دعوت میکنیم آخرین برامه این بخش رو بشنوید که برامه برکرانه نور هست و در این برامه حضرت عیطالله جوادی آمالی آیات 90 تا 93 سوره مبارکه ماعده رو تفسیر میفرمایان من مصطفی اسمایلی به اتفاق همکاران خوبم آقایان سید محمد علی حسین یان تایی کننده امید روحی صدا بردار و سید مشتبه هاشمی همه هنگه پخش با شما بزرگ وران خداحافظی میکنیم تا نوبت دیگر که در خدمتتون حاضر بشیم شبه بحارتون به خیر و خداحافظ من نوحی ایده اید فسألو اهل ذکری این کنتم لا دعلمون برکرانه نور بیل بیناتیون و انزلنا ایلی کن ذکرانه تو بینا لیم ناسی ما نزده ایلیهم و لعلهم يتفكرون بسم الله الرحمن الرحیم و اتیع الله و اتیعه و اتیعه رسول و حدرو فانتوالیتون فعلمو انما علا رسوله البلاه الهبین ليس علا لنین آمنو و عمل اسقال حاطه جناحون فی مقاهمون اذا متقو و آمنو و عمل اسقال حاطه ثم متقو و آمنو ثم متقو و احسنو واللهو یهب المحسنی مطالب دیگری که بربوط به آیه حرمت خمرس اینست که ذات اقدس اله از این امور چهارگانه به عنوان ریگس تعبیر کرد فرمود خمر و میسر و انصاب و ازدام ریگسن در بعض از آیات دیگر هم فرمود فشتن بر ریگسن من الاؤسان منتاوم من الاؤسان خصوصیتی ندارد هرچه ریگسست واجب الاجتناب است بنابراین خمر و میسر هم واجب الاجتناب است گذشته از این که امر فشتن بوهو بعدن آمده تعبیر به ریگس به زمینه آیه که در از فشتن بر ریگسن من الاؤسان برای تسبیت و حرمت کافی است مطلب دیگران است که گاهی ذات اقدس اله از یک شیعی نهی می کند که فرمکار را نکنی گاهی برای اهمیت مطلب می گوید نزدیک فرمشی نروید لا تقربو مال الیتیم لا تقربو زنا انهو خانه فاهشتن وسا اصابیر گاهی به صورت امر به اجتناب است گاهی به صورت نهی از غرب است این فجتن بوهو همون تأثیر را دارد که نهی از غرب اون اثر را دارد گاهی می گوید دور باش گاهی می گوید نزدیک نشو پس لا تقربو مال الیتیم نهی از نزدیک شدن است فجتن بوهو امر به دور شدن است که هر دوی اینها قوی تر از نهی از اصل امر است یه وقت است می کند که لا تقربو مال الیتیم این نهی از عقل و تسر روست یه وقتی از این قوی تر است می پهمد که لا تقربو مال الیتیم در باره شرب خمر یک وقت است که دستور دینی است که لا تشرب خمر یه وقت است که فجتن بوهو نزدیک اونشو دور باش خواه بگوید نزدیک نباش خواه بگوید دور باش این دلالتش بر حرمت شدید تر از آن است که نهی کند از شربش مطلب دیگران است که این تدریجی که احیانا در بعضی از کتاب ها آمده مثل المنار و مانند اون و بعد مرد قبول بعضی ها قرار گرفت اون نتمام است چین که قرآن کریم که سخن خدا است و خدا خود را به عنوان اصطاقیلا معرفی کرد هرگز نمی آید چیزی که رگ سست و تمام آثار سو برو باره است اون را در یک جا سودمند معرفی کنند منطقه سودش کم بعد بگوید که این رگ سست تدریجی در بیان این است که اول نگوید بعد بگوید نه این که اول بگوید خواست بعد بگوید بد است مثل این که بسیاری از این احکام فقهی در مکه نازل نشده بود سوم در مکه نازل نشده در مکه نازل نشده حدجوجی ها در مکه نازل نشده با این که بنی الاسلام و الاسلام اینه جزئی مبانی اسلامن اینه در مکه نازل نشدن نه این که در مکه چیزی نازل بشود و دلالت بکند بر این که این ها واجب نیست بعد در مدینه آیهی نازل بشود و دلالت بکند این در مدینه آیهی نازل بکند این طور رای تدریج نیست گاهه گفته می شود که ذات اقدس اله در سوره نهل که سوره مکیست از شراب به عنوانی که از منافع یاد کرده است که آیه سوره بغره که دارد یسرونک ان الخمر و المیسر این نهب منفعت را قرآن مثلا امزا کرده چه این که در سوره مبارک نهل ناظره به این چه هست فرمود از میوه های درخت خورمام و همچنین انگور شما شراب میگیرید و رزق حسن هم بهره شما خواهد شد اون منافع دیگر ربی که میگیرید توائد دیگری که دارد اونها رزق حسن هست سکر و شراب هم که سقرابرست اون را از این خورمام و کشمشا انگور میگیرید که آیه سوره نهل یه تعبیر نرمی از شراب دروشده است که فرمود شما از خورمام و انگور شراب میگیرید بعد کم کم در آیات بعد ببیان کرد که گرچه این منفعت هست ولی زررش بیشتر هست در حالی که آیه 67 سوره نهل اصلا نازره به حکم نیست نازره به بد و خوب نیست نازره به حلال و حرام نیست نازره به سیر تکمینی قضیه است چون این آیات سوره نهل در مکه نازر شد و سواری که در مکه نازر میشد نازره به اصول دین بود فروع دین کمتر در اونها مطرح بود مقصودان این بخش از آیات سوره نهل دارد قدرت توحیدی خدا را تبین میکند خدایی که برای شما زمین خرق کرد خدایی که انعام خرق کرد خدایی که میوه ها را برای شما خرق کرد بهره میبرید اونچه که کاره که شما است بدهایی که این کارها برای شما نکرده حالا این کار چه حلال چه حرام به هدن بود مشخص بشه فراموز این کارهایی که بدها برای شما نکرده این کارها را خدا انجام دادست یعنی اگر درخت خورماست درخت انگوره است که شما بهره های گناگ میکند شراب درست می کنید یا رب درست می کنید یا استفاده دیگر می برید این رو که بودها برای شما انجام ندادن که این رو خدا انجام داده خدا رو باید عبادت کنید در آیات سوره مکی سخن از هلیت و حرمت و حلال و حرام بودن هم سال زالک نیست گذشته از این که تلویانم فهموده است که اون سکر یه رزق غیر حسن است برای این که به مقابله تفصیل چون قاعت شرکت است این چنین فهمود تتخذیون منهون سکرم و رزقن حسنا یعنی اون ربی که می گرید بهرهای دیگری که از انگورو خورمای برید اونها رزق حسن است سکر دیگه رزق حسن نیست البته احتمال این که سکر به معنای شراب نباشد هست چون که در لغت هبه سکر به معنای سرکه است نه به معنای شراب ولی اگر به همین معنای رائج هجازی ها باشد سکر گفتن دلیل اون نیست که این آیه به زبان نرم سخن گفته است چون که در اوائل همین سوره انوارکن در همون سوره انوارکن نهر انواب اقسام بهرهایی که از دامداری می برند زید فرمون آیه پنج و شش سوره نهر این است که ولی انعام خلقها لکن فیها دفعون و منافع و بمنهات اکلون و لکن فیها جمالون هین توریهون و هین تسرهون و تحمل و اثقالکم الى بردن لم تکون و بالغیه الا به شق الانفوس این نربکم در اوف الرحیم ول خیله ول بغاله ول همیره لترکبوها و زینه و یخل غمالا تعلمون باز به دنبال همین در همون سوره نهر آیه دوازنیم فماد به سخر لکم و لیل و نهار بعد به جریان بحر میرسد آیه چارده و ول لزی سخر البحر لتعکل و منهو لهمن تریین و تستخرج و منهو هلیتن تلبسونه ها مایه های فلسدار غیر فلسدار اونه استفاده میکردن این آیه در صدد اون نیست که حالا این مایه های شما میخورید همش حلال هست که تا ما بعد بگوییم که بعدن تخصیص خورده آیه مایه غیر فلسدار حرام هست و مایه فلسدار حرام هست این آیه در صدد آن هست که دریا و منافع دریا را خدا آفری سهرا و برکات سهرا را خدا آفری از بطها کاری ساخته نیست سیاق آیه این است لسان آیه این است نه این که تتق زمر منهو سکرن و رزقن حسنان یه لسان نرمیست در باره شراب منظور هست که اون چیه در دست شماست محصولات دریایی یا سهرایی فیض خدا هست چه این که آهن را نازل کرده هست که انزلن هدید فیه بحث شدید و منافع اون ناس این مخلوق خدا هست حالا یه وقت اینسان از این آهن استفاده حرام میکند یه وقت استفاده حلال میکند اون یه چیز دیگریست قرار از آهن را بطها نیافریدن خدا آفریده است مطلبی دیگران است که در بسیار از موارد این کلمه یه افعال افعال تعینیست نه افعال تفزیدی یعنی در سوره ببارکه بغره که آمد یسعرونکه آن الخمر و المیسر قول فیه ما اسمون کبیر و منافع اون ناس به اسموهما اکبروم نفعهما این معناش این نیست که نفع اینها کبیر است منطقه اسم اکبر است اصلا قرآن این نفع را امزانه کرده است چیزی که سراسر رکسه است هم رابطه انسان را با خدا غص میکند هم رابطه انسان را با خلق خدا غص میکند نفعه دینی دارد نفعه دنیایی چنین چیزی نفعی ندارد تا ما بگویم نفع دارد منطقه زررش بیش از نفع است اصلا نفع ندارد مشابه این تحبیر در سوره مبارکه یه حج آمده شما در بسیاری از آیاتی که راجبه تحریم وسنیت و سنویت و بودپرستی است مستحضرید که خدا فرمود این بودها هیچکارند این بودها نمیتوانند مگست سر خودشونه بپرونند و این یسلوب هماز زباب شیعن لایستنغزو من زعفت تالو والمددو در سوره حج فرمود این بودی که نمیتواند مگست سر خود را بپراند و این یسلوب هماز زباب شیعن لایستنغزو من زعفت تالو والمددو این مگست زعیف میتواند به این بود معبود بودپرستی حاسیب برساند در بسیار از آیات فرمود اینها لایم رکون لنفسم نفع انقلا زر را اینها هیچکارند کسی که نمیتواند خودشو از یک مگست زعیف حفظ کند سودی هم به حال شما ندارد محضارک در سوره امبارکه حج آیه دوازده و سیزده چنین فرمود آیه قل فهمود اینو بیخاصیت است یک بعد فهمود نه تنها بیخاصیت است سرگرمی بین ها زرردار از یونبار است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخ debating یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یه وقت آدم کار بیخاصیت است یعنی قانون عطف بر گذشته نمی شود اونها قبلن مؤمن بودن اگر مؤمن بودن متقی بودن مشکلی از جهات دیگر نداشتن از جهات شرب خمر و قمار مشکلی ندارن چون قبلن حرام نشده بود مشمول عفو الهی هست این تعبیر عفو در خیلی از موارد هست در باره رباب که خب بالاخره حرب با خدا هست فعزن و به حرب امین الله من از ذالک فرمود رباخارانی که قبل از آمدن حکم خدا مبتلا به رباخوری بودن حرجی بر اونها نیست به شرطی که بعد از نزول آیه و نحیه الهی اینا نحی پذیر باشن گذشتها را خدا کاری ندارد عفو میکنند اونگاه در مسئله وضعی هم لکم روست و انبالکم باید اصل سرمایه برگردد بیش از اون و نکم از اون مشابهش در بحثای نکاه آمده در جمع بین اختیان آمده و انتجم و بین اختیان الا ما قد سرف این الا ما سرف یا قد سرف نشانه آن است که کسانی که قبل از نزول این آیه مبتلا بودن حرجی بر اونها نیست شما بر اونها دلسوزی نکنید یا نگوید پس اونها چی مشابه اینها در سوره بارکه بغره در جریان قبله هم آمده بود آیه 143 سوره بارکه بغره این است که و کذالکه جعل امتا وسطا لتکونو شهدا علا الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا و ما جعلنا القبله التي كنت علیها اللا لنعلم من يتبع الرسول من من ینقلب و علا اقباه و این کاند کبیرتا الا علا لدین هدالله و اتمد و ما کان الله لیذیع ایمانکم انالله بن ناصر و از این که حکم قبله از بیت المقدس برگشت ادیه گفتن اونا که قبلا نماز میخوندن و مردن چی یا عبادتهای قبلی ما چی شد فرمود به این که خدا ایمان شما رو زایی نمی کند بنابراین احکام و آیات شبیه این آیه محل بحث زیاد است چه حب شامل گذشته نمی شود اگر این افراد نسبت به گذشته مشکل بی ایمانی یا ضعف ایمان یا مشکل بی تقبایی نداشتن از این جهت محضوری نیست چون این حب را قرآن کریم مکرر شاد بی بیش از ده عنوان تکرار ای رو تسبیت کرده است از اون این نما شروع کرده تا با آیه نبدودو که فرمود وعتی الله وعتی رسول وحزرو هم عمر به اطاعت کرده است هم نهی از مخالفت کرده است که همین ها ارشاد است عطی الله وعتی رسول این ارشاد است به همون حکم قبلی برحضر داشتن از مخالفت هم ارشاد است به حکم قبلی فی انتولیتوم اگر رو برگردن دید تحدید میکنند فعل ماننبا ارارسونال بلاغل مومین پیانبر ما کار خودش کرده از اون بد تصمیم گیری به حده خدا است در چنین فضایی که با عمرهای مکرر با نهیهای مکرر با تبیین و تعلیلهای دقیق اونا رفتن یا دلسوزی بکنن یا مسئل دار بودن گفتن حالا اگر هست پس اونایی که مثلا قبلن این کار میکردن حتی در جنگ ها شهید شدن چه میفرماد لیسا علاللزین آمن و عمر السالها جناه فی ما تعبو در صورتی که اونا در قبل از مرگشون مؤمن و با تقبا بودن مشکلی نداشتن از این جهد محضور نیست در شعه نزور این آیه مطلب دیگر هم هست و اون این از که ادهی تقریبا رهبانیت را برخود تحمیل کردن پرهیز از لذتها را برخود تحمیل کردن نزیر اسمان ابن مزعون و مانند آن که از قضای خوب از لباس خوب از مسکن خوب پرهیز میکردن آیه نازر شد که من حرم زیرت الله التي اخرج العبادی و تیبات من الرزق و هم این آیه هم نازر شد که لیسا علاللزین آمنو و عمر السالها جناه فی ما تعبو ازامت تقاو ولی سیدن استاد رزمان لاله همون لقل اول را برخود تحمیل کردن که سیوتی همون را نقل کرده ادیه زیاد از مفسران اون را بنوان شعر نزول زیر کردن اون را تقویت میکند و اون آیه که رهبانیت تحمیلی را ابتال میکند بحث قبلی بود که لا تحرم تیبات ما احلالالکم ولا تعتدو انالله لا يحب المعتدین اون آیه در جا خود هست یا من حرم زیرت الله التي اخرج العبادی و تیبات من رزقم در موتن خودش هست ولی این آیه بهترد سیاغ نشون میداد که با هم نازل شدن چون اینا که مؤمن بودن قبل از این که مسیحی نبودن یا قبل از این که کلیمی نبودن که اینا امییم بودن در استراح قرآن امی در قمال اهل کتاب هست اینا که قبلن مسیحی نبودن یا قبلن اگر مسیحی بودن یا کلیمی بودن باید طبق دین خود شعر میکردن گرچه متاسفانه الان مسیحیت ای رو تحلیل میکند مثل اصلا میگه در دین ما اصلا حلال هست معاذ الله ولی اینا که امی بودن در مقابل اهل کتاب و مشرک بودن در مقابل اهل کتاب اینا که حکم تکلیفی نداشتن بعد از نازل شدن سوره اعراف اگر کسی سغرا را تطبیق کرده بود از پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم شهیده بود و تعبیر ایسم برشتراب شده بود بعد حجت برو تاان بود در سوره اعراف که در مکه نازل شد فهمود هرچی که ایسم برو صادق است محرم است اگر حجت برو کسی تاان شده بود و از پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم شهیده بود که این ایسم است یقینا هرام است اینا میدانستن که هرچی مستاق ایسم است هرام است منطقه حالا بیان سغرا در سوره امبارکه بغره به صورت سریح آمده است قبل سوره بغره قبل سوره بغره خمر حرام شده بود منطقه اینا راه برای اثبات ايسم نداشتند این نازل شدن سوره امبارکه بغره که خمر مستاق ایسم نبود منطقه اینا راه برای اثبات نداشتند در سوره اعراف که مکه نازل شده است فهمود که خداباد هرچی مستاق ایسم است حرام کرده خمرم که ایسم است این بعدن که ایسم نشده که بعدن اثبات شده نبعدن ثابت شده ثبوتش که قبل بود اگر برای کسی قبلن ثابت شده بود و از پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم شهیده بود که این هم اسم است حرمت برای او تثبیت شده است بیان از مرحوم سید مرتضی رزمانالله علیه است که می فرماید مفسترین یه تلاش غیر سودمندی دارن و یه قفلتی که باید درباره اون مقفولان کار میکردن و نکردن اون تلاش غیر سودمند این است که زحمتهای زیاد کشیدن تا این تقرار را توجیه کنم که فرمود جناهی نیست پیما تقیم و ازامت تقاو و آمنو و عمل و صالحا سمت تقاو و آمنو سمت تقاو و احسرو این تقواه سه بار تقرار شد با سه خاصیت درباره اول تقواه است و ایمان است و عمل صالح صالحات هم که جمع محلول فلام است یعنی باید همه کار رنجان بدن همه کارهای خیلی بار دوم تقواه است و ایمان دیگه و عمل صالحات نیست بار سوم تقواه است و ایمان نیست منطق احسان هست حالا احسان یعنی احسان به غیر که متعدی است یا احسان یعنی انجام فعل حسن یه بحث مبسوطی در این زمینه دارن تا فایده تقرار را تشکیل کنن اون مطلبی که مقفولان هست این است که اگر چیزی حلال است اگر چیزی مباه است خب اگر کسی مباه را مرتکب بود چه مسلمان چه غیر مسلمان چه متقیه چه غیر متقیه این شرط دخیل نیست اگر خمر قبلا حرام نبود چه انسان متقیه باشد چه متقیه نباشد یه کار حلال را انجام داده است این رو باید حل کرد پاسوق شمیر امان است که اشاره شد چون اونا از پیغمبر صلی اللہ علیه وسلم سآل کردن که کسانی که قبلا به خمر و میسر مبتلا بودن آیا مثلا الان عذاب میبینن یا نه آیا ناظر شد اگر مشکلی از راه دیگر نداشته باشن از این جهت مشکلی ندارن چون قبلا حرام نشده بود آیا ناظر به این پس این شرط به جاست اما تکرار ناظر به درجات تقویم میتواند باشد ناظر به تداوام تقویم میتواند باشد همون پاسوقی که در خیلی از ببارت است یا ایوه لذین آمنو آمنو یا اینجا که دارد یا ایوه لذین آمنو اینمه خمر و میسر و انساب و ازدام یعنی اگر مؤمنی دیگه بطپرست نباشی لا تشکر به الله شیعا خطاب مؤمنین است این عوامر مکرر یا قیود مکرر یا ناظر به تفاوت مراتب است یا ناظر به تداوام حالات است یا ناظر به اجمال و تفصیل است یا ناظر به حال و ملکه این بیان مشابه این در قرآن زیاد است و قرآن داخلی محیانا تأیید می کند چون بار اول تقواه است و ایمان است و عمل صالح وقتی این تسبیت شد و عمل صالح ملکه شد دیگه نیازی به گفتن نیست تقواه است و ایمان که ایمان باید ملکه بشود در تقواه اگر ایمان در تقواه ملکه شد اونگاه احسان مطرح است احسان حالا یا ناظر به اون حدیث شده یه دست که از پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم رسید است که فریقه نغر کردن یا نم برخی آخیال کردن این احسان احسان متعدیس این احسان به غیر در حال اینجا صغران از احسان به غیر نیست احسان یعنی کار حسن کردن کار حسن کردن شاد ناظر به همون حدیثی باشد که از پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم نغر شده است که فهمود ال احسان ان تعبدالله که ان نکه تراه فیلم تکنتراه فیلهو یراک مقام احسان آن است که انسان طور خدا را عبادت بکند که گویا میبیند که مقام کنن است نه مقام انه مقام انه همان است که از تعمیر سلامون رای در جواب زیره فرمود ما کن تو اعبد و رب من لم اره یا ما اعبد و رب من لم اره که مقام انه و انه است نه کنن این مقام کنن همان است که در خطبه همم آمده که هم و جنه کمنده همون و نار کمنده شاد احسان ناظره به اون حدیث باشد بنابراین نمیشه باید گفت که این احسان متعدیست ارتباط با غیر را تعمیل میکنه امده همون سؤال برهوم سید مرتزاست که با اون بس پاسخ داده میشه والحمدلله رب العالمين امده همون سؤال برهوم سید مرتزاست که با اون بس پاسخ داده میشه