کذالکی بینا لکم آیات این کندر تا اقلون شما دوست دارید بلی اونا که دوست شما نیستن پس اگر دوستی اونها را در جانتون راه دادید یک جانب خود را باخدید وقتی تنها شدن این انگوشت خشک و را به دندن می برند که چرا شما پیشرفت کردید اینا باطنان این کنین هستن اینا را در روی تون راه ندید این ها براهان اقلیست که قرآن کریم در این زمین مشخص کرده خب بعد هم حشدار داتا بود این کار کار منافقان هست و منافقین در درک اسفره می دن نار قرار دارن گاهی ذات اقل بسیارا عذابی را به عنوان سخت این عذاب ذکر می کنند گاهی می گوید من چنون عذابی بکنم که هرگز غیر اینها را چین عذاب نمی کنند گاهی می فرماید خداوند در قیامت یک عذابی دارد که هیچ کس مثل خدا عذاب نمی کنند اما در باره منافقین بر اثر آلودگی مطرح کمین ها فا بود این در منافقین نفر درک الاسفره می دن نار خب اسفرش اشد و عذابن هست چه این که اعلای درجات بهشت اعلا منزلتن هست اما در سوره مبارکه در اون روز معلوم می شود که هیچ کس مثل خدا نمی تواند عذاب بکنند چون هر کس در هر جایی در غیر از قیامت عذاب بشود ولو به سخت و سوزت هدریجی این از دو راه خود را مستخلص می بیند یکی این که می گه روزی می رسد که حق روشن می شود این یکی و این خیال هم در اون روزی می شود این شخص برای عذاب هم مشخص توهی بودن دست و از انتها هم گیری هم مشخص لذا هرگز کسی در این روزی می شود مست قیامت نمی تواند کسی را عذاب بکنند حالا در دنیا اگر بدترین آتش را افروختن و کسی را در آتش گداختن این بالاخره با اون دو راه خود را آرام می کند می گهد یه روزی بالاخره حق ظاهر می شود یه روزی