محمد اللهم صل على محمد و آل محمد اللهم صل على محمد و آل محمد اللهم صل على محمد اللهم صل على محمد و آل محمد اللهم صل على محمد اللهم صل على محمد اللهم صل على محمد بر چراغی نور بر چراغی نور بر چراغی نور بر چراغی نور بر چراغی نور بر چراغی نور بر چراغی نور بر چراغی نور بر چراغی نور بر چراغی نور مطلع بادیان است که بر اساس این تحلیل و المغیمین از سلات و المؤتون از زکات تلیعه جمعی دوم است نه اینکه عطف بر راسخون و مؤمنون باشد دوتا سؤال در این جامعه را هست یکی این که چطور مغیمین منصوب است و قبلش مرفوع و بعدش مرفوع این یک سؤال سؤال دیگر نست که چطور عمل قبل از ایمان ذکر شد فرمود در قاله موارد قرآن کریم اول ایمان را ذکر میکند بعد عمل صالح را ولی چطور اینجا اول عمل صالح ذکر شد بعد ایمان این سؤال دوم را باید جدا جواب داد اون سؤال اول که چطور مغیمین منصوب است این سؤال مشترک است خواه این ول مغیمین تتمه جمعه قبل باشد یا تلیعه جمعه بعد باشد باید مرفوع باشد نه منصوب در حالی که منصوب است این سؤال را اول باید پاسخ داد این ول مغیمین استناد که منصوب است شما میبینید گاهی در هنگام نوشتن یک که در حالی که منصوب است کلمه را انسان درشتر می نویسد با یه حروف مشکیتر بزرگتر می نویسد در وسط صفحه تا جلب توجه کند یا زیرش خط می کشد یا روش خط می کشد که جلب توجه کند یا در موقع گفتن با صدای بلندتر او را ادام می کند که جلب توجه کند پس از در هنری گاهی نهوه خطه تاتی برای جلب توجه است گاهی خط کشیدن و علامت گذاشتن بالا یا پاین کلمه برای جلب توجه است گاهی در موقع گفتن آدم در حال سخمرانی می بینید یک کلمه ای را خیلی بلند ادام می کند برای این که خیلی مهم است برای جلب توجه گاهی هم از در اعراب می بینید وضعش با گذشته پرم می کند در اینجا این المقیمین نه درشتر نوشته شد نه درشتر خونده می شود نه بالاش خط دارد نه پاینش خط دارد ولی یه علامت نهوی دارد فرقران زهن را متوجه میکند که چطور شد اینجا همه مرفوع قبل مرفوع به بعد مرفوع این وسط منسوب خب اگر یه چیزی مهم باشد انسان یا در موقع نوشتن را درشت می رسند اون کشفل آیات سابر این کلمه ولی تلتفی که در سور انبارکه که که هفه است ای رو خیلی درشت می رویشتن چون این ولی تلتف وسط قرآن بود پونزده جزو از اون طرف پونزده جزو از این طرف این در وسط آغاز جزو شونزده هم که بود که وسط قرآن بود این کلمه ولی تلتف را خیلی درشت می نویشتن که هر خاننده سآل میکرد که چرا این کلمه ولی تلتف به این درشتی نوشته شده جواب می دادن برای این وسط قرآن مثلا این گونه از علامتها برای جلب توجه هست یا شما بینید در سخندانی وقتی انسان به ایک نکته حساس رسید سیدارا بلند میکنند خب پس این گونه از علامت گذاری ها برای جلب توجه هست یه جلب توجه عدوی و نهوی هم همین هست که در یک آیه همه مرفوع هم دفعه هم میبینید یه فعل منصوب هست یا یه اسم منصوب هست این جلب توجه هم قرار که برای چی؟ قبلی ها مرفوع، بعدی ها مرفوع و این وسطی من مرفوع نیست میشه ده والمقیمیر از سلات وقتی که انسان به سراغی میرود میرود برای آن هست که چون سلات عمودی دیده هست سلات چیست که این قبلت قبل ما سواها این ردت رد ما سواها و ده ها حکمتی که رو نماز بار هست رو این جهت هست که این کلمه عمدن این چیم گفته شد نه این که معاذر اصلش والمقیمون بود بعد اده اشتباه کردن و در اثر قلط نویسی ای رو منصوب کردن یا به صورت جردر آرودن این چنین نبود خب توجه هم همان هست و نماز یک نقش تعیین کنندهی دارد که اگر چون چه واقع نماز صحیحا خونده بشود بسیاری از مسائل حل هست ما مشکلاتیمون برای آن هست که این نمازمون نماز واقعی نیست تو سوره انبارک معارج اونجا که فهمود بسیاری از رزائل را برای طبیعت انسانی ذکر میکنند بل فهمود نمازگذارا از همه این رزائل مسئولن یعنی این به منظره شرح اون متن است اونجا که فهمود نسرات تنها عن الفحشای و المنکر در سوره انبارک معارج بازی کرد که نماز کدوم فحشا را برطرف میکند و چجور فحشا زدائی میکند جزو بودن را منو بودن را حلو بودن را برطرف میکند این هم یه مطلب مطلب و عدیان است که اگر چنون که این بل مقیمین تلیعه جمله بعدی است کما و ظاهر چرا برخلاف اون روال امومی قرآن کمری خریم است روال امومی قرآن کریم باید است که اول ایمان را ذکر میکند بعد عمل ساله را اللذین آمن و عمل سالهان یا عمل سالهان ول از اندل انسان رفیخوست الا اللذین آمن و عمل سالهان این اللذین آمن و عمل سالهان یا عمل سالهان در آیات قرآن کریم فرابان است و برابر با نظام اقلی هم هست چون اول اعتقاد است بعد عمل ساله حالا چطور اینجا اول مسئله نماز و زکات مطرح شد بعد مسئله ایمان جوابش این است که این گونه از آیات در قرآن هم هست نه این که نباشه اساس قرآن فرعین است که اول ایمان را زک میکند بعد عمل ساله را ولی گاهی اول عمل ساله را زک میکند بعد ایمان را اونجا که خطاب به مؤمنین است و میخواهد بگوید که مؤمنین تنها ایمان کافی نیست عمل لازم است در اون گونه از موارد اول عمل ساله را زک میکند بعد ایمان را نظیر آیه سوره نه جهرمن یه عمل سالهً من ذکره ایمان اصلا و امسا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه ایمان اصلا و هبه مؤمنه اون وسعت نیست سور مکیه نازر شد و شرحش اونجا گذشته و رسول نم نقص و سمعالی که انبیاءی بودن که ما جریان اونها را برای شما نگفتیم حالا نگفتیم یا اصلا نگفتیم یا بعضی از اونها را بعدا خواهیم گفت چون این سوره امبارکیه نسا آخرین سوره نیست اگر از اون بیست و پنج پیامبر در سوره مدنی که بعد از سوره نسا نازر شدن چیزی آمده باشد معنیش نیست که یعنی بعض از رسولها را هنوز ما قصهشون نگفتیم ولی ظاهران همین بیست و پنج پیامبر در سوره مکیه قصهاشون گذشت این که پمود بر اصلا نم نقص و سمعالی یعنی انبیاءی بودن که ما جریانشون برای شما شرح ندادیم برای این که شرح قصه انبیاء هم برای توده مردم نافی هست هم برای شما و این باید آثار و اونها در دست رست باشد این انبیاءی که ما شرح شارشون دادیم در همین محدوده خواهر میان زندگی می کردن یعنی از نوح گرفته تا وجود مبارک ایسا در همین محدوده خواهر میان زندگی می کردن اما خواهر دور برستد به چین و هن و همچنین باختر میانه و باختر دور برستد به اون طرف اقیانوسی اطلاس انبیاءی اونها کی بودن و چی بودن شرح حال اونها برای مردم هجاز در اون روز و همچین تا اواخر این اصرها صدمند نبود باید که دست رسی نداشتن که بفهمن چی بود فقط یه قصه بود هیچ راهی برای تحقیق نبود ولی قرآن بسیاری از اون قصه ها که شرح می داد می فهمد که شما برید فحص کنید جستجو کنید مثلا گریان انتاکیر و امثال انتاکیر که شرح می داد می فهمد شما که از مکه به طرف شام میرید نصر راه شماست برید اصار باستانین ها ببینید که اینا چی بودن چی بودن ما چی فار کردیم در باره اینا و اگه ما اون چی که مربوط به اوگیانوس اطلس باشد اون طرف یا اوگیانوس کبیر باشد این طرف یا مربوط به قطبین باشد مردم اون روز راهی برای تحقیق نداشتن خطوط کلی اونها هم که همین بود اما این ممکن نیست که هیچ ملتی در جای زندگی بکنن و پیام خدا به اونها نرسد این ممکن نیست برهان اقلی میگوید ذات اقدس اله بشر را آفرید و دفروراند هرگز بشر را رهان نکرده این برهان اقلی آیات فراوانی در قرآن بکریم هست که برهان اقلی هرگز مشتکین اهل کتاب و مانندهان اینها بدون وحی رهانه میشود بعدم به عنوان موجب کلیه فرمود ما برای هر ملتی پیام بر فرستادیم حجت بالغ فرستادیم خب این معلوم میشود که اون طرف آسیای دور خوابر دور و این طرف باختر دور حتما پیام خدا رسید غیر از اون برهان اقلی ما چند آیی از آیات در این طرف باختر دور بخونیم که دلالت میکنند بر این که وحی برای همه مردم هست منطبع باید این بحث رو باز کد که پیام خدا چگونه میرسد در سوره بارکه بیل آیه اولی از که لم یکنه لذین کفرومی اهل کتابه المشتکین منفکینه تا تأتیه همون بیله رسول منالله یتد و صحبه المتحره یعنی چه مشتک چه اهل کتاب پیام خدا اینها رو رهانه میکند اینها جدای از بیل نیستن که خداوند اینها رو به حال خودشون رهانه بکنه این ممکن نیست این در سوره بارکه بیل بود در سوره نهل به صورت یک اصل کلی و سنت الهی در سوره نهل آیه سی و شش این است بلغت بعثنا فی کل امتین رسولا امی عمودالله وشتنه بودتا ما برای تمام امم پیام آوری پرست دادیم که به اونها برساند که از تاقوت ببرهیزید و خدا رو عبادت کنید انعبودالله وشتنه بودتا که دوتا جمله انشایی است محصول اونها همین لا اله الا الله است انعبودالله وشتنه بودتا این وشتنه بودتا میشه لا اله اون انعبودالله میشه میشه باید الا الله خب دیگر همان است که در سور امبارکه اسرایه پونزده بیان کرد که ما کنا مغذبین حتی نبعث رسول و اخر اینا که حالا در خواهر دور یا بختر دور زندگی میکنن در قیامت یه حساب کتابی دارن اینا که خدا به بهش نمیبرد اگر بخواهد به جهنم ببرد بدون اطمام حجت است فرمود ما هرگز مدلتی را و شخصی را بدون اطمام حجت عذاب نمی کنیم چه این که در سور امبارکه زمر اونجا وقتی بیان اهل آخرت را زش می کنن اونا که به جهنم می روند وقتی که می خواهند به جهنم بروند خزنه جهنم به اونها می گویند مگر انبیا برای شما نیامد است در سور امبارکه زمر آیه 71 این است که وسیقل لدین کفرول آجان