انشالله نگاه پر از محروم محبت خداونده متعال بدرقه راه زندگیتون همراه بشیم برکرانه نور و خدا یارو نگهدار شما فَاسْأَلُوا أَهْلَذِكْرِ اِنْ كُنتُمْ لَا دَعْلَهُونَ بر چراغه نور بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّهُرُ وَأَنْزَلْنَا اِلَيْكَ الذِكْرَهِتُ بَيْنَ لِلنَّاسِ وَنُزِّلَ اِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ بسم الله الرحمن الرحیم یا ایهالذین آمنون لا تحرمون قرآنه تیبات معا حل الله لکن و لا تعتدو اِنَّ اللَّهُ نَا يُحِبُّهُ مُعْتَدِينَ وَکُلُوا مِمَّا رَزَغِخُمُ اللَّهُ حَلَارًا تَيِّبَا وَاتَّغُوا لَّا هَلَّبِي اَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ در شان نزول این آیه نغل شد بعد از این که ذات اقدس اله سبب معفقیت بعضی از مسیح ها را که این فرمود کنه ها دارای قسیسینن، دارای روحبانن و خوی استکباری ندارن وقتی آیات الهی را بشنوند خوب درک میکنند و ایمان میاورند اده از اصحاب پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم در خانه اثمان ابن مزعون دوره هم جمع شدن تصمیم به رحبانیت گرفتند تصمیم گرفتند که شبها نخوابند روزها روزه بگیرند تصمیم گرفتند از بسیاری از قضاهای لذیذ پرهیس کنند و مانند گردند هر کدام به یک نهوی تعهد خواست داشت بعضی هم احیانا فکر میکردند که از جامعه منظوی بشند خبر به پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم رسید وجود امبارک هزارد آمدن منزل اثمان ابن مزعون از همسری سواله او نخواست اصرار شوهرش رو پاش کند و از طرفی هم نخواست که با پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم حق را در میون نگذارد به حضرت ارز کرد اگر این جریان را اثمان به عرض شمارسون درست بود چون اثمان رمزعون تعهد کرد که مثلا اون چی که سنت پیغمبر است در مسائل خانوادگی به نکا اون را ترک کند هزارد اونها را خواست و این آیه نازر شد به این آیه را برانها تلاوت کرد اون گاه به صورت انتقاد غیر مستقیم مردم را دعوت کرد در مسجد و سخنرانی کرد هفت ما بالو اقوامین یفعالون کذاب و کذاب و کذاب همون چرا این چنین ادیه این چنین می کنن مستقیمن نام اینها را نبود و با اینها هم اتاب و خطاب حضوری به این صورت نداشت همون چرا یک اده حلال خدا را برخود حرام می کنن اون گاه با نازر شدن این آیه و قراعت این آیه و تفسیر این آیه بر این گروه اینا دست برداشتن البته بعضی ها کم و بیش اون خلق و خوی زاهدان زندگی کردن را حفظ کردن ولی بالاخره نوان دست برداشتن این رو در شعه نزول گفتن مطالبی که مربوط به آیه قبل است و همچنین این آیه چند است اولا رهبانیتی را که قرآن می ستاید یه رهبانیت محمود و ممدوه است منای انزبای از جامعه و انسانها نیست توضیح مطلب این است که گاهی رهبانیت به عنوان یک مقام ایمانی مطرح است گاهی بانوان یک پیشه و حرفه و امثال زن اونجا که به صورت یک مقام ایمانی مطرح است آن است که انسان همه احکام الهی را انجام می دهد یعنی واجب و مستحب را انجام می دهد حرام و مقرور ترک می کند اما منشه این امتصال عوامر و انتهای نواهی همون رهبت و خوف از خدا است چنین شخصی راهب و اصفی است خائف است همون است که خوفن من النار اینها عبادت می کند این یک مقامی از مقامات ایمانی است اما پیشه و حرفه و شغل و امثال زالک نیست همه دستورات را انجام می دهد منتها خوفن من الله خوفن من النار اگر اده این احکام را انجام دادن برای ترس از آتش اینای راهبه راهب زعیفی و متوسطی اگر این احکام را انجام دادن برای این که مبادا از لغای خدا محروم باشن اینای راهب قوی و عالی هستن اینا همون کسان استن که خداوند در باری اینا فمدویی یای فرحبون یا وطقونه یا اولالباب که اینا از خدا تقوی دارن اینا راهب خدا هستن حریم می گیرن از خدا می گیرن نه از جهنمی او نه تقوی اونها برای نجات از جهنم هست یه وقت فهمد که اینا تقوی راهبان درجی نازل هست تقوی خواهفان هست یه وقت هست که نه برترین تقوی هست فمد وطقونه یا اولالباب رهبتم این چیه؟ این هست بعضی رهبتشون و حرازشون از جهنم هست بعضی رهبتشون و حرازشون از هجران لغای حق هست این که خدا فرمود و اییای فرحبون که رهبت را امزا کرد و منحصر کرد در بار خودش چون کلمه اییا را مقدم آورد بر ام این نشانه آن هست که اگر کسی خوفه هجرانه لغای حق داشته باشد این تقریبا آلی ترین مرحله رهبت را دارد اما این ها مقام هست هیچ کدوم پیشه و حرفه و امثال زالک نیست یه وقت کسی این رو شغل خود قرار میدهد از جامعه جدا میشود چنین کار محمود و ممدور نیست اصلا به قرآنم که این رهبانیت را ستود به وجود رهبان هستید این رهبان ها را پسندیدانه است برای آن هست که این ها تومتن جامعه هستند مردم را هدایت میکنند و در اثر این که اصوه مردمان تومتن زندگی مردمان اون مردم نسبت به مؤمنین و مسلمون ها محبت و مبدتی دارد قرآن کریم که فرمود و لتجدن اغربهم مبدتن للذین آمن و لذین قالوا انا نصارا چند دلیل ذکر یکی این که زالکه به اند منهم قسیسینه قسیسین که جمع قس هست به معنای کشیش اون آلم دینی به محقق دینیست که مسائل و معارف دین را برای اونها روشن میکند به نقشی دارد در ایمان اونها از راه علم زالکه به اند منهم قسیسینه و رهبانم خب چون راهبان در بین اینها هستند اینها نصفت و مسلمون ها علاقه دارند اگر راهب کسی بود که در دیر می نشست در سومعه ها به سر می بود ارتباطی با جامعه نداشت حضور و قیاب او یک سام بود او که نمی تمانست نقش تربیتی در جامعه داشته باشد قرآن اون رهبان ها و اون راهبان را می ستاید که از دنیا منظوره باشد نه از خلق خدا نه از جامعه از جامعه جدا شدن کار آسانیست اما از دنیا پاسل گرفتن کار سخت است انسان برای این که مشکلات جامعه را تحمل نکند بیمسئولیت زندگی کند ممکن است در سومعه یا دیری به سر ببرد این کار آسانیست ولی اگر بخواهد در محصن جامعه باشد همین کاری باشد این کاری باشد خب پس درنشینی و سومعه به سر بردن به معنای ترک مردم ممدوح نیست و قرآن هم این را نستود اونگاه اگر کنون که کسی اون وظیفه اصاسی را انجام ندهد بخواهد از جامعه جدا بشد چلین کار می شود بدهد یعنی یک نوعاوری مزموم خب دنیا همین مقامات احتباری که من مقامم این است این سمت مال من است من اعلمم من ازهدم من فلارف روم بخو من هرچی به این برمی گردد این خیرون من که حرف شیطان است این می شود دنیا من از او بهترم اگر کسی گفت من از او بهترم این پیام شیطان را داره می آمد بلکه یا دروغ بگوید یا اگر راست است نباید بگوید اگر بهتر نیست که می شود دروغ خب اگر هم واقعا بهتر است او وظیفه شیطان توازو کند نباید ادعا کند که همین که سخن رسید به این که من از او بالاترم من از او بهترمی می شود دنیا بقیه زمین که بد نیست آسمان هم که بد نیست این زندگی که به عنوان حیات دنیا است این رو وجود مالک است امیر سلام الله علیه خیلی خوب معرفی کرد فهمود به این که متجر اولیاء خدا است اولیاء الهه هر کسی به هر جا رسیده است تو همین زندگی رسیده است و در بیانات نورانی است امیر المؤمنین سلام الله علیه آمده است که شما که دارید دنیا رو مزمت میکنید چون شنید کسی داره دنیا رو مزمت میکنه فهمود دنیا چه کاری کرده که داره مزمت میکنه کجا خیانت کرده کجا دروغ گفته کجا فریب داده او تمام زشتی ها و زیبای ها رو علن با شما نشون داده او اگر منرستر رو نشون داده او اگر مراکز درمانه رو نشون داده گورستان رو هم به شما نشون داده هر روز میبینید یه عده از جایی به جایی برونبان تشکیل جنازه رو نرکت میکنه هر روز هم یه عده بیمار میشن هر روز هم یه عده میمیرم یه عده سالم میشن چیزی رو دنیا مخفی نگرده یدی میان یدی میرن چیزی رو دنیا مکتوم نکرده دروغ نگفته همون تو مغرور شدی او که تو رو مغرور نکرد تریب نداد که او غش در معامله نکرد یه وقت از کسی غش در معامله میکند یعنی کاله های خوب رو از رو میگذارد کاله های بد رو زیر این غش در معامله هست یا تو شیر آب میری زد و ماننده حالا یا ممزوج یا مخلوق ولی اگر کسی دو طبق دارد یکی میباه فاسد یکی میباه سالم این که دیگه غش نیست دو کار در دنیا هست یک مرگ هست و مرز هست و فقر هست و فلاکت هست و آبر رزی هست و عزل هست و امثال زاره اون رو هم کامل ها نشون میده سلامت هست و سیحت هست و رفاه هست اون ها رو هم کامل ها نشون میده تحولات اون گروه به این گروه به این گروه به اون گروه هم هست این هم نشون می ده چهار کار هست و هر چهار کار هم خوب نشون می ده ید در زحمت هست ید در رفاه هست اونا که در زحمت هم بر می گردن مرافع می شوند در زحمت هم نشون می ده اونه که هم morally دنیا رأس و کل خطیه هست همین انابینی اعتباری اصل کلی دنیا به این حرف شیطان برمی گردد انا خیرون من اگر به این برگرد میشه دنیا اما هوو خیرون منی یا لست و عدری این دیگه دنیا نیست به ما گفتن به هر که برخورد کردی اگر از تو کچکتره بگو او از من بهدر هست برانکه سنی او کمتره گناهانش کمتره من سنن بیشتره گناهانم بیشتره اگر سنی او از تو بیشتره بگو اطاعت او بیشتره از منه من اطاعتم کمتر از اوست پس او از من بهدرم اگر هم سن توست بگو لست و عدری از اطاعت او با خبرم از معاصی او بیخبرم ولی از معاصی خودم با خبرم خب چنین حرفی حرف الهی است و اگر برگشت به اون سمت که انسان زشتی های خود را فراموش بکند و خوبی های خود را همیشه تابرو بکند ببیند این شد دنیا ترک این دنیا کار دشواریست وجود مبارک هست امیر هست فهمود که انکاب و دنیا لبتی ها منم که دنیا را زیر رو کردم منکب کردم ارو بارونه کردم ارو در کشتی به زمین زدم خلاصه پشتشو به خاکا و مالی در ترک دنیا کار انبیا و اولیاست ترک خلق خدا چیزی بسیار بدیست و کار آسانی همه هست خب بنابراین رهبانیت دو قسم خواهد بود یه وقت وصفه است مقام هست مثل کسی که همه احکام را انجام میدهد اما راهبن منن نار خائفن منن نار فتقون نارلتی و غود و هنناس و الهجاره این خوب است بهش میرود و اکثری ماها آرزون بکنیم که در همین حد باشیم حرفهای برجسته زدن خیلی آسونه اما به اون مقام عمل کردن داشت داره مقام او حدیه از انسانها اینست که همه احکام را انجام میدن بر اساس ایای فرهبون ایای فتقون نفتقون نارلتی و غود و هنناس و الهجاره این همان است که میفرماست هبنی سبرتو الهر ناری کفی کفی اصفه روان نظر ایداد کرامتی این راهب است در اوج مقام ایمانی این ها وصف است و مقام است و کاملا مطلوب هم اولیش خوب است هم دوباری به بین همه مراتب اما یه راه پیش است که انسان راه پیش است خود خد از جامعه جدا بشم چه چیزی در اسلام نیست فمود لا رهبانیت فی اسلام رهبانیت امتی از سوب الجهاد و پیس ویر الله فمود این رهبانیت است جبه رفتن رهبانیت است در زید آیات مربوط به رهبانیت نصوص است که میفرماست سیاحت امتی اسیام و رهبانیت امتی الجهاد یا رهبانیت امتی اسیام بسیاریتی اسیام kill them all که رهبانیت امتی اسیام kill them all امتی از جهاد و فیضه به ایلا سفر تفریهی بندگان ما جبه هست رهبانیت اینا روزه گرفتن هست خب این روزه هایی که در اسلام آمده حد اقل ماهی سه روز این شهبانیه اون روزه هایی واجب سر جاش محبوظ این روزه هایی مستحب که این ترک از لذتهای دنیا به دستور شرط در فرصتها محدود اما شب برای او حلال هست نه اینکه شب هم ترک کند روز هم ترک کند اما ازلت این دنیا هست نه ازلت انرنا هست فرمود طور زندگی کن که اگر مردی نشناسند اگر قیبت هم کردی نبودی کسی نگه فرون کسی رو نیامده معروف نباشی اما هر جایی که اسم تو رو ببرن همین مشکل هست دیگه این اصل تو خاطر شریف شما باشد که اگر کسی در قیامت گفت لا اله الا الله یقینا بهش میرود اما گفتن چه این کاری اون روز سخت هست خیلی از ما یادمون میرود میبینید تو تلقین در هنگام تلقین این که کار لقوه نیست معاذ الله که تلقین که میگوین بدان خدا واحد هست و نعم الرب هست بدان مرک حق هست بدان بهشت حق هست بهشت جهنم حق هست قیامت حق هست این برای این کسی یادش نیست یه تعلیم هست در حقیقت این تنها برای پندواندرز حاضران که نیست خب اونجا که کسی نیست تلقین مستحب هست یا نه بازم مستحب هست انسان حال آدیره میگذرند دفعتن میرند اوضاع عوض شد یه وضع دیگریست یه دیگی دیگی میان یه دیگی دیگی میرن یه در درن عذاب میکنن یه در درن به جای بستان میبرن مثلا نمیفهمه چه شد بعدها میفهمد که مرد خیلی ها اول نمیفهمد مردد اوضاع میبنه یه وضع شد تأتیه بغتتن فتبهتوهو این جریان قیامت سغرا دفعتن ظهور میکند برای یه در اینها رو مبهوت میکند میبیند اونای که این میشناخت اینا نیست کنارش نیست کسان اطرافش هستن که این نمیشنست ناشناستن یه درن میزنن یه درن هم نوازش میکنن اصلا نمیفهمه چه شد بعد از یه مددی دازه میفهمد که مرده منتقل شد از یه عالم به عالم دیگر به ذا به این مرده این معارفه میفهمونن البته بعضی هستن که خوب میفهمن منتقل شدن مردن دیگر میدونن الان در چه حالاتی هست اینا که بدون نان و نام دین خدا را حفظ میکنند و انجام میدند و عمل میکنند و منتشر میکنند اینا کاملا در غبر میتوانند بگوین لا اله الا الله و همچین شهادت به رسالت و همچین شهادت به ولایت بدن خوب پس اگر رهبانیت به معنی پیشه باشد که انسان از خلق خدا جدا باشد چیزی اقلا و نقلا مزموم هست بخواد از دنیا فاصله بگیرد اقلا و نقلا مندو هست اون مهم هست نه این که از جامعه جدا بشد و اگر نه امر معروف و نه یز منکر و امثال زالک عمل نخواهد شد و این آیی هم که رهبانیت را می ستاید برای آن از که مثل قسیسی برای آن از که اولگوی زهد برای مردم مسیحی هست اگر کسی تو بیابان زندگی کند خوب در خرید و فروش قش نمی کند کم نمی دد احتیاج نمی کند گران فروشی ندارد دروغ نمی گوید بدرفتاری نمی کند همسایی آزاری نمی کند اینای کار منفی است این کسی که راهبانه تو مردم زندگی می کند این می تواند معلم باشد قرآن استدلالش این است که سرد این که اینا به مؤمنین نزدیکن مهر می برزن زاره که به ان منهم قسیسینه و روح بنن یعنی راهبانی در بین اینا هستن مربی اینا هستن وگرنه کسی تو خونش باشه منظبی باشه این چی تصحیح تربیتی داره جز این که منفور جامعه باشه و بار منفیه داشته باشه پس دلیلی هم که قرآن کریم زیره که میکنه پهمات چون اینا دارای قسیسن چون اینا دارای روح بنن و انهم لا يستكبرون و ازاس همه او معلوم شد هر کدام از این ادل چهارگانه برو در طول هم نقش تعین کننده دارن در این که چطور مسیح ها به مؤمنین نزدیکن اونگاه پس راه پیش بودن به این معناه که انسان از این مردم از خلق خدا جدا بشه بعد این رو اسلام امزا نکرده اما راه پیش بودن یعنی از دنیا فاصله گرفتن این رو کاملا ترقیب کرده است در چنین فضای آزی ناظر شده است که شما حلال خدا را برخود تحریم نکنید یه زندگی معقول و متوسط داشته باشید یایو هل لذین آمنو لا تو هر رمو تیبات ما هلالله لکم این تعلیق حکم بر وصف است با دو وصف که سبب حکم شد تباید به این که این چیزایی که شما برخودتون حرام کردید اینا هم حلالن هم تیب هم بازند و روان برای شما از طرف خدا هم پاک و تمیز و پاکیزن اگر تیباتند و حلال خب چرا حرام کردید افراس نکنید تفریت چرا لا تو هر رمو تیبات ما هلالله لکم و لا تعتد و تعدی نکنید ذات اقدس اله برای شما اینها را حلال کرده شما کرده را تحریم میکنید اینا را تیب دانسته چرا شما را خبیس میدانید از در امد شما که بدعت نکذاشید البته که حلال خدا را حرام بکنید بدعت که داشته باشید این چنین نیست عملا از اینا پرهیز کردید خب چرا فشار آوردید برخودتون خداوند کسانی را که تعدی میکنن از حدود او دوست ندارد تعدی گاهی به این است که انسان از حلال میگذرد به حرام این را در موارد دیگر پرمود به من یه تعد حدود الله حکمش چیست او را معصیت هست و انسان معصیتکار از حدود الهی تعدی میکنه یه وقت است که نه زیر سقف حلال و تیب زندگی میکنه اینم تعدی است گاهی تعدی به این است که انسان از مرز حلال بگذرد یه وقت است که نه زیر سقف حلال باشد هر دوش تعدی است و از طرفی مثل این که گاهی انسان تعدی میکند یعنی معصیت میکند یه وقت است تعدی میکند عدب مناجات را رایت نمیکند مثلا ذات اقدس اله به بندگانش تستور میداد که شما اهل مناجات و دعا و نیایش باشید خفیتن در خفا یا دون الجهر من الغب میخوایی با خدا مزمزمه کنی یا حرف نزن فقط با دل با او حرف بزن یا اگر میخوایی حرف بزنی آرامی وزک ربک فی نفس که بدون حرف اگر خواستی حرف بزنی بگی یا الله و دون الجهر من الغب داد بکشین اعتداد در دعا ترست به بلنگو بذاری و مزاهم همه باشی این که دعانی دعا یا خاموش بودن و خروشیدن قلبیست یا آهست نال کشیدن است همین وزک ربک فی نفس که ود او ربکم فی انفسکم در موارد مختلف وزک ربک فی نفس که حرف نزن اگر خواستی حرف بزنی ودون الجهر من الغب انترا بخوایی فریاد بکشی این میشه اعتداد اخو برای چی فریاد بکشی او که اغرب است به ما من حبل الوری میخوای خود رازی کنی یا او را بشنواری او که اسماع سامین است میخوایی مزاهم دینی است اگر دیگران باشی اینکه اعتداد از دو جهد مشکل دارد یکی عدب محضر ذات اقدس اله رایت نشد یکی حقوق دیگران رایت نشد به هر تقدید فرمود وکلو مما رزقکم اللهو حلالند گاهی نهی میکند از تحریم گاهی عمر میکند به خوردن این عمر عقیب حضر است مفید وجوب نیست یعنی اون جایی که شما بخوتون تحریم کردید اون تبهم حضر بر طرف میشود با این عمر منظور از این عقل یا خوردن است یا مطلق تصرف است که لا تاکرو انوالا کن بینکن بالباطل الا انتکون زیارت انتراز ظاهران دومی است چون اونها فکر کردن که رو فرش نرم نخوابند شبا استراحت نکنند نکاه نکنند و مانند عام این عقل ظاهر مطلق تصرف است تمود وکلو مما رزقکم اللهو حلالند تیبا ممنع لوعت باهد حلالند تیبا در آیه قبل دو وصف بود در آیه بعد سه وصف است که اینها مشعره به علیه است تمود وکلو مما رزقکم اللهو میمنع لوعت باهد این یک چون الله به شما رضو داد حلالند دو تیبند سه خب اگر رزق الله است اگر حلال است اگر تیب است و اتقالا هلدی انتون بهی مؤمنون شمایی که به خدا ایمان دارید خب پقواه بشه کنید بیش خودتون قانون راز نکنید پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم ببینید من چی رو زندگی میکنم تو مردم هم همین قضاهای عادی رو میخورم منتها حالا گفتن شبان روز دوبار قضا بخورید نه سه بار یک قدر کمتر بخورید سیر نشید یه حد معتدلی دارد اما حالا بیایید کلن متحجران زندگی کنید زن و بچه را به زحمت بیندازید اینه باشد اگر هنرداری از دنیا پرهیز کن شما ببینید بزرگان و طلاب و فضلایی که در مدتی که توضعهای علمیه بودن اینا گذشته از این درس و بحث سعی کردن وارسته بشن هر جا رفتن و جال ناله و نورن یمشی به این ناس بودن چه شهر چه رستا چه نیادها و چه ارگانها بین مردم جال ناله و نورن یمشی به این ناس منشه خیر و برکت بودن به ده ها یا ست ها نفر از نورانیت اینا استفاده کردن از علم اینا از تقبای اینا اما ایک سینه یه مقدار اینجا درس خوند و خود را نساخ هر جا رفت یا برگشت یا مشکل و فتنه ای در اونجا ببارا بود اینه که اون که بخواهد نور بشبد باید از دنیا بپرهیزد نه از خلق خدا اگر کسی در دنیا جایی بود که جال ناله و نورن یمشی به این ناس به این صورت بود در قیامت هم بگاد ربنا اصفه نرا نورنا از خدا بگاد خدا نور ما را تطمین بکن که ما هم به دیگران نور بدیم همونطور که در دنیا به دیگران نور میدادن تقوای امر جامعی است با عبادت هست با زود هست با معرفت هست در هر جایی حد خاص خود را دارن والحمدلله ربنا میرسد به گوش جام یک ندای بی پایان در کتاب بیداری آیه آیی از ایمان در کتاب بی داری آیه آیی از ایمان در کتاب بی داری آیه آیی از ایمان