و همینطور سامانه پیامکی 3062 هم در اختیارتونه که لطفاً نظر انتقاد یا پیشناد خودتون رو در مدر رادی مارف با این شماره ها درمیون بگذارید. اما با اعلام ساعت 6 صبح دوت میکنم به مدت 30 دقیقه شنونده اولین برنامه این نوبت باشید. برکرانی نور که امروز اختصاص داره به بیان بخشی از نکته های تفسیری آیات شریفه 174 تا 176 سوری مبارکه نساء توسط مفسرانی قدر حضرت آیت الله جوادی آمولی حفظه الله. برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور قرآن کریم است بعضی ها خواستن بگوین منظور از برهان بجود مبارک پیغمبر صلی اللہ و ریوالو سلم است برای پرهیز از تکرار یعنی جمله اول مربوط به رسالت است و جمله دوم مربوط به قرآن که یا ایوهن ناس قد جاکم برهان من ربکم یعنی پیغمبری که خود برهان الهی برای شما آمده است نزیر همون آیه سده افتاد که قد جاکم و رسولو به الحق اونگاه در باره قرآن فمود و انزلنا ایلیکم نورن مبینم این معنا هم تا حدود قابل قبول هست ولی معنای اول اولاست زیرا برهان گرچه بر شخص پیغمبر صلی اللہ و ریوالو سلم اطلاق می شود یعنی قابل اطلاق هست برای اینکه وجود مبارک او خودش معجزه است و برهان خارجی است ولی معمولا برهان بر همون علوم و معارف یقینی و قطعی اطلاق می شود فرمود این کتاب برهان است برهان یعنی حجت روشن و چون حجت روشن است هر گونه تیرگی و تاریکی را می زداید و مسلط بر تاریکی خواهد بود نور از اون جهت که مسلط بر ظلمت است هر جا آمد ظلمت را برطرف می کند از اون جهت می گوین برهان است و دلیل را از اون جهت که بر هر وهم و خیالی سلطه دارد می گوین برهان چون سلطان هم می گوین حجت را سلطان می گوین برای اینکه مسلط بر وهم و خیال خواهد بود برهان بودن سلطان بودن دلیل تام برای سلطه و روشنگری است مطلب سه بمان است که برهان در قرآن کریم هم به معنای علم متقن و دلیل قطعی برهان برهان برهان برهان هم به معنای موجهه خارجی که موجه خارجی هم برهان است چه این که دلیل قطعی هم برهان است اما اونجا که در باره دلیل بکار می برد مثل این که به مدعیان شرک می فرماید که ما براهین توحید را اقامه کردیم شما که مدعی شرکید برهان اقامه کنید آیه 64 سوره نمر این است که امن یبدال خلقتم و یعیدهو و من یرزوکم من از سماعه و العذ اعلاهون معالله ولها تو برهانکم این کنتم صادقین شما که مشتکید برای غیر خدا سمت روبیت قائلید دلیل اقامه کنید این برهان یعنی همون دلیل متقن عقلی چه این که در پایان سوره مبارک مؤمنون آیه 177 این چنین فرمود و من یدعو معالله الهن آخر لا برهان لهو به فه انما حسابو و اندربه کسی که غیر از خدا مبدع دیگری را میپذیرد و میپرستد برهانی ندارد به حسابش نزد پروردگاه تصویه خواهد شد که در اینجا برهان به معنای اندیشه قطعی و دلیل محکم اما در جایی که برهان به معنای حجت خارجی یعنی مؤجزه اطلاع بشود نظیر اون چی که در سوره قصص آیه 32 آمده است که بسیارا با موسا کریم سلام الله علیه میفرماید که ید بیزای تو و اسای تو این دو دو حجت و دو برهان الهی هستند اصلک یدکه فی جیبک تخرج بیزا من غیر سو وضمم الیک جناحک من الرهب فذانکه برهانان من ربک قبلن اون مسئله و انالق اساک فلما رعاها تحت ازو که انها جانبه و لامد برن و لم یعقب یا موسا اقبل و لا تقف انکه من الامنین که در باره اسای موسا است بعد یعنی در آیه 32 فمود اون هم ید بیزا پس اسا و ید بیزا اینها برهانان الهی هستند فمود فذانکه یعنی این دو برهانان من ربک پس برهان بر معجزه خارجی هم اطلاق میشود بلاخره از اون جهت که هم علم را میگن برهان و هم اون وجود خارجی را میگن برهان برای که هر دو روشنند و تیرگی و تاریکی را برطرف میکنند و برخست مسلس میشود خواه وجود خارجی یک شی باشد خواه وجود علمی چیزی هر دو حجت است چنگه حجت گاهی بر اندیشه متقن اطلاق میشود گاهی بر وجود خارجی که خود شخص میشود هر دو حجت است سلطان هم این چنین است گرچه روی این بیانی که در سوره قصص و مانندان آمده است برهان بر وجود خارجی اطلاق میشود و قرآن برهان است و وجود مبارک پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم خودش برهان است ولی مناصب این است که اون تکرار را انسان تحمل بکند و بگوید آقای در صدد بیان اعتبار قرآن کریم است قرآن کریم از اون جهت که سلطه دارد بر هر گونه وهم و خیالی برهان است از اون جهت که روشنگر است و زیادتن هم خودش روشنائی دارد و روشنائی آشگار هم دارد و روشن بیین است و انزلنا ایلیکم نورن مبینه و اگر تو تلازم بین رسالت و وحی باشد منظور از این برهان وجود مبارک پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم خواهد بود و منظور از نور مبین همون قرآن کریم است یا ایوه ناس قد جا اکن برهان من ربکم و انزلنا ایلیکم نورن مبینه گای تعبیر قرآن کریم طوری نشون میدهد که پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم اصل است و قرآن به همراه پیغمبر آمده چنگی در سوره امبارکه طلاق این است فآمنو بالله و رسوله و نور اللذی انزلنا اول سخن از خدا و پیامبر بعد سخن از نوریست که نازل شده است البته نور به وسیلی پیغمبر نازل شده است چه این که در بعضی از موارد دارد که به نوری که با او نازل شده است و به همراه او آمده است ایمان بیاورید و تب اون نور اللذی انزلناه در غیر سوره طلاق اون تعبیرات که دارد و تب اون نور اللذی انزلناه نشون میدهد که قرآن به همراه پیغمبر نازل شده است یعنی هر دو پیش خدا بودن و خدا یکی را ارسال کرد و دیگر را انزال ولی اون که اصله است رسول است و اون که همراهی می کند این اصل را قرآن است و مدبت تب اون نور اللذی انزلناه متابعت کنید نوری را چه با اون پیغمبر نازل شده است این تعبیر نشونده است که وجود اون بارک پیغمبر اصل است و قرآن به همراه پیغمبر نازل شده است اون تعبیر و تب اون نور اللذی انزلناه تعبیر بازی است برای این که ثابت کند رسالت مقدمه بر مسئله نزول وحی است چون اون که می گیرد اصیل است و اون که می آورد به همراه خود می گیرد و اون که می آورد به اون به طبع پیغمبر است خب گرچه اینها در واقع از یه حقیقت خبر می دهند ولی بالاخره اون کلام خدا اول و ما صدر نیست اول و ما صدر همین انسان کامل است یعنی اول ذات اقدس اله نور متحر رسول گرامی صلی اللہ علیه و سلم را آفری بعد به قرآن ای داد سوی پیامی داد که این پیام را برای هدایت به مردم ابلاق بفرما اونگاه رسول میشود است و قرآن میشود کلامی که برای هدایت به این رسول ابلاق شده است دیگر اول و ما خلق قرآن نیست اول و ما خلق نور و نبی ناست را اون حساب گرچه از یک نظر این دو حقیقت از یک جا خبر میدهند ولی اگر چنون چه تحلیلی بشود اون انسان کامل است که اول ما خلق است روایات هم اول ما خلق را وجود مبارک پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم می داند گاهی قرآن کریم خود پیغمبر را ذکر می داند چون که آیه ده و یازده سوره یه تلاق نشون می دهد که فرمود خدا برای شما ذکر نازل کرده است که این ذکر کیست؟ رسولیست که آیات الهی را بر شما تلاوت می کند معلوم شده رسول خدا صلی اللہ علیه و سلم همون طولی که ارسال شد منزلم هست چون در نزد خدا بود و بعد نازل شد یعنی از اونجا وحی گرفت معمولیت یافت بعد فرود آمد در حقیقت معیت معیت مهم نیست ملاک ما به المعیت هست معیت که مشعره به عدم ترتب هست اگه گفتیم اله و با معیت دیگران یعنی هیچ کدوم تقدم ندارن ولی اگر گفتیم اله معیت يعنی با اصل هست یا گفتیم با مع عليف هست یعنی علف اصل هست ملاک ما به المعیت هست یه وقت هست که ما به المعیت یه شرح سالس هست مثل اینکه دو تا هادسه زمانی در یک زمان اتفاق میوفتن اینا معیت زمانی دارن یا دو چیزی اتفاقان مثلا در یک مکان قرار دارن اینا معیت مکانی دارن یه وقت هست که نه معیت به شریع سالس نیست به احد و طرف هین وابسته است اگر الف معسر بود و با اثر بود اینا در خارج معیت دارن و ملاک معیت اون معسر است که میگن این اثر با معسر است یعنی ملاک معیت را اون معسر تعمیل میکنه و اثر را و همراه خود دارد این تعبید قرآن که فرمود و از طرفی روایاتی که میگوید اول ما خلق الله نور نبینا صلی اللہ و ریوان سلم تعیید میکند که اول ما خلق الله اولی مخلوق وجود مبارک پیغمبر صلی اللہ و رسلم است بعد این پیغمبر مخاطب قرار میگرد به خطاب الهی که اون کلام الهی به نام قرآن و مانند آن بعد استحقق یک مخاطب است اونجا سخن از بعد زمانی یا قبل زمانی که نیست اگر سخن از بعد و قبل زمانی نیست بلکه وجودی و رتبی است پس رتبتن و وجودن روح متحر پیغمبر صلی اللہ و رسلم این قبل از کلام خدا خواهد بود این همون بیان شریف است که مرمو کاشمال قطار ازمان اللہ علیه در کتاب شریف کاشمال قطار در باب قرآن چون بعد از بحث سلاد یه بحث زکری دارند و دعای دارند و قرآنی کتاب و زکر مبحث زکر مبحث دعا مبحث قرآن که از بحثای شریف و شیرین اون کتاب است در اونجا دارد که قرآن از پیغمبر تا از اهل بید علیه السلام بالاتر نیست پرل سقل اکبر هست یعنی قرآن سقل اکبر هست و اثرت تاهرین سقل اسقر هست برای این که در این نشعه اینا باید تابه این وحی باشند و برای حفظ این وحی هم فدا بشوند اما حقیقت اینها و روح اینها این چنین نیست اینها حتی مثلا اینا گاهی به کعبه که میرستن حجر الاسود را استلام میکنن و میبوسن معناش این نیست کعبه بالاتر از امام هست که خب همون بیان شریفی که مرحومه صدوق در ملای احزار و حلفقیه دارد که ابن زوبیر که به سالار شهیدان امام حسین سلام الله علیه بیعث نکد و بعد از او هم امام سجاد سلام الله علیه که امام زبان بود بیعث نکد چنین کسی اگر مورد خشم قرار بگیرد و به درون کعبه برود و به کعبه متحسین بشود و به بست بنشیند خدا او را امان نخواهد داد همین مأموران اموی و مروانی بالای کوه عبیقوویست منجنیق بستن و کعبه را به سنگ بستن و بیران کردن و ابن زوبیر را گرفتن و اعدام کردن ایشون در این حدیث مرحوم صدوق در ملای احزار میفرماد به این که چون ولایت بالاتر از کعبه است این کعبه خب سنگ و گلست دوباره میسازن ولی ولایت چیزی نیست که انسان به طبانت عدیل او را در زمین پیدا کند اگر کسی در برابر ولایت استاد و مخالف امام زمانش بود اگر به کعبه هم پناه ببرد خدا او را پناه نمیدهد و اما در جریان عبرهه که تیر عبابیلی اعظام شدن و به حیات عبرهه و فیلش خاتم دادن این بود که اونا اصلا با اصل کعبه یعنی اصل قبه بودن و متحق بودن و نام و یاد خدا جنگیدن که طرف اونا شخص نبود نزیر ابن زبیر اونا خواستن اصلا بساط کعبه را بردارن اماویان نخواستن بساط کعبه را به حساب زبیر بردارن خواستن ابن زبیر را دستگیر کنن به هر تقدیر در ظاهر امام تابه این دستورات از کعبه را متحق میداند حجر الاسفل را استلام میکند و میبوسد اما این کنید نیست که در باطن مقام شامخ ولایت بالاتر از کعبه نباشد بالاخره قرآن یا اولین اثر خداست که همتای با ارواح اهل بید علیه مسلم است یا نه کلامیست که بعد از آفری نشه روح متحر رسول خدا صلی اللہ و علیه و سلم نشعت گرفته است نه تعبیر قرآن کریم اینست که به پیغمت پیغمت بی آورید و به نوری که به همراه او نازل شده است ایمان بی آورید و تبعیت کنید معلوم شده هر دو در محضر ذات اقدس اله بودن اون که مخاطب اصلیست پیغمبر است و این پیغمبر به همراه خود قرآن را می آورد لذا خود پیغمبر در بازگشت در کنار حوز کوسر به عنوان اصل می نشیند قرآن و اعترات به حضور اون می روند همون حدیث شلیفه این نیتار کنفیک و مستقلین دلیل خوبه است بر این که پیغمبر اصل است این نیتار کنفیک و مستقلین کتاب الله و اعتراتی لن یفتر قاحت تا یرده علیل حوز من پیشا پیش اینها به حوز کوسر می روند و این دو از یک دیگر جدا نخواهن شد تا این که در حوز کوسر برمن وارد بشه اون می شود از به هر تقدیر انسان کامل همه این معارف را داراست هم وجود اینی اینها را داراست هم وجود علمی اینها را اولین نوری که ذات اقدس اله آفرید نور متحر رسول گرامی صلی اللہ علیه و سلم است بعد با این نور حرف زد این بعد که بعد زمانی نیست اگر بعد وجودیست نه بعد زمانی خب به ما خواستیم بین اون انسان کامل به این کلام ارزیابی کنیم قهرن اون انسان کامل برتر خواهد بود یعنی رتبه وجودی او برتر است این در بد پیدائش آلم در ختم آلم هم که مسئله معاده است می بینیم می فرمانیم اماید من پیشا پیش اینها به کوسر می روهم و منتظرم که قرآن و اثرت به من برسند حتی یه ردا علیه الهوز و اگر ما بخواهیم عظمت رسول اکرم صلی اللہ علیه و سلم رو ارزیاب کنیم باز در محور همین حدیث شریف استغلین اگر جستجو کنیم شواهد تازه تری استنبات می شود و این از این حدیث شریف استغلین این از این حدیث شریف استغلین این دوتایی با هم حالا خود اون حضرت چه خواهد بود که امیر سلام الله علیه می گوید انا عبدون من عبیده و اگر معجزات پیغمبر ظهور می کرد اونگاه همون مشکلات تسلیس یا غیر تسلیس که دامنگیر مسیحی می شود دامنگیر مسلمین هم می شود بخش از معجزات است امیر سلام الله علیه ظهور کرد ادهی به اون صورت در آمدن قلوب شدن درباره است امیر سلام الله علیه بشری که نتواند خدا را بشناسد اگر معجزات و کرامات فراوانی از یه انسان کامل دید معاذ الله در باره او شبهه بنوبت حق یا ربوبیت مانند اون می دهد ولی اونها که می توانند تحمل کنند البته اسرار الهی را انبیاه و اولیاه به اونها تفهیم می کنند به هر تقدیر اینجا اگر منظور از برهان و منظور از نور مبین هر دو قرآن باشد اولاست گرچه خود پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم هم برهان است چه این که ذکرم هست یا ایوه ناسو از جاکم برهان و منربکم و انزلنا الیکم نورن که نور روشن و آشکار است هیچ ابحامی در اونیست چون قرآن برهان است و نور مبین است باید به اون ایمان آبود در آیه سد و هفتاده همیستور بارکه نسا که قبلن گذشت از رسالت پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم سخنده میان آمد و تحدید هم کرد و تحدید هم کرد و تحدید هم کرد و تحدید هم کرد و تحدید هم کرد و تحدید هم کرد و تحدید هم کرد و تحدید هم کرد و تحدید هم کرد و اقل خود اعتماد کرد و به نقل معتبر اعتماد کرد و به این عروه ناگسستنی اعتصام زد و نلقزید خداوند او را از یک گرایش های خاصی برخوردار بکند یعنی قلب او را به یک سمتی معایل میکند چی این با آسانی به طرف خیر میرود نمیشود او را با آسانی فریب داد این گرایش به کشش و علاقه بنامه هدایت خاصیه خداوند او را به یک گرایش های خاصی برخوردار بکند این گرایش به کشش و علاقه برخوردار بکند