و آقای روح الله محسنی همه هنگی پخش خوبمون که انشاءالله تلاشم و مرد رزعت خداوند و انایتشم عزیزان قرار گرفته باشه تا نوبتی دیگر با شما خداحافظی میکنیم شبه بحاریتون به خیر بشنوید برامه برکرانه نور فسألو اهل ذکر این کنتم لا تعلمون برکرانه نور بالبینات و الزبور و انزلنا الیك الذکر و لتبین لناس ما نزده ایلیهم و لعلهم يتفكرون بسم الله الرحمن الرحیم افلا يتوبون الالله و يستغفرونه والله عفور رحیم ملمسیه ابن مریم الا رسول قد خلت من قبله الرسول و امه از قدیغه کانا یاکران الطعام اون دور کیف نبینو لهم ال آیات ثم اندور اننای افکون قول اه تعبدون من دون الله ما لا يملف لكم ذره ولانفعه والله هو باستمیه والعالیم قرآن کریم که اینها را توجیه کرد و راه را برای توبه از کفر به توحید باز کرد فرمود افلا يتوبون الالله و يستغفرونه این تشبیق به توبه است چنین که در همین سوره انباره که معده بخواست خدا در بحثای بعد خواهد آمد یعنی آیه نویدویه که همین سوره معده این است که فرمود انمایی روی دو شیطان و انگیوه بینكم العذابت والبغضاء والخمر والمیسر ویسفدكم عن ذکر الله و عن ازقلاب فهل انتم منتهون این تشبیق به نهی پذیریست فهل انتم منتهون یعنی حتما نهی را به پذیرید اینجا هم افلا يستغفرون یعنی حتما استغفار کنید و ماننده سیدن استاد رضی الله تعالیه بحث امیق اقلی را به عنوان بحث قرآنی یونف توحید اینجا مطرح کردن بحث توحیدی قرآن بعدم بحث توحیدی روائی را مطرح کرد در پایان این دوتا بحث میفرمان به این که سر این که ما برای خصوص این مسئله یه بحث فلسفی رو منعقد نکردیم برای این است که شرح آیات قرآنی و شرح خطبه های نهجو البلاغی است امیر سلام علیه ما را از منعقد کردن یک باب برای بحث فلسفی بینیاز کرده در زیل بعضی از آیات بحث فلسفی دارم در زیل بعضی از روایات بحث فلسفی دارم اونجا که نیاز دارد دو برهان اقلی و همه در خصوص این مسئله توحید و همچنین شرح خطبه های توحیدی نهجو البلاغی میفرماند با شرح این آیات با شرح اون روایات که جا برای بحث های اقلی دیست خودش کافی است اجمال اون بحث توحید قرآنیشون این است که بشر در اون درک های ابتداییشون مبهد هستن ولی اون فطرتشون را انبیا شکوفا میکنن که یوسیر دهام لفاید الاغو اون توحید ناب که در نهان انسان ها مفتور است اون مقفول است به وسیل وحش شکوفا میشود انسان در موادی امر نیازمند است برای رفع نیاز به جای تکیه میکنه کم کم میفهمد هیچ موجودی نمیتواند نیازهای او را رفع کند نگر اینکه خود بی نیاز محض باشد و این خدا است ولی خدا را برای رفع نیاز خود طلب میکنند این توحید انسان های اولی بعد وقتی همین توحید را تقویت کرد گروه تر رفت میبیند که درست است که خدا برای رفع نیاز او است اما نیاز او تنها مسئله مادی نیست او به مسئله معنوی هم نیازمند است همون طوری که او به خدا نیازمند است تا آب و نان و مسکن برای او فراهم بکند به خدا نیازمند است تا به او علم و معرفت و عدل و احسان و ایسار و امسار زالش بدهد برای نیل به این کمالات عملی و اون کمالات علمی به خدا تکیه می کند که خدا منبع علم و عمل است وقتی به این مراحل رسید اونگاه تشنه می شود که او را ببیند و این حاجت را هم از خدا طلب می کند حالا یا جواب لنترانی می شنود چون موسایی کلی یا جواب مصبت می شنود چون پیغمبر اسلام صلی اللہ علیه و سلم که دن آفد دلال فکان قاب قوسین او عدنا در اونجا ما کذب الفعاد و ما رعا گرچه ذات عقبس اله مشهود هیچ پیامبری نیست فزدن از انسانهای غیر نبیل لیکن شهود آیات کامل حق مغناطور این هاست انسان کم کم اون فطرتش باز می شود می فهمد که درست است خدا را برای رفع حاجت می خواهد خدا را برای حل مشکل می خواهد خدا مجیب مزتر است اما اول خیال می کد استرار او در آب و نان و مسکن و زن و فرزند است این هاره که تأمین کرد باز می بیند نه محتاج خیلی از چیز هاست وقتی خیلی از کمالات علمی و عملی را پراهم کرد آلم آدل شد تازه اتش او ظهور می کند می گوید پس من او را باید ببینم فهمید که لا تدرکه ابسار و هویدرک الابسار فهمید ذات اقدس اله دیدنی نیست فهمید که لا تدرکه الابسار و مشاهدت الایون بل تدرکه الغلوب به حقائق الامان حالا اتشش این است که او را با جان مشاهده بکند می بینید همین امن یجیب المستر را انبیای و ازام هم دارن انسان های عادی هم دارن همه مستر هم و ذات اقدس اله برای دفعه از ذره و جلب نفع همه انسان ها فیض می ریزاند به فی افاظه می کند لیکن جلب نفع و دفع ذره ها فرق میکند انگاه انسان وقتی به اون بارگاه باریافت هرگز حاضر نیست برگرده تمام تلاش انسان های وارسته اینه آنست که خدا را مشاهده بکند و لذت شهود ذات اقدس اله را با هیچ لذتی مقایسه نخواهده از اینجا چند نکته روشن می شود نکته اول این که اونها که الهادندیشن می گویند این که این مسائل معرفتی و مسائل اخلاقی اینها دستبزار یک گروه خاص است یعنی اونا که می خوان انقلاب بکنن واجه ها و کلمات و لغاتی از قبیل هرریت استقلال حمایت از مستاذ افهام دفاعی از محرومات این چیزها را می بافن و جعل می کنن وگرنه یه فضیلتی وجود داشته باشد به عنوان هرریت استقلال حمایت از محرومان اینا نیست اینا یه سلسل معانی مجعول و کلماتیست که با او بازی می کنن تا انقلاب بکنن یعنی مارس و انگلس و مانند آن که این حرف ها رو می زدن برای آن از که ابزار دست داشته باشد اده دیگر که می خواهد برای محرومان حکومت کنن برای مظلومان چیده بشوند اونها را وادار به سکوت و سکون بکنن معانی جعل می کنن لغاتی را ابداع می کنن از قبیل سبر قناعت زهد و مانند آن تا اونها را خام بکنن وگرنه نه هرریت و استقلال واقعیتی دارد نه سبر و قناعت و زهد واقعیتی دارد همه را این تاغوتی ها جعل کردن این یه بینش اخلاقیست که می گوین معانی اخلاقی و کلمات اخلاقی مهمل هست اینه بیمعناست اینها را اونا که خواستن انقلاب بکنن ساختن یا اونا که خواستن حکومت جا ایران داشته باشن بافتن وگرنه نه هرریت و استقلال معناب و واقعیتی دارد نه سبر و زهد و قناعت این گرد حرف دیگران است که می گوین خدا را افراد ضعیف ساختن اینا ساخته خود را عبادت میکنن وگرنه معاذ الله خدایی نیست افراد ضعیف که دستشون از همه جا کتاه هست به افثانه الوهیت تکیه میکنن تا خود را قانعه کنن در دریاها در سهراها هر جا وسیله نغنی اونها منده شد به خدا متکیم شد در شهرها در سهرها هر جا وسیله نغنی اونها منده شد در روستا هر وقت از تعمیل نیازهای روزانه با مندن به خدا متکیم شدن جهل مردم و عجز مردم خالق خدای اونها است وقتی بیمارن راه درمان را بلد نیستن میگن متوسیل میشویم وقتی مشکل مالی دارن راه اقتصاد را بلد نیستن میگن به خدا متوسیل میشویم این جهل اونها و عجز اونها است که برای اونها خدا ساخته است و معنیم آزالله خدایی در کارون است اونا مخلوقهای خود را میپرستن در چنین فضای تیره ای انبیاء رای مسترام ظهور کردن انبیاء حقیقت انسان را به انسان معرفی کردن حقیقت جهان را به مقدار میسور به انسان را معرفی کردن توحید را به مقدار امکان برای بشر شهر دادن و پرچمداران نبوت و رسالت و خلافت و امامت انسان های بودن آلمترین مردم زمان خود و شجاعترین مردمان زمان خود اگر مسئله اعتقاد به خدا محصول جهل بود یا باورداشتن خدا مسئول عجز بود باید اینا که آلمترین مردم روی زمین و شجاعترین مردم روی زمینن اینا دائیه توحید دادشته باشن اینا آلمترین مردمان روی زمینن برای اینکه در تمام دوره ها اینا تحدی کردن گفتن هر مطلب علمی دارید با ما در میون ببذارید و تمام رغبا مندن و اینا پیشگاه مندن در مسائل عملی و از نظر شهامت و مبارزه به تمام تحدیدها تحدید شدن به هر نقوه و بنسرو آلهتکم تحدید شدن و مقاومت کردن اگر زکریه را با اون عرقه نیم کردن این مقاومت کردن اگر یهیارا شهید کردن مقاومت کردن و ها کذا بلاخره اگه اینا بنابرا دل به دریا بزنن چون موسا زدن دل به آتش بزنن چون ابراهیم دادن فرزند زبه بکنن آماده شدن زیر عرقه رفتن دیگه از این مردم بزرگتر تاریخ نشون نداد اگر بنابرا کسی را از اربن اربن کردن و به آتش روندن اینا دست بردنن انبیابا دست بردن شاگردان اینا اصحاب اخدود بودن که کانالی از آتش کردن که یک مرگ تدریجی با خفقانم راه است یک کانالی کردن دو طرفش باز و پره از آتش اینا را ریختن اینا به تدریج سختن و نفس اینا در نیامد خب پس هیچ کسی از شاگردان انبیابا شجاعتر نیامده به اینا ها هامیان توحیدند و مردم را به هلا دعوت کردن پس ترس باعث اعتقاد به خدا نیست جهل باعث اعتقاد به خدا نیست برای اینکه سران توحید انبیاب و خلافا و مرسلین و ایمه علیه مستلان بودن و هستن که عالمترین مردم رو زمین و شجاعترین مردم رو زمین بودن و اینها آمدن به ما گفتن شما انناس معادن که معادن شما گنجینه هایی دارید در نهانتون و در نهادتون ما این گنجینه را حفاری میکنیم تا معلوم بشه باید شما چی دارید انسان در درجه اول احساس میکند که محتاج است اما نمیداند حاجت او در چیست همین انسانی که خیال میکند حاجت دارد به مال و حاجت دارد به مسکن و همین انسانی که یک روزی با سوسمان که در ایام احرام تغذیه میکرد و کار او با غارتگری انجام میشد همین انسان را پیغمبر به جای رسوند که به اصرون علی انفسهم و لوکانه به امخصاصه همین انسانی که از سوسمانه میگذشت به جای رسیده است که در هنگام احرام از آهو میگذشت خب چطور اون عرب سوسمانی را به جای رسوند که از آهو میگذرد در ایام احرام؟ تا او را تربیت کند که از بهترین غذا در حال احرام برای رضای دوست باید بگذرید این معنای یوسیر و لهم دفاع این الاغول است یوسیر و لهم دفاع این الاغول به انسان میگاد تو محتاج هستی این که درک حاجت میکنی درست است و این که میپذیری برای رفع حاجت باید به یک مبدعی تکیه کنی اینها درست است اما بدان بشیمه این محتاجی و بیاب که به کی محتاجی این دوتا کار را انبیا کردن اولا خود آلمترین و شجاعترین مردم روزگار بودن و امتحان دادن بعد به مردم فهمودن شما در این حال که محتاجی به ما قبول دارم شما محتاجی اما احتیاج شما احتیاج هیوانی نیست احتیاج شما احتیاج انسانیست شما احتیاج به ایسهار دارید نه استعصار این عرب مستعصر یعنی عربی که برای خود میخاص استعصار میكند این را قرآن به مرحله ایسهار رسوم شگلیگری را بردخور طرجیه میدهد اون که خود را بردیگری طرجیه میدهد و سروت کشور را برای خود طلب میکند او استعصارست مستعصیرست یعنی خود را بردیگری رسومدهد ای ترجیح میده و اون که غیر را برخود ترجیح میده اون موسر است اون ایسار دارد خب همین بشر را وی فهموند که تو محتاج به ایساری نه استعصار تو محتاج به گذشته از آهو هستی نه محتاج به سید سوسمار خب خیلی فرق است دیگر تو محتاج به شهود خالقی هستی که لا تدرک و لبسار نه به شهود این و اون بنابراین این که دیگران میگفتن این کرمات هرریت آزادی و مانند اون را رهبران انقلاب بافتن و ساختن یا سبر و قناعت و زهد را حاکمان تاقی بافتن و ساختن در اثر این که نه خود را شناختن نه آلم و آدم را شناختن این هم یه بد دار اونگاه قرآن کریم میفرمد به این که اعرز امن تبلان ذکر ناولم یورد الا الحیات الدنیا از اونها روخ برگردان کسانی را که حق را میفهمن و طلب میکنن اونها را بپذیر بعد میاید خدا را به عنوان واحد معرفی میکنن که خدا واحد است بعد میفرمد نه تنها واحد شریک ندارد نه تنها واحد است و شریک ندارد احد است این قله بعرفت توهیدی است قل هو والله احد اگر فرموده بود قل هو والله واحد اینجا برای توهم شریک بود باید اون توهم را به زدایت بفهم ما من اله الا اله واحد با نفی غیر وحدت او را با نفی شریک توهید را ثابت کند اما اگر بفرماید قل هو والله احد یعنی تمام اروحیت ماله است شما اگر گفتید ما جاانی احد یعنی چی؟ یعنی نه یک نفر آمد نه دو نفر آمد نه سه نفر آمد نه ست نفر آمد نه بیشتر و نه کمتر احد این ایامه یا اگر خدا فرمود و این احد اون منر مشکین استجاره که فاجرهو اگر احدی از مشکین به شما پناهنده شد خواست چیز از شما یاد بگیرد این احد شامل یک نفر دو نفر ست نفر کمتر و بشتر خواهد شد احد در مقابل ثانی و سالس و رابعه نیست اون واحد است که در مقابل ثانی و سالس و رابعه است احد مقابل ندارد اگر یک نفر بیاید احد است چند نفر هم بیان احد است وقتی بفرماید قل هو والله احد احد یعنی اروهیت مالهو دیگر غیر بر نمیدارد اونگاه این رو باز کرد فهمو چون این مسمت است و سمد است مقصود است مقصد است شما سالکان راه را تیه کنید تا مقصود را در مقصد ببینید اول بدانید مقصدتون کجا است بعد هم بدانید مقصودی که در مقصد باید مشهود بشود کیست و چیست این راه را تیه کنید سمد قصد مسمود بودن مقصود بودن یا پر بودن جای از او خالی نبودن یا او چیزی را فاقد نباشد و خلی در او نباشد چنین چیز را میگن سمد قهرن والد است نولد چنین موجودی هم کفی و همتایی نخواهد داشت این احد یه بار مصبت و منفی دارد یعنی اوست و غیر از او نیست چون اگه غیر از او نیست غیر از او باشد همه اعلاه دیگه او نیست گاهی برای فهموندن این معنام چه خدا واحد است و شریک ندارد تعبیر به احد میشود یک گاهی تعبیر به لیس کمس لیشه یا لا شریک له و مانند اون میشود دو گاهی به صورت واحد قاهر یاد میشود و الله الواحد القهار این الواحد به علاوه القهار این دوتایی همون پیام احد را میرسانند این کلمه احد به تنهایی مزمون واحد قهار را میفهماند واحد قهار دوتایی با هم معنای احد را میرسانند واحد قاهر یعنی واحدیست که دیگران را تهد قهر خود قرار میدهد خب اگر ما یه واحدی داشته باشیم که ثانیم در کناره باشد این واحد دیگه قاهر نشد که چون اون ثانی را زیر پوشیش خود نگرف که اینم واحد است دیگری هم واحد ولی اگر یک واحدی داشتیم که هیچ غیری در قبال اون نگونجید اون جایگاهی نداشت این میشود واحد قهار که یقهر و کل شی این مبالغم هست اگر قهرش مطلقه است و همه چیز را مقهور خود میکند و زیر پوشیش قدره قرار میدهد پس چون این واحدی همتا ندارد اگر همتا میداشت او هم واحد بود همتایی هم واحد ولی چون او واحد است و قهار یقهر و کل ما اداه پس لا شلیک لا برای توحید ناب گای از کلمه احد استفاده میشود گای از دیسکم اسلحی شه یا لا شلیک لا یا ما من اله الا اله واحد استفاده میشود گای هووال واحد القهار استفاده میشود این واحد قهار در قیامت زهور میکند برای کسانی که با مرگ ارادی رهلت کردن الانم خداوند به عنوان واحد قهار برای اونها زهور کرده است ولی برای اکثری انسان هم در قیامت خدا به عنوان واحد قهار زهور میکند که اون وقت اون روز سآل میکند لمن الملک اليوم لله الواحد القهار الیوم هم همین طور است این چنین است که الیوم ملک سماوات و عرض به دست غیر خدا باشد تبارک اللذیب به یدهی الملک یا سبحان اللذیب به یدهی ملکوت و کل شیع الانم لله الواحد القهار اما الان خیله ها درک نمیکنند چون خود را مالک میدانند یه سبان مالهو اخلده فردا میفهمند که نه این هجاب رفت میشود میفهمند لله الواحد القهار چنین وحدتی با سنفر هست میشه رابعه سلاسه با چار نفر هست میشه خامسه اربعه با پنگ نفر هست میشه سادس خمسه هیچ جا رنگ نمیگیرد یعنی اگر پنگ نفر یه جا نشستن خدای واحد قهار با اینا هست این پنگ نفره به علاوه خدای واحد قهار باز مصابیس به پنگ نفر چرا؟ چون اون واحد واحد قاهر است در عرض این این هانیست که پنج به علاوه یک بشود شش بنابراین این معنا را که ذات اقدس اله به عنوان احدیت یاد میکند به عنوان لیس کمسلی شهی یاد میکند یا به عنوان واحد قهار یاد میکند این میتواند جامع باشد بین آیه سوره مبارک مجادله و این آیه سوره مبارکه ماعده که محل بحث است مطلب بعدیان است که گاهی ذات اقدس اله برای نفی شرک با اهی توحید میفرماد شما که محتاجید و برای رفع حاجت اوادت میکنید این سخان حق است قبل از این که به اون مراحل نهایی برسیم که خدا را برای رفع حاجت میخواییم اما حاجت آب و نان نیست حاجت چیزی دیگر است قبل از این که به اون مرحله برسیم ذات اقدس اله چند تا برا نقام میکنند میفرماد به این که اینا که شما میپرستید برای شما کاری حل انجام نمیدن که بعد میفرماد که نه تنها برای شما کار انجام نمیدن برای خودشو هم کار انجام نمیدن گای میفرماید به این که لِمَ تَعْبُدُو چیزی را که لَا يَمْلِكُون لَكُمْ نَفْعَن وَلَا زَرَّا گای میفرماد به این که چرا عبادت میکنید کسانی را که لَا يَمْلِكُون لَا انفُسِهِم نَفْزَرْنَا وَرَا نَفْقَن این قدم جروتر است میفرماد اینا مشکل خودشون را حل نمی کنن چرا سردی که مشکل شما را حل کنن به پیغمبر اسلام صلی اللہ علیه و سلم که صادر اول یا ظاهر اول است و خلیفه مطلق حق است و کل نظام به یمنهی روز قلور است میفرماد به مردم بگو از من هیچ کار ساخته نیست قل لا املک نفسی زردن و نفع من مشکل خودم را نمیتوانم حل کنم شما توقع دارید مشکل شما را حل کنم اونگاه انسان اگر مبهد ناف شد خلیفه خدای باهد قهر را میشناسد او را به عنوان مذهر دوست دارد اونگاه کل کارها را خدا ذات اقبس اله با مجرای فیس در آینه خلیفه حق در آینه صادر یا ظاهر اول در آینه صادر یا ظاهر اول اول حق انجام میدهد اونگاه هم توسل معنای خاصی خود را پیدا میکند هم اون توحید ناب در این باره یعنی در مسئله این که اول خدا میفرماید کاری از اونها ساخته نیست شروع میکند بعد میفرماد به این که اونا برای خودشون مشکل خودشون علم نمیکند چرا سد به مشکل شما را در آیه محل بحث سوره ماعده یعنی آیه هفتاد شش همون قول اتعبدون من دون الله ما لا یم لکو لکوم ذرن ولا نفقا چون معمولا دفع زرر مقدمه بر جلب منفعته است در نوع اون آیات زرر مقدمه بر نفذک میشود لا یم لکون لکوم ذرن ولا نفقا چه این که موت قبل از حیات زک میشود انسان دفع مرگ برای او مقدم از جلب حیات است گره چه جلب حیات همون دفع مرگ است انسان برای او دفع زرر مقدمه بر جلب نفع است کسی را میپرستد و میتلبد که زرر از او دفع کند لذا از این جهد در نوع آیات دفع زرر مقدمه بر جلب منفعت شد در موارد دیگر ذات اقدس اله میفرمد به این که اینا نه تنها مشکل شما را حل نمی کنند مشکل خودشون را حل نمی کنند مشابه این استلال را ابراهیم خلیل سلام اللہ طبق آیه چهل و دو سوره مریم به آذر گفت ولی در موارد دیگر چه در سوره اعراف چه در غیر اعراف میفرمان اینا از این آلهه دروغین کاری ساخته نیست اینا مشکل خودشون را حل نمی کنند چرا سد بی که مشکل شما را حل کنند در سوره اعراف در باره خود پیغمبر فرمود آیه سد و هشت و هشت سوره اعراف این است که قل لا املكون نفسی نفعان براورم الا ما شاء الله در سوره مبارکه رد آیه شونزده میفرمد به این که قل من رب سماوات و از قل الله اینجا البته نف بر زرار مقدم شد فرمود به این که اینا برای جلب نفع خود یا دفع زرار از خود توانا نیستن چرا سد برای شما اونگاه در زیل آیه فهمید قل الله خالق کل نشه این و هو والواحد القهار اگر وحدتی و وحدت قاهر است غیر نمی گذارد که تا شما بیروید دیگر را بشمورید ببینید هنوز در حوضه اولی استی هرچی جنوتر بیروید بالا و پایین بیایید اول و آخر بیروید ببینید در حوضه اولی استی درون بیروید در حوضه اول باطن استی بیرون بیایید در حوضه اول ظاهر استی جنوتر بیروید در حوضه اول اول استی و منتشمستانی بیدا کنید که بشد واحد قهار همین مزمون در سوره امبارک فرغان به صورت دیگر آمده است آیه ثبوت سوره فرغان این است که این قسمت ها را در المیزان حتما متابعه برمید که توضیح انشاءالله به نوبت بعد الحمدلله رب العالمين