آخرین برامیمو در این بخش برکرانه نور هست و در این برام از دفای طلاح جوادی آمالی آیات 163 تا 166 سوره مبارکه نسارو تفسیر میفرماید نیمه شب شریع امشب هم ساعت 21 دقیقه هست من اسمایلی به اتفاق همکارانم آقایان حسین پورتایی کنند روحی صدابردار و شاخ و روغی هم آنگه پخش با شما خداحافظید میکنیم التماس دعا داریم خداحافظ قبل که الا رجال نوحی ایلید فسألو اهل ذکر این کنتم لا دع لبون بر چرانه بر چرانه نور نور نور نور نور نور بسم اللہ الرحمن الرحیم إنما اوحینا fors Script a flows الگم exactly نوتشن موجوده hopwood.ify لوحه luz ایمان برو با siis معالی آب berego براهیمین آقایی گانالicating of findet کل سلیمان sizi Step 5 دیگر در صفات خواهیمه بالعنابیه برایации Sasr و رسولا قد قصصناهم علیک من قبلو و رسولا نب نقصصهم علیک و کلم الله موسى تکلیما رسولا مبشرین و منبرینه لالا یکونه لن ناصع على الله حجتون بعد رسول و کان الله عزیزا حکیما لیکن الله یشهدون به ما انزله علیک انزلهو به علمهی و الملائکتو یشهدون و کفا به الله شهیدا بعد از اینکه فرمود گروه از اهل کتاب به اون که که بر تو نازل شد کفر میبرزن و همچنین به اون که که بر مسیح سرامو لاره نازل شد کفر میبرزن و راسخین علم و مؤمنین حقیقی اینها را میپذیرون اونگاه در باری نبوت آمه بحثی را آغاز کردن فرمودن ما برای هر نسلی یک حجتی اقامه کرده ایم هیچ ملتی را بدون راه نما و حجت رهانه کرده ایم منتها بعضی از اون انبیا و راه نمایان اسامیشون و قصصشون قبلن گفته شد و بعضی از اونها اسامیشون و قصصشون را برای شما شرح ندادیم بعضی از اونها را که قرآن کریم نام بود و جامعه ترین آیه که نام انبیا در اونها است همون آیه سوره مبارکه انعام بود یعنی آیه هشتادو سه تا هشتادو شش در اینجا بعضی از انبیا را اسمی برد و میفرمندن ما اینها را اعضام کردیم و بعضی از اینها کتاب دادیم اعضام رسول و انزال کتاب یک چیز بی سابقه اینیست اگر انها کتاب تو را و همچنین به نبوت تو معتقد نیستن و ایمان به کتاب تو نمی آبرن نباید به انبیا قدشت هم مؤمن باشن اگر به انبیا قدشت مؤمن بودن باید به تو و کتاب تو هم ایمان بیا برن و امتحان در نام بردن انبیا اول نام مبارک پیغمبر را میبرد بعد نام انبیا دیگر را روی دو نکته یکی اینکه اصلا خطاب به پیغمبر است و در باره نبوتی او سخن به میان آمده دوم برای افضل بودن اون حضرت است چه اینکه در سوره مبارکه شورا وقتی اسامی اون پنج پیامبر اولوالعظم را میبرد در آیه سیزده شورا اول نام پیغمبر را میبرد شرعالکم من الدینه ما بستا به نوهن والدی او حینا الیکر اول شریعت نوه را میان ببرد در اثر قدمتش بعد در بین انبیا چهارگانی دیگر اول نام بارش پیغمبر رازش میکند والدی او حینا الیکر و ما بستا به ابراهیم و موسا و عیسا یعنی اقیم و دین ولا تفرق و فی خب این تقدیم نام برای دو وجه هستی که برای افضلیت پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم هست دیگری اون که طرف خطاب اوست به بحث در باره نوبت اوست اما این انبیاله حسنان که نسامی شریفشون در این بخش از سوری نسا آمده هست گرچه اینها با وعد شد و دلیل بر ترتیب خارجی نیست اما این تقدم ذکری و لفظی هم بی اثر نیست مشون اده در باره ایسا صلی اللہ علیه و سلم داشتن و از طرف ایسا هم جز انبیاء اولا العزمه هست لذا با این که بعد از ایوب و یونس و حارون و سلیمان و داود مبعوث شده هست ولی در این آیه سوری نسا که محل بحث هست نام شریف ایسا بر اسامی ایوب و یونس و حارون و سلیمان و داود و همچنین نوسا قبلن ذکر شده هست فرمود به ایسا و ایوب و یونس و حارون و سلیمان و داود مدعی بعدیان هست که رو اون آیات کلی که می فرماید این من امتن الا خلافی ها نزیر و همچنین این آیه محل بحث که اگر ما ملتی را بدون راه نمار رها کنیم اینها در قیامت احتجاج می کنن معلوم می شود که هر امتی برا خود یک حجتی داشت منتها حجت گاهی به صورت یک پیامبریست از انبیاء اول عظم یک پیامبریست که خود از انبیاء اول عظمیست ولی حافظ شریعت پیغمبر دیگر هست یک۔ وقت است که خود اون پیغمبر رحلت کرده هست ولی کتاب و سنت او منده هست یک. وقت است که منصوبین خاصی که از طرف خود اون پیغمبر صلیل الله علیه و آله مثلا پیغمبر اسلام یا انبیاء دیگر، علیه و صلاة و علیه و سلام منصوب شده هست اون حجت در بید مردم هست به هر تقدیر این که خدا فرمود این من امتن الا خلافی ها نزیر این اختصاصی به این خواهر میانه نداره چون همه انبیاهی که گریانشون هست از نوح گرفته تا وجود باره که پیغمبر خاتم علیه اموست صلاة و علیه اموست سلام در همین محدود خواهر میانه در خواهر دور و همچین در باختر دور دسترسی نبود تا قصص اونها رو شر بدد وقتی قصص انبیاه رو شرح میدهد بعد میفهمد فسیر و فیل عرض فنزر و کیفکان آقابت المکذبین و مانندور میفهمد ما فرون پیامبر رو فرستادیم اده او رو تکذیب کردن و عذاب الهی گرفتار شدن شما برید تحقیق کنید در این خواهر میان راه برای تحقیق باز بود اما اون طرف اوغیانوس هندو اطلست و همچین اون طرف اوغیانوس کبیر از راه نبود تا قرآن پرمت فسیر و فیل عرض فنزر و کیفکان آقابت المکذبین یا آقابت المندرین و مانند اون فهم برهان اقلی برای این است که هیچ ملتی بدون راه نما نیستن بنابراین یه مسئل این است که برهان اقلی میگوید هیچ ملتی بدون راه نما نخواهند این یک زیرا ذات اقدس علاقه انسان راه فرید باید انسان را بپروراند پرورش انسان از راه فرید از راه شریعت این برهان اقلی که دلیل نبوت عام است برهان نقلی هم آیاتی بود که قبلن خونده شد این من امتن الا خلافی ها نزیر این نما انت منزرون ول کل غومن ها لقد باتنا پی کل امتن رسولان این عبدالله بشدن و تاقود آیات فراوانی در باری نبوت عام است کم برهان اقلی را تعیید می کنه بزار هیچ ممکن نیست که مردم یک منطقه بدون راه نما رهاشده باشه منطقه راه نما گاهی به این است که یه پیانبری بیاید از انبیای رو از به کتابی بیاورد گاهی به این است که خودش احدت کند و کتابش بماند و سنتش محفوظ باشد گاهی به این است که امامان و خلاف های معصومی بعد از او همون سنت را احیا کند گاهی به این است که او نمایندی از طرف خود بفرستد طریق حجت خدا باید به مردم ابلاغ بشده در خطبه اول نهج و البلاغ اینچین آمده است در وصف انبیا علیه و سلاطه علیه و سلام قبل از این که گریان رسول اکرام صلی اللہ علیه و سلم رو شهر بدهند در باره مطلق انبیا سخن میفرماید به اینجا میرسند برن بیخل الله سبحانه و تعالی خلقه من نبیگ من مرسل او کتاب منزل او حج لازمت او محج قائمه رسول لا تغسرو به هم قلت و عدد هم ولا کثرت المکبدبین لهم من سابق سمیه لهم من بعده او قابر عرفه من قبله فرمود خداوند خلقش را از یکی از این امور چهارگانه خالی نگذاشت اینها بنوان منفصله مانعت الخلوب است که جمع را شاید یا پیانبری در بین مردمه باید باشد یا اگر نیست کتاب او باید باشد یا اگر نیست یک حجت و بیینه ای باید در دستونها باشد یا اگر به حجت اقنی و بیینه اقنی دسترسی ندارن یک سنت و سیرت و محجت و سرات مستقیم و دینی باید در بین اینها باشد مشابه این را به صورت دیگر در کلمات قصار در همون شماره 147 کلمه قصار که با کمه لبن زیاد میفرماید و همین شماره 147 شماره های فرعی فرابانی دارد اونجا هم فرماید بلاخره حجتی باید در بین مردم باشد پس برهان اقلی و برهان نقلی هر دو بر اینن که هیچ ملتی و هیچ امتی بدون راه نما نخواهند بودن و راه نما هم به یکی از این چهار راهیست که در خطبه اول نحج و البلاغه آمده و اما سر این که قسمتهای دیگر شرح نشده است همانست که بیان شد اما این که فرمود ما ارسلنا من رسولن الا به لسان قومه معناش این نیست که هر ملت و امتی باید از خودش پیغمبر داشته باشد بلی که یا به این معنی است که تلیعه طلوع هر پیغمبریم از بین مردم خودش هست مثل این که موسای کریم از بنی اسرائیل طلوع کرد ولی دعوتش برای غیر بنی اسرائیل هم بود نشانش آنست که او مبارزه مستقیم با فراعنه داشتگونه بنی اسرائیل نبودن قبتی و نبتی دو گروه مقابل هم در مثل زندگی میکردن وجود مبارک موسای کریم سلام الله ایک از بنی اسرائیل بود تنها برای بنی اسرائیل مبعوث نشد با این که خدا فهمد که ما موسا را به بنی اسرائیل برای بنی اسرائیل فرستادیم یعنی تلیعه به سطح رسالت اینها از قوم خودونها آغاز میشود و همچنین ایسای مسیح که از بنی اسرائیل بود چون جزی انبیای اولل از بود منطقه رسالتش همه جوامه بشری را گرفته بود اختصاصی بنی اسرائیل نداشت ولی تلیعه رسالت او از بنی اسرائیل شروع شد نظیر وجود مورد پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم که فهمود همه رسول منهم اما او یه رسول جهانی است که فهمود همه که لا کافتن لناس خب پیغمبری که کافتن لناس است و رسالت او جهانی است تلیعه رسالت او از بین عرب هست که ولدی باثف الامیین رسول منهم فنوبرین این که فرمود ما رسول من رسول الله به لسان قومه یا به این معنی است که تلیعه رسالت او از همون قومه است یا به این معنی است که ما پیامبری دا که برای قومی فرستیم او باید با زبان همون مردم آشنا باشد و با زبان همون مردم حرف بزند با فرهنگ اون مردم آشنا باشد و با همون فرهنگ سخن بگوید لذا خود اون پیغمبر یا نماینده اون پیغمبر جانشین اون پیغمبر وسیع و خلیفه اون پیغمبر در بین اون امد که به زبان اونها آشناست و با زبان اونها حرف بزند برای هدایت اونها مبعوث یا منصوب میشود این شنین نیست که به ما ارسالت من رسول الله به لسان قومه این است که اگر هر کسی به هر زبان سخن میگوید حتما باید که از بین همونهای پیغمبری باشد چه این که آیاتی که دلالت میکند ذات اقدس اله جن و انس را مخاطب قرار میداد به جن و انس میفرماید به این که قد خلط من قبل کم کذا و کذا بعد به جن و انس میفرماید به هر دو گروه شما مخاطبید و ما برای هدایت شما از شما پرستادیم معنیش این نیست که ما پیغمبری داریم که از جن نست معنیش آنست که جن و انس پیغمبری دارند نه این که پیغمبر آدمیان انسان است و پیانبر جنیان جن جن مسلمان دارن کافر دارن مکلفن مثل انسان ها اما از درکی زیفترن پس اینشنی نیست که این تعبیرات که بفرماید جن و انس ایمان دارن و بعضی از جننا کافرن بعضی از جننا مؤمنن انا سمینا کتابن اون ظلمین بعد موسا بومانن دونگی در سوره احغاف آمده یا اصفیهونا علالله شتتا که حرف بعضی از مؤمنین جننا است معناش این نیست که معنی اون آیهی که خطاب به جن و انس هست که ما برای شما پیانبر پرستادیم این نیست که به زبان جن یه پیانبری مبعوض شده باشد لذا آیهی که به پیغمبر اسلام خطاب میکند که تو جهانی هستی با اون معنی منافعاتی ندارد برای هدایت انسان ها در هر فرصتی یه پیانبری اعضام میشود آیه چهر و چهار سوره مبارکه مؤمنون اون هم گواه خوبیست فموسوم ارسلنا رسولنا تترا این تترا نسه همون تقبا اصلش وطرا بود وقتی این تک تک هر وطر وطر کناره هم قرار بگیرد میشود متواتر متواتر اون وطر وطر وطرهایی هستن که زیاد بشن تترا هم همون وطرا هست یعنی ما به صورت متواتر پیانبر پرستادیم نه یکی نه دوتا نه دهتا نه سبتا حالا عدلشون چقدر از خدا میداند چه این که حرف های اینها را هم به هم مرتبس میداند بر آیه دیگر فمود بلغت و نگذاشتیم حرف ما قصد بشد برای یه اصری و یک نسلی و یک مصری و یک دیاری حرف را پرستادیم و گفتیم هر از اون حرف قط نشده حرف دیگر پرستادیم این اقوال ما سحوف الهی کتاب های الهی این هم به یک دیگر متسرن بقدر و لقدر وصلنا لهم الغوم اینجا فمود سمع ارسلنا رسولنا تترا کل ما جاء امتن رسولها کدبوهو فاسبعنا بعضهم بعضا و جعلناهم احادیت فبعدن لغوم لا یؤمنون پس هرکز آیهی که دلالت بکند ما ارسلنا من رسوله الا بلسان غومه این خسیسه را نمیفردیم احمانت که حتما باید از خود اون غوم به بومی اون غوم باشد خب بنابراین از این جهد هیچ اشکالی نیست بعد فرمود و آتینا داود زبورا زبور یک کتابیست گفتن در حدود حالا این نغل است دلیل بر اعتبار این نغل ها نیست خریبن سد و پنجاه سوره دارد زبور و همش معذب و اخلاقیات و حکم و معارف است احکام مانند اون ندارد چون دیگه احکام اینها را شریعت نبی اون را علیک من قبلو با رسول اللهم نقص و سمع علیک اونگاه جریان تکلیم الهی را به موسیٰ زید فرمود و کلم الله و موسیٰ تکلیم ها گاهی سخن از کتاب است مثل زبور گاهی سخن از کلام است مانند اون چه که خدا به موسیٰ داد گرچه به موسیٰ توراتم اتا فرمود که فرمود ما با الواهی دادیم و نسخت ها هدن و معده اما کلام هم به موسیٰ کلم اتا فرمود و کلم الله و موسیٰ تکلیم ها اونگاه به عنوان وصف رسالت و نبوت عامه این دو خصوصیت رازه که میکند رسولا مبشرینه و مندرین همه انبیاء با این دو صفت آمدن که در برابر حق و صدق و فضیلت بشارت میدن در برابر باطل و کذب و رضیلت انزار میکنن به جهنم رسولا مبشرینه و مندرینه لالا یکون لناسع علالله حجتون بعد رسول این برهان عقلی است فرمود ما چرا انبیاء را به صورت متواتر فرستادیم برای این که بشر که میمیرد نابود که نمیشد یه حساب و کتابی هست در برابر هر عقیده و خل و عمل یه حسابی دارد یا برابر اون بشارت بهش میرد یا برابر اون انزار دوزخ میرود اگر چنونش ما راه نما نفرستیم بین توحید و الهاد خیلی فرق است بین عدل و ظلم خیلی فرق است بین صدق و کذب خیلی فرق است یکی پایانش سعادت است دیگری پایان شقاوت و این جزا هم قرار دادی نیست نزیر محاکم دنیا که قرار دادی باشد اگر جزا لازمه ای عمل است که نمونه زعیفش نزدیک نزیر اون جزا یا پاداش است که طبیب از بیمار میگیرد که نمونه زعیفش این است اگر چنین است اگر کسی نپرهیزی کرد و قضای مسمومی را خود خب قهرن بیمار میشود و حلاکت مقترخات شد اگر طبیبی نباشد که به انسان ها بگوید چیز یون بارست و چیز سودمند و این انسان های نعاشنا این قضاها را بخورند و مسموم بشوند و به حلاکت برستند آیا جا دارد اعتراض بکنند به اون خالق این قضاها که تو چرا راه نمانه فرستادی یا جای اعتراض نیست خدا میفرماد به این که ما این کار را کردیم که اینا بعد از مرگ اعتراض نکنند نگوین چرا راه نمانه فرستادی بشر با جهان طبیعت در ارتباط است هزارها اشیان در دریا و سهرا هستن که بشر با اونها روزان و کار دارد یا پوشاکی هستن یا خوراکی هستن یا نوشاکی هستن یا بالاخره نحوه کار برده دیگری دارد به ماننده ها و همه اینها برای انسان سودمند نیست چون که همه اینها برای انسان زیونبار نیست بعضی سودمند است بعضی زیونبار اون که انسان را خال کرد جهان را خال کرد رابطه انسان و جهان را میداند نباید معلم و طبیب و راه نما بفرستد بگوید راه چیست کدوم بد است کدوم خوب عقل اصل مسئله نبوتر آمرا که چیزی لازمی است درک میکند و مبدع را درک میکند بعضی از اصاف الهاری درک میکند اما سدها مسئله است که عقل از درکش آجز است عقل چی میدوند چی بد است چی خوب است فقط اجمالا میدوند عدل خوب است به ظلم قبیح است و امانت خوب است به خیانت بد است به بعضی از چیزهای دیگر از این قبیل اما فرون ماهی که در برگاه زندگی میکند این حلال است یا حرام فرون تیر فضا صافات و یقبزنه حلال است یا حرام اما چی میدوند فرون گیاه خوب است یا بد چی میدوند الان که علم بشر در حد قابل توجهی ترقی کرده است به همون اندازه مجهولاتش بیشتر شده اینه فهمیدن که بسیار از چیزها برای نما مجهول است و ضرورت وحی بیان روش شد خب اگر چون که انسان با مردن نابود میشود شاید جای اعتراض نبود ولی وقتی که با مردن همه اون ملکات عقیدهی و خلقی و اعمال رو به همراه دارد و آثار مسمت و منفی اینها بعد از مرد ظهور میکند ید راحتا ید به حلاکت و عذاب گرفتار میشود و جای اعتراض هست اینجا نزای معروف بین اشاعره معتزل است اشاعره که نوعا به حسن غبه عقلی معتقد میستند میگوین هر چیزی هر چیزی که خدا کرد حسن است و هر چیزی که خدا نکرد غبی هست معتزل معنند سائر متفکران آزاد منش میگه نه ما عقلمون خطوط کلی رو درک میکند میدونیم چی حسن هست چی غبی خدا حسن رو انجام میدهد غبی رو انجام نمیدهد البته نه اون طوری که معتزل میگوین که خدا باید کار غبی نکند باید کار حسن بکندهد این یجبو علالله نیست اون طوری که معتزل میپندارند بلکه یجبو انالله هست یعنی ما یقین داریم که از ذات اقدس اله که خیر محزه است جز نکوین آید او یقینا حسن و کار خیر میکند یقینا غبی و زشت نمیکند نه نباید بکند این حرف مرحوم شیخ و رئیس از اون کلمات قصار و کلمات بسیار برندیست که برحوم صدق متعلیین تو حکمت متعالیه از او به عظمت یاد میکند میگرد این جمله از اون جمله های به یادمندنی بو علی است که این گونه از امور یجبو انالله هست نه یجبو علالله یمتنه او انالله هست نه یمتنه او علالله نه اون طوری که معتزل میگن خدا باید این چنین بکند باید اون چنان نکند این طور نیست حکومه هیچ قانونی قرار نمیگرد برای این که هر چه هست دیگر خدا هر چه هست و هر چه هست ممکن هست این یه مقدمه و هر ممکنی هم محتاج به خدا هست و مخلوق خدا هست این دو مقدمه پس اگر قانونمندی آلم هم هست مخلوق خدا هست و هیچ مخلوقی بر خالق حکومت نمی کند پس هیچ چیزی بر خدا حاکم نیست که خدا مقهور فرون قانون بشه برد لذا این که ذات اقدس الافمود لعلا یکون لناسعالالله حجتون بعد رسول این معناش آنست که اگر این کارمه از الله نشود عقل میتواند احتجاج بکند بگوید خدا آنست که قبیه از او سادر نشود خدا آنست که کار خیر از او سادر بشود نه خدا آنست که باید کار خیر بکند یا نباید کار شر بکند خب اونگاه سخن لطیفی که کشاف در زمخ شری دارد نسبت به اصل مسئله نه نسبت به اون بایدی که خود معتزر از اون جهد مشکلی دارن اصل مسئله اینست که زمخ شری متوجه شد اینست که این دلالت میکند که عقل آزادانه و سائر درک میکند اشاعر به آیه سوره انبیا استدلال میکردن که لا یسال و اما یفعه البهم یسالون یعنی ذات اقدسه لا هرگز زیر سؤال قرار نمیگیرد و مردم هم که مسئولند آیه 23 سوره انبیا این لا یسال و اما یفعه البهم یسالون سند مهم اشاعر است که خیال بکنن خدا هر کاری را بکند آزاد است و هر کار را هم میکند و هرگز زیر سؤال قرار نمیگیرد در حال که این آیه حق است معنای آیه این است که شما اگر بخواهید از خدا سؤال بکنید خدا سؤال بردار نیست سؤال بکنید که علت فائلی کی بود کی به تو دستور داد یه همچنین سؤال معقول نیست چون خودش فائل مهز است و هوبال اول اگر سؤال بکنید که حدفت چی بود از علت قائی سؤال بکنید او علت قائی ندارد خودش هوبال آخر است خودش کمال مهز است ما هر سؤالی را که از کسی میکنیم یا سؤال به مبدع مادی و سوری برمیگردد از یک سنعتگر سؤال بکنیم که این وسیله را با چی درست کردی چی جور درست کردی که این سؤال از محدوده کار است که این کار را چطور انجام دادی یه وقت است که نه از اون سؤال بکنیم به دستور کی انجام دادی این یک برای چه منظوری انجام دادی این دو این سؤال در باره غیر خدا راه دارد در باره غیر خدا میتوان هم از مبدع فائلی سؤال کرد که چی گفت هم از مبدع قائی پرسید که برای چی این کار کردی ولی ذات اقدس اله که خودش مبدع کل است از اون نمیشه و سؤال کرد که تو به دستور کی انجام دادی و خودش هدف محض و کمال سرف است نمیشه و سؤال کرد که تو این را برای چی انجام دادی چون هر فائلی کاری را که انجام میدهد برای رسیدن به کمال محض است حالا اگر خود کمال نامتناهی خواست کار را انجام بدهد او دیگر برای چیزی که کار انجام نمیدهد لذا ذات اقدس اله اصلا مسئول قرار دامی گرد لا یسالو اما یفعل و هم یسالو ولی در این محدوده اگر پیامبری نفرستد طبق اون چند آیه که خوندیم ما کننا مقدبین حتی نبعث رسولا در سوره اسلام و لولا ارسلت ایران رسولان فنت طبع آیات که من قبلن نزل و نخزا در پایان سوره امبارکی تاها دلیل بود اینا دلیل است بین که در محدوده کار عقل میتواند استدلال کند و خدا آنست که بنده را مهمل رهانه کند جامعه انسانی را مهمل رهانه کند و اگر کسی مدعی علوهیت است و ازالک برای جوامه بشری فکر هدایتی نیندیشید او مبدع نیست او مبدع آنست که از او این خیر نشعت بگیرد این تعلیم خود قرآن کریم است که یو بیینو لکم ال آیات اونگاه امام رازی به تکلف افتاده گفت لالا یکونه لناسه علالله هجتون وعدر سور یعنی لالا یکونه لناسه علالله ما یوش به هل هجه این آیه بازی کرده است به تفسیر فخر و آزی که براجم کنید ببینید اصل اشغال را که زمخشری تحقیق کرده بازگون میکند اما در جواب اشغال این لالا یکونه لناسه علالله هجتون وعدر رسول این هجتون را یعنی به ما یوش به هل هجه برام کند این جمعی از خود اضافه بکند و آیه را اصلا تحریف میده