به شما مردم عزیز و بزرگواری که علاقمند به خاندان پیانبر خدا صلی اللہ علیه و آلیه و سلم هستید و این روزها و شبها ازادار ازای دختر بزرگوار رسول الله حضرت صدیقه تاهر فاطمه زهرا سلام الله علیها بخش اول برنامه های رادی مارف رو خدمتون آغاز میکنیم چهار شنبه چهارده همه آزرماه برابره با دومین روز از جامدستانی 1446 و اولین برنامه طبق جدول پخش برنامه های رادی مارف برکرانه نور هست که تقدیمتون خواهد شد جمبندی مواهس مطرح شده در تفسیر سوره مبارکه نصاب و بیان ارزشمند حضرت حضرت الله جوادی آمولی که دعوت میکنم سی دقیقه با علام ساعت شش بامداد بشنوید موسیقی بر شراغ نور بر شراغ نور بر شراغ نور بر شراغ نور بر شراغ نور بر شراغ نور بر شراغ نور بر شراغ نور بر شراخ نور بر شراخ نور برش شراخ نور بر شراخ نور برش شراء نور بر شراخ نور برش شراخ نور بر شراخ نور بر شراخ نور تو همون خانه محبوس باشه مگر اینکه راه حل خدا اراغ کند آیات سوره نور که بعد جریان افکست نازل شد رسول خدا صلی اللہ علیه و سلم فرمود که این همون راهیست که خداوند مشخص کرده است از اینجا خود شاهد داخلی این سوره نشون میدهد که این بعد سوره نور است خب سوره نور که در بعد هجرت نازل شد چون جریان افک بود به افک بعد از اهیرت است این سوره بعد از اون سوره نازل شد البته ممکنه سوره مکی باشد به یه آیه در اون مدنی باشد اون برعکس ولی روال این سوره بران هست که ظاهرش این هست که بعد از سوره مبارک نور نازل شده است از این گونه شواهد داخلی میتوان این عمر چهارم را تسبیت کرد این مربوط به علوم قرآن است نه مربوط به مفاهیم گرچه از مفاهیم قرآن کمک گرفته میشود مطلب دومی که باز مربوط به علوم قرآن است بررسی فضای نزول است تو بحثای قبل ملازف فرمودید به این که ما یک شعن نزول داریم یه فضای نزول داریم یه جبه نزول شعن نزول همین است که در باره آیات مفسترن بحث مونن که این آیه در چه زمینه نازل شده است فضای نزول آن است که این سوره مبارکی نسا که مثلا در ظرف سه سال یا چهار سال یا کمتر و بیشتر نازل شد چه حوادث مهمی در هجاز بلکه در جهان اتفاق افتاد است که یا زمینه نزول این آیه است یا این آیات اون پیامتها را بدنبال داشت بررسی فضای نزول در درک معارف این سوره نقش دارد جبه نزول آن است که اون چه که در تیم بیس سه سال در هجاز و خارج هجاز میگذشت انسان اگر خوب بررسی کند میفهمد که نزول اصل قرآن کریم در جهان چه اثری کرد و حوادث جهان باعث شد که چه آیاتی نازل شده است یک کار شد و اون این است که شعن نزول را نوان در کنار آیات مفسرین ذکر میکنند و یا یه رساله جدایی در این زمین نوشتند ولی فضای نزول که مربوط به مجموعه سوره است یا جبه نزول که مربوط به مجموعه قرآن کریم است این دوتا کار نشده یا خیلی کم شده ولی اون کار سوام یعنی جبه نزول یا کار طولانی است اما فضای نزول که مثلا آدم بررسی کند سوره انبارک نظام از که شروع شد و به که ختم شد و در این مدت رخدادهای مهم هجاز چی بود حالا اگر انسان نتوانست حوادث مهم جهان معاصر اون روزا بررسی کند لعقل میبیند که در خود هجاز در این چند سال چه حادثه رخداد نکته سوام یا عمر سوامی که باز مربوط به علوم قرآن است گرچه از خود قرآن مدت گرفته میشه بعد و مربوط به خصوص سوره نساس این است که یه سوره مبارکه که نازل میشد این سوره باز بود هر آیهی که بعدها نازل میشد و طبق وحی و رسول اکرم صلی اللہ علیه و سلم دستور میداد که این آیه در فرون سوره بگذارید این سوره همونطور باز بود گرچه سوره بعد با آمدن بسم الله شروع میشد ولی سوره قبل درش بسته نمیشد نشانش آنست که همین آخرین آیه سوره مبارکه نساس را باز یا نقل کردن این آخرین آیه است که بر پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم نازل شد این یستفتونه که قوله الله یفتی کن فرم کلاله خب اگر این آخرین آیه است که نازل شده است این سوره نساس که آخرین سوره نیست بعد از این سوره سوره فرابان نازل شده است و طبق دستور رسول اکرم صلی اللہ علیه و سلم برابر این نقل این آیه یستفتونه که قوله الله یفتی کن فرم کلاله را در آخر سوره مبارکه نساس قرار دادن مشابه این در سوره مبارکه بغره گذشت در سوره بغره آیه 281 آیهی که اون آیه گفتن آخرین آیه است که بر پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم نازل شده است اگر اون نقل درست باشد وجود ماره که پیغمبر صلی الله علیه و سلم آیه 281 سوره بغره که طبق مشهور این آخرین آیه است که بر پیغمبر صلی الله علیه و سلم نازل شده است حضرت دستور داد این داد در فرم قسمت سوره مبارکه بغره بکنن در رأس آیه دویس و هشتاد یک بگذارید این نشون میدهد که گرچه هر سوری با آمدن بسم الله بعدی با موان اختتام فصل بسته میشود ولی راه وضع آیه دیگر هنوز باز بود طبق این دوتا شاهد میشود استفاده کرد که گرچه با آمدن بسم الله بعدی سور قبلی بسته میشود ولی با دستور حاکم بر همه دستور حاکم وحی الهیست میشود در این حال که سوره بسته شد یکی از آیات را بر او افزود این ها به علوم قرآن برمیگردد گرچه شواهی قرآنی دارد مطلعه بعدی آن است که باز به علوم قرآن برمیگردد کاری به تفسیر ندارد گرچه از تفسیر استفاده میشود این است که یکی از مسائلی که به علوم قرآنی بابسته است مسئله معجزه است و تحدی است قرآن کریم تحدیه فراوانی دارد در سوره گناگو یکی از تحدیه های قرآن کریم در سوره بارکه نساست که لوکان من اند غیر الله لبجد و فیه اخترافا کسی را این بساطه یه قیاس استثنائی تغریر شده است لا کنه تالی باطل فلمقده و مثلو چون در قرآن هیچ اختلافی نیست بنابراین من اند الله است و قرآن کلام الله است و وحی است و هیچ کس نمیتواند مثل این بیاورد چون هیچ کس مثل خدا نمیتواند سخن بگوید این کلام انسان نیست البته در بحث همه اون لوکان من اند غیر الله لبجد و فیه اخترافا کسی را یه بیانی مرحوم شیخ توسی رزوان لعنی در تبیان داشتن که مشابه اون در مجمعه امینون اسلام آمده این بزرگواران خیال کردن که این آیه ناظره به استحاله عقلی است لذا خود مرحوم شیخ توسی تو تبیان اشکال میکند که ممکنه از چیزی انسانی در تایی 23 سال کتای برمیستد که بدون تناقض این استحاله ندارد مشکل مرحوم شیخ توسی این از که این خیال کرده چون معجزه آن از که برخلاف چیز عقلی باشد در حال که معجزه برخلاف امر عادی است نه عقلی عقلن برمحال نیست هیچ مستحیل نیست که یک کسی در تایی آدم عادی که پیغمبرم نباشد یکی از نبابق جهان با دقیقت به تدبر یک کتابی بنویست که محال عقلی نیست که هیچ مثل تناقضی نداشته باشد ولی محال عادی هست تا حال نشده برای غیر انبیاه و هم نمیشود عادتن نمیشود نه که عقلن محال است اگه عقلن محال بود که معجزه پیغمبر قرار نمیگرفت اشتال مرحوم شیخ توسیه همون خلط بین استحاله عقلی و استحاله عادی است و این آیه دارد به این که اگر منعند غیر الله بود عادتن محال بود و این کار چون انجام شد معلوم بشود که منعند الله هست این هم مربوط به علوم قرآنی است گرچه از خود این آیه کمک گرفته میشود این ها بعضی از مسائلیست مربوط به علوم قرآن مخلب دیگر که باز به علوم قرآن برمیگردد یعنی مسئله کلامی برمیگردد گرچه ریشه تفسیری دارد ها مرز تعقیقی که ما تا کجا با اغل میتمانیم پیش بریم و تا کجا باید از وحی مدد بگیریم و رابطه اغل و وحی چیست؟ آیا اغل در مقابل وحیه است؟ یا اغل مسباح شریعت است؟ شریعت را میشناست که شریعت چی را حرام کرده است چی را حلال کرده است چی را ماجب کرده است چی را مصطحب کرده است در مقابل اون ایست مثل این که مسباح در مقابل سرات نیست خب اگر یک راننده چراق روشن می کند این چراق در مقابل خیابان نیست این چراق برای دینن خیابان است و اگر خیابانی نباشد چراق هیچ نقشی ندارد چون همش بیابان رو نشون می دهد چه این که اگر چراقی نباشد خیابان هم مثل بیابان تاریک است کار عقل در حقیقت مصباح شریعت است عقل سراج است و دین سرات با عقل انسان راه رو تشغیص می دهد که خدا هست پیانبر هست و باید پیانبر متعباشد و باید از دینو اطاعت کند چون انسان می فهمد که نمی فهمد می فهمد که بسیاری از چیزها رو نمی داند انسان با بسیاری از چیزهای جهان در ارتباط است و بسیاری از چیزها برای اون آشناخته است نمی داند چی زرار دارد چی زرار ندارد آیندهش چگونه برگذار می شود در این مسئله عقل مجتهد است و متخصص است و معصوم است یعنی می فهمد که نمی فهمد می فهمد که راه نما می خواهد می فهمد که دین و پیغمبر می خواهد در این فهم هیچ تردیدی ندارد و اگر کمترین تردیدی معاذ الله در این فهمها راه پیدا کند معناش این است که او شک دارد که آیا پیغمبر می خواهد یا نه و اگر احتمال خطان بدهد معناش این است که گرچه ما دلیل غامه کردیم که محتاج پیامبریم ولی شاید در این دلیل اشتباه کرده باشیم و اصل مسئله نبوت برای او یقینی نخواهد بود بنابراین عقل خود را در این محدوده که می فهمد که محتاج است می فهمد که نمی فهمد می فهمد که خیلی از چیزها را نمی داند معصوم است البته همین نشون می دهد که در بسیاری از امور معصوم نیست برای این که می فهمد که برد نیست اگر انسان یقین داشته باشد که برد نیست در این یقین اولی معصوم است هیچ تردیدی ندارد اونگاه اون مسئله که نمی فهمد که خود محتاجه به راه نماست نبوت آمراد در این سوره انباره که نسا مشخص فرمود که عقل در این حال که لازم است کافی نیست و انبیا آمدن تا بشر در قیامت احتجاج نکند معلوم می شود اگر انبیا نبودن بشری که راه برد نبود و راه رو گم می شد و به گرفتاری های خسرانامیز مبتلا می شد در قیامت به خدا عرض می کد که چرا برای ما راه برد نفرستادیم این همون آیات پایانی سوره انباره که نسا است که در زمن بحث تفسیری بحث های کلامی را به هم راه دارد که این به عروم و قرآن برنمی گردد مگر این که به اصل وحی و رسالت به ضرورت وحی و رسالت برگردد که بحث کلامی است به سبقه علوم و قرآنیم احیانا دارد حالا شما وقتی که تدبر برمایید ممکن است مسائل دیگری از فصل اول به ذهنتون بیاید فصل اول مربوط به علوم و قرآن هست این ها خلاصه بحث نربوط فصل اول و همون چی که به معانی به مفاهم قرآن برمی گردد بعضی از اونها حالا در خلال اشاره شده است در بحث دیگری اشاره شده است حالا به ترتیب ما از همه اول سوره مبارک نسا شروع میکنیم تا هر جا وقت اجازداد به پایون بریم دیگه از نکته هایی که باز مربوط به فصل اول است گفتندی که از ذراعه عدبی تشابه و اطراف است پایان سوره مبارک یه آل امران به تقوی ختم شد آخرین آیه سوره آل امران این است که یایه لذین آمن اسبر و سابر و رابط و تقوی لا هلقل لکم تفلحون این آخرین آیه یعنی آیه دویست سوره مبارک آل امران است آیه اول سوره مبارک نسا هم این است که یاییه ناسوت تقوی ربک این استلاحان رو استلاح عدبی میگن تشابه و اطراف یعنی پایان اون فصل قبلی با آغاز این فصل بعدی همه هنگ است آخرین آیه اون سوره دعوت به تقوی است اولین آیه این سوره دعوت به تقوی است این هم به علوم قرآن برمید اما در فصل دوم اولین مطلب مربوطه به خلقت انسان است که آیا انسان قبلن از انسانهای دیگر خرق شد یا نه کیفیت آفرینش هوا و آدم سلام الله علیه از خاک آیا هوا از آدم بود یا هر دو از یه حقیقت بودن آیا قبل از انسان انسان دیگر بود یا نه و آیا این انسانهای فعیلی به انسانهای قبلی بابستن یا اونها نسلشون منقرد شدن به انسانهای فعیلی از آدم و هوا سلام الله علیه از ماست که ظاهر قرآن این است قهرن مسئله یه جریان خوهر و برادر هم اینجا مطرح میشن. مطلب دوم که باز مربوطه به همه این فصل دوم است این است که خانواده در اسلام چه اصراری دارد که خانواده اصل باشد. میبینید تا آخرین لحظه دین میکشد که این خانواده نباشد و خطرش همین است که شما در غرب میبینید تا آخرین لحظه امودین را حالا اگه پدر و مادر مردن جد و جده و اگر فرزندها مردن نبو و نبیره و سه اسباب. اینها کاملا عقوق حرام است یک. رعایت حقوق واجب است دو. امودین واجب و نفقه یک دیگر هم در صورت نیاس سه. هم احترام حقوقی و اخلاقی محفوظ است. هم احترام مالی محفوظ است. که این خانواده را اسلام نمیگذارد متلاشی بشود. بلو پسر ازدواج بکند. دختر همسر بگیرد و مانند داد. پس رعایت مسائل خانواد سه بوم. ترهیز از مال یتیم. سنت جاهلی چی بود و الان چگونه است خوردن مال یتیم با اموال محرم دیگر چه فرقی دارد و نقشش در ویرانی خانمان چی است و نظام اقتصادی در نظر قرآن کریم مایه قیام یک ملت است. ملتی که فقیر است قدرت قیام ندارد. و از مال ذات اقدسیلات در همسور امبارکه نساب با انوال آمل قیام یاد کرده است همون لا تو تو صفحه ها انوالا کمولتی جعلال لا لکم قیاما. پنجوم استقلال زن نزیر مرد در عرص. در اصل عرص. ششوم رعایت ارهام و نزیر نزدیکان و مصمندان در عرص که اگر تقسیم عرص فرار سیده است. اونو غربه و یتاما و مساکن حاضر شدن اونها محروم نمانن. این نشتم که در بحث دیروز مطرح شد. امروز باید تتمیم بشود. و این این است که اسلام دوتا کار کرده است. زند را از غربت به درابور ولی عزت او را حفظ کرده است. یعنی الان نباید گفت ما افتخار بکنیم که مثلا بسیاری از زنها در بسیاری از شغلهای اداری اینجا حضور دارن این افتخار نیست. افتخار در نؤمن و به بعض زند و نکفرو به بعض نیست. افتخار در نؤمن و به جمعی است. قرآن دوتا کار کرده. یکی که زن را از مظلومیت و غربت درابورده او را بارده سحنه اجتماع کرده. ثانیان به زن یه عظمتی داد. فرمود ناموس زن مال ارهامش نیست. مال شوهرش نیست. مال خودش هم نیست. این مال خداست. این عظمت با در جامعه محفوظ باشد. حال سرف این که زن بارده سحنه اجتماعی شد. شغل دارد تو بزارت خانه تو ادارت راه دارد. یک گوشه غزیه است. بخشای عظیمی که مربوطه به زنان است. زن باید باحت بگیرد. پرهیز از ارتباط با نامحرم هم اصلیست از اصول قرآنی. خب. مطلع بعدیان است که تأثیر عمل هر فرد و نسل آینده. که اگر یک کسی بد کرد نسل آینده هم آسیب میبیند. خوب کرد نسل آینده بهره این درد. بد کرد نسل آینده آسیب میبیند. نزیر و لخشل لزین نو ترکون که آیه نو بود. از سوره نسا که بذاشت. خوب بود همون جریان خزرو موسا علیه مستلام است که خز به موسا میفرماید. خوب یه خزر راهی هم میرسد که بالاخره آثار خیر گذشته ها را به ایتام میرساند. این خزر همیشه هست. حالا اون خزر نبود. ولی از اولیای دیگر. این چنین نیست که این قضیت اون فی واقعیت این باشد که حالا چون اون شخص معین آدم خوبی بود. ذات اقبس اله خزر را فرستاد که ایتام اون بی سر پرستاد. حالا اگر دیگران آدم خوبی باشند ایتام اون از بین میروند به هیچ خزر راهی نمیرسد. این طور که نیست که حالا اون خزر نشد ولی ای از اولیای دیگر. شاگد یه شاگدان ولی یه از ارباق اولا فرستاد. این یه اصل کلیست که عمل هر کسی در نسل آینده ما استرست. مسئله بعدی تجسسم اعمال است. مسئله تجسسم اعمالی است که هر عملی باطنی دارد. اونها که درون بینند همکنون باطن را میبینند. اونها که درون بیند نیستند بعدم براشون روشن میشه بند. ظاهر آیهی که میگوید این از که هر کسی دارد مال حرام میخورد همکنون دارد آتش میخورد. و آتش قیامت هم سر جاش محفوظ است. یک آتش جوزی با یک آتش کلی جوزی به آتش کلی و آتش قده کلی میفتد. علدین یک کرون امواراریت اما درمند اینما یک کرون پیبوتون امناره. این مسئله تجسسم اعمال است. مسئله بعدی بررسی اقسام پنجدانه ارس است. ارس در اسلام پنج قسم است برای زن. گاهی مرد دو برابر است. گاهی زن دو برابر است. گاهی زن و مرد یکسان ارس میبرند. گاهی هم هست که نظیر برادر خوهرهای امی که کلاله ابیان در لیان که برادر و خوهران یکسان ارس میبرند. گاهی هم ارتباط باز زن باعث میشود که اون نزدیکان به مگید از راه زن ارس میبرند ولی ارتباط با مرد به تنهایی محجوب است. بی اثر است. نزدیکان به مگید از راه مرد محروم از اصل ارسند. اگر کلاله اباوینی و کلاله امی بودند ولی در کنارش کلاله ابی بود اون کلاله ابی ارس نمیبرند یعنی اگر کسی مرد برادر و خوهر مادری داشت این یک برادر و خوهر پدری و مادری داشت این دو برادر و خوهر پدری هم داشت این سه. این سه گروه دو گروه اول ارس میبرند. یعنی برادر و خوهر مادری ارس میبرند برادر و خوهر اباوینی که در اونجا مادر حضور دارد ارس میبرن ولی برادر و خوهر پیدری اصلا ارس نیبرن پس نمیشه باید گفت اسلام حق زن را نادیده گرفت در مسئله ارس برابر اون تقسیم نهوه ارس بردن زن در اسلام پنج قسم است که گذشت بعدی آن است که زن در محریه مستقل است یک زن در ارس مستقل است دو زن در تجارت و کس مستقل است سه زن در تصمیم گری ازدواج مستقل است شهار این استقلال های چهارگانه و معمولند اون در سوری امبارک نیسا آمد است مطلع بعدی آن است که در پایان سوری امبارک آل امران ثابت شد که همه مال مال همه مردم است لذا هشکسی وقتی مال صحیح به دستش رسیده است از راه حلال حق ندارد بگذارد که من حالا از راه حلال جمع کردم و در مسرف آزادم این طور نیست صرف مال در مجاری صحیح و پرهیزی از عکل مال به باطل و لزوم تجارت انتراز که بسیار از مسال فقهی را به هم راه دارد در همین سوری امبارک نیسا است که لا تاکلوان بالا کن به الباطل الا انتخابون تجارت انتراز مطلع بعدی آن است که در قرآن کریم مخصوصا سوری امبارک نیسا دو بخش جداگانه در یک فصل مطرح است یکی این که زن در مقابل مرد چه حکمی دارد یکی زن در مقابل شوهر چه حکمی دارد زن در مقابل مرد هرگز بر اساس ار رجال و قبامون ار انیسا عمل نمی شود هر زن هایی هستن مرد هایی هستن چه قیمومیتی مرد در زن دارد در داخله منزل البته مدیر آمل مرد است و حرف آخر را مرد می زند همه کارها به حدود او است مسئولیت به حدود او است او قبام است و اگر در بعض روایات مجدون مال که است اینی سلام را مرد داره یا اعمالی گره این سلام به استناد این ار رجال و قبامون ار انیسا تمسطو کردن به این که زن نمی تواند حاکم جامعه بشود ولی جامعه بشود دارای بلایت نیست این سخنیست حق ولی این از باب مفهوم اولویت است یعنی وقتی که در داخله منزل که اینا دو نفرن یا با پیداش فرزند اینا شدن چار پنگ نفر مدیر آمل و ولی یا سرپرست این چار پنگ نفر نمی تونه زن باشه باید مرد باشه در یه جامعه بزرگ خانواده بزرگن به طریق اولا زن نمی تواند ولی مسلمین باشد این نه برای آن است که زن در مقابل مرد قبامیت دارد این به طرف بنابراین مفهوم اولویت است وگرنی زنی در خیابون راه می روید مردی در خیابون راه می روید چقدر یومیتی و چقدر قبامیتی مرد برزن دارد از در امرو نه اگه مرد کار رو منکر کرد زن حق نهی از منکر دارد و بالعکس هیچ رابطه قبامیتی بین زن و مرد نیست بین زن و شوهر هست و اگر نهی از منکر هست که خواب متقابل هست و اون ها از باب مفهوم اولویت هست و این باز کاری به مسائل اجرایی دارد کاری مسائل ارزشی ندارد مسائل ارزشی البته بر اساس اکرم بودن این دلاله هست مطلب بعدی آن است که هر امت یک شاهدی دارد و وجود مارک پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم هم شاهده بر امم هست هم شاهده بر انبیاء مطلب بعدی خیلی مهم هست این است که بعضی ها فکر می کنند این آیه وزوب و غسل و تیمبون در سوره این بارکه ماعده آمده است این یه مطلب به سوره ماعده هم در اواخر عمر حضرت آمده است در جریان حجت و نویده هست چون یا ایه رسول بلغ با انزل علیکه و مانندان در این سوره هست این نویده هست پس جریان وزوب و غسل و تیمبون در آخر عمر حضرت آمده است خیلی برای مسلمان ها مشخص نبود که آیا دست را باید از آرنگتو سرنگشت شست یا از سرنگشت آرنگت شست این اختلاف عظیمه که بین شیعه ها و سنیه هاست برای این که این آیات وزوب و غسل و تیمبون در عبائد سوره ماعده آمده است یک مقدمه سوره ماعده هم در آخر حجرت آمده است به نزدیک جریان حجت البدا چون جریان ولایت و قدیر خم و علیه و اکملتو تو همین سوره است این دو پس خیلی فرصت نبود که مردم بپرسن که چی رو بزوگره