می بینیم اینها آثار اون تلاش های مذبوحانه آخرین هست این خیلی فرصت بزرگیست از محلال و انحلال جنگ هستی ما هیچ لحظه از عمرم راستفری نمی کنیم مگر این که او جلوی چشم ماست و به او فکر می کنیم به این دلیل عرض میکنم این نظام نظام پایداری نخواهد بود شاهد افول تدریجی رژیم قاسب هستیم بسم الله الرحمن الرحیم و به این استعین انهو خیلو ناصرین و معین اللهم صل على محمد و آل محمد و اجل فرجان سلام دوستان شنونده صبح یک شنبه شما به خیل و سلامتی باشه سیزده همه آبان اول جماه در اونجا همراه شما هستیم از رادیو معارف آرزی میکنیم که انشاءالله هر جه هستید سلامتی همراه شما شنمندگان محترم باشه با بخش اول برنامه های رادیو معارف همراه شما هستیم انشاءالله به شرط توفیق تا ساعت 14 برنامه های مختلفی رو تقدیمتون خواهیم کرد که امیدواریم مورد توجه و اناعت شما واقع بشه با برکرانه نور تفسیر آیات نورانی قرآن کریم این بخش از برنامه ها را آغاز میکنیم 6 و 35 دقیقه تنفس صبح و تلاوت صبحگاهی قرآن کریم رو تقدیم خواهیم کرد از ساعت 6 و 45 دقیقه همکارن من در برنامه زنده مهربان باشیم با شما همراه میشن بعد از آخرین رودات های ایران و استار نقاط جهان در خبرهای ساعت 8 باسم انشاءالله در کنار شما خواهیم بود برکرانه نور اختصاص داره به تفسیر سوره مبارک نسا آیات 145 تا 148 توسط مفسر ارجمند قرآن کریم حضرت آیت الله جوادی آمولی وما نا اوصلنا من قبل که الا رجالا نوحی ایلیه فسألو اهل ذکر این کنتم لا دعلمون برکرانه نور بالبینات والزبر وانزلت بالبینات والزبر إلهیک الذکر قانط بیلنا seinen نزده ایلیه ونعلا هم یتفکرون برکرانه نور اختصاص داره به تفسیر سوره برکرانه نور ا Een المنافقين في درک الرسول این أن Gospel Es avenues من النار ولن تجد لهم نصیرا الا الذین تابوا و اصله و اعتصموا بالله و اخلصنو دینهم لله فالائک مع المؤمنین و سوفه یؤت الله المؤمنین اجدالعديما ما یفعل الله بعذابكم ان شکرتم و آمنتم و کان الله شاکران علیما لا يحب الله الجهر بسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعا علیما این که فرمود منافقین در درک اسفل از آتشن مگر این که توب کنن برای آن از که راه برای بازگشت برای همیشه و برای همه بازست چون همه انسان ها در همه حالات مکلفن اگر در همه حالات مکلفن پس راه بازگشت بازست منتها تیه راه برای بعضی ها دشوار است و دشوار بودنش هم برای این است که مدتها این ها به تیرگی آدت کردن وگرنه قلب رقیق و رعوف هرگز قصی نخواهد شد در سوره امبارک حدید فرمود به این که یعنی مدتها این ها به روال کفر و معصیت گذروندن و طولانی شد کم کم قلب قصی شد قلب قصی شد نزدیک هجر می شود بعد به حد هجر در می آید یا از هجر هم پایید تر می شود که به این نمی نها کل هجاره او اشد و غصبتن و همون طولی که همین احجار بالاخره می توانن نرم بشوند و خاک بشوند و زیر بوتی گیاه قرار بگیرند و اون راه ترقی را تیه کنند بعد کم کم به مرحله نهیبانی به انسانی راه پیدا کنند یه منافقی هم که سقوط کرده است راه سعود و ترقی برای او باز است لذا فمود ایللل دین تاب و اسلح یعنی اون چرا که بین خود و خدا خود هست توبه کنند و حق الله را اصلاح کنند و حق ناس را هم اصلاح کنند و در این توبه و اصلاح به اون عربه ناگسستنی تمسک بجوین و اعتصم و بلا و مجموعی دینشون هم برای خدا خالص باشد یه وقت انسان در بعضی از امور مخلص است نه در همه امور نزیر اون چی که در سوره امبارکی یونس و سائر سوبر آمد است که ادهی در حال خطر خدا را میتلبند و واقعا هم میتلبند و با اخلاس هم میتلبند نه روی ریا اما بعد این خطر برطرف شد اونها هم دست از اخلاس میتیشند سوره امبارکی یونس آیه 22 23 این است که یعنی این التجاعشون با خدا در حال خطر یه التجاع سوری نیست واقعا به خدا معتقد میشود و از خدایی مخلصین را دید که لین انجای تنام من حاضیر نکنن نمیلن شاکری فرنما انجاهم ازاهم یبغون فی الارده به غیر الهر پس این اخلاس مغتعی سود من نیست لذا فرمود و اخلا سود دین امبارکی یونس قریب به این مزمون آیه سوری یونس در موارد دیگر هم ملازم فرمودید هست ولی اگر کسی دی نشرا معی اقاعد و اخلاق و اعمالش را برای خدا خالص کند چنین کسی نجات پیدا میکنند این یه بطل مطلب دیگر آنست که تحصیل اخلاس خیلی مهم نیست حفظ اخلاس و ادامه اخلاس و تکمیل اخلاس خیلی مهم است اون حدیثی که از رسول اکرم صلی اللہ علیه و سلم از طریق خاصه و آمن اغن شد که من اخلاس لله عربین سواهن این مطلبه نناش این نیست که انسان چله بگیرد تا به مقام اخلاس برسد بر این که ظاهر این حدیث شریف این است که چهل روز مخلصن به سره برد یک کسی که عربین میگیرد به چهل میگیرد باید قبلن اخلاس را تحصیل کرده باشد چهل روز در وادی اخلاس قدم بردارد منازل چهلگانه و درجات چهلگانه اخلاس را روزانه تید کنند نه این که عربین بگیرد تا مخلص بشود من اخلصه لله عربین سباهن خب پس این عربین دو چهل گیری برای حفظ اخلاس و تکمیل اخلاس و تتمیم اخلاس است نه برای تحصیل اخلاس و کسی که مخلص نیست قدرت عربین گیری ندارد این مدتی باید زحمت بگیرد که واقعا مخلص بشود بعد حالا که مخلص شد شروع کند به عربین گیری و چهل روز مجموعه دینش را برای رضای خدا حفظ بکند و انجام بدد و چیزی هم از خدا طلب نکند حتی اون آثاری که بر اخلاس بارست مطلب سبوم توضیح همین است که این گفته شد من اخلصه لله عربین سباهن تنفجر و ینامی اول حکمت من قلبی رالسانه اگر کسی به این قصد عربین گرفت که آلم ربانی بشود حکیم بشود علوم الهی پیدا کند علم از قلب او بر زبان و قلم او جارب شود چنین کسی مخلص نیست چنین کسی برای مزد عربین میگیرد اخلاس آنست که از ذات اقدس اله چیزی طلب نکند گرچه ذات اقدس اله خودش پاداش را اطام میکند به هر تقدیر اگر اخلاس هست باید از خدا قیر خدا را طلب نکند پس اگر کسی عربین گرفت برای این که حکمت الهی از قلبش به زبانش یا قلمش جارب شود چنین کسی اخلاس لله ندارد این عمل دارد برای که آلم بشود در حالی که اون که مطلوب است اخلاس است از همون اول باید حسابش روشن کند که اگر به این حد رسید خدا را شکر به این حد نرسید بازم خدا را شود گرچه ذات اقدسی اله خلف وعده ندارد و هر وعدهی را که داد انجاز میکند و وفا میکند ولی معنای اخلاس آنست که بنده از خدا قیر خدا را طلب نکند این هم یه مطلب مطلب دیگران است که اون چی که در خصوص به نورانی است امید سلام الله در نحج البلاغ آمده است به عنوان کمال توحید که اول دین معرفت اوست و کمال معرفت او تصدیق اوست به توحید اوست به کمال توحید اخلاس است و کمال اخلاس هم نفی صفات زاید است در اونجا فرمود کمال توحید الاخلاس الله اون اخلاسی که در اون خصوص به نورانی است بحثش جدای از این اخلاس عربین امثال عربین است اینجا معنای اخلاس و دینهم لله است یعنی دینشون را برای خدا فقط بخواهد و دستورات دین هم فقط برای این که خدا فرمونداد انجام بدد همین اونجا الاخلاس الله نه اخلاس العمل الله فیلن بحث در عمل است در دین است که اخلاس و دین و العمل الله و اما اونجا ظاهرن مقصود بالاتر از این است که الاخلاس الله یعنی اخلاس کون الله کل جهان هستی را نه در مسئله اقاعد و اخلاق و اعماله که به شعون دینی او برمیگردد کل هستی را برای ذات اقدس خالص کند خلی از آن از که سطح اون خطبه بالاتر از سطح این حدیث است که من اخلاسه لله اربعین سباه هست حالا که اربعین سباه در مسیر اخلاس گام برداشت یعنی با اخلاس محرم شد و طروق اخلاس را مثل طروق احرام پشت سرگزاره بعدن تنفجر و ینابی و الحکمت من قلبه علال ساله که این در وادی اخلاس دارد حرکت میکند مثل کسی که محرم شد در وادی عمر یا حج دارد حرکت میکند نه این که احرام میبندد که بعدن حج بکند بلکه حج از همین جا شروع میشود اربعین از همون اخلاس شروع میشود یعنی یک انسان مخلص در وادی چهل درجه اخلاس و چهل منزله اخلاس حرکت میکند و چنون گروهی چون سابقی سعود داشتن که منافق بودن احیانا احتمال برگشت هست مثل همونهایی که در سوره یونس و امسار اون آمده که دعوه لا مخلصین را دید اینا که اربعین نیرفتن که اینا مخلص شدن و چون مخلص شدن بدون اون اربعین و اون تمرین و ریاضت جزا نفرمود که اینها جزئی مؤمنین میشود فرمود این گروه اینها فعلا که مع المؤمنین در زمره مؤمنینن همین گروهی که قبلن تحدید کرده بود فرمود اینکه ازن مثلهم انالله جامع المنافقین و الكفار فی جهنم و جمیعا الان بفرماید مع المؤمنینن در باره منافقین قبلن فرمود به این که قد نزدل عليكم فی کتاب ازا سمیعتم آیات الله یکفر و بیا و یستحزه و بیا فلا تقعد و معهم حتی یخوزو فی حدیث غیره انکه ازن مثلهم به منافقین فرمود انکه ازن مثلهم یعنی مثل کافرینید بعدم فرمود به این که چون حکم الامثال یکیست خدا منافق و کافر را در جهنم جام میدهد انکه ازن مثلهم بعدم فرمود انالله جام المنافقین و کافر نفی جهنم جمیعا پس منافق مثل کافر است و حکم امثال هم یکیست و حکم اونها هم جهنم است اینجا هم سه مسئله است یعنی منافقی گیالا توب کرده است مثل مؤمنین است و حکم امثال یکیست و حکم اونها هم عجل عظیم است نظر فرمود الا الذین تابو و اصلهو و اعتسمو بالله و اخلصو دینهم للا و اولایک مع المؤمنین یعنی حکم اینها را دارن حکم اینها چیست و صوفه ای اتلاه المؤمنین نه عجل عظیم اینجا هم سه مسئله است اونجا هم سه مسئله اونجا اینکه منافق مثل کافر است حکم امثال یکیست و حکمشونم جهنم است اینجا اینکه منافق توبه کرده مثل مؤمنین است حکم امثال یکیست این چیست؟ به حکمشونم عجد عظیم است به چیزی را که ذات اقدس اله عظیم بداند معلوم شد خیلی مهمت چون خدا او را به عظمت یاد کرده است اونگاه فرمود به منافقه هشدار میدهد که هیچ دائیهی بر تعذیب شما نیست این طور نیست که اگر ذات اقدس اله شما را عذاب بکند نفعی ببرد یا اولیای او بحری مند بشدن این طور نیست شما خودتون را به سختن نندازید وگرنه خداوند کاری به عذاب شما ندارد و از عذاب شما هم کسی خوشحال نخواهد شد به شما برگردید شاکر و مؤمن بشدید مای فعل الله و بعضا بخوند این شکرتون و آمنتون البته شکر یکی از وظائف ایمانی مؤمنین است و باید بعد از ایمان ذکر می شود لیکن ترتیب لفظی یعنی عطف به واب گاهی ترتیب رتبی را به همراه ندارد یعنی معنیش این نیست که شکر قبل از ایمان است ولی اگر چون که این معناه را هم به همراه داشته باشد که شکر قبل از ایمان است چون یک انسان متفکر خود را قرغ نعمت حق می بیند و خدا را برای نعمت خود می داند از راه شکر مؤمن می شود چین که اده از راه خوف مؤمن می شود چون می گن حیات ما از خدا است و نعمت ما از خدا است و می ترسیم که اگر شکر گذاری نکنیم این حیات و نعمت را از دست بدیم اونا خوفا ایمان می آورند اینا شکرا ایمان می آورند بر تقدیر گاهی شکر زمینه ی تحقق ایمان را فرام بکند شاید به این مناسبت فرمود این شکرتون و آمنتون اما فرمود بکنن لا شاکرن علی ما هر کاری که شما انجام دادید خداوند شکر او را به جامعه آورد چین که در سور مبارکه اسرا هم فرمود من اراد الاخره بسعاله سعیه اوضا و مؤمن فالعاله کان سعیه او مشکورم عده سعیشون مشکور است خدا شاکر سعی اینا است و شکر خدا از اسمای فعلی او است و اسمای فعلی را از فعل خدا انتظام بکنند پاداشی که ذات اقدس اله به شاکران عطا میکند همین مشکور بودن سعی شاکران و بندگان خدا است و خدا هم میداند که کی شاکر بود و چه اندازه شوکرد لذا برابر با علم خودش سعی افراد را مشکور میداند و کان الله شاکران غلیل تا اینجا پایان جزء پنجمه از قرآن کریم بود به همدلله که تموم شد اول بنابود که مخصوصا از سور مبارکه نساک آیون هر کدام آیاتی که بحث میشود این آیات را حفظ بکنند نمیدونم حالا به این توفیق راه یافتند یا متاسفانه نه چون هر آیه که بحث میشود گاهی مثلا یک آیه دو روز یا سه روز بحث میشود حفظ یک آیه در ظرفی یکی دو روز خیلی کار آسان است گذشته را با ادم در این رفت آمدها تقرار میکند مرور میکند وقتی از منزل تشمیعه تا محل بحثیتون و از محل بحثیتون تا منزل ترا هم با ادم همین آیات را تقرار بکند و اخر این آیات حفظ میشود اگر تا حال حفظ نشده انشالله از این بعد سعی بشه که حفظ بشه بخواسته خدا چون حفظش آسان هم هست بلکه انشالله همه شما را و همه ما را این قرآن حفظ بکند اما آغاز جز اششوم قرآن کریم این یه مقدار در بحث های گذشته مقصود هم بیان شد یه بخشی هم در سور مبارکه بغره اونجا که در اتکون و غرادتن خاص این اونجا مفسر بحث شد اگر اونجا را مراجعه فرمایید شد اونجا مثلا گویا باشد که آیا اینها شبیه بزینه میشدن یا واقعا بزینه شدن و آیا این نسخه هست تناسخ هست که تناسخ باطل هست یا تناسخ ملکوتی هست یعنی روح اینها از بدن اینها خارج شده به بدن یک بزینه تعلق گرفته که این تناسخی شده این که نیست یا تناسخ ملکوتی هست که اینا از درونشون بزینه شدن در زیل آیه بارکه کون قبلت خاصی این اونجا تقریبا پسل باز شد خب زاد اقدس اله کار بدرا چه سری چه جهری کراحت داره یعنی هر چه سیه است و حرام است متابقه با عقل و شر نیست پیش زاد اقدس اله مکروه است محبوب نیست چنکه در آیه سی و هشت سوره مبارکه اصرا بعد شمارش برخی از گناهان معروف همون کل دانه که کان سیه و عین دارن به که مکروه و این اختصاصی به گناهان برش و مرد شده در سوره اصرا نداره هر چیزی که سیه است و یسوع الانسان این پیش خدا مکروه است پس خدا اینها رو دوست نداره سیه چه سرش چه علنش محبوب خدا نیست اما این که نمون لایه بلاه جهره به سوئه میدهل قول الا من دلیم این ناظره با آن است که اگر کسی بخواهد انتقابی از دیگری بکنند بد کسی را بگوید اولا باید راست باشد چون دروغ و تهمت چه سرش علنش بد است و مکروه خدا است باید راست باشد که فرون شخص این نقیسه را دارد اینیم مطلب اول مطلب دوامان است که حرف راست همه جا مطلوب نیست و از همه کس هم مطلوب نیست حالا بر فرض فرون شخص این نقیسه را داشت این عیب را داشت مگر هر کس میتواند بگوید یا هر جا میتواند گفت اون نقیسه هایی که بین خود و خدای اوست این را دام حق ندارد بگرد اگر یک کسی بین خود و بین خدای خود یک گناه مستوری دارد اینجا بازگو شدن اون گناه حرام است یک بین خود و بین خدای خود یک گناهی دارد و سعی هم می کند که اون گناه را بپوشاند ولی یه وقتی حالا دیگران فهمده باز افشای اون ناروست این دو مطلب البته اگر حد که حرامت کد متجاهره به فیض شد اون دیگر خودش میخواهد جهر بشود دیگر گفتن اون مشکلی ندارد پس اون دو مطلب منهیست مطلب سببان است که اگر کسی نه تنها بین خود و خدای خود تیره و آلوده است بین خود و بین خلق خدا هم تیره است یعنی نسبت به کسی ستم کرده این که نسبت به دیگری زرم کرده و ستم کرده تنها مظلوم است که میتواند افشاگری کند نه هر کسی لذا فمول لا یهب بلال جهر به سو امن الغول الا من ظلم یعنی خداوند برای هیچ کسی آشکاران بدی دیگران را بازگو کردن نمیپذیرد مگر برای مظلوم که او بدی زالم را میتواند به صورت آشکارا زید کند این لا یهب بلال معنیش این نیست که خدا اونها را دوست ندارد و این یکی را دوست دارد بلکه معنیش این است که لا یجووزو لا یوریدو لا یوجیزو اجازه نمیدهد و رخصت سادر نمی کند مگر درباره اونها اون کار محبوب خدا نیست مجاز است از طرف خدا این هم یک مطلب در سوره بارکه حجرات در باره قیبت این چنین فرمود که ایچ کسی نصد به دیگری قیبت نکند آیه دوازده سوره حجرات این است وطهولا هنالا تواب و رحم حالا اگر این چنین شد یک کسی ظالم بود اینجا دیگه از بحث قیبت بیرون است این همون جز موارد است که گفته شد الوقیعتو من العباده یعنی بدگویه گروهی نزیر ستمکاران این جز عبادات است این افشاگری ظلم ظالمان جز عبادات محصوب می شود این تظاهرات و این بیان ستمهای این بیانه ستمهای ستمهای ستمهای حکومت های تاقی از هنین قدیل است یا بالاخره هر تاقی دیگر اینا از مسئله قیبت و مانند اون مستثناست که خداوند در این گل از موارد اجازه نشر این ستمها را می دهد اما اگرچون که نهی از منکر متوقفه بر این نشر ستم باشد اون حساب دیگری است ولی اگر کسی مظلوم واقع شده بخواهد با همین تشرفی حاصل کند و به دیگران منتقل بکند خب اون به اون اندازه محبوبیت نیست اگر واقعا نهی از منکر به این است که انسان ظلم ظالمی را مشخص بکند اون نه تنها جائز است بلکه محبوب هم است یه وقت است که نه شخص برای نهی از منکر نیست برای انتقام گیری است نه برای این است که اون کار را نکند بلکه برای آن است که کاری که کرده از اون انتقام بگیرد چون نهی از منکر مال قبل از وقوع است انتقام مال بعد از وقوع است نهی از منکر برای آن است که این کار را نکند یا بعدا نکند ولی مظلوم که فریاد برمی آورد این برای نهی از منکر نیست برای این نیست که ظالم ظلم نکند بلکه برای آن است که ظالم در این گونه از موارد ذات اقدس اعلام فرماید که اگر کسی عف کند برای او بهتر است دستور این بارکه شورا که آیات فراوانی در روابط ایمانی جامعه مسلم زکرمون از آیه بیست و شش به بعد این است که وقتی قذبناک شدن و عصبانی شدن می بخشن دست به انتقام نمی زنن این یک حالا اگر کسی نسبت به اینها برمیده بعد رفتاری کرد اونها برابر عف رفتار میکنن این دو خوب اگر کسی بعد رفتاری کرد جزای بدی بدی است ولی اگر کسی بذرگاری کرد و بخشید البته محبوظ خداوند ظالم را دوست ندارد نه ظالم ابتدائی نه ظالم ادامی اون کسی که ابتدا انظرم کرد که خب محبوب خدا نیست نبغود خداست دیگران که مظلوم شدن اون هم اگر بر انتقام گیری از حدشون بگذرن اونها هم میشون ظالم چون که در سوره امبارکه اسرا آیه سی و دو این چیزی فرمود اگر کسی مظلومانه کشی شد ما برای اولیای دم سلطنتی قرار دادیم که اینو حق قصاص دارن فرای سفرغت این ولی دم که شرعن سلطنت دارد بر قصاص این دیگه تعدی نکند بیش از اون اندازی که ستم دید ستم را بر ظالم تحمیل نکند بلاخره ستم بدست خواه ابتدائی خواه حدوثا خواه بقان خب در این کریم فهمون لا یه بلان جهر به سو منن قو و اده زیادی از بزرگان برینن که این استثناء استثناء منقطع است چون فهمون لا یه بلان جهر به سو منن قو الا منظلم این الا منظلم معنیش نست که چون اینجا شخص است و اونجا فعل و وصف شخص را که از فعل و وصف انتظار نمی کند اگر این چیم بود که لا یه بلان جهر به سو منن قو لا احدن الا منظلم خب این می شود مستثل باشد و از طرفی هم معنای الا منظلم اگه اسلام متسلیم مهم این است که اگر کسی مظلوم بود بخواهد هر یاد براورد که فرون کس به من ظلم کرده است این کار محبوب خدا است در حالی که معنای محبت در این جا همون اراده و ترخیص باید بلخود بشه برد یعنی خدا به هیچ کسی