امید روحی صدا بردار و اکبر شاه و روحی همه هنگی پخش انشالله در فرصت دیگر باز هم در مسئله شما خوبان شنونده باشیم تا اون موقع شبتون بخیر بشنوید برامه برکرانه نور رو به مدت سی دقیقه خداحافظ نوحی ایلیم فسألو اهل ذکر این کنتم لا تعلمون برکرانه نور بیل بینات وزنه و انزلنا ایلی کند و لتبینا لناس و نزده ایلیم و نعلهم يتفكرون بسم الله الرحمن الرحیم و از این که از رسوله تر اعیونه و از این که از رسوله تر اعیونه و از این که از رسوله تر اعیونه و از این که از رسوله تر اعیونه و از این که از رسوله تر اعیونه و از این که از رسوله تر اعیونه و از این که از رسوله تر اعیونه و از این که از رسوله تر اعیونه و از این که از رسوله تر اعیونه و از این که از رسوله تر اعیونه و از این که از رسوله تر اعیونه و از این که از رسوله تر اعیونه و از این که از رسوله تر اعیونه و از این که از رسوله تر اعیونه و از این که از رسوله تر اعیونه و از این که از رسوله تر اعیونه و از این که از رسوله تر اعیونه و از این که از رسوله تر اعیونه و از این که از رسوله تر اعیونه و از این که از رسوله تر اعیونه این دو آمل در اثر آن است که چون علمای واقعی در بین اینها بودن چون راهبان واقعی در بین اینها بودن اینا مقاومت کردن و خود را به دنیا دیگران نفروختن توانستن افرادی تربیت کنن که متوازه و خازه در برابر حق باشن اون خوی استکبار که لازمه ی هر علاقمند به ملیت خود هست اون از مسیحیت گرفتشون در باره مشتکین چون چنین آلم و راهبی نبود استکبارشون موند در باره یهودی ها چون چنین علما و راهبانی کم بودن استکبارشون موند در باره مسیحیت چون چنین علما و راهبانی زیاد بودن استکبار نیامد و متأخرین که راه قدم ها را ادامه ندادن با علما و راه بد عمل کردن اونگاه همین مسیحی ها که لا یستکبرون بودن همکنون شدن یستکبرون اونگاه همون کاری که مشتکین با مسلمان ها میکردن یهودی ها با مسلمان ها میکردن مسیح ها در جنگ های سلیمه سلیمه و غیر سلیمه با مسلمان ها میکردن از اینجا نقش علما و زاهدان در جامعه مشخص میشه که اگر در بین یک ملتی علمای محقق باشن که مشکلات علمی را حل کنن زاهدان واقع بینی باشن که عصبه و الگوی افراد صالح و صالح باشن اون جامعه سمت سلاح حرکت میکنه در باره مشتکین که چندین آیه دارد اینها گرفتار جاهلیت هستند جاهلیت های قومی دارند جاهلیت های سیاسی دارند جاهلیت های اخلاقی دارند در چند آیه فرمود به اینکه همیت ال جاهلیت یا لا تبرج نتبرج ال جاهلیت ال اولا یا افه حکم ال جاهلیت یا قون و مانند آن اونها نه علم داشتند نه عمل صالح هم جهل در مقابل علم دامنگیر مشکلیت هستند هم جهل در مقابل عقله این جهل جامعه در بین مشتکین آکن بود یه وقت انسان جاهل است یعنی نمیداند یه وقت انسان جاهل است یعنی آقل نیست نه یعنی عالم نیست و قرآن کریم گناه را در اثر جهل میداند خواهد در اثر ندانستن یا نپذیرفتن در اثر اینکه عالم نیست یا در اثر اینکه عقل نیست که یعمرون از سوئب جهالتین چنین اثری میشود اثر جاهلیت و قرآن در چند جای از آیات الهی اقسام و شعب جاهلیت را مشخص کرد و مشتکین را هم به عنوان مستکبر معرفی کرد فهمود در سوره انبارکه صافات آیه سی و پنجم فهمود انهم کامو اذاقیل لهم مرده اذاقیل لهم لا اله الا الله دستکبرون این سنت اونها بود کانو که به صورت فعل ماضی مستمر ذکر کرد فهمود دعوی اونها این بود هر وقت اینها را به توحید دعوت میکردن اینها مستکبر بودن پس این استکبار در اثر اون جاهلیت های علمی و عقلی دامنگیر مشتکین حجاز بود چه اینکه همین استکبار دامنگیر یهودی ها هم هست برای اینکه در سوره انبارکه بغره ملازم فهمودید که هر وقت انبیاء اینها را دعوت بکنند وحی بیاید اینا مستکبرند آیه ۸۷ سوره انبارکه بغره این بود که وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابِ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُولِ وَآتَيْنَا عِلِيسَ ابْنَ مَرْيَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ اَفَا کُلَّمَا جَاعَكُمْ رَسُولُنْ بِمَا لَا تَهْوَىٰ اَنفُسُكُمْ وَمُسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَدَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَغْتُرُونَ در اینجا بعد از یریان یهودیت و مسیحیت ازه کرد حمود بلغد آساینا موسیٰ را کتاب و قفینا من بعده بِالرُّسُولِ و آتَيْنَا عِلِيسَ ابْنَ مَرْيَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ اَفَا کُلَّمَا جَاعَكُمْ رَسُولُنْ بِمَا لَا تَهْوَىٰ اَنفُسُكُمْ وَمُسْتَكْبَرْتُمْ این احیانا مسیحیت ها نمشه انموشه وقت اختصاص به یهودیه ندارد از این احیانا در سور بارکه بغرای افتادشار این چنین بود که فَمُسْتُمْ مَقَصَدْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ دَارِكَ فَاِیَكَ الْهِجَارَةِ وَاَشَدُّو غَسْوَهِ که این خطاب به یهودی هست خب یهودی مثل مشتک مستکبر هست و دارای قلب قاسی هست چه اینکه مشتکین هم دارای قلب قاسی هست ولی درباره مستقبل هست و مسیحیت ذات اقدس اله فرمود به اینکه اینها قلوبشون از رحمت و رعفت برخوردار هست اما منشه همه اینها پیروی همون راه سهی ایسا صلی اللہ علیه است در سور بارکه حدیق آیه ۲۷ این چنین آمده هست سُمْ قَفَيْنَا عَلَىٰ اَعْثَارِهِم بِرَسُلِنَا وَقَفَيْنَا بِعِسَبِ مَرْيَمِ وَهَتَيْنَاهُ الْاِنْجِيلِ وَجَعَلْنَا فِی غُلُوبِ الَّذِينَ تَبَعُوهُ رَعْفَةً وَرَحْمَةً پس اگر مسیحی استقبار ندارد در صورت ایست کتاب ایسای مسیح سبحانه و تعالی باشد در قلبش رعفت و رحمت هست یه عاطفه ای دارد وَجَعَلْنَا فِی غُلُوبِ الَّذِينَ تَبَعُوهُ رَعْفَةً وَرَحْمَةً چنینکه درباره یهودیان تقرار دارد که وَجَعَلْنَا غُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً بیوحرفونه علیه کریم فهمون این قصاوت دامنگیر یهودیت شده کفر تلخ الهیست در اثر اون تحریف اونها و این رعفت و رحمت یه پاداش الهیست که نصیب مسیحا شد در اثر پیروبی از ایسای مسیح سبحانه و تعالی وَجَعَلْنَا فِی غُلُوبِ الَّذِينَ تَبَعُوهُ رَعْفَةً وَرَحْمَةً وَرَحْمَةً خوه ! پس استقبار در مشکین هست برای اینکه در بین اونها عالم و زاهد نبود در یهودی هست برای اینکه اینها عالم و زاهد را از بین بردند و یا اون علما و زاهدان به تمه اینها دریاپرستی اینها سخند میگفت قهران اون رعفت و رحمت به صورت قصاوت قلب در آمده است که باز محصولش از استقبار چیز دیگر نیست یکی نیست ایکی از عدلهی که مسیحا به مسلمان ها نزدیکترن این بود که فرمود این راهبان کیانن؟ اگر رهبانیت بدعت هست چگونه وجود اونها در بین مسیحیت مایه غرب اینها به اسلام هست با یه علاقی مندی اینها به دین اسم ماننده اولا هر دین یک منحاج و شریعهی دارد ممکنه از چیزی در شریعت ایسای مسیح سلام الله علیه ممدوح بود و در شریعتهای دیگر ممدوح نبود ثانیا این رهبانیت را ذات اغلص اعراف فرمود اونا خودشون ابتکاری و ابتدائی مطرح کدن جز ای دین نبود که ما برانها مقرر بکنیم و رهبانیتنه به تدعوها منطق بدعت همونطوری کتاب های فقهی ملازم فرمودی چهار قسم است گاهی بدعت حرام است گاهی مکروه گاهی واجب است گاهی مصطحب بدعت یعنی نوع آوری اگر انسان از خطوط کلی دین مسئله بیرا فهمی به این مطلب مکتوم و مخفی بود و او مبرهن کرد و بعد برای زنده بودن او اقدام کرد و قیام کرد چنین بدعتی میشه واجب یا مصطحب میشه سنت حسنه بدعت یعنی نوع آوری جزا تو کتاب های فقهی بدعت را به این چند قسم تقسیم کردن منطق مصطلح آن است که در غبال دین انسان آلمان آمدن چیز را جلب بکند البته این حرام است فمود به جغالنا فی غلوب لدین تبعهو رعفتن و رحمتن و رهبانیتن و تدعوها ما کتبناها علیهم الا به تقا ارضان الله که گفتن این الا است اسنام و قطع است چون اگر متصل باشد معناش این است که این دیگه بدعت نیست در حالی که فمود اینا بدعت است فمود این رهبانیت بدعت است ما برای اینها لازم نکدیم ما در باره نماز و روز و بستار احکام گفتیم کتب علیکم سیام در باره مسلمین مثلا یا کتب علیکم قطعا رو مانند ولی چیزی را به عنوان رهبانیت در مسیحیت مانند وشدیم تسبیت نکردیم این الا ابتقا ارضان الله مستثنان میشه منقطع خب این رهبانیت را اینها به عنوان پدیده ابتکاری از خودنا رو بردم لیکن فما رعوها حق رعایتها که اگر درست به این عمر ابتکاری عمل میکردن چیز خوبی بود ولی نکردن به این عمل ابتکاری ارآن حسینیه ها جز شاعر ماست این که در اصل پیغمبر نبود سقاخونه ها جز شاعر ماست این که در اصل پیغمبر نبود این ها بعد از جریان کربلا پدید آمد خب همونطور که ساختن مسجد جز شاعر هست ساختن حسینیه هم جز شاعره دیگه وقف برای مسجد جز شاعر هست وقف برای حسینیه هم جز شاعر هست دیگر این ها از اموریست که ما از خطوط کلیدیم به خوبی میفهمیم این ها مرزی حق هست و این یک نوعوری واجب یا مستحب هست اگر یک نوعوری حالا اگر کسی حق حسینیه رعایت نکرد فما رعایتها مزمون میشود وزمت میشود اگر یه امر نوعی باشد که این امر نوع لوازم خوبی دارد و این لوازم خوب عمل بشود مرزی کلید جزیر مجموعی شاعر الهی همه چیز که لازم نیست چیز منصفی باشد که باید که بعضی از امور هست که مالا نصفی هست بریم ما از خطوط کلیدیم میپهمیم یا واجب هست یا مستحب مثل بسیار از این تظاهرات امومی خب اینا که به این سبک نبود که ولی الان جزه بهترین راهای شاغر اسلامی هست اگر چنون که اینها حقوق و حدود رحبانیت را رعایت می کردن مرزی حق بودن منطق خدا نقده که بر اینها دارد اینست که اینها حق رعایت نمی کردن اونگاه فرمود فَآتَئِنَ الَّذِينَ آمَنُمْ مِنْهُمْ عَجْرَهَمْ وَكَثِيرُمْ مِنْهُمْ فَاسِخُونَ خب پس معلوم می شود مسیحیتی که مستکبر نیست در اثر داشتن آلمان محقق و زاهدان وارسته هست که اینها از علم و زهدون ها پیروی می کنن اونگاه بازدهش اینست به جعل نبودن و محصولش هم اینست ولی اگر آمد و وز برگشت اینا هم نزیر یهودی ها قسیسین و راهبانشون را یا کشتن یا بکام دنیا رعبت کردن اونگاه این مسیحیت همون جنگ سلیبی را راه می اندازد که یهودیت اون کار را میکی جنگ خیبر راه اندازد اونگاه این مسیحیت همون جنگ سلیبی را راه می اندازد و خطراتی که مسیحیت علیه اسلام کرد کمتر از خطرات یهودیت نیست شاد بیشتر باشد دون خوندیدهای امومی که در جهان اسلام بعد از پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم به بار آمد اون احس یه مقدار رعایت می کردن تعلیمات وجود اون بارک ایسا صلی اللہ علیه تعلیمات نرم است اخلاقی است اونها با داشتن چنین معلمی معذالک خوی استقبال در اونها ظهور کرد برای این که دیگه عمل نکردن و قرآن اگر مسئله نرم بودن دلهای مسیحی ها رزق بکند بلد ببرکت پیروبی از ایسا صلی اللہ علیه است و جعلنا في قلوب الذین تبعوهو رعفتن و رحمه و در این هم خوی استقبال بود چنین که دستور مبارک بغره بعد از جریان یهودیت و مسیحیت اصل کلی را بطرح کرد افا کلما جا اکم رسولون بما لا تهوه انفسکو مستکبرتو بعد از ذکر یهودیت و مسیحیت است خب در مسئله عداوت با مؤمنین فرمود یهودی ها و مشککین اشبدو ناس عداوتن للمؤمنین هم در باره دنیا ترابی و تماؤ آزمند بودن فرمود یهودیت و مشککین خیلی آزمندن که زیاد بمانن خب اگر کسی زیاد میخواد زیاد بمانن مال زیاد هم تراب میکند دیگر لذا در باره یهودیت فرمود بین که اینا اینقدر زردوستن که اگر یه دینار بانوان امانت بدی خیانت میکنن البته در بین اینا افراد کمی هستن من انتعمن راق انتارین یاد دیه لیک اما به من هم من انتعمن به دینارین که این تنوینش هم تنوین تحقیره یه دینار امانت به یهودی بدی دلیل و شاهد و بیینه نداشته باشی به قیام و اقدام نکنه نمیتونه بگیری چون حرفش اینه که مال امیگین و غیر یهودی ها برای ما حلال هست این فکر که در باره یه مسیحیت نبود اون آزمندی امر طولانی در مسیحیت نبود این زمینه ها برای مسیحیت آماده بود برای پذیرش سخنان از اون طرف آلمان و راهبان به حق اینا را پرورندن در نتیجه این شد که وقتی آیات الهی برنامه طلابت می شد اینا زود قول می کردن اما وقتی در اثر این که اون علماء و زهاد رخت اینها هم مثل یهودیت دنیا طلب شدند و آزمند خطر جنگ سلویه ها پیش آمد کشتار بیرهبان مسلمین در تیه این قرون به وسیل مسیح ها خیلی بیشتر از کشتار مسلمان ها بود وسیل یهودی ها خب پس مهور های اصلی این است اگر قرآن می فرمد برنام لایستکبرون دلیلش هم زیک می کند فباد وجعنا فی غروب لذینت حبعوهو رعفتن و رحمت مادامی که اطاعت هست این چه نست وقتی اطاعت برطرف شد اونا هم مثل یهودی ها خواهند بود پس اگر یه وقتی قرآن فرمود اننام لایستکبرون منابع روانی و غیر روانی شم زیک کرد که اگر یه وقتی یهودیت دنبال این منابع حرکت نکند اینام مثل یهودی ها خواهند بود چه این که در همون سوره این بارک بغره بعد از جریان تورات و انجیل فرمود افا کلما جا اکم رسولون به ما لا تهوا انفذک و مستکبر این استکبر رو هر دو اصناد داد این چیلی نیست که یه اده فقط یهودی ها باشند و مستکبر خب اونا که لا اینلازین کفرومین بنی اسرائیل علالستان داود و ایسا همون بنی اسرائیلی بودن که ایسا پیغمبر برای اونا آمده به حرف ایسا رو قبول نکردن به ایسا هم اونا رو لعن کرد منطقه بعضی قبول کردن اینا که قبول کردن شدن مسیحی اونا که قبول نکردن ملعوم شدن هر دو بنی اسرائیل بودن این قومیت هست که این خلق و خوی را میابرد این نجاد هست وگرنه او یهودی واقعی هم آمده تو مجنم مسلمان شده خیلی از یهودی ها مسلمان شدن خیلی از مشتکی مسلمان شدن مگر این همه مشتکی در سر اسلام نبود که مسلمان شدن اما مشتک اگر چنونچه منصف باشد حق که برو ارشد میپذیرند یهودی اگر منصف باشد حق برو ارشد میپذیرند مسیحی اگر منصف باشد حق اگر برو ارشد میپذیرند منطقه راه انصاف مسیحیت آنست که قسیسین روحبان در بین اینها زیاد بودن اینها رو خوب هدایت کردن وقت نقش کلیدی را رحبران فکری در حقیقت به احده دارن و اگر موارد دیگر ذات اقلس اله سخنب میان اوورد در باره توحید فهمود اینا خیلی پاشون لقزید و یهودیت هرگز پاشون نلقزید از اون طرف که حب و دنیا را از کل خطیه یهودیت گرفتار آنست مسیحیت به این شدت نیست فته هست سلط که تو مسال اعتقادی لقزش مسیحیت بیش از یهودی هست اما تو مسال اجتماعی دنیا تلبی و زرندوزی و تکاسرخواهی یهودی ها بیش از مسیحیت هست لذا یا علمای خود را هم متکاسر کردن یا کشتنشون برای این خوی در مسیحیت کم هست برای این که تعلیم ایسای مسیح سلام الله علیه به شدت اونها را به سمت زهر ترقیب کرده هست لذا هم مسئله دنیا مندن و زرندوزی کل واحد را قرآن در باره یهودیت و مشرکین یک جازه کرد و در باره مسیحیت به این تندوتیزی زهر نکرده هست و اتحب و دنیا هم رأس کل خطیه تمام خطرات از اینجا پیش آمد خب اما این که فرمود به ازاس همه او ما انزل ایلان رسول ترا ایون هم تفیزو مند دم ام و عرفو من الحق یقولو نربنا آمننا فکتوبنا معش شاهدین اینا عشق شوق میرزن که ظاهرن در قرآن کریم این تحبه دو جا آمده یه برای علاقمندان به جهاد هست که وقتی خواستن به جبه اعضام بشن راه حضور در جبه برای اینا بسته بود و معفق نمیشنن عشق میلیختن که چرا توفیق جبه رفتن ندارن یه دم همین ها هستن که وقتی معفق شدن به درک معقیقت اینا عشق میرزن اونجا فهمود فهمود همه باید جهاد کنن مگر اونای که وقتی آمدن به حضورتو و گفتن ما را به جبه اعضام بکنید شما وسیله اعضام نداشتید اینا عشق ریزان رفتن اونجا فهمود مطلب مهم اینست که اینا گفتن فکتوبنا ما از شاهدین نه من از شاهدین ظاهرن منظور شدین شاهدین انبیاب و اولیاء اعضام هست اینا میخون با اونا باشن نه از اونا مثل این که اگر کسی موتی قلاع پیامبر بود اینا میخون ما از شاهدین باشن در اون حد نیستن که من از شاهدین باشن لذا پاداش اونا هم ما از شاهدین هستن نه من از شاهدین و حرفش اون اینست که به اصول استقانه اشاره کردن گفتن ما از چه حق داریم به خدای ما نیاباری خب این راجعه نبوهت اینم لازر و معاد هست پس به اصول استقانه اشاره کردن زمن این که ایمان به خدا و وحی و نبوهت رو بزه کردن و تمع و امید بهش رو بزه کردن این و نتمه و انیدخلنا یعنی یجالنا نه این که یدخلنا و انیدخلنا باشد نه یدخلنا ربونا فیل جنب من قوم صالحیم آر اینست نه این که یدخلنا و انیدخلنا باشد زهران تو علمیزان این چیزی مامده اونگاه خواسته های اونا این بود که به اصول استقانه اشاره شد ایمانم که آوردن فعصابهم الله به ما قالو سوابی که خدا به اینها داد مسئوبتی که به اینها مربز کرد به ما قالو جنات این تجدی من تحت الانهار و خاردین فیها به ذالک جزال محسنی فخر رازی به زحمت افتاده که چطور به صرف قول خدا سواب میداد در حال اینکه این صرف قول نیست به ما قالو نیست که یه هر حرفی زده باشن اولا حق را شناختن که اشنام اشاره کردن ثانیان اقرار پیدا کردن که این حق است ثالثا غالو آمننا نقالو که این حق است یقولون ربنا آمننا اون وقت این که خدا فمود فعصابهم الله به ما قالو یعنی به این منطقه اینها اینه که قالو آمننا نقالو این الله و حق یا این الله کتاب اید بر قرآن حق تا کسی بگوید چطور به مجاله رد قول ثواب داده میشه برد این به ایمان ثواب داده شد جنات این تجری منتحتن انها اما ولذین کفر و کذب و بایاتنا اولایک اصحاب الجهیم که اینا مخلدن والحمدلله رب العالمين ای احانی ایمان بهر ایزد منان و کتاب بیدار ایمان ثواب داده میشه بر قرآن حق