دین اون حضرت برحال اون منطقه رو فرا گرفت خود حضرت که البته در فلسطین مبعوث شدن از منطقه ناصریه در فلسطین حضرت مبعوث شد و بعد با توجه به آیات به خصوص سوری مبارک یاسین حضرت رسولانی و فرستاده های را حواریون را فرستادن برای تبلیغ و از همه آیات سوری یاسین استفاده میشه که حضرت احتمام داشتن به تبلیغ دینشون در دیگر مناطق و طبیعتاً با اون حرکتی که حضرت انجام دادن مثلا منطقه انتاکیه و مثال اینها که تصریح سوری مبارک یاسین فرستادگان حضرت رفتن اولیت با زمین بکردن روایات به اون آیات درسته خود کلمه انتاکیه در قرار نمیدونه بله نیست بله و خب رفتن به اون منطقه طبیعتاً رفته رفته دین حضرت ایسا در منطقه اروپا رواج پیدا کرد حدود شش قرن قبل از ظهور اسلام یعنی خود احتمام حضرت ایسا و حواریون اون حضرت به ترویج این دعوت زمین ساز شد برای گسترش دعوت مسیحیت در منطقه اروپایی لذا با انایت به ارشود که احتمام حضرت ایسا و حواریون اون حضرت به نشر دعوت و از اون طرف رسمیت یافتن دین مسیحیت در امپراتوری روم و طبیعتاً زمینه گسترش دعوت مسیحیت با همراهی امپراتوری روم ارشود که در منطقه اروپایی بیشتر فراهم شد یعنی خود از همراهی و احتمام حاکمیت سیاسی دخیل بود در گسترش این دعوت در منطقه اروپایی خب از شما تشکر میکنم یه فاصله بگیریم برگرم سوال دوم اون شنونده اون رو هم پاسخ بدیم 329 10 551 329 10 552 با پیشماری 025 پرسمان تاریخی در سوالی که در ابتدای برنامه امروز شنیدیم شنونده گرامی دوتا مطلب مطرح کرده بودن یکی در باری محل به اصطحاق پیانبران بود که جناب آقای دکتر جباری پاسخ فرمودن اما سوال دومشون در باری فرزندان جناب عبد منف بود یه تودبه فرمد که اینشون چه شخصیتیست بعد سوال رو هم پاسخ فرمد که چرا برخی مومن و چرا برخی غیر مومن هست ایشون جد رسول خدا صلی اللہ علیه و آلیه و آلیه و پدر حاشم هست محمد ابن عبدالله ابن عبد المطلب ابن حاشم ابن عبد منف پدر بزرگبار حاشم بر اساس روایاتی که اتفاق علماء شیعه وجود داره در باری این روایات و این عقیده که اجداد رسول خدا صلی اللہ علیه و آلیه و آلیه همه موحد بودن بزرگان شیعه مثل مرهم شیخ مفید ادعای اتفاق و اجماع کردن در باری این که اجداد پیام برکنم تا حضرت آدم همه موحد بودن یعنی این نور پاک رسول خدا صلی اللہ علیه و آلیه و آلیه در صلب آبا و پدران موحد یک به یک منتقل شده تا به عبدالله رسیده در برخی زیارات مثل زیارت وارس اینها اشاره می کنیم و خطاب می کنیم اشفدنده که کنت نورن فی الاسلاب شامخه بنابراین در این که عبدالله موحد بوده تردیدی نیست اما سآل شنونده عزیزیم بود که چطور برخی از فرزندان موحد شدن مثل هاشم و برخی مثل عبدالله شمس از اون طرف که جد بن امیه چون بن امیه به عبدالله شمس البته در باره این که عبدالله شمس جد بن امیه باشه و واقعا نسب اینها به قرهش برسه از طریق امیه که فرزند عبدالله شمس بوده باشه تشکیکاتی وجود داره بر اساس برخی گزارش های اخبار تاریخی که کان امیه غلام رومی لعبدالله شمس فتبناهو در برخی از منابع مثل کامل بهایی امثال اینها این جمله دیده میشه که امیه غلام رومی عبدالله شمس بود و عبدالله شمس او رو به فرزندخاندگی قبول کرد بنابراین امیه که جد بن امیه و حالا فرزند واقعی عبدالله شمس بوده باشه یا فرزندخانده بوده باشه که فرقش در این خواهد شد که دیگر بن امیه قرشی نخواهند بود با این که به خلافت رسیدن دو مدعی خلافت شدن که از قرش هستن اما بر اساس این گزارش ها دیگر قرشی نیستن بلکه ریشه در منطقه روم و اینها دارن این که برحال امثال عبدالله شمس خود اصلا نام هم باز منشه سآل هست خیلی وقت سآل میشه که چطور عبدالله شمس با این که عبدالله شمس خودش موحد بوده نام فرزندش رو عبدالله شمس که داشته و این که این ها مشرک شدن فرزندانش خب امیه و بعد همینطور فرزندان او حرب فرزنده سخر که همون ابو صوفیان باشه و این هم خب سابقه شرک دارن این دونو که تست که هم نامه اولا این نام برمیگرده به خود عبدالله شمس به این اجداد پیانبر که خودش موحد بودن چطور بعض فرزندانشون مثلا عبدالله شمس امثال این ها نام گذاری شده که به عنوان عبدالله شمس نام های که ظاهرشون پسر مشرکان هست یا اجرام پرستی و این هاست ارشبت این ها گذاری شده یک نکتی در این ارتباط هست یک در باره شرکشون هست در باره شرکشون خب این فکر می کنم مشخص هست روشن هست که چنین الزام وجود ندارد که هموار فرزندان مسیر پدران رو برند به خصوص با توجه به فضای شرکالودی که در مکه وجود داشته و در دوره جاهلیت هم مسئله توحید در غربت بوده در مکه فضای بودپرستی و شرک فضای غالب و رایجی بوده بنابراین ممکنه که تحت تحصیل چنین فضایی برخی از فرزندان اجداد پیانبر اکرم گرایش به شرک و بودپرستی بیابن برخیشون که برحال از نسل اونها رسول خدا صلی اللہ علیه و سلیم متولد شد اینها گرایش به توحید داشته باشن اتی این سوال رو در باری مثلا فرزندان خود جناب عبدالمتلف همیشه مطرح کرد دیگه فرزندشون که در قرآن نفرین شده ابو لحب دیگه خیلی روشنه پاسخ این سوال در موارد متعدد میتونه به کار ما بیاد اما این که نام مثال قرآنیش هم پسر نو دیگه معروف هست خب اما در باری نام همیتواجی بفرمایی نام که خب زیاد مطرح میشه دو نکتر رو میشه بهش اشاره کرد یک نکتر این که یکی از بزرگان مطرح میکردن فهم کن نکته خوبیست و اون این که گاهی نامگذاری توسط پدران انجام نمیشد توسط مادر و قبیله مادر انجام میشد شواهدش هم در خود قرآن هست در روایات هم هست مثلا امام حسین صلی اللہ علیه به هر خطاب فرمودن انتحار رون که ما سمت که امک یا مثلا و این نیست سمت ها مریم مادر مریم میگه من او رو مریم نامگذاری کردم و شواهد این چنین هست که نشون میده که دیرباز در میان امتهای گذشته همینطور در میان مردم جزره تل عرب معمولا مادران نامگذاری میکردند اجازه منصوب امیر لومیده هست نام هیدر نامیست که مادرش مادرش خودش بله و شاید این به نوعی پاسداشت و احترامی بوده که پدران برای مادران قائل میشدن با توجه زحمتی که متحمل میشه حمدت و امه و کرهن و بردهات و کره ها و این زحمت نه ماه بچه ها حمل میکنه زایمان میکنه برحال اختیار نامگذاری رو هم به اون میدن و لذا اون استاد بزرگار میفرمود که گاهی مادران میرفتن در میان قبیلش و معمولا در میان خانواده وزه هم میکردن دو مدتیگی دوره پس از حمل رو تیب کنن رضا اون قبیله که چه بس مشرک هم بودن نام رو میگذشن برای اون فرزند و دیگه علم میشد نام میشد و مشهور میشد اون فرزند به اون نام با وجود این که پدر موحد ممکنه بوده باشه این یک نکته که نکته فکر میکنم خوبیست نکته دوم هم این که برخی دیگر مطرح کردن که گاهی این نام ها منسلخ از معناش شده مثل امروز که گاهی اسامی روی افراد گذاشته میشه به معناش توجه نمیشه تطابق بین اون معناش نام و بین اون ویژگه های اون فرد گاهی وجود نداره اونجام همینطور گاهی اسامی گذاشته میشد که توجه به معنان رو بود اسم رایش بوده در جامعه اون زمان و بران فرزند گذاشته میشد خب از شما سپس بذارم چناندگان گرامی همچنان با پرسامان تاریخی رادیو معارف در خدمت شما خواهیم بود 304 این کود شناسایی پرسامان تاریخی است پیامکی رادیو معارف ابتدا کود 304 را در متن پیامک وارد کنید و سپس پرسش خود را از کارشناس محترم برنامه بپرسید سامانه پیامکی رادیو معارف 30553 یه سوال پیامکی بخونم خدمت شناندگان گرامی پرسیدن آیا این درست است که میگویند حضرت زینب سلام الله علیها برای ازدواج با عبدالله ابن جعفر شرط گذاشت که از امام حسین علیه السلام جدا نشود و آیا این ارتباطی با همراه شدن و به کربل آمدن دارد آقای احمدی از شهر کرد این سوال رو پرسیدن آقای خانم احمدیشون نرمشتن که نام کچکیشون رو بفرمید ارز میکنم در مسائل تاریخی متابع نصوص تاریخی هستیم تابع این هستیم که اونو در منابع معتبر آمده یا خیر این نکتهی که اشاره کردن نکته تاریخی است و در منابع کهان نیامده این مسئله این که حضرت زینب سلام الله علیها هنگام ازدواج این شرطی رو با عبدالله ابن جعفر مطرح کرده در منابع کهان منابع معتبر ارشاد که نیامده و نهایتش در زمان قاجار مثلا در ناصخ و تاریخ دیده میشه چنین چیزی از منابع متاخر هست و چندانم قبیل نیست نقلیات ناصخ و تاریخ یا مثلا در کتابی هست که گروه از علمای بحرین و قطیف و اینها نوشتن با عنوان وفیات الامه در اونجا این آمده باز از منابع متاخر هست و بنابراین بر اساس منابع کهان تاریخی شیعه یا منابع روایی چنین چیزی قابل اثبات نیست اما این که عبدالله ابن جعفر از اون درجه شناخت و معرفت و ارشاد که گرایش نسبت به احلی بیت علیه و سلام برخوردار بود که متوجه جایگاه حضرت زینب سلام علیه ها باشد متوجه وضعیت زمانه باشد بگونه ای که بفهمه امام حسین سلام علیه چنین قصدی داره چنین مسلحتی رو حضرت دیده بر این که احلی بیت رو همراه خودش بکند و عبدالله جعفر مخالفت نکند و همراهی بکنه با رفتن از ات زینب و فرزندانش همراه امام حسین علیه السلام این هم باز با توجه به شخصیت عبدالله نجفر قابل تأیید هست قابل پذیرش هست چنین شخصیتی بوده وقتی امام حسین علیه السلام مطرح کرد و عزیز زینب هم علاقش و گرایشش رو با امام حسین مطرح کرد عبدالله جعفر همراهی کرد مخالفت نکرده البته این که خود عبدالله جعفر همراه نشد اون بحث دیگه هست که بعضش برمیگرده به روحیات او و این که باز از جهت دیگر احتمام داشت به این که کار رو به سلح و سلم و سازش و اینها ختم بکنه بله در ادامه برنامه یه سال تلفونی هم در برایشون خواهیم شده در واقع یه سالی بود که میخواستم جوابشو اصلا بفهمم بله خب آیا جبالی بفهمد آیا واقعا بر نگشتند حضرت زینب از شام بله سؤال شمانده عزیز مبتنیه و یک پیشفرزیست که اون درست نیست دیگه حضرت زینب سلام و لالایی ها همراه دیگر اصرا برگشتند و کسی از احلویت در شام نماند و برگشتند در مسیر به کربل و مدینه بنابراین این طور نیست که بر نگشت باشه حضرت زینب سلام و لالایی ها اما این که بعد از حادثه کربل چه مدت در غید حیات بودن و بعد که در کجا از دنیا رفتن اون بحث دیگه است کمتر از دو سال بیشتر زنده نبود حضرت زینب سلام و لالایی ها یک و نیم سال اونها بعد حادثه کربل از دنیا رفتن این که در کجا آیا در مدینه یا در مصر یا در شام سقولیست که در باره مکان دفن حضرت زینب سلام و لالایی ها مطرحه که اگر شام بوده باشد دیگه اونجا بحث دیگر مطرح میشه که چطور شد که حضرت زینب مجددن به شام آیا حالت تبعید داشت و یزید در حقیقت برای کنترول بیشتر حضرت زینب سلام و لالایی ها مجدددن حضرت و احزار کرد به اونجا یا به خاطر واقعی حره بود که همراه عبدالله جفر از مدینه خارج شد یا این که عبدالله جفر اونجا برحال ملک و زمین و اینها داشت رفتن برای این که حضرت زینب روی ما دارد فضای غم آلوده برحال مدینه و اون فضایی که برحال بعد از حادثه کربلا در مدینه بود دور بکند اینها چیزاییست که جست گرخته در روایات دیده میشه بنابراین فرض که شام رو ترجیح بدیم برای مکان دفت نازده زینب سلامالله علیه ها اما این که حضرت مونده باشد در اونجا و نیامده باشند خیلی چیزی نیست برگشتن هم راه احل بیده برگشتنشون قطعیست اما این که اگر دوباره رفته باشند شام چرا رفتن یکی از این سه دلیلی که فهم بودیم ممکنه مطرح بوده باشه از شما تشکر میکنم همچنان در خدمت شنانگان گرامی رادیم آرف هستیم با پرسامان تاریخی یک سوال پیامکی بخونم خدمتون 912-43-52 نوشتن آیا دکت القذا در مسجد کوفه واقعا محل قضاوت امیر المومنین علی علیه السلام بوده و نکته دیگه این که قضاوت در مسجد ایرادی نداره بله بله این که جایی در سحن مسجد کوفه به عنوان دکت القذا بوده و امیر المومنین سلامالله علیه در اون قسمت می نشستند در سکویی که اونجا بوده و برای قضاوت مردم نزده حضرت مراجعه می کردند و قضاوت هایی رو حضرت اونجا انجام دادن می توان گفت با توجه به شواهد تاریخی و مزامین روایات تردیدی نیست یعنی روایات متعددی رو می توان کنار هم گذاشت و به این نتیجه رسید که مکان قضاوت حضرت اونجا بوده و طبیعی هم این طور هست طبیعی به دین لحاظ که حضرت بعد از این که ترجیح دادن که بعد از جنگ جمل به مدینه باز نگردن و به کوفه تشبه برن و کوفر محل مرکز خلافت خودشون قرار دادن جای دیگری غیر از مسجد برای انجام و امور حکومتی توسط حضرت گزارش نشده که حضرت یک دارول مثلا دارول امارال که حضرت نرفتن و یک برحال منظر محقری که حضرت اختیار کردن برای سکونت اونجا بود و مسجد در مسجد بود که حضرت خطبه میخاندن تحیج میکردن دعوت میکردن برای حرکت به سمت جهاد یا خطب اخلاقی خودشون مطرح میکردن کار دیگر که حضرت انجام میدادن معمولا اونجا بود و خب طبیعتا این که گفته بشه در مسجد کوفه جایی برای قضاوت حضرت وجود داشته این طبیعی است ارز میکنم که با طبیعت گزارش هم سازگار ضمن این که برای بحث دکت و غذا گزارش های خاص داریم که حضرت در مسجد نشستند و در مکان قضاوت از گزارش ها برمیده که مکان خاصی برای قضاوت حضرت وجود داشته بنابراین به دینده ها از تردیدی نیست اون بیت و تشت این هم که الان جایی برای او در مسجد کوفه مشخص شده باز از گزارش ها استفاده میشه و اون هم باز معید هست برای این که حضرت منیشه است برای قضاوت و اون قصه معروفه جریان و اون دختر و اون تشت و این ها هم اونجا اتفاق افتاد و اما این که در مسجد آیا قضاوت درسته یا خیلی البته به لحاظ فقهی چند قول در باره جواز قضاوت در مسجد وجود داره برخی قائل به کراحت شده اند در میان فقه های شیعه بعضی قائل به جواز شده اند و ارشود که چند قول در فقه دیده میشه اما بعضی قائل به تفصیل شدن در این که مستمرن و دائمن نباشه اگر مختقه باشه طور نیست و این ها اما برخی از فقه های ما با استناد به همین که امیر المؤمنین سلامالله در مسجد کوفه قضاوت میکرده اند با توجه به سیره امیر المؤمنین فرمودن که پس کراحتی نداره و جائز از مباح از قضاوت در مسجد و چه بسا به طورم گفت که این که حالا در درون مسجد باشد یا این که در سحن مسجد مثلا شباسا باز متفاوت بشن امیر المؤمنین که اچه کل مثلا مسجد کوفه سحنش چه اون قسمت جلوی سمت محراب که سایبان دارد از قدیم هم همینطور بوده این ها سحن بوده و داخل اما کلش حکم مسجد رو داره اما چه بسا به طورم گفت که اون قسمتی که بیشتر محل عبادت بوده و محل تجمع مردم بوده برای نماز و این ها بخش مجزایی بوده این قسمتی که در سحن قرار داره بخش اینجور کار رو معمولا شباسا بوده به طورم یک تفکی که این چنین قائل شد برای این که به طورم جمع بین فتاوه فقه های روایات و این ها هم کرد با تحجیب همین سیره یزده امیر المؤمنین اصلش جایزه شاید الان اون کراهتش نظره به این باشه که محل قضاوت رو به شکل دائمی در مسجد به نحوه گاه منافع با عبادت و این ها ممکنه باشد یا تجمع مردم برای عبادت و این ها که کار اجرایی رو مثلا در بخش خاصی از مسجد ممکنه انجام داده بشه مثل امروزی که مساجد بعد از انقلاب چند کار درش انجام میشه کار فرهنگی امثالی انجام میشه کار فرهنگی جاهای خاصی در مسجد لحاظ کردن میتوان به این چنین تشمیح کرد حتی اگه بخواد به شکل دائمی هم محل قضاوت مسجد باشه این مشکل بیشت میاد که ممکنه کسی از ورود به مسجد داشته باشه و نتونه تزلوم بکنه مخصوصا تو اون فضا ممکنه و دلیلی هم نداریم برای این که همه قضاوت های حضرت در مسجد بوده این هم هست نکته ایست که خوب اشاره فرمودید بله گاهی خارج از مسجد کسی داریم از شواهد هم برمیاد که موچه فلانزن میاد خدمت همیرون مؤمنین و تزلوم بکنه صورت شوهرش و حضرت میره برای دادخواهی این هم هست این چنین نیبوده که حضرت بفرماد فقط باید بیاد مسجد مثل الان که میگم باید حتما بیاد سرارمسال این های این طور نبوده خود همیرون مؤمنین حاکم و قاضی بوده در میان مردم هم حضور داشته گاهی در بازار ممکنه کسی تزلوم بکنه دادخواهی بکنه در جاهای دیگه آیا دکتر جباریک اصلا میرن زیارت اعتباط این سوال رو زیاد میپرسن میگن مثلا این جایی که به عنوان محل قضاوت مشخص شده آیا دقیقا همین جا بوده اصله که حضرت در مسجد قضاوت هایی داشتند این خب از اصلا تاریخی برمیاد و روشنه اما محلش به این شکلی که امروز دقیق مشخص میکنند آیا میشه به این شکل سد در سد گفت این سوال هم راجعه به دکتر قضا متره هم راجعه به بیت و تشت متره راجعه به مقام های مختلفی که در مسجد کوفه هست متره معروف این هست که مرحوم علامه بحرالعلوم این جاها رو مشخص کرده حالا با انایت به جایگاه علامه بحرالعلوم و برحال ارتباطی و از جسر آن لعلای نقل شده و تشرفاتی که داشته چه بسا به طورم گفت که اون بزرگوار هم از دست راه نمایی گرفته در این ارتباط از شما تشکر میکنم همچنان در خدمت شنواندگان گرامی رادی محرف هستیم با پرسامان تاریخی خواستم گستار بپرسم که بعد از هجرت مسلمان به حدشه جعفر عبی طالب جعفر تیار که رفتن حدشه خواستم ببینم اسلام اونجا چجوری گسترش پیدا کرد و آیا تشعیه هم به حدشه راه پیدا کرد یعنی تا امروز تشعیه تو حدشه هستن چجور گسترش پیدا کرد الان هستن خب بفهمیده جعفر ابن عبی طالب و همراهانش که حدود سد سد و چند نفر بودن حدود سد و پنی نفر همراه جعفر که در سال پنجمه به راه نمایی رسول خدا به حبشه محاجرت کردند و اون تعبیدی که رسول خدا دارند که محاجرت به حبشه کنید انها ارض و صدق و انها به ها ملک و عدل یا ملک و عادل به حبشه هجرت کنید در اونجای سرزمین راستیست و پادشاه عادلی هم در اونجا حکومت میکنه که همون نجاشی بود نجاشی لقب بود برای پادشاه هم پادشاهی در اون زمان حاکم بود خودش گرایش مسیحیت داشت از اینها استقبال کرد و البته بعد توضیحات که جعفر داد و اصافی که از اسلام بیان کرد آیات که از قرآن خاند و به خصوص آیات که در بار حضرت مریم و حضرت ایسا سلام الله علیه ما خاند موجب رغبت نجاشی به اسلام شد و او به اسلام گرایید نجاشی مسلمان شد و گفته شده حالا ظاهرن همین نجاشیست که استبعادی البته بعضی میکنه اما رسول خدا بعد از هجرت به مدینه خبر از وفات نجاشی دادن و از همون مدینه همراه اصحاب بر بدن نجاشی در حبش نماس خوندن پیانبر اکرم نغل شده در گزارش های تاریخی و خب جعفر از سال پنجمه به ست تا سال هفتمه پس از هجرت حدود پونزده سال حدود پونزده سال جعفر به همراه برخی دیگر از مسلمان ها از جمعه همسرش اسما بن تومیس اینها در حبش بودند نکتهی که مربوط هست به سآل شنونده عزیز این که بحث از گسترش اسلام مطرح کردن بعد از هجرت رسول خدا به مدینه هیچ منعی وجود نداشت برای بازگشت جعفر اما که جعفر همچنان هفت سال بعد از هجرت پیانبر در حبش مانده این سآل مطرحه که برای چی مانده قاعدتا اولین گذینه ای که ذهن میرسه این که ماند برای این که اسلام رو در اونجا تربیج بکند و در حقیقت نقطه ورود اسلام به افریقا از منطقه شمال افریقا و برحال حبشه که ایتیوپیه امروز هست میتوان گفت از اونجا آغاز شد و الحق و انصاف هم کار کرد جعفر از جمعه این که خود ملک رو پادشاه رو وقتی که به اسلام متماعیل کرد و مسلمانش کرد طبیعتا این اثر رو در دیگر افراد جامعه ایه اون زمان حبشه هم داشته و اما این که وضعیت امروز حبشه البته حبشه بر منطقه اطلاع شد که امروز به چند کشور تقسیم شده امروز یکی شمال ایتیوپی هست سومالی هست اریترا و جیبوتی این چهار کشور که بعضش خیلی کچک هستن مثل جیبوتی اینها که حالا اخیران هم به طبعه عربستان یه عرض اندامی کرد مقابل ما و اینها ما خب بزرگترینش هم اون ایتیوپی هست با جمعیتی قریب به جمعیت ما چیزی حدود شاید مثلا کمتر از صد منیو همه مقدار جمعیت داشته باشه از این مقدار حدود یک سبمشون سی و چند درصدشون مسلمان هستن از این مقدار مسلمان کمتر از یک درصدشون شیعه هستن بر اساس برخی از پجوهش هایی که انجام گرفته از ارشده باد که سی و سه درصد حدودن جمعیت مسلمان که تقریبا حدود بیست و هشت نه میلیون میشن از این مقدار گفتن که کمتر از یک درصدشون شیعه هستن بنابراین تعداد شیعهانه بله بله همه حدود که فرمودیم تعداد خیلی محدودیست متاسفانه خب این مقدار شیعهی که هستن رو میشه نسبت داد به جناب جعفر یا بعدها پدید اومدن نه خب اینه زمان که از جعفر اونجا حضور داشتن که بحث تشییم مطرح اسلام مطرح بود و این تفرقی که متاسفانه در مسلمان ها پدید اومد بعد از رهلت رسول خدا بود که مسلمان ها متاسفانه به دو شاخه پیروان احل بیت و بلحال جامعه غیر شیعی تقسیم شدند این بعد از رهلت پیانبر بود و اصل ورود اسلام و بعد میگرده به دوره جعفر ابن نبی طالب اما به طبع ارشاد که دیگر عواملی که در شمال افریقا پدید اومد به تدریج در تیه قرون و مطامدی شد به طبع قصه ورود تشایی در قالب دولت فاطمی در مصر و اینها رو بیتحصیر ندانست در این که تشایی رفته رفته در مناطق دیگر هم رشت کرد و نکته دیگر کارهای تبلیغی که برخی علما شیعی در این مناطق کردند حتی براز تاریخی اون قبل از فاطمی اون عدارست هم ممکنه تأثیر داشته باشند ادریسیان در مغرب اینها همطوره دولت های شیعی مثل فاطمی یا ادریسیان امثال اینها تشایی رو به صورت عام در اینجا تبلیغ کردند و قاعدتن نفوز در اتیوپین هم داشته اما مفاوت علما رو که ارز میکنم شواهدی برش هست که برخی از علما شیعی رفتند در مناطق افریقایی و در اونجا به قصد ترویج تشایی اصناع شریم مدت ها ماندن و الان هم باز این جریان ادامه دارم و تا متاسفانه در حد انتظار خیلی پایین تر حد انتظار کاری که امروز به لحاظ تبلیغی ما در کشورهای دیگر بخصوص افریقا که منطقه ایست شواهد که معارف حقه در اونها خیلی بیشتر هست در اینجا متاسفانه کارهای بایسته خیلی انجام نگرفت اما در همین مقدار برخی از علما شیعی پاکستان و جای دیگه شنیدم و گزارش هایی دارم که اینها رفتند مثلا در یک مورد یک کسی نقل میکرد برای بنده که یکی از همین بزرگان در برخی از کشورهای افریقایی از طریق همین جزواتی که یه زمان معسیسه در راه حق چاپ میکرد از زمان تاقوت همتون میفرستاد در کارهای فرهنگی مذهبی که انجام میدادن بر اساس همین ها همون یک نفر معفق شد و بیشتر پانست نفر رو شیعه کنه اینجور فعالیت ها برحال قطعا معصر بوده در همین وضعیت فعیلی که برای آمار تشعید در افریقا وجود دارم همدوک ارز کردم رسالت بسیار سنگین هست بر کسانی که توانشو دارن زمینشو دارن برخی از بزرگان از فقه های معاصر اینها ورود به حوضه و تعلوم و فراگیری آموزه های شیعی و اسلامی رو درست دینه رو نه تنها واجب کفایی برکه واجب اینی دانستن برای کسانی که چنین امکانی براشون وجود داره ما سطح نیازی که امروز به خصوص بعد از انقلاب اسلامی و زمین هایی که پدید آمده اگر در نظر بگیریم به خصوص با این تبلیغاتی که برزد اسلام تشیع داره صورت میگیره در این رسانه ها و اینها طبیعتا به عظمت این کار و عظمت این نیاز بیشتر پی میبریم و خب طبیعتا هر کسی که امکان براش هست این پدران و مادران نباید مانع ورود فرزندان به حوضه بشن با توجه به برخی تصوراتی که ممکن داشته باشم همونطور که فرمودید واقعا زمینه اونجا فراهمه ولی جای تعصفه که پیشتر از اونی که ما استفاده بکنیم وحاویه دارم استفاده میکنم به مدد پولهای نفت خب از شما سپاس بذارم آیه دکتور جباری از همراهی شنوندگانی گرامیم تشکر میکنم تا فرصت آینده که بازم با پرسومان تاریخی رادیو معرفت در خدمت شما خواهیم بود شما رو به خداونده مهربان میسپارم حق یارتانی موسیقی