جا هم لذتش آنست که آیه قرآن بخانه افقنا الله و ایاكم لمراضیه و جنبنا و ایاكم ام خالفته و مناهیه و صل الله علی سیدنا محمد و آله تاهرین اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجه هم و ما نا ارسلنا من قبل که الا رجالا نوحی ایده ایده فاسألو اهل ذکر این کنتم لا تعلمون بر چراغ نور بالبینات و الظهور و انزلناه و الیک الذکر و هدو بین من ناس ما نفذیده ایلیهم و لعلهم يتفكرون بسم الله الرحمن الرحیم یا ایه الذین آمنو انما الخمر و المحروم و ازدامو رجتون من عمر شیطان فاجفنفوه لعلكم تفلحون انما یورید شیطانو ان یوقع بینكم العذابت و البغضاء فی الخمر و المیسر و يسفدكم عن ذكر الله و ان اسقلاه فهل انتم منتهون و اتیع الله و اتیع الرسول و اهدرو فانت بلیتون فعلمون انما على رسوله البلاده و الربین لیسه علیلنین آمنو و عملو سقال حاته جناحون فی ماتقمون اذا متقه و آمنو و عملو سقال حاته ثم متقه و آمنو ثم متقه و احسنو ولهو یهب المحسنین مطالب دیگری که برابوت به آیه حرمت خمره است این است که ذات اغدسه الله از این امور چهارگانه به عنوان ریت تعبیر کرد فرمود خمر و میسرون و انصاب و ازلام رکسن در بعضی از آیات دیگرم فرمود فشتن بر رکسن من الاسان منتا اون من الاسان خصوصیتی ندارد هرچه رکسست واجب الاشتناب است در آورین خمر و میسر هم واجب الاشتناب است گذشته از این که امر فشتن بوهو بعدن آمده تعبیر به رکس به زمینه آیه که دارد فشتن بر رکسن من الاسان برای تصویره و حرمت کافی است مطلب دیگران است که گاهی ذات اقبس الاب از یک شیعی نهی می کند که فرونکار نکنید گاهی برای اهمیت مطلب میگاد نزدیک فرونشی نروید گاهی به صورت امر به اجتناب است گاهی به صورت نهی از غرب است این فجتن بوهو همون تأثیر را دارد که نهی از غرب اون اثر را دارد گاهی میگوید دور باش گاهی میگوید نزدیک نشو پس لا تقرب و مارالیتیم نهی از نزدیک شدن است فجتن بوهو امر به دور شدن است که هر دو اینها قوی تر از نهی از اصل امر است یه وقت دست می کند که لا تقرب و مارالیتیم این نهی از اکل و تسرب است یه وقتی از این قوی تر است می فهمود که لا تقرب و مارالیتیم در باره شرب خمر یک وقت است که دستور دینی است که لا تشت بلخم یه وقت این است که فجتن بوهو نزدیک اونشو دور باش خواه بگوید نزدیک نباش خواه بگوید دور باش این دلالتش بر حرمت شدیدتر از آن است که نهی کند از شربش مطلب دیگران است که این تدریجی که احیانا در بعضی از کتاب ها آمده مثل المنار و مانند اون و بعد مرد قبول بعضی ها قرار گرفت اون نتمام است چه این که قرآن کریم که سخن خدا است و خدا خود را به عنوان اصده و قیلا معرفی کرد هرگز نمی آید چیزی که رگ سست و تمام آثار سوء برو باره است اون را در یک جا سودمند معرفی کنند منتظر سودش کن بعد بگوید که این رگ سست تدریج در بیان این است که اول نگوید بعد بگوید نه این که اول بگوید خو است بعد بگوید بد است مثل این که بسیاری از این احکام فقهی در مکه نازل نشده بود سوم در مکه نازل نشده خمس در مکه نازل نشده حد جو جهاد در مکه نازل نشده با این که بنیل اسلام و اسلام اینه در مکه نازل نشدن نه این که در مکه چیزی نازل بشود و دلالت بکند بر این که اینها واجب نیست بعد در مدینه آیه نازل بشود و دلالت بکند بر این که واجب است این طور رای تدریج نیست گاه گفته می شود که ذات اقدس اله در سوره نهل که سوره مکه است از شراب به عنوانی که از منافع یاد کرده است که آیه سوره بغره که دارد یسارونکه ان الخمر و المیسر گل فیه ما اسمون کمیر و منافع اولی ناس این نه و منفعت را قرآن مثلا امزا کرده چنگ در سوره مبارک نهل نازل بین چه است و من سمرات نخیله و الاعنابه تتخزون منهو سکرن و رزقن حسنا ان فی ذارکه لآیتن لغوم یعقلون فرمود از میوه های درخت خرمام و همچنین انگور شما شراب میگیری و رزق حسن هم بهره شما خواهد شد اون منافع دیگر ربی که میگیری تواعد دیگری که دارد اونها رزق حسن است سکر و شراب هم که سکرابر است اونم از این خرمام و کشمشا انگور میگیرید که آیه سوره نهل یه تعبیر نرمی از شراب درو شده است که فرمود شما از خرمام و انگور شراب میگیری بعد کم کم در آیات بعد ببیان کرد که گرچه این منفیت است ولی زررش بیشتر است در حالی که آیه 67 سوره نهل اصلا نازره به حکم نیست نازره به بد و خوب نیست نازره به حلال و حرام نیست نازره به سیر تکمینی قضیه است چون این آیات سوره نهل در مکه نازل شد و سواری که در مکه نازل میشد نازره به اصول دین بود فروع دین کمتر در اونها مطرح بود مخصوصا این بخشی از آیات سوره نهل دارد قدرت توحیدی خدا را تبین میکند خدایی که برای شما زمین خلق کرد خدایی که انعام خلق کرد خدایی که میوه ها را برای شما خلق کرد بهره میبرید اون چی که کاری که شما است بدها که این کار را برای شما نکرده حالا این کار چه حلال چه حرام بعدن بود مشخص بشه خدا انجام داده است یعنی اگر درخت خرماست درخت انگوره است که شما بهرهای گناگو میبرید شراب درست میکنید یا رب درست میکنید یا استفاده های دیگر میبرید این را که بدها برای شما انجام ندادن که این را خدا انجام داده خدا را باید عبادت کنید در آیات سوره مکی سخن از هلیت و حرمت و حلال و حرام بودن امسال زالک نیست گذشته از این که تلویانم فهمود است که اون سکر یه رزق غیر حسن است برای این که به مقابله تفصیل چون قاطع شرکت است این چنین فرمود تتخذیون منهون سکرم و رزقن حسنا یعنی اون ربی که میگرید بهرهای دیگری که از انگورو خرمای برید اونها رزق حسن است سکر دیگه رزق حسن نیست البته احتمال این که سکر به معنای شراب نباشد هست چون که در لغت هبه شیعی ها سکر به معنای سرکه است نه به معنای شراب ولی اگر به همین معنای رائج هجازی ها باشد سکر گفتن دلیل اون نیست که این آیه به زبان نرم سخن گفته است چون که در اوائل همین سوره مبارک در همون سوره مبارک نهر انواب اقسام بهرهایی که از دامداری میبرند زک فرمود آیه پنجو شش سوره نهر این است که ولان آمه خلقها لکم فیها دفعون و منافع و بمنهات اکلون و لکم فیها جمالون هین توریهون و هین تسرهون و تحمل و افقالکم الى بردن لم تکون و بالغیه الا بشق الانفوس این نرب بکن در اوف الرحیم ول خیله ول بغاله ول همیره لترکبوها و زینه و یخل غمالا تعلمون باز به دنبال همین در همون سوره نهر آیه دوازنی فماد به سخن لکم و لیل و نهار بعد به جریانه بهر میرسد آیه چارده و ول لزی سخن رال بحرل تاکلو منهو لهمن تریگن و تستخرجو منهو هلیتن تلبسونه ها مایه های فلسدار غیر فلسدار اونو استفاده میکردن این آیه در صدد اون نیست که حالا این مایه های شما میخورید همش حلال است که تا ما بعد بگوییم که بعدن تخصیص خورده آیه مایه غیر فلسدار حرام است و مایه فلسدار حلال است از بطها کاری ساخته نیست سیاق آیه این است لسان آیه این است منظور است که اون چیه در دست شما است محصولات دریایی یا سهرائی فیض خدا است چه این که آهنگ را نازل کرده است که انزلن حدیده فیه بحث شدید و منافع اون ناس این مخلوق خدا است حالا یه وقت انسان از این آهنگ استفاده حرام میکند یه وقت استفاده حلال میکند اونی چیز دیگری است قراز آهنگ را بطها نیافریدن خدا آفریده است مطلبی دیگر اون است که در بسیار از موارد این کلمه افعال افعال تعیینیست نه افعال تفزیدی یعنی در سوره ببارکه بغره که آمد یسرونکه آن الخمر بل میسر قول فیه ما اسمون کبیر و منافع اون ناس و اسموه ما اکبرون نفعه ما این معناش این نیست که نفع اینها کبیر است منطقه اسم اکبر است اصلا قرآن این نفع را امزانه کرده است چیزی که سراسر رکس است هم رابطه انسان را با خدا قصد میکند هم رابطه انسان را با خلق خدا قصد میکند نفعه دینی دارد نفعه دنیایی چنین چیزی نفعی ندارد تا ما بگویم نفع دارد منطقه زررش بیش از نفع است اصلا نفع ندارد مشابه این تحبیر در سوره مبارکه ی حج آمده شما در بسیاری از آیاتی که راجبه تحریم وسنیت و سنویت و بودپرستی است مستحضر اید که خدا فرمود این بودها هیچکارند این بودها نمیتوانند مگست سر خودشونه بپرونند و این یسلوب همان زباب شیعن لایستن غزو من زعفت تالو والمددو در سوره حج فرمود این بودی که نمیتواند مگست سر خود را بپراند زباب شیعن لایستن غزو من زعفت تالو والمددو این مگست زعیف میتواند به این بود معبوده بودپرسته آسیب برساند در بسیار از آیات هم بود اینها لایم رکون لنفسم نفعن ولا زر را اینها هیچکارند کسی که نمیتواند خودشو از یک مگست زعیف حفظ کند سودی هم به حال شما ندارد محضارک در سوره امبارکه حج آیه دوازده و سیزده چنین فرمود یدعو من دون الله ما لا یذرهو و ما لا ینفعو و اولچه هوا زلال البقی یدعو لمن ذرهو اقرب من نفعه لبعث المولا ولبعث العشیب آیه قل فرمود این بیخاصیت است یک بعد فرمود نه تنها بیخاصیت است سرگرمی بین ها زردار از یومبار است یه وقت آدم کار بیخاصیت میتواند میشه مباه یه وقت از که عبادت یک معبود بیخاصیت زیومبار است آیه قبل یعنی آیه دوازده سوره حج میگوید این بوتای چکارن نه تقرب بونها سودمند است نه اجناب از اونها زیومبار بعد میگوید پرستش اینها زرر دارد پرستش اینها زرر دارد زررش نزدیکتر از نفع است خب زررش نزدیکتر از نفع است این اقرب اقرب تفسیمه زیویست یعنی نفع اینها غریب است نفع عبادت غریب است ولی زرر عبادت اقرب یا نه این زرر مهز است همون طوری که تو ارهال ارهام بعضهم اولا و بعضهم با بودن طبق اول اصلا به طبق دوم و ثوم ارس نمیرسد یا افمن یهدی الال حقی احقان یوتبع من لا یهدی الان یهدا کسی که دعوت به حق بکند در مقابل دیگری او اصلا نباید پیروب بشود این یکی احق است احق تعینی نتفزیدی در این گور از موارد هم به شرح ایزند بنابراین اگر مسئله میگساری و غماربازی در کنار بودپرستی قرار گرفت و بودها نه زارن ننافع بلکه زرر اینها اقرب از نفع اینها است بین اقرب هم اقرب تعینی است نتفزیدی در باره میگساری و غماربازی هم به شرح ایزند برای این که غماربازی را فهمود این رکس است و عمل شیطان است و تمام زرر هم متوجه از اونجا است برای این که رابطه انسان را به هم میزند ارتباط با خدا را بغت میکند و چنین چیزی که نمیتواند نافع باشد تا بعد در سوره بغره این چنین گفته میشود که به اسمه ما اکبروم نفع غمار چه سودی دارد؟ اون که باخت مال باخته که غمگین است هم اندوه درونی دارد هم دستش خالی است اون برنده که عقل ما را باطل پیدا کرده قرآن کجا شمزا کرده؟ تا ما بگیم نفع دارد منتا اسمش بیش از نفع است اگر لا تأکرو انوالکم بینکم بالباطل اگر اینا سهتن اگر اینا نارن و از نفعش کجا است؟ پس این که فرمود اسمه ما اکبروم نفع ما یعنی اسمه ما اکبروم نفع ما لذیذ امتومو اون نفع که شما میپنداری مثل این که یک طبیبی به یک جبان معتاد میگاد آقا زرر هروین بیشتر از اون نفع است مگه هروین نفع دارد سمی نفع کاذب دارد این مسیرش مسیر حلاکت است این چیه نیست که نفع داشته باشد منتا زرر هروین بیشتر از نفعش باشد این چیزی که محلک است که نفعه نیست خب پس چیزی را که دین باطل میداند سریع هم اصلا نفع ندارد قهران اون افعال میشه افعال تعینی نفعال تفزیلی یه وقت است که جریان همون بحر برداری از خشم و موب و کرک دامهاست که در آیه چهار و پنج و شیش سوره نهل فرمود ولان آمه خلقها لکن پیاد دفعون به منافع و منها تاکلون این منافع معقول و مشروع اما چیزی که رجس است و اقل مال به باطل است و جز زرر چیزی ندارد قرآن اون را منفعت نمیداند که پس اگر منفعت میداند یعنی منفعت به گمان شما نه این که واقعا منفعت است نه اون تعبیر منفعت باید انسان را مغرور بکند نه اون ماده و نه این حیعت افعال نه حیعت افعال اسمهما اکبروم نفعه ما باید راه زن باشد برای اینکه مشابهش در زره و اقرام نفعه آمد در وسط دعوت غیر خدا نه اون ماده منافع برای اینکه چیزی که اقل مال به باطل است قرآن اون را منفعت نمیداند اصلا چیزی که رجس است قرآن اون را منفعت نمیداند مطلع بعدیان است که ادهی به رسول خدا صلی اللہ علیه وسلم حالا یا مسئل دار بودن یا واقعا دلسوزانه سآلی شدن گفتن اگر این رجس است امال شیطانه است گروهی قبل از ما قبل از اینکه این آیات نازل بشود مبتلا بودن و شراب میخوردن یا از مال قمار استفاده میکردن حکم چیست اون طوری که سیوتی در اسباب زنوزون نقل کرده است به دیگرانم در کتابای تفسیرشون آوردن این آیه نازل شد که لیسه علالدین آمنو و عملو سالها جناهون فی ما تعمو ازامت تقو و آمنو یعنی قانون ازمون این مطبع گذشته نمیشود اونها قبلن مؤمن بودن اگر مؤمن بودن متقی بودن مشکلی از جهات دیگر نداشتن از جهات شرب خمر و قمار مشکلی ندارن چون قبلن حرام نشده بود مشمول اف فی الهی هست این تعبیر اف در خیلی از موارد هست در باری ربا که خب بالاخره حرب با خدا است فعزنو به حرب من الله من ازارک فرمود رباخارانی که قبل از آمدن حکم خدا مبتلا به رباخوری بودن هر اجی بر اونا نیست به شرطی که بعد از نزول آیه و نحیه الهی اینا نحی پذیر باشن گذشتها را خدا کاری ندارد اف می کند اونگاه در مسائل وضعی هم لکم روست و انبال کن باید اصل سرمایه برگردد بیش از اون و نکم از اون مشابهش در بحثای نکاه آمده در جمع بین اختین آمده و انتجمه بین اختین الا ما قد سرف این الا ما سرف یا قد سرف نشانه آن است که کسانی که قبل از نزول این آیه مبتلا بودن هر اجی بر اونا نیست شما بر اونا دیل سوزی نکنید یا نگوید پس اونا چی مشابه اینها در سوره بارکه بغره در جریان قبله هم آمده بود آیه 143 سوره بارکه بغره این است که و کذالک جعلاکم امتن وسطن لتکونون شهدا على الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا و ما جعلنا القبله التي کنت علیها اللا لنعلم من یتبع الرسول من بن ینقلب و علا اقبه و این کاند کبیرتن الا على الذین هدالله و از این که حکم قبله از بهتر مقدس برگشت اده گفتن اونا که قبلن نماز مخوندن و مردن چی اده گفتن اونا که قبلن نماز مخوندن و مردن چی یا عبادت های قبلی ما چی شد فرمود به این که خدا ایمان شما رو زایی نمی کند بنابراین احکام و آیات شبیه این آیه محل بحث زیاد است که حکم شامل گذشته نمی شود اگر این افراد نسبت به گذشته مشکل بی ایمانی یا ضعف ایمان یا مشکل بی تقبایی نداشتن از این جهت محضوری نیست چون این حکم را قرآن کریم مکرر شاید بی بیش از ده عنوان تکرار ای رو تسبیت کرده است از اون انما شروع کرده تا با آیه نبدودو که فرمود و عطی الله و عطی الرسول و حضرو هم عمر به اطاعت کرده است هم نهی از مخالفت کرده است که همین ها ارشاد است عطی الله و عطی الرسول این ارشاد است به همون حکم قبلی بر حضر داشتن از مخالفت هم ارشاد است به حکم قبلی فی انتوالیه لیتوم اگر رو برگردون دید تهدید میکند فعل ما انما اررسونال بلاغ المومین پیانبر ما کار خودش کرده از اون بد تسبیم گیری به حده خدا است در چنین فضایی که با عمرهای مکرر با نهیهای مکرر با تبیین و تعلیلهای دقیق اونا رفتن یا دلسوزی بکنن یا مسئله دار بودن گفتن حالا اگر هست پس اونایی که مثلا قبلن این کارو میکردند و حتی در جنگ ها شهید شدند شد میفرماد در صورتی که اونا ها در قبل از مرگشون مؤمن و با تقبا بودن مشکلی نداشتن از این جهد محضور نیست در شعه نزور این آیه مطلب دیگر هم هست و این از که ادهی تقریبا رهبانیت را برخود تحمیل کردن پرهیز از لذتها را برخود تحمیل کردن نظیر اسمان ابن مزعون و مانند آن که از قضای خوب از لباس خوب از مسکن خوب پرهیز میکردن آیه ناظر شد که من حرم زیرت الله التي اخرج العبادی و تیبات من الرزق و هم این آیه هم ناظر شد که لیسه على الذین آمنو و عمر الصالحات جناهون فی ما تعمو ازامت تقاو ولی سیدن استاد رزمان لاله همون لقل اول را که سیوتی همونو نعل کرده ادهی زیاد از مفردیه و فستران او را بنوان شعر نزول زی کردن اون را تقویست میکند و اون آیه که رهبانیت تحمیلی را ابتال میکند بحث قبلی بود که لا تحرم تیبات ما احلالالکم ولا تعتدو انالله لا یوهب المعتدین اون آیه در جا خود هست یا من حرم زیرت الله التي اخرج العبادی و تیبات من رزقم در موتن خودش است ولی این آیه وحدت سیاغ نشون میداد که با هم نازد شدن چون اینا که مؤمن بودن قبل از این که مسیحی نبودن یا قبل از این که کلیمی نبودن که اینا امییم بودن در استلاح قرآن امی در قمال احل کتاب هست اینا که قبلن مسیحی نبودن یا قبلن اگر مسیحی بودن یا کلیمی بودن باید طبق دین خود شعر میکدن گرچه متاسفانه الان مسیحیت ای رو تحلیل میکند مثل این در دین ما هستن حلال هست مازالله ولی اینا که امی بودن در مقابل احل کتاب و مشرک بودن در مقابل احل کتاب اینا که حکم تکلیفی نداشتن بعد از نازر شدن سوره اعراف اگر کسی سغرا را تطبیق کرده بود از پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم شهیده بود و تعبیر ایسم برشتراب شده بود بعد حجت برو تمام بود در سوره اعراف که در مکه نازر شد فهمود هرچی که ایسم برو صادق است محرم است اگر حجت برو کسی تمام شده بود و از پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم شهیده بود که این اسماست یقینا حرام است اینا میدانستن که هرچی مستاق اسماست حرام است منتها حالا بیان سغرا در سوره امبارکه بغره به صورت سریح آمده است قبل سوره بغره خمر حرام شده بود منتها اینا راه برای اثبات اس نداشتن این با نازر شدن سوره امبارکه بغره که خمر مستاق اسم نبود منتها اینا راه برای اثبات نداشتن در سوره اعراف که مکه نازر شده است فهمود که خدابان هرچی مستاق اسماست حرام کرده خمرم که اسماست این بعدن که اسم نشده که بعدن اثبات شده نه بعدن ثابت شده ثبوتش که قبل بود اگر برای کسی قبلن ثابت شده بود و از پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم شهینده بود که این هم اسم است حرمت برای او تسبیت شده است بیان از مرحوم سید مرتدار ازمیانالله علیه است که میفرمای مفسرین یه تلاش غیر سودمندی دارن و یه قفلتی که باید درباره اون مقفولان کار میکردن و نکردن اون تلاش غیر سودمند این است که زحمتهای زیاد کشیدن تا این تقرار را توجیح کنن که فهمود جناهی نیست پیما تقیم ازا متقو و آمنو و عمل و صالحات سمتقو و آمنو سمتقو و احسرو این تقوا سبار تکرار شد با سه خاصیت درباره اول تقوا هستو ایمان هستو و عمل صالح صالحات هم که جمع محلوال فلام هست یعنی باید همه کار رنجان بیدن همه کارهای خیلی بار دوم تقوا هستو ایمان دیگه و عمل و صالحات نیست بار سبوم تقوا هست و ایمان نیست منطق احسان هست حالا احسان یعنی احسان به غیر که متعدیست یا احسان یعنی انجام فعل حسن یه بحث مبسوطی در این زمینه دارن تا فایده تقرار تشریف کنن اون مطلبی که مقفولان هست اینست که اگر چیزی حلال هست اگر چیزی مباه هست خب اگر کسی مباه را مرتکب بود چه مسلمان چه غیر مسلمان چه متقی چه غیر متقی این شرط دخیل نیست اگر خمر قبلا حرام نبود چه انسان متقی باشد چه متقی نباشد یه کار حلال را انجام داده است این رو باید حل کرد پاسوق شمین امان هست که اشاره شد چون اونا از پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم سآل کردن که کسانی که قبلا به خمر و میسر مبتلا بودن آیا مثلا الان عذاب میبینن یا نه آیا ناظر شد اگر مشکلی از راه دیگر نداشته باشن از این جهت مشکلی نداره چون قبلا حرام نشده بود آیا ناظر بین پس این شرط به جاست اما تکرار ناظر به درجات تقویم میتواند باشد ناظر به تداوام تقویم میتواند باشد همون پاسوقی که در خیلی از مبارطه است یا اینجا که دارد یا اینجا که دارد یعنی اگر مؤمنید دیگر بطپرده نست نباشی خطاب مؤمنین است این اوامر مکرر یا قیود مکرر یا ناظر به تفاوت مراتب است یا ناظر به تداوام حالات است یا ناظر به اجمال و تفصیل است یا ناظر به حال و ملکه است بلاخره این بیان مشابه این در قرآن زیاد است و قرآن داخلی هم احیانا تعیید می کند چون بار اول تقواه است و ایمان است و عمل صالح وقتی این تسبیت شد و عمل صالح ملکه شد دیگه نیازی به گفتن نیست تقواه است و ایمان که ایمان باید ملکه بشود در تقواه اگر ایمان در تقواه ملکه شد اونگاه احسان مطرح است احسان حالا یا ناظر به اون حدیث شریفی است که از پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم رسیده است که فریقه نهر کردن یا نه برخی اخیال کردن این احسان احسان متعدیس این احسان به غیر در حال اینجا سخن از احسان به غیر نیست احسان یعنی کار حسن کردن کار حسن کردن شاد ناظر به همون حدیثی باشد که از پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم نقش شده است که فهمود مقام احسان آنست که انسان طور خدا را عبادت بکند که گوشت و یا میبیند که مقام که انس نه مقام انه مقام انه همان است که استعمیر سلاموالله در جواب زیره فرمود ما کن تو عبد و رب من لم اره یا ما عبد و رب من لم اره که مقام انه و انه است نه که انه این مقام که انه همان است که در خطبه همم آمده