سلی ره و دیگری خصوص پوشات دادن و دیگری هم این که انسان به خصوص اوائل وقت نماز واجبش را عدا بکنه و صلی اللہ علیه و سلم و آله و سلم بسم الله الرحمن الرحیم و بهی نست این اللهم صلی اللهم محمد و آل محمد و اجل فرجهم از سرم و عدب خدمت همیشه شما شنونده های عزیز و عجمنده رادیو معارف خیلی متشکرم از همراهی و انتخابتون دعوت میکنم که اولین برنامه رو بشنوید برکرانی نور به مدت سی دقیقه تفسیر بخشی از آیات 94 و 95 سوری مبارکه ی معایده در کلام مفسرالی قدر هزارت آیت الله جوادی آمولی تقدیمتون میشه نوحی ایده اید فسألو اهل ذکر این کنتم لا دعلمون برکرانی نور بالبینات و الظهر و انزلناه و الیه که ذکرانی تو بیلینا من ناس ما نزده الیه و لعلهم يتفكرون بسم الله الرحمن الرحیم یا ایهالذین آمنون ليبلون لكم اللهم از این کنتم از این کنتم او کفارتون پعام و مساکین او عدل و ذالکس قیامن لیدونق ببال امره عفل الله و عما سلف و من عادف ینتقم الله من والله عزیزون دنتقام خطاب به یا ایهالذین آمنون در این دعایه نزیر مباردی دیگر برای آنست که مؤمنین از این خطاب ها بحر میبرن نه برای آنست که حکم هستنیم اخصوصی مؤمنین هست که مشابه قبلن گذرشت وگرنه برآن کتاب بیست هدایت مردمی به جهانی که هدن لناس هست منتها چون متقیان و مؤمنان بحر میبرن خطاب به متقیان میشه برده مطلب دیگران هست که ابتلاب امتحان گاهی برای شکوفایی استعداد ممتحن هست و همچنین برای آقایی ممتحن گاهی فقط برای شکوفایی استعداد ممتحن هست و ممتحن خود آقا هست عوامر ابتلایی و امتحانی الهی از قسم دوم هست ذات اقدس اله به جمعی اشیا قبل الخلق و بعد خلق و هین الخلق آلم هست و ابتلاب و امتحان برای خدا هیچ اثری ندارد لیکن برای شکوفایی استعداد افراد ممتحن نقش و معسری دارد و همون طوری که ذات اقدس اله قبل از آفرینش به کلیات اشیا آلم هست به جزئیات اشیا هم آلم هست چون همین هم در علم عزلی ذات اقدس اله حضور حقیقی داشته بدارم ابتلاب در همون سوره امبارک نسان مشخص شد که آزمودن هست و یک شرکت اشتراکیه هم با بلا و کهنگی دارد شما اگر بخواهید درباره کسی داوری بکنید بگوید من این رو خوب میشناسم از وز او کاملا باخبرم میگوید من او رو کهنش کردم آدم لباسی که چند سال بپوشد یا مدتی بپوشد کهنه بکند کاملا از او باخبر هست که این لباس رنگش آیا ثابت هست یا نه جنسش دوام دارد یا نه و مانندان میگوید من او رو کهنش کردم بلا یعنی کهنگی یوم تبلوکو نفسن از همین قبیل هست فبتلوهم این از همین قبیل هست یعنی بیازمائید خوب روشن میشود چون در ابتلا و در امتحان انسان خوب روشن میشود و درون و بیرونش ظهور میکند از اینجا هست میگوید ما او رو ابتلا کردیم ابتلا شده هست و اصل ابتلا یه عمر دائمی و سنت مستمعی از اینجا هست و اینجا هست مستمعی از اینجا هست در همون سوره مبارک فرج دارد به اینکه فَاَمَّلْاِنْسَانَ اِذَا مَبْتَلَاهُ رَبُّهُ فَاَكْرَمَهُ وَنَعَمَهُ فِيَقُولُ رَبِّي اَكْرَمَنِهِ وَاَمَّا اِذَا مَبْتَلَاهُ فَاَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فِيَقُولُ رَبِّي اَحَانَنِهِ یعنی هر روز خدا دارد افراد را امتحان می کند کهنه می کند خلاصه گاهی با دادن گاهی با گرفتن گاهی با نزد گاهی با ازل در شراعت گناگون خدا انسان را می آزماید پس امتحان کردن یک ریشه اشتقاقی هم با ماده بلا و کهنگی دارد و همون طوری که انسان هر شی را که در زیر پا کهنه کرد یا لباسی را که دربر کهنه کرد کاملا از او باخبر است رنگ او و از جنس او باخبر است در مورد امتحان هم این چیلی می شود لذا فمود لیبلون نکن مطلب دیگر اون است که گاهی ابتلا به مسئله زمان مشخص سیده است گاهی ابتلا به مکان مشخص است گاهی در محدوده یک فعل خاص است گاهی هم نه به سید نیست به چیز دیگر است در گریان سید نسبت به یهودی ها آیات فراوانی دارد که خداوند اونها را به سید روز شمبه امتحان کرده است که در سوره امبارک بغره بحثش گذشت ولی در سوره اعراف جریان سید روز شمبه را به عنوان آزمون الهی ذکر کرده است آیه 163 سوره امبارک اعراف این است که وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْغَلِيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ الْیَعْدُونِ فِى السَّبْتِهِ اُنها را آزمود به سید ماهی در روز شمبه حالا در جریان حال احرام یا حرم سید ماهی ممنون نیست سید برری ممنون است ولی بنی اسرائیل را به سید بحری امتحان کرده است و در موقع امتحان حالا که در جریان امتحان سید بحری نسبت به اسرائیلی ها یا سید برری نسبت به مسلمی ها و همچنین امتحانی که در سوره بارکی بغره گذشت که در جریان تالوت و جالوت آیه 249 سوره بغره این بود فرما فصل تالوت و بالجنوده قال این الله مبتلیکم به نهه فمن شره به منهو فلیس منی و من لم یتعمهو فینهو منی در همه موارد که خدا امتحان میکند یه حاجت مفردی هم بر انسان مستولی میشود این نیروی رهزمی را در بین راه که اینا خسته شدن گرد و خبا رو سرشون روز لباسشون شسته است تشنه شدن خدا اینها را به آب زلال امتحان میکند خب اگر کسی از یک آب نگذرت و تشنگی مبقت رو تحمل نکند او در برابر تیر مقاوم نیست فرمود تو راه میرسید تشنید سر صورتون رو میخواد بشوید رفعه اتش کنید ولی این کار را نکنید خدا شما رو میازماید تجمع میکند ببیند که شما این مقدار خستگی را حاضر تحمل بکنید یا نه خب کسی که این مقدار خستگی را تحمل نمی کند این مقدار رنج را تحمل نمی کند که در برابر تیر استادگی ندارد که فرمود این اللها مبتلی کن به نهر فمن شرب منو فلیس مندی و من لمبیت انهو فلیس مندی اصل ابتلا برای آنست که اون استعدادها شکوفا بشه برد و این وقتی است که از درون یک نیازی انسان احساس بکنه و در فشار قرار بگیره تا پخت شده وگرنه نابینایی را به حرمت نگاه به نامحرم امتحان کردن دلیل مقاومت اونی است در همه مواردی که امتحان هست یک عتش کازیبی یک نیازی در انسان حدید می آید در جریان این اللها مبتلی کنید امتحان به نهرنفمن شرعه به منهو فریس منی خب اینها تشنه بودند و خسته راه بودند و امتحان به جا بود در جریان نهی از سید ماهی و در برای بره اسرائیلی ها امتحان به این وعظ بود که اینها روز شمبه که موظف بودند ماهی نگیرند ماهی ها می بندند رو آب در دسترتشون بودند سیدش بسیار آسون بود روز یک شمبه و بعد که می خواستن ماهی بگیرند ماهی در دسترتشون نبود خب خدایی که بخواد آزمایش کند این ماهی ها که هر موجود زمامش به دست خداست ما من دابت الله و آخذون به ناسیتها دستور می دهد و زمام این ماهی ها رو می گرد دیگرد جروتر می آرد نزدیک ساحل می آرد نزدیک دام و تورشون قرار می دهد این بنای اسرائیل می دیدن روز شمبه که سید قدقن از ماهی پرابان است روزش یک شمبه به بعد که سید آزاد است ماهی این چنین نیست خدا اگر بخواد بیازمایید همه وساله در اختیار انسان قرار می دهد لذا در سوره مبارکه عراف فرمود به این که فرمود این بندریه ها رو سآل بکنید این قریهی که حاضرت البهر است کنار دریاست از اینا سآل بکنید این خیابان های عمومی را که راه برای همگان باز است می گن شارع این ماهی ها شارعانه ظاهرانه روحا پرابان بودن روز شمبه که سید قدقن بود غیر شمبه این چنین نبود که ماهی پرابان باشه خب خدا که بخواد بیازمایید این چنین می آزمایید پس هم در این نالاها مبارکه تلیکم به نهرین اون آزمایشش مشخص شد چگونه است هم آزمایش سید ماهی های دریایی مشخص شد و هم آزمایش سید حیوانات سهرائی در این آیه محل بحث مشخص می شود که در آیه مرادو پنج می فرماید که تنالو ایدی کن و رماهو کن یه همین آیه که خونده شد لیبلوان مکم الله به شیع من السید که تنالو ایدی کن و رماهو کن در دسترات شما است اگر بخواید با تیر شکار کنید آسان است با دست بگیرید آسان است این سید نظیره که خلق به معنی مخلوقه است سید هم با آنه مسید است معنی مستری ندارد بلکه معنی مستری یعنی شکار یعنی اون فعل اون فعل الان مورد امتحان نیست اون حیوان مورد امتحان است که آیه شما سید می کنید یا نه پس خدا شما را با سید می آزماید یعنی با اون حیوان شکاری به معنی مسید و راه آزمایش هم این است به این که این حیوان ها کاملا در دسترات شما است به تیر رست شما است وجوهی برای این تنال و عیدی کنوره معاکم مطرح است یکی این که این مربوط به جریان سلح و دیبیست در اون سورت در اون جریان آهوا فراوان بودن می آمدن اصلا تو شادورای اینها در کنار خیمه اینها چون فراوان بودن در دسترست بود در تیر رست بود معنیم یا نه اون بچه های سید که قدرت پرواز ندارن در دسترستن خود اون سید های بزرگ در تیر رستن که تنال و عیدی کنوره معاکم یا نه اون حیواناتی که در آشیانه خابیدن در دسترستن و اونا که بیدارن در بیابون ها هستن در تیر رستن یا بچه چهارم این که شکارها بسیار کبوترها اینا چون در حرم هستن و اونسی رفتن و کسی در حرم کاری با اونها ندارد اینا معنوس هستن میشود اینها رو با دست گرید حیوان های خارج حرم اینا چون وحشی هستن اونسی ندارد اینا با تیر سید میشود به هر یکی از این بچه چارگانه و ماننده آن میشود تنال و عیدی کنوره معاکم را تبین کن و الان این آیه مشخص نمی کند آیا سید حرم هست یا سید حال احرام هم سیدی در حرم حرام هست چه شخص محرم باشد چه نباشد هم سیدی در حال احرام حرام هست چه انسان در حرم باشد یا نباشد این آیه مشخص نمی کند که این سید که حرام هست نازر به سید حرام هست یا حالت احرام و اما آیه بعد مشخص میکند که فیلم بحث در سید حال احرام هست لیعلمد exploring من یخافهو بالغیر این خوف خدا در بسیار از آیات قرآن کریم نسبت به این است که انسان ایمان به غیب دارد و از بهشتو جهنم و قیامتی که محسوس نیست و قائب هست میترسد اما احتمالی که برخیادتن گفتنده این غیب یعنی در مقابل علن است تا معلوم بشود که مخفیان گناه می کند که مخفیان گناه نمی کند این خلاف ظاهر هست چون این سید یک کار علنی و عمومی است اگر کسی در این امتحان ناکام منده است و تعدی کرده است معلوم بشود مربوط به سهب و نسیان نیست یعنی عمدی است که تعدیب و اعتدام و تهاجم و تجاوز رو در بردارد بعد از نهی الهی اگر کسی تعدی کرده است عذاب علیم برای اون چون که در زیر آیه بعد هم باز به عذاب الهی تحدید کرد این آیه 94 که البته باز بعضی از احکامش ممکنه تبیین بشه اما آیه 95 که این خطاب هم مثل اون برای این است که مؤمنین بهره می برند نه برای این است که مؤمنین مخاطبند حاله مشخص کرده است که بحث در حال احرام است نه بحث در سید حرم و منظور از این سید هم مسید است و گنه سید معنای مستری خودش فید است خوده همون سید قتل است دیگه نمی شوند گفت سید رو نکشید و اون چی که در حال احرام حرام است فیلم قتل حیوان است نه زبه حیوان لذه حیوان هایی که قابل تزکیه نیستن قابل زبه نیستن اونا هم منهیه گرچه بعضی از حیوانات موزی مثلا احیانا بحث شده است اما الان سخن در زبه نیست یا تزکیه نیست نماننده ها تا ناظره به حلال گوشتا و امثال زالک باشد سخن از کشتنش حیوان است لا تقتلو مسید را و انتم هرو خواه در حرم باشی خواه نباشی این هروم جمع حرام است و حرام هم صفت مشبه است ونی محرم مثل این که حلال ونی محلل است خب پس سخن از احرام است خواه این احرام احرام هج باشد احیاء احرام امره خواه احرام واجب یا احرام مستحب چون حکمال احرام است اون وجهش یعنی وجوب استحباب نقشی ندارد لا تقتلو سیده و انتم هرومون در امون اول سوره این باره که معایده ملازم فرمودید که احرام در مقابل احلال تو این سوره یه معایده مطرح است در آیه اول سوره معایده این بود که غیر محلل سیده و انتم هروم در آیه دوبون فرمود ازا حللتون فستادو که این امر در عقیب اون هجر است یعنی وقتی محلل شدید دیگه حالا سید حرام نیست نه اینکه سید واجب است ولی در اونجا مشخص تفرمود به اینکه سیده بر است یا سیده بحر و این آیه است که مشخص بکند مردور سیده بر است شون آیه بعد داریم که احل لکم سیده البحره و متعهو پس یا ایوها لذین آمانو لا تقتلو سیده و انتم هروم چین که در آیه اول همیستوره ماعده این بود که غیر محلل سید و انتم هروم و در آیه دوبون آمد است به ازا حللتون فستادو یا ایوها لذین آمانو لا تقتلو سیده و انتم هروم این در باره حکمه تکریفی که حرمت است بعد در باره کفاره فرمود و من قتله من کم متعمدن فجزاون اگر هیستیده بر است این امدن در حال احرام هیوان را کشت باید کفاره بپردازد و من قتله من کم متعمدن در باب خصوص سید حالت خطا هم برخی از اونا کفاره دارد که اون طبق سنت ملحقه به قرآن کریم شده است وگرنه قرآن کریم متعمدن را دارد حالا یا این متعمدن قید احترازی است بالاخره قیدش خارج بکند یا اگر قید احترازی است قدر متیقنش در حال امدست به سالت خطا را شامل نمی شده است لیکن بعضی از روایات قسمتی از قتل سیدها را هم در حال خطا مورد کفاره می دانند و فرقشون در حکم تکلیفی است یعنی حرمت و عدم حرمت است و من قتله من کم متعمدن فجزاون باید جزاو پردازد اما جزا شیه یک حکم عمومی فرمود بعد معادل هم بر او ذکر کرد تبوند فجزاون یعنی فعالیه جزاون باید کفاره پردازد این جزا چیست به چه اندازه است مثل ما قتل مماثل اون مقتول این باید جزا بده اگر گاو وحشیست گاو احلی بدهد اگر گوسمند وحشیست گوسمند احلی بدهد اگر نعامه است شطور بدهد دماننده فجزاون مثل ما قتله من النعم از این انعام گاو و گوسمند چون این وحشی و احلی هر دورا میگن نعم این انعام را به انعام گفتند برای این که اینا در ماغه راه رفتند با نعومت حرکت میکنند نعومت یعنی نرمی اینا آثار پاشون روشن نیست خیلی به نرم حرکت میکنند خب چی تشخیص بدهد که این کفاره مماثل اون حیوان مقتول است یحکمون بهی زباعدلن منکم دوتا آدل مسلمانی مماثل کارشناس این منکم گفتند البته برای تأکید است چون وقتی آدل بود یقینا مسلم است دوتا آدل کارشناس حیوانی اینا باید نظر بدند که عرضش این حیوانی که شما کشدید به این حیوان مشخص است که باید به اون مانه کفاره پردازید فعليه جزاغون مثلما قتل منن نعم چه این مماثل بودن را دوتا کارشناس مسلمان آدل باید نظر بدند یه کمو بهی زباعدلن منکم که این تصنیه است در بعضی از غراقات که زوعدلن است این مربوط به حاکم شر است او امام نمربوطه به کارشناس که نظر کارشناسی میدهد اگر حاکم بود حاکم لازم نیست دو نفر باشد اما این کارشناس است نظیر بستشد و زباعدل منکم که اونجا هم بحث طلاق و مانند طلاق در قرآن زوی عبله است یعنی دوتا شاهد آدل نظوی اونجا هم تصنیه است یه کمو بهی زباعدل منکم شهادت هم یه نوع حکم است در حقیقت حکم کارشناسی است پس اصل سید حرام است در حال احرام و اگر کسی امدن این کارشناس باید کفاره بدد و کفاره شب باید مماثل مقتول باشد به اثبات مماثلن به وسیده دوتا شاهد آدل کارشناس بود باشد اما حالا مصرف این کفاره چیست این را باید به عنوان حدیه حقدیم کردن و حدیق دادن که برستد به کعبه یعنی این کفاره را باید در مکشه مصرف بکنند به صرف فقرهای مکشه به رسانه دماننده اون حدیه بالغل کعبه نه این که هر جا به تماند این حدیه را مصرف بکنند حالا اون را مشخص فرمود که اگر کسی کفاره مثلا حیوان نداشت که اون را زهب کند باید مثلا تعام بدد و اگر تعام نبود روزه بگیرد اینها کفاره اعدال این تخیر است نقب مطرح نیست مگر این که کسی وکیل باشد اون پول را بگیرد و با اون پول یک گوزفندی یا شطوری را بخرد و در مکشه صرف فقرها بکنند این قسمه اولیه اول کفاره تخیر است و نترتیب کار آسانی نیست بعضی از فقرها رزوانلاله این فتوه دادن که این کفاره قسمه ثومش ترتیب است چون که از اشعار جمعه بعد آیه روشن میشه باید البته معروف بین فقرها در کفاره سید همون تخیر است نترتیب ادهی غالب ترتیب شدن همون او کفارتون که اون کفاره باید است تعام و مساکین اما این مسکین ها چند ندارد افران این رو باید سنت معین کنن در باره کفاره صبح فهمود بین که ادهام و ستین مسکین ها بعضی ده مسکین بعضی شست مسکین اما اینجا نسابشو مشخص نشد فهمود تعام و مساکین اصلش معلوم میشه باید متعدد باشد تعام مسکین کافی نیست تعام و مساکین حالا چند نفران اون رو باید که یا معادل همون قیمت را بین مساکین تقسیم بکنن که ادهام بشود نه سرفی چیزهای دیگر یا نه خود مساکین را دعوت بکنن و به اونها قضا بدن او ادلوزالک سیامن این ادلوزالک سیامن شاید مشعره به این باشد که اگر کسی اون حیوان را که مماسل بود پیدا نکرد یا ادهام مساکین مقدورش نبود باید روزه بگیرد که این تقریبا مشعره به ترتیب است لیکن اثبات این ترتیب مشکل است برای این که همه با او عطف شده است او عدلوزالکه نه ادلوزالکه ادل تقریبا مجانس است میگوین این گوصفنده احلی ادل اون گوصفنده وحشی است این گاوه احلی ادل اون گاوه وحشی است اما وقتی روزه است روزه ادل اون حیوان نیست بلکه عدل اون حیوان است یعنی معادل اوست از در قیمت اگر کسی به خود را درسته که خواهد اون حیوان را قیمت کند معادل او روزه اجاری بدد کسی عجیر بشود روزه بگیرد همین چند روز در میاد که این معادل قیمت اوست در حقیقت او عدلوزالکه نه ادلوزالکه گرشه برخی خواستم بگوین عدل و ادل هر دو معنی مثل است او عدلوزالکه سیامن خب همه این احتیاج به طبیعی دارد که در روایات مشخص شد هم اون تعامل مساکین چند مسکین باید باشد او باید روایات معین کند چند روز باید روزه بگیرد این هم باید روایات معین کند که قرآن به منظره قانون اصاسی است حدودش را روایات بیان میکنند چون خود ذات اقدس اله و پیغمبر صلی اللہ علیه و سلم فهمود احلبت باید مبین خطوط کلی و جزئی این امور باشند به رهی الهی او عدل و ذالکه سیامن لیزوغ و بال امره این کار معلوم شده جنبه تنبیهی هم دارد و بال یعنی کیفر این کوبه هایی که رختشوها تابق با اون کوبه این فرشا را میکوبیدن چه آب و اون قصاله های این فرشا با این کوبه هست بین بیاره و بعد اون کوبه ها را میگفتن و بیل عذاب قیامت کوبه هست بالاخره سرکوب میکنه انسان را عذابان و بیلا اینست از اون چوب گرفته شده لیزوغ و بال امره چون متعمدن تعدی کرده است اون گفت افلاه و اماسترف خب این حکم حاد که نازل شده است سؤال برنگیز است پس اونا که قبلن سید میکردن چی؟ افلاه و اماسترف خدا از گذشتا عف کرده است نیم فرمد کسانی که قبل از این هم مبتلا بود شدن اونها را شما تنبیه کنید منتها این نکتباد مقفل اح نباشد که اف در جاییسی کسی تبهکاری کرده باشد و چون قبل از نزور این آیه قتل سید حرام نبود اگر کسی قبلن مرتکب میشد معصیت نکد و اگر معصیت نکد جا برای اف ندارد لیکن همین که زمینه گناه باشد یک شیعی طبعا اقتضای تعدی در اون نهفته باشد مسحه اطلاق اف دارد خدا از گذشته ها اف کرده است برتمود به منعاده فی انتقم الله من این منعاده یعنی اگر کسی مجددن سید مرتکب بشود انتقام الهی به انتظاروست که در آیه قبلن برزرش فرمود تو من اعتداد بعد دالکه فلهو عذابن علی آیا این ناظره با آنست که دیگه این کفاره ندارد چون این که بعضی ها گفتن و بعض روایات همی رو تعیید میکنن یا نه کفاره محفوظ است ولی انتقام الهی هم به انتظاروست چون اگر سید تکرار بشود خطعا کفارم تکرار میشود با تخلل کفاره وسط یعنی اگر سید کرد اشتباها کفاره داد دوباره سید کرد باید کفاره بدهد ولی عمدن اگر سید کرد و کفاره داد چونه باردارده دیگر اگر عمدن سید کرد محفوظ و کفاره نماشد بعضی خواستن بگوین کفاره برای ترمیم گناه است چنین شخصی گناهش قابل ترمیم نیست این فقط به عذاب الهی باید معذب بشود حالا در بحث روایی روایت مشخص میکند این منافعات ندارد که هم انتقام الهی و عذاب الهی به سراغو بیاید هم اون مکلف باشد به کفاره که این کفاره جنبه اقوبت داشته باشد لیزوغ و بال امره باشد نه برای پوشندن گناه اگر روایت آمده که کسی بار دوبوم تعمدن مرتکب قدر شد این گناه دیگه با کفاره هر نمیشود با عذاب الهی باید ترمیم بشود اونگاه معلوم بشود که بار دوبوم کفاره ندارد فقط عذاب الهی و الله عزیزون دنتقام این عزیز بودن او و زنتقام بودن او مناسب با همه این بحث کفاره است و با بحث انتقام چه این که در زیل آی قبلم فمود فلهو عذابون علیم بنابراین تا حدودی بحثای فقهی و بحثای کلامی این آیه مشخص شد تتمه شباد روایات معین بکند که به حاست خدا در بحث روایی خواهد آمد اونگاه باید