محمدی لنبی الهمی و عالیه و عجیل فراجه محمدی لنبی الهمی و عالیه و عالیه محمدی لنبی الهمی و عالیه و عالیه محمدی لنبی الهمی و عالیه و عالیه محمدی لنبی الهمی و عالیه و عالیه محمدی لنبی الهمی و عالیه و عالیه محمدی لنبی الهمی و عالیه و عالیه محمدی لنبی الهمی و عالیه و عالیه محمدی لنبی الهمی و عالیه و عالیه و عالیه محمدی لنبی الهمی و عالیه و عالیه و عالیه فی به معنی مرگ را بفهماند اون آیه 116 و 117 سوره مبارکه ماعده بود که در بحث دیروز اشاره شد در بحث دیروز به این قسمت رسیدیم که در سوره ماعده فرمود و از قال الله و یا عیسی ابن مریم انتقلت لناس اتخذونی و امی الهیلی من دون الله قال سبحانه که ما یکونولی ان اقول ما لیسیلی به حق ان کنتو قلتو فقد علمتا تعلیم ما فی نفسی ولا اعلیم ما فی نفسیک انک انت علام العیوب ما قلت لهم الا ما امرتنی بهی ان اعبدو الله ربی و ربکم و کنتو عليهم شهیدن و دومتو فیه فلما ترفیتنی کنت انت الرغیب عليهم و انت علا كل شئن شهید این ترفی ظاهرن همون مرگست نه به معنای رقی روح و مالندان چرا؟ چون این بحث در قیامت محاورتن اتفاق می افتد چون در آیه بعد دارد که قال الله هاذا یومو ینفوس رادقینه سقدقه این محاوره و گفتگوی بین ذات اقدسی اله و ایسای مسیح سلام الله در قیامت است چون در سوره مریم فرمود و السلام علیه یوم ولدتو و یوم اموتو و یوم اولده این آیاتی که در پایان سوره ماعده است و اون محاوره وجود ذات اقدسی اله و ایسای مسیح علیه سلام را در قیامت تشریح می کند ظاهرن این همون یوم اب اسو حیه است که این اب اسو حیه بعد از موت به توفیه اون حضرت صورت می پذیره پس آیه سوره ماعده توفیه نازره به همون مرگ است و این سحنه هم مربوط به ماعد است و همون توفیه که در سوره امبارکه آل امران است ممکن است همین باشد ممکن است قیری این هم یک مطلب مطلب دیگران است که وجود امبارکه مسیح سلام علیه خداوند در سوره آل امران چهار مسلب را با ایشون درمیان بودشد ای که توفیه است به دیگری رفع است به سبمی تدهیر است به چهارمی جعل پیروان مسیح برتر از کافران و همه به صورت اسم فائل یاد شده است در آیه پنجه و پنج سوره آل امران این بود که از قال الله یا عیسا اینی متوفی که که این هم اسم فائل است و رافع که هلی و متحر که من اللدین کفرو که این هم اسم فائل است و جاعل اللدین تبعو که فوق البدین کفرو الیام منقیان پس شهار تحبیر با اسم فائل در باری هسته مسیح و پیروان و آمده اسم فائل در این گناس موارد یا به معنای مزاره است نزیر اینی جاعل فیل عرض خلیفه که در باری وجود مبارک آدم این چنین آمده است ذات اقدس اله با ملائکه گفت و گوی کرد فرمود اینی جاعل فیل عرض خلیفه گاهی ممکن است که به معنای حال باشد یعنی از همون زمان شروع بشود این رو اون چی که در باری ابراهیم سلام اللہ لالی آمده است که به از ابتلا ابراهیم رب بوب کلماتین فعتم مهنه قال اینی جاعلو که لن ناس امامو که با همین بیان جعل خلافت به امامت کرده است ظاهرش این است که همکنون تو را امام قرار دادم نه این که وعده بدهد که بعدن تو را به مقام امامت میرسانه پس میشود که این تعبیر را برای مزاره با کار بود یعنی آینده و میشود این تعبیر را برای حال که همکنون شروع بشود با کار بود این که فرمود اینی متوفی که حالا توفی به هر معناه که باشد بعدن تو را متوفی میکنم یا همکنون که این وحی نازل میشود آغاز توفی است و همچنین رافعو که علیه و همچنین متحرو که منالدین کفرو همین این ها احتمال اون هست که بعدن این کار انجام بشه باد یا از همین الان شروع شده و همچنین اون اسم فائل که چهارومین مشتقه است و جاعلو لدینت تبعوکه فوق لدینه کفرو الیوم القیامه این چهارومین چون یه امر زماندار و ممتدیست ممکن است که شروعش بعدن باشد نزیر اینی جاعلو فرارده خلیفه یا شروعش الان باشد و بعدن ادامه داشته باشد نزیر اینی جاعلو که لی ناس اماما پس این که فرمود و جاعلو لدینت تبعوکه فوق لدینه کفرو دو تا احتمال دلش هست مثل همون سه تعبیر اسم فائل قبلی یعنی متبفیکه و رافعوکه و متحروکه مطلع بعدیان است که این متحروکه من لدینه کفرو آیا نزیر و چیزیست که در سلوم بارکه ماعده در باره تبلیغ خلافت و امامت علی ابن عبید حالف سلامون رانی آمده است از اون بابه است یعنی نزیر آیه شست و هفت سوره ماعده است که یا ایوه رسولو بلغ ما انزل ایره ایک من ربک و الم تفعال فما بلغت رسالته و الله یاسقمو که من الناس یعنی تو در بین مردم هستی ولی از گزندون ها محفوظی این و متحروکه من لدین کفرو یعنی من تو را نجات میدهم یا نه از جمع کافران و هشت با کافران و خلط و آمیزش با کافران تو را نجات میدهم و تطهیر میکنم ظاهران این دومیست نه اولی یعنی وزان متحروکه من الناس وزان وله و یاسقمو که من الناس نیست که تو در بین مردم باشی ولی از آسیب اونها مسئول بمانی ولی که منظور آنست که دیگه در بین مردم نیست این هم یک مطلب به هر تقدیر این متحروکه به معنای منجیکه نیست به معنای آسموکه نیست به این معنا نیست که تو در بین مردم هستی ولی من نمیگذارم به تو آسیبی برسانم نظیر به الله آسموکه به الناس ولی که منظور آنست که از جمع این کافران تو را نجات میدهم این هم یک مطلب خب مثله بعدیانست که اگر منظور از متحروکه این باشد که من شما را از جمع این مردم بیرون میبرم و در جایی دیگر به عنوان مهانجرت زندگی میکنی این با علو العزم بودن ایسای مسیح سازگار نیست این متحروکه چین که متوفیکه و رافعه اینا هیچ کنون به این معنی نیست که من تو را از بین این مردم میبرم به سرزمین دیگر که تو از اینها منظوی بشویی یا از سمتت منظور بشویی به مانندان زیرا او جز انبیاء اول العزم منطقه رسالت انبیاء اول العزم جمعی وجه و عرض است مادامی که پیانبر بعدی نیامده ولی پیانبر خاتم علیه و علیه آلهی آله و تعییمیه قیده و سنا گذشته از این که منطقه رسالتیو از نظر مکانی جمعی وجه و عرض است از در زمانیم الى یوم القیامه امتداد دارد خب پس نمیشه ود گفت که مسیح سلامالله را از اون سرزمینی که زندگی میکردن به جای دیگر بردن چون هر جا برود با مسئولیت است جز از انبیاء اول العزم است و باید که اون تبلیغ و رسالت را ایفا کند یه دی هم قهران ایمان میابرن یه دی ایمان نمیابرن پس متوفیکه رافعوکه متحروکه هیچ کدام به این معنی نیست که من تو را از این منطقه میبرم به جای دیگر مطلع بعدیان است که این رافعوکه به معنی رفع معنوی نیست یعنی من درجات تو را بارا میبرم نزیر یرفه اللہ اللذین آمنون من کن ولذین اوتو العلم درجات که در سوره مجازی دل است نزیر اون نیست نزیر پی بیوتن ازن الله و انتورفه که در سوره نور است نزیر اون نیست زیرا اون رفع معنوی و تغرب الهی برای مسیح سلام الله علیه همیشه بود و هست این چنین نیست که اگر وجود مبارک مسیح در بین مردم باشد اون حالت رو نداشته باشد پس به رافعوکه به این معنو نیست که من درجات تو را بارا میبرم چون درجاتش همیشه بود این یک عمر جدید را دارد خبر میدهد که وجود مبارک مسیح از بین مردم بلاخره باید فاصله بگیرد حالا از بین مردم فاصله گرفتن نه به این است که از یک سرزمینی به سرزمینی دیگر برود این که نزیر یونس نیست یا انبیاء دیگر نیست که جز اولو العز نباشند ممکن است که از حوضه رسالتشون سفر بکنند اینا جز انبیاء اولو العز من که همه وکل عرض جز قلم را به رسالت اینا است پس بنابراین این رافعوکه به معنای رفع معنوی محض نیست چون این همیشه بود چه این که به معنای بردن از سرزمینی به سرزمینی دیگر هم نیست این باید یک معنای را تفهیم کند که با اولو العز بودن او بسازد و جایی باشد که مسئولیت نداشته باشد یک کسی که از انبیاء اولو العزم است یه حالتی به او دست بدهد که دیگر مسئول نیست این دیگر نمیتواند علاوه چهل عرض ظاهر باشد چون در هر جای زمین باشد این سمت را دارد امرش دائر بین سته احتمال است یا رهلت است که بعضی ها گفت یا اروج الاسماست که بعضی ها گفت یا قیبت است نظیر اون که وجود بارکه از دهر جز سلام الله علیه دارد چون اگر کسی قائب ان الانزار باشد اون مسئولیت تکبینی را دارد ولی اون مسئولیت تشریعی را ندارد اونگاه با حیات او هم میسازد یعنی بر اساس دو فرض ممکن است مسیح سلام الله علیه زنده باشد ایشی نظیر اون که مثلا سبحان علیه اصراب عبدی لیلن از باب اصراب باشد بعد میراج متمم اصراب باشد یا نظیر قیبت کبرای وجود بارکه از دهوجد سلام الله علیه که زنده است ولی مسئولیت تشریعی ندارد گرچه مسئولیت تکبینی دارد وجود و مبارکه مسیح با دیه همچه حالتی داشته باشد خب مطلعه بعدیان است که این چند تعبیر که همه به صورت اسم فائل ذکر شد فبود انی متوفی کرد و رافعو که علیه و متحرو کرد که همه به صورت اسم فائل ذکر شد دستور مبارکه آل امران در آیه محل بحث یعنی آیه 158 سوره نسا که محل بحث است فبود بل رفعه الله علیه پس اون رافعو که محقق شد و ظاهرش این است که این متوفی که و متحرو که هم محقق شده است چون هر سه در باره مسیح است و هر سه به صورت اسم فائل است بعدم در اینجا خبر داد که رفع محقق شد ظاهرش این است که توفی محقق شد تدهیرم محقق شد حالا این توفی به تدهیر و رفع یک سانند حالا یا به نحو ارتحال است یا به نحو رجوع الالله است میعروج است یا به نحو غیبت و اگر روایاتی دارد که مثلا رجوع بارکه مسیح آخر زمان ظهور میکند و به حضرت حجه سلام علیه اقتدام میکند این هم با نزول او از سما سازگار است هم با ظهور او بعد از غیبت سازگار است مطلب دیگران است که این که فرمود و ما قتلوه و یقینن در زیرش فرمود که در قیامت برای همه شهادت میدهد با اون چه که در سوره مبارک ماعده است چگونه جمع میشد در اینجا یعنی در همین محل بحث در سوره مبارکه نسا فرمود و یوم قیامت یکون و علیهم در سوره مبارکه در اون بخش های پایانی که مربوطه به قیامت است آیه 116 و 117 این است که خداوند در قیامت به مسیح سلام و علیه فرمود تو به این مردم گفتی که من و مادرم را به عنوان اله بپذیرید عرض کرد نه اگر میگفتم توما میدانستید برای اینکه شما هر چیز ما میدانید و دید هر چیز شما میدانید ما نمیدانید شما علام الغیوبید اونگاه گفت ارز مکند بخدا من مادام که در بینها بودم شاهد اینها بودم بعد از اینکه توفی کردی تو مراقب اینها بودی و تو با کل شعر شهید اینجا چهار مطلب است که این چهار مطلب این چهار مطلب سه مطلبش هماهنگ است اون مطلب چهارومی هم در سایه اون سه مطلب هماهنگ معنی خود را باز میابد اون سه مطلب هماهنگ این است که در قیامت که محاوره بین از آت اقدسی اله و مسیح برگذار میشود مسیح به خدا ارز بکند که ما هر چرا میدانیم تو میدانی ولی اون چرا که تو میدانی ما نمیدانیم پس معلوم اینکه این مشهد ذات اقدس اله به همه چیز شاهد است بعد که گفت مطلب دومان است که اینکه انت علام الغیوب این جمع محلاب و علف لام الغیوب معلوم توست مطلب سه مطلب اون قضیه موجبه کلی است که و انت علا کلش این شهید پس شهادت الهی مراقبت الهی علم الهی مخصوص به اصله رود دونه اصلی مخصوص به نسلی دونه نسلی نیست در همه حالات خدا رقیب است علام الغیوب است به شهید مطلب چهارم این است که ایسای مسیح میگاد من تا زنده بودم شاهد بودم و این مطلب چهارم وضعش روشن خواهد شد معنیش این نیست که من تا زنده بودم این سمت را داشتم و بعد از توافی من این سمت بوده شماست نه برای این که اون وقت هم که من شهد بودم تو تعالی مافی نفسی و لاعلا مافی نفسک بود تو علام الغیوب بودی تو علا کلش انشهید بودی پس اون وقتی هم که من شاهد بودم قبل از توافی مظهر شهادت تو در من بود من خلیفه تو بودم در شهادت به دلیل این که اون مراقبت بل اصاله و به ذات از آن توست و کنته انتر رقیب این فاصل شدن انتر زمین فاصل است با معرفی شدن اون خبر ار رقیب با علف لام که معرفی با علف لام است این مفید حسر است یعنی رقیب بل اصاله و به ذات توی مراقب بل اصاله و به ذات توی شهید بل اصاله و به ذات علا کلش انتوی و من اون وقتی که بودم مراقبت اینها را از طرف تو به داشتم من رسول و رقیبم و رسول و رقیبه رقیبون به رساله من رسول و شهیدم و رسول و شهیده شهیدون به رساله من رسول آلم الغیبم و رسول آلم الغیب آلم الغیب است به رساله ایسای مسیح سلاموللله آلم غیب بود برای که فهمود اونبه کن ما تأکرون ما تدخیرون فی به اتو کن هرچه قضایی که خوردید هرچه زخیره و پتندازی کردید من میدونم خب این معناش این نیست که مسیح به ذات آلم غیب است به ذات اغدست اله هم به ذات آلم الغیب است یا مسیح به ذات مراقب است به ذات اغدست اله هم به ذات مراقب است این چنین نیست این ستا وصف برای ذات اغدست اله این ستا وصف برای ذات و اساله حسابت است یعنی آلم غیب بودن رقیب بودن و شاهد بودن و هر سه وصف برای مسیح سلاموللله عليه حسابت است برای محکمه بر رسالت و الخلافت و نیابه خب پس این مطلب چهارم که شهادت و شاهد بودن مسیح است در سایه اون سه مثلب معنای خود را پیدا میکند چون انت على کل شه این شهید استثناب هزیر نیست اللام الغیوب بودن که حسر است استثناب هزیر نیست و کنت انت الرقیب که دلالت و حسد دارد استثناب هزیر نیست قهرن این که مسیح گفت من مادامی که در بین اونها بودم شهید بودم این شهادت من آمخته با مراقبت هست آمخته با علم غیب هست منتا بر رسالت مطلب دیگران است که آیه پایانی سوره معایده که به خاص خدا بعدا خواهد آمد آیا با این آیه محل بحث سوره نسا منافعات دارد یا نه در آیه محل بحث سوره نسا دارد که و این من اهل کتابه الا لیؤمنن بهی قبل موتهی و یوم القیامت یکون و علیهم شهیده این یوم القیامت یکون و علیهم شهیده ظاهرش آنست که یوم القیامت بر همه اهل کتاب شهیده است نه بر بعضی دون بعضی ولی ظاهر آیه پایانی سوره معایده آنست که من مادامی که در جمع اینها بودم شاهد بودم وقتی از جمع اینها با توفی رفتم تو رقیبی آیا این آیه با اون آیه هماهنگ نیست یا نه هماهنگ از هر کدام مطلب خاص خود را دارد ظاهران هماهنگ از هر کدام مطلب خاص خود را دارد این شهادتی که در سوره نسا است شهادت بر اعمال است که جعنا من کل امتن به شهید و جعنا به که علاها اولای شهیده هر پیانبری شاهد اعمال امت خودش هست و اما اون شهادتی که در سوره ماعده مخصوص به زمان قبل از توفی بود اون شهادت آمکت با مسئولیت و مراقبت بود پس اون چه در سوره نسا است که وجود مبارک مسیح شاهده بر همه اهل کتاب است و اون چه که در سوره ماعده است که شهادت شمال قبل از توفی است اینها با هم هماهنگ گرد برای اینکه شهادت در سوره ماعده برانه رقیب بودن است نه شاهده بر امتن بودن است میماند اون مطلب پایانی واقعی است که این من اهل کتاب الا لی امنن بهی قبل موتهی این زمیر بهی که به ایسا برمیگردد این قبل موتهی هم ظاهرن به خود اهل کتاب برگردد یعنی هیچ اهل کتاب نیست مگر این که قبل از مردن حالا یا ایمان میابرد یا غبیل مرگ میفهمد سرش آن است که اون طولی که در باره مسیح اختلاف شده است در باره انبیاء دیگر اختلاف نشد اختلاف در باره مسیح بین طرف ای افراد و تفریط بود اده او را دعی دانستن معاذ الله اده او را ابن الله دانستن اونها افرادی بودن و اینها تفریطی در میلاد اون حضرت کاملا اختلاف بود در وفات اون حضرت هم کاملا اختلاف بود یک انصری که بدن و وفاتن مورد اختلاف باشد مثل مسیح نبود لذا قرآن کریم هم در باره میلاد او فرمود اینها حرف آلمان ندارن هم در باره موت او فرمود اینها حرف آلمان ندارن در باره میلادش در سوره امبارکه مرگ ممثال زالک مطرح است در باره ارتحال اون حضرت فرمود اده گفتن قتل اده گفتن دارا بیختن هیچ کدام از اینها ندارده بل رفعه الله علیه و اونها که در باره مسیح سخن گفتن هیچ کدام اونها آلمانه حرف ندارد همه اینها هنگام مرد حالا یا قبل از مرد رو ایمان طبیعی مقبول یا این دل احتضار روی ایمان استراری غیر مقبول حق برشون روشن میشود و این آیه دلیل بر حصر نیست که حقانیت مسیح فقط این دل احتضار روشن میشود تا کسی بگوید این اختصار این اختصاری به مسیح علیه السلام ندارد سائر انبیا هم حق بودن اینها این دل احتضار روشن میشود بلکه هیچ کس مثل مسیح مورد اختلاف نبود نه ولادتن نه وفاتن و هیچ کس هم مثل مسیح بین افرات و تحفریت مردم قرار نگرف بلاخره انبیا دیگر را یه ده به عنوان رسول قبول داشتن یه ده نداشتن همین دو طرف بود در باره مسیح گذاشته از این که مؤمنی بود او را به عنوان رسول قبول دارن دیگران بین دو طرف افرات و تحفریت رفتن اده در ولادت او اون حرف تحفریتی را زدن و قولهم علا مرجمه بختانن علیمان اده هم در طرف افرات رفتن که گفتن مسیح ابن الله هست پس در ولادت او افرات و تحفریت و حق هیچ کدام از این دو نبود و در وفات او هم اده به قسل اده به داراویختن او نظر دادن در حال هیچ کدام از این ها نبود مطلب دیگران است که در زمان حیات مسیح سلام الله علیه بنی اسیحال به دو گروه تقسیم شدن یه ده مؤمنه به حضرت مسیح یه ده کافره بون حضرت و نزای رختاد و ذات اقدس اله مؤمنین به مسیح را تعیید کرد و اونها را پیروز کرد چنگه در پایان سور امبارکه سحف این چینه آمده است فمود مسلمان شما جنگ کردن را از مسیحی ها یاد بگیرید اون روز معلوم می شود به این که هنوز کاملا تحریف نشده بود دیگه مسیحیت به این سورت مسیحیت امریکایی در نی آمده که فقط دین جذبه باشد دین گذشت باشد دین انزوا باشد این آیه در سوره سفت که اصلا سوره سفت در اقصد سوره جنگ است اولش جنگ وسطش جنگ آخرش هم جنگ اصولا این سوره سوره جنگه بعد به مسلمان می گرد مسلمان شما دفاع از دین را از مسیحی ها یاد بگیرید یا اوی هلزین آمان کن و انصار الله همون طوری که هباریین مسیح انصار او بودن حالا این دین کامل الهی را به این سورت نرمه بیخاصیت در آوردن به هر تقدید در اون آیه پایانی خدا به مسلمین می گوید که شما مثل هباریین باشید که ایسای مسیح هاید من انصار ایلالله قال الهباریه و نهنو انصار