جعفر ابن عبی طالب، جناب ابو طالب این ها اولی مسلمان هستن بعد از این ها به طور قاطع میتونم گفت ابو زر جاز اولی مسلمان هستن از افتخارات بزرگ هستن، سابقون هستن در اسلام و جالبه بعد از مسلمان شدنش هم میره به مسجد حرام اعلام توحید میکنه کلمه لا اله الا لا برزمان جالب میکنه میزنه کتکش میزنه و از همون جا عذیت های ابو زر اصلا روزهای آغازین اسلام آوردن شروع میشه تا روزهای آخر عمرش هم که به شهادت در واقع به نحوی ختمیش که حالا ارز خواهم کرد و در مکه در میان قبیلش بنوغ فار گاهی میومد مکه گاهی میرفت میان قبیلش تا زمان که پیامه سال واله هجرت کردند و ابو زر آمد به مدینه و همراه پیامبر با جز شاگردان اختصاصی پیامبر هست این اطباع با ارز میکنه مثلا ما را روایت منصفت مفصلی داریم وسایه پیامبر به ابو زر که خوبه از دنشنانده این رو دنبال بفرمایند یادمه که جناب استاد علامه مصباح یزدیشون در بعض سالها شرح کردن وسایه پیامبر به ابو زر رو و چاپم شده و موجوده شرح وسایه پیامبر به ابو زر عنوان کتاب شارع یادم نیست اما محتواش همین هست خود این پیداست که ابو زر قابلیت خوبی داشته شاگرد خوبی بوده که پیامبر او رو به عنوان شاگرد اختصاصیش میپذیره و برحال وسایه با اون میکند و ویژگی جناب ابو زر در میان اصحاب پیامبر که او یکی از معدود اصحاب پیامبر که اون حضرت شهادت به بهشتی بودنش داده کمتر هست در این اصحاب پیامبر که به طور مطلق پیامبر اکرام فرمده باشد این از اهل بهشته دوست داریم نمونه ارز میکنم در این باره یکیش جریان مسجد قبا هست که در نیرو پیامبر سالواله مقید بودن هر هفته به مسجد قبا میرفتن این مسجد بسیار با فضیلت یه وقت پیامبر در مسجد قبا بودند و ابو زر هم اونجا بود جمعی از اصحاب هم بودند ابو زر از مسجد برای کاری خارج شد پیامبر فرمد که اولین کسی که در وارد میشه من اهل جنه اهل بهشته بعضی از اصحاب که اونجا بودند خواستن زنگی کنن رفتن بیرون مسجد که زودتر بیان داخل که مشمول این سخن پیامبر بشن پیامبر سالواله ملاک رو عوض کرد و فرمود که از اینای که داخل میشوند اون کسی که منو بشارت به خروج آزار میده آزار با به صلاح علیف یا حمزه و رازا ایک از ماهای رومیه که تقریبا منطبق ورد اسفند هست در اونجن وارد شدن و پیامبر سالواله که در کدومی که از شهور رومی ما قرار داریم در کدومی که از ماهای رومی قرار داریم ابوزر گفت که یارا صدا دادا خروج آزار آزار تمام شد پیامبر فرم میدانستم اما خواستن فقط اصحابم بدانن که تو از اهل بهشت هستی و تو تو تنها خواهی زیست و تنها خواهی مرد و تنها مبعوث خواهی شد تنها مبعوث میدانی با جایگاه رفیعی در قیامت داری که خود به تنها یک امت رو در واقع تشکیل میدی و آینده تاریخم همین رو تعیید کرد که اصحابم که در زمان اسمان چه ظلم های در حق ابوزر روا شد یک مرد دیگر که قابل ذکر هست در جنگ تبوک هست که میزان دلباختگی و عشق ابوزر رو پیان بساروازه میرسنه در تبوک خب از این میدانید آخر قضوه پیان و قضوه سختی هم بود یعنی بنابرای سپاه استان از مدینه حرکت کنند برده به منطقه تبوک در مرز شام و در فصل گرما در اون بیابان های گرم عربستان و برگردن سپاه چند نزدیک رو بگاهی سی هزار گفتن و در اونجا مرکب ابوزر شطرش از پای افتاد قدرت حرکت نداشت ابوزر ناچار شد که باروبانه شد رو کول بگیر و پیاده حرکت کن به سپاه برسه سپاه دیدن که ابوزر نیست و تحجب کردن شده ابوزر مثل ابوزر نیامده و یک لحظه دیدن که از دور یک سیاهی پیدا سده در میاد پیان بخورم کن ابوزر کن ابوزر یعنی گوی ابوزر در میاد و ابوزر نزدیک شد تشنه بود و خسته بود و خواستن که آبی یه مده زرف آبی در آورد و داد به پیان بر حضرت فهمید که خب چرا تا که آب داشته چرا ننوشید و گفت رسیدم به یک چشمهی به آب گوارای رسیدم و از اون در این مشکم پر کردم گفتم تا حبیبم از این آب ننوشد من خودم نخواهم نوشید الله اکبر از این شدتش و علاقه آب رو داد به پیان بر و برها بهش آب نوشندند و و اونجا پیان بر سواله ما اضلت الخضرا ولا اقلت غبرا الازی لحجتن استق من عبیدر آسمان سایه نیفکنده و زمین بر روی خودش هم نکرده یک فردی که سخن بگه صادق ترد عبوزر و همینطور باز پیان بر همون نکته که در قسمت قبل ارز کردم فرمود در باره او و بعد از رهلت رسول حضرت سالبال دوره سختی عبوزر شروع شد عبوزر جزب ثابتی ندبر ولایت امیر المؤمن سلامون علی بود و جز شیعان اولیه ارکان اربعه شیعه است همراه سلمان و مقداد و امار دائمان در دفاع از امیر المؤمنین حرکت میکرد کتای نمیکرد روایاتی که از پیان بر شنیده و در باره ولایت حضرت اونها ذکر میکرد دوره خریفه اول و دوم حالا به نحوی گذشت اما سختی عبوزر دوره خریفه سبوم هست به خصوص نیمه دوم خلافت اثمان که اثمان متاسفانه حیف و میل بیترمال فراوان کرد به بنعمه خیلی میدان داد به خیشانش از این انبال بیترمال بدون حساب پرداخت میکرد و عبوزر منطقه ساکت بشه استلاحا دوره مفاسد اقتصادی شروع شد مرده و عبوزر دائمان اعتراض میکرد و عجیبه به واقع تأصفباره که مثلا اثمان مثل کعبال احباری که یهودی زاده است و اصلا مسلمان شدنش طبق شواهد اصلا ظاهری بود به ظاهر مسلمان شده بود مثل کعبال احبارو میاد مشاوره خودش قرار میده فتوه از اون میگیره و از اون نظر میخواد در باید مساور دینی اما مثل عبوزریو ترد میکند و مورد ظلم قرار میده و موردی که عبوزر اعتراض میکرد و عثمان بهش پرخواش میکرد آخر عثمان بر نتابید اعتراضات عبوزر رو و تبعیدش کرد به شام نزده معاویه و عبوزر رفت در شام و اونجا باست همینطور اعتراض اصلا معاویه میکرد و اون کاخ خزرایی که معاویه ساخته بود برای خودش هیل میرفت در اون کاخ و اعتراض فریاد میزد داد میزد اعتراضی میکرد این چه وضعیه برحال با انبال مسلمان ها شما برای خودتون خانه های مجلد میسازید و اینها به معاویه آخر تعمال نکرد به عثمان نامنوش که این رو تحویلش بگیر خوراسم پانه میزدیم تعمالش کنیم عثمان گفت برش گردون به مدینه بر یک مرکب غیر راهواری سوارش کن و با یک معمول خشنی و همینطور شد سواره یک شطوری کردن بدون جهاز و زین و امثال اینها و به گونه این شد که عبوزر بختی که رسید به مدینه گوش جرانهای او ریخته بود و راحت نمیتونه راه بره میگه قدمهاشو کتا کتا برمیداش و با این وضعیت عبوزر آمد به مدینه مجددن شروع کرد اعتراضات به عثمان رو و عثمان این بار او رو تبعید کرد به ربزه به سحرای بی آب و علف ربزه کار در مکانش بحث است که براخره در یک از سحراهای نزدیک مدینه بوده بعضی گفتن در سمت شرقی مدینه و عبوزر یک مدتی اونجا بود بیکست بدون اینکه کسی همراهش باشد بدون اینکه تأمین اقتصادی شده باشه همسری سحرا اونجا بوده دختری سحرا اونجا بوده روزهای آخر عمرشو دخترش گزارش میکنه که پدرم گفت که بریم بگردیم در این سحرا چیزی پیدا کنیم رفتیم و از همین علوفه و اونها چیزی پیدا کردیم که غیر از اون چیزی نبود و پدرم رو به قبل خابید و گفت که لحظات آخر عمر من هست به همون طور که پیانبر حبیبم به من وعد داده من تنها و الحال از دنیا خواهم رفت و گروهی از مؤمنان خواهند آمد و منو تجهیز میکنند و دفن میکنند و اینها که در همون جریان تبوک پیانبر این رو فرموده بود که گروهی از مؤمنان به سعادت میرسند با دفن تو و همونطور عبوزر جان میده در واقع به نحوی با گرستنگی به نحوی شهادت نسیبش میشه در اون غبزه و چیزی نمیگذاره که گروهی از عراغ آزم حج بودن که یکیش مالکشتر بوده بعضی گفتن عبدالله به مسعود بوده یکی دو نفر دیگه بودند و میاند و میبینند که این دختر عبوزر به از سر راه استاده و منتظر این هاست و میان خلاصه بدن عبوزر رو در همونجا دفن میکنند این در ارتباط و جناب عبیزر و این که برحال ما شیعان و پیروان امیرال مؤمن سلاموالای مفتخر هستیم افتخار این از که اولین کسانی که برحال دائیه تشریح داشتن این چنین در ارتباط و حق استادگی کردن و جانشون رو در نرافده کردن و از اون اصول تخطی نکردند اگر اجازه بدید اشاره فرمودید به نام از مجموعه ره توشه به نام پندهای پیانبر صلی اللہ علیه و آله به عبوزر رضی الله عنه که انتشارات محسسی آموزشی پجوهشی امان خمینی رحمت الله علیه در سال 91 چاب کردن و چند بار هم این کتاب تجدیده چاب شده پرسمان ویجه پاسخ به پرسش های تاریخی و اما سوالی که شنونده عزیزمون داشتن بخش دوم مربوط به جناب قنبر قلام امیر المومنی توضیحات از رتالی رو بشنوید خواهش بکنم بردر تو قنبر باید گفت که اگر بخوایم کسی رو خادمی رو قلامی رو در وفاداری مثال بزنیم باید به قنبر مثال بزنیم چون که همین طور بوده قنبر نماد وفاداریست برای مولا و برهان سرور خودش و شیفتگی فراوانی به امیر المومنی سلام علیه داشت و متقابلان هم حضرت به همین ترتیب در باره برحال نسب قنبر و این که از کجا بوده با این که گفته میشه ایرانی بوده است اما خیلی ثابت نیست که اهل ایران بوده باشد بعضی گفتن از قبله همدان در یمن بوده ولذا کنیه ابو همدان هم برای او نرم کردن و این که در یکی از همین برحال فتوحات احسارت در میاد و به مدینه آورده میشه و در سحم امیرال معمن سلام الالهی قرار میگیره برحال قلامی بوده قلام بوده این تردید درش نیست در خدمت امیرال معمنی سلام الالهی و این که چند سال بوده باز چیزهایی گفته شده اما خیلی باز معلوم نیست که یه در دوره خلفه در خدمت امیرال معمن سلام الالهی قرار میگیرد و همتون دوره خلافت حضرت در خدمت اون حضرت بوده و سپس در خدمت امام حسن و امام حسین علیه السلام بوده پس که سه امام خدمت کردیشون سه امام رو و بلکه چهار امام رو شون بعد از کربلا رو هم درک کرد و امام سجاد رو هم درک کرد غالطاً چهار امام رو درک کردیشون و جناب قنبر یک گزارش های خیلی باز اطلاع در بارش نداریم مفصل اما از همین گزارش هایی که در ارتباط با مناسبات یا تعاملات ارتباطاتو با امیرال مؤمنین سلامالله هست میتونیم به یک نکاتیب برسیم از جمعه این که مثلاً در سفین امیرال مؤمنین سلامالله پرچم بخشی از سپاه رو داد به جناب قنبر چون از اون طرف امرواز قلامش آمد و پرچم به دست در میدان حاضر شد و حضرت هم پرچمی به دست قنبر داد در مقابل او یا این که حرب قلام معاویت یا رو دارد که در جنگ سفین قنبر به درک واصل کرد و باز این گزارش هایی که نشون بیده امیرال مؤمنین سلامالله هوای قنبر رو داشته یک گزارش جالبیست که یک وقتی حضرت به بازار رفتند و دوتا لباس گرفتند یکیش به دو درهم یکیش به سه درهم سه درهمی رو دادن به قنبر دو درهمی رو خودشون پوشدن قنبر سآل کرد که کب چرا شما لباس بهتر رو به من دادید فرمایی که تو جوان هستی و شوره جوانی داری این لباس مناسب تر با توست و من از دستور حضرت سالواله شنیدم که بر کسانی که خدمت گذار شما هستن زیر دست شما هستن از اون چی که خودتون میپوشید بپوشانید و از اون قضایی که خودتون میخورید بخورانید و این که تکلیف نکنید تحمیل نکنید بر اونها کاریو که اونها در طوانشون نیست و اگر همکاریو بر اونها سپردید و احساس میکنید که در طوانشون نیست خودتون به کمکش برید خب اینها رو ما واقعا باید به آب تلاب بدنیسیم این گونه سفارش ها رو نسبت به زیر دستان که در واقع اصول رفتاری اجتماعی و معاشرتی در سیره هست و ندای اسلام هست که به این سمز فرا خانده در بحث جهان امروزی که برها نگاه های محقرانی نسبت به بعضی افراد ملیت ها امسال اینها وجود داره باز در گزارش دیگری هست که قنبر یه وقتی مثلا در خانه حضرت ببب بودید و نحوی دربان امیرال مؤمنه بود دربان حالا به اصطلاح امروزی که حالا امیرال مؤمنه یک دمدسکای در سفر شد دربان نه برها خادمه بود که همه هیم که چه کسان خدمت حضرت پرستن که هر کسی داخل نشه اشعس میخواست وارد بشه گوی امیرال مؤمنه در وضعیتی نبود که اشعس میخواد خدمت حضرت بره قنبر اجازه نداد و اشعس مشتی بر بینی قنبر کوبید و از کنم که بینیش خونالود شد امیرال مؤمنه این تشفیه بود و اعتراض به اشعس کرد در دفاع از قنبر و این که مالی ولکه یا اشعس شاید که منو با تو چه کاره اشعس خب فرد منافقه ملعونه بودی خیلی زرب زد و اونجا امیرال مؤمنه اشعاری میکنه که اما والله لا تمرست به عبد سقیف لقشرد شغیراتو که یعنی تو الان ادالت من رو تحمل نمی کنی در همین حدی که سبر نمی کنی توقع داری که تو که رئیس قبیله هستی یا سرشناسه هستی بی از مارد بشی و اینها اما روزی خواهد بسید که بر شماها قلام سقیف مسلط خواهد شد که مو بر بدنت راست خواهد شد بعد سآل کرده معلوم شد که گوی حزاد حجاج ابن یوسف رو مطرح میکند حالا دیگه من نمخواه خیلی طول بدم در ارتباطه با جناب قنبر قنبر بعدش بعد از امیرال مؤمنین در خدمت حسنین علیه مسلم قرار گرفته اما در کربلا حضور نداره مانند بعضی دیگر از اصحاب امیرال مؤمنین مثل کومیل و امثال اینها که قدر متعقن اینها نه از روی عمد و بیتفت جوهی به حادثه کربلا و عمر امام حسین صلی اللہ علیه حاضر نشده باشن بلکه قطعا یک مانعه وجود داشته برای اینها چرا؟ ما در باره مثلا جناب قنبر پیشینه و پسینه عمرش رو قبل و بعد از کربلا وقتی نگاه میکنیم شخصیت مصبتیست قبلش که این چنین که ارز کردم بعدش هم به دست حجاج به جرم تشیع و به شهادت میدسه این مثلا چرا در کربلا نیست؟ تاریخ کاملا ساکته حالا یه زندان بوده یا نتیز خودشو برسنه بلاخیه کرده احتمالات رو باید اینجا مطرح کرد و به هر حال میلیسی دوره حجاج علیه لعنه و میگنی که حجاج یه وقتی پیش اون نزدیکانش گفت آرزو کرد که من امروز میخوام تقرب به درگاه الهی به جویم با قتل یک شیعان علی میرن و قنبر رو پیدا میکنن قنبر میاد میاد پیش حجاج و ارز کنم که حجاج میگه که شیندم که تو در خدمت علی ابن عبی طالب بودی چه میکردی با علی همراه علی چه میکردی من خدمت آب وزو میاوردم کاراشو میکردم کارش هستیم وقتی که علی وزو میگرفت چه میگفت چه میخوان چه میگفت قنبر گفت که آیات چهلو چهار و چهلو پنج سوره انآمرو میخاند فلم من نسو ما ذکرو بهی فتحنا علیهم ابواب کل شیئن حتی اله فرحو به ما او تو اخذناهم بغتتن فالله هم مبلسون فقط عداب رو قوم الذین الظلم و بلحمدلله رب العالمین کسانی که یاد خدا رو فراموش کردن به نعمتهای رسیدن و فراموش کردن یاد خدا رو ما از باب تعبیر قانون استدراج یعنی نعمت بهشون دادیم ببینیم که اینها برحال چگونه عمل میکنن فتحنا علیهم ابواب کل شیئن حتی اله فرحو وقتی با اوجه این نعمتها رسیدن شاد بودن از این نعمتها اخذناهم بغتتن به ایک بار اون نعمتها رو ازشون گرفتیم فالله هم مبلسون فقط عداب رو قوم الذین الظلم و بلحمدلله رو بلالمین این رو خوند و حجاج گفت که گمان میکنم ارش کنم که این رو در باره ما تعبیر میکرد علیه گفت بله قنبر گفت بله در باره تو و امتار تو تعبیر میکرد حجاج گفت که اگر من گردن تو بزنم چه میکنی قنبر گفت که من خوشبخت خواهم بودن به سعادت میدیسم و تو بدبخت خواهی شد ولی ازا میگه حجاج ملعون دستور داد که گردن قنبر رو زدن و طبق نقلی گردن پسرشم زدن رو به شعادت رسید و این که در کجا این اتفاق افتاد خیلی تصریح نشده ولی احتمال هست که در کوفه برحال بوده باشد چون قبلی در کوفه به قنبر منصوب هست در جاهای دیگری هم مثل شام و اینها قبولی منصوب به قنبر هست که قابل تعیید نیست رحمت الله علیه به جهت همین شیفتگی و ارادتی که استاد جباری فرمودن قنبر نسبت به امیر المؤمنین داره شاعران فارسیگوی هم قنبر رو نسبت بهش یاد کردید دارن در اشغارشون جناب آفز میفرمایند که مردیز کننده در خیبر پرس اصرار کرمز خاجه قنبر پرس گر طالب فیض حق به صدقی آفز سرچشمی آنز ساقی کوسر پرس خیلی ممنونم استاد سوال تلفونی بشنویم و در خدمت شما خواهیم بود سلام وقتیتون بخیر یه سآل داشتم از برنامه پرسمان تاریخی و اون این که قبله از بیتل مقدس به مکه خب مشخصه سال دومه هجیبونیم خواستم بینم بیتل مقدس از حضرت آدم تو عده هجرت بوده یا فقط همون اول بیست تقریبا همون پونزه سال قبله بوده میخواستم بگم از چه زمانی بیتل مقدس قبله شده خیلی ممنونم از شنبنده عزیز برنامه استاد در خدمتون هستیم بیتل مقدس از چه زمانی قبله بوده از کنم که شارع فرمودم به زمان بناه بیتل مقدس از زمان حضرت آدم سلام الله نبوده بلکه بنا کننده این معبد در واقع این جای مقدس جناب داوود سلام الله نبوده قریب هزار سال قبل از میلاد حضرت مسیح سلام الله نبوده و طبعا سه هزار سال قبل زمان ما سابقه بیتل مقدس یا بیتل مقدس حضرت سه هزار سال هست و بعد حضرت داوود شروع کرد و فرزنده جناب سلیمان سلام الله نبوده هم تکمیل کرد بنای این معبد رو و خب معبد بود یعنی در برای بنی اسرائیل ایک مکان مقدسی بود اونجا عبادت میکردن و اونجا مراجعه میکردن و به تعبیر قبلشون هم بود در هم دوره بنی اسرائیل تا حضرت ایسا و سپس تا زمان ظهور اسلام محل مقدسی برای هم یهود بود هم نسارا و قبل شدنش برای پیانبر سلام والد هم پانزده سالیش که از دانشانده اشاره کردن رسول خدا والد در مکه از همون آغاز به اصطشون قبلشون بیت المقدس و بیت المقدس بود با این که در مکه بودند و منطقه روایتی هست از معصوم سلام اله ای که پیانبر در مکه تا اونجایی که ممکن بود اگر ممکن بود و در جهتی بودن که هم میشد کعبر قبل قرار بدن و هم بیت المقدس رو به سمت هر دو نماز میخوندن در جهتی از کعبه میاستادن که به سمت شمال قرار بگیره کعبه حائل بشه بین حضرت و شمال به سمت هر دو بایستن اونجایی که ممکن نبود نصف زمان که هجرت به مدینه کردن دیگه چه امکانی وجود نداشت اون مدینه در سمت شمالی مکه قرار داره اگر به سمت بیت المقدس در مدینه بایستن در واقع پشت به مکه خواهد بودیه چون مکه در جنوب مدینه است و پونزده سالی نظرم آغاز به استد تا سال دوم هجرت که قول صحیحتر در باره تغییر زمان تغییر قبله در ماه رمزان سال بعد از جنگ بدر در ماه رمزان سال دوم هست و علت مسئله چرا؟ با این که پیامبر در مکه چرا دستور نیست پیامبر رمزان محمد سمت بیت المقدس نماز بخانند و در قرآن اشاره به این مسئله شده در همه آیات سوری بغره آیات 141 به بعد که چند آیه در باره وقت تغییر قبله متر از جمعی آیه و ما جعلن القبله تلتی کنت علیها الا لنعلم من یتبع الرسول من ینقلب على قبله و ما قرار ندادیم اون قبله که برش بودی یعنی بیت المقدس رو بر تو مقدر نه که مقرر نکردیم اون قبله رو مگر بر این که لنعلم من یتبع الرسول من ینقلب مگر بر امتحان یعنی بره عرب بره مسلمان ها طبیعتاً کعبه مطرح بود حالا به چه این کسانی بگی که نه به سمت بیت المقدس نماز بخانید در واقع این خدا همین امتحان امتحان کنه چه کسی اینجا میگه بره قربان ما عبدیم بندهیم هر چیز شما بفرماید و اونهایی که بر اساس احبای خودشون خواست خودشون ما اهل مکه استیم چرا به سمت مثلاً بیت المقدس نماز بخانیم اونهایی که ینقلب و علاقه بیهه بر اساس هوا و حوست دینداری میکنه و اونهایی که بر اساس عبودیت دینداری میکنه در واقع نوعی امتحان بوده منطقه در سال دوم چون مرده سو استفاده یهود قرار گرفت این مسئله و شماعتت میکرده مسلمان ها رو برای اینکه قبله مستقبلی ندارید خدا همین امتحان دستور بازگشت به سمت ارشادت شعبه رو دادند و به سمت تغییر قبله آیه 144 سنو مبارک بغره قدره تقلب وجه که فست سما فلنولی انکه قبلت انترده فول وجه که شطر المسجد الحرام و حیث ما کنتم فول و جوه حکم شطره روتون به سمت مسجد الحرام بکنید و هر جایی که باشید روی زمین به سمت مسجد الحرام نماز بخانید که این در واقع حکم تغییر قبله او دیگه قیامه و از اون به بعد دیگه قبله شد خانه شبه با این پیشینهی که ارش کردن خیلی ممنونم از استاد جباری بزرگوار خدمتشون بودیم از پاسخهای خوبشون و فرمایشات علمیشون استفاده کردیم و خیلی ممنونم از شنبندگان عزیز و فحیم برنامه پرسمان تاریخی و رادیو معارف که همراه برنامه خودشون بودن تا برنامه بعد شما رو به خدابنده متعال میسپارم یا علی مدد خدا نگهدار و حسن مجتمع و حسین الشهید و علی زین العابدین و محمد الباخر و جعفر الصادق و موسى الكاثم و علی الرطاق و محمد الاتفی و علی النفید و حسن الزكید و محمد المهدید صلوات الله علیه صلوات الله صلوات الله صلوات الله صلوات الله علیه و اجنبی و اجنبی و اجنبی و اجنبی روابط امومی سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران از خود خبر ندارد آشفتگان موید از خود خبر ندارد پار سایان بر درگه تو بهریست از آب چشم اوشان خلق جهان از آن رو در ره گذر ندارد حجت الاسلام وحیدی حجت الاسلام حجت الاسلام