قلعه علی محمد و آل محمد و عجل فرجه پانزده همه آبان ماه سوام جماده اولا از راه رسید و توفیق رفیق راه ما شد که همراه شما باشیم هم صحبتتون باشیم انشالله تا ساعت چهارده با تقدیم برنامه های مختلفی که آرزو میکنیم مورد توجیهتون واقع بشه بهره ببرید من سید حمید حسینی هستم دیگر همکاران بزرگ برم آقایان رولای اسمایلی تیه کننده محسن محابادی صدا بردار و رولای محسنی همه هنگی پخش با تفسیر آیات نورانی قرآن کریم در برنامه برکران نور این بخش از برنامه ها را آغاز میکنیم شش و سی و پنج دقیقه در برنامه تنفس صبح تلاوت صبحگاهی قرآن کریم را گوش جان خواهیم سپرد شش و چهل و پنج دقیقه همکاران من در برنامه زنده صبحگاهی مهربان باشیم با شما همراه میشن بعد از شنیدهیمه دیدن آخرین رودات های ایران و اصدار نقاط جهان در خبرهای ساعت هشت باز هم خدمت شما هستیم و انشاءالله فهرست و زمان پخش ما بقیه برنامه ها را در فرصت های آتی عرض خواهم کرد و اما تفسیر سوره مبارکی نسا آیات 148 و 149 از زبان مفسر ارجمند قرآن کریم حضرت آیت الله جوادی آمالی در برنامه برکرانه نور و ما ما ارسلنا من قبلك الا رجالا نوحی الید فاسألو اهل ذكر ان کنتم لا تعلمون برکرانه نور بالبینات و الزبر و انزلنا الی که ذکر آهی تو بین من نهی وایدیو ویدیو ویدیو بسم الله الرحمن الرحیم لا يهم الله الجهر بسوء من القول الا من ظلم و کان الله سميع علیم ان تبدو خیرن او تخفوه او تعفو ان سویمان سو انف انالله کان عفو و انقدیر یک بحث در ارتباط این آیه است با مزمون کلی این سیاق و بحث دیگر در باره احکام مستفاده از این دعایه است اما ارتباط این آیه با سیاق آیاتی که مربوطه به کار منافقین است آن است که ذات اقدس اله پرده منافقین را در این بخش از آیات تقریبا کنار زده و اینها را رسوا کرده که اینا چه توطیع های دارن مبادا کسی بگوید این با ستارل ایو بودن خدا سازگار نیست چون ذات اقدس اله ستار هست تا اون وقتی که به حریم دین او تعدی نشود وقتی منافقان به حریم دین او تعدی کرده اند خدا کم کم پرده اینها را کنار زد تا مردم اینها را بشناسد چه این که به پیغمبر صلی اللہ علیه و علیه وسلم فرمود ما سبکی منافقین را به تو معرفی کنیم که میبنیم تعرفن نمون فی لحن القول که اونها را بشناسیم این با ستارل ایو بودن خدا خالف نیست زیرا منافقین دین خدا را به استهزای گرفتن یه وقت از انسان معصیت می کند و می داند که دارد بد می کند خدا برای چنین گروهی ستار هست آبروی اینها را حفظ می کند حتی در قیامت در نحوه محاسب اینها طرزی اعمال اینها را به اینها نشون می دهد که فقط خودشون می بینند دیگران نمی بینند اینقدر خدا ستار هست برای درباره منافقینی که جلساتی داشتند و آیات الهی را به استهزا می گرفتند و با توطعه می نشستند و برمی خواستند خداوند پرده اینها را کنار زد اون بخش های قبلی ناظر به هم بی بود که بقید نزده علیکم فیلچه تا بین اذا سمعتم آیات الله یکفر و بیا ویسته زهو بیا فلا تقعدوم اهم حتی یخوضو فی حدیث نقشه اینکه ادن مثلهم پس ستار بودن خدا هم جای خاص خود را دارد و پرده دری کردن خدا هم جای خاص خود را دارد خداوند پرده منافقین را کنار می زند گرچه منافق به خدا و خبرهای غیبی معتقد نیست و همین پرده کنار زدن را هم به استهزا می گرد نظیر اون که در سوره توبه هست که یه هزار منافقونند و اینا هم تنظر علیهم سورتون تنبعهم به منافق قلوبهم قل استهزه و ان الله مخرج ما تهدرون منافقین رو همون الهادی که داشتن مسخره می کند می گفتند نکند اون چه ما در دل داریم به وسیله وحی بر کسی که مدعی رسالت است نازل بشود این را معتقد نبودند به استهزا می گفتند ذات اقدس الا فربود استهزا نکنید مهمین کار رو خواهیم کد به اون چه شما در نهان دارید اون را آشکار خواهیم کد و پرده شما را کنار می زنید لذا اگر پرده نفاق را کنار زد برای آن است که دین مظلوم واقع شد و لا يهب الله الجهر بسوء من القول الا من للم دین الهی مظلوم است و ذات اقدس اله قیم این دین است و دارد از دین حمایت می کند این راجع به اون تناسل است و اما درباره اصل جهر بسوء کار زشت چه قول و چه فعل چه جهر و چه اخفاد در هر حال مضموم است اختصاصی به جهر ندارد آیه صد و چهارده ی همین سوره انبارکه نسا قبلا گذشت که لا خیر فی کثیر من نجواهم الا من امر بس قدقت او معروف او اصلاح نجواهایی که بسیاری از این مردم دارند اگر به اصلاح جامعه منتحی نشود خیر درانی است پس گفتارهای آهسته و رمزی و سری هم اگر بد باشد محبوب خدا نیست چه اینکه در سوره انبارکه مجادله هم از نجواهای بد جلو گیری به عمل آمده است؟ آیه هشت سوره مجادله این است اَلَمْ تَرَ اِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِوَا نُهُوا عَنْهُ وَيَّ تَنَاجَوْنَ بِالْعِثْمِ وَالْعُدْوَانِ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ اینها که تناجی دارند نجوا میکنند آهسته زیر گوش هم سخنان باطل را در میر میگذارند مأثیت میکنند پس قول بسو چه جهرش چه نجوا و رمز و سرش هر دو مضموم است وانتها اینجا چون درباره حد که نفاق منافقان است و پرده دری است و این مستلزم جهر است لذا از جهر سخن به میان آمده مطلب دیگران است که اینکه فهمو لایه بلال جهر بسو امدالقول این اختصاصی به مسئله قیبت و امثال ذارک ندارد قیبت را شامل میشود شکایتی در محکمه قضایت را شامل میشود شکوای پیش برادر مؤمن را هم شامل میشود افشاگری را شامل میشود یه وقت در اینسان مظلومیت خود را برای یک برادر مؤمن حکایت میکند یه وقت مظلومیت خود را برای قاضی در محکمه قضایت قضای قصد و عدل به عنوان شکایت زک می کند یه وقت مظلومیت خود را به جامعه منتقل می کند و از جامعه استغاثه می کند همه این حالات جزئه مستثناء قرار می گرند که لا یوهب و لا جهر به سو امیدن قول الا من دلن پس بیان عیب دیگری به صورت جهر محبوب خدا نیست با هر یکی از این انابنیات شده مگر کسی که مظلوم واقع شده باشد که چین این کسی می تواند اون ظلم را برای دیگران بازگو کند البته تعدی نکند اون چرا که ظالم نداشت نگوید یک یا اون چرا که ظالم داشت نسبت به دیگری دارد نسبت به او او حق گفتن ندارد دو مگر این که اون ظالم متجاربه فیصد باشد که نقلش برای همه را بازد در غیر اون دو صورت مظلوم مجاز است که بگوید خب اما آیا این شکایت او این حمایت او محبوبم هست یا نه اگر چنون که سخن از حق شخصی باشد به مانند آن این بیش از جواز استفاده نمی شود اما اگر چنون که نه حق عمومی باشد حق دینی باشد این کاملا محبوب است حالا یا محبوبیت ملزمه دارد اونجا که مسلحتش ملزمه باشد میشه واجب یا غیر ملزمه دارد میشه باید مستحب مستحب هم میدهد محبوب خداست در حقوق شخصی حالا اگر کسی نسبت به انسان یک حق شخصی را پامال کرده است یک مالی از او گرفته است به مانند آن حالا این شرعن واجب یا مستحب باشد که قیبت او رو بکند یا پیش دیگران بگوید یا همچیزی نیست ولی اگر نه این کار مایه تجریه اون ظالم است یا ظلم او به حیثیت دینی این شخص است یعنی این شخص را طور آسیب رسونده است که این شخص در اصل آسیب دیگر نمیتواند خدمت دینی انجام بدد که بالاخره یک سبقه دینی پیدا کند در این گونه از موارد نه تنها شکایت و گله یا افشاگری راجه است احیانا ممکنه واجب هم باشد اونجا که صرف مسئله مال و امثال مال است فقط اون مظلوم مجاز است که قیبت کند شکایت کند حکایت کند و مانند اون اما حالا بر او واجب باشد یا مستحب باشد این معلوم نیست مگر اونجا که ظالمی را بر جای خود می نشاند دفع ظلم می کند مانه تجری ظالم خواهد شد یا اونجایی که این ظلم به ناهی دینی برمی گردد و مانند اون در اون گونه از موارد کاملا محبوب هم هست حالا یا واجب است یا مستحب یه وقت است که مسئله مالی است به تنها یه وقت در دوت شریک هم کسی نصر به دیگری تعدی کرده و این شخص مال باخده هم اگر نگوید او قدرت ندارد که در جای دیگر این تعدیر ادام بدد مایه تجری او هم نمی شود فقط مسئله مسئله مالی است در این گونه از موارد جهر بسو محبوب خدا باشد بعید است فقط مجاز است که بگوید تو همون کتاب های فقهی بین مال و عرض فرق گذاشتن که اگر کسی آمده می داند که برای مال دفع بکند او رو می کشند آیا این کار رو بکند یا نه و در مسئله دیگر می داند که این محاجم که آمده به قصد تعدیر ارزه اوست این کار رو بکند یا نه در باره تعدیر ارز بدون وقفه گفتن بکند به شهید است اما در باره مال یه همچه فتوه اومی ندادن گفتن خب ببره ببره ولی اگر آمده به قصد تعدیر ارز همه فتوه دادن به جواز بلکه بالاتر از جواز او گفتن این شهید است قرار از این است که بین مال و غیر مال فرق است مگر این که مظلوم واقع بشند حالا کسی که مظلوم واقع شد عفهم هست تخفیف در مجازات هم هست انتقام هم هست کدام یکی از اینها را بپذیرد در آیه سورش را که در بحث دیروز گذشت اونجا دارد ولزین از آسامه ها بقیه هم بگن تسرون بد فمد فمن عفا و اسلحه فاجرو علالله دستور به عف در خیل از آیات هست چون که در آیه بعدی بحث امروز هم دستور عف هست کدام یکی از اینها مطلوب هست آیا انتقام مطلوب هست آیا عف مطلوب هست آیا بین آبین یا این تخفیف در مجازات مطلوب هست که نه انتقام محص باشد نه عف سر کدام یکی از اینها مطلوب هست خط کلی حاکم بر این احکام اینست که در قرآن کریم یه سلسل دستوراتی را به ما دادن که در بین اون دستورات همه اونها خوب هست ولی بعضی از اونها خوب تر به ما گفتن و طبعو احسن ما انزلیریکم من ربکم به این فکر نباشید که آدم آدل باشید آدم آدل شدن حد اغل تکلیف هست سعی کنید بالاتر از عدل که احسانه است تحصیل کنید حد اغل تکلیف هر مسلمانی است که آدل باشد یعنی واجبها را انجام بدهد محرمها را ترک کنه این حد اغل تکلیف است اما از این بالاتر آن است که احسان داشته باشید ازا فهمود این الله یعمرو بالعدل ول احسان که احسان بالاتر از عدل است عدل آن است که اگر کسی به شما ستم کرد برابر همون ستم انتقام بگیرید احسان آن است که اگر کسی به شما ستم کرد بگذرید آیا همه جا گذشت احسان است و بالاتر از عدل یا جا مخصوص دارد پس اصل کلی قرآن که دعوت به عدل است برای هم است برای ید بالاتر از عدل مرحله است بنای مرحله احسان که ان الله یعمرو بالعدل و احسان و در سوره بارکه زمره هم آیه پنجا و پنج کنوند و تبعو احسن ما انزلالیکم من ربکم بعضی از افرادن وقتی یوم القیامه به حساب اونها رسیدگی میشود تمام کارهای اینها را بر اساس اون مرحله احسن میسنجند بودن و او جزا میدهند که فرمود جزی همالله احسن ما عاملون خوب بعضی هستن که نه برابر همون قسط و عدلی که عمل کردن مجزیگند اینکه فرمود و تبعو احسن ما انزلالیکم من ربکم این تشویق به سعود به درجه برتر است یعنی به این حد اکتفا نکنید که آدم عادل باشید از مرحله عدل بالاتر به سعود براتر است از مرحله عدل بالاتر به سعود براتر است از مرحله عدل بالاتر به سعود براتر است از مرحله عدل بالاتر بیاد به مرحله احسان برسید اون احسان چیست؟ اون احسان را در پایان سوره مبارکه نهل مشخص فرمود در آیه 126 و 127 سوره نهل که پایان سوره نهل است تقریبا فرمود وَاِنْ آقَبْتُمْ فَآقِبُوا بِمِثْلِ مَا اُقِبْتُمْ بِهْ وَلَّا اِنْ سَبَرْتُمْ لَهُ وَخَيْرٌ لِسَّابِرِينَ فرمود اگر کسی به شما ستمی کرد شما در آقاب و دنبال ستم او بخواهید او را اعقاب بکنید اعقاب را هم که اعقاب میگوین به عقوبت را هم که عقوبت مینامن برای اینکه در آقاب و دنبال او سیعه قرار میگیرد فرمود اگر کسی به شما بدی کرد شما بخواهید معاقبه کنید اعقاب بکنید به مقداری که به شما ستم شده است اعقاب بکنید وَاِنْ اَغَبْتُمْ فَآَغِبُوا بِمِثْلِ مَا اُوقِبْتُمْ بِهْ مثل همون آیه سوره برکه بغره که من اعتدا علیکم فاعتدو علیه بمثل من اعتدا علیکم آیه 194 سوره بغره این بود از شهر الحرامو به شهر الحرامه والهروماتو قصاص فمن اعتدا علیکم فاعتدو علیکم بمثل من اعتدا علیکم آیه 194 سوره بغره این بود این عدل است بعد در همین زیل آیه سوره نهل که فرمود وَاِنْ اَغَبْتُمْ فَآَغِبُوا بِمِثْلِ مَا اُوقِبْتُمْ بِهْ فرمود وَلَا اِنْ صَبَرَتُمْ لَهَوَ خَيْرٌ لِصَابِرِينَ یعنی اگر انتقام نگیرید وصبر بکنید این بهتر از انتقام گیرده است خوب پس یک انتقام داریم انتقام مماثل که این عدل است هم من اعتدا علیکم فاعتدو علیکم بمثل من اعتدا علیکم دلالت میکند هم وَاِنْ اَغَبْتُمْ فَآَغِبُوا بِمِثْلِ مَا اُوقِبْتُمْ بِهْ دلالت میکند یکی بالاتر از عدل داریم که گذشت و سبر است فمدوله این سمرتم لهاوه خیرون بصابرین یه بیان تندی ظاهرا مرهوم صابره داریم حداق رضوانالله درباره اصولیین از علما دارد مرهوم صاحب جواهر فرمود اگر نبود آیه پایانی سور نهل این قلم قلمی نبود که در جواب صاحب حداق بایستد ما هم میتونستیم بگیم ولی خوب آیه پایانی سور نهل که فرمود اقاب نکنید سبر بکنید جلوه ما را میگیرد این معلوم میشود به اینکه این مردان الهی تنها به این فکر نیستند که آدل باشند به این فکرند که بالاتر از عدل را تحصیل بکنند این هم یه مطلب مطلب دیگران است که هر گزشتی احسان نیست اولا چه در قصاص طرف و چه در قصاص نفس و چه در سائر موارد عفو را و گزشت را دین تشویق کرد اما آیا همه این موارد جزء احسان نیست؟ یا انتباه احسان بر اینها یه معیار خاص دارد؟ در سور امبارکی بغره وقتی اصل حکم قصاص را ذکر فرمود که وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاتٌ یَا اُلِ الْأَلْبَابِ یا همچین درباره قصاص طرف اونجا مسئله تخفیف را مسئله گزشت را هر دو را ذکر فرمود هموند هم تصدق را هم تخفیف را هم عف را آیه ۱۷۸ سور امبارک بغره این بود که یا ایوها الَّذین آمَنُوا كُتِبِ عَلَيْكُمْ مَنِ قِصْطَاصُوفِ الْغَتْلَاءِ الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْعُنْثَى بِالْعُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ اَخِيهِ شَيْئُونَ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعَرُوفِ وَاَدَاعٌ اِلِيهِ بِاحْسَانٍ وَآلَكَ تَخْفیفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ خداوند در این حال که قصاص را جعل کرده است تخفیف هم داده است و اون گزشت است حالا یا گزشت کلی یا تبدیل به مال و تخفیف در مال به مانند آن چه اینکه در بحث های قصاص طرف هم در سوره مبارکه ماعده سخن از تصدق دادن مطرح است آیه 45 سوره ماعده این است و کتب دعا علیهم فیها اَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْعَنْفِ بِالْعَنْحِ وَالْعُذُونَ بِالْعُذُونَ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحِ قِصَاصٍ فَمَنْ تَسْقَدْ دَغِبِهِ فَاوَایِ کَفَّارَتُنْ لَهُ اَگَرْ کِسِی سَدْقِهِ بِدَهَدْ اَفْكُنَدْ اَزْ جَانِی این کفاره محصوب میشود حالا در همه این موارد چون که در زیل آیه پایانی سوره نهر آمده یا آیه سوره قصاص طرف قصاص نفس آمده همه این موارد احسان است یا نه در همه موارد گذارده احسان نیست ذات اقدس ایلاد در همین آیه اون محیار اصلی رو روشن کد فرمود لا يُحِبُّ اللهُ الجَهْرِ بِسُوءِ مِنَ الْغُولِ اِلَّا مَنْ ظُلِمْ وَكَانَ اللَّهُ سَمِیًا عَلِيمًا بعد ثمود اِنْ تُبْدُوا خَيْرًا اَوْ تُخْفُوهُ اَوْ تَعَفُوا عَنْ سُوءِنْ فِاِنَّ اللَّهَ کَانَ عَفَوًّا قَدِيرًا اِنْ فِاِنَّ اللَّهَ کَانَ عَفَوًّا قَدِيرًا با اون بحث کلی اخلاقی که تخلق و به اخلاق الله همهنگ است یعنی ذات اقدس ایلاد اوصاف کمالی را برای خود ذکر میکند بعد در روایات به ما دستور دادن که شما به اخلاق الهی متخلق بشدید خدا فرمود افهو است میگذرد صرف گذشت کمال نیست گاه انسان در اثر تنبالی در اثر بیتفاوتی در اثر بیارغی میگذرد این که احسان نیست برای اون جانی حسن است ولی برای مجنی و علی احسان نیست اون افوی کمال است چه روی قدرت باشد فرمود شما به قدرت برسید از موزه قدرت بگذرید اون کمال است پس تا زلیل و زعیفید یه همچه افی مندو نیست بعد انتقام بگیرید که مبادا ظالم تجریب پیدا کند وقتی به مقام قدرت رسیدید قدیر شدید اف قدیرانه احسان است نه اف زلیلانه حالا اگر کسی چون دست قدرت رسیدید از شما بر نیامت گفت من گذشت کردم یا میترسد میگد من گذشت کردم این اون اف ممدوح و مطلوب نیست لذا ذات اقدس اله خود را به عنوان افو به قدیر معرفی کرد بعد فرمود شما اگر اف بکنید خدا افو به قدیر است یعنی کار الهی رو بکنید خدا هم قدرت دارد از شما انتقام بگیرد ولی نمیگیرد شما هم که قدرت انتقام دارید اف کنید پس معلوم میشود که جایی جهر بسو محبوب است که انسان برای دفاعی از حق و انتقام از مظلوم باشد یک و وقتی سکوت احسن از انتقام است سبر احسن از انتقام است که مقتدرانه باشد نه مظلومانه و از اون چه که در این کریمه آمده است اف به مقتدرانه است نه اف به بی تفاوتی و کان الله و افو به قدیرن شما هم مظهر افو به قدیر باشید اف کنید روی اقتدار اینم این مطلب اما این که فرمود انتوب دو خیرن او تو خواهید افوهو و تعفوانسو این دارد رابطه افراد را با احتیار بیام کند بفرماد شما با مردم باید یه رابطه خسنه برقرار کنید یا نسبت به اونها نیکی کنید یا از بدی اونها سرف نظر کنید و هر دو حال این مایه تحکیم رابطه است تحکیم ارتباط مردمی یا به این از که نسبت مردم کار خیر انجام بدید یا بدی اونها را تحمل کنید تو روایات حسن جوار آمد است که همسایه خوب همسایه این نیست که به همسایش آزار نکند همسایه خوب همسایه است که آزار همسایه را تحمل بکند این معنای حسن جوار است خب اگر ما رابطه مردمیمون باید تحکیم بشود این دو تا راه دارد یا به مردم خیر برسانیم فی سر و العالم یا اگر خیری به اونها ندارد رسوندیم از شر اونها بگذاریم عفو کنیم حالا این ابداع خیر در حقیقت معناش این است که این دراه برای تحکیم روایات اجتماعی معسیر است حالا که میخواید کار خیر انجام بدید یا حرف خیر بزنید این یا ابداع خیر یا ابداع از یا اخفا اون جایی هم که میخواید عفو کنید اون هم یا ابداع از یا اخفا اون دیگه به صورت اجمال ذکر شده است شما یه وقتی در جمع از کسی میگذارید یه وقتی در خفا هم از اون میگذارید اون نگرانی که در قلب داشتید اون رو از میگذارید تو دعاهای شبهاتون اون رو هم فراموش نمی کنید این در حقیقت عفو مخفیانه است یه وقتی در علن کسی به شما بد گفته است شما در حضور دیگران از اون میگذارید این عفو آشکار است یه وقتی در خفا به شما ستمی کرده است شما در خفا در شد در حال نیایش اون رو از خیرتون برخوردار میکنید این عفو مخفیانه است به هر تقدیر یا خیر به دیگران میرسانید یا از شر دیگران سرهزر میکنید حالا یا دیگران که به شما خیر رسوندن اون خیر را عشقار میکنید یا به این معنی است که خیری که دیگران به شما رسوندند اون را علن میکنید تشکر میکنید و این مقدار حمت دارید که هم از گر کسی نسبت به شما محبت کرد تشکر بکنید و هم این حمت را دارید که بدانید او رسول الله از طرف خدا آمده همونطوری که المسکین رسول الله المعطی هم رسول الله است اگر کسی چیزی به شما داد احسانی به شما کرد نباید تشکر کرد نباید دعا کرد نباید تقدیر کرد