برکرانی نور سوره ماعده آیات 72 تا 76 آخرین برنامه این بخش هست شب بخیر خدا نگهدار فسألو اهل ذکر این کنتم لا تعلمون برکرانی نور بالبینات و الزبور و انزلیم برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور برکرانی نور که برای این تسلیس ذات اقلسی اله یک سخن امیق قرآنی دارد و یک سخن هم در حد فهم انسانهایی آدی چون بسیاری از کسانی که قائل به تسلیسن به اصل مطلب پی نبوردن و اگر نه ایمان نمی آوردن که چگونه می شود که خدا، روح القدس، ایسا در این حال که هر سه خدا هستن اما معذار خدا یکی باشه این تسلیس با توحید اصلا جمع نمی شود در این حال که کثیرن واحد باشن در این حال که واحدن کثیر باشن بعضی ها به عنوان تقرید صرف یا تعبد محض می پذیرن اما اونایی که آلمن آمدن چنین چیزی را تفابوخ می کنن هم اونایی هستن که خدا فهمد و الم ینتو عما یقودونه لیمستن لللین کفرون منهم عذابون علی مطلب دیگران از که قرآن کریم ذات اقدس اله را در ردیبه هیچ موجود نمی شمرد یعنی چون واحدش واحد عدد نیست تحت شمارش نمی آید می فرماید خداوند به کل شعین محیط است اگر به کل شعین محیط است تحت شمارش نمی آید برای این که اون شمارنده اون عاد و اون معدودهای دیگر همه در تحت احاطه قیومی اقتعال هستن اگر همه در تحت احاطه قیومی اقتعال هستن هرقص خدا محدود نیست تا کسی خدا را در یه جای قرار بدد موجود دیگری را در جای قرار بدد بگوید یک، دو خدا یکی است که دو بر نمی دارید اولی است که آخر بر نمی داره اولی است که این آخر است چنگز ظاهری است که این باطن است اگر اولی است که این آخر است اگر ظاهری است که باطن است و اگر چنون چه محیط به کل شیعه است چیزی در کنار او قرار نمی گرد تا اینکه دومی او باشه این راجب وحس توحیدی ایران لذا در سوره مبارکه مجادله آیه هفت سوره مجادله که فرمود ما یکونوم نجب و سلاستن اللہ و رابعهم و را خمستن رابعهم و سادسهم و را عدنا مندال که و را اکثر اللہ و معهم این اینما کانو برهان مسئله است چون هرش موجودی در هر شراعتی که باشد خدا با اونا است چه عدنا منداله چه اکثر منداله چه کمتر از سنفر چه بیشتر از پنج نفر هر کسی در هر شراعتی باشد خدا با او است چون در هر کسی در هر شراعتی باشد پس خدا میشه به کل شعیم محیط وقتی به کل شعیم محیط شد در قبال او موجود دیگری قرار نمی گرد تا تد شمارش باشد در پایان سوره امبارکه نسا که از همین لا تقول سلاس انت و خیران لکم بحث شد آیات سوره کهف هم همونجا مطرح شد در سوره امبارکه کهف آیه بیست و دو به مانند اون آمد است که در باره رقم اصحاب کهف اختلاف کردن سیقولون سلاستون رابعهم کلبهم و یقولون خمستون سادسهم کلبهم رجبان بلغیم و یقولون سبعتون و سامنهم کلبهم قول ربی اعلمو به قدته ما یعلمهم الا قدید اونجا هم گفته شد که اصحاب کهف سن فر بودن رابع اونها کلبشون بود یا پنج نفر بودن سادس اونها کلبشون بود در اونجا از اون جهد که کلب با انسان دو جنس است و دو نوع است دو سنخ است از این جهد تحت شمارش نمی آید ولی از بعضی از جهاته دیگر هیوان با انسانهای دیگر جهد مشترک فراوانی دارن که اگر بخواهن به حساب عدد به شمارش در بیارن قابل شمارش آمار است اگر خوستن در اونجا هیوان رو شمارش کنن که چند تا هیوان است الا از ناطق و غیر ناطق خب کلب و غیر کلب به حساب می آید اگر خوستن اجسام را به شمارش در بیارن کلب و غیر کلب در اینجا افثان است اگر خواستن اشیای ممکن را آمار برداری کنن کلب و غیر کلب یک ساندر می آید به هر تقدید در اونجا قابل هست که رقم بگیرند و بگویند اینها هفته بودن یا هشته بودن یا کمتره بشده و اما ذات اقدس اله با هیچ اعتبار تحت رقم در نمی آید نه با کسی مشارکه جنسی دارد نوعی دارد مادی دارد سوری دارد سنفی دارد عددی دارد مشارکه وجودی دارد هیچی ندارد برای اینکه اینها یه وجود رقم و ناقص و فقیر و محدودن اون بیکران است به هیچ بحش اینها تای هم نیستن لذا لیسه کمسلیه شیع این نکره در سیاق نفر هر گونه مماثلتی را نفر می کنند در اگر هر گونه مماثلت نفر شد دیگه تحت رقم و عدد نمی آید تحت آمار نمی آید که ما بخواهیم خدا را با غیر خدا تحت آمار قرار بدیم بگیم دو سه چهار پنج و ماننده آن این نکته در پایان سوری انباره که نساکفه مولا تغول فلاته انتو خیرن لکوم بحث شد یعنی آیات سوری مجادله به آیات سوری که اونجا بحث شد مطلب دیگران است که در باره اینکه فرمود سالس سلاسب محاله است سخنی را فخر رازی از واحدی نقل می کند که واحدی می گوید اگر کسی بگوید انالله سالس سلاسب و منظور این نباشد که اینا ست خدا هستن منظور این باشد اینا مثلا ست موجودن این کفر نیست ولی اگر کسی بگوید انالله سالس سلاسب و منظور این باشد که اینا ست الهن این کفر این سخن هم طبق این بیان اخیر نتمام خواهد بود برای اینکه هیچ موجودی در قبال ذات اقدس اله قرار نمی گیرد تما باید بگوییم خدا یکی و او دومی خدا یه اولیست که آخر خودش هست واحدیست که ثانی بر نمی دارد اگر وحدت او وحدت عددی بود بره در کنار او چیز دیگر قرار می گیرد اما اگر واحد و لا بل عدد تحت شمارش در نمی آد و اگر تحت شمارش در نیامد کسی بگوید انالله سالس و سلاسب سخن باطلی گفته هست حالا چه به علوهیت دیگران نظر داشته باشد چه به علوهیت دیگران نظر نداشته باشد ولی از وحدت اصلاقی ذات اقدس ایلاق قافل شده است او را به وحدت عددی موصوم کرده است پس این سخنی که فخر جناب فخر رازی از واحدی نرکرده است که اگر کسی بگوید انالله سالس و سلاسب و منظورش روحیت این موجودات نباشد منظور این باشد که خدا ثومی ستو موجوده است این سخن درسته است اینه سخن واحدی واحدی درسته است منه امزای جناب رازی ولی اینکه خدا اصلا تحت عدد در نمیگه واحدن لا بالعدد اگر احد تحت عدد نیابود سالس سلاسه نیست او سالس اصنه این است نه سالس سلاسه اون بزرگانی هم که فرمودن خدا واحد عددی است همونها گفتن ذات اقدس ایلاق اصلا ماهیت ندارد و این ماهیت نداشت مقوله جوهر نیست چرا سد بین که مقوله عرض و مقوله کم و ماننده خب وحدانیت عدد ماله اوست یعنی عدد مظهر توست همونطوری که واحد مظهر توست وگرنه عددیت با علوهیت سازگار نیست چون در بیان نورانی از تعمیر سرامون داره به صورت باز به روشند دارد که دائمون لا به عمد واحدون لا به عدد قائمون لا به عمد این سه بیان از جمعه های نورانی اهل بهت علیه و سلام است که قائم هست اما امان اما امادی ندارد ستونی ندارد تکیه گاهی ندارد برخلافی موجوداتی دیگر که امادشون خدا هست میگیمplant لاماد رجرا الاماد الله معناش اینه اینست کسی که تکیه گاه ندارد تو تکیه گاه اونهاگی معناش انت هست کسی که بفهمد تکیه گاهی ندارد اونقد توارو خوب حفظ میکنی الآری زرا لا اماد ل إعماد از خدا قائمون لابر امد و موجودات دیگر قائم بر امد هست این یکی دوم دائمون لابر امد ذات اقدس اله موجود دائمی است اما دوام او امدوزمانی نیست که دائم زمانی باشد چون او خالق زمان است نه موجود زمانی مستمر این دو واحدون لابعدد وحدت عددی ندارد چون عدد کم است و عرض است و جز بحثای ماهویست و ذات اقدس اله فوق همین است خب اگر وحدتش عددی نیست کسی بگوید انلا سالس و سلاسه و قرز آمارگیری و رقم پردازی باشد ولو قائل به الوهیت ما ادای خدا نباشد باستو خیلی ناسواب گفته است اما اگر ما پنج تا خودکار داشتیم پنج به علاوه یک میشه شش دیگه اما اگر ما پنج تا موجود داشتیم پنج به علاوه خدا مسابیس به پنج پنج نفر که نشستن خدا با اونا هست پنج به علاوه خدا مسابیس به پنج چون خدا دیگه تحت رقم در نمیاد چرا؟ چون اگر چیزی بخواد تحت رقم در بیاید باید جای خاص داشته باشد دیگه تو این پنج تا نماشد اون کنار شیر پنجومی قرار بگرد اومد میشه شیشومی مثل این که پنج نفر نشستن یه شخص شیشومی آمد کنار اینا میشه سادس ست الان شدن شیش نفر ولی خدا با این پنج نفر هست این پنج نفر به علاوه خدا مسابیس به پنج نفر چرا؟ چون هبا من اکو با اینم و کتوم شما اگر بخواید وقتی اون اولی رو دارد میشمورید ببینید خدا اونجا حضور دارد دومی رو میشمورید ببینید خدا اونجا حضور دارد فاصله بین اول و دوم که کسی نیست اونجا خدا حضور دارد ثومی رو میشمورید ببینید خدا حضور دارد فاصله بین دومی و ثومی و اولی و ثومی خدا حضور دارد چهارمی رو که میشمورید ببینید خدا حضور دارد فاصله سه ومی و چهارمی و همچنین فاصله دومی و چهارمی و فاصله اولی و چهارمی همه اینا خدا حضور دارد پنجمی که میرسید میبینید مثل گرشت است بیرون نیست انسان از ایهاته اون تا این که بگوید این پنج باز پنجه است اینجور است برهان مسئله را در سوریه بارک مجادره مشخص کرد فبود ولاءت نام زالکه ولاءت سر الله و معهون ولی در باب کل چنین نیست اونجا اگر بخوان هیوانات را سرشماری کنن میگن هشتا هفته اصابه که هبن میگن هیوان بخوان اجسام را سرشماری کنن میگن هشتا بخوان نفس کشار را سرشماری کنن میگن هشتا اونها که جا میخوان مکنن مکان طلب میکنن سرشماری میکنن میگن هشتا فقط بخوان انسانها را سرشماری بکنن میبینن نه اینا هفته انسان ها نیکم انسان چه این که اگر رنه گوزفند هم باشد ست گوزفند باشد یه رائی و چوبان باشد باز میگن ست هست نمیدوند سد و یکی که بلکه همجنس نیستن اما اگر بخوان مکان طلب بکنن یا اجسام طلب بکنن یا حیوان معنی امر را سرشماری بکنن اون رائی با اون ست گوزفند را حساب میکنن میگن سد و یک حیوان یا سد و یک جای سد و یک نفر ما میخواییم ما یا سد و یک جسم اینجاست ولی برای ذات اقدس علاق به هیچ وحش تحتردقم در نمی آید یعنی تا انسان همه اولی را میخواد حساب بکند میبیند خدا اینجا حضور دارد دومی را شماره کند میاد خدا اینجا حضور دارد بدون امتزاج و بدون التقاط و بدون اختلاف مطلب دیگران است که این که فرمود لقد کفرال لزین قارو انلا سالس و سلاسه آیا سالس و سلاسه همون ابو ابن روح و روح قدس است که بعضی گفتن یا نه خدا و مسیح و مادر او که این هم یه احتمال دیگر است و در پایان همین سطور این بارکه ماعد آیست سد و شونزده این چنین آمده و از قال الله یاری سبن مریم اعنت قلت لناسه تخزونی و امی الهی نمندون الله آیا تو گفتی که من و مادرم را دوتا اله اتخاظ کنید غیر از خدا یعنی غیر از الوحیت الله برای خودتون و برای مادرتون الوحیت قال شدی خب ایسای مسیح که این چنین سخین نگفت منتا این اتحابه و مردمه منتا این اتحابه و مردمه منتا این اتحابه و مردمه منتا این اتحابه و مردمه منتا این اتحابه و مردمه منتا این اتحابه و مردمه منتا این اتحابه و مردمه منتا این اتحابه و مردمه منتا این اتحابه و مردمه منتا این اتحابه و مردمه منتا این اتحابه و مردمه منتا این اتحابه و مردمه منتا این اتحابه و مردمه منتا این اتحابه و مردمه منتا این اتحابه و مردمه منتا این اتحابه و مردمه منتا این اتحابه و مردمه منتا این اتحابه و مردمه منتا این اتحابه و مردمه منتا این اتحابه و مردمه ساده در حد فهم یک انسان ابتدایی سخن میگوید میگد خب اینا قضا میخورن خدا که اهل قضا نیست اینا احتیاج دارن اگه قضا نخورن نمیتوانن به یادشون ادامان بدن زعیف میشوند ناتوان میشوند خدا که به کل شه قدیر است شما گاهی میگوید این موجود متناهیست یا امکان فقری دارد و نمیتواند خدا باشد این برهان معقول است یه وقت ساده حرف بزنید که همه بفهمن میگید ایسا و مادرش قضا میخورن محتاجه به قضا هستن خدا که احتیاج ندارد پس اینا خدا نیستن میبینید حرف منطقی است به صورت شکل دوم تقریر شده اما خیلی ساده است هیچ کس روی زمین نیست که بگد من این قسمت این آیه سوره مواجه را نمیفهمم چون قرآن هدن لناس است اما خیلی ها هستن که ممکن است بگوین ما اون آیه هفت سوره مواجه را نمیفهمیم این باید مدت ها درس بخوره خب درست هم میگه اما همون مضمون در جاهای دیگر به صورت مسحل بیان شده شکل دوم منطقی است اما خیلی روان کانا یک کلان تهام اینجور حرف زدن ها تو کتاب های فننی نیست چون کتاب های فننی مخاطبین خاص دارد ولی قرآن که هدن لناس است باید ترزی حرف بزند که هیچ کس نتواند بگوید من نفهمیدم قرآن مثلبی ندارد که کسی بگوید من اون مثلب را نفهمیدم ولی آیات امیغی دارد که درکش برای خیلی ها مقدور نیست ولی مضمون همون آیات مثلب همون آیات به صورت مسحل به صورت نرم رقیق ساده در آیات دیگر بیان شده آیات امیغ دارد همون طوری که امام سجاد صلی اللہ علیه و سلام را فرمو طبق نقل مرحوم کرینی به مرحوم صدو هم مرحوم صدو در طوری نقل کرینی و مرحوم کرینی در کافی که ذات اقباس اله میدانست که در آخر زمان اقوام متعمق می آید لذا سوره اخلاص را و اوائل سوره مبارک حدید تا حدیمون به ذات سدور را نازل کرده است احدیت خدا یعنی چه؟ سمدیت خدا یعنی چه؟ اما همین مسلب را به صورت یک نور روشن و ساده که همه به فهمند در قرآن کریم بیار شد لذا در زیل همین آیه به پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم خدا مکنه فا بود اندر کیفه نبیین و لهم ال آیات ببینم اون مسلب را مثل دوتا شارتا روشن می کنیم بعد اینا بر می گردن اندر کیفه نبیین و لهم ال آیات سمدن اندر آیت کار مارن ببین کار اینا را ببین ما چقدر مطلب را ساده بکنیم که همه به فهمند اینا از این طرف معفوکند مسروفند کی نارا منصرف می کنند؟ احبار و رهبانی نارا منصرف می کنند؟ یا تقید باطل نارا منصرف می کند؟ به هر تقدیر سمدن اندر آیت اون گاه برهان دیگری اقامه کرد که مشابه اون برهان را وجود اون باره که ابراهیم اقامه کرد فموت قول اتقابدون من دون الله ما لایم لکولکم در رنبلا نفعا در همین سوره امبارکه ماعده قبلن گذشت که از ایسا چه کار ساخته است خدای گره باد ایسا به مادرش همه رو یک جه هلاک بکند زمن فی الارض جمیعه همه رو از بین ببرد بعد یک نسل نو بیا برد از اینه چه کار ساخته است در همین سوره امبارکه ماعده آیه هفته گذشت خب اگر خدا بخواد ایسا و مادرش و اهل زمین رو یک جه هلاک بکند بعد نسل نو بیا برد این یشه یزه بکند و یه اتبع خلقا جدید از اینه چه کار ساخته است خب کسی که هر مرگ و مهما حیاتش در اختیار اونست این که خدا نیست که این برهان رو در همون آیه هفته همه سوره امبارکه ماعده ببین کن اما اینجا از ایسا چه کار ساخته است اگر دیدید او پرندهی ساخت خودش گفت به ازن الله هم کار کردید شما هم اعتراف کردید که او به ازن الله کن و قبل از اون موسایی کریم یه تکه چوب خوشگی را به ازن ما به صورت یک افی و اجده ها و ما را دمان در آورده خب چرا در بار او حرف نمیزنید ایسای مسیح یه تکه گل را به صورت پرنده در آورد ای همه تکه چوب خوش را به صورت اجده ها در آورده هر دو به ازن الله هست نه این خالق ذاتیست نه اون خالق ذاتی کار هر دام یکیست دیگه حیات دادن به ازن خدا هم به چوب خوشگی هست هم به گل این استخلق و منتینه که ایعت تیره به ازنی فتن فقوفی ها فیکون و تیرن به ازنی اونجا هم اونجا هم به موسایی کریم فرمود الگا کن ما او را به صورت ما در می آنیم اینجا هم به ایسای مسیح فرمود بدن ما او را به صورت هیوان پرنده در می آوریم وگرن از اینها کاری ساخته نیست و الله و بسته می رانیم مشابه همین بیان را ذات اقدس اله به زبان ابراهیم خلیل بیان کنیم