زبونتونه صبحتون رو با ذکر و یاد خدا شروع کردین یا علی گفتین کمر هممت بستین و برای نیکی خیر رسونی و خدمت به مردم عزمتون رو جزم کردین هی فمیاد که توی این صبح زیبا و دلنگیز حدیه ناب از سخن پیامبر اعظم حضرت محمد صلوات الله علیه و آله تقریمتون نکنم اون بزرگوار می فرماین مردم آئله و جیر خاران خداوندند محبوبترین مخلوقات نزد خدا کسی است که سودش به آئله خدا برسد و خانواده ای را خوشحال کند ساعت شش صبح یک شمبه چهارمه آزرماه 1403 شمسی 22 جماده اولای 1446 هجری قمری و از این دقایق بنده سید سعید حسینی و همکاران بزرگوارم آقایان سید عبالغاسم قزنفری تیه کننده رزا رزایی صدا بردار و سید مشتبه هاشمی همه هنگی پخش با شما همراه می شیم تا ساعت 14 دوی بعد از زور انشاره که شما فرصت داشته باشید این برنامه هایی که تقدمیتون می شه بشنوید و به لطف خدا مرد استفادتون هم قرار بگیره دعوت می کنم اولین برنامه رو بشنوید که به مدت سی دقیقه تقدمیتون می شه برکرانه نور که امروز اختصاص داره به بیان بخشی از نکته های تفسیری آیات شریفه 163 تا 169 سوره مبارکه نسا توسط مفسرانی قدر حضرت آیت الله جوادی آمولی حفظه الله برکرانه نور برکرانه نور بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله الرحیم بسم الله الرحیم واسطهی در اون مرحله برای دریافت کلام خدا نیست اونجا که خدا برقیام برشونه باد این نکل طلق قلق قرآن ملدون حکیم عالیم اونجا سخن از واسطه نیست لذا در بعضی از روایات آمده است که اون دوتا آیه پایانی سوره بارک بغره را وجود موارک پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم مشافهتن و منقیر واسطتن از خداوند دریافت کرده است اون آمده رسول ما زیره ریح و ربه که مستحب است در تعقیبات نماز اشام مثلا خونده شود در اون مراحل که حتی جبرائیل امین سلام الله علیه واسطه نیست اونجا کلام را بدون واسطه درک میکنند فیض بلا واسطه هیچ احدی خبر ندارد مثل اون جریان هایی که بین ذات اغلص اله و وجود مواره پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم گذشت حتی جبرائیل امین هم آگاه نبود چون رتبه وجودی جبرائیل به اندازه انسان کامل نیست ساجد که در برابر مسجود خاضی است وقتی در مقابل انسان کامل فرشته ها در مقابل انسان کامل غرار میگرند و از انسان کامل علمیات میگرند که فهمود یا آدم و انبعهم و اسمای ها اولاده پس اون مرحله که انسان کامل اسمای الهی را حقائق الهی را از ذات اغلص اله تلقی میکنند که علم آدم الاسمای کلها در اون مرحله تعلیم بلاواسطه است و فرشته ها حضور ندارند و از اون به بعد که انسان کامل معلم فرشته ها میشود که فهمود یا آدم و انبعهم و اسمای ها اولاده و فرشته ها با الواسطه علوم و معارف را از ذات اغلص اله در یافت میکنند اینجا انسان کامل واسطه است که به وساطت انسان کامل ملائکه علوم را در یافت میکنند همیشه این چنین نیست که به وساطت ملائکه انسان معارف را از خدا تلقی بکند گاهی هم به عکس است بر تقریبا این کامل ملائکه را در یافت میکنند بر تقریبا این کامل ملائکه را در یافت میکنند گاهی ملواسطه است گاهی بلاواسطه اون واسطه هم گاهی هجاب های غیر ملائکه است و گاهی هجاب ملک این که فرمود به کلم الله و موسا تکلیما ظاهرن از قسم دوبون و سبوم خواهد بود بر تقریبا این وحی و این کلام سه قسم خواهد بود همه آیات قرآنی بلاواسطه یا ملواسطه نیست بعضی از آیات قرآنی ملواسطه است و بعضی از آیات قرآنی هم بلاواسطه گرچه ظاهر قرآن این است که نظر به روح الامینو علاقل بکه و زمیر بهی به قرآن برمیگرده اما همون طوری که در آیات دیگری قبل از تمام شدن قرآن خداف منتفلی اتو به حدیث مثلحی که مثلحی به بعضی از قرآن برمیگرده چون اومد همه قرآن نازل نشد اینجا هم ممکن است که بر بعض کرمی قرآن اطلاق بشود وگرنه طبق بحث های میراج و طبق بحث های روایی که جبرائیل امین در بعضی از مراحل قاسر بود و نتوانست همراه پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم اون راه را ادامه بدد دیگه وچی ندارد که در همه بحث ها جبرائیل واسطه باشد چه این که انسان کاملی که معلم ملائکه است راه ندارد که در بحث هایی که انسان کامل از ذات اقدس علا چیز را دریافت می کند و ملائکه در اونجا حضور ندارند و از ذالک باسته باشند چون این بساطت که نظیر معمور پس نیست که انسان کتابی را یک نامی را به معمور پس می دهد می گوید این نام را به فرون شخص یا فرون مؤسسه برسان مسئله تورات موسا این چه این نبود که خدا کتابی را به ملائکه داده باشد به فرماید که به موسا برسان بدون اینکه ملائکه از محتوی کتاب با خبر باشند بلکه این ملائکه که پیچ الهیان رسول کرام الهیان و گرامیان و عیدی متحرستن و از این کتاب هم با خبرن وقتی کتاب را به قلب پیغار ظاهری نزله به روح الامینو علا قلب کتاب که رتکون من المون دارین بنابراین در بعضی از مراحل اینها واسطه هستن در بعضی از مراحل اینها واسطه نیستن مسئله زبور هم استراحاً کتاب نیست چون کتاب در استراح قرآن کریم فقط به پنج پیانبر داده شد کتاب یعنی مجموعی معارف و اخلاق و اعمال و قوانین و مقررات ولی مسئله زبور مجموعی نساییه و معایزه هاست اگر چنون که اون مرحله آلیه انسان کامل معلم ملائکه هست اون مرحله آلیه مجرای فیض خدا هست خدا به وسیله اون مرحله آلی ملائکه را به مراحل نازل تر انزال می کند نه این که مرحله آلیه انسان کامل ملائکه را نازل بکند بلکه رای ملائکه هستن روح مرحله آلیه انسان کامل مجرای فیض خدا هست که خداوند به وسیله اون مجرام دستور می دهد که فرشتی ها نازل بشوند منزل بر حقیقت خدا هست خب اما این که فرمود رسولا قد قصصناهم علیک من قبلو و رسولا لم نقصصهم علیک در بعض از روایات آمده هست که بین آدم و نوح علیه مستران انبیای بودن برده از این مستعلی و از این مستخفی اونا که مستخفی بودن خدا جریان اونها را و قصه های اونها را در قرآن ذکر نکرد البته این دباید بر فرض صحتش اختصاصی به بین زمان آدم و نوح ندارد ممکن است بعد از نوح هم انبیای مستخفی بودن که قصه شون در قرآن کریم نیامده گاهی بعضی ها دائی نبوت نداشتن و به عنوان یک آلم ربانی یک منطقهی به ارشاد و هدایت مردم مشکول بودن ولی علم اونها با وحی الهی حاصل می شود و اونها هم مردم را به حفظ شریعت پیانبر اولوالعزم قبلی دعوت می کردن و فرام خوندن و مربی مردم بودن به هر تقدیر هیچ ملتی بدون راه نما نبود است مطلب دیگران است که هیچ ملتی بدون راه نما نبود اما این چی نیست که هیچ شهر یا هیچ رستایی بدون راه نما نبود ملت ها گاهی در شهرهای متعدد یا رستاهای مختلف زندگی می کنن قرآن کریم دو مطلب را بیان کرد یکی به عنوان موجبه کلیه بود و اونی است که هر امتی و هر ملتی دارای پیانبر بود و لغت به اصنافی کل امتی این رسولان علیه عبدالله وشتنه و تاقوت یعنی رسول نهل بود که خوندیم به اصنافی کل امتین رسولان منهم علیه عبدالله وشتنه و تاقوت یکی این که فرمود ما اگر بخواهیم برای هر قریه و محل و هر شهری یه پیانبر نازل می کنیم اما خب نکردیم و اون آیه هنجاهو یکوم سوریه و مبارک فرغان است فرمود بلو شعنا لبعثنا فی کل قریت ندیران معلوم می شود به این که هر ملت دارای حادی الهی باشن و حادی آسمان باشن حق است یک مطلب و این که لازم نیست هر شهری دارای پیانبر باشد هر روستایی و هر آبادی دارای پیانبر باشد این دو مطلب لذا اون چه که مربوط به امت است در سوره نهل فرمود ما این کار را کردیم لغت به اصنافی کل امتین رسولان منهم علیه عبدالله وشتنه و تاقوت اون چه که مربوط به قراب و قصده سبات و شهرهاست فرمود این چه نیستی ما برای هر شهری پیانبر اعظام کرده باشیم لذا به وجود اون باره که پیغمبر اسلام صلی اللہ علیه و سلم می فرمد به این که ما تو را اعظام کرده ایم که امال غراب منحوله ها را انزار کنی لطنزر امال غراب منحوله ها این لطنزر امال غراب منحوله ها نشون می دهد که برای هر قریه پیانبر نیست همون که در حصه مرکزی یک کشوری یک فلاتی یک قارری یکی از انبیاه الهی باشد که صدای او به همه مرده به اون منطقه برستد به روما الواسته این کافی است لذا به خود پیغمبر اسلام فرمود تو برای انزار امال غراب و منحوله ها مبعوض شدی در آیه 92 سوره انام این چی نیست به هاها کتابه مبارک مصدق و لدی و لدی و لده و لده فس بنابراین اگر در آسمه یک کشوری یک پیانبری مبعوض بشود حجت خدا تمام است حجت الهی بالغ است یه مسئله می ماند و این است که دوران فترت را چه باید کرد اگر کنون که در یک منطقه پیانبری مبعوض نشود و کسی در اون سرزمین نباشد این دوران خدایه فترت را باید چه کرد البته در دوران فترت گرچه پیانبر نیست ولی دین اون پیانبر و شریعتش به وسیله حافظان و شریعت اون پیانبر هست ولی قرآن کریم این معنا را ابلاغ کرد فرمود اگر ما مردمی را بخواهیم بدون فرستادن پیانبر و نازل کردن کتاب عذاب بکنیم این مردم احتجاج می کند نفرمود به این که زمان فترتی در کار نیست فرمود اگر ما بدون اعظام یک پیانبری مردم را عذاب بکنیم این احتجاجی می کند و این از که فرمود در سوره تاها که لولا ارسل تیره نا رسولن فنتبع آیات که من قبل ان نزل و نخزن یا در سوره اصلاف مود ما کنن معذبین امتن حتی اون که ما یه پیانبری را اعظام بکنیم بخواد به عذاب دنیایی گرفتار بکند یا به عذاب اخروی این حجت مردم بالغه است ولی اگر در زمان فترت صدای پیانبری به گوش کسی نرسید اون مردم را هرگز خدا عذاب نمی کند برای این که اگر عذاب بکند احتجاج مردم تام است لذا اونها از عذاب الهی مسئوله و این دوتا آیه کاملا قابل جمع است مطلع بعدیان است که این که فرمود این کتاب را نازل کرده ایم لیکن اده این نمی پذیرند و انکار کردند در قبالش شهادت الهی را زیر کرد فمود لیکن الله یشهدو به ما انزل الیک یعنی در آیه 153 همین سوره انبارک نسا که قبلا بحثش گذشت این بود یسالو که اهلو کتابه انتو نزدل علیهم کتابن من از سما فقط سالو موسا اکبر مندالوی که فقالو ارنن لها جهره بعد اینها به قرآن کف برزیدن به وجود انبارک پیغمبر کف برزیدن و ماننده قبلا هم فرمود به این که کفر اینها روی اناد بود نه این که کفر اینها روی جهل باشد یعنی در سوره انبارک آل امران آیه 17 این چیلی بود یا اهلو کتاب لمتک فرونه به آیات الله و انتوم تشهدو خب اونها آلمن آمنن آیات الهی را انکار کردن در قبال انکار معاندین خدا هم فرمود که اونا اگر حقانیت قرآن را انکار میکنن نبوت و رسالت تو را انکار میکنن خدا شهادت میدهد که تو پیام بری این که فرمود خدا شهادت میدهد تو پیام بری و فرشتها شهادت میدهد که تو پیام بری نبه این معناست که خدا میداند تو پیام بری گرچه اونها انکار بکنن چون این که مناظره نیست این اعلام ترک مناظره است اگر دو نفر بحث بکنن کسی بگوید این مطلب این چیلین نیست دیگری بگوید خدا میداند که این چیلین است این معناست این است که مدیگه بحثی ندارید چون برای اون طرف یا ثابت نشد یا انکار میکند اگر این طرف مصبت است و مدعی است بگوید خدا شاهد است که این مطلب حق است این مشکل را حل نمی کند در این گونه از موارد که محاوره است و مناظره است بین رسول گرامی صلی اللہ علیه و سلم و معالدین اهل کتاب و مانندان اگر پیغمبر بفرماید خدا میداند که من پیامبر و هستم این که مناظره را غصن میکند این که حجت بالغه نیست چه این که در پایان سوره مبارک رد هم هیمزمون هست که یقولو لذین کفرو لست مرسلا کافران میگوین تو پیامبر نیست ولی تو بگو قول کفا بالله شهیدن بینی و بینکم و من اندهو علم و کتاب بگو خدا شهادت میدن و شهادتشم کافی است خب خدا شاهد است که من پیامبر و هستم این چگونه در سحنه مناظره مایه احتجاج پیغمبر میشود این شهادت به معنای علم نیست بلکه به این معناست که خدا شهادت داده است تحمل کرد یک و ادا کرد دو خدا شهادت داد و گواهی داده است که من پیغمبرم چرا؟ بلکه نامه خدا و کلام خدا به دست من است دیگه شما اگر شک دارید خب مثل این بیارید نه این که خدا شاهده است یعنی خدا عالم است نه در این سحنه مناظره بین من که مدعی نبووتم و شما که منکر نبووتید ما شاهد طلب میکنیم طرف این خدا را قبول داریم شهادت خدا را ہم قبول داریم شما شهادت خدا را در باره انبیاز طلاف پذیر افتید بر نام معجزه معجزه شهادت خدا است دیگر اگر طرف این خدا را قبول داریم و شهادت خدا را هم قبول داریم و شما شهادت خدا را در باره بعضی از انبیاز داشته قبول کردید قبول کردید قبول کردید قبول کردید قبول کردید قبول کردید قبول کردید قبول کردید قبول کردید قبول کردید قبول کردید قبول کردید قبول کردید قبول کردید قبول کردید