برامه سلام تقدم حضورتون شد و انشاءالله در دهه کرامتم ادامه داره اما آخرین برامه ما در این بخش برامه برکرانه نور هست و از دتای طلاح جوادی آمالی آیات 90 تا 93 سوره مبارکه مایده را تفسیر میفرماید من مصطفى اسمایلی با شما خداحافظی میکنم به اتفاق دوستان خوبم آقایان سید محمد علی حسین یان تا یکننده امید روحی صدا بردار و اکبر شاه و روغی همه هنگی پخش تا نوبتی دیگر که افتخار داشته باشیم در خدمت شما باشیم نیمه شبش هریم شب هم ساعت 23 و 18 دقیقه هست شب بحارتون بخیر ایامتون مبارک و خداحافظ نوحی ایده اید فسألو اهل ذکر این کنتم لا دعلمون بر چراقی نور بیل بینات وزنون و انزلنا ایلی کنذی و لیت بینا لیل ناس ما نزدید ایلیهم و لعلهم یتفکرون بسم الله الرحمن الرحیم و از اطیع رسول وحفرون فانتو اللیتون فعلمون انما علی رسول ی البلاه المبین لیس على الذین آمنون و عمل اسقال حاطه جناحون فی ما فاهمون اذا متقه و آمنون و عمل اسقال حاطه ثم متقه و آمنون ثم متقه و احسنون والله الحب المحسنين این چهار آیه که از آیه نود سوره امبارک ماهیم از آیه نود سوره امبارک ماهیم در حده شروع میشود تا ۹۲۳ درباره خمر هست و متعلقات این خمر و همچنین درباره قمار و پرستش اسلام یا بازی کردن به ابزار قماری دیگر نزید اسلام فرموند یا ایوهالدین آمنون خطاب به مؤمنین هست خطاب به مؤمنین معناش این نیست که هرمت خمرون و مئسر و مانندان مخصوص اهل ایمان است ولی که برای آن است که چون مؤمنین هست که از این خطاب ها بهره میبرند نظیر این که میفرموند موعزه است للمتقین یا هدن للمتقین و مانندان با اینکه قرآن هدن لناصه است معزالک فرمود و بند للمتقین چون متقیان بهره ایبرد اینجا هم با اینکه قرآن هدن لناصه است معزالک مؤمنین مخاطبند پس خطاب به مؤمنین نشانه اختصاص نیست برای که چون اونها از این به خطاب منتقه اند به اونها خطاب شده است شمود یا ایوه الازین آمنون وگه نه بر حقیقت یا ایوه الناس مراد است مدعی دومان است که فمود انما خمرو و المیسرو و الانصابو و الازلامو رکسون این امور چهارگان را تحریم کرده است قهران بحث در چهار امر خواهد بود یکی خمر دیگری میسه سومی انصاب و چهارمی اسلام که معانی این چهار امر چیست و حکم فقه اونها چیست فعلا بحث در خمر است خمر گرچه لغت هم به معنای پوشوندن است و اون چرا که نو پوشاند او را هم خمار میگوین رو پوش را که روی زن را میپوشاند است خمر میگوین و پوشندن روی ظرف ها که تقطیه است تخمیر هم میگوین خمرتو لعنا اذا قطیتو و سطرتو اما اسطلاحا خمر به اون ماده اطلاع میشود که عقل را مستور شهوت و غذب می کند عقل باید طبع بیانی که از پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم نقش شده است باید زانوی این شهوت و غذب را اقال بکند که حضرت رانود عقل را عقل میگوین برای اینکه قرائض سرکش را اقال میکنند همونطوری که زانوهای شطر جمع به سرکش را میبندند و اقال میکنند تا او از چموشی بایستد عقل که نور اله است از اونجه هست او را عقل گفتند برای اینکه زانوهای این شهوت و غذب سرکش را تعدیل میکند میبندند اقال میکند و اگر شهوت بسیخته شد یا غذب بسیخته شد و عقل را پوشند عقل را مخمور کرده است مستور کرده است و چون این ماده عقل را میپوشاند زیر پوشش شهوت و غذب درمی آورد اگر شهوت در اون حال غالب شد انسان از هر کار قویی روبرگردان نیست از هیچ کار قویی روبرگردان نیست و اگر غذب غالب شد انسان از هیچ کار شر روبرگردان نیست از اینجه هد این ماده را به این مایه را میگوین خمر گاهی ممکن است این عقل یعنی این مایه که نورانی است ما و روشن است جای اندیشه به فکر است با شهوت و غذب پوشیده بشود و این رو هم میگوین خمر و این خمر دنیاست و محرم است گاهی این عقل یعنی همین این مایه فکری و اندیشه این زیر پوشش بالاتر از خود قرار میگیرد اونچه که این عقل را مستور می کند و عقل را زیر پوشش بالاتر از او قرار میدهد اونو در این حال چون به شانه دارد نیسمان داخل همینه ایگره استنان در این حال با شاه هستند از او قرار می دهد اون هم لغتا خمر است منطقه اون دیگه در دنیا نیست اون در بهشت است و انهارون من اثر مصفا و انهارون من خمر این کذا و کذا که چهار نهر در بهشت است این نهر خمر است این چهی نیست که اطلاق خمر بر اون نهر بهشتی مجاز باشد یا مشترک لحظی باشد اون معنای جامعه خود را دارد ولی یک وقت اندیشه تحت محبت پوشیده می شود این خمر ممدویست که در اون سوره انبارکه 47 است این انهار چهارگانی که در بهشت است یکی از اونها خمر است نهر خمر است اون هم عقل را می پوشاند اما تحت ولای محبت حق در دنیا با این ماده عقل پوشیده می شود اما در تحت سیتره شما که هوت و غذب قراز آن است که اطلاق کلمه خمر بر انهار من خمر لذت لشاربین این مجاز نیست مشترک لحظی هم نیست خب فیلن بحث در خمر دنیا است و اونم حکم فقهیه اش اونم هرومست نه نجاست چون بحث نجاستش را باید از عدلی دیگر استفاده کرد و چون خمر یعنی اون مایی که عقل را می پوشاند این محبر غرف قرار گرده بوده به تحریم شد اختصاصی به اون خمر راقیج سدر اسلام ندارد که فقط از انگور و خرما و امثال اون می گرفتند هر مایی که محص کننده باشد و عقل دازیر پوشش شهبت یا غذب در بیاورد خمر است لذا هر چه که غرفان خمر برو اطلاق شد این محرم است ولو از انگور یا کشمش به مانند اون گرفته نشده باشد از چیزی دیگر گرفته شده باشد این هم مطلب دربون مطلب سیف اومان است که حرمتی که برای خمر و مانند اون زید شده است با چند تحکید و با چند تعبیر تسبیت شد بعضی ها تحکید عدبی است بعضی ها ظهور اصولی است تحکید عدبی آن است که با امنما شروع شد این امنما برای آن است که خمر جز پلیدی چیزی دیگر نیست در اون امور سگانه دیگر که میسر و انصاب و ازگان باشد اون هم جز پلیدی چیزی دیگر نیست این امنما خمر و رکسون این امنما میسر و رکسون و مانند اون این امنما که مفید حسر است با اون تحکیدی که دارد حرمت را به طریق قطعی تسبیت می کنه از راه دیگر فرمو این رکس است این حکم را با اون امنما که تحکید و حسر است شروع کرد فرمو این پلید است رکس را هم مثل رکس رجاست همون نجاست و غذارت است که باید از اون پرهیز کرد پس اینما و تعبیر رکس اینها نشانه ممنوع بودن است منتها محکدن گذشته از این که فرمو رکس است فرمو منعمل شیطان است این کار شیطان است البته نه خمر از کار شیطان باشد این ذات وقتی ریست شد یعنی همه منافع او مخصوصا منافع متوقع او پلید است و هر گونه بهره از او منعمل شیطان است خمر با میسر این فره دارد که خمر اسم ذات است میسر اون وست است اون فیل است میسر یعنی قماربازی اسم اون نرد یا اون ابزار نیست اما خمر اسم اون ذات است اسم اون مایه بالاسال است این که کمه منعمل شیطان است این ذات منعمل شیطان است یعنی خوردنش ساختنش خید و فروشش همه منافعی که از این ذات متوقع است مخصوصا منافع ظاهر و بارزش این منعمل شیطان است پس ریست بودن از یک ناهی دلالت بر ممنوعیت او دارد منعمل شیطان بودنم از ناهی دیگر دلالت بر ممنوعیت او دارد امر به اکترالیت ایامم از ناهی دیگر دلالت دارد اون فشتنه بوهو خب امرم برای بجوب است در بحثای قبلم ملازه فرمودید که اجتناب یعنی شما در یک جانبی قرار بگیرید که خم در اون جارب نیست وقتی گفتن از فرون کار تجنب کرد ورزید یا اجتناب شد یعنی اون کار در یک جانب قرار گرفت این شخص در جانب دیگر این حالت رو میگن اجتناب کردن یعنی در یک جناب و در یک جانب قرار نگیرن در دو جانب قرار بگیرن لالکم طفل اون هم نازره به آن است که اگر کسی با خم سروکار داشت خواه ساختنش خواه فروختنش خواه خوردنش این اهل خلاه و رستگاری نیست بعد هم گذشته از این که این حکم فقهی را بیان کرد و اشاره ای بر حکم کلامی داشت به این مسئله اجتماعی هم به اون مسئله اخلاقی هم توجه داد همون انسان باید این دو رابطه را همیشه حفظ بکنه هم رابطه انسانی را هم رابطه الهی را هم رابطه انسانی را باید حفظ بکنه نسبت به دیگران بقیه و ظلم و امثال ذاره نداشته باشد کسی را نیازارد تعدی به هر این کسی نکنه دمانند اون نسبت به ذات اقدس اله هم باید رابطه الهیش حفظ بکنه از حدود بندگی خود خارج نشود به روبوبیت حق تعالی آسیبی نرساند میگساری به هر دو وظیفه آسیب میرساند هم رابطه انسانی را به هم میزند هم رابطه الهی را لذا به عنوان طبیعین و تعلیل در آیه 92 یک این چیم برمی کنه امود انما یوریدو شیطانو ان یوقع بینکم و العذابت و البغضا فل خمره بل میسید چون بحث فیران در مقام اول اصلایی در باره شرابه است این آیات باید به پایان برسد مجددن در باره اون سه انوان دیگرم باز این آیات بازگو خواهد شد پس شیطان تنها هدفش این است که هم رابطه مردمی را به هم بزنند جامعه را فاسد کند هم رابطه الهی را به هم بزند جامعه را از دین و پرستش خدا سرد کند اینما یوریدو شیطانو ان یوگا بینکمو العذابت و البغضا فل خمره بل میسید در حال شما مبزدفید اینما المؤمنونه اخوه برادر یک دیگر باشید رو همه او بینهم باشید به مانند او این رحم را به قر تبدیل می کند اون محبت را به عذابت تبدیل می کند این تولی را تبری می کند تبری را تولی می کند شما نسبت به اولیاء الهی مردان با ایمان باید تبدیل داشته باشید رو همه او بینهم باشید اینما المؤمنونه اخوه باشد این می گساری بین شما عذابت و بغضا ایجاد می کند و این رابطه اجتماعی به مردمی را قطع می کند اینما یوریدو شیطانو ان یوگا بینکمو العذابت و البغضا فل خمره بل می سید در حال شما مبزدفید به بلقراری محبت و رحمت و یسود بکم عن ذکر الله و عن استراد در حال شما مبزدفید به ذکر خدا یا ایوهاللزین آمانوز کرولله ذکران کسیرا چه این که مسئله اقامه نماز و مانند اون جزه برنامه های رسمی شماست شیطان به وسیل می گساری ساختن می و فروش می و مانند آن شما را از یاد خدا باز می دارد سد یعنی منصرف کردن ساد یعنی سارف شما را از یاد یاد خدا منصرف می کند و از نماز که بارسترین مصداق برای یاد خداست شما را منصرف می کند چون گرچه نماز مصداق ذکر است ولی چون خصوصیتی داشت از باب ذکر خاص بعد از آم یاد شد اقمه سلاطل ذکری نماز ذکر خداست اما چون از اون از کار مهم است علاقه ذکر شد پس شیطان رابطه الهی را با هم می زند چونی که رابطه مردمی را با هم می زند و اگر جامعه ارتباطش از خدا قد شد و از مردم قد شد چون جامعه به طرف حراکت سوداده می شود خب این تعلیل حرمت را هم تفهیم می کند چون ما مبذقیم نسبت به دیگر تبلی داشته باشیم از عدابت بغزا بپرهیزیم در حالی که اون ما را گرفت داره عدابت بغزا می کند ما مبذقیم ذکر خدا و نماز را اقامه کنیم به این میگساری ما را از این منثرفت بکنیم این حل انتم منتحون دلالت روشن دارد در اینکه این کار حرام است یه وقت است که با سیغه نحیه می گوین لا تشتبال خ 바�ن یه وقت است با ماده نحیه می گوین نحاکم الله و انزالک یه وقت است که نه با سیغه نحیه است مثل لا تشتب نه با ماده نحیه است که نحاکم الله و انزالک بلکه به این از فهل انتوم منتحون این فهل انتوم منتحون یعنی در اینجا ما شما رو نه شردیم آیا شما نه رو میپذیرید یا نمیپذیرید این یک تحدید زمنی را هم به همراه دارد آیا نه پذیر هستید یا نیستید که اگر نه پذیر نبودید آزهار ترک امتصال شما را پرامی گیرد این فهل انتوم منتحون قوی تر از اون دوتاست اونگاه آیه بعد درباره این است که ادهی که قبل از نزول آیاتی که خمر را تحریم میکند مبتلا بودن به شروع خمر و مردن درباره اونها سآل شده است و اد آیه نازل شده است که این محضوری ندارد چون قانون گدشته را شامل نمیشد نزیر این که جمع بین اختی هرام است ایلا ما سلف و ماننده این لا ما سلف یعنی اون که قبل از نزول این قانون تحریم شده بود مشمول این نیست که این آیه نوودو دوب و نوودو سن سه نازل این است خب در آیه نوودو دوب یعنی اون چی را که خدا عمر کرده است اطاعت کنید از مخالفتش برحضر باشید که این هم یه تحدید را باز به همراه دارد گرچه این عطیق الله و عطیق رسول مصلق است اما قبل متعقلش همون مرد سیاغ اوست که حرمت خمر است و امثال بنابراین حرمت خمر از این آیه با هشت وجه تأکیدی اصلاح می شود از اون تعبیر به انما کردن تعبیر به ریس کردن تعبیر به عمل شیطان کردن عمل به اشتراک کردن تعلیل به فلاح آوردن تعلیل به این که شیطان عدابت و بغزا ایجاد میکند تعلیل به این که شیطان به وسیل مگسار رابطه شما را از خدا قطع میکند بعد فرمود فرانتون منتحون که تسبیت کرد تفهیم کرد اینجا نهیه هست شما باید منتحی بشدید و اگر منتحی نشدید منتظره و اید الهی باشد سوره امبارکه ماهیده اون طوری که قبلن بلازی فرمودید جده آخرین صوره قرآنی است یعنی جده آخرین سوره است که بر پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم ناظر شده است در جریان حرمت خمر تا کنون آیات فرامان گذشت بعضی از آیات و نحوه اموم در سوره امبارکه اعراف هست بعضی هم در سوره امبارکه بغره و نسا که قبلن گذشت در سوره امبارکه اعراف که بعداً بخواست و خدا حاد امد و سوره مکی آیه سی و سه سوره اعراف این است قول اینما حرم ربیل فواهشه ما زهر منها و ما بطنه ول اسمه ول بقیه به غیر الحق و انتشکو به لاه مالم یونز زهر منها و ما بطنه و انتخبه به سلطانه و انتقول علالله مالا تعالیمون فرمود خداوند همه فحشاها و چه ظاهر چه باطن همونها فحرم کرد و هر چه اسم است رو حرام کرد خب این که فرمود خدا اسم رو حرام کرد اصلا اسم یعنی گناه گناه رو خدا حرام کرد یعنی که یعنی اگر چیزی خدا بر او اسم اطلاع کرد اون شی حرام است و یعنی اسم یعنی گناه استراحه خب پس هر چه مستاق اسم است حرام است چنکه هر چه مستاق بقیه است حرام است و هر چه مستاق فحشا و تعدی از وزیفه است حرام است اینما حرم ربی الفواه شما زهر منها و ما بطنه ول اسم ول بقیه به غیره هر این کبرا کبلی کل اسم تو و حرام در سور انبارک بقره که بحثش قبلن گذاشت عنوان اسم بقیه هر خمر اطلاق شده است که فرمود خمر اسم است آیه ۲۰۹ سور بغره این بود یسعرونک آن الخمر و المیسر از تو سوال میکنن که میگساری و گماربازی چوش میدارن یسعرونک آن الخمر و المیسر ول فیه ما اسمون کبیر نه تنها اسم است بلکه اسم کبیر است هر چیزی را ذات اقبس اله به عنوان کبیر یا عظیم معرفی نمی کنند درباره یه شرک و مشرک ظلم عظیم است و اگر کسی مشرک بود و قبل اقتراع اسمن عندیم آقا مانند اسم عظیم ظلم عظیم درباره شیط آمده درباره میگساری هم فرمود اسم کبیر است خب فلخمرو اسمون و کل اسمن محرمون فلخمرو محرم این قصوری در دلالت این آیات بر حرمت خمر نیست و اگر بسیار گرفتار متشابه شدن تقسیم سیر از خود اونهاست نه قصور در دلالت آیات باشد قل فیهما اسمون کبیر پس هر اسمی هم که محرم است پس اینا محرمن سوره بغره که بیانگر سغراست در مدینه نازل شد سوره اعراف که مبین کبراست در مکه نازل شد یعنی مردم در سوره اعراف به این اصل رسیدن که هر کرا خدا فرمود اسم است و محرم است و اگر در سوره مدینه بعدا نازل شده که خمر و میسر اسم است اونا در استنداد و حرمت حالت منتظری نداشتن چون کبرا کلی که در سوره اعراف در مکه نازل شد که سغرا هم که در سوره اعراف در مدینه نازل شد که اینا اسم کبیرن بنابراین اگر فرمود اسمون کبیر و منافعون ناس این منافعون ناس نمیتواند قرینی باشد برای اینکه این حرمت ندارد چون فرمود برنامه که این حرمت ندارد به اسمهما اکبروم نفعهما یعنی اگر میفروشان یه بحره زودگذر اقتصادی از فروشه میمیبرن باید بدانن که اون حرمتش بیش از این نفعه است و چون این ملاکها تزاهم دارن اون ملاک زعیف رخت برای من داد این ملاک قوی حاکم میشود لذا فرمود فرمود اسمون کبیر چون اسمش برنامه که این حرمت ندارد بیش از منفعت او است و منظور از این اسم زرر نیست که در مقابل منفعت قرار گرفته باشد اسم یعنی هاون ممنوعیت معنوی یعنی گناه لذا یه قطرش هم این چنین است برو بی زرر باشد و اسمهما اکبروم نفعهما برابر این فرمود شما اون گناهی را که کردید با این سودی که میبرید اون گناه بیش از این سود است نه اون زررش بیش از این سود است البته هر گناهی با تحریل اقلی زرر برد منطقه زررش در سوی اون باره که ماهده طبیعی شد زررش به همزدن روابط انسانی است زررش به همزدن روابط الهی است خب انسانی که هم از خدا بریده است هم از خلق خدا بریده است این چه حیاتی داره؟ یک میگسار نه به خلق خدا بابسته است نه به الله بابسته است این نشون میده است که این می حرام است برو افراد معتقده به خدا هم نباشن حکم برای غیر مسلمان هم هست بالاخره در دنیا انسان با رابطه مردمی رو حفظ بکنن به شیطان یوگو و بینکم و اون بخشای از بشرنشین که به میگساری دامن زده اند بشه فسادی که مبتلا نشده به هر تقدید پس در سوره اعراف فرمود اسم مطلقا حرام است در سوره بغره که بعد نازر شد فرمود میگساری نه تنها اسم است بلکه اسم کبیر است خب یقینا این سغرا و کبرا دلارت دارد برای این که خمر محرم است در سوره امبارک نسا که قبلا بحث شد آیه 43 سوره نسا فرمود این به اون بخش و یه صدق و معنی ذکر الله انایت دارد چون میگساری انسان را هم رابطه شد و از خلقه خدا قطع میکند هم رابطه شد خدا انسان مست که اهر نماز نیست بر فرض نمازی بخاند نمیداند چی میگوید جدش متمشی نیست او قاسد نیست لذا فرمود به این که شما مستانه نماز نخانید اگر منظور از این و انتون سکارا سکر شراب باشد نه سکر نوب این نه برای آنست که میگساری در حاله نماز حرام است بلکه برای اهمیت مسئله در خصوصه حالت سلاد این موضوع را متذکر شده است و حرمت این قبلن هم ثابت شده بود این چنین انسان خیال بکند که اول قانون عام نازر شده است در سوره عراف که سوره مکی است که فرمود هر اسم حرام است بعد آیه سوره نسا نازر شده است که فرمود شما مستانه با نماز برخورد نکنید بعد به صورت روشن سغرا را بیان کرد فرمود به این که خمر اسم است اونگاد در سوره امبارکه ماعده که محل بحث است با تعبیرات هشگانه متعدد حرمت او را تثبیت کرده است یکی از جهات معکله حرمت خمر آن است که مسئله حرمت خمر را در کنار بطبخه بطپرستی یاد کرده است رضا در بعضی از روایات آمده است که مدمن الخمر که آب دل و سن میگسار که این کار حرف ای اوست مثل بطپرست است همون طوری که بطپرستی برخلاف اقل است میگساری هم اقل زده است بالاخره نه تنها کاریست برخلاف اقل اقل رزبه میبرد چه این که بطپرستی هم اقل رزبه میبرد و قرآن کریم به بطپرست ها به عنوان جاهل یاد میکند نه جاهل در مقابل آلم جاهل در مقابل آقل و میبوساری اقل رزبه میبرد نه اقل در مقابل علم نه اقل معنای علم اقل در مقابل همون جاهلیت خب این ترتیب است که انسان خیال میکند آیات برابر این ترتیب نازل شده است و اگر کسی خواست خیال میکند که این آیات دلالت و حرمت ندارد که سخن اون برز مفصلی را ممکن نقل بکنیم با این بیانات مردود خواهد این اجمال بحث در باره خبر ممکن است توضیحات دیگری هم باز در خلال مقام های سگانه بعد بیاید والحمدلله رمیر آدم موسیقی موسیقی آیه های تو بهترین نشانه های روشن هدایتن پیروبان تو هامیان مکتب امامت و ولایتن سوره های تو نقش مندگار و آشنایی از حقیقتن سوره های تو چشم هایی از زلال بیکران رحمتن مثل آفتا بر جهان ما بهتر بر زمین ما بر زمان ما بهتر بهتر بهتر بهتر ای فراتر از زمان ای ندای آسمان