موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی استثنائی بود و مجموع مقدم و تالیب و استثناء تالیب و نتیجه استثناء تالیب چار قضیه است بیان شد بعضی ها خواستن بگوین که بلوکانو یعبون بالله منظور این است اگر اون یهودی ها اون اهل کتاب بر حقیقت اون کافران به خدا و پیام بر ایمان می آوردن مسلمون هایی که منافق بودن یا فی قلوبشون مرز بود به ظاهرن مسلمان بودن اونها را اولیاء اتخاذ نمی کردن چون اونها ایمان نمی آورند این مسلمون ها اونها را اولیاء اتخاذ کردن بلوکانو یعمنون بالله و نبی یعنی اگر کافران دست از کفر می کشیدن و مؤمن می شدن این منافقان و افرادی که فی قلوبهم مرز اونها را اولیاء اتخاذ نمی کردن ولی چون اونها دست از کفرشون بر نمی دارن و در کفرشون بر کفرشون اصرار دارن از این جهد افراد منافق به کسانی که فی قلبیهم مرز اونها را به عنوان بری اتخاذ کردن لیکن این با سیاغ آیه همه هنگ نیست چون زیل آیه دارد که ولی فیگرم من هم فاسقون این در حقیقت این لکن نکه فیگرم من هم فاسقون قضیه چهارم است که نتیجه اون قیاس است از قیاس استثنائی به این صورت تقریب شده است که اگر این مسلمون هایی که متولی کافران هستن اینها اگر واقعا به خدا و پیانبر و اون چی که به طرف اونا ناظر شد ایمان می آوردن هرگز کافران را اولیاء خود اتخاذ نمیدوند این مقدم و این تالی و چون اینها کافران را اولیاء اتخاذ کردن پس معلوم می شود که مسلمان واقعی نیستن اون قضیه چهارم در زیل آیه به صورت ولک نکه فیگرم من هم فاسقون بیان شده که این آیه ناظره به جمعه ناظره بانست نه این که ناظره به اون باشد که اگر کافران دست از کفرشون می کشیدن این مسلمون ها اونها را اولیاء اتخاذ نمی کدن و چون دست از کفرشون نمی کشن مسلمون ها که منافقن یافی غروبه هم مرزه است اونها را به عنوان اولیاء اتخاذ کردن این نکته بود که بعضی ها گفتن و ناتمان بود نبود به آیه قبل و اما در معایسه یهودی ها و مشرکین و مسیح ها نسبت به اسلام که کدامی که از این ها دشمنیشون بیشتر است به کدامی که از این ها دوستیشون بیشتر ظاهره این است که یهودی ها و مشرکین عدابتشون نسبت به مسلمون ها از دیگران بیشتر است ولی کسانی که مسیحی هستن و منطقشون این است که انا نسارا این ها به مسلمون ها نزدیکترن و به مؤمنین علاقه بیشتری دارن دلیل این تفاوت هم این است که در بین مسیحی ها قسیس است و رهبان است و این که این ها اهل استکبار نیست ظاهره این آیه این است بعد هم فرمون گروه از مسیحی ها وقتی آیات الهی بر اونا عرضه بشود عشق شوق و معرفت از چشمان این ها ریزش میکند و این ها ایمان میابرند و میگوین چه شده است که ما این برای چی ایمان نیابریم بعدی که حق برای ما روشن شد و خداوند هم در برابر این ایمان پاداش خوب به این ها داد بهشتی داد که نهرهاش جاریست اونا جابدانه به سر میبرند و این کار اونها احسان است و خداوند جزای مخسرین را بهشت قرار داد ولی اگر کسی کف برزی دعایات الهی را تکذیب شد اصحاب جهیم است و همچنان در جهنم میمانند این ترجمه این دوسته آیه اما درباره اداوت و محبت این سه گروه نسبت به اسلام و مؤمنین باید این چنین گفت اگر درباره دین اینها بحث بشود بر اساس این ندین این دلال اسلامی هم تورات قرآن را تصدیق میکنند هم انجیل قرآن را تصدیق میکنند و تبشیر میکنند و هم قرآن که مهمیر است و مصدق است اونها را امزا میکنند هم تورات و انجیل اصیل حقن و بشارت دهنده قرآن چنین که موسا و ایسا سلام الله علیه ما حقن و مبشر بشور وارد پیغمبر سلالله علیه و سلالله پس بر اساس این ندین این دلال اسلام هم تورات و انجیل اصیل حق است و هم تورات و انجیل اصیل به قرآن بشارت میدهد و هم قرآن مصدقه بر اوناست در این حال که مهمیر است این سنجش کتابهای آسمانی با هم و سنجش انبیای الهی با هم پس مطلب اول سنجش کتابها مطلب دوباره و سنجش انبیا با هم که حکمشی است اما وقتی کتاب تحریف شد اهل کتاب به همون کتاب محرف ایمان آوردن و عمدن به سوی اخیار اده اون کتاب را تحریف کردن اونگاه هم رابطه این کتابها از هم قد شد هم رابطه پیروان این کتابها از هم قد شد این کتابها وقتی تحریف شدن قرآن پردبرداری کرد اینا تحریف هم اینا محصول قلم های افراد دنیا طلب هم یکتبون ال کتابه به ایدی هم و ماننده هم پیروان این کتابها هم هرگز اسلام را و قرآن را نمیپذیرن میگوین این انجیل و اهلش به بهش میرود یا اون تورا و اهلش به بهش میرود دلاغیر اونگاه رابطه کاملا قطعست هم از اون طرف اونها میگوین لن یدقل الجنة الا من کانهودن او نسارا یعنی یهودی ها میگوین بهش مخصوص یهودی هست مسیح ها میگوین بهش مخصوص مسیح هست هم از تحریف محرح بودن اونها پردبردار شمود یکتبون ال کتابه ایدی هم ثمه قرون هادام عند الله و هم اونها را مطرود و ملعون میداند پس رابطه کلن قطعست این که خدا میپرموید به این که عداوت یهودی ها و مشرکین نسبت به مؤمنین زیاد هست ولی مودت و دوستی مسیح ها نسبت به مؤمنین زیاد هست این کدوم مسیحیت هست و کدام یهودیت هست یک حکم مشترکی را قرآن در باره یهودی ها و مسیح ها زی کرد چه این که در آیه سد و بیست سوره امبارکه بغیر قبلن گذشت یهودی ها هرگید از تو راضی نیستن مگر این که ملیت اونها را بزیری مسیح ها هرگید از تو راضی نیستن مگر این که میلیت اونها را بزیری چه این که حرف اونها بینست که لن یدخلالجنته حرف اونها در آیه سد و یازده سوره بغیر این بود که لن یدخلالجنته الا من کان هودن اون نساره تلکه امانیه این مطبق برهان نیست رو امنیه و آرزو و خیال پردازین است و از طرفی هم در آیات محل بحث سوره امبارکیه ما اده فرمود یا ایوهاللزین آمنو لا تبتغذ الیهود و النسارا اولیاء بعضهم اولیاء و بعض و من یتولهم من کن فی انهو منو پس از اون طرف یهودیت و مسیحیت اسلام و مسلمونها را منکوب میکنن هم از این طرف اسلام یهودیت محرف و یهودیهای تابه تورات محرف را مترود میدانن چنکه مسیحای تابه انجید محرف را هم مترود میدانن در بسیار از احکام هم از اون طرف تهاجم هست هم از این طرف دفاع فرق بین یهودیت و مسیحیت نیست چطور شد در این آیه محل بحث یهودی و مشرکین در یه صف قرار گرفتن و مسیحا در صف دیگر و اغرب و ناس مبدتن ادل مؤمنین شدن این کدوم مسیحیت است مستحضرید که قرآن کریم چون کتاب هدایت و تبیان است حرفی را بدون برهان ذکر نمی کند هر مطلبی را که فرمود یا برهانش را در کنار همون مطلب به مددها ذکر می کند یا قبلن ذکر کرده است یا بعدن ذکر می کند این که در باره یهودی ها و مشرکین فرمود عدابت اینها زیاد است طبق آیات فراوان چه در سوره ماعده چه در غیر سوره ماعده برهان را ذکر می کند اما این که فرمود مسیحی ها اغرب و ناس مبدتن للذین آمنو این یه ادعای تازه است این ادعای تازه را با چهار نکته مبرهنگ کرد نکته اول این است که ذالکه به اند منهم قسیسین یعنی علمای تحصیل کرده دلسوز در بین اینها هست و روحبانن در بین اینها مردم زاهد منقطعه از دنیا وارسته وجود دارد اونا اگر بخواهن رو مسائل علمی معارف دینشون را تأمین کنن قسیسین اونا را هدایت می کند و اگر بخواهن انگوهای عملی ببینن راهبان و زاهدان و پرهیزکاران اصفه خوبی هست برای اینها و در نهان و نهاد اینها هم خوی سرکشی نیست و انها لایستش بروک پس خودشون هبهن نرمن علما و دانشمندان محقق دارن زاهدان وارسته و اهل عمل هم دارن این سامل برای نجات یک ملت هست اگر خوی یک ملت خوی استکبار نبود رهبران خوبی هم داشت اگر اهل نظر و اندیشه بودن محققان علمی رهبری فکری اونها را بوده می گرد اگر اهل زهد و اندیشه بودن عمل و اسوه طلب و الگوخاه بودن راهبان وارسته کارهای عملی اینها را بوده می گردن اگر یه ملتی اهل نرمش بود و اهل استکبار نبود و خوی توازو داشت و الگوهای علمی و عملی هم در اون جامعه بود چنین جامعه روی فلاح می بیدن محصول این سه آمل آن هست که و ازاس همه اونه و ما اون زله علیهم تراعیون هم تفید و مند دمع محصول اون علم تحقیقی و این زهد واقعی با خوی حق طلبی این هست که وقتی حق بر اینها عرض شد آیات الهی برنا خونده شد اینها مشتاقانه عشق می ریزن و مسلمان می شوند چهار براهان برای این عرب بودن و نزدیک بودن مسیحی ها نسبت به مسلمان ها ذکر کرد این چهار براهان در حقیقت به منظری چهار شرط هست این شراعت چهارگانه اگر در یهودی ها هم باشد حکمین هست در مسیحی ها هم باشد حکمین هست چطور درباره مسیحی ها فرمود اونگاه می بینیم وقتی به شعر نزول مراجعه بکنیم می رویمید گریان نجاشی و حبشه مطرح هست نه مسیحی هایی که اگر بدتر از یهودی ها نباشد همتای این ها هستند جنگ های سلیبی را براه انداختند امروز هم اگر مسیحی بدتر از یهودی ها نباشد همتای اوستر خوندیدید این چنین نیست که بفرماید مسیحیت اغرب و ناس مبدتا للذین آمنو رو این چهار برهان هست چهار شرط هست فهمو لتجدن اشدن ناس عداوتا للذین آمنو الیهوده والذین اشتق مشرکین فاقد این اصول چهارگانه بودن یعنی اونها اهل قسیس و رهبان و اینا نبودن خوی اونها هم خوی جاهلیت بود که في قلوبهمون همیه همیت جاهلیت بود و آیات الهی هم وقتی که برونه عرض میشه تو گفتن سواء علينا و اصدم لم تکم میالبائزین یا سواء عليهم انذرتم ام لم تنظرهم لا یؤمنون همین رزائل چهارگانه و محرومیت های چهارگانه تو یهودیان بود اما ولتجدن اغرب هم مودتن للذین آمنو ولذین قالو انا نسارا چرا؟ یعنی که ذالکه به اند منهم قسیسین این کشیش های تحصیل کرده به محققان علمی در بین اینها هست که به سوالات علمی نپاسخ میدن اگه اینا اهل نظر بودن اشکالات علمی داشتن اون قسیسین و صاحب نظران به مشکلات علمی نپاسخ میدن اگه اینا اهل نظر بودن اشکالات علمی داشتن خب همین قرآنی که میگوید لَن تَرْزَعَنِكَ الْيَهُودُ بَلَا النَّسَارَا حَتَّى تَتَّبِعِ مِلَّتَهَا همین قرآنی که میگوید یَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تَتَّقِدُ الْيَهُودُ بَالنَّسَارَا همین قرآنی که میبود لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُ اِنَّ اللَّهُ وَالْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَم لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُ اِنَّ اللَّهُ وَالسَّالَاسِهُ همین قرآن دفعتن میبینیم لعنش برگشت وقت همین قرآن در ما سآل ایجاد بخونه که چی شده اوزا چی شده مثل اِنَّمَا وَلَيْكُمُ اللَّهُ ما با قبلش یا با همین یایی ها رسول بلغ ما انظره الی که به قبل مرتبط کردیم دیدیم همه هنگ نیست با بعد مرتبط کردیم دیدیم همه هنگ نیست با توحید همه هنگ کردیم دیدیم نیست با نوبت همه هنگ کردیم دیدیم نیست با معات همه هنگ کردیم دیدیم نیست خود این یایی ها رسول در ما سآل ایجاد کرد رفتیم به دنبارش فحص کردیم دیدیم منبوتی ولایت هست بنابراین خود آیه در ما سآل ایجاد بکنه که چی شد اونقدر دوباره برمی گردیم به آیه میبینیم آیه مبرخن است بعد به مصداق و فضا و جوه نزول مراجعه میکنیم میبینیم جریان هبشه محتره است البته شعه نزول مخصص نیست منتا شعه نزول به آیه ظهور میدهد ما میفهمیم در این فضا است اونگاه هر عصری این فضا محقق شد لتجدن اقربه هم مودتن للذین آمن و لذین قول و این نصاره صادق است شعه نزول مخصص نیست مورد نزول مخصص نیست اما باعث میشود که به سؤال ما پاسخ داده میشود ما همه جا دیدیم اینها مسلمان را اهل جهنم میدونن و مسلمان هم اینها را کافر اینجا دفعه هن دیدیم اینها برگشت اینها مسلمان را حق دانستن اسلام هم اینها را بها میدهد اونگاه میریم به سراغش میریم چه قبره میریم بله جریان نگاشی مطرح است جریان هبشه مطرح است مسلمان در کمال زحمت بودن معمور به جهاد نبودن اگه معمور به جهاد بودن بالاخره تا مرز شهادت مقابلت میکردن فقط مبزرف بودن بخورن زد و خورد نبود باید سر بکنن اگر بدگویی و استحضار بود باید تحمل میکردن و اگر سنگ زنم بودم که باید تحمل میکردن اینا دستور رسید که اول در حدود ده یازده نفر مرد و چهار تا زن اینا از مکه حرکت کنن برن به هبشه پادشای هبشه رو میگفتن نجاشی مثل این که حاکم ایران رو میگفتن کسرا حاکم روم رو میگفتن قیسر حاکم همیر رو میگفتن طبع به ما چین رو میگفتن خاغان این نجاشی لغب حاکم هبشه بود نقل شده است که وجود اماره که پیغمبر صلی اللہ و علیه و سلم فرمود به این که در هبشه مردیست که لا یزلم و لا یزلم انده احد نه خودش ظالم است نمیگذارد در پناه او کسی ظلم ببیند شما برید قلاصه پراهندگی سیاسی پیدا کنید پراهندگی اجتماعی پیدا کنید جوار بود دیگه این همون پراهندگی است بعد از این چه این یازده مرد و چهار زن حرکت کردن به دنبال اینها ادیه دیگره مرکت کردن بیش از هشتاد نفر کم کم منابی بست اینها رفتن اول اونجا سنادید قرش وقتی فهمیدن که جعفر ابن عبی طالب رهبری ادیه را به دستور پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم به اهده گرفت به ادیه به هبشه رفتن از مسلمان ها از مرد و زن اینها هم راهی هبشه شدن البته تو راه بین معموران امرئاسی اینها اختلافی هم پیدا شد وقتی رفتن اونجا با نجاشی ملاقات کردن که اینها آمدن آلهه ما رسهب کردن افکار ما رو نادیده گرفتن شما پرهنداشان اینها با ما ور گردن نجاشی جعفر ابن عبی طالب را خواست گفت اینها چی میگن جعفر به افرار بود به اینکه از اینا سوال کردید ما بنده اینا هستیم گفتن نه فرمود از اینا سوال کردید که ما به اینا بدهگاریم که به دنبال طلبشون آمدن گفتن نه فرمود از اینا سوال کردید که ما خونی از اینا رختیم که اینا خونبه ها میخوان جنگی کردیم کسی را کشتیم گفتن نه فبودن ما آزادیم ولی نمیتوانیم دین من را که پیامبر ما برای ما آورده اقایدی که اون هزد برای از راه وحی برای ما آورده اونجا اجرا کنیم اونها ما را میرنجونه ما آمدیم اینجا احساس امنیت میکنیم از این به بعد نداشی به این معموران قرش به امر آسیها گفت اگر شما آسیبه به رسانی ترد بکنید هدایی ها اینا را هم برگردوند و کاملا جعفر ابن عبی طالب و همراهانشون پراهنده بعد سآل کرد که شما این دینی که پیامبر شما برای شما آورد خطوت کلیش تشریح کنید ای چی آورده کتابی آورده به نام قرآن سوری دارد آیاتی دارد گفت یکی مقدار از اونها بخانید جعفر سوره مبارک مریم را خوند تا رسید به حضی ای ریکه به جز این نخلطه تو ساقت علیکه را تبنجنی یا که اینجا نجاشی عشق ریخت و همراهانش عشق ریختند و ایمان آوردند در حیقه این وعظا سمع او ما اون زلم الى الرسول ترا اعیونهم تفیز و مند دم این است اینا عشق شو ریختند و گفت این حق است و ایمان آوردند و کاملا اینا را پناه دادند و امنیت نفره هم کردند اینا یعنی بیشتر هشتاد نفر در کمار رفات در هبشه به سهر می بردند تا هجرت شروع شدود مسلمان ها توانستن حکومتی تشکیل بدند جریان فتح خیبر روخ داد که جعفر ابن عبی طالب معموریت یافت که دیگه از هبشه به مدینه بیاید و وجود مورد فیقنبه صلی اللہ علیه و سلیم طبق این شعه نزود فرمود من به کدام یک از دو خبر خوشحال بشم آیا به فتح خیبر یا به قدوم جعفر ابن عبی طالب یه قصه ایم هست که مرحوم کلینی رزوان الله تعالی این رو در روزه کافی نقل کرده که وجود مورد فیقنبه صلی اللہ علیه و سلیم از جعفر رزوان الله تعالی سوال کرد که در هبشه چه دیدی خبرهای قابل گزارش چی بود گفت یه روزی من دیدم زنی باری را از روستایی به شهر آورد بار را در مکتل نزیر هم زنبیل گذاشت و روزتر گذاشت یه آبری بدون رعایت حق عبور تون روی کرد و به این زن تنه زد و این زن افتاد بدون این که زن حرف بدی بزند به این مرد گفت ویلون لکه من یه دیان یوم دین از آجال سرقضا من از این عدب و از این توجه به معاد این زن لذت بردم و این خبر جالبی بود برای من خب در چنین فضایی که اگر یه کسی زنی آسیب ببیند به این مرد تون رو میگود وای برتود از حال قیامت چنین گروه لایستکبرونند چنین گروه ازاسمی او ما انزل رسول ترا اعینام تفیز و مند دمه اند هر وقت یه همچی شراعت پیدا شد اینا اغرب هم مودتن للذین آمنو خواهد بود در هر قوم و ملتی چنین شراعت پیدا بشود اغرب هم مودتن للذین آمنو خواهد بود این نه برای آنست که حب مسیحیت یا قومیت مسیحیت اینست جا تب یهودیت آنست اینا تبشون همانست که در آیات مشترک بیان شده البته گاهی در اثر این که بعضی از منطقه ها در اثر سیب علمای ناب دارن اونها که مسیحیت ناب ایسهوی را از همون مسیحیت امریکایی جدا میکنن اگر با که این علمای دسترسی داشتن اونگاه مؤمن خواهند بود و اگر در بین اینها راهبانی بود که واقعا دنیا را ترک کردن اینا اصفه های عملی هن برای جامعه اینا هم دین را میپذیرند و اغرب هم مودتن للذین آمنو خواهد بود بنابراین ما یه وقت از که میخواییم با قصه های تاریخی های را حل کنیم یه وقت از این قرآن کریم بر اساس اون محیمن بودن او حتی بر قصه تاریخی بر شعنوزول ها بر همه سایی میفت کند و ما را بر اون شعنوزول ها هدایت میکند یعنی خود آیه در ما سؤال ایجاد میکند به ما میفرماد برو ببین چه خبر هست من یه حرف تازهی دارم با حرف های قبلی من همه هنگ نیست برای آنست که زمینه ها دو جوره وگرنه من همیشه یه جور حرف میدنم خود آیه ما را وادار میکند که بریم بریم در چه فضایی آیه نازل شد اونگاه وقتی میریم میریم این طوره اینه که علماء و راهبان رهبری فکر جامعه را بهده میگرد اگر مردم هم به تب با فطرت الهی خواهد شده اگر انسان تبعا بده است چه این که بده است فطرت هم خوب است چه این که خوب است خب اگر اکثری مردم این طوره هم اهل متعالقه نیستن اهل درس و بحث نیستن اکثری مردم اهل کارن اونا عمل میبینن وجود بارک است امیر سلام الله علیه در همون قرار داره آمد است مهمترین آملی که یه ادرا بی رغبت کرده از این که مراکز علمی بروند به حوضه های علمی را از نزدیک تقویت کنند و از به حوضه بشوند این بروند که آلمان با عمل کمند اگر اینا آلم با عمل میدیدن رغبتشون به علم و عمل بیشتر میشود اکثری مردم که فراغت ندارن برای متعالقه اکثری مردم کتاب خوندن اونها هم در حد دوران فراغت اونها است نه حالا بشینن بحثای کلامی را استدلال کنن اول تا آخر این که نیست در یک کشور شهست میلیونی شاید حد اکثر پونس شیست ست ازار نفر یا یک میلیون مثلا اهل بررسیب و تحقیق و متعالقه باشن بقیه سنت و سیرت علمه ها را میبینن اگر چنون چه علمه های واقعی و زاهدان واقعی در جامعه که اینها بقیت الله هست اینها مظهر اون بقیت الله واقعی هست باشن خیلی ها ادایت میشن در اینجا قرآن فرمود سرش اینه وگرن شما یقدی گلوتر میبینید کشداری که در جنگ های سلیبی علیه مسلمان های بیچار شده واسیله مسیح ها خیلی بیشتر از خون ریزی هاییست که یهودی ها کردن مگه یهودی چقدر مسلمان کشده چقدر کتاب های دیرون را سوزنده اینا بدتر از اونها بودن پس روی این تحلیل های قرآنی یه سلسل احکامی بین یهودیت و مسیحیت مشترک از این فصل مادامی که دین مطرح است و انبیاء مطرح هم یک صفه است مادامی که این دین ها تحریف شده ترد و تأن و لن از دو جانبه است مادامی که علما در جامعه حضور دارن میبینیم وضع جامعه اوزم شود شما میبینید این چهار وصفی را که ذکر می کنن چهارمی به سبومی وابسته است این سبومی محصول اولی و دومی است این که فرمود وقتی آیاق الهی با اینا عرضه بشود اینا نه تنها گریه می کنن نه فرمود اینا تدمع تبکی اینجور نه فرمود اشک شغ میریزن که تمام چشمشون را اشک میگیرد این اشک که تمام شبک چشم را گرفت و پایین آمد مثل اینکه چشم دارد پایین میاد نه فرمود یفیز و دم و اوهو اشکشون میریزد تمام چشمشون میریزد فازت العیون نه فازت دموع خب در چه حالتی میگوین فازت عیون اون وقتی که تمام چشم را اشک پر کند و دفعتن بریزد اینجور مثل اینکه چشم ریخته خب این ریزش چشم در اثر اون نرم خویی اینهاست نرم خویی اینها در اثر مشاهده اولمای درست و راهبان سعی هست اون وقت نقش مهوری را در جامعه این دو گروه بوده دارن هم اولمایی که محققانه سخن میگوین هم زاهدان اینکه این زهدشون یه دامی برای دنیا تلبی اینها نیست اونگاه در زیل هم بازون اصل کلی را ذه کرده فبود این چنینیست که ما حالا گفتیم لتجدن اغربه هم مبدتن للذین آمن ولذین قارون نصارا برای اینکه اینا در اثر این اوصاف چهارگانه منشدند و بهش میرسن اما در زیل یعنی در زیل همین بحث آیه هشتادشه شبود برلذین کفر و کذب و بایاتنا اولاک اصحاب الجهیم که یهودی که مسیحی والحمدلله ربنام از این درسته صبتون به خیل باشه