باب سانی باید جبران کنه سه باب بود باب هفتم و باب پنجم باب دوم غیر از این سه باب هم عبواب دیگری هست روایات کثیره در وجوب دیگه نیاز نیمار داریم دونه دونه روایات وجوب رو بخانیم و صلو اللہ علی سیدنا محمد و آله طاهرین اللهم صلی اللهم بخشید سلم علی محمد و آل محمد و عجل فرجهون از وقتOM廘 و?!" مرغوا بخشید قصد محمد فرقا سشر abus من سلوک سمید آم Nicppo لذا نناز پسДа samara rafiq اتمش Hook Waiter O tiempo قرآن کریم آغاز می کنیم 6 و 35 دقیقه تنفس صبح تلاوت صبحگاهی قرآن کریم پخش می شه 6 و 45 دقیقه دوستان من با برنامه زندهی مهربان باشیم با شما خواهند بود انشاءالله بعد از بخش خبری ساعت 8 باز هم در ادامه بخش اول برنامه ها همراه شما خواهیم بود تفسیر سوره مبارک نسا آیات 148 تا 152 از زبان مفسر ارجمند قرآن کریم حضرت های طلاح جبادی آمالی در برنامه برکرانه نور تقدیم شما عزیزان برنامه شما عزیزان برنامه شما عزیزان برنامه شما عزیزان برنامه شما عزیزان برنامه شما عزیزان برنامه شما عزیزان برنامه شما عزیزان برنامه شما عزیزان برنامه شما عزیزان برنامه شما عزیزان برنامه شما عزیزان برنامه شما عزیزان برنامه شما عزیزان صدقات را اگر علنی بدی این خوب است ولی اگر مخفیانه به مسلمان دام بدید برا شما بهتر است و به هر تقدیر که اخفا کنید که اظهار کنید هر دورا ذات اقدسی اله میداند چنگی در همون سوریه بارکه بغیره آیه 284 این چیزی فرمود منطقه لطافتی که در اون آیه به کار رفت این است که در صدر آیه فرمود اون که در آسمان هاست مال خداست اون که در زمین هست مال خداست قهرن اون که در آسمان زمین هست معلوم خداست بعد فرمود اون که در جان شماست و اون که را که اظهار بکنید هر دورا خدا میداند یعنی جان شما به مسابقه آسمان نظام شماست و بدن شما به مسابقه زمین نظام زندگی شماست که از آسمان جانتون بالاخره آب حیات میریزد حرارت به نور میتابد و این بدن را جان میرویاند و میپروراند و گرم نگه میدارد این که در صدر آی فرمود اون که در آسمان و زمین هست خدا میداند بعد در زیل آی فرمود اون که اظهار یا اخفا بکنید خدا میداند این تناسب صدر و زیل ایجاب بکند که یه همچه لطیفه استنباط بشود که جان شما به مسابقه آسمان محیط زندگی شماست و جسم شما به مسابقه زمین زندگی شماست پس انتوب دو مافی انفوسکم اوتو خوهو کن به الله اونجا چه خیر باشد چه شر ولی این آیه محلب است در صدد بیان محبوب بودن خداست قهرم ابدای خیر در جایی که ابدا مسلحت باشد اخفای خیر در جایی که اخفا مسلحت باشد هر دو محبوب خود است خب این بحث انتوب دو خیرن اوتو خوهو اوتعفان سوین فننالله کان عفو بن قدیره فننالله کان عفو بن قدیره این تا اون شد این تا اون شد این تا اون شد این تا اون شد این تا اون شد این تا اون شد این تا اون شد این تا اون شد این تا اون شد این تا اون شد این تا اون شد این تا اون شد این تا اون شد این تا اون شد این چنین نیست روی این تحلیل قرآن کریم می فرماید اینا که در مسئلی نبوت خاصه گرفتار تبعیز شدن اینا کافر بعض نیستن اینا کافر محزن اولا ایک همال کافرون حقن یعنی همال کافرون محزن چرا؟ برای این که اگر بعضی از انبیارا پذیرفتن معناش آن است که اون انبیارا اون انبیارا پذیرفتن این که دلالت میکند اینا از طرف خدا آمدن و بعضی از انبیارا نپذیرفتن معناش آن است که اون انبیار دیگر با این که معجزه آوردن با این که دلیل اراء کردن که از طرف خدا آمدن این دلیل هم بیین است و بیین رشد است و ثابت میکند که این از طرف خدا آمده و از آلش ایرانه میپذیرند بازگشت این سخن به آن است که حرف خدا را نمیپذیرند و در حقیقت این که گفتن انکار ضروری اگر مستلزم انکار رسالت باشد کفر است یه قدم باید جلوتر رفت که انکار رسالت چون مستلزم انکار مودع است کفر است در نظام تکمین یک چیز اصل است بقیه فرد در نظام تشریحم به شرحی زن انکار رسالت به ما اندازه اون رسالت چون مستلزم انکار سخن خدا است و انکار خدا است کفر است روح سخن به اون برمیگردند گرچه در کتاب های دینی مثل قرآن سندت معصومین علیه و سلام خود انکار رسالت و انکار نوبت کفر شمورده شد ولی وقتی باز میکنید میبینید تحلیل قرآن این است که چرا شما به بعضی ایمان میابرید به بعضی ایمان نمیابرید اون انبیاه دیگر مگر پیام خدا را نمیرسونند شما در حقیقه دارید پیام خدا را نعفی میکنید یعنی خدا را قبول ندارید همونطوری که در نظام تکوین دین فره است نبوت و رسالت فره است تنها اصل ذات اقدس الهه است در نظام تشریحم تنها چیزی که بلعصال کفر است اون چی که به نفع خدا برسد و مسئله نفع نبوت نفع رسالت نفع دین نفع معاد در حقیقه بازگشش به این است که معازلالله حرف خدا را قبول ندارد کسی که رسالت را نعفی پذیرد یعنی حرف ذات اقدس الهه را نعفی پذیرد چون رسول به معنه رسول حرفی جز پیام خدا را به همراه ندارد خوب لذا قرآن کریم میفرماید به اینکه مسئله اطاعت و معصیت قابل خلت هست یعنی ممکن است کسی واقعا مسلمان باشد ولی در مقام اول بعضی از کارهای او معصیت بعضی از کارهای او اطاعت ولی مسئله ایمان و کفر اختلاف پذیر نیست که کسی واقعا مؤمن باشد ولی در بعضی از اقاعد کافر باشد این چنین نیست اگر در بعضی از اقاعد کافر شد کلا کافر است لذا فمود اولایکه همال کافرون حقا این چیزی نیست یعنی همال کافرون محزن نه همال کافرون بعضن که اونها بگوین ما مثلا اصل خدا و رسالت و نبوت مثلا موسیٰ و عیسی علیه و سلام را قبول داریم ولی قرآن و وجود و مبارک پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم را با اینکه معجزه الهی آورده است قبول نداریم این کفر محز است این که فرمود اولایکه همال کافرون حقا وصفشون که کفر است باطر است باطر است باطر است ولی اتصافشون به این وصف حقیقی است مثل اینکه اگر زید دروغ گفت وصف زید کاذب است ولی شما اگر گفتید زیدون کاذبون این حرف صدق است یعنی اتصاف زید به کذب صدق است چون زید کاذب بود اینجا هم اتصاف اونها به کفر حق است وگرنه کفر چیز باطل است اولایکه همال کافرون حقا یعنی اتصاف اونها به کفر حق است بلخلاف ایمان درباره ایمان اگر درباره گروه از مؤمنین گفته شد اولایکه همال مؤمنون حقا نظیر اون که در اوائل سوره انفال است یعنی آیه چهار سوره انفال که بعد ذکر بعضی از فضائل ایمانی فرمود اولایکه همال مؤمنون حقا این از هر دو جهت حق است هم ایمان حق است هم اتصاف این گروه به ایمان حقیقی است ولی در مسئله کفر که فرمود اولایکه همال کافرون حقا کفر یک عمر باطل است ولی اتصاف این گروه مبعیض به کفر حق است یعنی اینها واقعا کافر هست و برهانش هم با خودش است که دلیلی نداد شما طبعیز غایل بشوید لذا فرمود انهالذین یکفرون بلید اگر درباره از چهار سوره انفال است یعنی اونها بابایی است لذا فرمود این یک فرون این یک فرون از اول اینها را کافر محض معرفی کرده است فمود اینها به خدا کافرند به همه انبیاء کافرند از اول فمود این لدین یک فرون به لاهب رسوله یعنی کسان که به خدا و همه انبیاء کافرند و یوریدون انیفرقو بین اللاه و رسوله میخوان بین خدا و بین بعضی از انبیاش فرق بگذارند و یقولون نؤمنو به بعضین خدا و انبیاء قبلی را قبول دارند تا موسا به بعدی را نیپذیرند در یهودی ها مسیحا خدا را و انبیاء قبلی را تا ایسا علیه مستلام قبول دارند قرآن و وجود مبارک پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم قبول ندارند و یقولون نؤمنو به بعضین و نکفرو به بعض و یوریدون انیفرقو بین ذالک سبیلای راه وسطی قائل بشند بگن نمثل مشکینیم که هیچ کدام از انبیار نپذیریم نمثل مسلمینیم که همه انبیاره یه راه میون بریم اتخاذ بکنن اولا اکه همال کافرون حقا همال کافرون محزن پس زیل بحث با صدر بحث همه هنگست صدر بحث سمود کسانه که به خدا و همه انبیار کافرند خب یهودی ها که به خدا و همه انبیار کافر نبودند مسیح ها که به خدا و همه انبیار کافر نبودند میفرماییم وقتی شما تحلیل میکنید سرد در میاد خب چرا بعضی از انبیاره قبول ندارید اگر شک دارید خب شاک متفه هست مسئول هست تحقیق میکنند ولی وقتی آیات الهی به صورت بیان و روش شد دیگه جایی برای ازرو بحانه نیست اگر جایی برای ازرو بحانه نبود از این بعد اگر کسی نپذیرف لیه هلک من هلک عن بیانتن میشه بد پس شما در حقیقت کلام الله رو قبول ندارید خواه قرآن باشد خواه تورات باشد خواه انجیل باشد تبعیز مثل آن از که مقداری تهارت با مقدار نجاست یه جایی ممزود بشود خود نجاست محلک از تبعیز فضیر نیست همه اونو آب آلوده میشود لذا هم در اول بحث فرمود اینا به همه مقدسات کافرند در آخر بحث فرمود اینا به همه مقدسات کافرند این لدین یک فرون بله و رسوله و یوریدون ان یفرقو بین الله و رسوله و یقولون نؤمنو به بعض و نکفرو به بعض و یوریدون ان یتخذو بین ذالک سبیلن چون اینجا دیگه راه نیست یه راه مستقیم بیش نیست و اون پذیرش همه انبیاز زا فمود الهوی که همون کافرون حق در سون باره که بقر قبلن مسئلیت حب ایزی در ایمان و کفر گذشت که اونا کسانی بودن که به بعض مؤمن بودن و به بعض کافر آیه هشتاد و پنج سوره و غره این بود که افتؤمنون به بعض و تکفرون به بعض فما جزا اومن یفعال داره که من کمه لا خزیم په الحیات دنیا این مسئلی طبیعی زیر ایمان و کفر اونجا گذشت و آیات دیگر هم نزیر اونچه که در سوره باره که آل امران آمده یعنی آیه سد و نوزده آل امران به مؤمن هشتار داد که شما به همه انبیاء و به همه کتب آسمان معتقدید ولی اونا اینجور نیستن آیه سد و نوزده آل امران این بود که ها انتم اولای توهبونهم ولایوهبونکم و تؤمنونه به کتاب کلهی شما به همه کتاب مؤمنین ولی یهودی ها اینچه نیستن مسیح ها اینچه نیستن که به بعض مؤمنن به بعض مؤمن نیستن خب انه لدین یک فرون در باره مؤمنین مؤمنین را به این وحص قرآن معرفی کرد چه اینها به همه انبیاء و به همه کتب آسمانی معتقدن چه این که در آیات پایانی سوره مبارک بغره این هست آیه دویس و هشتاد و پند آمن الرسول و آن زلاله من ربهی و المؤمنون کلون آمنه بالله و ملائکته و کتبهی و رسوله لا نفرقه و بین احد من رسوله این لا نفرقه یعنی در اصل رسالت ما به همه اونا معتقدیم در درجه رسالت در درجه رسالت که تلکر رسول فضلن لا بعض هم به بعض ولی اهل کتاب این چی نیستن اینا یؤمنون به بعض و یک فرون به بعض بنابراین این که فرمود و یوریدون انی یفرقه بین الله و رسوله یعنی بعد از اثبات رسالت میخوان تفریقه غائل بشون این در حقیقت کفر است الان آیه که همال کافرون حقا یعنی همال کافرون محض سهرای غیاص این است کبرا هم آن است که یعنی کل کافرین فلهو عذاب محین پس فله هاولا عذاب محین این ها کافران و برای هر کافری عذاب دیگه نفرمود و اعتدنا لهم بلان که اگر میفرمود و اعتدنا لهم شکل منطقی پیدانه میکن حالا این یک کبرای کلیست و اعتدنا للكافرین عذاب محین این هم که کافران پس برای هم گرفتار عذاب محین خواهند بود اما وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُلِهِ چون قرآن هم تبشیر دارد هم انذار در باره اهل کتاب که غالب تبعیز بودن اون انذار را یاد کن حالا در باره مسلمین و مؤمنین دارد تبشیر را بیان میکنند اونجا وعید بود اینجا وعد است اونجا انذار بود اینجا تبشیر است وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُلِهِ یعنی به همه ی اندیر و باز ایرو بروشندتر بیان فهمود وَلَمْ يُفَرْرِغُ بَيْنَ اَهَدٍ مِنَهُمْ همه را در اصل رسالت در اصل اسمت و مانند اون پذیر افتند این کلمه احد هم در مورد واحد بکار برده میشود هم در مورد جمع لذال در سوره امبارکه احزاب آیه سیودو اینچنین فهمود یا نساء النبی لستونه که احده مِنَ النساء این احد هم در مورد مفرد و هم در مورد جمع بکار برده میشود نفرمود