برواقع ترجمه غیر ایدولوژیک شدن میشه بی غیرت شدن کارهای غیر شرافت مندانه انجام دادن تسلیم زور شدن بله تسلیم شدن این بود که مقام عظم رحمری فرمودن که مذاکره با یه کسی مثل ترامب نه حوش مندانه هست نه شرافت مندانه هست نه عزت مندانه هست چرا؟ بله برای اینکه مذاکره اون جایه رمزه رمزه عملیاته اون یعنی میگه بیا تسلیم شو به جای این کلمه بیا تسلیم شو چرا این معناش اینه برای اینکه اون جای اینجوری میگه میگه بیا مذاکره کنیم و الا ما برخورد نظامی میکنیم این معناش اینه یعنی بیا تسلیم شو و الا ما حمله میکنیم حالا به جای اون بیا تسلیم شو مثلا میگه بیا مذاکره کن اینا به الحال توافید در جنگ رسانه ای از سوی دشمنان جمهوری اسلامی ایجاد شده و تکرار میشه بعضی باجه ها خیلی فریبنده هست مثلا رفتار ایدولوژیک بله یعنی انگار مثلا یه چیز بدیه دیگه یعنی شما بقیه ما یه حبیتی داریم یه دینی داریم یه اعتقاداتی داریم دین ما هم یه دینیه که حرفهایی داره که با افتخار ازش صحبت میکنیم حرفهای شرماوری نیست داخل بعضی ها اون ایدولوژیی که دارن ایدولوژیشون واقعا ایدولوژی مثلا شرماوری الان ایدولوژی سحیونستی در روی کوره زمین آقای مومنی این دیگه اتفاق نظر دانشمندان علوم سیاسیه ما ایدولوژیک تر از رژیم سحیونستی که نداریم یعنی چی ایدولوژیک باز یعنی او داره طبق باورهای خودش و تفسیر خودش از تورات داره عمل میکنه از تلموت داره عمل میکنه اون میگه آقا اینجا یه روزی مال ما بوده بس الان هم باید مال ما باشه رفته اون زیر ویتر المحدث رو داره هی کابوش میکنه هی گدبرداری میکنه هی که من دارم دنبال حیکل سلیمان اینجا میگردم دنبال معبد سلیمان میگردم خب یعنی رفته به چند هزار سال قبل و آمده اینجا مردم رو اینجور خب آقا این ایدولوژی ایدولوژیه که قابل دفاع نیست این شما بیایید مردم ساکن یه سرزمینی رو آواره بکنید بس اگه حضرت موسی صلیمان علیه و سلام خودش بود اگر حضرت سلیمان صلیمان علیه و سلام خودش بود آیا ظلم میکرد مردم آیا مردم بیگناه رو میکشد آیا مردم بیگناه رو آواره میکرد آقا این چه کارهاییه که اینا دارن انجام میدن ولی ایدولوژیه اسلام که الان ما تعبیر ایدولوژی رو دوست نداریم براش بکار ببریم برای این واجه غربیه در فرهنگ غرب معنای مناسبی هم نداره ما میگیم دین اسلام دین اسلام بحثش اینه که شما نه ظالم باشید نه مظلوم نه به کسی ظلم کنید نه اجازه بدید به شما ظلم بشه و کنال ظالم خسما ولی المظلومه اونا اونا امام ما همینه میرال مومنیم سلامالله فرمود که دشمن ظالمان باشید و یارویاور مظلومان بله حالا در همین راستا جنب استاد یک سال دیگه هست البته در رابطه مسئله هجاب هست که حالا چون بحث ایدولوژی مطرح شد چنونده به شما سال 536 سالش خیلی کتا هست سال اینه که چرا جمهور اسلامی روی مسئله هجاب پا فشاری میکنه من فکر کنم اینم میشه دین ما سه تا بخش داره آقای مومنیم شرمندگان نزید این دین سه بخش داره یعنی یک جامعه اسلامی جامعه ایست مبحد انذار اعتقادی مبحده اعتقاد به توهید داره اعتقاد به قیامت داره اعتقاد به نبووت و امامت و رسالت انبیاء الهی داره اعتقاد به رحبری الهی داره بخش دوگم دین اخلاقه درسته یعنی در یک جامعهی که اسلامی هست و مردمی که مسلمان هستن این انتظار وجود داره که عرضش های اخلاقی صداقت معنویت ایسار حسن خلق احسان به دیگران ایسار این ها اونجا تو اون جامعه مطرح باشه وفای بعد امانت داری یعنی اگر در یک جامعه اسلامی ما بگیم که انتظار داریم که عرضش های اخلاقی حاکم باشه نباید یک کسانی تحجب بکنن بگن آیا نیچی و ثبوت بحث احکام فقهی و شرعی هست خب از احکام اسلام هجاب دیگه کسی که مسلمانه هجاب داره پوششش به شکل خاصی هست یه مثلا زوابطی داره در نحوه لباس پوشیدن کالا از این بانوان هجاب یاد میشه تو جامعه ما یعنی اون اسمی که این نحوه پوشش و سبک پوشش در واقع داره اسمش هجاب هست حالا همون جریان دین زدائی همون جریانی که میگه که شما دین رو بگذارید کنار چون رسیده به اینجا که مثل این که اون چیزی که باعث میشه که جمهوری اسلامی جز اغمار امریکا نشه جز خادمان امریکا نشه و پشت مقاومت بمونه در برابر اشغالگریه ها قد علم بکنه در دفاع از مظلومان بیسته اون چیه اون اسلامه براورین اگر اسلام رو بزنه و حضف کنه تو جامعه خب برای حضف اسلام اومده با نمادهای اسلامی مبارزه میکنه ببینید یه چیزایی حالت نماد پیدا میکنه حالت پرچم پیدا میکنه اینا نمادهای حووییتی ما هست مثل پوشش چرا این همه حضینه میکنه برای این که یه جایی یه مراسمی یه جلسه یه چیزی مثلا یه خانومی پوشش اسلامی مثلا نداشته بشه برای این که میخواد از این در اون راستای منافع خودش بهر برداری بکنه و بگه که اون پولهایی که بالاخره از امریکا میگرفتیم ترامپ یکم هم اینا رو کم کرد بینا گفت که حمل کردهاتون برحال خوب نبوده باید بررسیب بشه اون پولهایی که ما خرچ کردیم ببین اینجا نتیجه داد یه خانومی یه جا مثلا روسری رو از سر خودش مثلا برداشت و مثلا یعنی اینا جریانهای برحال سازمانیافته در سطح و مقیاس جهانی همون جنگ شناختیه جنگ نرمه در کنار اون جنگ سختی که علیه کشور ما نظام سلطه داره رهبری میکنه برابر این حالا چه بحث هجاب باشه چه بحث های دیگر باشه و اینا فرقی در واقع از این جهت نداره یک جامعی اسلامی یک کشور اسلامی ملتزم به اسلام هست ملتزم به فرهنگ اسلام هست ما نباید اینها رو از هم جدا بکنیم همونطور که یک جامعی اسلامی احل نمازه احل روزه هست احل هجاب هم هست احل حج هم هست احل زیارت اعتبات هم هست احل پیاد روی اربعین هم هست احل خمس و زکات هم هست یعنی همه در واقع آموزه های اسلامی انتظار هست که در یک جامعی اسلامی هم تربیت بشه هم اجراب بشه بله بسیار خوب خیلی ممنونم مچکرم از توضیح شما جناب اصدار لکسایی به همچنین سپاس کنیم از شنوانده هایی که تا انتها ما رو کمرایی کردن به 3553 پیامک بزنید و سالت خودشون رو برنامه اصطلاح کنید انشاله که بتونیم برنامه خوبی رو با مشارکت شما عزیزان تقدیمتون کنیم خیلی ممنونم مچکرم از تقییم کننده خوب برنامه جنابای عبدالله جوادی و سایه همکنونی گرد تلاشن تا این برنامه تقدیم شما عزیزان بشه خدایی چنانکن سنجام کار تو خوشموند باشی و ما رستگار که ما صدا و خدا نگهدار ای دشمنر تو سنگ خاره ای من آهنم جان من فدای خاک پاک میهنم مهره تو چون شد میشه ام دورست و نیست هم میشه ام در راه تو جی عرضشی دارد این جان ما خواهیم در راه تو پایند باد خاک ایران ما در راه تو جی عرضشی دارد این جان ما پایند باد خاک ایران ما در راه تو جی عرضشی دارد این جان ما در راه تو جی عرضشی دارد این جان ما در راه تو جی عرضشی دارد این جان ما در راه تو جی عرضشی دارد این جان ما در سال 1315 هجری شمسی در خانواده متدین و علاق من به خاندان اسمت و تهارت علیه مسلم متولد شد مهمترین خدمت مخلصانه آیت الله هاشمی اولیا در عرصه ترویج علم و دانش تأسیس حوزه علمیه در چیزر بود در سایه با برکت حضرت حجت ابن الحسن الاسکری اجلالله تعالی فرجه و شریف این مرکز علم و دانش علمی توانست نقش بستزایی در بالندگی و شکوفایی فرهنگ قنیه اسلامی در شهر تهران ایفا کند آیت الله هاشمی خیلی سالها قبل از انقلاب تو شرایط سختی که سواک گیر می داد این مدرسه رو تحسیز تحسیز کردن مدرسه علمی چیزر حجت الاسلام صدیقی در این مدرسه علاوه بر این که خب در اون شرایط تحسیز تربیت طلب واقعا یک جهادی بود و مباجه با خطرات بود به ایشون این توفیق رو داشتن که این جبه رو باز کردن و پرچندار این جبه بود دقیقا زیر گوش کاخ شاه ایشان تحسیز حوزه رو انجام دادن خیلی هم تحت فشار بودن سواک مکردر ایشون رو احزار می کرده تقریبا ایشون خودشونه وقتی نرمی کردن ما ماهی یک بار باید بیده افتون سواک داماد آیت الله حاشمیه اولیا و توی زیر زمین می شستیم چند ساعتی که تحریر شده باشیم و یه خودو بترسیم و باید می گفتن برو خب این فقط یه هممت خیلی بلند می خواد که الان در این منطقه و در اون شرایط روزگاه شمرون تک بودن و اولی حوزه که تشکیل می شد توی شمرون حوزه ایشون بوده خانوم نوریان جلسه تفسیر قرآن داشتن حجت الاسلام آبدینی از دوستان آیت الله حاشمیه اولیا شرکت می کردن خودش هم فکر نمی کرد که چون این استقبالی از مدرسه بشود دست دست جوان بود که برای طلبگی به آنجا می آمدند هنوز کسی را برای کمک نداشت اما خدا که بود خودش تدریس همه درسها را به احده می گیرد صبح تا شب داخل مدرسه است دو سال تمام بیوقفه خواب و خوراک ندارد می خواهد آلم و مسلحه دین تربیت کند همه امیدش این است که در این روزگار سخت و قریب بتواند این سنگر را سرپا نگه دارد حتی اگر هر ماه سواک او را احزار کند و گزارش بخواهد و مجبور شود شخصیت های انقلابی را که در آنجا درس می خوانند کتمان کند خودم دو سال تنها درس دادم کسی نمونی هیچ کدوم این آقای نشنبا من محافظ نکردم هیچ کس نداشتم یک خدا می روید یک نفر محلی نگفتی آیت الله سید علی اصقر حاشمی اولیا نه محلی نه از مراجع چرا از فرقی من در سال گودپانگانی نفتم اینا بهش محصول تحصیلی من اینجا منسی صاختم اگه یک وقت چیزی بود چیزی بفرمونید باشو اگه بیا نوشتم من نوشتم روزی یازدخت درس می گفتم هر چی می آمد مقدمات می خوند کسی نبود که من خواهم می خواهم درس بخونم خواهم نشان الان این لباسش چیه با امامم می زده امام نظر بره درس بخونه کم کم را می افته خودش طلبه نبود من ده روز آرشده مسجد صحبت کردم تو این ده روز فقط در باره علم و عرش علم صحبت کردم ده روز من گفتم اینجا می خواهم مدرسی این ده زمان محرمان سفر بود منسل بعد محرمان سفر افتراح کردم حالا بله از مقاسه بود که بعضی ها می آمدن مقاسه تا مقدمات اول از اکثرش مقدمات بود و فکر کنید که مثلا کنده فرد مثلا یکی از این واسه تو مقدمات می آمد می گفت دست برم از این دست می دادم می لفتن نهار می خوردم اون امام زیرم می خوندم بعد چند تا دست می خوردم قبل از این که چایی دو خوردم ده دو تا دست می دم می گفتم بعد من این چیه می خوردم شبم مجموع بیان می گفتم مجموع بیان این آقای اندازبور رستان آفستان امام جامعه بود اونجا ولی از اونجا می آمد می دوید می آمد چی برسه به مجموع بیان برسه رستان آفستان بکشا گفتم حالا سب کن با بیرسونی می تون فرد گفت نه خودم می رن خودش می دوید می آمد بلکه ایسا نمی شناختش دیگه ما یه مدتی که این دست رو گفتیم سه نفر از آقای نامه نوشتن به من که اون را افتاده و بچه ها آمدن اون تره دیونسی مرسه شده یه نامه نوشتن که ما حاضر شما کنم آقای ملکی بود اینشون باشید آقای رسولی خدا همه شما اینشون بود آقای هزاویی بودی که این سه نفر با ما نوشتن اون آقای موسدی هم که رو خودش مقاسه پیش من می خوند دفتردار ما بود بله اینا آمدن یه مقدار بار من سبب شد از شخصیت های مثل مرحوم آیت الله ملکی برای بیان دعای مکارم الاخلاق برای پرورش اخلاقی طلاب استفاده می کردن از مرحوم آیت الله رسولی محلاتی برای آشنایه با قرآن تفسیر استفاده می کردن خودش وقف دین کردن زندگیشونو با دین تعریف کردن ایشان به نظر من زندگیش تو حوزه بود مدرسه چیزر جوزی از خانه و زندگیشون بود حجت الاسلام امجدی از دوستان آیت الله هاشمیه اولیا شاید مدارس دیگه شما برید مدیر مدرسه خونش جایی دیگه باشه طلب ها اینجا شبخابن میان بیرن ایشان صبح میاد بعد از آن میره ولی ایشان مدرسه حیات خونش بود حجت الاسلام یزدی از دوستان آیت الله هاشمیه اولیا در خصوص درس و بحثشون از ابتدایی که توفیق بوده خدمتشون باشن ایشان مسمم بودن که یه بحثی رو شروع بکنن تمام بکنن و اون طور که اساتیت حوزه علمیه در قوم سیر و روشش رو دارن خصوصا که استاد حضورگوارشون حضرت آیت الله باشن روزماوی بروژه دی رحمت الله علیه بودند همون سیره و سبک درسیشون شبیه سبک درسی حضرت آیت الله بروژه دی رحمت الله علیه هستشون بسیار محکم از حیث تدریس و مسمم و پر استقامت حضرت استاد بلاز علمی خب شخصیت ممتازی دارم کمال دقت رو در تدبین مباعث مباعث علمی و معرفتیشون داشتم حجت الاسلام نظری چه این که از دروس صد و چه دروس خارج فقه و اصولشون خب قابل توجه نقص پذیره ایشون در موضوع این که حرف طلاب رو بشنون و ترتیب اصحال بدن خیلی ممتازه یادم میاد که وقتی که ما در عدبیات میموندیم استاد یه وقتی سفر رفته بود کسی نبود ایشون خودش احتدار میشد برای ما مختصرال معانی علم بلاغت میگفت حجت الاسلام اسلامی از شاگردان آیت الله هاشمیه اولیا اگر در اصول میموندیم برای ما معالم میگفت اگر در لمعه اساتیت پیدا نمیشدن کم بود درس جدیدی لازم بود خودش احتدار میشد یعنی در این این که تبهر داشت به فقه به اصول به عدبیات به بلاغت در کنار همه اینها بحث تفسیری هم برای اموم داشت هم برای طلبه ها داشت حالا مسجد و حوزه چیزر یکی از مراکز مهم آن منطقه است هر ماه صدها طلبه دارد از زن و مرد همراه با همه روزهای سخت انقلاب است احالی محل برای رزمندگان قضا و پوشاک جمع میکنند و خودش آنها را به جبهه میبرد در جبهه میان رزمندگان است برایشان سخنرانی میکند و برای سلامتی جانشان دعا میخاند و از زیر قرآن ردشان میکند به شهر که برمیگردد به فکر جان احالی محل است زیر همان مدرسه یک پناهگاه میسازد برای روزهای بمباران و لحظه های اعلام خطر همان پناهگاهی که حالا تبدیل به کتاب خانه شده با کتاب هایی که خودش سالها گرداورد است در این طورهایی که برگشت بوده میامدیم از جنوب و برگشت بودیم ایشون غرب بود گفتیم با این دیشتان سرزم بیم ایشون با پاترهای خودشان منو خواست بیره به حسن اینجا و اینجا تصادم کردیم ماشین برگشت کرخوا رفت بالا سخمان پایین من باید برده باشیم موقعی که جنگ شروع شد حضرت آیتاله حاکمی من به صلاح هم راننده ایشون بودم هم محافظه ایشون بودم بعد با چپا هم در اعتباد بودم ناهیه فتول مبین که از خیابان شریعتی تا خیابان پاستاران حدود سیزده مسجد بود وسیجی های شده نظر ما بودن آقای سیفی از احالی قدیم چیزر وسیجی آماده می کردیم برای جبهه و موقعی که نزدیک بود که عملیات شروع بشه به ما خبر می دادن که شما بیان ما حاجه ها رو برمی داشتیم می بردیم حتی مسجد حاجه اممت اونجا چند روزی سخندانی می کردن و پاستارا و وسیجی ها از ایشون استقبال خیلی گرم می کردن و ایشون بچه ها رو آماده می کردن برای جبهه و نبرد حجت الاسلام سیابوشی من یادم قبل از عملیات فتح تلایه ایشون آمدن منطقه در بیست از تلاوه های چیزر آمده بودن در منطقه برای گردان های رزمین با ایشون هم آمده بود بعد من اونجا دیدم که از قضای رزمنده ها میل نمی کردم از شهرهای اطراف مثل دسول قضا تیه کردن که قضاشون هم نون و ماست و اینها بود بعد وقتی از اشون روحاقا سوال کردن که آقا شما چرا از قضای جبهه می نمی کنید پرودن این قضا برای رزمندگانه و من نمی دونم آیا جز رزمندگان هستم یعنی و چون ایشون شبه می کردن که جز رزمندگان نیستم می پردن شاید این قضا خوردنش برای من جایز نباشد حاجه آقا تلاوهی که می رفتن جبهه حمایت می کردن حمایت خوبی می کردن حتی بعدی رفتن من دیده بودم حاجه آقا در زمانی که ما جبهه می رفتیم من دیدم حاجه آقا اومدن قبل از عملیت و الفجر هشت بود کافی نه تشریف بودن من اونجا اینجا دیدیم و تلاوه هتا مخصوصا توجه هم داشتن درست دادن اشق همیشگی زندگی هشت بودست هنگام درست گفتن آنچنن از خود بی خود می شود که زمان و مکان و توان را از یاد می برد شور آموختن هست که در همه این سالها به او حتی فرصت این را نداده که بنشیند و کتابی بنویسد هرچه می دانسته در کلاس درس در طبق اخلاس گذاشته و داده است او زکات علمش را در علماموزی داده و اینک بر شاگردانش هست که درسها و گفتارها ی اصطادشان را گردابری کنند تا میراس ارزشمند آیت الله هاشمی اولیا برای نسلهای بعد باقی بماند حجت الاسلام امامی مدیر حوزه علمیه حضرت قائم اجلالله تعالی فرجاه شریف از این مصیر را ادامه بده بارهایشون به ما گفتند که اگر مشکلی برای طلبهی به وجود آمد برای ادامه حیات طلبگیش در میان بذارید و نذاریم از پادر بیاد منطقه از خود طلبه ها بارها بارها تأکید کردن و خواستن که طوری این مصیر را ادامه بدن که به نتیجه برسن و با موفقیت مصیر را تی کنن وقتی که میخواستم مهمم بشم فرصت این که برای خودم لباس تحییه کنم نبود حجت الاسلام آبدینی و حضرت آیت الله هاشمی انایت فرمودن قوای خودشون را به این بنده دادن و من مشکل لباس برای مهمم شدنم این گونه حل شد و برای من شد خاطره ماندنی مطونی که تدریسی کردم جوری بود که طلبه را بر مطون درسی که نوعا مطون به زبان عربی بود سبار میکردن و رو عدبیات خیلی کار میکردن عدبیات عربی برای همین طلبه هایی که نوعا از اینجا فارغ تحصیل میشدن و به قم میرفتن برای ادامه تحصیل موفق تر بودن چرا چون به مطون درس خیلی مسلط بودن یکی از نمرهای مدرس و استاد اینه که بتواند طلبه و شاید رو بر مطون از ذره عدبیات عرب مسلط بکنه و حاج آقا اینجور بود رومت خیلی خوب کار میکرد سعی داشتن از طلبه های خود مدرسه استفاده کنن برای تدریس حجت الاسلام تبری یعنی میتونستن اینشون از قوم استاد بیارن از جاهای دیگه استاد بیارن تحکیلشون برای این بود که خود طلبه ها استاد باشن و تدریس کنن یه امتحانی میگرفتن و طلبه های خود مدرسه اجازه تدریس میدادن هیچ وقت احساس نکردیم تو چشم عزت آیت الله شمی متفاوت به نظر برسیم حجت الاسلام برمایی یکی رو خیلی متفاوت تر بگیر همیشه یک اسپاندارت های طلبیگی براشون مهم بوده مثل تحصیل، تقواب و اخلاق خصوصا درست اخلاقای ایشون همیشه مملوب از روایاتیه که عبادت چگونه باید باشه با مردم باید چگونه رفتار کنیم برای مردی که همه زندگیش را وقف ساختن مسجد و مدرسهی کرده که نام مهدی موعود اجلالله تعالی فرجه و شریف را بر تارو کشدارد عجیب نیست که انقدر فروتن باشد که درباره خود چیزی نگوید جز این که به فضل و رحمت خدا امیدوارم بارستر این اخلاقشون در قدم اول تربیت چهرهای انقلابی قبل از انقلاب بود و وفاداری به انقلاب بعد از انقلاب کسی که برای خدا تحصیل کرد برای خدا تردیس کرد و برای خدا عمل میکرد جز اشق به خدا جز اشق به اهلوی چیزی از اشق میدید به نظر من تبازو و خلوص بارسترینشه هم شجاع هم با سخاوت هم عالم هم با تفاوت همه چیزی دارد پاکی های پای امیرون مومنی جد بزرگ بارش نسه میشه هر وقت به اشون نگاه کنی استانداردهایی از یک انسان مؤمن شریف رو میتونی توش پیدا کنی با نگاه و تصویر و معاشرت با ایت الله هاشمی حال شما خوب خواهد اشون رو مرد خدا خالص مجاهد و اهل عمل میدونم و میبینم میخوای اخلاص و بفهمیانی چی به اشون نگاه کنی آشقان در هر دم زمین را متبرک به نام پرجلال خداوند میکنند عمر را بقایی نیست اما بقا در راه خداست راهی که رفته جاودان میماند موسیقی